نویسندگان:
احمدعسگری(1)
سمیه ذوقی(2)
نجمه عسگری(3)
احمدعسگری(1)
سمیه ذوقی(2)
نجمه عسگری(3)
اوضاع سیاسی عصر ائمه (علیهم السلام) و فشار حکام اموی و عباسی به هر یک از ائمه و جانشینان ایشان سبب شده بود که ، جانشینان خود را علنی و صریح مشخص نکنند و برای حفظ جانشین واقعی خود، بعضاً دو یا چند نفر را به عنوان وصی معرفی نمایند؛ تا جایی که فقط یاران خاص ائمه (علیهم السلام)، جانشین واقعی امام را با نص می شناختند. وجود این شرایط خاص سیاسی- فرهنگی در جامعه اسلامی، نوعی سردرگمی میان شیعیان ایجا کرد به نحوی که با شهادت هر امامی، شیعیان به دو یا چند نفر از فرزندان آن امام شهید، تمایل پیدا کردند، که این امر، باعث پدید آمدن انشعابات گوناگون در دل جامعه شیعه شد. در این میان، امامزادگان عصر ائمه (علیهم السلام)، با توجه به شخصیت اجتماعی ویژه ای که داشتند، با موضع گیری های گوناگونشان، در اتحاد جامعه شیعه نقش اصلی را برعهده داشتند.
در پژوهش حاضر برای تبیین سیر تکوینی وحدت اجتماعی شیعیان، ابتدا به بررسی عملکرد امامزادگانی پرداخته می شود که وصایت و امامت ائمه (علیهم السلام) را پذیرفته بودند و برای حفظ اتحاد جامعه شیعه اقدامات سیاسی- فرهنگی انجام می دادند و سپس پیامد این اقدامات برای جامعه شیعه بررسی می شود
واژه های کلیدی: امامزادگان ، وحدت اجتماعی ، موضع گیری
امامان شیعه در طول بیش از دو قرن به شکل های گوناگونی مورد هجمه حکومت های غاصب قرار گرفتند؛ تفرقه درونی میان خاندان امامت نیز می توانست زمینه مناسبی را برای انحراف جامعه شیعه فراهم آورد. از این رو، رسالت این خاندان خصوصاً در عصری که ائمه (علیهم السلام) حضور داشتند؛ بیش از هر زمان دیگری اهمیت داشت؛ به همین سبب، پژوهش بود. و لذا مقاله حاضر به بررسی نقش آفرینی امامزادگانی که در عصر ائمه فعالیت فرهنگی و سیاسی قابل ملاحظه ای در جهت حفظ وحدت جامعه شیعه داشتند می پردازد.
خلیفه دوم با وجود آنکه در عصر خلافتش بارها جمله « لولا علی لهلک العمر» را بر زبان رانده بود ( ابن عبدالبر، 1412: 3/1103). اما از اینکه خلافت به علی (ع) برسد دلهره داشت؛ چرا که بنابر گزارش های تاریخی منقول از عمر، وی عقیده داشت که اگر خلافت به علی (ع) برسد دیگر نمی توان آن را از بنی هاشم گرفت و سایر اقوام قریشی از به دست آورد این منصب نا امید می شوند ( طبری، 1375: 5/ 2768) این گزارش نشان می دهد که خصومت و رقابت با بنی هاشم در میان طوایف قریشی آن عصر آن چنان وجود داشته است که عمر توانسته از آن برای عدم انتخاب حضرت علی (ع) به عنوان جانشین استفاده کند. عصر عثمان، عصری بود که زندگی ساده و بی آلایش بسیاری از صحابه تغییر کرد؛ دورانی که می توان آن را دوران حاکمیت اشرافی قریش و تجدید فرهنگ جاهلیت در پوشش لایه ای از اسلام دانست (خواجویان، 1385: /43) در چنین شرایطی، معترضین حکومت اطراف حضرت علی (ع) جمع شدند و اعتراضات خود را از خلافت به وی ارجاع می دادند. خاندان علی (ع) در این زمان، تحت فرمان مطلق حضرت علی (ع) بود و به فرمایش های آن حضرت عمل می کرد. آن حضرت پس از قتل عثمان، به مدت پنج سال خلافت اسلامی را در شرایطی به عهده گرفت که خلق و خوی مسلمان ها به سبب اسلامی که خلفا به آن ها معرفی کرده بودند عوض شده بود؛ و سرانجام حضرت علی (ع) در صبحگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال 40 هجری توسط عبدالرحمن بن ملجم مرادی مجروح شده و سه روز بعد در بیست و یکم رمضان به شهادت رسید (مجلسی، 1403: 42/ 288).
اواخر عصر امام علی (ع) موقعیت حکومت علوی با توجه به سستی اهل عراق دچار تزلزل شده به نحوی که پس از شهادت آن حضرت بدن، مطهر وی بنابر وصیتش برای مصون ماندن از تعرض بنی امیه و خوارج در مکانی مخفی دفن شد(مفید، 1413: 1/ 30-28).
امام حسن (ع) در شرایطی به خلافت رسید که اوضاع سیاسی – اجتماعی عراق، دچار بحران شدیدی شده بود و همه چیز به نفع حزب اموی و اهل شام بود. امام حسن (ع) به ناچار تن به صلحی اجباری با معاویه داد. صلح اجباری امام حسن (ع) جامعه اسلامی را وارد مرحله تازه ای کرد شیعیان و خاندان بنی هاشم از قدرت کنار زده شدند و خاندان بنی امیه بر جامعه اسلامی حکمفرما شدند؛ امویان دورانی سخت و محنت بار را، هم از لحاظ اجتماعی و هم از لحاظ فرهنگی، بر جامعه شیعه تحمیل کردند. پس از صلح امام حسن (ع) جامعه عراق و پیروان اهل بیت نقش یک نهضت را در مقابل حکومت این مؤلف کردند. کتاب انسان 250ساله اوضاع، سیاسی- اجتماعی عصر امام حسن پس از صلح را این گونه شرح می دهد:
« حزب اموی، جریان مخالف حرکت تبلیغی اسلام، این بار به عنوان حاکم جامعه اسلامی به قدرت رسید. این جریان مخالف، در زمان امام مجتبی (ع) به وجود نیامده بود، سال ها قبل به وجود آمده بود. اگر کسی بخواهد قدری دور از ملاحظات اعتقادی و صرفاً متکی بر شواهد تاریخی حرف بزند، شاید بتواند ادعا کند که این جریان، حتی در دوران اسلام به وجود نیامده بود ، بلکه ادامه ای بود از آنچه که در دوران نهضت پیامبر (ص) -یعنی دوران مکه- وجود داشت. بعد از آنکه خلافت از دوران عثمان به این قوم رسید، ابوسفیان - که در آن وقت نابینا هم شده بود – با خویشانش دور هم نشسته بودند. پرسید: چه کسانی در جلسه هستند؟ پاسخ شنید که فلانی و فلانی و فلانی. وقتی که خاطر جمع شد همه خودی هستند و آدم بیگانه ای در جلسه نیست، به آنها خطاب کرد و گفت: « تلقفوها تلقف الکره » یعنی مثل توپ حکومت را به هم پاس دهید و نگذارید از دست شما خارج بشود. البته ابوسفیان در آن وقت، مسلمان بود و اسلام آورده بود؛ منتها اسلام بعد از فتح یا مشرف به فتح؛ اسلام دوران غربت و ضعف نبود، اسلام بعد از قدرت اسلام بود، این جریان در زمان امام مجتبی (ع) به اوج قدرت خود رسید و همان جریانی بود که به شکل معاویه بن ابی سفیان، در مقابل امام حسن (ع) ظاهر شد. این جریان معارضه را شروع کرد؛ راه را بر حکومت اسلامی یعنی اسلام به شکل حکومت برید و قطع کرد و مشکلاتی فراهم نمود تا آن جایی که عملاً مانع از پیشروی آن جریان حکومت اسلامی شد. » (خامنه ای، 1390: 217-216).
معاویه با همکاری جعده ، همسر امام حسن(ع)، وی را به شهادت رساند ( بلاذری، 1417: 3/، 88-55، مسعودی: 1409: 2/426) اصفهانی؛ بی تا: 73، یعقوبی، بی تا: 2/ 225) با شهادت امام حسن (ع) ، امام حسین(ع) رهبری شیعیان را به عهده گرفت، امام در عصر معاویه به شیعیانش سفارش فرمود تا وقتی که معاویه زنده است در خانه های خود بمانند ( یعقوبی، بی تا: 2 / 228؛ (دینوری، 141: 221) با وفات یزید، فوج نامه های دعوت شیعیان کوفه به امام حسین(ع) سبب شد که آن حضرت رهسپار عراق شود و در کربلا مظلومانه به شهادت برسد.
با شهادت امام حسین (ع) جامعه شیعه در شرایطی بسیار بحرانی قرار گرفت. یزید با شهادت سبط پیغمبر (ص) نشان داد برای حفظ حکومتش از هیچ عملی ابایی ندارد. با مرگ یزید هم اوضاع جندان تفاوتی نکرد؛ آل زبیر از یک سو مدعی خلافت شده بودند و امویان از سوی دیگر در این شرایط هر کسی در جامعه رقیب این دو گروه شناخته می شد، مطمئناً با تهدید جدی این دو گروه مواجه می شد. در چنین شرایطی، امام سجاد (ع) در سایه رهبری عمویش محمد حنفیه رسالتش را تربیت دینی مردم قرار دارند.
رهبری مدبرانه امام سجاد(ع) سبب شد تا جامعه اسلامی از انحرافی عمیق نجات پیدا کند و شیعیان با جرأت بیشتری ابراز وجود کنند. بنابراین، در عصر امام باقر (ع) و امام صادق (ع) شیعیان آزادی عمل بیشتری به دست آوردند. البته باید متذکر شد که اوضاع سیاسی امویان نیز در عصر این دو امام بسیار بحرانی بود و همین عامل راه فعالیت را برای آن امامان باز گذاشته بود. در این میان انتظار ظهور مهدی موعود در جامعه تقویت شده بود و شیعیان دستشان را به سمت هر بزرگی از بنی هاشم دراز می کردند، به این امید که او مهدی امت است.
با شکل گیری حکومت عباسیان، شیعیان به اوضاع سخت تری گرفتار شدند به شکلی که حتی بسیاری از شیعیان خالص هم از جانشین امامی که شهید می شد خبر نداشتند زیرا تهدید های بنی عباس، دامن هرکسی را که امکان داشت به عنوان رهبر برای جامعه شیعه مطرح شود می گرفت. تا جایی که امام صادق (ع) برای رهایی جانشین خود از این خطر، پنج نفر از جمله شخص خلیفه و حاکم مدینه را به عنوان جانشین معرفی نمود . (کلینی، 1350: 1/ 110). چنین شرایطی سبب شد که امامان، شیعیان و خاندان خود را به هجرت خصوصاً به مناطقی چون طبرستان، قم و جبال سفارش کنند ( مجلسی، 1403: 60/ 217 و 215-214). ولایت عهدی امام رضا (ع) نیز در هجرت شیعیان و خاندان اهل بیت علیهم السلام به سوی ایران بسیار تاثیر گذاشت و از این زمان به بعد، وجود مبارک امامزادگانی چون شاه عبدالعظیم حسنی، موسی مبرقع و حضرت معصومه، عاملی موثر در گسترش عقاید شیعی در ایران شد.
رسالت اصلی حضرت زینب (س) حفظ عزت و جان خاندان پیامبر (ص) در شرایط سخت اسارت و آوارگی بود. آن حضرت نان و خرمایی را که کوفیان برای اسرای خاندان محمد (ص) آورده بودند به کناری انداخت و فرمود صدقه بر خانواده ما حرام است (موسوی مقرم، 1979م: 310).
حضرت زینب (س) در جواب ابن زیاد که پرسید کار خدا را بر خاندانت چگونه دیدی؟ فرمودند «چیزی جز زیبایی ندیدم شهادت برای آنان مقدر شده بود و به سوی مقتل خویش رفتند. به زودی خداوند آنان و تو را فراهم می آورد تا در پیشگاه خداوند احتجاج کنید و داوری خواهید. نگاه کن که در آن روز پیروزی از آن کیست؟ ای پسر مرجانه! مادرت به عزایت بنشیند.»( ابن اعثم، 1406: 3/ 142و خوارزمی، 1948م:2/ 142). آن حضرت جان خود را سپری برای حفظ جان علی بن حسین(ع) تنها فرزند بازمانده برادرش حسین (ع). می سازد و با این اقدام ابن زیاد را از تصمیم به کشتن امام سجاد (ع) منصرف می کند.(موسوی مقرم،1979: 366-325).
محمد حنفیه در شرایطی که جامعه را فساد گرفته زمینه مناسب را برای فعالیت مذهبی امام سجاد (ع) فراهم ساخت. امام رضا (ع) به نقل از حضرت علی (ع) فرموده اند همانا محمد ها نمی گذارند که نافرمانی خدا انجام گیرد. راوی پرسید محمد ها چه کسانی هستند؟ ایشان فرمودند محمد بن جعفر، محمد بن ابی بکر و محمد بن حنفیه می باشند.(رضوی اردکانی، بی تا: 164، به نقل از رجال کشی).
گروهی از شیعیان کوفه، قبل از قیام و خروج زید نزد امام صادق (ع) رفتند و از او پرسیدند که آیا می توانند با زید بیعت کنند؟ ایشان فرمودند با زید بیعت و از او اطاعت کنید (ابن اثیر، 1371: 14/148 و طبری، 1375: 10/ 4278).
امام صادق (ع) بعد از شهادت زید فرمودند: به خدا قسم زید و اصحابش به راهی رفتند که جدش علی و حسن و حسین (علیهم السلام) رفتند. آنان شهدایی از اهل بهشت هستند و شک در مورد آنان گمراهی است و کسی که آنان را رد کند، کافر است، همانا آنان در روز قیامت با نیکوترین سرشت محشور می شوند( ابن اعثم، 1406: 8/ 294). گزارشی نیز در الاغانی وجود دارد که حکایت از عزاداری امام صادق (ع) برای زید دارد(اصفهانی، 1415: 7/ 183).
فضیل که بعد از شهادت زید نزد امام صادق (ع) شرفیاب شد و می گوید: آن امام احوال زید را جویا شدند و پرسیدند آیا او را کشتند؟ گفتم: آری، بخدا قسم امام به شدت گریست و قطرات اشک بر چهره ایشان روان شد سپس فرمود: ای فضیل! در جنگ به عمویم کمک کردی؟ گفتم: بلی فرمود چند نفر از دشمن را کشتی؟ گفتم: شش نفر. امام فرمود: خداوندا مرا در ثواب ریختن خون آن ها شریک گردان.بخدا قسم عمو و یارانش راه علی و یاران او را پیمودند( مجلسی، 1403: 46/171 ).
امام صادق(ع) مى فرمایند: « خدا داراى حرمى است که آن مکه است و پیامبرش هم حرمى دارد که مدینه است و امیرمؤمنین هم حرمى دارد که کوفه است و ما هم داراى حرمى هستیم که قم است و به زودى، بانویى از فرزندان من آن جا دفن مى شود که نامش فاطمه است. هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب مى شود»، امام صادق (ع) هنگامى این جمله را فرمودند که هنوز مادر امام موسى بن جعفر (ع) به او باردار نشده بود ( مجلسی، 140357/ 216).
حضرت معصومه در پی دعوت مردم قم، در حالی که بیمار بودند، خود را به آن شهر می رساندند و در همان شهر، دعوت حق را لبیک گفتند. آن حضرت، در شهر قم برای شیعیان حدیث می گفتند و مهمترین حدیثی که از ایشان نقل شده است، حدیثی است که در مورد فضیلت شیعه از پیامبر (ص) نقل فرموده اند (مجلسی، 1403 :65/ 76 – 77).
وقتى صحبت من به این جا رسید، حضرت هادى (ع) افزود بعد از من هم فرزندم حسن (ع)، امام است اما مردم درباره امام بعد از او چه خواهند کرد؟ عرض کردم مگر جریان امام بعد از فرزند شما چگونه خواهد بود؟ فرمودند: امامت امام پس از فرزندم حسن (ع) به گونه ای است که از نظرها غایب مى گردد و شخصاً دیده نمى شود و نام وى (نام اصلی ایشان) نباید بر زبان ها جارى شود، تا این که از پشت پرده غیب بیرون بیاید و قیام کند و زمین را از قسط و عدل لبریز نماید، همان طور که از ظلم و ستم انباشته شده است. عرض کردم اقرار مىکنم و معتقدم دوست آنان دوست خدا و دشمن ایشان دشمن خدا و طاعت ایشان طاعت خدا و معصیت ایشان معصیت خدا ست و معتقدم که معراج، حق است و سؤال قبر حقّ است و جنت و نار حق است و صراط و میزان حقّ است و قیامت مىآید و شکی در آن نیست و خداى تعالى اصحاب قبور را مبعوث مىفرماید و معتقدم که فرایض واجب بعد از ولایت، نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهى از منکر است.
هنگامی که صحبت من بدین جا رسید، امام هادى (ع) فرمود: اى ابوالقاسم، به خدا سوگند اعتقاداتى که عرضه داشتى، مبانى واقعى دین الهى است که خداوند براى بندگان خود برگزیده است و از آن خشنود مى شود؛ بنابراین، بر این عقائد استوار و ثابت قدم باش زیرا خداوند در این راه تو را در زندگى دنیا و آخرت، پایدار و جاویدان مى گرداند. (مجلسی، 1403: 36/ ۴۱۲، شیخ صدوق،1361: 54؛ 2/51).
حضرت عبدالعظیم به خاطر ترس از حکومت به شهر ری مهاجرت نمود؛ شهری که در آن زمان تنها تعداد محدودی شیعه در آن سکونت داشتند، آمدن حضرت عبدالعظیم به ری خود عاملی برای گسترش تشیع در آن شهر شد (جعفریان،1386 : 250) اگرچه قبل از حضور شاه عبدالظیم در شهر ری، تفکرات شیعی در آن شهر وارد شده بود اما وجود آن حضرت و آمدن شیعیان به نزد ایشان مهمترین عامل در گسترش سریع اندیشه شیعی در آن شهر شد. احادیثی که قبل از ورود عبدالعظیم به خاطر وجود تفکرات ضد شیعی از زبان ائمه رد مذهب اهل ری بیان شده است (نک، حموی: 1990: 1/51، مجلسی،1403: 5/279 و 57/ 206، قمی، 1361: 94).
احمد بن موسی از شخصیت اجتماعی والایی در جامعه داشت و همین مسئله، در کنار منزلتی که آن جناب نزد امام کاظم (ع) داشت، سبب شد که پس از شهادت امام هفتم، مردم به در خانه مادرش بیایند و گمان ببرند که احمد (ع) جانشین پدر اوست. ایشان که متوجه منظور مردم شده بود و خود هم می دانست که علی بن موسی الرضا (ع) جانشین پدر است، چیزی به مردم مدینه نگفت و مردم هم با وی بیعت کردند. پس از بیعت گرفتن، ایشان بر فراز منبر رفتند و خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت خواندند. «ای مردم همچنان که تمام شما در بیعت من هستید، من نیز در بیعت برادرم، علی بن موسی (ع) می باشم. پیشوا و جانشین بعد از پدرم اوست آری او ولی خداست. از طرف خدا و رسولش بر من و شما واجب است به هر چه او فرمان داد عمل کنیم . (مجلسی، 1403: 48/ 308).
نه تنها شخص احمد بن موسی (ع) بلکه مادرشان نیز در معرفی امام وصی به جامعه نقش بسزایی ایفا کردند چنان که در بحارالانوار آمده است امام در لحظه سفر به سوی بغداد، به ام احمد فرمود: «کُلِّ من جائَکِ و طالَبَ منکِ هذِهِ الامانة فی ایِّ وقتٍ مِنَ الاوقات، فاعلمی باَنّی قد استشهدتُ و اَنّه هو الخلیفه من بعدی و الامام المفترض الطاعة علیک و علی سائر النّاس. (مجلسی، 1403: 48/ 307).
در مورد شخصیت موسی مبرقع، میرزا حسین نوری رساله ای تحت عنوان « البدر المشعشع فی احوال ذریه موسی المبرقع» نوشته است که در آن از شخصیت وی به شدت دفاع کرده است (جعفریان، 1378: 501).
شیعیان نیز از منزلت حکیمه خاتون نزد امام عسکری (ع) آگاهی داشتند و در مورد وجود امام از وی سوال می کردند. روایت ماجرای به دنیا آمدن امام مهدی (عج) از طریق این بانوی کریمه به دست جامعه شیعه رسیده است. حکیمه خاتون تا پایان عمر شریفشان به عنوان رابط امام زمان (عج) با شیعیان در ارتباط بودند آن حضرت جزء بانوانی شمرده می شد که نقل حدیث هم می کزده است. (صدوق، 1361: 2/ 430 ؛ 501و 430-424؛ 1403: 51/ 11-14؛ شیخ طوسی، 1411: 230؛سید بن طاووس،1414: 52).
الف: کتاب
ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله.(1404).شرح نهج البلاغه، تحقیق و تصحیح: ابراهیم محمد ابوالفضل، قم: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی.
ابن اثیر، عزالدین بن علی.(1371ش). کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلى، تهران: مؤسسه مطبوعاتى علمى.
ابن اعثم، ابو محمد احمد. (1406). الفتوح، بیروت: دارالکتب العلمیه.
ابنطاووس، علی بن موسی. ( 1414). مهج الدعوات و منهج العبادات، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله.(1412/1992). الاستیعاب فى معرفة الأصحاب، تحقیق على محمد البجاوى، بیروت: دار الجیل.
اشعری قمی، سعد بن عبدالله.(1963). کتاب المقالات والفرق، تصحیح محمد جواد مشکور، تهران: موسسه مطبوعاتی عطائی.
اصفهانی، ابوالفرج.(1415). الأغانی، بیروت: دار احیاء تراث عربى.
__________.(بی تا). مقاتل الطالبیین، تحقیق سید احمد صقر، بیروت: دار المعرفة.
بلاذری، احمد بن یحیی.(1417/1996). جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت: دار الفکر.
جعفریان، رسول.(1387). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم: انصاریان
خامنه ای، علی.(1390). انسان250 ساله، تهران: صهبا.
خواجویان، محمدکاظم.(1385). تاریخ تشیع، مشهد: جهاد دانشگاهی.
خوارزمی، موفق بن احمد.(1948). مقتل الحسین، به کوشش شیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهرا.
دینوری، عبدالله بن مسلم.(1410/1990). الامامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالاضواء.
رضوی اردکانی، سید ابوالفضل.( بی تا). ماهیت قیام مختار، قم: حوزه علمیه قم.
صدوق، محمد بن علی.(1361ش). کمال الدین و تمام النعمه، تصحیح علی اکبر غفاری، قم: اسلامی.
طبرسى نوری، میرزا حسین.(1408). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم: مؤسسۀ آل البیت(ع) لاحیاء التراث.
_________________.(1412). نجم الثاقب، قم:آستان مقدس جمکران.
طبرى، محمد بن جریر.(1375ش). تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران: اساطیر.
طوسی، محمد بن حسن.(1411ق). الغیبه، تحقیق و تصحیح عباد الله تهرانی و علی احمد ناصح؛ تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، قم: دار المعارف الإسلامیة.
قمى، حسن بن محمد بن حسن قمى. (1361). تاریخ قم، ترجمه حسن بن على قمى، تحقیق سید جلال الدین تهرانى، تهران: توس.
کلینی، محمد بن یعقوب.(1350ق). الکافی، تحقیق محمد آخوندی، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
مجلسی، محمد باقر.(1403). بحارالانوارالجامعه لدرر أخبار الائمه الأطهار(ع)، بیروت: موسسه الوفا.
مسعودی، علی بن حسین.(1409). مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم: دار الهجرة.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان.(1413). الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ، تحقیق و تصحیح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم: کنگره شیخ مفید.
موسوی مقرم، سید عبدالرزاق.( 1979). مقتل الحسین، بیروت: دارالکتب الاسلامیه.
حموی، یاقوت.(1990). معجم البلدان، تصحیح فرید عبدالعزیز الجندی، بیروت: دارالکتب العلمیه.
یعقوبی، احمد بن أبى یعقوب.(بی تا).تاریخ یعقوبی، بیروت: دار صادر.
ب: نشریه:
زارعی نورآبادی، محمد.(1377). « احمد بن موسی(ع) آفتاب شیراز» فرهنگ کوثر، ش 15،ص 58-54
در پژوهش حاضر برای تبیین سیر تکوینی وحدت اجتماعی شیعیان، ابتدا به بررسی عملکرد امامزادگانی پرداخته می شود که وصایت و امامت ائمه (علیهم السلام) را پذیرفته بودند و برای حفظ اتحاد جامعه شیعه اقدامات سیاسی- فرهنگی انجام می دادند و سپس پیامد این اقدامات برای جامعه شیعه بررسی می شود
واژه های کلیدی: امامزادگان ، وحدت اجتماعی ، موضع گیری
مقدمه
پیامبر (ص) در جامعه عرب جاهلی حکومت اسلامی را به وجود آورد. در حالی که اسلام با فرهنگ پست جاهلی ناسازگار بود. پیامبر(ص) نسبت به هنجارهای در جامعه عرب چهار موضع کلی، تائید، تکذیب، اصلاح و تاسیس اتخاذ نمود. برخوردهای معقول پیامبر (ص) که ریشه از رهنمودهای الهی داشت اندیشه و فرهنگ اعراب جاهلی را تا حدودی ارتقا بخشید. اما پس از رحلت پیامبر(ص)، بخشی از این جامعه علناً به ماقبل برگشت و بخش دیگری اگر چه علناً به فرهنگ عرب جاهلی برنگشت و ظاهر اسلامی اش را حفظ کرد اما در عمل، ترکیبی از حقیقت و عقاید اسلام و فرهنگ جاهلی را دربه کار برد؛ بدین ترتیب و جامعه اسلامی از مسیر اصلی آن که پیامبر (ص) در روز غدیر خم برای مسلمانان ترسیم کرده بود؛ منحرف شد و با خاندان مظلوم آن حضرت تنها ماندند و برای حفظ مصالح جامعه اسلامی به ناچار به با غاصبان حق بعیت کردند؛ این گروه. به تدریج در جامعه تحت عنوان شیعه علی(ع) معرفی شدند.امامان شیعه در طول بیش از دو قرن به شکل های گوناگونی مورد هجمه حکومت های غاصب قرار گرفتند؛ تفرقه درونی میان خاندان امامت نیز می توانست زمینه مناسبی را برای انحراف جامعه شیعه فراهم آورد. از این رو، رسالت این خاندان خصوصاً در عصری که ائمه (علیهم السلام) حضور داشتند؛ بیش از هر زمان دیگری اهمیت داشت؛ به همین سبب، پژوهش بود. و لذا مقاله حاضر به بررسی نقش آفرینی امامزادگانی که در عصر ائمه فعالیت فرهنگی و سیاسی قابل ملاحظه ای در جهت حفظ وحدت جامعه شیعه داشتند می پردازد.
اوضاع اجتماعی عصر ائمه (علیهم السلام)
حضرت علی(ع) بعد از ماجرای سقیفه ، برای حفظ مصالح جامعه اسلامی ( ابن ابی الحدید: 1404: /6 /73) علی رغم میل باطنی اش با خلیفه غاصب بیعت کرد و این چنین بود که علی (ع) و بنی هاشم، از چرخه حاکمیت حکومت اسلامی کنار زده شدند. عمر که نقش اصلی را در به خلافت رساندن ابوبکر بازی کرده بود بعد از مرگ ابوبکر به سال 13 ه.ق، با وصیت وی به جانشینی خلیفه منصوب شد. عصر خلافت وی با توجه به گستردگی فتوحات مسلمانان در تاریخ اسلام اهمیت بسیاری داد. اگر چه حضرت علی (ع) و فرزندانش هیچ مسئولیتی در عصر خلفا به عهده نگرفتند. اما وجود اصحاب حضرت (ع) در فتوحات و مشورت های اندیشمندانه آن حضرت حاکی از رفتار سیاسی تسامح و تساهل طلبانه ایشان برای در جهت پیشبرد ثبات و توسعه سیاسی حکومت اسلامی استخلیفه دوم با وجود آنکه در عصر خلافتش بارها جمله « لولا علی لهلک العمر» را بر زبان رانده بود ( ابن عبدالبر، 1412: 3/1103). اما از اینکه خلافت به علی (ع) برسد دلهره داشت؛ چرا که بنابر گزارش های تاریخی منقول از عمر، وی عقیده داشت که اگر خلافت به علی (ع) برسد دیگر نمی توان آن را از بنی هاشم گرفت و سایر اقوام قریشی از به دست آورد این منصب نا امید می شوند ( طبری، 1375: 5/ 2768) این گزارش نشان می دهد که خصومت و رقابت با بنی هاشم در میان طوایف قریشی آن عصر آن چنان وجود داشته است که عمر توانسته از آن برای عدم انتخاب حضرت علی (ع) به عنوان جانشین استفاده کند. عصر عثمان، عصری بود که زندگی ساده و بی آلایش بسیاری از صحابه تغییر کرد؛ دورانی که می توان آن را دوران حاکمیت اشرافی قریش و تجدید فرهنگ جاهلیت در پوشش لایه ای از اسلام دانست (خواجویان، 1385: /43) در چنین شرایطی، معترضین حکومت اطراف حضرت علی (ع) جمع شدند و اعتراضات خود را از خلافت به وی ارجاع می دادند. خاندان علی (ع) در این زمان، تحت فرمان مطلق حضرت علی (ع) بود و به فرمایش های آن حضرت عمل می کرد. آن حضرت پس از قتل عثمان، به مدت پنج سال خلافت اسلامی را در شرایطی به عهده گرفت که خلق و خوی مسلمان ها به سبب اسلامی که خلفا به آن ها معرفی کرده بودند عوض شده بود؛ و سرانجام حضرت علی (ع) در صبحگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال 40 هجری توسط عبدالرحمن بن ملجم مرادی مجروح شده و سه روز بعد در بیست و یکم رمضان به شهادت رسید (مجلسی، 1403: 42/ 288).
اواخر عصر امام علی (ع) موقعیت حکومت علوی با توجه به سستی اهل عراق دچار تزلزل شده به نحوی که پس از شهادت آن حضرت بدن، مطهر وی بنابر وصیتش برای مصون ماندن از تعرض بنی امیه و خوارج در مکانی مخفی دفن شد(مفید، 1413: 1/ 30-28).
امام حسن (ع) در شرایطی به خلافت رسید که اوضاع سیاسی – اجتماعی عراق، دچار بحران شدیدی شده بود و همه چیز به نفع حزب اموی و اهل شام بود. امام حسن (ع) به ناچار تن به صلحی اجباری با معاویه داد. صلح اجباری امام حسن (ع) جامعه اسلامی را وارد مرحله تازه ای کرد شیعیان و خاندان بنی هاشم از قدرت کنار زده شدند و خاندان بنی امیه بر جامعه اسلامی حکمفرما شدند؛ امویان دورانی سخت و محنت بار را، هم از لحاظ اجتماعی و هم از لحاظ فرهنگی، بر جامعه شیعه تحمیل کردند. پس از صلح امام حسن (ع) جامعه عراق و پیروان اهل بیت نقش یک نهضت را در مقابل حکومت این مؤلف کردند. کتاب انسان 250ساله اوضاع، سیاسی- اجتماعی عصر امام حسن پس از صلح را این گونه شرح می دهد:
« حزب اموی، جریان مخالف حرکت تبلیغی اسلام، این بار به عنوان حاکم جامعه اسلامی به قدرت رسید. این جریان مخالف، در زمان امام مجتبی (ع) به وجود نیامده بود، سال ها قبل به وجود آمده بود. اگر کسی بخواهد قدری دور از ملاحظات اعتقادی و صرفاً متکی بر شواهد تاریخی حرف بزند، شاید بتواند ادعا کند که این جریان، حتی در دوران اسلام به وجود نیامده بود ، بلکه ادامه ای بود از آنچه که در دوران نهضت پیامبر (ص) -یعنی دوران مکه- وجود داشت. بعد از آنکه خلافت از دوران عثمان به این قوم رسید، ابوسفیان - که در آن وقت نابینا هم شده بود – با خویشانش دور هم نشسته بودند. پرسید: چه کسانی در جلسه هستند؟ پاسخ شنید که فلانی و فلانی و فلانی. وقتی که خاطر جمع شد همه خودی هستند و آدم بیگانه ای در جلسه نیست، به آنها خطاب کرد و گفت: « تلقفوها تلقف الکره » یعنی مثل توپ حکومت را به هم پاس دهید و نگذارید از دست شما خارج بشود. البته ابوسفیان در آن وقت، مسلمان بود و اسلام آورده بود؛ منتها اسلام بعد از فتح یا مشرف به فتح؛ اسلام دوران غربت و ضعف نبود، اسلام بعد از قدرت اسلام بود، این جریان در زمان امام مجتبی (ع) به اوج قدرت خود رسید و همان جریانی بود که به شکل معاویه بن ابی سفیان، در مقابل امام حسن (ع) ظاهر شد. این جریان معارضه را شروع کرد؛ راه را بر حکومت اسلامی یعنی اسلام به شکل حکومت برید و قطع کرد و مشکلاتی فراهم نمود تا آن جایی که عملاً مانع از پیشروی آن جریان حکومت اسلامی شد. » (خامنه ای، 1390: 217-216).
معاویه با همکاری جعده ، همسر امام حسن(ع)، وی را به شهادت رساند ( بلاذری، 1417: 3/، 88-55، مسعودی: 1409: 2/426) اصفهانی؛ بی تا: 73، یعقوبی، بی تا: 2/ 225) با شهادت امام حسن (ع) ، امام حسین(ع) رهبری شیعیان را به عهده گرفت، امام در عصر معاویه به شیعیانش سفارش فرمود تا وقتی که معاویه زنده است در خانه های خود بمانند ( یعقوبی، بی تا: 2 / 228؛ (دینوری، 141: 221) با وفات یزید، فوج نامه های دعوت شیعیان کوفه به امام حسین(ع) سبب شد که آن حضرت رهسپار عراق شود و در کربلا مظلومانه به شهادت برسد.
با شهادت امام حسین (ع) جامعه شیعه در شرایطی بسیار بحرانی قرار گرفت. یزید با شهادت سبط پیغمبر (ص) نشان داد برای حفظ حکومتش از هیچ عملی ابایی ندارد. با مرگ یزید هم اوضاع جندان تفاوتی نکرد؛ آل زبیر از یک سو مدعی خلافت شده بودند و امویان از سوی دیگر در این شرایط هر کسی در جامعه رقیب این دو گروه شناخته می شد، مطمئناً با تهدید جدی این دو گروه مواجه می شد. در چنین شرایطی، امام سجاد (ع) در سایه رهبری عمویش محمد حنفیه رسالتش را تربیت دینی مردم قرار دارند.
رهبری مدبرانه امام سجاد(ع) سبب شد تا جامعه اسلامی از انحرافی عمیق نجات پیدا کند و شیعیان با جرأت بیشتری ابراز وجود کنند. بنابراین، در عصر امام باقر (ع) و امام صادق (ع) شیعیان آزادی عمل بیشتری به دست آوردند. البته باید متذکر شد که اوضاع سیاسی امویان نیز در عصر این دو امام بسیار بحرانی بود و همین عامل راه فعالیت را برای آن امامان باز گذاشته بود. در این میان انتظار ظهور مهدی موعود در جامعه تقویت شده بود و شیعیان دستشان را به سمت هر بزرگی از بنی هاشم دراز می کردند، به این امید که او مهدی امت است.
با شکل گیری حکومت عباسیان، شیعیان به اوضاع سخت تری گرفتار شدند به شکلی که حتی بسیاری از شیعیان خالص هم از جانشین امامی که شهید می شد خبر نداشتند زیرا تهدید های بنی عباس، دامن هرکسی را که امکان داشت به عنوان رهبر برای جامعه شیعه مطرح شود می گرفت. تا جایی که امام صادق (ع) برای رهایی جانشین خود از این خطر، پنج نفر از جمله شخص خلیفه و حاکم مدینه را به عنوان جانشین معرفی نمود . (کلینی، 1350: 1/ 110). چنین شرایطی سبب شد که امامان، شیعیان و خاندان خود را به هجرت خصوصاً به مناطقی چون طبرستان، قم و جبال سفارش کنند ( مجلسی، 1403: 60/ 217 و 215-214). ولایت عهدی امام رضا (ع) نیز در هجرت شیعیان و خاندان اهل بیت علیهم السلام به سوی ایران بسیار تاثیر گذاشت و از این زمان به بعد، وجود مبارک امامزادگانی چون شاه عبدالعظیم حسنی، موسی مبرقع و حضرت معصومه، عاملی موثر در گسترش عقاید شیعی در ایران شد.
امامزادگان در عصر فشار های ایدئولوژیکی:
منظور از عصر فشار، وضعیتی است که در کربلا و پس از آن، برای جامعه شیعه تا اواخر دهه دوم قرن دوم به وجود آمد؛ این بدان معنا نیست که در دوره های بعد، سخت گیری بر شیعیان کاهش یافته باشد. بلکه منظور حصاری است که شیعیان عصر فشار گرفتار آن بوده اند. در این دوره توجه شیعیان و خاندان پیامبر(ص) محدود به منطقه عراق و حجاز بود و در دیگر مناطق، شیعه چندانی وجود نداشتند. لذا امامان برای حفظ جامعه شیعه و پیروانشان ناچار بودند مکرراً از اصل تقیه استفاده کنند. نقش آفرینیی که امامزادگان این دوره، بیشتر سیاسی و در قالب همراهی با رهبر و دفاع از وی با قدرت اندیشه و بذل جان بود. شناخت امامزدگان برجسته این عصر و اقداماتی که برای حفظ جامعه شیعه انجام داداند می تواند بازگو کننده نقش آفرینی مهم این بزرگواران در آن عصر بحرانی باشد.حضرت زینب(س)
شخصیت حضرت زینب (س) پس از حادثه کربلا برای جامعه اسلامی بیشتر نمایان می شود. شهید مطهری در مورد نقش آفرینی حضرت زینب پس از کربلا می نویس" از عصر عاشورا زینب تجلی می کند. از آن به بعد، به او واگذار شده بود" (مطهری، 1366: 332). هنگام اسیری، حضرت زینب (س) به خوبی می دانست که دشمنان خانواده پیامبر (ص) در انتظارند تا کوچکترین واکنش یا کلام دال بر از ضعف یا پشیمانی خانواده پیامبر (ص) بیابند حال آنکه آن حضرت با نگاه به پیکر امام حسین (ع) گفت: « اللهم تقبل هذا القربان »خداوندا این قربانی را قبول کن(مهاجرانی، 1387: 287)رسالت اصلی حضرت زینب (س) حفظ عزت و جان خاندان پیامبر (ص) در شرایط سخت اسارت و آوارگی بود. آن حضرت نان و خرمایی را که کوفیان برای اسرای خاندان محمد (ص) آورده بودند به کناری انداخت و فرمود صدقه بر خانواده ما حرام است (موسوی مقرم، 1979م: 310).
حضرت زینب (س) در جواب ابن زیاد که پرسید کار خدا را بر خاندانت چگونه دیدی؟ فرمودند «چیزی جز زیبایی ندیدم شهادت برای آنان مقدر شده بود و به سوی مقتل خویش رفتند. به زودی خداوند آنان و تو را فراهم می آورد تا در پیشگاه خداوند احتجاج کنید و داوری خواهید. نگاه کن که در آن روز پیروزی از آن کیست؟ ای پسر مرجانه! مادرت به عزایت بنشیند.»( ابن اعثم، 1406: 3/ 142و خوارزمی، 1948م:2/ 142). آن حضرت جان خود را سپری برای حفظ جان علی بن حسین(ع) تنها فرزند بازمانده برادرش حسین (ع). می سازد و با این اقدام ابن زیاد را از تصمیم به کشتن امام سجاد (ع) منصرف می کند.(موسوی مقرم،1979: 366-325).
حضرت ابوالفضل العباس(ع)
نقش اصلی حضرت عباس(ع)، حفظ وحدت خاندان علوی در هنگامه قیام عاشورا است . شمر به سبب داشتن رابطه نسبی با حضرت عباس(ع)، امان نامه ای برای وی و دیگر برادرانش از ابن زیاد گرفته بود(بلاذری، 1417: 3/ 184 و ابن اعثم، 1406: 5/ 168) اما انگیزه اصلی دعوت وی شمر ایجاد تفرقه میان خاندان علوی و حذف مشروعیت اجتماعی قیام بوده که در قالب خویشاوندی قبیله ای مطرح شده است. اگرچه در آن عصر، به قومیت و خون اهمیت ویژه ای داده می شد اما پرسش اینجا ست که چرا این نوع امان نامه برای دیگر افراد حاضر در کنار امام حسین(ع) با وجود خویشاوندی آن ها با سران لشکر یزید صادر نشده بودمحمد حنفیه
جامعه شیعه بعد از شهادت امام حسین (ع) دچار نوعی بحران در مسئله رهبری شده بود، در این میان، محمد حنفیه بزرگ خاندان علوی به شمار می آمد و مختار نیز ادعای نمایندگی وی را داشت و برای او تبلیغ می کرد و به همین سبب اکثریت جامعه رهبری وی را پذیرفتند. محمد حنفیه نیز در ابتدا تحت تاثیر اقبالی که به وی شد و برای حفظ جان امام سجاد (ع)، به ظاهر رهبری شیعیان را به عهده گرفت، در نتیجه خطرات و تهدید ها را متوجه خود و اطرافیانش ساخت. اگرچه برخی از گزارش های تاریخی حکایت از امامت محمد حنفیه در جامعه شیعه دارد ولی باید به این مسئله توجه داشت که رهبری شیعیان در عصر بحرانی پس از کربلا بیشتر از آنکه منفعتی داشته باشد تنها، تهدیدی جدی برای شخص مدعی رهبری به شمار می آمد حتی کسانی چون ابوخالد گروهی به امامت محمد حنفیه اعتقاد پیدا کردند که با روشنگری محمد حنفیه هدایت شدند.محمد حنفیه در شرایطی که جامعه را فساد گرفته زمینه مناسب را برای فعالیت مذهبی امام سجاد (ع) فراهم ساخت. امام رضا (ع) به نقل از حضرت علی (ع) فرموده اند همانا محمد ها نمی گذارند که نافرمانی خدا انجام گیرد. راوی پرسید محمد ها چه کسانی هستند؟ ایشان فرمودند محمد بن جعفر، محمد بن ابی بکر و محمد بن حنفیه می باشند.(رضوی اردکانی، بی تا: 164، به نقل از رجال کشی).
زید بن علی(ع)
زید فرزند امام سجاد (ع) در عصر هشام بن عبدالملک، حاکم خونخوار اموی دست به قیامی زد که شعارش احیای امر به معروف و نهی از منکر بود. زید در دربار حکومت، از امام باقر(ع) در مقابل توهین هشام دفاع کرد و پس از آن طرح قیامی را ریخت که مورد تایید ائمه بود.گروهی از شیعیان کوفه، قبل از قیام و خروج زید نزد امام صادق (ع) رفتند و از او پرسیدند که آیا می توانند با زید بیعت کنند؟ ایشان فرمودند با زید بیعت و از او اطاعت کنید (ابن اثیر، 1371: 14/148 و طبری، 1375: 10/ 4278).
امام صادق (ع) بعد از شهادت زید فرمودند: به خدا قسم زید و اصحابش به راهی رفتند که جدش علی و حسن و حسین (علیهم السلام) رفتند. آنان شهدایی از اهل بهشت هستند و شک در مورد آنان گمراهی است و کسی که آنان را رد کند، کافر است، همانا آنان در روز قیامت با نیکوترین سرشت محشور می شوند( ابن اعثم، 1406: 8/ 294). گزارشی نیز در الاغانی وجود دارد که حکایت از عزاداری امام صادق (ع) برای زید دارد(اصفهانی، 1415: 7/ 183).
فضیل که بعد از شهادت زید نزد امام صادق (ع) شرفیاب شد و می گوید: آن امام احوال زید را جویا شدند و پرسیدند آیا او را کشتند؟ گفتم: آری، بخدا قسم امام به شدت گریست و قطرات اشک بر چهره ایشان روان شد سپس فرمود: ای فضیل! در جنگ به عمویم کمک کردی؟ گفتم: بلی فرمود چند نفر از دشمن را کشتی؟ گفتم: شش نفر. امام فرمود: خداوندا مرا در ثواب ریختن خون آن ها شریک گردان.بخدا قسم عمو و یارانش راه علی و یاران او را پیمودند( مجلسی، 1403: 46/171 ).
امامزادگان در عصر انتشار اندیشه
عصر انتشار فکری عصری است که تفکر شیعی، دیگر محدود به منطقه عراق و حجاز و یمن نبود بلکه ایران از این دوره به بعد، تدریجاً به یکی از مراکز اصلی تشیع تبدیل می شد. امامان نیز به پیروان و خاندان خود سفارش می کردند که به ایران مهاجرت کنند مهاجرت خاندان پیامبر (ص) و دیگر شیعیان به ایران عامل بسیار قابل توجهی در گسترش جامعه شیعه بود. امامزادگان این عصر نیز با اعلام ولایت پذیری خویش و اینکه با هوشیاری تحت تاثیر اغوای فرصت جویان قرار نگرفتند، توانستند جامعه شیعه را از انشعابات بیشتر نجات دهند؛ اگرچه گروهی از همین امامزادگان خود عامل مهمی در ایجاد تفرقه میان شیعیان بودند. مهمترین امامزادگان نقش آفرین در عصر انتشار عبارتند از:حضرت معصومه(س)
با آمدن امام رضا (ع) به ایران، خاندان آن حضرت نیز به دنبال ایشان به ایران مهاجرت کردند در این میان، سفر حضرت معصومه خواهر امام رضا (ع) به ایران اهمیت بسیاری داشت چرا که آن حضرت، از جایگاه بسیار مهمی در بین خاندان نبوت برخوردار بود.امام صادق(ع) مى فرمایند: « خدا داراى حرمى است که آن مکه است و پیامبرش هم حرمى دارد که مدینه است و امیرمؤمنین هم حرمى دارد که کوفه است و ما هم داراى حرمى هستیم که قم است و به زودى، بانویى از فرزندان من آن جا دفن مى شود که نامش فاطمه است. هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب مى شود»، امام صادق (ع) هنگامى این جمله را فرمودند که هنوز مادر امام موسى بن جعفر (ع) به او باردار نشده بود ( مجلسی، 140357/ 216).
حضرت معصومه در پی دعوت مردم قم، در حالی که بیمار بودند، خود را به آن شهر می رساندند و در همان شهر، دعوت حق را لبیک گفتند. آن حضرت، در شهر قم برای شیعیان حدیث می گفتند و مهمترین حدیثی که از ایشان نقل شده است، حدیثی است که در مورد فضیلت شیعه از پیامبر (ص) نقل فرموده اند (مجلسی، 1403 :65/ 76 – 77).
شاه عبدالعظیم حسنی
بحث در مورد شاه عبدالعظیم حسنی و ولایت پذیری آن حضرت و نقشی که در بیان عقاید شیعه داشتند، نیازمند پژوهشی مستقل است. عبدالعظیم در حضور امام هادی (ع) به عرضه عقاید خود پرداختند ایشان، می فرمایند به محضر مولاى خود، على بن محمد هادى (ع) نائل شد همین که چشم آن بزرگوار به من افتاد فرمود: مرحبا اى ابوالقاسم خوش آمدى! واقعآ تو از دوستان ما هستى. عرض کردم: اى پسر پیامبر، بسیار علاقه دارم عقائد دینى خود را خدمت شما بیان کنم تا چنانچه مورد پسند و قبول شما باشد، بر آن استوار و باقى بمانم و بتوانم این گونه با خدا ملاقات کنم. امام (ع)، از این پیشنهاد استقبال کردند و فرمودند آراء و عقائد خود را بیان کن. عرض کردم: عقیده دارم خدا یکى است و مانند او چیزى وجود ندارد، او هیچ گونه نقصی ندارد و نظیر و مشابهی برای او نیست. خداوند متعال، جسم، صورت، عرض و جوهر نیست بلکه اوست که جسم ها را جسمیت بخشید و صورت ها را تصویر کرد و عرض ها و جوهرها را آفریده او پروردگار همه چیز و مالک و پدید آورنده همه موجودات است. همچنین عقیده دارم محمد (ص)، بنده و فرستاده خدا و آخرین پیامبران است و پس از آن حضرت تا روز قیامت، پیامبر دیگرى نخواهد آمد و شریعت و دین وى هم آخرین شریعت است و بعد از آن، دیگر هیچ شریعت و مذهبى به وجود نخواهد آمد. در باره امامت هم، عقیده دارم، پس از پیامبر (ص)، امام و خلیفه و ولى امر، امیر المؤمنین على بن ابی طالب (ع) است پس از آن بزرگوار، حسن (ع)، سپس حسین (ع)، على بن حسین (ع)، محمد بن على(ع)، جعفر بن محمد (ع)، موسى بن جعفر (ع)، على بن موسى (ع)، محمد بن على (ع) وپس از ایشان، شما، اى مولاى من، پیشوا و مقتداى واجب الاطاعه خواهى بود.وقتى صحبت من به این جا رسید، حضرت هادى (ع) افزود بعد از من هم فرزندم حسن (ع)، امام است اما مردم درباره امام بعد از او چه خواهند کرد؟ عرض کردم مگر جریان امام بعد از فرزند شما چگونه خواهد بود؟ فرمودند: امامت امام پس از فرزندم حسن (ع) به گونه ای است که از نظرها غایب مى گردد و شخصاً دیده نمى شود و نام وى (نام اصلی ایشان) نباید بر زبان ها جارى شود، تا این که از پشت پرده غیب بیرون بیاید و قیام کند و زمین را از قسط و عدل لبریز نماید، همان طور که از ظلم و ستم انباشته شده است. عرض کردم اقرار مىکنم و معتقدم دوست آنان دوست خدا و دشمن ایشان دشمن خدا و طاعت ایشان طاعت خدا و معصیت ایشان معصیت خدا ست و معتقدم که معراج، حق است و سؤال قبر حقّ است و جنت و نار حق است و صراط و میزان حقّ است و قیامت مىآید و شکی در آن نیست و خداى تعالى اصحاب قبور را مبعوث مىفرماید و معتقدم که فرایض واجب بعد از ولایت، نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهى از منکر است.
هنگامی که صحبت من بدین جا رسید، امام هادى (ع) فرمود: اى ابوالقاسم، به خدا سوگند اعتقاداتى که عرضه داشتى، مبانى واقعى دین الهى است که خداوند براى بندگان خود برگزیده است و از آن خشنود مى شود؛ بنابراین، بر این عقائد استوار و ثابت قدم باش زیرا خداوند در این راه تو را در زندگى دنیا و آخرت، پایدار و جاویدان مى گرداند. (مجلسی، 1403: 36/ ۴۱۲، شیخ صدوق،1361: 54؛ 2/51).
حضرت عبدالعظیم به خاطر ترس از حکومت به شهر ری مهاجرت نمود؛ شهری که در آن زمان تنها تعداد محدودی شیعه در آن سکونت داشتند، آمدن حضرت عبدالعظیم به ری خود عاملی برای گسترش تشیع در آن شهر شد (جعفریان،1386 : 250) اگرچه قبل از حضور شاه عبدالظیم در شهر ری، تفکرات شیعی در آن شهر وارد شده بود اما وجود آن حضرت و آمدن شیعیان به نزد ایشان مهمترین عامل در گسترش سریع اندیشه شیعی در آن شهر شد. احادیثی که قبل از ورود عبدالعظیم به خاطر وجود تفکرات ضد شیعی از زبان ائمه رد مذهب اهل ری بیان شده است (نک، حموی: 1990: 1/51، مجلسی،1403: 5/279 و 57/ 206، قمی، 1361: 94).
احمد بن موسی(شاه چراغ)
احمد بن موسی از پارساترین و عابدترین صالحان زمان خود و مردی کریم و پرهیزکار بود. در تقوا و پارسایی او همین بس که پس از شهادت پدرش، علی رغم این که مردم مدینه برای عرض تسلیت به خانه مادر او آمدند و با او به عنوان جانشین امام هفتم علیه السلام بیعت کردند، وی از آنان برای برادرش علی بن موسی علی(ع) بیعت گرفت ( زارعی نورآبادی، 1377: 54).احمد بن موسی از شخصیت اجتماعی والایی در جامعه داشت و همین مسئله، در کنار منزلتی که آن جناب نزد امام کاظم (ع) داشت، سبب شد که پس از شهادت امام هفتم، مردم به در خانه مادرش بیایند و گمان ببرند که احمد (ع) جانشین پدر اوست. ایشان که متوجه منظور مردم شده بود و خود هم می دانست که علی بن موسی الرضا (ع) جانشین پدر است، چیزی به مردم مدینه نگفت و مردم هم با وی بیعت کردند. پس از بیعت گرفتن، ایشان بر فراز منبر رفتند و خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت خواندند. «ای مردم همچنان که تمام شما در بیعت من هستید، من نیز در بیعت برادرم، علی بن موسی (ع) می باشم. پیشوا و جانشین بعد از پدرم اوست آری او ولی خداست. از طرف خدا و رسولش بر من و شما واجب است به هر چه او فرمان داد عمل کنیم . (مجلسی، 1403: 48/ 308).
نه تنها شخص احمد بن موسی (ع) بلکه مادرشان نیز در معرفی امام وصی به جامعه نقش بسزایی ایفا کردند چنان که در بحارالانوار آمده است امام در لحظه سفر به سوی بغداد، به ام احمد فرمود: «کُلِّ من جائَکِ و طالَبَ منکِ هذِهِ الامانة فی ایِّ وقتٍ مِنَ الاوقات، فاعلمی باَنّی قد استشهدتُ و اَنّه هو الخلیفه من بعدی و الامام المفترض الطاعة علیک و علی سائر النّاس. (مجلسی، 1403: 48/ 307).
موسی مبرقع(موسی بن محمد)
موسی مبرقع نیز نقشی شبیه احمد بن موسی داشته است. با شهادت امام جواد (ع) همه پیروان آن حضرت به استثنای تعداد معدودی به امامت امام هادی(ع) گردن نهادند. آن عده معدود که از قبول امامت حضرت هادی (ع) سرباز زدند، برای مدت کوتاهی به امامت موسی بن محمد معتقد شدند. سعد بن عبدالله بازگشت این افراد به امامت امام هادی (ع) را از آن روی می داند که خود موسی مبرقع از آنان بیزاری جست آنان خود راند. (اشعری، 1963: 9) شواهد و قراین حکایت از صحت قول اشعری دارد. زیرا موسی مبرقع بعد از اینکه به ایران سفر کرد، می توانست خود را امام معرفی کند و برای خویش پیروانی فراهم آوردند هیچ گزارشی از دعوت موسی مبرقع در ایران برای امامت خودش وجود ندارد و در ایران هم کسی به امامت وی قائل نبوده است.در مورد شخصیت موسی مبرقع، میرزا حسین نوری رساله ای تحت عنوان « البدر المشعشع فی احوال ذریه موسی المبرقع» نوشته است که در آن از شخصیت وی به شدت دفاع کرده است (جعفریان، 1378: 501).
حکیمه خاتون
اهمیت شخصیت حکیمه خاتون مدلول حضور و نقش پر رنگ آن حضرت در عصر چهار ائمه آخر شیعه و نیز روایاتی است که در مورد امام زمان از او نقل شده است. حکیمه خاتون روابط بسیار خوبی با امام حسن عسکری (ع) داشت و به خانه آن حضرت رفت و آمد می کرد و از اشخاص مورد اعتماد آن حضرت به شمار می آمد (طبرسی نوری، 14112: 27)شیعیان نیز از منزلت حکیمه خاتون نزد امام عسکری (ع) آگاهی داشتند و در مورد وجود امام از وی سوال می کردند. روایت ماجرای به دنیا آمدن امام مهدی (عج) از طریق این بانوی کریمه به دست جامعه شیعه رسیده است. حکیمه خاتون تا پایان عمر شریفشان به عنوان رابط امام زمان (عج) با شیعیان در ارتباط بودند آن حضرت جزء بانوانی شمرده می شد که نقل حدیث هم می کزده است. (صدوق، 1361: 2/ 430 ؛ 501و 430-424؛ 1403: 51/ 11-14؛ شیخ طوسی، 1411: 230؛سید بن طاووس،1414: 52).
نتیجه گیری
امامزادگان در عصر امامان تحت تاثیر شرایط مختلف سیاسی، اجتماعی، به شکل های مختلفی در اتحاد جامعه شیعه نقش ایفا کردند. در طول قرن اول و سه دهه اول قرن دوم امامزادگان بیشتر از طریق جان فشانی در راه ائمه و آرمان های اسلامی توانستند انسجام اجتماعی - عقیدتی جامعه اسلامی و شیعیان را حفظ کنند. همزمان با گسترش شورش ها علیه حکومت اموی فعالیت شیعیان به دیگر مناطق جغرافیایی گسترش یافت و امامزادگان نیز برای ترویج اندیشه و عقاید شیعی به نقاط مختلف به ویژه منطقه ایران مهاجرت کردند. مهاجرت امام رضا (ع) به خراسان، سبب شکل گیری مهاجرت گسترده شیعیان به مناطق ایران شد و این امامزادگان و خاندان آن ها در طول تاریخ نقش بسزایی در پرورش فکری جامعه ایران و پیوستن آن به جامعه شیعه ایفا کردند. در عصر انتشار مهمترین مسئله برای جامعه شیعه اهمیت داشته نشر صحیح عقاید شیعی و جلوگیری از دخول اندیشه های انحرافی در بدنه اعتقادی شیعه بود امامزادگان خصوصاً در مناطقی چون ایران که از دسترس حکومت به دور بود و امامان نیز در آنجا حضور نداشتند، این نقش را به خوبی ایفا کردند.پینوشتها:
1- کارشناس ارشد تاریخ فرهنگ و تمدن ملل اسلامی
2- دانشجوی کارشناسی ارشد فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد
3- کارشناس فقه و مبانی حقوق اسلامی
الف: کتاب
ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله.(1404).شرح نهج البلاغه، تحقیق و تصحیح: ابراهیم محمد ابوالفضل، قم: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی.
ابن اثیر، عزالدین بن علی.(1371ش). کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلى، تهران: مؤسسه مطبوعاتى علمى.
ابن اعثم، ابو محمد احمد. (1406). الفتوح، بیروت: دارالکتب العلمیه.
ابنطاووس، علی بن موسی. ( 1414). مهج الدعوات و منهج العبادات، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله.(1412/1992). الاستیعاب فى معرفة الأصحاب، تحقیق على محمد البجاوى، بیروت: دار الجیل.
اشعری قمی، سعد بن عبدالله.(1963). کتاب المقالات والفرق، تصحیح محمد جواد مشکور، تهران: موسسه مطبوعاتی عطائی.
اصفهانی، ابوالفرج.(1415). الأغانی، بیروت: دار احیاء تراث عربى.
__________.(بی تا). مقاتل الطالبیین، تحقیق سید احمد صقر، بیروت: دار المعرفة.
بلاذری، احمد بن یحیی.(1417/1996). جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت: دار الفکر.
جعفریان، رسول.(1387). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم: انصاریان
خامنه ای، علی.(1390). انسان250 ساله، تهران: صهبا.
خواجویان، محمدکاظم.(1385). تاریخ تشیع، مشهد: جهاد دانشگاهی.
خوارزمی، موفق بن احمد.(1948). مقتل الحسین، به کوشش شیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهرا.
دینوری، عبدالله بن مسلم.(1410/1990). الامامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالاضواء.
رضوی اردکانی، سید ابوالفضل.( بی تا). ماهیت قیام مختار، قم: حوزه علمیه قم.
صدوق، محمد بن علی.(1361ش). کمال الدین و تمام النعمه، تصحیح علی اکبر غفاری، قم: اسلامی.
طبرسى نوری، میرزا حسین.(1408). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم: مؤسسۀ آل البیت(ع) لاحیاء التراث.
_________________.(1412). نجم الثاقب، قم:آستان مقدس جمکران.
طبرى، محمد بن جریر.(1375ش). تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران: اساطیر.
طوسی، محمد بن حسن.(1411ق). الغیبه، تحقیق و تصحیح عباد الله تهرانی و علی احمد ناصح؛ تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، قم: دار المعارف الإسلامیة.
قمى، حسن بن محمد بن حسن قمى. (1361). تاریخ قم، ترجمه حسن بن على قمى، تحقیق سید جلال الدین تهرانى، تهران: توس.
کلینی، محمد بن یعقوب.(1350ق). الکافی، تحقیق محمد آخوندی، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
مجلسی، محمد باقر.(1403). بحارالانوارالجامعه لدرر أخبار الائمه الأطهار(ع)، بیروت: موسسه الوفا.
مسعودی، علی بن حسین.(1409). مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم: دار الهجرة.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان.(1413). الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ، تحقیق و تصحیح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم: کنگره شیخ مفید.
موسوی مقرم، سید عبدالرزاق.( 1979). مقتل الحسین، بیروت: دارالکتب الاسلامیه.
حموی، یاقوت.(1990). معجم البلدان، تصحیح فرید عبدالعزیز الجندی، بیروت: دارالکتب العلمیه.
یعقوبی، احمد بن أبى یعقوب.(بی تا).تاریخ یعقوبی، بیروت: دار صادر.
ب: نشریه:
زارعی نورآبادی، محمد.(1377). « احمد بن موسی(ع) آفتاب شیراز» فرهنگ کوثر، ش 15،ص 58-54
/ج