پژوهشگر: کاوه فیض اللهی
پشتون های افغانستان و پاکستان
پشتون ها (Pashtun) به زبان پشتو سخن می گویند که به شاخه شرق ایرانی خانواده زبان های هندواروپایی تعلق دارد. آنها در جنوب شرقی افغانستان و شمال غربی پاکستان زندگی می کنند. قبایل پشتون (درّانی و قیلزایی) پیش از جنگ با اتحاد جماهیر شوروی سابق (۸۹ ۱۹۷۹) در افغانستان نماینده برگزیدگانی قبیله ای سیاسی بودند که در دستگاه حکومت جذب شده بودند. از این گروه بود که طالبان ظهور کرد. پشتون ها به قبایلی تقسیم می شوند که از طایفه هایی تشکیل شده اند که خود از خانواده هایی گسترده تحت سرپرستی یک «مالک» یا همان رئیس ترکیب می شوند. مالک ها، ریش سفیدان و مردان بزرگسال هر گروه، «جرگه» یا مجلسی تشکیل می دهند که در آن به مسائل مربوط به جامعه رسیدگی شده و اختلافات داخلی حل و فصل می شود.به اختلافات با بستن جریمه تنبیهی سرو سامان داده می شود که خانواده فرد مقصر موظف است آن را به عنوان غرامت به خانواده شاکی بپردازد. البته با حفظ معیار «مسئولیت مشترک» که در میان فرهنگ های چوپانی رایج است. آداب و رسومی سنتی تحت عنوان پشتون والی وجود دارد که اصول اخلاقی و جرایم نقض آنها را تعیین می کند و بر پایه مفاهیمی همچون شرافت، مهمان نواری و محافظت از زنان استوار است. به عبارت دیگر زنان از امور اجتماعی طرد و چنان نگاه داشته می شوند که چشم هیچ نامحرمی بر آنها نیفتد. با این همه پدرکشتگی ها و دشمنی های خونین که کل خانواده و حتی طایفه ها را درگیر می کند کم نیستند و به همین دلیل مجلسی بزرگ تر به نام «لویه جرگه» از روسای قبایل و رهبران مذهبی وجود دارد که جدی ترین نزاع های بین قبیله ای را زیر نظر دارد.
پشتون ها کشاورزی ساکن، مهاجرت فصلی احشام و داد و ستد کالا در امتداد مسیرهای کاروان رو انجام می دهند اما تشکیل شرکت های کوچک زراعی که از سیستم های آبیاری پیشرفته استفاده می کنند اخیراً تا حدود زیادی جای این فعالیت ها را گرفته اند. پیامد این تغییرات اسکان عمومی گروه های پشتون است که تاریخ اخیر آن نشان از پیدایش بحرانی در ارزش های سنتی دارد. آنچه این ارزش ها را تهدید می کند به وجود آمدن کسب و کارهای پرخطر و ناچاری مانند کشت تریاک برای بازار بین المللی دارو و درگیری میان گروه های مختلف بر سر کنترل بازارهای زیرزمینی و غیرقانونی است. با همه اینها جدی ترین مسئله ای که پشتون ها را تهدید می کند نه تریاک بلکه وضعیت جنگ در این سرزمین است که به نظر می رسد پایانی ندارد. ریشه های باستانی پشتون تنها با صلح و همکاری های بین المللی می تواند در جامعه مدرن بروید.
تاریخ افیون
تولید تریاک در افغانستان از زمان سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ به بزرگترین معضل کشور تبدیل شده است. براساس برآورد سازمان سیا یک سوم تولید ناخالص ملی افغانستان از صادرات تریاک حاصل می شود و این در حالی است که بانک توسعه آسیا رقم پایین تری اعلام می کند یعنی ۵/۲ میلیارد دلار معادل ۱۲ درصد تولید ناخالص ملی. در هر صورت این مشکلی نیست که به افغانستان محدود شود بلکه یکی از جدی ترین تهدیدها برای جهان نیز هست. مسئله تریاک در افغانستان با حمله شوروی در سال های ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ آغاز شد. با از بین رفتن کنترل دولت بر ولایات پدیده جنگ سالاری در افغانستان شکل گرفت و همراه آن فرماندهان مناطق در جست وجوی راهی برای کسب درآمد و خرید جنگ افزار به تولید تریاک روی آوردند. با عقب نشینی اجباری ارتش سرخ در سال ۱۹۸۹ خلاء قدرت پدید آمد و دسته های مختلف مجاهدین علیه یکدیگر وارد جنگ شدند.ناپیوستگی کمک های غرب سبب شد که آنها بیش از پیش به کشت خشخاش برای تامین حضور نظامی خویش وابسته شوند. بعضی فروشندگان محلی تریاک در پی ایجاد مرکز امنی برای فعالیت هایشان به تندروترین گروه ها که از حمایت افراطیونی همچون اسامه بن لادن برخوردار بودند، پیوستند و به این ترتیب در اواخر ۱۹۹۴ جنبش طالبان شکل گرفت. طالبان که کنترل نزدیک به ۹۰ درصد از خاک افغانستان را در اختیار داشت علناً کشت خشخاش را تشویق می کرد. به این ترتیب آنها نه تنها به تعهدات خویش در قبال شرکایشان یعنی مافیای محلی پاسخگو بودند بلکه با اخذ مالیات از کشاورزان و نیز کمک های گروه های تبهکاری سازمان یافته بین المللی کسب درآمد می کردند.
به این ترتیب در دوران اوج حکومت طالبان یعنی در سال ۱۹۹۹ افغانستان به رکورد تولید ۴۶۰۰ میلیون تن تریاک دست یافت. در نتیجه میزان عرضه از تقاضا فراتر رفت به طوری که قیمت هروئین و مرفین در غرب به کمترین حد خود رسید و کسب و کار قاچاقچیان مواد مخدر به خطر افتاد. سلاطین مواد مخدر جهان خواستار کاهش تولید شدند و ملاعمر به خواست مشاوران مالی اش که با مافیای محلی در ارتباط بودند دستور داد کشت خشخاش «به دلایل مذهبی» متوقف شود و به این ترتیب تولید تریاک در سال ۲۰۰۲ به کمترین حد خود رسید. پیامد این تغییرات رونق بازار جهانی مواد مخدر بود چرا که انبوه مصرف کنندگان جدید دوران اوج عرضه اکنون باید با قیمتی بیش از حد متعارف نیازشان را برطرف می کردند. جالب آنکه برخورد جامعه بین المللی با خبر کاهش تولید مثبت بود و آن را نشانه ای از اصلاح طالبان دانستند؛ نمونه ای عجیب از اینکه چگونه همکاری تروریسم بین الملل و سازمان های تبهکاری می تواند رسانه های جهان را به تمجید از طالبان وادارد. پس از شکست طالبان از نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده، ورشکستگی اقتصادی و نبود هر نوع منبع درآمد دیگر بسیاری از کشاورزان افغان را واداشت که بار دیگر به کشت خشخاش روی بیاورند. مهم ترین مانع ریشه کنی کشت خشخاش در افغانستان در حال حاضر نیاز نیروهای آمریکایی به جنگ سالاران و نیروهایشان برای شکارتروریست هاست.
منبع: http://www.aftabir.com
/ج