مقدمه:
با کتاب «تفسیر آیات مشکله» آشنا شویم:اخیراً کتابی در تبریز به این نام چاپ و منتشر شده است، ولی قسمت معظم آیاتی که در آن کتاب عنوان شده ابداً از آیات مشکله نیست، و برخی نیز برای تزریق عقائد مخصوصی که نویسنده آن کتاب دارد، عنوان شده است و قسمتی مختصر که جا دارد آنها را «آیات مشکله» بخوانیم، مورد بررسی صحیح قرار نگرفته است.
شکی نیست وجود این کتاب در دسترس گروه بی اطلاع و ساده لوح مایه ی انحراف عقیده است زیرا نتیجه ای که خواننده از این کتاب می برد این است که:
انبیاء معصوم نبودند، گاهی و یا پیوسته خدا را نافرمانی می کردند.
هیچ گاه خدا مودت خویشاوندان رسول خدا را بر ما لازم نکرده است.
آیه ی: (الیوم اکملت لکم دینکم) درباره ی علی نازل نشده است.
خطبه معروف صدیقه طاهره (علیها سلام) مجعول است و هکذا...
روی این ملاحظات برخی از دوستان نگارنده درخواست کردند که درباره ی این کتاب صفحاتی بنویسد از این رو بر خود لازم دیدم که پاره ای از این آیات را که لغزش های نویسنده تفسیر در تفسیر آنها نابخشودنی است، عنوان نموده و به تفسیر آن، و ردّ گفتار وی بپردازد.
***
آیا این آیه درباره ی علی (ع) است؟
(الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً)(مائده، آیه 3).
«امروز کافران از آئین شما مأیوس شدند، از آنان نترسید، از من بترسید، امروز دین شما را تکمیل نمودم، و نعمت خود را درباره شما به پایان رساندم و اسلام را به عنوان دین برای شما انتخاب نمودم». (1)
معروف و مشهور میان محدثان و مورخان (2) این است که مقصود از«الیوم» در هر دو مورد، روز غدیر است و آیه یاد شده در روز «غدیر» نازل گردیده روزی که خدا، با تعیین جانشین و خلیفه، ابلاغ دین خود را تکمیل نمود، و نعمت خود را به پایان رساند، و نقشه کافران را (پس از درگذشت پیامبر، آئین او نیز همراه او خواهد رفت) نقش برآب نمود و با نصب امام یأس و نومیدی آنان قطعی گردید.
اشکالی که به نظر نویسنده «کتاب تفسیر آیات مشکله» رسیده است، همان است که پیش از او دیگران نیز گفته اند و دانشمندان شیعه نیز به پاسخ آن پرداخته اند.
هرگاه نویسنده به این کتابها مراجعه می کرد، و با ذهنی صاف و دور از هر نوع پیشداوری در این مورد می اندیشید، ما را از نوشتن این صفحات بی نیاز می ساخت، و شاید هم همه آنها را دیده و فهمیده ولی مایل است که پاسخ اشکال آفتابی گردد؟! و با نگارش کتاب خود، می خواهد دیگران را وادار به کار کند؟!
اشکالی که از«سابق» در این جا رائج است این است که: آغاز و پایان آیه مزبور مربوط به احکام«گوشت» است با این وضع چگونه ممکن است وسط آیه مربوط به تعیین جانشین باشد که کوچکترین ارتباطی به قبل و بعد خود ندارد.
پاسخ: مسأله ای به نام نظم و ترتیب آیات که در برخی از مباحث برای مفسران مشکلی ایجاد کرده است چندان اهمیتی ندارد، زیرا تاریخ نزول سوره ها و آیات قرآن، با ترتیب فعلی آن کاملا مغایرت دارد چه بسا سوره هایی که در مدینه نازل گردیده است و قاعدتاً باید پس از سوره هائی باشد که در «مکه» نازل شده است، در آغاز قرآن قرار گرفته است و همچنین است عکس آن، حتی برخی از آیات سوره ای در مکه، و بعضی از آن در مدینه نازل گردیده است و چه بسا میان نزول دو آیه از یک سوره، سالها فاصله اتفاق افتاده است (3).
اگر به شأن نزول آیات توجه کنیم و یا لااقل آنچه را که بالای هر سوره نوشته شده ملاحظه نمائیم، از هرگونه توضیح بی نیاز می شویم چه بسا سوره هائی است که آنها را «مدنی» می نامند ولی بعضی از آیات آن در «مکه» نازل شده است، مانند سوره «انفال» که تمام آن مدنی است مگر از آیه سی ام تا آیه سی و ششم که در مکه نازل گریده است و چه بسا سوره هائی است به نام «مکی» که برخی از آیات آن، در «مدینه» نازل شده است، مانند سوره های «شعرا و کهف» و مانند آنها...
روی این جهات ترتیب و نظم آیات و روابط آنها هیچ گاه نمی تواند در برابر روایات و احادیث قطعی، سند محکمی باشد و روش دانشمندان اسلام در تفسیر قرآن نیز همین بوده است و این موضوع شواهد بسیاری دارد.
اساساً قرآن مانند کتاب بشری نیست که موضوع واحدی را تا آخر سوره تعقیب کند، قرآن مجموعه آیاتی است که برحسب حوادث و پیش آمدهای گوناگون، و هدف های مختلف به تدریج از طرف خداوند فرو فرستاده شده است گاهی همه سوره، موضوع واحدی را دنبال می کند و گاهی، موضوعات گوناگونی را، گاهی هنوز از موضوع نخست فارغ نشده، موضوع جدیدی را مطرح می کند سپس به تکمیل موضوع نخست می پردازد.
پاسخ پرسشی:
در اینجا پاسخ سئوالی باقی است، و آن این که: درست است که آیات یک سوره می تواند، پیرامون موضوعات گوناگون، بحث و گفتگو کند و هرگز لازم نیست، که آیات سوره از نظر محتوی، ارتباط و پیوستگی داشته باشند، ولی این بیان مشکل آیه مورد بحث را حل نمی کند، زیرا بنابر نظریه مشهور در آیه مورد بحث، جمله های یک آیه از هم گسسته می شوند، نه اینکه ارتباط یک آیه، از ما قبل و ما بعد خود بریده می گردد.و به دیگر سخن: اگر ارتباط و بهم پیوستن دو آیه لازم نباشد ولی جمله های یک آیه، بایست به هم مربوط باشند و امکان ندارد صدر و ذیل آیه ای مطلبی را تعقیب کند، ولی وسط آیه مطلب دیگری را... و اتفاقا آیه مورد بحث بنابر نظریه مشهور از این قبیل است، اگر جمله«الیوم اکملت لکم» درباره ولایت علی (ع) نازل شده ربط آن با آغاز و پایان آیه که در مقام بیان احکام گوشتهای حلال و حرام است، بریده می شود از این نظر بیان گذشته برای دفع این اشکال کافی نیست.
پاسخ: جمله (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ) آیه مستقل است.
پاسخ از این پرسش، این است که: جمله یاد شده، کاملا جمله مستقل است، و ارتباطی به ما قبل و ما بعد خود ندارد حالا چرا چنین جمله ای در وسط آیه وارد شده است، نکته آن را بعدا متذکر می گردیم.
اکنون برای اثبات استقلال آیه یاد شده، متن آیه را با ترجمه آن در سه بخش می آوریم تا روشن شود که چگونه جمله یاد شده و با آیه مزبور کاملا یک بخش مستقل است:
1- (حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ مَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلاَمِ ذلِکُمْ فِسْقٌ)
(مائده، آیه 3).
«حرام شد بر شما، مردار، خون، گوشت خوک و آنچه موقع سر بریدن نام غیر خدا بر آن برده شده است، حیوان خفه شده و حیوان زجرکش و از بلندی افتاده و به ضرب شاخ مرده، و آنچه را درندگان پاره کرده اند مگر آنچه(با شرائط صحیح) ذبح شده است و (نیز) آنچه به نام بت کشته شود (تمام) اینها عمل خلاف است».
2- (الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً)
(مائده، آیه 30).
«امروز کافران از (طمع در) دین شما نومید شدند، از آنان نترسید امروز دین شما را تکمیل کردم و نعمت خود را درباره شما به پایان رساندم و اسلام را به عنوان دین، برای شما انتخاب نمودم»
3- (فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)
(مائده، آیه 3).
«اگر کسی در موقع گرسنگی بدون این که میل به گناه داشته باشد (به خوردن یکی از ممنوعات مزبور) ناچار شود خداوند آمرزنده و بخشاینده است».
قسمت دوم خواه بگوئیم درباره علی (علیه السلام) نازل شده است یا درباره موضوع دیگر، خواه در روز غدیر نازل شده باشد یا روز «عرفه» خود کلامی است مستقل که در وسط آیه ای قرار گرفته است.
قرائن بر استقلال آیه:
1- روشن ترین گواه بر استقلال این بخش این است که اگر قسمت دوم را از این سه قسمت برداریم کوچکترین لطمه ای به ارتباط قسمت اول با سوم نمی زند و شما می توانید دو قسمت اول و سوم را با هم تألیف دهید آنگاه خواهید دید که کوچکترین لطمه ای بر مضمون آیه وارد نمی سازد.خلاصه با ضمیمه کردن ذیل آیه به صدر آن، یک آیه کامل به وجود می آید و با برداشتن قسمت دوم کوچکترین لطمه ای به ارتباط آیه وارد نمی شود و این خود گواه بر این است که قسمت مزبور کلامی است مستقل و جداگانه (درباره هر موضوعی نازل شده باشد) که در وسط آیه ای واقع شده است.
گواه دوم بر استقلال آیه:
2- مضمون همین آیه در سوره های«بقره»، «انعام» و «نحل» نیز وارد شده است در حالی که این قسمت یعنی قسمت دوم(آیه مورد بحث) در سوره های یاد شده نیست اینک آیات مزبور را در این جا نقل می کنیم:(إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لاَ عَادٍ فَلاَ إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)
(بقره، آیه 173)
«فقط مردار، خون، گوشت خوک، و آنچه به نام غیر خدا سر بریده شود بر شما حرام شده (ولی) اگر کسی ناچار شود (که از اینها بخورد) بدون اینکه متجاوز باشد، گناهی بر او نیست، خداوند آمرزنده و مهربان است».
(قُلْ لاَ أَجِدُ فِی مَا أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلَى طَاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلاَّ أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ )
(انعام، آیه 145)
(إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لاَ عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)
(نحل، آیه 115)
«چنانچه ملاحظه می نمائید، این آیات بخش مهم آنچه را که در بخش های اول و سوم آیه مورد بحث وارد شده است، در بر دارد و هرگز در این آیه ها از قسمت دوم خبری نیست و این خود گواه بر این است که قسمت دوم که در آیه مورد بحث دیده می شود، کلامی است مستقل که از هیچ نظر به قبل و بعد خود ارتباط ندارد».
گواه سوم بر استقلال آیه:
3- روایاتی که بیانگر شأن نزول آیات می باشند همگی قسمت دوم را جداگانه بدون اینکه درباره ذیل آن سخن بگویند، مورد بحث قرار داده اند، مثلا می گویند: آیه «الیوم یئس» یا آیه «الیوم اکملت» تا آخر در روز غدیر یا عرفه نازل شده است و این خود دلیل بر استقلال این قسمت است که به عللی در وسط آیه قرار گرفته است.روی این حساب وقتی روایات صحیحی از طرف شیعه و سنی بگوید که این قسمت در روز «غدیر» درباره ولایت علی(علیه السلام) نازل شده است صدر و ذیل آیه نمی تواند ما را از اعتقاد به مضمون احادیث باز دارد زیرا این قسمت برای خود کلامی است مستقل که درباره هر موضوعی وارد شده باشد و با قبل و بعد خود ارتباط ندارد.
گواه چهارم بر استقلال آیه:
4- دقت در مضمون آیه نه تنها ما را به استقلال آیه هدایت می کند، بلکه می رساند که آیه فقط می تواند در مسأله ای مثل نصب وصی و تعیین جانشین صادق باشد زیرا باید دید در چه روزی، کافران از پیروزی اسلام مأیوس گردیدند و در چه روزی دین خدا تکمیل گردید.به دیگر سخن: کدام روز است که این دو حادثه در آن با هم به وقوع نپیوسته است اینک ما همه محتملات را یکی پس از دیگری مورد بررسی قرار می دهیم:
1- روز بعثت: به طور مسلم در روز بعثت این دو حادثه به وقوع پیوسته است زیرا در آن روز نه کافران مأیوس بودند، و نه دین بیان شده بود تا تکمیل گردد و همچنین است روز هجرت.
2- روز فتح مکه: این احتمال نیز مانند احتمال سابق است زیرا فتح مکه در سال هشتم صورت گرفت، در حالی که بسیاری از پیمانهائی که مسلمانان با کافران داشتند به قوت خود باقی بود و مشرکان مجاز بودند که مانند جاهلیت رسوم حج را به جا آوردند، از این لحاظ نه یأس بر کافران مستولی بود، و نه آئین خدا در آن روز تکمیل شده بود، زیرا چه بسا احکامی پس از فتح مکه بیان شده است.
3- روزی که اعلام بیزاری شد: روزی که علی(علیه السلام) سوره «برائت» را بر مشرکان خواند در آن روز اگرچه مشرکان شبه جزیره از هرگونه پیروزی مأیوس گشتند ولی در آن روز دین از نظر بیان احکام، کامل نگشته بود، و چه بسا احکامی مانند «حدود و قصاص» که در همین سوره (مائده) است بعدا نازل گردیده و ما باید روزی را نشان دهیم که این دو موضوع با هم در آن روز اتفاق افتاده است.
4- روز «عرفه» از حجة الوداع: بیشتر مفسران این احتمال را برگزیده اند ولی هرگز آن روز نیز آبستن این دو حادثه خطیر نبود زیرا در این صورت باید دید کافرانی که از پیروزی بر مسلمانان مأیوس شدند، چه کسانی بودند، اگر مقصود بت پرستان قریش یا عموم بت پرستان شبه جزیره باشد، به طور مسلم روز یأس و نومیدی آنان غیر این روز بود، زیرا قریش در روز فتح «مکه» و بقیه پس از قرائت سوره «برائت» از هرگونه تفوق مأیوس گشتند نه در روز«عرفه» و اگر مقصود مطلق کافران روی زمین باشد خواه در«جزیرة العرب» خواه در جاهای دیگر، به طور قطع یک چنین یأس عمومی تا آخرین دقایق عمر پیامبر برای آنان دست نداده بود.
5- روز غدیر که با تعیین جانشین، آئین اسلام به صورت یک آئین بقادار درآمد و ارکان آن کامل گردید و جمله های آیه کاملا با این مورد تطبیق می کند زیرا باید دید مقصود از تکمیل دین چیست؟ آیا مقصود تعلیم و وظایف حج است؟ به طور مسلم نه زیرا با این کار، دین کامل نمی شود یا اینکه بیان حلال و حرام است که در این سوره (مائده) بیان شده در حالی که بسیاری از احکام مانند ارث «کلاله» و «احکام ربا» طبق نظریه مفسران پس از روز «عرفه» نازل شده است (4).
بنابراین باید اعتراف کرد که منظور از یأس، یک نوع نومیدی مخصوصی است که با تکمیل دین توأم می باشد و این دو موضوع با تعیین جانشین صورت می گیرد و بس.
زیرا روزی که پیامبر جانشین خود را رسما تعیین کرد، در آن روز کافران در یأس و نومیدی از محو و نابودی اسلام، فرو رفتند زیرا آنان تصور می کردند که آئین اسلام قائم به شخص پیامبر است و با رحلت رسول گرامی آن نیز از میان می رود و اوضاع به حال سابق باز می گردد، وقتی مشاهده کردند که پیامبر فرد شایسته ای را (که پس از خود او، از نظر علم و دانش، عدالت و دادگری، قدرت و قاطعیت بی نظیر بود) برای رهبری تعیین کرد و مسلمانان با او بیعت کردند، دیگر به کلی مأیوس شدند و دانستند که اسلام به صورت یک آئین ریشه و بقاءدار درآمد، و برای آن تزلزلی نیست و در چنین روزی این دو حادثه یعنی: یأس و نومیدی کافران از غلبه بر اسلام، و تکمیل ارکان دین، تحقق پذیرفت.
آیات قرآنی گواهی می دهد که کافران پیوسته چشم طمع به دین مسلمانان دوخته بودند و آخرین آرزوی آنان این بود که مسلمانان را از آئین خود باز دارند، و به کیش نیاکان خود برگردانند چنانکه می فرماید:
(وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّاراً)
(سوره بقره، آیه 109).
«بسیاری از اهل کتاب آرزو کردند که شماها را پس از ایمان به سوی کفر باز گردانند».
این آیه و همچنین است آیات دیگری که در این زمینه وارد شده است.
ولی پیشرفت سریع اسلام در شبه جزیره و سقوط پایگاه شرک در مکه از امید آنان می کاست ولی آخرین پناهگاه خیالی آنان این بود که چون آورنده آئین جدید، فرزندی ندارد که پس از درگذشت او حکومت جوان اسلام را رهبری کند، از این لحاظ، اساس حکومت اسلامی پس از رحلت او فرو می ریزد و چیزی طول نمی کشد که بر آن پیروز می شوند و وضع، به همان حال نخست باز می گردد.
قرآن سخن کافران را در این باره برای ما نقل می کند چنانکه می فرماید:
(أَمْ یَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ)
(طور، آیه 30).
«بلکه آنان می گویند که او (پیامبر) شاعری است و ما انتظار می بریم که او دچار حوادث روزگار گردد و از دنیا برود».
این آخرین نقشه ای بود که کافران به آن امیدوار بودند، ولی روزی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم وصی خویش و رهبر مسلمانان را پس از خود تعیین نمود، آن روز، روزی بود که شبحی از ترس و یأس بر فراز زندگی مشرکان سایه افکند و طمع آنان از بین رفت، در آن روز علاوه بر اینکه یأس سراسر زندگی آنان را فرا گرفت، آئین اسلام به صورت یک دین اساس دار و قابل بقاء در آمد، و یا تحکیم و تثبیت علل استقرار و بقاء یعنی تعیین رهبر، دین تکمیل گردید و با در نظر گرفتن این مطلب، جمله های قسمت دوم با هم کاملا مربوط و متناسب می گردد و روز تحقق این دو حادثه معین می شود.
نظریه نویسنده تفسیر:
حاصل نظریه ایشان است که مقصود از«الیوم» همان روزی است که احکام الهی به وسیله آیه «الیوم احل لکم الطیبات» بیان گردید و بیان احکام تمام شد وی در این مورد می گوید اگر دقت شود در این آیات کلمه «الیوم» سه بار پشت سر هم تکرار شده است اول این که می گوید:(الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ) (مائده، آیه 3).
دوم: (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ) (مائده، آیه 3).
سوم: (الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ) (مائده، آیه 5).
که هر سه جمله مزبور بهم مربوط بوده و راجع به احکام است از آنجا که جمله «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ» مربوط به روز «غدیر» نیست، ناچار دوتای اولی نیز به آن روز مربوط نخواهد بود.
ولی این استدلال در صورتی صحیح است، که هدف و زمینه هر سه جمله یکی باشد، در صورتی که چنین نیست، زیرا جمله سوم یک حکم تشریعی را بیان می کند در صورتی که دو جمله نخست در صدد بیان یک واقعیت خارجی است و بیانگر یأس کافران و اکمال دین می باشد، و لحن اعتراض آمیزی دارد، و با لحن تند به مسلمانان هشدار می دهد و می گوید: (فلا تخشوهم و اخشون) از کافران نترسید، از من بترسید، و با اختلافی که از نظر هدف و زمینه میان این سه جمله موجود است، چطور می توان این سه جمله را ناظر به یک هدف دانست؟
نتیجه این که: مقصود از اکمال، تکمیل اساس دین است نه فروغ آن، و با ورود احکامی چند از فروع در این سوره، دین کامل نمی گردد، خصوصا برخی از همین احکام(مانند احکام گوشت) قبل از نزول این سوره، در سوره های دیگر مشروحا نیز نازل گردیده است و ما باید روزی را پیدا کنیم که در آن روز این دو حادثه(تکمیل دین و یأس کافران) با هم محقق گردیده اند و آن روز جز روز«غدیر»، روز دیگری نیست و آن روزی است که امیرمؤمنان علی(علیه السلام) به جانشینی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برگزیده شد.
مدارک نزول آیه در «غدیر»
در آغاز بحث یادآور شدیم که مفسران و محدثان اسلامی نزول آیه را در روز غدیر یادآور شده اند، و ما در این جا به بخشی از این مدارک اشاره می کنیم و اگر مدارک شیعه را در این مورد، بر مدارک اهل سنت اضافه کنیم، قهراً مسأله به عالی ترین حد از «تواتر» می رسد.علاقمندان می توانند به کتابهای یاد شده در زیر مراجعه کنند در این کتابها که همگی به قلم دانشمندان اهل تسنن نوشته شده است تصریح شده که این آیه در روز «غدیر» نازل گردیده است مانند:
الولایة تألیف طبری(متوفای 310 ه) به نقل الغدیر ج1، ص 230، تفسیر ابن کثیر شامی (774 هـ) ج2، ص 14، تفسیر الدرالمنثور سیوطی شافعی متوفای (911 ه) ج2، ص 259 والإتقان ج1، ص 31 (ط 1360) تاریخ ابوبکر خطیب بغدادی متوفای (43) ج8، ص 290، شیخ الاسلام حموینی در فراید السمطین باب 13 خوارزمی متوفای 568 هـ در مناقب ص 80 و 94 تاریخ ابن کثیر، ج5، ص 2101، تذکرة سبط ابن جوزی حنفی متوفای (654) ص 18 و...
علامه عالیقدر آقای امینی در کتاب جاوید «الغدیر» ج1، ص 230 به بعد ط 2 اقوال و روایات وارده از طریق اهل تسنن را که همگی گواهی می دهند که آیه «الیوم اکملت» در روز غدیر نازل شده است به تفصیل نقل کرده است...
اما روایات شیعه درباره شأن نزول آیه شریفه، در کتابهای مربوط به امامت و در تفاسیر معتبر موجود می باشد.
نکاتی چند در مورد آیه:
در اینجا نکاتی را یادآور می شویم:1- گروهی از مفسران مانند فخر رازی در«مفاتیح الغیب» و آلوسی در«روح المعانی» و عبده در «المنار» نقل می کنند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پس از نزول این آیه، بیش از هشتاد و یک روز عمر نکرد.
هرگاه وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم (طبق نقل کلینی در کافی و نقل اهل سنت) روز دوازدهم ربیع اتفاق افتاده باشد، روز نزول آیه، روز هیجدهم ذی الحجة روز غدیر خواهد بود البته مشروط بر اینکه روز غدیر، و روز وفات پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را حساب نکنیم، و دو ماه از سه ماه پشت سر هم را، 29 روز بگیریم.
2- بسیاری از روایات که نزول آیه را روز غدیر معرفی می کنند، یادآور می شوند که پیامبر پس از نصب علی(علیه السلام) برای خلافت چنین فرمود:
«الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضا الرب برسالتی و بالولایة لعلی (علیه السلام) من بعدی» (5)
سپاس خداوندی را بر تکمیل آئین، و اتمام نعمت، و رضایت او بر رسالت من و ولایت علی (علیه السلام) پس از من.
همان طور که ملاحظه می کنید: پیامبر، مضمون آیه مورد بحث را در کلام خود وارد کرده است و این خود می رساند که آیه یاد شده در روز غدیر وارد گردیده است.
3- در حالی که این دلائل قطع آور بر استقلال آیه گواهی می دهند ولی خود آیه در لابلای احکام مربوط به گوشت های حلال و حرام قرار گرفته است، و نکته آن بر افراد آگاه از اوضاع صدر اسلام مخفی و پنهان نیست زیرا تاریخ و حدیث صحیح گواهی می دهند که پیامبر خواست، وصیت نامه ای برای امت خود تنظیم کند که پس از وی گمراه نشوند وقتی شخصیت های متنفذ پی بردند که پیامبر می خواهد درباره خلافت مطلبی بنویسد فورا او را به بیماری العیاذ بالله هذیان گوئی متهم کردند(6).
این حادثه و مانند آنها که تاریخ یادآور آنها است، حاکی است که افرادی در آغاز اسلام درباره مسأله خلافت و جانشینی رسول گرامی، حساسیت خاصی داشتند و برای انکار آن حد و مرزی نمی شناختند.
به خاطر چنین شرائط حاکم بر جو نزول آیه، و برای محافظت آیه از هر نوع تحریف و تغییر در آیه، از یک اصل عقلائی پیروی شده است، و آن پوشانیدن شیء نفیس با یک رشته امور ساده که کمتر مورد توجه قرار می گیرد.
در اینجا رسول گرامی صلی الله علیه وآله وسلم به فرمان خدا مأمور است آیه مربوط به جانشینی را در میان مطالب ساده قرار دهد تا کمتر مورد توجه مخالفان سرسخت قرار گیرد و از این طریق این سند الهی به دست آیندگان برسد.
و همگی می دانیم وضع و قرار گیری هر آیه ای در هر جائی از سوره ها به فرمان پیامبر و دستور او بوده است و اصولا جمع قرآن و گردآوری آن به همین صورت مدرکی جز دستور پیامبر ندارد، و تاریخ جمع قرآن به وسیله یاران او، فاقد ارزش تاریخی است و فقط کار یاران او نگارش قرآن به لهجه واحدی و طرد دیگر لهجه ها بوده است. و مشروح این قسمت را باید در تاریخ قرآن خواند.
پی نوشت ها :
1- مربوط به مطلب 30 ص 135 از کتاب «تفسیر آیات مشکله قرآن».
2- مدارک نزول آیه در واقعه غدیر در آخر بحث خواهد آمد.
3- اما چرا در تنظیم آیات، این روش را انتخاب کرده اند، فعلاً برای ما مطرح نیست و این مطلب را باید تاریخ تدوین قرآن تشریح کند.
4- الدر المنثور، ج 1، ص 365 و ج 2، ص 251 وی درباره «ربا» می گوید: بخاری، ابوعبید، ابن جریر و بیهقی، از ابن عباس نقل کرده اند: آخر آیه انزلها الله علی رسوله آیة الرباء، آخرین آیه ای که خدا بر پیامبر خود نازل کرد، آیه ربا است، نیز از سعید بن مسیب نقل می کند که عمر بن خطاب گفت: آخرین آیه ای که خدا نازل کرد، آیه ربا بود.
و نیز درباره «کلالة» می گوید: ابن ابی شیبة، بخاری، مسلم، ترمذی نسائی، ابن ضربس، ابن جریر و ابن المنذر و بیهقی از «براء» نقل کرده اند: «آخر سوره نزلت کاملة سورة براءة و آخر آیة نزلت خاتمة «سورة النساء» یستفتونک قل الله یفتیکم فی الکلالة، آخرین سوره ای که کامل نازل گردید سوره برائت و آخرین آیه مربوط به سئوال از ارث «کلالة» است.
جمع میان این دو نقل به این است که هر دو آیه با هم در یک روز نازل شده اند و یا نسبت به آیات دیگر تأخیر دارند، هر چند ممکن است یکی بر دیگری تقدم داشته باشد و در هر حال نزول این دو نوع حکم پس از روز عرفه بود که پیامبر پس از آن روز دو ماه و هیجده روز در قید حیات بوده است.
5- به کتاب شریف «الغدیر» ج 1، صفحه 112، مراجعه فرمائید.
6- این مطلب در کتاب های تاریخ و حدیث آمده است و بخاری محتاط آن را در نقاط مختلفی از صحیح خود نقل کرده از آن جمله، ج 1، کتاب «العلم» ص 22، و مسلم در صحیح خود ج 2، ص 14 کتاب «وصایا» نیز آورده اند.