رومانتیک های آلمان

رومانتیک ای آلمان به دو نسل جداگانه تقسیم می شوند که به نام «رومانتیک های اولیه» و «رومانتیک های بزرگ» شناخته می شوند. دسته ی اخیر را گاه «رومانتیک های جوان» هم نامیده اند. رومانتیک های اوّلیه ی آلمان نخستین
سه‌شنبه، 30 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رومانتیک های آلمان
رومانتیک های آلمان

 

نویسنده: لیلیان فورست
ترجمه: مسعود جعفری جزه




 

رومانتیک ای آلمان به دو نسل جداگانه تقسیم می شوند که به نام «رومانتیک های اولیه» و «رومانتیک های بزرگ» شناخته می شوند. دسته ی اخیر را گاه «رومانتیک های جوان» هم نامیده اند. رومانتیک های اوّلیه ی آلمان نخستین گروه رومانتیک اروپایی به شمار می روند و از سال 1797 تا سال های آغازین قرن نوزدهم فعالیت داشته اند. مرکز اصلی این گروه برای مدّتی کوتاه شهر برلین بود، سپس در شهر کوچک و دانشگاهی ینا استقرار یافتند و به همین دلیل به «رومانتیک های ینا» نیز معروف شدند. این گروه را در مرحله ی دوم فعالیتشان، در حدود سال های 1810 تا 1820، غالباً «رومانتیک های هایدلبرگ» هم نامیده اند، هرچند تنها برخی از اعضای آن در شهر هایدلبرگ دور هم جمع می شدند و دیگران در مونیخ و وین زندگی می کردند. با وجود برخی چهره ها و برخی عقاید و مفاهیم مشترک، این دو نسل از بسیاری جهات، هم در خصوصیات و خصلت ها و هم در تکیه و تأکیدی که بر مسائل گوناگون دارند، با یکدیگر تفاوت و اختلاف دارند. بنابراین، حتی در محدوده ی کوچک یک کشور و یک ملّت نیز به دشواری می توان حکمی کلّی در باب «رومانتیک ها» صادر کرد و آن را به همه ی آنها تعمیم داد.
«رومانتیک های اوّلیه» به یکپارچگی و انسجام خود به عنوان یک گروه توجّهی خاص داشتند. هسته ی اصلی این گروه را برادران شلگل تشکیل می دادند: فریدریش شلگل (1829-1772) که فردی خلاّق ولی آشفته و نامتعادل بود و اوگوست ویلهلم شلگل (1845-1767) که ذهن منظّم و شیوه ی تفکر دقیقش او را قادر می ساخت که افکار و دیدگاه های برادرش را نیز برای دیگران بیان کند و به عنوان سخنگو و مفسّر نظریه ی رومانتیک آلمان شناخته شود. عمده ترین نظریات اوگوست ویلهلم در سلسله درس های او در باب نمایش و هنرهای زیبا ارائه شده است. این نوشته ها در دهه ی دوم قرن نوزدهم به زبان های انگلیسی و فرانسه نیز ترجمه شد. روح صمیمیت و همدلی در میان اعضای گروه که ویژگی بارز رومانتیک های اوّلیه است، با فردگرایی رومانتیک مغایرتی ندارد، زیرا تا حدود زیادی از اعتقاد به اهمیت آن گونه فردیتی ناشی می شود که بتواند از طریق دوستی و همدلی و فعالیت های اشتراکی و گروهی عمل کند. این کوشش های شگفت و پرشور را می توان یا یک پیشوند یونانی (1) بیان کرد که به معنای «همراهی و پیوستگی» است و ترکیباتی از این دست را به وجود می آورد: «هم زیستی»، «هم اندیشی»، «هم احساس بودن»، «هم سخنی» و غیره. در عمل این وضعیت رومانتیک های اوّلیه را وادار می کند تا به منظور فراهم آوردن موادّ تجربی برای دانشمندان عضو گروه خود به تلاش و کوششی بی امان دست بزنند! زیرا این افراد علائق و دلبستگی های بسیار متنوّعی دارند که از فلسفه و شعر فراتر می رود و دامنه ی آن به مذهب، سیاست و علوم طبیعی می کشد و چنان که می دانیم، این گروه نه تنها شاعرانی چون واکن رودر (1798- 1773)، تیک (1853-1773) و نوالیس (1801-1772) را در برمی گیرد، بلکه متفکر مذهبی ای چون شلایر ماخر و فیلسوفان طبیعی ای چون شلینگ و بادر و فیزیک دانی چون ریتر در این گروه عضویت دارند. این عمومیّت و کل گرایی را نمی توان صرفاً جلوه ای از شیفتگی جنون آسای آلمانی ها به فرهنگ تلقّی کرد. این امر در نگرشی ریشه دارد که رومانتیسیسم را نوعی ارزیابی مجدد و هستی شناسانه تلقی می کند که باید از طریق شعر به همه جا ساطع شود تا بدین وسیله کلّ جهان به طور بنیادی تغییر کند و دگرگون شود. معتقدان به این دیدگاه برای بیان نظر خود از اصطلاح «به شعر تبدیل کردن» یا «شاعرانه کردن» استفاده می کردند.
این عقاید و دیدگاه ها از طریق مجموعه ی عظیمی از نوشته های نظری ارائه می شد و همین آثار زمینه ی اصلی شهرت و اعتبار رومانتیک های اوّلیه را فراهم آورد. به استثنای نوالیس و واکن رودر که در جوانی در گذشتند و به استثنای تیک که تاحدودی با دیگر اعضای گروه همگون نبود و تقریباً فردی بیگانه به حساب می آمد، دیگر اعضای گروه بیش از آن که شاعرانی خلاّق باشند، نظریه پردازانی ماهر و کارکشته بودند که عقاید و دیدگاه های فکری خود را شرح می دادند. کتاب شلایر ماخر، موسوم به کوششی برای به دست دادن نظریه ای در باب رفتار اجتماعی، که در واقع نوعی منظّم کردن و به قاعده درآوردن دوستی ها و همکاری های انسانی است، گرایش این افراد را به انتزاعات متافیزیکی به بهترین وجه نشان می دهد. بسیاری از افکار و اندیشه های رومانتیک های اوّلیه در قالب قطعه هایی کوتاه که همچون کلمات قصار از ایجازی خاص برخوردارند، در مجلّه ی مخصوص گروه، یعنی مجلّه ی آتنئوم، انتشار می یافت. تلّقی تازه از توانایی های انسان و ارزیابی مجدّد وجود انسانی، از ذهن گرایی مطلقی آغاز می شود که فیخته منادی آن بود و فلسفه ی خود را بر آن بنا کرد. براساس این فلسفه، از آن رو که جهان وابسته به ادراک ماست، می توانیم آن را مطابق با نوعی ایده آلیسم و کمال گرایی بی قید و بند که همواره رو به اوج و تعالی دارد، از نو سامان دهیم و شکل مطلوب تری به آن ببخشیم. راه تحقّق این «شاعرانه کردن و شعروارگی» استفاده از تخیّل خلاّق است، مخصوصاً تخیّل خلاّق افراد هنرمند. به همین دلیل هنرمندان در این طرح بهترین و عالی ترین جایگاه را به خود اخصاص می دهند. اثر هنری نقش نوعی واسطه را برعهده دارد، زیرا با زبانی نمادین و غیر صریح و با رمز و اشارت، دریافت های شهودی هنرمند را از قلمروی متعالی و فراتر از معمول منعکس می کند؛ قلمروی که هنرمند از طریق تخیّل خود بدان راه یافته است. روشن است که با خلاصه ای چنین شتاب زده و فشرده نمی توان این زیبایی شناسی پیچیده را، که به میزانی وسیع مبتنی بر شهود درون بینی است و عمیقاً با نوعی عرفانِ شبه مذهبی درآمیخته است، توصیف و تحلیل کرد. گذشته از افکار و مفاهیم، کلمات مورد استفاده ی این نظریه پردازان (کلماتی چون «شعر»، «طبیعت»، «اشتیاق» و...) نیز غالباً به شیوه ای اسرار آمیز و پررمز و راز به کار می روند و همین امر دشواری های تعبیر و تفسیر را تشدید می کند. در اینجا تعریف فریدریش شلگل از شعر رومانتیک را از قطعه ی 116 آتنئوم برای نمونه نقل می کنیم که از هر توضیح و سخنی گویاتر است:
شعر رومانتیک شعری پیشرو و جهانی است. صرفاً در پی آن نیست که انواع جداگانه ی شعر را از نو با یکدیگر همراه کند و شعر را با فلسفه و بلاغت و خطابه پیوند دهد؛ بلکه علاوه بر اینها، شعر رومانتیک باید شعر و نثر، نبوغ و نقد ادبی، و شعر هنری و شعر طبیعی را درهم آمیزد و آنها را یگانگی دهد. باید شعر را زنده، پر شور و اجتماعی کند و زندگی و اجتماع را شاعرانه گرداند. باید ذکاوت و قریحه ای که همه چیز را به شعر تبدیل می کند، قالب ها و صورت های هنری را با محتوایی ارزشمند و متنوع پر و سرشار گرداند و تمامیت این صورت و محتوا در پرتو جوشش و غلیان طبعی شادات و زیرک که همه چیز را بازیچه ی خود قرار می دهد، از زندگی و نشاط آکنده شود. شعر رومانتیک هر چیز شاعرانه ی ای را در آغوش می گیرد و می پذیرد، از عظیم ترین و شگفت انگیزترین نظام های پیچیده ی هنری تا آه و حسرت دل سوختگان: بوسه ای که در آواز معصومانه ی کودک می شکفد شعر خاص خود را می آفریند. شعر رومانتیک خود را آنچنان با چیزی که وصف می کند پیوند می دهد که انسان به آسانی باور می کند که یگانه هدف این شعر آن است که در هر قلمروی، فردیت های شاعرانه و خاص متعلّق به آن قلمرو را به شیوه ای زنده و ملموس تصویر کند. چون تاکنون فرم و قالبی ابداع نشده بود که کاملاً در خدمت این منظور باشد که مؤلف در طی آن روحیّات درونی خود را بیان کند، برخی از هنرمندان که صرفاً می خواستند رمان یا داستان بنویسند، کم وبیش خودشان را توصیف و تصویر می کردند. شعر رومانتیک به تنهایی قادر است، همچون حماسه، به آینه ای برای تمام جهان تبدیل شود و تصویری از کلّ یک دوره ارائه دهد. این شعر در عین حال، فارغ از همه ی دلبستگی ها و مصلحت اندیشی ای واقعی یا آرمانی، می تواند سوار بر بال های تأمّل شاعرانه در میان توصیف شده و توصیف کننده یا شاعر و موضوع شعر، شناور و رها باشد و دائماً این تأمّل و اشراق را عمیق تر کند و آن را، همچون تصویری که در مجموعه ای از آینه های بی پایان منعکس شده است، تا بی نهایت افزایش دهد. شعر رومانتیک توان و امکان آن را دارد که هم در گستره ی بیرونی و هم در قلمرو تأثیر و نفوذ درونی، از جهات گوناگون به عالی ترین درجات رشد و تکامل نائل شود، زیرا چیزی که مقدّر شده باشد که یک ذات کلّی را تشکیل دهد در همه ی بخش ها و اجزای آن نظم و سامانی سنجیده و همگون وجود دارد و همه ی عناصر آن هماهنگ اند، و بدین سان چشم انداز نوعی کلاسیسیسم بی حد و حصر ودائماً رو به رشد پدیدار می شود. در میان هنرها، شعر رومانتیک به جهت ذکاوت و قوّت اندیشگی آن به فلسفه نزدیک است، و به سبب جنبه ی اجتماعی آن و دوستی و همدلی و عشقی که در آن وجود دارد، به زندگی نزدیک است. دیگر انواع شعر کامل هستند و هم اکنون می توان آنها را به طور دقیق تحلیل و بررسی کرد، امّا شعر رومانتیک هنوز در حال آفریده شدن است. در حقیقت، ماهیت شعر رومانتیک چنان است که همواره در حال تکامل است و هیچ گاه کامل نمی شود. هیچ نظریه ای نمی تواند این شعر را تحلیل و حقّ مطلب را ادا کند. تنها نوعی نقد ادبی مبتنی بر شهود والهام قادرخواهد بود این جرأت را به خود بدهد که درصدد توصیف آرمان وکمال مطلوب شعر رومانتیک برآید. شعر رومانتیک تنها شعر بی حدوحصر و نامحدوداست، به همان صورت که تنها شعر کاملاً آزاد و بی قید بند است. قانون و قاعده ی اصلی شعر رومانتیک این است که نشاط و سرخوشی شاعر هیچ نظم وقاعده ای را نمی پذیرد. شعر رومانتیک در میان انواع شعر، تنها شعری است که از صِرف یک نوع فراتر است و درحقیقت همه ی فنون وشگردهای شعری را در خود دارد. از همین رو می توان گفت که هر شعری رومانتیک است یا باید رومانتیک باشد.
پس از ایده آلیسم افراطیِ رومانتیک های اوّلیه، نسل بعدی رومانتیک ها یعنی رومانتیک های جوان بدون این که رسماً از برنامه ی پیشوایان اوّلیه ی خود سرپیچی کنند، به آرامی و بی سر وصدا به مسائل وموضوعات عملی تر و واقع بینانه تربازگشتند و درحقیقت بسیار پربارتر وخلاق تر ازنسل قبل بودند. مشهورترین و شناخته شده ترین آثار رومانتیسیسم آلمان - اشعار غنایی و داستان های آرنیم (1831-1781)، برنتانو (1842-1778)، شامیسو (1838-1781)، آیخن دورف (1857-1788)، فوکه (1843-1777)، هاینه (1856-1797)، هوفمان (1822-1776)، موریکه (1875-1804)، روکرت (1866-1788) و اولانت (1862-1787) - همگی به نسل «رومانتیک های بزرگ» تعلق دارد. اینان علائق و دلبستگی های پیش رومانتیک ها را از نو مورد توجّه قرار دادند و همان مسائل و موضوعات را گسترش و تکامل دادند؛ موضوعاتی از قبیل جاذبه ی زمان گذشته و گذشته های دور، شیفتگی شدید به امر طبیعی و ساده، وکاوش و جستجو در امور فوق طبیعی و خارق العاده. در شیوه ی بیان شعر مهم ترین نکات مورد توجّه آنها عبارت بود از طنین موسیقایی و خودجوشی. «رومانتیک های بزرگ» گرایش ملّی گرایانه ی نیرومندی را به این میراث افزودند. همین گرایش موجب شد تا پژوهش ها و مطالعات محقّقانه ای در تاریخ زبان آلمانی (به دستِ برادران گریم) صورت گیرد و همچنین مجموعه های متعددی از افسانه ها و ترانه های محلی آلمان جمع آوری شود. ادبیات عامیانه همچون نمونه و الگویی برای نوشته های «رومانتیک های بزرگ» به کار می رفت و آنها نیز در آثارخود در پی آن بودند تا ازطریق نوعی هنر طبیعی وصمیمانه، سادگی سخن و بیان عامه ی مردم را بازآفرینی کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1. Syn

منبع مقاله: فروست، لیلیان، (1375)، رومانتیسیسم، مسعود جعفری جزه، تهران: چاپ ششم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط