نویسنده: مصطفی عرب یارمحمدی (پژوهشگر)
اگر قرار به شمارش نمادها و یادمان ها در تاریخ این مرز و بوم باشد، بی تردید پیش و بیش از هر چیزی صحبت از آثاری درخشان در حوزه معماری ایرانی - اسلامی مطرح خواهد شد؛ آثاری که غنای هنری شان در تاریخ هنر جهان زبانزد هنرشناسان بوده است. هر کسی که در جست و جوی هنر ناب، چشمش به شاهکارهایی چون مساجد جامع اصفهان و یزد و مسجد امام و شیخ لطف الله و ... افتاده سر در مقابل شکوه هنر ناب اسلامی فرود آورده و در برابر معنویتی که در روح این آثار درخشان ساری و جاری است، زبان جز به تحسین باز کرده است. هر یک از این آثار، یادمان فرهنگ و هنر گذشته این دیارند، آن قدر که از قرن ها پیش امتداد پیدا کرده اند و به امروز رسیده اند،حتی اگر رشته هایی که ما را با گذشته پیوند می داده، تا اندازه ای باریک شده باشد که از زیباشناسی ناب و معناگرای هنر و معماری اسلامی به برداشت های نازل و سطحی امروزی برسیم. در اصل خود فرمالیسم امروزی و رونویسی های معمولاً بدخط و ناشیانه ای که در طراحی نمادها و یادمان ها و شاخص های امروزی انجام می شود، خود شاهدی است بر اصالت نمادین هنر اسلامی، وگرنه این چه حکایتی است که هر کسی که نیت می کند حتی در محله ای کوچک مسجدی بنا کند، هر طور که هست گنبد و مناره ای و کاشی کاری ای و چیزی را به کار می برد، تلاش می کند بنایی که به پا کرده به تاسی از شاهکارهای معماری مساجد تاریخی ایران، با جان و دل مردم پیوند بخورد. همین است که به راحتی فرم هایی مثل گنبد و مناره، یا جزئیاتی مثل تزئینات کاشی کاری و اسلیمی تبدیل به سمبل ها و نشانه هایی می شوند که به مفاهیم و معانی پیچیده دلالت می کنند. شکی در این نیست که ارزش هنر و معماری ایرانی و اسلامی به فرم و زیبایی ظاهری این آثار درخشان نیست؛ که دنیا پر است از احجام و سازه ها و تزئینات زیبا. صد البته آنچه هنر و معماری اسلامی را از انواع سبک های دیگر هنری متمایز می کند، معنا و مفهومی است که در جان آن ریشه دارد. اما چطور می توان بی اعتنا به فرم ها و سمبل ها و نمادهای آشنا در جست و جوی معانی و مفاهیمی پیچیده درآمد که تقدیر و حوالت تاریخی ما را به شکوه دوران گذشته مان وصل می کند (اشاره ای مکرر به نمادها و نشانه های هنر ایرانی، اسلامی را در بنایی چون برج آزادی می توان دید که حس خوشایند اتصال به گذشته را برای ما تداعی می کند، آن هم در این تهران شلوغ و در هم و برهم که برای پیدا کردن یک نشانه و نماد دست ناخورده باید کل شهر را زیر و رو کرد و دست آخر به نتیجه ای هم نرسید).
در تمامی جلوه های هنر ایرانی - اسلامی می توان از طریق فرم ها و نشانه ها رد این مفاهیم را پی گرفت:
1: درون گرایی: به صورت یک اصل در هنر اسلامی وجود دارد. با یک ارزیابی ساده می توان دریافت که در این نوع هنر ارزش واقعی به جوهر و هسته باطنی داده شده است و پوسته ظاهری صرفاً پوششی مجازی است. غنای درونی و سربسته ی آن تعیین کننده ی جوهر و هستی راستین بنا است که قابل قیاس با وجوهات فضای بیرونی نیست. بر اساس تفکر شرقی و به خصوص در سرزمین های اسلامی جوهر فضا در باطن است و حیات درونی به وجود آورنده ی اساس فضا است.
2.مرکزیت: سیر تحول عناصر پراکنده(کثرت) به وحدت مرکزی در اغلب فضاهای هنر و معماری ایرانی - اسلامی به چشم می خورد. این فضای درونی و مرکزی می تواند چیزی غیر از حیات مرکزی باشد که تنظیم کننده ی تمام فعالیت ها بوده و اصل و مرکز فضا را در جایی قرار داده که نقطه ی عطفی در آن رخ می دهد.
3.انعکاس: در اغلب فضاهای معماری ایرانی - اسلامی اجزای ترکیبی در محورهای عمودی و افقی رشد صعودی داشته و به منظور دستیابی به مرکزیت دید خط حرکت عمودی در فضاهای باز به طرف آسمان و نور تنظیم شده است که پیوند نور، آسمان و انعکاس را به عنوان نتیجه بصری به دست داده است. این انعکاس نمادی از تصویر غیر مادی از زندگی انسان و میل به حقیقتی بالاتر و جاویدان است.
4.پیوند با طبیعت: همدلی و احترام به طبیعت ریشه های عمیق فرهنگی دارد. حضور طبیعت در هنر ایرانی حضوری همه جانبه است. تضادهای داخل و خارج چونان گردش روزگار، معرف تصاویری است که در آن وقار، آرامش و سکوت طبیعت راهگشای مکث، عبادت و تخیل ابعاد و گستره جهان است.
5.هندسه: هندسه معماری ایرانی از این قانون تبعیت می کند؛ پیچیدگی در کثرت در قابلیت ترکیبی پنهان و بازگشت به وحدت و مرکزیت به صورت گسترده. قرینه سازی و تکرار حساب شده ستون ها و فضاها در سلسله مراتب تکمیلی خود، تکرار زمزمه های حقیقتی جاودان است.
6.شفافیت و تداوم: در فضای هنر ایرانی، اسلامی، مسیر حرکت انسان یا نگاه او دارای تداومی پیوسته است، به طوری که گشایش های فضایی در خطوط افقی و عمودی موجب شفافیت در لابه لای دیوارها و ستون ها می شود. بدین ترتیب دورنما و منظره نهایی در افقی لایتناهی مجدداً جان و جلوه ای تازه به خود می گیرد. فضا هیچگاه با قاطعیت مشخص نشده و ابهام ترکیبات پیچیده آن به دلیل غنا بخشیدن به منظره ای است که نمی توان آن را در یک قالب محدود تفسیر کرد. در حقیقت برقراری تداوم مکانی از خصوصیات بارز معماری ایرانی - اسلامی است.
7. راز و ابهام: احساس عظمت معنوی در کمال سادگی و خلوص در تشکیل و ترکیب ابنیه ایرانی مد نظر قرار داشته و موجب خلق آثاری شده که پیام آن با درک ویژه حسی قابل دریافت است.
8. تعادل موزون - توازن حساس: در هنر و معماری ایرانی، اسلامی تعادل موزون میان بنا و محیط طبیعی آشکار است . آنچنان که بنا همچون یکی از موجودات طبیعت با آن هم نفس و همدل است.
9. چشم دل: برای درک مفاهمین هنری این سرزمین باید دیدگاه خاص فرهنگی را که این مفاهیم درون آن به وجود آمده اند، شناخت. درک این معماری بدون سفری عاشقانه به زمینه های ذهنی و پنهانی که در آن عقل و علم و احساس پیوندی تنگاتنگ خورده اند، ناممکن است.
فرم های آشنای هنر و معماری ایرانی - اسلامی یا همان نمادها و نشانه های هنر اسلامی ما در رسیدن به این مفاهیم نقشی کلیدی ایفا می کنند، اما آیا می توان بی اعتنا از این نشانه ها و نمادهای آشنا، از مسیرهایی دیگر به هسته معنایی و مفهوم هنر اسلامی رسید؟ پاسخ دادن به این سوال اصلاً کار ساده ای نیست. به خصوص برای ما که 100 سالی است که در جدال میان سنت و مدرنیته دست و پا می زنیم و تکلیف مان نه در عرصه نظر و نه در عرصه عمل مشخص نیست.
منبع :شهر زندگی زیبایی، نشریه داخلی سازمان زیباسازی شهر تهران، معاونت برنامه ریزی و توسعه، دوره اول، شماره چهارم، پاییز1391