نیمه ی اول قرن دهم هجری/ نیمه ی اول قرن شانزدهم میلادی

جنبش ملی بنادر و جزایر خلیج فارس علیه اشغالگران پرتقالی

خیزش اهالی بنادر و جزایر خلیج فارس علیه اشغالگران پرتقالی و نقش محوری بازرگانان، دریانوردان و دست اندرکاران امور دریایی و گمرکی در آن که با حمایت دیوان سالاران ایرانی، به ویژه مقامات دولت هرموز، در نیمه ی اول
دوشنبه، 20 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جنبش ملی بنادر و جزایر خلیج فارس علیه اشغالگران پرتقالی

 جنبش ملی بنادر و جزایر خلیج فارس علیه اشغالگران پرتقالی
 

 

نویسنده: حمید اسدپور




 

(نیمه ی اول قرن دهم هجری/ نیمه ی اول قرن شانزدهم میلادی)

چکیده

خیزش اهالی بنادر و جزایر خلیج فارس علیه اشغالگران پرتقالی و نقش محوری بازرگانان، دریانوردان و دست اندرکاران امور دریایی و گمرکی در آن که با حمایت دیوان سالاران ایرانی، به ویژه مقامات دولت هرموز، در نیمه ی اول قرن دهم هجری/ شانزده میلادی انجام شد یکی از فصول مهم تاریخ اجتماعی و اقتصادی خلیج فارس به شمار می رود. این جنبش ملی و میهنی که برای رهایی خلیج فارس از تسلط بیگانگان به وقوع پیوست، جنبشی بی نظیر و مستقل بود که توسط عناصر ایرانی در خلیج فارس سازماندهی شد و رهبران آن از عناصر برجسته ی ایرانی در حوزه ی دیوان سالاری، بازرگانی و دریانوردی بودند. این مقاله در پی ارائه ی روایتی ایرانی از این خیزش و تبیین نقش عناصر تجاری و دریانوردی در شکل گیری این جنبش و بررسی نتایج و پیامدهای آن است. ضمن آن که بررسی علل و زمینه های پیدایش این حرکت اجتماعی و اقتصادی نیز مدنظر بوده است.
واژه های کلیدی: خلیج فارس، بنادر و جزایر، بازرگانان و دریانوردان، تجارت آزاد، جنبش ملی، هرموز.

مقدمه

در آغاز قرن دهم هجری( شانزدهم میلادی)، دولت اروپایی پرتقال با تکیه بر پیشرفت های جدید نظامی و بهره گیری از سلاح های آتشین، از جمله توپخانه، و نیز با برخورداری از ناوگان دریایی قدرتمند و مجهز به کشتی های جنگی توپدار، وارد حوزه ی اقیانوس هند و خلیج فارس شد. پرتقالی ها به عنوان نخستین استعمارگران و با توسل به گفتمان غربی- مسیحی خویش درصدد برآمدند قلمروی خود را از طریق نیروی دریایی تا اقیانوس هند و خلیج فارس گسترش دهند و ضمن کنترل خطوط دریانوردی و بازرگانی، بر مسیر تجارت جهانی و دریایی آن روزگار تسلط یابند و آن را به خدمت امپراتوری خود درآورند.
در خلیج فارس و هم زمان با ورود پرتقال، ملوک هرموز یا دولت هرموز که دولتی ایرانی به شمار می رفت و مقرّ آن در جزیره ی هرموز قرار داشت، به عنوان قدرت مسلط و برتر به اعمال قدرت می پرداخت و حکومت می کرد.
ملوک هرموز با تکیه بر گفتمانِ ایرانی تجارت آزاد و آزادیِ دریانوردی برای همه که الگوی رژیم تجاری خلیج فارس از عهد هخامنشیان بود به کنترل و تنظیم امور بازرگانی و دریانوردی ناحیه ی خلیج فارس می پرداختند و شرایط مناسبی را برای رونق تجارت و بازرگانی و دریانوردی فراهم آورده بودند.
با ورود نیروی دریایی پرتقال به خلیج فارس و اشغال بنادر و جزایر آن و تحمیل سلطه ی استعماری و قراردادهای سیاسی و تجاری ناعادلانه و ظالمانه به ملوک هرموز، رژیم تجاری سنتی ناحیه ی خلیج فارس از بین رفت و الگوی رژیم تجاری جدید که موردنظر پرتقالی ها بود، برقرار شد. الگوی تجاری جدید باعث نابودی مناسبات تجاری خلیج فارس و از بین رفتن خطوط دریایی و دریانوردی تجاری در منطقه شد و به شکل کاملاً واضح به سود پرتقالی ها و علیه منافع بازرگانان، دریانوردان و اهالی بنادر و جزایر خلیج فارس بود. الگوی رژیم تجاری پرتقالی ها در خلیج فارس، تبعیض آمیز و استعماری بود. از سوی دیگر،‌ رفتارهای خشن و بی رحمانه و خونریزی بی ملاحظه ی مأموران نظامی پرتقالی باعث خشم و انزجار مردم بنادر خلیج فارس شده بود.
علاوه بر موارد فوق، اشغال وطن و خانه و کاشانه ی مردم خلیج فارس توسط پرتقالی ها باعث بروز احساسات میهنی و ضد اجنبی آن ها شده و زمینه های خیزش ملی علیه اشغالگران پرتقالی را فراهم آورده بود. در این شرایط سران جوامع تجاری خلیج فارس با پشتیبانی و هدایت مقامات سیاسی و نظامی خلیج فارس، از جمله ملوک هرموز، دست به قیام علیه پرتقالی ها زدند؛ قیامی که بیش از یک دهه به درازا کشید و باعث وارد آمدن ضربات و آسیب های جدی و گسترده به منافع پرتقال از یک سو و سست شدن تسلط آن ها بر منطقه ی خلیج فارس از سوی دیگر شد. در مقاله ی حاضر به زمینه ها و علل این جنبش، مراحل و دست آوردهای آن خواهیم پرداخت.
آلفونسو دوآلبوکرک فرماندهی ناوگان نظامی و دریایی پرتقال را جهت حمله و اشغال خلیج فارس برعهده داشت. او که از پرتقال عازم آسیا و حوزه ی اقیانوس هند شده بود پس از تسلط بر کرانه های شرق قاره ی آفریقا و گذر از شاخ آفریقا، خود را به کرانه های کشور یمن نزدیک کرد و در گام اول، جزیره ی سُقُطْرا(Socotra)را در سال 1507م(913ق) مورد حمله قرار داد و موفق به تصرف آن شد. جزیره ی سُقُطْرا اکنون جزو قلمرو دولت یمن است. این جزیره می تواند همانند پایگاهی برای کنترل و نظارت بر خطوط دریایی مورد استفاده واقع شود. آلبوکرک چون متوجه شد که جزیره ی سُقُطرا دارای جامعه ی تجاری و بازرگانی نیست، آن جا را ترک کرد و از طریق خط ساحلی عمان متوجه تنگه ی هرموز و خلیج فارس شد. از تنگه ی عدن تا تنگه ی هرموز از طریق کرانه های ساحلی عمان، بنادر و جزایر متعددی بر سر راه نیروی دریایی پرتقال تحت فرماندهی آلبوکرک قرار داشتند که از آن جمله می توان به جزایر خوریا موریا( حلّانیات امروزی) بندر قلهات، قوریات، مسقط، صُحار و خورفکان اشاره کرد.
نیروی دریایی پرتقال از طریق این خط ساحلی عازم خلیج فارس شد و بدین ترتیب نخستین درگیری ها و پیکارهای ملوک هرموز و ساکنان بنادر تحت قلمرو آن دولت با قوای مهاجم پرتقالی آغاز شد. البته باید یادآوری کنم که نیروی دریایی پرتقال اندکی قبل از این ماجرا در هندوستان تسلط یافته و در آن جا مستقر بودند ولی قبل از این حوادث، رویارویی مستقیم بین قوای هرموز و نیروی دریایی پرتقال رخ نداده بود. ناوگان تحت فرماندهی آلبوکرک که متشکل از شش کشتی جنگی و چهارصد و هشتاد نیروی نظامی بود در اوت سال 1507م(913ق) به بندر قلهات رسید. بندر قلهات(Qalhat)که امروزه اثری از آن بر جای نمانده در نزدیکی ناحیه ای موسوم به رأس الحد در کرانه های شرقی عمان قرار داشت. حاکم ایرانی بندر قلهات در آن روزگار فردی بود به نام شرف الدین(قائم مقامی، 1367). شرف الدین به عنوان یک حاکم وطن دوست و آزادی خواه، تسلیم قوای پرتقالی نشد و تصمیم به نبرد و مقاومت گرفت. این در حالی بود که آلبوکرک از شرف الدین خواسته بود که تسلیم شود و شهر را واگذار کند. شرف الدین با حمایت سران تجاری و اهالی بندر این درخواست را رد کرد. آلبوکرک به بندر قلهات حمله کرد و با توسل به کشتی های توپدار و اسلحه های آتشین و ناوگان قدرتمند دریایی، این بندر را آ‌ماج حملات خود قرار داد و سپس شهر را متصرف شد. حمله و غارت اسکله ها و انبارهای آن، ‌سوزاندن کشتی های مردم، حمله به بازار و غارت آن، آتش زدن خانه ها و اموال مردم و نیز حمله به مساجد و آتش زدن آن ها، از جمله کارهای وحشیانه و بی رحمانه ی آلبوکرک و پرتقالی ها در قلهات بود.
پس از قلهات، نیروی دریایی پرتقالی عازم قوریات شد. بندر قوریات(Quriyat)در شصت کیلومتری شمال بندر قلهات واقع شده بود. در قوریات نیز سران تجاری و بزرگان بندر به همراه حاکم شهر ایستادگی کردند و به نبرد روی آوردند. واکنش آلبوکرک باز هم وحشیانه بود. پس از آتش باری کشتی های توپدار پرتقالی بر سر شهر قوریات، بازار، گمرک و انبارهای شهر غارت شد و خانه های مردم مورد دستبرد قرار گرفت. پس از خروج آلبوکرک از قلهات و عزیمت وی به سوی قوریات، ‌اهالی بندر قلهات شورش کردند و با گردآوری قوای نظامی از تبعیت و اطاعت پرتقالی ها خارج شدند. این اتفاق بر آلبوکرک گران آمد، لذا او مصمم شد دوباره به قلهات حمله کند. اما آن را به وقت مناسبی موکول کرد. پس از قوریات، آلبوکرک عازم مسقط (Muscat)شد. در مسقط با وجود تردید و اختلاف نظر در بین سران و رهبران بندر، به ویژه بازرگانان آن، که باعث انفعال اهالی شده بود نیروی دریایی پرتقال بی رحمانه عمل کرد و به شهر حمله برد. اسکله ها، بازارها و مغازه های شهر مسقط غارت شد. مسجد جامع مسقط به آتش کشیده شد، اموال مردم مورد چپاول واقع شد و بسیاری از مردم کشته شدند. پس از غارت و چپاول بازارها و دارایی مردم مسقط، آلبوکرک از آن ها درخواست پرداخت باج و خراج کرد و چون مسقطی ها اعلام ناتوانی نمودند، آلبوکرک دوباره اقدام به آتش زدن شهر کرد.(سیوری، 1377).
مقصد بعدی نیروی دریایی پرتقال، بندر صُحار(Sohar)بود. این بندر یکی از مراکز قدیمی و کهن نفوذ و حضور فرهنگ و تمدن ایرانی در ناحیه ی عمان از دوران پیش از اسلام به شمار می رفت. صُحار نیز محاصره شد. آلبوکرک قصد حمله و غارت این شهر را داشت که سران این بندر تجاری دو بار نامه نوشتند و خواهان صلح و آشتی شدند. آلبوکرک در وهله ی نخست درخواست را رد کرد اما بار دوم به شرط پرداخت باج و خراج و سکه ی اشرفی(1)موافقت کرد و بدین ترتیب صُحار با پرداخت سکه های اشرفی و باج و خراج از غارت و آتش در امان ماند. اکنون نوبت خورفکان بود. خورفکان و سران جامعه ی تجاری و بندری آن حالت جنگی به خود گرفتند و آماده ی جنگ شدند. علی رغم ایستادگی و نبرد شجاعانه ی اهالی این بندر، قوای پرتقالی تحت فرماندهی برادرزاده ی آلبوکرک، موفق به شکستن مقاومت مردم شدند و دست به غارت شهر و مغازه ها و بازارها زدند و پس از غارت آن، یک هزار و پانصد سکه ی اشرفی نیز به عنوان تاوان جنگ از مردم خورفکان مطالبه کردند و با خشونت و بی رحمی آن را اخذ نمودند.
پس از خورفکان، نیروی دریایی پرتقال تحت فرماندهی آلبوکرک به تنگه ی هرموز رسید و خود را در مقابل جزیره ی هرموز دید. از روزی که آلبوکرک از جزیره ی سُقُطْرا تهاجم و تجاوز استعماری خود را آغاز کرد تا روزی که موفق شد جزیره ی هرموز یا پایتخت ملوک هرموز را به محاصره ی خود درآورد، تنها چهل و پنج روز به درازا کشیده بود. وی با توسل به سلاح های جدید و کشتی های مجهز تنها در عرض یک ماه و نیم موفق به فتح بنادر واقع در کرانه های عمان شده و خود را به مقر ملوک هرموز، یعنی جزیره ی ثروتمند هرموز، رسانده بود.
ماجرا، حوادث و قضایای مربوط به جنگ های آلبوکرک و ناوگان پرتقال با اهالی جزیره ی هرموز و اقدامات طرفین به طور مفصل در منابع تاریخی ذکر شده است و در این مجال، به بیان خلاصه ای از آن بسنده می کنیم. مقامات هرموز، از جمله سیف الدین ابانصر، شاه هرموز، و وزیر با تدبیر وی، خواجه عطا،‌ بر اثر اخبار تهاجم و حملات پرتقالی ها به بنادر تابع هرموز، آمادگی های لازم را کسب کرده و نیروی نظامی فراوانی را برای رویارویی با قوای مهاجم پرتقالی فراهم نموده بودند. فزونی و عظمت قوای هرموز چنان در چشم ناوگان نظامی پرتقالی ها عظیم جلوه گر شد که آن ها به هراس افتادند(ویلسون 1362).
با این حال، آلبوکرک خواهان تسلیم شدن هرموز شد ولی مقامات هرموز، از جمله خواجه عطا، این درخواست را نپذیرفتند و جنگ آغاز شد. پس از حملات ویرانگر نیروی دریایی پرتقال که با تکیه بر کشتی های توپدار و اسلحه ی آتشین و جدید انجام شد، جزیره ی هرموز، پایتخت ملوک هرموز، به تصرف پرتقالی ها درآمد. فتح هرموز فتح توپخانه ای بود(وثوقی 1382). در حالی که تعداد نفرات نظامی هرموز افزون تر از قوای پرتقالی بود اما به دلیل برخورداری پرتقالی ها از سلاح ها و ابزارهای جدید و عدم برخورداری قوای ایرانی از اسلحه و ابزارهای نوین، فتح نصیب استعمارگران شد.
پیامدهای فتح هرموز عبارت بود از: تحمیل قرارداد استعماری از سوی پرتقالی ها بر دولت هرموز، اعلام اطاعت و وابستگی ملوک هرموز نسبت به دولت پرتقال، پرداخت یک هزار سکه ی اشرفی به عنوان غرامت، آغاز عملیات ساخت قلعه ی نظامی پرتقالی ها در جزیره ی هرموز و تسلط بر امور سیاسی، اقتصادی و دریایی ملوک هرموز.
خواجه عطا مخالفت خود با حضور پرتقالی ها و عدم رضایت اهالی و سران جامعه ی تجاری هرموز نسبت به شرایط قرارداد را از طریق مخالفت با ساختن دژ نظامی پرتقالی ها ابراز کرد و تلاش نمود که مانع ساختن این قلعه در جزیره ی هرموز شود. آلبوکرک دو ماه پس از تصرف هرموز درصدد ساختن این قلعه برآمده بود. این قلعه یکی از صدها قلعه ی پرتقالی ها بود که پس از تصرف سرزمین های مختلف از کرانه های شرقی افریقا تا سواحل شرق آسیا در اراضی اشغالی احداث می شد.(Kazim 2000).
قلعه ی پرتقالی ها در هرموز، نوسا سِنیورا دا ویتوریا(Nossa Senhora da Vitoria)یا قلعه ی پیروزی نامیده شد(هولی 1377). به هر حال مخالفت خواجه عطا با ساختن قلعه ی نظامی در هرموز توسط پرتقالی ها به محور سیاست های ضد اجنبی و ملی تبدیل شد تا جایی که موفق شد از شرایط درونی و اختلافات قوای پرتقالی نیز استفاده کند و قرارداد تحمیلی آلبوکرک بر دولت هرموز را لغو و بی اعتبار اعلام نماید (قائم مقامی 1367).
مقاومت مردم هرموز به ویژه سران جامعه ی بازرگانی و دریانوردی آن به همراه دیوان سالاران، شرایط را برای آلبوکرک و قوای پرتقالی چنان سخت و دشوار کرد که آن ها ناچار از جزیره ی هرموز عقب نشینی کردند و عازم جزیره ی سُقُطْرا در تنگه ی عدن شدند.
در جزیره ی سُقُطرا، آلبوکرک به تقویت قوای خود پرداخت، به ویژه این که دو کشتی نظامی جدید نیز از پرتقال به ناوگان وی پیوست. وی دوباره عازم جزیره ی هرموز شد و هم چنان که پیش تر بیان شد برای دومین بار به بندر قلهات حمله کرد و پس از تصرف، آن بندر را به آتش کشید.
آلفونسو دوآلبوکرک در سپتامبر 1508میلادی برای دومین بار جزیره ی هرموز را محاصره کرد، و پس از تکرار شروط پیشین خود، جزیره را به حمله ی نظامی تهدید نمود. سیف الدین، شاه هرموز، و خواجه عطا، وزیر وی،‌ شروط را پذیرفتند ولی با ساخت قلعه توسط ناوگان پرتقالی مخالفت ورزیدند. بنابراین جنگ آغاز شد و بار دیگر جزیره به اشغال پرتقالی ها درآمد. در همین شرایط بود که فرانسیسکو دی آلمیدا، نایب السلطنه ی پرتقال در هندوستان به لیسبون فراخوانده شد و دوآلبوکرک جایگزین وی گردید و عازم هندوستان محل اقامت نایب السلطنه ی پرتقال شد.(رائین 1356).
پس از انتصاب آلبوکرک در مقام جدید، تحولات دیگری در حوزه ی خلیج فارس رخ داد. این تحولات، ناشی از تلاش مقامات هرموز برای برون رفت از بحران بود. بدین منظور آنان از پادشاه صفوی، یعنی شاه اسماعیل اول، تقاضای کمک کردند. هر چند پاسخ شاه اسماعیل به درخواست مقامات هرموز دیرهنگام بود اما باعث جلب توجه جدی پرتقالی ها به تحولات خلیج فارس شد. شاه اسماعیل در سال 1511م/ 919ق با گسیل نیروهایی اقدام به فتح بحرین کرد. در واکنش به این اقدام پادشاه صفوی، آلبوکرک که اکنون نایب السلطنه ی پرتقال در حوزه ی اقیانوس هند و سرزمین های مجاور بود، ناوگان دریایی قدرتمندی تحت فرماندهی برادرزاده ی خود پروآلبوکرک از هند به خلیج فارس اعزام کرد و درصدد برآمد بحرین را اشغال کند اما با شکست رو به رو شد( اسدپور 1387).
چند سال بعد، یعنی در سال 927ق/ 1520م، پرتقالی ها دوباره به بحرین حمله کردند و این بار موفق به اشغال آن شدند. تصرف بحرین باعث ظهور تحولات جدیدی در حوزه ی خلیج فارس شد و یک سال پس از اشغال بحرین، اهالی بحرین تحت حمایت قوای ایرانی و نیز همراهی تجار و بازرگانان بحرین، شورش گسترده ای را علیه پرتقالی ها آغاز کردند که به شدت از سوی اشغالگران سرکوب شد. پرتقالی ها به آنتونی کوریا، فرمانده ی بی رحم قوای پرتقالی که با خشونت قیام مردم بحرین را سرکوب کرد، لقب «شیر بحرین» داده اند. در تحول دیگری، پس از مرگ سیف الدین ابانصر، توران شاه چهارم که به مقام شاهی هرموز رسید و نورالدین فالی، وزیر وی، به عنوان بازیگران جدید صحنه ی تحولات خلیج فارس ظاهر شدند. توران شاه چهارم با همکاری و تشویق وزیر خود، ‌نورالدین فالی، به رویارویی با پرتقالی ها روی آورد که نتیجه ی آن، ‌تقویت جبهه ی ضد استعماری در خلیج فارس و آغاز یک سلسله جنبش های ضد استعماری در بنادر و جزایر خلیج فارس بود که به شدت از سوی دولت هرموز، جامعه ی تجاری و دریایی خلیج فارس و مردم بنادر حمایت می شد. در واقع می توان گفت که شدیدترین شورش علیه پرتقالی ها در مشرق زمین، در خلیج فارس روی داد که بیش از یک دهه به درازا کشید و باعث ضعف و انحطاط قدرت پرتقال در خلیج فارس و حتی اقیانوس هند شد. زمینه ها و علل شکل گیری این جنبش گسترده ی ضد استعماری که با مشارکت اهالی بنادر و جزایر خلیج فارس و محوریت بازرگانان و سران جوامع تجاری منطقه و حمایت توران شاه چهارم همراه بود در ادامه ی مقاله مورد اشاره قرار خواهد گرفت. یک دهه خیزش و پیکار گسترده ی اهالی بنادر و جزایر خلیج فارس علیه پرتقالی ها را می توان به سه مرحله تقسیم کرد و مورد بررسی قرار داد.
بیم و هراس ساکنان کرانه ها، بنادر و جزایر خلیج فارس به ویژه بازرگانان، دریانوردان، مقامات گمرکی و مالی از ظلم و ستم پرتقالی ها و نابودی تجارت و دریانوردی آزاد که الگوی رژیم سنتی تجاری در منطقه ی خلیج فارس به شمار می رفت، باعث نارضایتی و نفرت شدید مردم از سیاست های تبعیض آمیز و استعماری مقامات پرتقالی شده بود. برقراری رژیم تجاری جدید توسط پرتقالی ها که در واقع عبارت بود از حق انحصاری بازرگانی و کشتی رانی برای پرتقالی ها و مسیحیان، اخذ کارتازا(Cartaza) و کافیلا(Cafila)از تجار و دریانوردان و کشتی های تجاری اهالی بومی منطقه ی خلیج فارس و اقیانوس هند و رفتار خشن و زننده ی مقامات پرتقالی با اهالی بنادر و جزایر خلیج فارس از جمله دست اندرکاران صنعت کشتی رانی و دریانوردی و نیز بازرگانان،‌ عملاً به شکل گیری زمینه های جنبش ضد استعماری کمک کرده بود. فرصت مناسب و مورد انتظار برای شورش علیه پرتقالی ها با قیام شهاب الدین، حاکم ایرانی بندر قلهات، در سال 927ق/ 1521م فراهم شد. شدت و گستره ی شورش مردم بندر قلهات به حدی بود که قوای پرتقالی در سرکوب آن ناتوان شد و شکست خورد. شکست پرتقالی ها در سرکوب قیام مردم بندر قلهات، باعث بروز عزم جدی در توران شاه چهارم برای هدایت شورش سراسری در خلیج فارس علیه اشغالگران شد. بنابراین، توران شاه چهارم پس از پیروزی قیام مردم بندر قلهات به سازماندهی قیام سراسری پرداخت و حتی به طور محرمانه زمان و مکان را تعیین کرد( ذی حجه سال 927ق/ 1521م).
جنبش ضداستعماری مردم بنادر و جزایر خلیج فارس که تحت هدایت توران شاه و با حمایت بازرگانان و دریانوردان منطقه شکل گرفته بود با خروج توران شاه در جزیره ی هرموز و تهاجم وی به پرتقالی ها آغاز شد. در همان ابتدا شصت نفر از قوای پرتقالی کشته شدند و کشتی های آنان در اسکله ی هرموز به آتش کشیده شد(اقبال 1384). در مقابل، پرتقالی ها سرکوب را از بندر صُحار آغاز کردند. حاکم ایرانی صُحار تصمیم به مقابله و رویارویی با پرتقالی ها گرفت و آغاز حملات قبایل بیابانگرد عرب به بندر صُحار که هم زمان با تهاجم پرتقالی ها شده بود باعث تضعیف جبهه ی آزادی خواهان صُحاری شد. سلطان بن مسعود و حسین بن سعید که از جمله سران قبیله ی بنی جبور بودند با حمله به صُحار عملاً به یاری پرتقالی ها آمدند و به جنبش ضد استعماری مردم خلیج فارس خیانت کردند. جالب این جاست که برخی از محققان معاصر عرب این افراد را قهرمانان عرب معرفی می کنند.(الخالدی 2011).
در مسقط نیز پرتقالی ها با برخورداری از پشتیبانی برخی از سران محلی، از جمله شیخ راشد بن احمد مسقطی که از اعراب مسقط به شمار می رفت، موفق به سرکوب جنبش آزادی خواهی مردم شدند و پس از کنترل اوضاع،‌ شیخ راشد را به حکومت مسقط منصوب کردند. او که به جنبش ضداستعماری مردم خیانت کرده بود. بعدها برای چهار سال به مقام وزارت هرموز از سوی پرتقالی ها منصوب شد و سپس پسرش توسط پرتقالی ها به وزارت ملوک هرموز منصوب گردید(محمدهاشمی 2011).
پرتقالی ها پس از کنترل قیام مردم در بنادر ساحلی عمان، متوجه جزیره ی هرموز، جزیره ی بحرین و قطیف در غرب خلیج فارس شدند. ترکیبی از نیروهای پرتقالی و قبایل عرب تحت فرماندهی شیخ حسین بن سعید جبوری و افراد وابسته به شیخ راشد بن احمد مسقطی عازم جزیره ی هرموز شدند.
توران شاه که در هرموز بود و از اوضاع باخبر بود، عازم جزیره ی قشم شد. پرتقالی ها و قوای متحد آن ها به هرموز حمله کردند و پس از تصرف جزیره به کشتار مردم و آتش زدن خانه ها و بازارها پرداختند. شدت حمله و خشونت پرتقالی ها و قوای متحد آن ها به گونه ای بود که بسیاری از اهالی هرموز، از جمله بازرگانان و صاحبان سرمایه، از آن جا گریختند و هرگز به آن جزیره برنگشتند.
توران شاه چهارم نیز در جزیره ی قشم با همکاری و هماهنگی پرتقالی ها به دست یکی از سران قبایل عرب کشته شد. یکی از محققان عرب ضمن پذیرش و تأیید قتل توران شاه چهارم توسط شیخ حسین بن سعید الجبوری، علت آن را انتقام گیری و خون خواهی عربی می داند(الخالدی2011).
در حالی که توران شاه چهارم در قشم در حال مبارزه برای نجات سرزمین های اسلامی، از جمله عمان و بحرین، از دست اشغالگران اروپایی و اجنبی بود، سران قبیله ی عرب بنی جبور، نه تنها به اشغالگران پیوستند و با آنان متحد شدند، بلکه اقدام به قتل عامل اصلی قیام و جنبش ضداستعماری مردم، یعنی توران شاه کردند. نقش منفی شیخ حسین بن سعید الجبوری در حمله ی پرتقالی ها به بحرین پس از این ماجرا نیز مورد تأکید منابع تاریخی قرار دارد. پس از کشته شدن توران شاه چهارم که نخستین حاکم شهید ایرانی و مسلمان خلیج فارس در عرصه ی رویارویی با اشغالگران پرتقالی به شمار می رود، بار دیگر تسلط پرتقالی ها بر بنادر و جزایر خلیج فارس احیا شد و ظاهراً آنان موفق به سرکوب جنبش ضداستعماری مردم خلیج فارس شدند. اما روند حوادث و تحولات نشان می دهد که پس از مدتی کوتاه، دوباره قیام عمومی مردم آغاز شده و موج دوم یا مرحله ی دوم جنبش به راه افتاده است. این مرحله از جنبش ضداستعماری از سال 930ق/ 1523م آغاز شد. در هرموز، محمدشاه و وزیر وی، شرف الدین، در پی یافتن راه حل های مناسبی برای خروج از بحران و کوتاه کردن دست پرتقالی ها از خلیج فارس بودند.
اقدام شجاعانه ی محمدشاه در دستگیری ویگودوملو، فرمانده ی خشن قوای پرتقالی در جزیره ی هرموز،(قائم مقامی 1367) باعث شد که اهالی بنادری هم چون قلهات،‌ مسقط و جزیره ی بحرین به جوش و خروش درآیند و دست به قیام بزنند. در مقابل، پرتقالی ها نیز با اعزام قوای فراوانی از هندوستان به سوی خلیج فارس درصدد سرکوب قیام مردم برآمدند. آنان علاوه بر سرکوب قیام مردم، محمدشاه و وزیر وی شرف الدین را بازداشت کردند و به هندوستان تبعید نمودند. اما این تبعید به درازا نکشید و آن ها پس از بازگشت به هرموز، عهده دار مسؤولیت های سابق خویش شدند.
برنامه ها و اقدامات محمدشاه و وزیرش، شرف الدین فالی، در جهت سازماندهی شورش گسترده علیه اشغالگران پرتقالی موجبات تجدید نظر مقامات پرتقالی در خصوص اوضاع خلیج فارس را فراهم آورد. آن ها در این مرحله درصدد برآمدند اوضاع را به گونه ای کنترل و مهار کنند که عملاً زمینه های جنبش از بین برود. در اولین گام، آن ها شرف الدین،‌ وزیر وطن پرست محمد شاه، را از کار برکنار کردند و به جای او، ‌شیخ راشد بن احمد مسقطی را که از اعراب مسقط بود به وزارت هرموز برگزیدند. شرف الدین به لیسبون، پایتخت پرتقال، تبعید شد. تبعید در لیسبون پانزده سال به درازا کشید و شرف الدین با رنج و محنت در همان جا فوت کرد و به خاک سپرده شد( اقبال 1384). برخلاف تصور پرتقالی ها، برکناری شرف الدین آتش اعتراضات و نارضایتی مردم بنادر و جزایر خلیج فارس را شعله ورتر ساخت و این بار اهالی بحرین به عنوان پیشگام و پیشتاز پیکار علیه اشغالگران پرتقالی، جنبش خویش را آغاز کردند و به طرفداری از شرف الدین پرداختند. شدت شورش و خشم مردم بحرین به حدی بود که ناوگان دریایی پرتقال که برای سرکوب مردم بحرین به آن جزیره اعزام شده بود شکست خورد و فرمانده ی قوای پرتقالی به قتل رسید. پس از این واقعه، مردم بحرین به قتل عام پرتقالی های حاضر در قلعه ی بحرین پرداختند و کشتی های آن ها را به آتش کشیدند. در این اوضاع پرتقالی ها چاره ای جز ترک بحرین نداشتند(قائم مقامی 1367).
به دنبال شورش بحرین، در قطیف نیز مردم شورش خود را آغاز کردند و قطیف را از اشغال پرتقالی ها خارج نمودند. در هرموز نیز علی رغم تسلط پرتقالی ها و حمایت های آنان از شیخ راشد بن احمد مسقطی، اعتراض بازرگانان، ‌دریانوردان و اهالی جزیره ادامه داشت. نارضایتی گسترده ی تجار و اهالی جزیره باعث شد که مردم به منزل شیخ راشد مسقطی حمله کنند و آن جا را به آتش بکشند.
در دوران وزارت شیخ راشد بن احمد مسقطی، پسر وی به نام احمد بن راشد که پانزده سال بیش تر سن نداشت به حکومت شهر قلهات منصوب شد و آن گونه که مورخ معاصر عرب تأکید می کند این کار در تداوم برنامه ی واگذاری مشاغل و مناصب به افراد غیر ایرانی صورت گرفت(محمد هاشمی، 2011).
موج سوم جنبش ضداستعماری مردم بنادر خلیج فارس نیز گسترده بود. این موج که به بهانه ی اعتراض به سیاست های شیخ راشد بن احمد مسقطی شروع شده بود از هرموز تا بحرین و از بحرین تا ریشهر( بوشهر امروزی) و از قطیف تا قلهات کشیده شد.
شدت و گسترش قیام مردم در این مرحله چنان بود که نیروی دریایی پرتقال که در خلیج فارس مستقر بود از قوای پرتقالی مقیم هندوستان درخواست اعزام قوای کمکی کرد. این مرحله از قیام که با حمایت های محمدشاه و بازرگانان منطقه همراه بود، چهار سال به درازا کشید(936تا 940ق) و تا مرگ محمدشاه در سال 940ق ادامه یافت.
در این چهار سال در اکثر مناطق و بنادر خلیج فارس، شورش های پیوسته و منظمی علیه پرتقالی ها صورت می گرفت. به طور نمونه، قیام مردم ریشهر(بوشهر امروزی ) تحت هدایت امیر ریشهر در سال 939ق/ 1532م از جمله ی این قیام ها به شمار می رود. قیام مردم ریشهر بوشهر علیه قوای اشغالگر پرتقالی آن اندازه اهمیت داشت که در اسناد پرتقالی انعکاس یافت. پرتقالی ها با اعزام قوا به ریشهر و سرکوب قیام مردم، اقدام به تأسیس قلعه ای کردند که آثار آن هنوز در کوی ریشهر بندر بوشهر امروزی باقی مانده است.
با مرگ محمدشاه در سال 940ق/ 1533م، فصل درخشانی از تاریخ مبارزات و پیکارهای استقلال طلبانه ی اهالی بنادر و جزایر خلیج فارس علیه اشغالگران پایان یافت.
اکنون و در پایان نوشتار به طور فهرست وار به بیان برخی از مهم ترین علل و عوامل خیزش مردم منطقه ی خلیج فارس و آغاز جنبش ضد استعماری آنان می پردازیم:
به گمان نگارنده و بر اساس شواهد و مدارک موجود، مهم ترین عوامل و زمینه های ظهور جنبش ضداستعماری اهالی بنادر و جزایر خلیج فارس علیه اشغالگران پرتقالی طی سال های 926ق الی 940ق عبارتند از:
-اشغال ناظمی بنادر و جزایر خلیج فارس توسط ناوگان دریایی پرتقالی.
-تبدیل الگوی رژیم سنتی تجاری منطقه به الگوی رژیم تجاری انحصاری و خصوصی پرتقالی- مسیحی.
-نابودی ساختارهای اقتصاد بومی منطقه که مبتنی بر تجارت و دریانوردی آزاد بود.
-رفتارهای خشن، توهین آمیز و تبعیض آلود پرتقالی ها در برخورد با اهالی بنادر و جزایر خلیج فارس.
-بی احترام به مقدسات، باورها و فرهنگ بومی مردم منطقه ی خلیج فارس و ترویج آئین مسیحیت.
-رکود تجارت، بازرگانی و دریانوردی در منطقه ی خلیج فارس و از رونق افتادن بازارهای منطقه.
-تلاش و کوشش تجّار و بازرگانان، دریانوردان و سران جوامع تجاری منطقه برای احیای تجارت سنتی در منطقه و کوتاه کردن دست پرتقال از اقتصاد و اجتماع منطقه.
-تلاش و کوشش مقامات سیاسی و اداری هرموز، از جمله توران شاه چهارم، محمدشاه، خواجه عطا و شرف الدین فالی برای خروج از سلطه و استعمار پرتقالی ها و احیای استقلال و جایگاه سابق ملوک هرموز.

نتیجه گیری

همان گونه که ملاحظه شد علی رغم ضعف تکنولوژیک ملوک هرموز و برتری ناوگان پرتقال که از سلاح های آتشین و کشتی های جدید برخوردار بود و از این طریق موفق به اشغال بنادر و جزایر خلیج فارس شد، روح آزادی خواهانه ی مردم خلیج فارس، به ویژه اهالی بنادر و جزایر آن، هرگز تسلیم استعمارگران نشد.
شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خلیج فارس و تمایل سران جوامع بازرگانی و دریایی آن برای احیای استقلال خویش و خروج از سلطه ی استعمارگران باعث شد که ملوک هرموز نیز اعتماد به نفس خود را بازیابند و با جنبش استعماری مردم بنادر و جزایر خلیج فارس همراه شوند. این جنبش ضداستعماری که بیش از یک دهه به درازا کشید دارای سه مرحله بود و نقش عناصر و عوامل ایرانی در ظهور و تداوم آن بسیار پررنگ بود. به همین سبب، مقامات پرتقالی درصدد برآمدند عناصر ایرانی را از حوزه ی دیوان سالاری و مدیریت هرموز و سایر بنادر و جزایر خلیج فارس دور کنند. هم چنین نقش بازرگانان معتبر و سران جامعه ی تجاری خلیج فارس، ملوانان و صاحبان کشتی های تجاری در این جنبش از چنان اهمیتی برخوردار بود که می توان آن ها را محور قیام نیز به شمار آورد.
این جنبش ضداستعماری که عملاً زمینه های تضعیف و انحطاط قدرت پرتقالی در خلیج فارس را فراهم کرد یکی از فصول درخشان تاریخ اجتماعی خلیج فارس به شمار می رود. در طی این جنبش بود که اهالی خلیج فارس برای نخستین بار در برابر اشغالگران و استعمارگران اروپایی که پرتقالی ها پیشگام آنان به شمار می روند، ایستادگی کردند و با ثنار خون و جان خود از استقلال و حقوق خود در خلیج فارس دفاع نمودند. جنبش ضداستعماری مردم بنادر و جزایر خلیج فارس علیه استعمارگران پرتقالی، حرکتی خودجوش و مردمی بود که از ریشه های اجتماعی گسترده ای برخوردار بود.

پی نوشت ها :

1.سکه ی اشرفی، سکه ای طلایی بود منسوب به اشرف سیف الدین برسبای یکی از سلاطین مملوک مصر که بین سال های 1422 تا 1438 م در کشور مصر سلطنت کرده است. وزن این سکه 3/5 گرم بود و نمونه ای از آن در موزه ی بریتانیا نگهداری می شود.

منابع:
اسدپور، ح(1387). تاریخ اقتصادی و سیاسی خلیج فارس در عصر افشاریه، چاپ اول. تهران: مؤسسه توسعه علوم انسانی ایران، ص 32.
اقبال، ع.(1384)، مطالعاتی در باب بحرین و جزایر و سواحل خلیج فارس، چاپ اول، تهران: اساطیر، صص 61 و 67.
رائین، ا.(1356)، دریانوردی ایرانیان. تهران: جاویدان، ص 582.
سیوری، ر؛ کلی، ج.ب(1377).خلیج فارس از دوران باستان تا اواخر قرن 18 میلادی، ترجمه ی حسن زنگنه، قم: نشر همسایه.
الخالدی، ع(2011). السلطنه الجبریه فی نجد و شرق الجزیره العربیه، طبع الاولی. بیروت: الدار العربیه للموسوعات، صص 68 و 70.
قائم مقامی، ج.(1367). مجموعه مقالات خلیج فارس. تهران: وزارت امور خارجه. صص 466 و 474 و 499 و 517.
محمدهاشمی، س.(2011).دراسات فی التاریخ العمانی، طبع الاولی، دمشق: دارالفرقد. ص 209.
وثوقی، م.ب.(1382). تاریخ خلیج فارس و ممالک همجوار. تهران: سمت، ص 191.
ویلسون، آ.(1362). خلیج فارس، ترجمه ی محمد سعیدی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ص 80.
هولی، د.(1377). دریای پارس و سرزمین های متصالح، ترجمه ی حسن زنگنه، قم: نشر همسایه، ص 109.
Kazim,Aqil(2000),The United Arab Emirates A.D.600 to the present,First Edition,Dubai,p.89
. انگلیسیان در ایران، پیشین، ص 94.
27. گزارش ویلاک به کایینگ، مارس 1823 به نقل از عیسوی، همان.
28. رایت، همان: 94.
29. بروگش، هینریش(1367) . سفری به دربار سلطان صاحبقران، ترجمه ی مهندس کردبچه، تهران: انتشارات مؤسسه اطلاعات، ج1، ص 344. راه ترابوزان- ارزالروم- تبریز با قرارداد ادرنه امکانات تجاری انگلیس را افزایش داد، زیرا این راه به انگلیسی ها امکان می داد بتوانند در گرجستان، ارمنستان و آذربایجان نیز با روس ها رقابت کنند و حبل المتین (شماره ی 38، سال هشتم، ص 21) نیز آورده است که حتی بازارهای دورافتاده ای مانند سیستان نیز توسط کالاهای تجّار انگلیسی انباشته شده است.
30. در زمان محمدشاه با تیره شدن روابط ایران و انگلیس، کالاهای انگلیسی تحریم شد ولی سودی نداشت. نامه ی الیس به پالمرستون 1836 آورده است، شاه(محمدشاه) به همه چیز مشتبث می شود تا از مصرف تولیدات اروپایی جلوگیری کند و تولید ایران را مورد تشویق قرار دهد( به نقل از عیسوی، همان:‌118) .
31. بروگش، همان: 2/ 727.

منبع مقاله: نشریه کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 179




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.