دوران پادشاهی ، شاه 12 ساله

آنچه دوره سلطنت آخرین پادشاه قاجار را از دوره های پیش از آن متمایز می کند، تغییر شکل ساختار قدرت سیاسی ودگرگونی در برخی اوضاع سیاسی – اجتماعی است. دراین دوره، شاه برخلاف دوران های پیشین به دلیل کمی سن،
چهارشنبه، 6 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دوران پادشاهی ، شاه 12 ساله
دوران پادشاهی ، شاه 12 ساله






 

مروری بر دوران پادشاهی احمدشاه(1304-1288)

آنچه دوره سلطنت آخرین پادشاه قاجار را از دوره های پیش از آن متمایز می کند، تغییر شکل ساختار قدرت سیاسی ودگرگونی در برخی اوضاع سیاسی – اجتماعی است. دراین دوره، شاه برخلاف دوران های پیشین به دلیل کمی سن، نقش عمده ای در هرم قدرت و تحولات سیاسی نداشت و نایب السلطنه به جای او ایفای نقش می کرد.
درسال 1288 احمدشاه درحالی به جانشینی پدرش ( محمد علی شاه ) برگزیده شد که هنوزبه سن قانونی نرسیده بود.
ازاین رو، تقریباً تا شش سال بعد که رسماً تاجگذاری کرد، نقش مستقیمی درعرصه سیاسی کشور ایفا نکرد و بیشتر به انجام امور شخصی خویش مشغول بود . اما گویی این نقش ،‌ چندان هم برخلاف میل او نبود، زیرا او پس از آن که مستقیماً مسئول امورکشورشد وسمت پادشاهی را به دست گرفت نیز، گرایش خود را به حاشیه نشینی وعدم مداخله درامورحفظ کرد. حتی ازوی نقل شده که گفته است من اصلاً برای این کار( پادشاهی ) ساخته نشده ام.
طرفداران احمد شاه معتقدند که او اصولاً فردی دموکرات منش وطرفدارمشروطه بوده وبرای رعایت قانون اساسی، ازدخالت درامورکشورخودداری می کرد و مایل بود که جریان امور بر طبق قانون، و از سوی مقامات اجرایی کشور، ازقبیل نخست وزیر و وزیران، به پیش رود.
ازسوی دیگر، مخالفان اومعتقدند که عدم دخالت احمد شاه درمسائل اجرایی و دوری جستن وی از مواجعه با مشکلات، ناشی ازروحیه محافظه کاری و بزدلی اش بوده است و وی بیش ازآنکه درصدد اعمال قدرت سیاسی برجامعه باشد، درپی انباشتن جیب خود ازطریق معاملات پرسود غلات وفروش مناصب و مقامات ایالات مختلف به کسانی که پول بیشتری بدهند، بوده است. حتی درجنگ جهانی اول و بروز قحطی درتهران، چونان محتکری طماع، می کوشیده تا گندم های موجود درانبارخویش را در بازار سیاه به قیمت هرچه بالاتر بفروشد.
دوران پادشاهی ، شاه 12 ساله
کاهش نقش احمدشاه درتحولات سیاسی این دوران ، معلول دلایل وعواملی است که در زیر به آنها اشاره می شود :

1- کمی سن و ویژگی های شخصی شاه :

گفته شد که احمدشاه هنگام رسیدن به سلطنت، درعنفوان جوانی بود ودل مشغولی های دیگری، غیر از امور مملکتی،‌ برای خویش داشت. به علاوه،سرنوشت ذلت بارپدر را مشاهده کرده بود و ازمداخله مستقیم درمسائل کشور، هراس داشت. ازاین رو، بیشترمایل بودکه نقش یک پادشاه مشروطه، همچون پادشاهان کشورهای اروپایی، را ایفا نماید.
دولت و دربار از فرط احساس ضعف ودرماندگی، بیشتر این درخواست ها ومداخله های روس و انگلیس را می پذیرفتند وبه ویژه شخص احمدشاه درمواردی ازجمله تعویض نخست وزیر، ازسفیر روسیه استعلام می کرد.

2- تضعیف جایگاه ونقش شاه درساخت قدرت :

به دلیل عملکرد مستبدانه شاهان پیشین، به ویژه محمدعلی شاه وسرانجام حقارت آمیزی که گریبانگیر او شده بود، افکارعمومی جامعه نظرمساعدی نسبت به حضورفعال شاه درمسائل وامورکشورنداشت وبیشتر، ایفای نقش تشریفاتی را از او انتظار داشت.
به علاوه، با پیروزی مجاهدین بردربار، سران آنان وشخصیت های هوادارمشروطه، درتهران حرف اول را می زدند ودرتمام تصمیم گیری ها حضورموثری داشتند. بنابراین، ساخت قدرت تا حد فراوانی برهم خورده بود وکسانی درراس کار قرار گرفته بودند که اساساً دل خوشی ازدستگاه سلطنت نداشتند ویکی ازاهداف مبارزه شان کمرنگ کردن جایگاه ونقش شاه درتصمیم گیری وسیاستگذاری بود. ازاین رو به تدریج شاهد تقویت نقش وموضع نخست وزیر و برخی از وزیران درساخت قدرت هستیم به گونه ای که ویژگی محوریت وتصمیم گیرنده بودن شاه، محوشده وحتی درمواردی اودرموضع اپوزیسیون شخص نخست وزیر( ازجمله سیدضیاء الدین طباطبائی ) قرارگرفت.

3- افزایش دخالت قدرت های بیگانه:

درآن زمان دخالت دولت های روس وانگلیس درامورداخلی ایران پدیده جدیدی نبود وتازگی نداشت؛ وفقط شیوه وگستره آن تغییرکرده بود. انعقاد قرارداد 1907 وتقسیم ایران به مناطق نفوذ اقتصادی روس وانگلیس، همچنین حضورفیزیکی نیروهای دوکشورکه قوای قزاق ونیروهای پلیس جنوب تلقی می شدند وبه توپ بستن مجلس توسط قزاقان تحت امر لیافوف روسی، عمده مداخلاتی بود که از زمان پیروزی نهضت مشروطه ازسوی نیروهای بیگانه انجام گرفته بود.
دراین زمان، به ویژه با بروزجنگ جهانی اول وبا توجه به حضورسیاسی ونظامی نیروهای درگیردرایران، فشار و تاثیرعوامل خارجی بر روند تحولات ازحالت مقطعی وموردی گذشته وبه تدریج به عاملی تبدیل شد که تمامی عوامل داخلی را تحت الشعاع قرار می داد . اگر تا آن موقع، دخالت قدرت های بیگانه، دست کم منوط به موافقت شاه وهماهنگی با بخشی ازنیروهای داخلی بود، اینک وجود شاه نیزنادیده گرفته می شد وحتی درمواردی باتهدید وی به ازدست دادن تاج وتخت، ازانجام تصمیمات او جلوگیری می شد.
دخالت مستقیم بیگانگان درعزل ونصب نخست وزیر، وتعیین حکام مناطق مختلف کشور وازآن بالاتر، درتنظیم بودجه دولت مرکزی و... به گونه ای آشکار و حتی گاهی خارج از ادب دیپلماتیک صورت می گرفت.
دولت و دربار از فرط احساس ضعف ودرماندگی، بیشتر این درخواست ها ومداخله های روس و انگلیس را می پذیرفتند وبه ویژه شخص احمدشاه درمواردی ازجمله تعویض نخست وزیر، ازسفیر روسیه استعلام می کرد.
دراین زمان،‌ میان سران مجلس ومشروطه خواهان نیزاختلاف وچند دستگی بروزکرده بود و این بود که آنان نیزاقدام جدی ای برای مقابله با این اوضاع رقت بارنمی توانستند انجام دهند. شاید یگانه اقدام چشمگیرآنان، مهاجرت به کرمانشاه وتشکیل دولت درتبعید بود، که آن هم درواقع ازبیم حکومت فرمانفرما بود که ازطرفداران انگلیس ومتفقین شمرده می شد.
ازدیگرشواهد فروپاش اقتدار و قدرت پادشاه دراین برهه ازتاریخ ایران، روی کارآمدن وسقوط مکرردولت ها است. به گونه ای که ازابتدای سلطنت احمد شاه تاکودتای اسفند 1299 شاهد تعویض نزدیک به ده رئیس الوزرا وکابینه هستیم وگاهی کابینه ای فقط چهار روز دوام می آورد.
حضور و سلطه نیروهای روس و انگلیس به حدی آشکاروگسترده بود که حکومت های ولایات و ادارات شهرستان های مختلف نیز خود را، بیش ازآنکه تابع دولت مرکزی بدانند، با سیاست های دودولت بیگانه تطبیق می دادند.
بدین ترتیب، به واسطه زمینه های داخلی، ازجمله دگرگونی درفرهنگ سیاسی وتضعیف مبانی سنتی اقتدار، ونیز افزایش فشارعوامل خارجی، همچون حضورفیزیکی نیروهای روس وانگلیس درشمال وجنوب کشور و استیلای خارجیان برنیروهای به ظاهر ایرانی ژاندارمری وقزاق و پلیس جنوب ، همچنین دخالت های پنهان و آشکارسفیران خارجی درامورداخلی، نظام اداره جامعه به کلی درهم ریخته وحیات سیاسی واقصادی کشور، گاه به طورکامل، به خط مشی ها وتحرکات کشورهای بیگانه گره خورده بود.
دراین موقع، دولت دراوج ناتوانی قرارداشت و با کمک های خارجی امورخود را به طور روزمره می گذراند وحتی حقوق ماهیانه کارکنان خودرا ازمحل کمک های مالی دولت بریتانیا می پرداخت.

احمدشاه

ازدیگرشواهد فروپاش اقتدار و قدرت پادشاه دراین برهه ازتاریخ ایران، روی کارآمدن وسقوط مکرردولت ها است. به گونه ای که ازابتدای سلطنت احمد شاه تاکودتای اسفند 1299 شاهد تعویض نزدیک به ده رئیس الوزرا وکابینه هستیم وگاهی کابینه ای فقط چهار روز دوام می آورد.
درچنین فضایی کودتای سوم اسفند 1299 صورت گرفت وپس ازیک دوره کوتاه سه ماهه، رئیس الوزرای آن، سیدضیاء الدین، نیزبه سرنوشت همتایان پیشین خود گرفتارآمد وسقوط کرد. دراین میان، به تدریج زمینه برای افزایش قدرت رضاخان میرپنج ،‌ فرمانده فوج قزاق فراهم می شد و او توانست با به کارگیری چندین عامل مختلف – ازجمله بی میلی احمد شاه به اعمال قدرت سیاسی، گرایش سیاست بریتانیا به تقویت دولت مرکزی درایران به خاطرهراس ازنفوذ کمونیسم، بدنامی رجال سیاسی آن دوران وبیزاری مردم ازآنان، برخی توانایی های شخصی ناشی ازداشتن روحیه نظامی، وازهمه مهم تر، خستگی جامعه ازتداوم تنش ونا امنی و بی ثباتی سیاسی – ازموقعیت استفاده کند وخود را از نردبان قدرت بالا بکشد.
به رغم عکس العمل منفی مردم نسبت به دولت کودتا ونخستین اعلامیه رضاخان، که با "حکم می کنم" شروع شده بود، جامعه به تدریج، درست یا غلط، به این نتیجه رسید که مردآهنینی را که برای ایجاد امنیت وآرامش می جست، یافته است، رضاخان به تدریج ازفرماندهی نظامی صرف به مقام های سیاسی ( وزارت جنگ و ریاست وزرا ) دست یافت و پس ازمدت اندکی با ایجاد جو ارعاب و وحشت و خاموش کردن صدای مخالفان، وبا تکیه بر پیروزی های نظامی درمقابل نهضت ها وحرکت های مسلحانه گوشه وکنارکشور توانست باتوطئه وتهدید اکثریت نمایندگان، مجلس را به گونه ای باخود همراه سازد که رأی به انقراض سلسله قاجاریه و تأسیس سلسله پهلوی دهند.
منابع :

1- محمدجواد شیخ الاسلامی، سیمای احمدشاه قاجار، ج1، تهران: نشرگفتار، 1372.
2- حسین مکی، مختصری از زندگی سیاسی سلطان احمدشاه قاجار، ج4، تهران: امیرکبیر، 1370.
3- رحیم رئوفت، مبانی اقتدار و سامان سیاسی درایران معاصر، قم: نشرمعارف، 1385.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.