در این نوشتار برآنیم تا با تکیه بر مواضع و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب، به واکاوی این موضوع پرداخته و احتمالات مختلف آن را مورد بحث قرار دهیم.
مقاومت به مثابهی راهبرد
فرهنگ مقاومت اسلامی، به عنوان یکی از ارکان راهبردی و لاینفک انقلاب اسلامی، در نگاه نافذ مقام معظم رهبری جایگاه ویژهای دارد. نگاه معظمله به مقاومت یک نگاه اعتقادی و قرآنی است. بدین معنا که مقاومت در راه حق، متضمن تحقق وعدههای الهی و پیروزی جبههی حق در برابر لشکریان باطل است. به همین دلیل، رهبر عالی نظام، با تأسی به افکار و آرمانهای معمار جمهوری اسلامی ایران، امام راحل (رحمت الله علیه)، قائل به آن است که راه ملت ایران در آینده، همان راه امام و انقلاب و ایستادگى و مقاومت در مقابل تحمیل ابرقدرتها و دفاع از مستضعفین و مظلومین و دفاع از اسلام و قرآن و برافراشتن پرچم اسلام و قرآن در سطح عالم است.[1]چنین راهبردی در اصل 154 قانون اساسی، مبنی بر حمایت از نهضتهای آزادیبخش جهان، به وضوح آمده است.بر این اساس، سیاست کلان خارجی جمهوری اسلامی ادامهی مقابله با استکبار جهانی و رژیم غاصب صهیونیستی و دفاع از ملت مظلوم فلسطین و دیگر مللی است که پا در عرصهی مبارزه و آزادیخواهی نهادهاند.
نرمش قهرمانانه
همان گونه که گفته شد، «مقاومت» به عنوان یک اصل اعتقادی و راهبردی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران جایگاهی بیبدیل دارد. با این حال، تحقق عملی این سیاست در مقاطع و شرایط مختلف، راهکارهای متفاوتی را اقتضا میکند. برای نمونه، در شرایط فعلی که فضای سیاسی کشور پس از انتخابات ریاستجمهوری 24 خرداد مطالبهگر پیگیری شعار اعتدال است، مقام معظم رهبری با طرح مقولهی «نرمش قهرمانانه» راهکار دیپلماتیک را برگزیدهاند تا حداقل این گزینه تست شود و در عین حال، حسن نیت طرف مقابل نیز محک بخورد.طرح اصطلاح «نرمش قهرمانانه» از زبان رهبر معظم انقلاب تفاسیر گوناگونی را در محافل مختلف برانگیخته است. به رغم مخالفتهای رهبر فرزانهی انقلاب با سازش و حتی مذاکره با آمریکا در مقاطع مختلف، اما اصل مذاکره هیچ گاه به عنوان خط قرمز و تابوی غیرقابل عبور مطرح نبوده است. به عبارتی اگر مذاکره در شرایط برابر و توأم با حسن نیت و با رعایت اصول انقلاب اسلامی و مصالح جمهوری اسلامی صورت گیرد، منعی ندارد و معظمله با انجام مذاکرات مخالفتی ندارند، هرچند نسبت به آن خوشبین هم نیستند، زیرا آمریکاییها غیرقابل اعتماد و غیرمنطقی بوده و در برخوردهایشان صادق نیستند.[2]
به این ترتیب، «نرمش قهرمانانه» یک تاکتیک مقطعی در جهت حفظ اصول است و واژهی «قهرمانانه» حاکی از آن است که اگر «نرمشی» هم صورت گیرد، مبانی و آرمانها و عزت و اقتدار نظام حفظ خواهد شد. با این حال، برخی محافل رسانهای چنین القا کردهاند که ایران قصد سازش و عقبنشینی از اصول خود را دارد و به تعبیری «نرمش» را مساوی با «چرخش» قلمداد کردهاند.
سناریوهای تأثیر مذاکره بر مقاومت
در صورتی که میان ایران و آمریکا مذاکراتی صورت بگیرد و این مذاکرات به توافقاتی منجر شود یا نهایتاً به ازسرگیری مناسبات دیپلماتیک میان دو طرف بینجامد، بسیاری از مسائل، از جمله محور «مقاومت»، تحتالشعاع آن قرار خواهد گرفت. در اینجا به سناریوهای مختلف تأثیرات برقراری رابطه میان ایران و آمریکا بر مقولهی «مقاومت» میپردازیم:
1. سازش و عقبنشینی از مقاومت
یکی از پیشفرضهای برقراری رابطه با آمریکا حلوفصل مسائل منطقهای خواهد بود. بیتردید در رأس این مسائل، قضیهی فلسطین و رژیم غاصب صهیونیستی قرار دارد. به احتمال زیاد، آمریکا یکی از شروط برقراری رابطه را ترک مخاصمهی ایران با اسرائیل و دست برداشتن از اصول خود نسبت به آرمان فلسطین و قطع حمایت از گروههای مقاومت (فلسطین، لبنان و...) عنوان خواهد کرد. در این سناریو، که حالت بردـباخت دارد، جمهوری اسلامی ناچار به پذیرش شرط آمریکا بوده و در نتیجه، از شعار نابودی اسرائیل عقبنشینی میکند و چه بسا در مراحل بعدی، با فشارهای آمریکا، این رژیم را مورد شناسایی رسمی قرار دهد یا حداقل رابطهی خود را با هستههای مقاومت به حداقل برساند. نسبت به قضیهی فلسطین نیز جمهوری اسلامی از شعار تمامیت فلسطین برای فلسطینیها عدول کرده و به توافقات بینالمللی، از جمله روند سازش، تن خواهد داد. به طور طبیعی، از الزامات این امر، پذیرش طرح «دو دولت» در سرزمین فلسطین و به عبارتی، به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی خواهد بود.
البته در گذشتههای نه چندان دور، دعوت به سازش با شعارهایی چون تنشزدایی سابقه داشته و از سوی برخی جریانات سیاسی و رسانهای، به ویژه در دوران اصلاحات، مطرح شده است. در آن زمان، این جریانات با اتکا بر مقولاتی همچون منافع ملی، قائل به آن بودند که نباید از فلسطینیها فلسطینیتر شد و چون جمهوری اسلامی در سطح منطقه و جهان هزینههای زیادی در حمایت از فلسطین و ضدیت با اسرائیل میپردازد، بهتر است به تنشزدایی روی آورد و ضمن کاهش حمایت از مقاومت، از خصومت آشکار با رژیم صهیونیستی نیز دست بردارد.
در سطح رسمی نیز دولت اصلاحات اعلام کرد که اگر فلسطینیان موجودیت اسرائیل را بپذیرند، ایران نیز با آنها موافقت خواهد کرد. وزارت خارجهی دولت اصلاحات هم طی بیانیهای اعلام کرد جهت نابودی رژیم صهیونیستی اقدام عملی انجام نخواهد داد. این رویکرد در جریان فتنهی 88 نیز با شعارهایی چون «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» احیا شد که حاکی از یک سناریوی حسابشده و انحرافی بر ضد سیاستهای راهبردی نظام بود.
2. برقراری رابطهی محدود، بدون عدول از مقاومت
سناریوی دوم آن است که ایران با آمریکا سازش کند، اما حرفی از مقاومت به میان نیاورد. بدین معنا که رابطهی دو طرف تنها معطوف به مسائل فیمابین، از جمله پروندهی هستهای، مقولهی حقوق بشر و حلوفصل منازعات دوطرفهی گذشته (اموال بلوکهشده، تحریمهای یکجانبه و...) باشد. در این حالت، میتواند از نفوذ خود در حوزههایی همچون عراق و سوریه و لبنان بهرهبرداری کند و برای نمونه، به حل سیاسی بحران سوریه کمک کند.
این سناریو هرچند با توجه به نفوذ ایران در منطقه و حساسیت آمریکا نسبت به مسائل منطقهای (خصوصاً امنیت رژیم صهیونیستی) و همچنین نگرانی شدید اسرائیل از نزدیکی ایران و آمریکا، ضعیف است؛ اما میتواند بر اساس توافقات حداقلی و محدود ایجاد شود. برای مثال، ایران بر احقاق حقوق فلسطینیان پافشاری کند، اما شعار نابودی اسرائیل را سر ندهد یا موضوعاتی چون طرح دو دولت و به رسمیت شناختن اسرائیل را به آینده موکول کند. چنین توافقی میان دو طرف البته شکننده خواهد بود، اما در سایهی آن، ایران قادر به حمایت از مقاومت بوده و حتی میتواند طرحهای دیپلماتیک خود، همچون برگزاری همهپرسی در اراضی اشغالی فلسطین را مجدداً مطرح کند.
3. رابطه در سایهی اقتدار
سناریوی سوم حاکی از ایجاد توافق میان ایران و آمریکا در شرایط برابر و توأم با حفظ اصول و عزت جمهوری اسلامی است. این حالت بردـبرد زمانی تحقق مییابد که آمریکا به اقتدار و نقش و جایگاه جمهوری اسلامی اعتراف کند و ایجاد رابطه با آن را یک ضرورت قلمداد نماید. جمهوری اسلامی نیز با توجه به آنکه به مبانی و آرمانهایش خدشهای وارد نشده است، تلاش میکند از طریق رابطه با آمریکا، مشکلات خود را حل کند و حداقل فشارهای بینالمللی، از جمله تحریمها را مرتفع کند.
در چنین حالتی، ایران از این معرکه پیروز و قهرمانانه بیرون آمده و آمریکا نیز هرچند با پذیرش ایران به عنوان یک قدرت منطقهای از ابهتش کاسته خواهد شد، اما چون بازی بردـبرد است، به برخی از اهداف خود دست خواهد یافت. دست کم آن است که کاخ سفید دیگر ناچار به سرمایهگذاریهای کلان در مقابله با جمهوری اسلامی نبوده و کارش در برابر سایر رقبا (همچون روسیه و چین) آسانتر خواهد شد.
تحقق این سناریو حاکی از آن است که جمهوری اسلامی خط مقاومت را همچنان حفظ کرده و با تثبیت جایگاه خود، با قوت بیشتری، به حمایت از مقاومت ادامه میدهد. رژیم صهیونیستی هم به تبع آمریکا، ایران مقتدر را به رسمیت میشناسد و دست از تهدیدات خود علیه این کشور برمیدارد. البته ممکن است پیشفرض این حالت، کسب ضمانتهای امنیتی از سوی آمریکا باشد. ادامهی این روند حتی ممکن است به عقبنشینی اسرائیل و پذیرش طرحهای ایران (مثلاً برگزاری همهپرسی در اراضی اشغالی) منجر شود.
جمعبندی
«مقاومت» به عنوان یک اصل اعتقادی و راهبردی در سیاست خارجهی جمهوری اسلامی ایران جایگاهی بیبدیل دارد و نظام طی 34 سال گذشته، به هیچ وجه، از این اصل کوتاه نیامده و از حمایتهای مختلف خود از محور مقاومت در منطقه دریغ نکرده است. از سوی دیگر، نرمش دیپلماتیک، یک تاکتیک مقطعی جهت دستیابی به اهداف مرحلهای است و اگر طرف مقابل حسن نیت نشان ندهد و به سیاستهای خصمانهی خود ادامه دهد، قطعاً راهکارهای دیگری دنبال خواهد شد. اساساً به دلیل اختلافات ریشهای میان ایران و غرب و تجربهی سالیان گذشته، گزینهی نرمش دیپلماسی، بیش از حد خوشبینانه و ناکارآمد به نظر میآید و به همین دلیل است که رهبر معظم انقلاب از ابتدا نسبت به این موضوع خوشبین نبودهاند.مناقشات ایران و غرب دربارهی محور مقاومت از پیچیدگی بیشتری برخوردار است، چون در یک طرف این قضیه رژیم غاصب اسرائیل قرار دارد که از حمایت بیچونوچرای غرب و به ویژه آمریکا برخوردار است و در مقابل، از نظر جمهوری اسلامی، فاقد مشروعیت است. آیا با توجه به این تضاد ماهوی، راهی برای توافق یا سازش متصور است؟
این اختلاف ریشهای در صورتی قابل حل است که یکی از دو طرف از مواضع خود کوتاه بیایند. جبههی استکبار و صهیونیسم نشان داده است به هیچ وجه سر سازش با جمهوری اسلامی و محور مقاومت را ندارد و ضمن آزمودن انواع فشارها علیه این محور، در هر شرایطی از اسرائیل حمایت کرده است. ایران نیز به رغم انواع فشارها و تهدیدات، ثابت کرده در راه خود ثابتقدم است و از سرمایهی عظیم فرهنگ مقاومت و ملتهایی که چشم امید به جمهوری اسلامی و رهبری آن دوختهاند، چشمپوشی نخواهد کرد؛ به ویژه آنکه فرهنگ مقاومت کارایی خود را نشان داده و در مقاطعی، شکستهای سختی به جبههی مقابل تحمیل کرده است. به این ترتیب، یکی از موضوعات مورد اختلاف در مناقشات ایران و آمریکا، بحث حمایت ایران از آرمان فلسطین و ضدیت با رژیم صهیونیستی است که برخاسته از اعتقادات دینی و افکار انقلابی است.
در ارزیابی سناریوهای تأثیر برقراری رابطهی میان ایران و آمریکا بر «مقاومت» باید گفت:
اولاً: تحقق مذاکره در شرایطی برابر و با حسن نیت طرف مقابل، بسیار بعید است. این بدان معناست که سناریوهای سهگانهی فوقالذکر، حداقل در کوتاهمدت، فاقد موضوعیت است.
ثانیاً: بر فرض که مذاکراتی برگزار شود، اما برقراری مناسبات دیپلماسی، پروسهای طولانی و دشوار است که چه بسا مستلزم عقبنشینی و عبور از برخی از خطوط قرمز برای یک طرف یا هر دو طرف خواهد بود (سناریوی اول). همچنین ممکن است در روند مذاکرات، پیرامون دیگر موضوعات، از جمله مباحث هستهای، توافقاتی شکل بگیرد و امتیازاتی ردوبدل شود (سناریوی دوم)، اما دست کم در مقولهی مقاومت و به ویژه قضیهی فلسطین و رژیم صهیونیستی، هیچ دورنمایی از سازش و توافق به چشم نمیخورد.
بنابراین میتوان گفت روند منازعات ایران و آمریکا همچنان ادامه خواهد یافت و اگر تحرکات دیپلماسی در سایهی نرمش قهرمانانه ادامه یابد، تنها برخی موضوعات خاص و محدود را در بر میگیرد که در سایهی برخی توافقات در شرایط بردـبرد، ممکن است بخشی از مشکلات را برطرف کند. قطعاً مقولهی مقاومت مشمول چنین توافقاتی نیست و رویکرد مقام معظم رهبری مبنی بر عدم خوشبینی به مذاکرات و غیرقابل اعتماد بودن آمریکا، در این موضوع، عینیت و مصداق بیشتری مییابد.[3]
پینوشتها:
.[1] http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2623
.[2]http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1045
.[3]http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=contentShow&id=11153
منبع: برهان
/ج