گستره ی علم امام از منظر کلینی و صفار

از مباحث مهم امامت، علم و گستره دانش امام است؛ بحثی که در طول تاریخ، همواره مورد توجه دانشمندان شیعه بوده و کتابهای متعددی نیز در این زمینه تألیف شده است دو کتاب بصائر الدرجات (صفار) و الحجة (از مجموعه الکافی
يکشنبه، 10 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گستره ی علم امام از منظر کلینی و صفار
گستره ی علم امام از منظر کلینی و صفار

 

نویسنده: عبدالرضا حمّادی




 

چکیده

از مباحث مهم امامت، علم و گستره دانش امام است؛ بحثی که در طول تاریخ، همواره مورد توجه دانشمندان شیعه بوده و کتابهای متعددی نیز در این زمینه تألیف شده است دو کتاب بصائر الدرجات (صفار) و الحجة (از مجموعه الکافی کلینی) از تألیفات مهم عصر غیبت صغرا بوده و بررسی دیدگاه های مؤلفان آن، در شناخت فکری حوزه حدیثی قم بسیار مهم و مؤثر است.
صفار و کلینی که میراثداران حوزه حدیثی قم هستند، با جمع آوری روایات این موضوع، دانش امام را در گستره خلقت و تقدیرات معرفی کرده اند.
این پژوهش، با نفی اختلاف میان کافی و بصائر الدرجات، بر این نکته تأکید میکند که کلینی نه تنها از گفتمان حوزه حدیثی قم دست بر نداشت، بلکه آن را به گونه ای نظام مند و در قالبی جدید ارائه کرد.
در این پژوهش- همچنین- تلاش شده چینشی جدید از روایات این بحث (گستره علم امام) بر مبنای متعلق های علم ارائه گردد. این چینش که برگرفته از روایات گستره علم است، معیار واحدی برای مقایسه باب ها و روایات دو کتاب فراهم می نماید.

کلید واژه ها:

گستره علم امام، علم امام، دیدگاه صفار در بصائر الدرجات، دیدگاه کلینی در الکافی، مقایسه دیدگاه کلینی و صفار در گستره علم امام

مقدمه

علم ائمه (علیهم السلام) از مباحث بنیادین مکتب تشیع است؛ زیرا امام، هادی به سوی رستگاری و جانشین پیام آور ذات ربوبی است؛ پس لازم است خود، راه را بداند و از طریق نبوی(صلی الله علیه و آله و سلم) منحرف نگردد. اگرچه بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برخی با ندای «حسینا کتاب الله» در پی حذف اندیشه ای بودند که قائل بود رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) جانشینی منصوب از طرف خدا دارد؛ اما کتاب خدا در مقابل آنها ایستاد و با تقسیم آیات خود به «محکم» و «متشابه» متشابهات را محتاج تبیین کننده دانست، مبیّن خویش را راسخان در دانش معرفی کرد و آگاهی از مضامین دقیق کتاب را به اهل ذکر احاله داد. (1)
گرچه در ابتدا، بحث درباره علم امام، نزاعی مبناعی بود میان مکتب تشیع و مدعیان دروغین امامت، اما هنگامی که ائمه(علیهم السلام) پرده های جهل را نسبت به گستره این دانش کنار زدند، به گفتمانی درون مذهبی تبدیل و موجب پیدایش آرا و گرایشهای مختلف گردید.
پژوهش حاضر، در پی بررسی نظریه دو نفر از بزرگان دوره غیبت صفرا در این موضوع و مقایسه میان این دو نظریه است. دلایل اهمیت این بررسی از این قرارند:1. مستند بودن آرای مطرح شده، به روایات ائمه(علیهم السلام) 2. ضرورت بازشناسی فهم اصحاب و دیدگاه ایشان نسبت به روایات در تبیین کلام معصومین(علیهم السلام) 3. نزدیک بودن به زمان صدور روایات و آشنایی با زبان و آگاهی از قراین؛ 4. فهم برتر از روایات با کشف نقاط اختلاف و اشتراک میان دو طرف و در نتیجه، دست یافتن به یک مجموعه اصول مسلم و مورد قبول بزرگان.
سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که چه نسبتی میان دیدگاه صفار و کلینی در رابطه با گستره علم امام وجود دارد و وجه های اشتراک و افتراق این دو مؤلف- در این موضوع - چیست؟
با توجه به ضرورت وجود مبنای واحد در مقایسه، چینشی نو نسبت به ابواب این دو کتاب ضروری به نظر می رسد؛ لذا طرح جدیدی از تقسیم علم امام ارائه شد، تا با جای دادن احادیث ابواب مربوط به موضوع در آن، گستره علم امام (در مقایسه ای روشن) ارائه شود. این دسته بندی را میتوان از زوایای مختلف ارائه کرد؛ اما با توجه به موضوع پژوهش، به نظر رسید بهترین تقسیم، براساس متعلق و- به عبارتی- موضوع علم است.
در یک تقسیم بندی کلی متعلق علم میتواند به حقایق ثابت و غیر ثابت تقسیم شود. منظور از حقایق ثابت، اموری هستند که تغییری در آنها ایجاد نمی شود و علت آن نیز، تحقق معلوم یا حتمیت تحقق آن است. اما حقایق غیر ثابت اموری هستند که حتمی نبوده و تحقق و ثبات نیافته اند.
امور ثابت به دو قسم حقایق شریعت و حقایق عینی تقسیم می شوند و حقایق عینی نیز خود به دو قسم دنیوی و غیر دنیوی قابل تقسیم اند. امور دنیوی نیز یا مربوط به گذشته است یا حال و یا آینده. آنچه از حقایق شریعت مورد نظر است، انشتائات احکام شرعی است که احکام پنجگانه را شامل میشود و در مقابل آن، حقایق عینی قراردارند که یا در ماده محصورند و یا فرامادی هستند.
بنابراین، برای یک دست شدن مباحث و وجود معیار مشترک در مقایسه میان نظریات این دو مؤلف، مباحث خود را بر طبق این تقسیم به پیش میبریم و ابواب طرح شده از سوی کلینی و صفار را با این چینش ارائه می کنیم. در پایان نیز به روایاتی که با عموم یا اطلاق خویش دانش کلی ائمه(علیهم السلام) را بیان میکنند اشاره میکنیم و پس از آن به جمع بندی مباحث خواهیم پرداخت.

1- حقایق شریعت

علم به احکام شریعت از اساسی ترین مباحث گستره دانش امام است که نزاع های زیادی میان مسلمانان به وجود آورده است. احکام شرع حقایقی هستند که وجودی متفاوت از خواست شارع ندارند و تا زمانی که شارع خواستار آنهاست، از حقیقت بهره مندند. این امور شامل احکام وضعی و تکلیفی شریعت میشوند. از جمله دیدگاه های شیعه در امر امامت، ضروری بودن چنین دانشی برای امام است؛ امام به عنوان حجت الهی و واسطه بین خالق و خلق، لازم است فرامین پروردگار را بداند و آن را به بندگان ابلاغ کند و تفاصیل احکام را برای ایشان بیان نماید.
در کتاب کافی سه باب به این بحث اختصاص یافته است که در مجموع چهارده حدیث را شامل می شود.(2) باب اول با موضوع «وجوب رجوع به ائمه پس از اتمام مناسک حج و پرسش از مسایل دین» شامل سه حدیث است که هیچ کدام در بصائر نیامده است. با توجه به اینکه این روایات از مشایخ قم اخذ شده اند و موضوع آنها وظیفه مردم پس از مناسک حج است، این احتمال وجود دارد که صفار این روایات را در کتاب حج خویش آورده باشد؛ لذا در بصائر نقل نکرده است. کلینی در این باب ثبوت چنین دانشی برای ائمه(علیهم السلام) را قطعی دانسته و به همین دلیل، به مرحله بعد از آن، یعنی وظیفه مردم در رجوع به ائمه (علیهم السلام) پرداخته است. در روایت اول این باب میخوانیم که امام باقر(علیه السلام) به مردمی که در اطراف کعبه طواف میکردند نظر کردند و فرمودند:
این چنین در جاهلیت طواف میکردند؛ هر آئینه مردم مأمورند که طواف کنند سپس نزد ما بیایند و ولایت و دوستی خود را به ما اعلام دارند و یاری خویش را بر ما عرضه کنند سپس امام این آیه را تلاوت فرمودند: (پس دلهای گروهی از مردم را متوجه آنها ساز). (3)
در این روایت، طواف به عنوان یک امر عبادی مشترک میان زمان جاهلیت و اسلام مورد اشاره قرار گرفته است- و طبق فرموده امام- طواف بعد از اسلام، اگر بدون مراجعه به ما باشد، مانند طواف دوره جاهلیت است.
درباب دوم نیز مانند باب اول، دانش امام به شرع، امری روشن قلمداد شده و به مراجعه جنیان در این مسایل به ائمه(علیهم السلام) پرداخته شده است. این دو باب، دانش ائمه(علیهم السلام) به حلال و حرام را ثابت و بر لزوم پیروی از آنها در احکام و ولایت پذیری ایشان تأکید می کنند.
سومین باب در کافی، به صورت عام بر دانش شریعت دلالت دارد؛ زیرا ائمه(علیهم السلام) را هدایت گر به سوی معارف نبوی معرفی می کند و احکام شرعی را نیز در دایره همان معارف قرار می دهد. صفار نیز با اشاره با اینکه اولاً ائمه(علیهم السلام) در همه حال از دانش حلال و حرام بهره مندند؛ ثانیاً اگر پرسشی را بی پاسخ گذارند به علت جهل نیست و ثالثاً آنها در این دانش اجتهاد نمی کنند، بلکه میراث رسول خدا را باز می گویند، این دانش را به صورت کامل برای ائمه(علیهم السلام) به اثبات رسانده است. ولی در چهار باب به این موضوع می پردازد: «علم به کتاب و سنت»، (4) «علم به احکام امور پیچیده (معضلات)»، (5) «جایگاه هدایت گری ائمه(علیهم السلام)» (6) و «علم به حلال و حرام ». (7)
البته دو باب دیگر نیز در بصائر، چنین دانشی را برای ائمه(علیهم السلام) ثابت می کنند. عنوانهای این دو باب عباتند از: «امر به جویا شدن دانش از ائمه(علیهم السلام)» (8) و«ائمه(علیهم السلام) علمای آل محمد». (9) اگر چه عنوانهای این دو باب اعم از احکام شرعی هستند، اما به قرینه های موجود در روایات ذکر شده، میتوان گفت که این دو باب هم به صورت خاص بر دانش ائمه(علیهم السلام) به حقایق شرعی دلالت دارند.
بنابراین، یازده باب در بصائر، به دانش اهل بیت(علیهم السلام) دلالت دارند.
میان ابواب کافی و بصائر، دو باب از عنوان مشابه برخوردارند؛ عنوان مشترک اول به مراجعه حنیان به ائمه(علیهم السلام) در شناخت دین مربوط میشود.(10) تعداد روایات مشترک دو کتاب در این باب سه مورد است. (11) همچنین یک حدیث در این باب بصائر ذکر شده که در کافی در بابی دیگر در گردیده است. (12) غالب این روایات، حکایت اصحاب از ملاقات افرادی در محضر ائمه(علیهم السلام) با ظاهری عجیب است که بعد از رفتن آنها امام می فرماید: این عده، از برادران شما از جنیان اند که برای دریافت معالم دینی نزد ما می آیند. تعداد روایات اختصاصی بصائر ده مورد است و مطلبی متفاوت از سایر روایات ارائه نمی کند. نکته قابل توجه در این روایات، پرداختن به جزییات امور است؛ مانند:رنگ لباس، قد، قیافه، سن و خاندان جنیان.
عنوان مشترک دوم موضوع هدایت گری ائمه(علیهم السلام) است. (13) در این باب، کافی چهار حدیث و بصائر نه حدیث آورده اند چهار حدیث در هر دو به صورت مشترک آمده اند. (14) پنچ حدیث دیگر از روایات اختصاصی بصائر در این باره ندارد.
در مجموع، کلینی با ارائه سه باب (حاوی چهارده روایت) و صفار با ارائه یازده باب (حاوی هشتاد حدیث) چنین دانشی را برای ائمه(علیهم السلام) ثابت می کنند. مجموع روایات اختصاصی کافی در این بحث، هفت مورد و مجموع روایات اختصاصی بصائر 62 مورد است. همچنین ده روایت میان دو کتاب به چشم میخورند که تحت عنوان باب مشترک نیستند. بنابراین، بین کلینی و صفار در ثبوت کامل دانش شریعت برای ائمه(علیهم السلام) اختلافی وجود ندارد.

2- امور ثابت عینی مادی در گذشته

2-1) اعمال بندگان

از منظر مکتب اسلام رفتار انسانها توسط فرشتگان الهی ثبت شده و با گذر زمان نابود نمی شود. دین اسلام معیار سعادت و شقاوت افراد در سرای آخرت را همین اعمال معرفی می کند و علم به آن را برای خداوند متعال ثابت می داند و میان پیدا و پنهان در این دانش فرقی نمی گذارد. از نگاه مذهب شیعه و برخی از اهل تسنن، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نیزاز اعمال امت آگاه میشود؛ اما در چگونگی حاصل شدن این دانش و مقدار آن اختلاف است. اهل سنت قائلند که گزارش اعمال به صورت مجمل و کلی بر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه می شوند و به ایشان میگویند امتت اینگونه رفتار کرد. میان شیعیان نیز بر سر علم امام به اعمال بندگان اختلاف وجود دارد؛ برخی این دانش را بالفعل میدانند و در مقابل، عده دیگری دانش امام به کلیات اعمال را میپذیرند و جزئیات را متوقف بر خواست ایشان دانسته اند. (15)
کلینی در کافی عرضه اعمال بر پیامبر و ائمه(علیهم السلام) را پذیرفته و روایات این دانش را در دو باب آورده است؛ مجموع روایات این دو باب، یازده مورد است. (16) صفار نیز در بصائر ابواب این بحث را- با تفصیل بیشتری- ارائه نموده است که در مجموع شامل 44 حدیث در چهار باب می شود. (17)
در این میان باز هم دو باب کافی و بصائر از عنوان هایی مشابه برخوردارند؛ باب، بی نیازی ائمه(علیهم السلام) به شاهد و دلیل در حکم نمودن و قضاوت میان مردم را ثبات میکند که به صورت ضمنی بر این دانش ائمه دلالت دارند. تعداد روایات مشترک این دو باب، پنج مورد است که سه مورد از آن مشترک (18) و دو مورد غیرمشترک است. (19) تعداد روایات اختصاصی کافی یک مورد و بصائر 13 مورد می باشد.
دو باب دیگر کافی و بصائر به طور صریح عرضه اعمال بر پیامبر و ائمه(علیهم السلام) را بیان می کنند. تعداد روایات مشترک این دو باب سه مورد است (20) و دو مورد دیگر غیر مشترکند. (21) همچنین تعداد روایات اخصاصی کافی یک مورد و بصائر سیزده مورد است.
نکته قابل توجه در روایات این باب، اشاره به مصداق «مؤمنون» در آیه 105 توبه است که در روایتی مراد از آن ائمه(علیهم السلام) بیان شده است؛ اما حضرت رضا(علیه السلام) در حدیثی، مؤمنون را علی بن ابی طالب(علیه السلام) می داند. فیض کاشانی ذیل این حدیث می نویسد: «این بیان امام بدان خاطر است که در زمان نزول آیه، تنها مصداق مؤمنون امیرالمؤمنین(علیه السلام) بوده است و اختصاصی در آیه نسبت به علی(علیه السلام) وجود ندارد» (22) وجه دیگری نیز از طرف علامه مجلسی بیان شده مبنی بر اینکه امام علی(علیه السلام) مصداق اصلی و اتم مؤمنون است. (23)
از مجموع روایات هر دو کتاب این مطلب ثابت می شود که ائمه(علیهم السلام) به اعمال بندگان علم داشته و از آن آگاهند. اگرچه صفار در عنوان باب، به عدم فرق میان زندگی و مرگ در این دانش تصریح نموده است، اما روایات کافی نیز بر این مطلب دلالت دارند؛ زیرا در زمان امام صادق(علیه السلام) رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در قید حیات نبوده اند و امام می فرمایند که اعمال بر ایشان عرضه می شود.
نکته قابل توجه اینکه در کافی عرضه اعمال به صورت روزانه نقل شده، اما در بعضی روایات بصائر عرضه اعمال در روزهای پنجشنبه نیز بیان گردیده است که شائبه تضاد میان این دو دسته از روایات را ایجاد می کند. (24) البته با کمی دقت، این شبهه برطرف شده و تضاد ظاهری میان این روایات برداشته می شود؛ زیرا تضادی میان گزارش روزانه اعمال و گزارش هفتگی وجود ندارد و اثبات یکی موجب نفی دیگری نمی شود.

2-2) علم به کتابهای آسمانی

2-2-1) قرآن

قرآن کریم پیام خداوند به بشر برای زندگی سعادتمندانه اوست. این پیام از سوی پروردگار در مدت بیست و سه سال بر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آن را برای مردم قرائت و تبیین کردند.
اگرچه طبق روایات، دانش قرآن شامل مادیات و فرامادیات میشود و برهمه دوره ها احاطه دارد، اما از آنجا که نزول قرآن در برهه ای خاص از زمان تحقق یافته، از آن به «دانش گذشته» تعبیر کردیم. قرآن کریم خود را روشنگر همه حقایق معرفی مکند؛ اما آیت خود را به دو دسته محکم و متشابه تقسیم نموده و دانش متشابهات را به خداوند و راسخان در علم اختصاص می دهد. (25) ائمه(علیهم السلام) خود را مصداق راسخان در علم دانسته و بر بهرمندی خویش از تمام دانش قرآن کریم تأکید نموده و به اصحاب خویش فرموده اند که هر سخنی از ما می شنوید بپرسید از کجای قرآن است. (26)
در یک باب از کافی به دانش قرآنی ائمه(علیهم السلام) پرداخته شده است. این باب، شش روایت دارد. اما در بصائر، پنج باب به بیان دانش قرآنی ائمه(علیهم السلام) اختصاص دارد. (27) در مجموع 57 روایت در این باب ها درج شده اند. یک باب از این مجموعه با عنوان باب کافی مشابه اند. (28) تعداد روایات مشترک این دو باب سه مورد (29) و تعداد روایات مشترک دو کتاب که در یکی از این دو باب و بابی دیگر از کتاب مقابل درج شده، چهار مورد است. (30) دو حدیث نیز در بصائر درج گردیده است که در کافی نیست. روایت اول باب کافی چنین است:
جابر گوید که از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که فرمود:
«جز دروغگو کسی از مردم ادعا نمی کند تمام قرآن را آنچنان که نازل شده جمع آوری نموده است و قرآن را آنچنان که خداوند نازل فرمود جز علی بن ابی طالب(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) بعد از او کسی جمع آوری نکرده است.» (31)
ملا صالح مازندرانی، مراد از عبارت «جمع القرآن کله» را جمع مبانی و معانی اول دوم (32) و بیشتر از آن می داند. (33) به نظر می رسد از روایت دوم باب بتوان این معنا را استفاده کرد؛ زیرا امام پس از تعبیر «کله» می فرمایند «ظاهره و باطنه» که این تعبیر، تفسیر «جمع القرآن کله » است. (34)
از مجموع روایات کافی و بصائر روشن میشود که این دانش به صورت کامل برای اهل بیت(علیهم السلام) ثابت است و علم اهل بیت(علیهم السلام) به قرآن مانند دانش رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است و بر تمام ظاهر و باطن کتاب خدا آگاهند. در این باب نیز اختلافی میان دیدگاه کلینی و صفار وجود ندارد.

2-2-2) سایر کتب آسمانی

یکی از سنتهای الهی، نزول کتاب بر انبیا و رسولان خویش بوده است. صحیفه های ابراهیم، تورات، انجیل و زبور در کنار قرآن کریم، مجموعه ای وحیانی را به نمایش می گذارند و بر سیرهای مستمر در نزول وحی دلالت می کنند. ابوذر غفاری در روایتی از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که تعداد کتابهای آسمانی 104 عدد است. (35)
کلینی در کافی، یکی از زوایای دانش ائمه(علیهم السلام) را علم به کتابهای انبیا بیان کرده و ایشان را میراث داران علوم انبیا(علیهم السلام) و وارثان کتابهای آسمانی معرفی مینماید. وی احادیث این موضوع را در یک باب (36) شامل دو روایت جای داده است.
در بصائر نیز سه باب شامل 27 حدیث به بیان دانش ائمه(علیهم السلام) نسبت به سایر کتاب های آسمانی پرداخته است (37) که به لحاظ عنوان در یک باب با کافی مشابهت دارند. تعداد روایات مشترک این دو باب یک مورد است (38) و حدیث دیگر کافی در بصائر نیست. دو روایت دیگر بصائر نیز در کافی وجود ندارد. در دو روایت کافی به این نکته اشاره شده است که ائمه(علیهم السلام) این کتابها را به زبان اصلی قرائت می کنند و آن را میراث انبیا برای خود می دانند. در بصائر نیز سه داستان از قرائت کتابهای پیامبران توسط امام باقر، امام صادق و امام کاظم(علیه السلام) نقل شده است. مجموع روایات اختصاصی بصائر در این سه باب 20 مورد می باشد.
باب دیگر از بصائر به نقل این سخن امیرالمؤمنین(علیه السلام) پرداخته که اگر زمینه حکومت برای آن حضرت مهیا می شد، در میان هر قوم با کتاب خودشان حکم می نمود. از این باب روایتی به کافی راه نیافته است؛ اما از باب سوم، پنج روایت در سایر ابواب کافی درج شده است؛ (39) این روایات بر وارث بودن ائمه(علیهم السلام) نسبت به انبیا و اینکه کتاب های انبیا به ایشان ارث رسیده است، دلالت دارند.
از بررسی روایات دو کتاب، این مطلب روشن شد که کلینی و صفار معتقدند ائمه(علیهم السلام) به تمام کتاب های آسمانی علم داشته اند و آنها را به زبان اصلی قرائت می کردند. بنابراین در این بحث نیز اشتراک نظر برقرار است.

3- امور ثابت عینی مادی در زمان حال

3-1) علم به حقایق عالم

گستره دانش ائمه(علیهم السلام) به وقایع گذشته محصور نمی شود از دیدگاه روایات مکتب شیعه، امام خلیفه پروردگار در عالم است و باید از اتفاقات حوزه مسئولیت خود آگاه باشد؛ لذا در روایات بسیاری امام، شاهد وناظر اعمال و عالم به اتفاقات در هنگام وقوع معرفی شده است. کلینی در کافی روایات این موضوع را در یک باب جمع آوری نموده است که ش حدیث را شمال میشود. از آنجا که روایات این باب بردانش عام ائمه(علیهم السلام) نیز دلالت دارند و بابی با عنوانی مشابه از بصاثر نیز در آنجا وجود دارد، بحث از این باب را به آنجا موکول می کنیم. (40)

3-2) شناخت انسانها

باب دیگری که در کافی به بحث از دانش ائمه(علیهم السلام) اختصاص یافته، باب «فِی مَعرِفَتِهِم أولِیَاءَهُم وَالتَّفوِیضِ إلَیهِم» (41) است. این باب شامل سه روایت است؛ دو روایت اول برشناخت اعتقادی افراد توسط ائمه(علیهم السلام) دلالت دارند و روایت سوم، علاوه بر شناخت اعتقاد، بر شناخت شخصیتی افراد نیز دلالت دارد؛ زیرا امام میفرماید که اگر صدای شخص را بشنویم، او را می شناسیم و میدانیم چه کسی است. اما صفار روایات این هفده باب (شامل 120 حدیث) جای داده است. این ابواب در سه گروه جای گرفته اند:
1- شناخت خصوصیات جسمی و روحی افراد که دو باب بصائر بر این مطلب دلالت دارند. (42) در باب اول، ائمه(علیهم السلام) بر این مطلب تأکید می کنند که ما با دیدن چهره افراد ایشان را میشناسیم و از اعتقادشان آگاه میگردیم. اگر چه بابی مشابه به این باب در کافی نیز وجود دارد، اما از آنجا که روایات آن باب فقط در بیان تفسیر آیه 75 سوره حجر (43)- و تطبیق متوسمین بر ائمه(علیهم السلام)- است به طور مستقیم گویای گستره ی علم امام نیست؛ لذا از ذکر آن صرف نظر کردیم. (44)
2- علم به اعتقاد افراد (45) در شش باب که حاوی 28 روایت است.
3- علم به اعمال افراد (46) در نه باب که 72 روایت را در بر می گیرد.
باب دیگری که در کافی مشابه عنوان بصائر است، به شناخت ائمه(علیهم السلام) نسبت به اصحاب واقعی از مدعیان دروغین اختصاص یافته است. تعداد روایات کافی در این باب، سه حدیث و تعداد روایات بصائر چهار حدیث است اما هیچ یک از روایات این باب از بصائر در کافی درج نشده است و در مقابل سه روایت کافی در ابواب دیگری از بصائر آمده است. (47) از مجموع 120 حدیث این بابها، نوزده حدیث به کافی راه یافته است.
اگرچه از روایات باب مربوط به این موضوع در کافی، شناخت امام نسبت به ابعاد جسمی، روحی و عملی انسان به طور کامل استفاده نمی شود، اما کلینی با درج نوزده روایت در سایر ابواب نشان داده که این دانش را پذیرفته است و اهل بیت(علیهم السلام) را عالم به خصوصیات جسمی و روحی و آگاه از اعمال می داند و در این موضوع نیز با صفار مخالفتی ندارد.

3-3) شناخت تمام زبان ها

زبان (به معنای سخن گفتن) از مهمترین کنشهای انسان و پل ارتباط انسانها و انتقال خواسته ها و افکارشان به یکدیگر است و به همین دلیل، از رفتارهای تکرار پذیر انسان بوده و از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است. از آنجا که ولایت ائمه(علیهم السلام) به عرب زبانها محصور نبوده و شامل تمام زمانها و مکان هاست. ضروری می نماید که امام بتواند با سایر امت ها و نژاد ها ارتباط بر قرار کند. صفار روایات این بحث را در دو باب بصائر جای داده است.(48) مجموع روایات این دو باب 22 حدیث است که دو مورد از آن در کافی نیز آمده اند.(49) در دومین حدیث مشترک از امام حسن مجتبی(علیه السلام) نقل شده که من تمام زبانهای شرق و غرب آگاهم. اگرچه کلینی بابی به این بحث اختصاص نداده اما با درج روایات این بحث، اتحاد نظر خویش با صفار را به اثبات رسانده است. همچنین در باب «هر کتابی که خدا نازل کرده، نزد ائمه(علیهم السلام) موجود است و به هر لغتی که باشد آن را می دانند»(50) بر این نکته تأکید می کند که ائمه(علیهم السلام) به زبان کتاب های آسمانی آشنا هستند و این نیز خود دلالت دارد که کلینی این مطلب را پذیرفته است.

3-4) فهم سخن حیوانات

از جمله دانش های زمان حال، فهم سخن حیوانات است. در قرآن کریم این دانش برای سلیمان نبی(علیهم السلام) نقل و سخن او با هدهد و فهم کلام پرندگان، چهارپایان و مسوخ را به ایشان نسبت داده است.(51) اگرچه کلینی بابی را به این موضوع اختصاص نداده، اما با درج هشت روایت از مجموع 43 روایت، در این موضوع نیز با صفار هم رأی گردیده است. بنابراین از مجموع روایات دو کتاب کافی و بصائر روشن می شود که ائمه(علیهم السلام) از خصوصیات جسمی و روحی افراد، اعمفل ایشان و از سخن حیوانات در زمان حال آگاهند. ذکر این نکته لازم است که از مجموع این روایات عام بودن چنین دانشی برای تمام زمانها استفاده نمی شود؛ زیرا امام در مقام بیان اصل موضوع است و مقدمات حکمت نسبت به خصوصیات تمام نیست لذا تمسک به اطلاق روایات صحیح نمی باشد.

4- امور ثابت عینی مادی در آینده

از بحث انگیزترین مباحث علم امام، دانش او نسبت به آینده است. اگرچه بعضی چنین دانشی را از ائمه(علیهم السلام) نفی کرده و آن را مخالف قرآن می دانند،(52) اما کلینی و صفار این دانش را برای ائمه(علیهم السلام) ثابت می دانند و دانش نفی شده در قرآن را علم (دانشی که از دیگری دریافت نشده) میدانند که فقط علم الهی چنین خصوصیتی دارد. این دانش به تناسب عنوان ابواب دو کتاب، در چهار گفتار مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

4-1) منفعت ها و خسارت ها

زندگی بشر از دو دسته امور پیدا و پنهان تشکیل شده است و انسانها همواره در پی کشف مسائل پیدا و پنهان تشکیل شده است و انسانها همواره در پی کشف مسائل پنهان برای جلب منفعت بیشتر و دفع مضرات از خود بوده اند. روایاتی از اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده که ایشان از این مسائل آگاه بوده و میتوانند از آن خبر دهند. نمونه های فراوانی نیز از اصحاب ایشان نقل شده که امامان از آینده ایشان خبر داده اند؛ اخبار شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ابا عبدالله(علیه السلام) توسط پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)،(53) خبر پارس کردن سگهای ربذه بر عایشه،(54) اطلاع از شهادت عمار توسط گروه سرکش،(55) خبر از به صلیب کشیده شدن میثم تمار و جویریه، قطع شدن دست و پای رشید هجری و کشته شدن کمیل بن زیاد توسط حجاج بن یوسف نمونه هایی از این اخبار هستند.(56)
کلینی در کافی روایات این موضوع را در یک باب (57) جای داده است. تعداد روایات این باب دو حدیث است، اما صفار دو باب با هشت حدیث را به این بحث اختصاص داده است.(58)
عنوان باب اول بصائر مشابه عنوان باب کافی است و تعداد روایت مشترک این دو باب یک مورد است.(59) روایت دیگر کافی در باب دیگری از بصائر آمده است؛(60) لذا کافی در این باب روایت اختصاصی ندارد همچنین دو روایت بصائر در کافی یافت نشد از مجموع این گروه از روایات روشن میشود در این موضوع نیز کلینی و صفار اشتراک نظر دارند و ائمه(علیهم السلام) را عالم به حوادث آینده می دانند.

4-2) زمان رحلت

بعد دیگر علم ائمه(علیهم السلام) درباره حوادث آینده، علم امام به زمان ارتحال خویش است. در دو کتاب کافی و بصائر یک باب به این بحث اختصاص یافته است.(61) تعداد روایات این باب در کافی هشت حدیث و در بصائر چهارده حدیث است و در چهار مورد مشترکند.(62) دو روایت دیگر باب بصائر در سایر ابواب کافی آمده اند.(63) چهار روایت در کافی و هشت روایت در بصائر از موارد اختصاصی هر کتاب هستند. با بررسی روایات این دو باب روشن می شود کلینی و صفار این دانش را نیز برای اهل بیت(علیهم السلام) پذیرفته اند و در علم امام به زمان رحلت خویش اختلافی ندارند.

4-3) علم به وصی و امام بعد از خود

از دیگر شاخه های دانش ائمه(علیهم السلام) نسبت به حوادث آینده، علم هر امام نسبت به امام و وصی بعدی است. روایات این بحث در یک باب از کافی قرار گرفته اند(64) که تعدادشان هفت حدیث است در بصائر دو باب برای این موضوع سامان یافته است؛ در یک باب روایات مربوط به شناخت امام نسبت به امام پس از خود و در باب دیگر احادیث شناخت وصی امام آمده اند.(65) مجموع روایات این دو باب یازده حدیث است.
بابد اول در بصائر متناظر عنوان باب کافی است و تعداد روایات مشترک این دو باب دو حدیث می باشد.(66) در باب دوم بصائر روایتی درج شده که با روایت هفتم باب کافی مشترک است.(67) در سه حدیث نیز اشتراک در غیر باب برقرار است.(68) همچنین دو روایت باب اول بصائر در ابواب دیگر کافی درج شده اند. بنابراین، تعداد روایات مشترک دو کتاب که بر این دانش دلالت دارند هشت حدیث و تعداد روایات اختصاصی کافی یک حدیث است. این روایات از اتحاد نظر کلینی و صفار نسبت به این دانش ائمه(علیهم السلام) حکایت می کنند.

4-4) اهل بهشت و ذوزخ

از جمله مسائلی که تحقق خواهد یافت ورود افراد به بهشت و دوزخ است. در بصائر به صورت ویژه ای به این بحث پرداخته شده و آگاهی ائمه(علیهم السلام) نسبت به اهل بهشت و دوزخ در زمره گستره دانش ائمه(علیهم السلام) دانسته شده است. صفار دو باب از کتاب خویش را به این بحث اختصاص داده و در مجموع 25 حدیث متناسب با این موضوع را آورده است؛(69) از این تعداد، دو مورد به کافی راه یافته و 23 مورد دیگر توسط کلینی نقل نشده است اگرچه این دو روایت، علم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به اهل بهشت و دوزخ را اثبات می کند، اما با ضمیمه این مطلب که ائمه(علیهم السلام) از تمام دانش رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بهره مندند، از دیدگاه کلینی نیز این دانش برای ائمه(علیهم السلام) ثابت می شود و همین مقدار در همراهی کلینی با صفار- در این موضوع- کافی است. اشاره به این نکته لازم است که صفار در چگونگی دستیابی رسول خدا به این دانش، روایات به معراج رفتن آن حضرت را همراه با جزییات نقل می کند.

5- امور ثابت عینی غیر مادی

حقایق عالم را می توان به دو دسته مادی و غیر مادی تقسیم کرد. مادیات، محصور به قید زمان (گذشته، حال و آینده) هستند؛ اما غیر مادیات چنین حالتی ندارند و از نوعی ثبات در مقایسه با امور مادی برخوردارند. در این گفتار به بررسی اسم اعظم انبیاء(علیهم السلام) و فرشتگان و انتساب علم غیب به اهل بیت(علیهم السلام) می پردازیم. اگرچه برخی از علوم انبیاء(علیهم السلام) و فرشتگان نسبت به امور مادی است، اما از آنجا که این دانش شامل احوال خود ملائکه و عوالم فرامادی است، این بحث را در این گفتار مطرح نمودیم. همچنین دانش اسم اعظم و علم غیب نیز علم به مادیات محسوب نمی شود؛ لذا در این گفتار مورد بررسی قرار می گیرد.

5-1) اسم اعظم

در اینکه اسم اعظم چیست و چگونه صاحب آن قادر به تصرف در عالم می شود اختلاف است. این اختلاف ناشی از روشن نبودن این بحث در روایات است و هرکس با گمانه زنی و حدس به آن می پردازد. اسم اعظم، از نام های پروردگار است که انسان برای برآورده شدن حاجتش، با آن اسم، خدا را میخواند و هرگاه خدا با اسم اعظم خوانده شود، اراده خداوند به آن درخواست تعلق میگیرد و کمتر از آنی محقق می شود. نمونه ای از این تصرفات، انتقال تخت مکله سبا به دربار سلیمان نبی(علیه السلام) است.(70)
ابواب مربوط به دانش ائمه(علیهم السلام) به اسم اعظم در کافی یک باب و در بصائر سه باب (شامل 29 روایت) است (71) که در یک باب کافی متناظرند. این دو باب در دو روایت از مجموع نه روایت مشترکند.(72) تعداد روایات کافی در این بحث سه حدیث می باشد که هر سه مورد آن در بصائر موجود است. یک روایت دیگر کافی- در ادامه این باب- با عنوان (نادر من الباب) درج شده است.(73) هفت روایت دیگر بصائر در کافی یافت نشد. از 21 روایت باب دوم بصائر سه مورد در کافی درج گردیده است؛(74) اما از چهار روایت باب سوم بصائر هیچ روایتی به کافی راه نیافته است. بنابراین، مجموع روایات مشترک در این بحث شش مورد و مجموع روایات اختصاصی بصائر 28 مورد است.
کلینی و صفار معتقدند ائمه(علیهم السلام) به 72 حرف از مجموع 72 حرف اسم اعظم آگاهند و این اسم ها با ایشان قدرتی خارق العاده داده است، به این معنا که هرگاه خدا را با این اسامی بخوانند خداوند دعای ایشان را مستجاب میکند. در این موضوع نیز کلینی، صفار را همراهی کرده و نظریه مکتب قم را پذیرفته است.

5-2) علوم انبیا و فرشتگان

یکی دیگر از جنبه های علوم ائمه(علیهم السلام) دانش فرشتگان و رسولان است. نکته قاب وجه در روایات این موضوع این است که ائمه(علیهم السلام) این دانش را اعم از وراثتی و اهدایی پروردگار می دانند. تعداد روایات این بحث در کافی چهار حدیث است که در یک باب آمده اند.(75) در بصائر نیز یک باب به این بحث اختصاص یافته که در بردارنده هجده حدیث است.(76) تعداد روایات مشترک این دو باب، سه حدیث است (77) و در دو حدیث دیگر در غیر باب مشترکند؛(78) اما دوازده حدیث در بصائر درج گردیده که در کافی موجود نیست. در هر حال، عنوان باب در دو کتاب گویای اشتراک نظر کلینی و صفار در پذیرش این دانش نسبت به ائمه(علیهم السلام) است.

5-3) علم غیب

از جمله مباحث مهم در گستره دانش امام، بحث علم غیب است. به نظر می رسد میان بزرگان، اختلاف مفهومی در این واژه وجود دارد؛ نفی کنندگان علم غیب، آن را به معنای دانشی که از دیگری اخذ نگردیده می دانند که کلینی و صفار در این گروه جای دارند. در مقابل، قائلان علم غیبت آن را دانستن امور پنهان از نظر معنا می کنند. بنابراین، بسیاری از نزاع های علم غیبت ائمه(علیهم السلام) بی مورد است. در کافی بابی (79) حاوی چهارده حدیث در این زمینه، درج شده است که در ابواب بصائر عنوانی مشابه آن یافت نشد. البته تمام احادیث این باب در بصائر امده، اما صفار بابی به آن اختصاص نداده است.(80) به نظر می رسد دلیل این امر، اثباتی بودن ابواب بصائر است؛ یعنی صفار درپی نفی دانش غیب از ائمه(علیهم السلام) هستند، لذا صفار آنها را در لابه لای سایر روایات درج کرده است. البته نقل این روایات، خود دلیل پذیرش این نظریه از طرف صفار است.

6- امور غیر ثابت

در یک تقسیم بندی دیگر، میتوان حقایق عالم را به دو دسته ثابت و غیر ثابت تقسیم نمود. حقایق ثابت، تحقق یافته و موجودند؛ در حالی که حقایق غیر ثابت هنوز تحقق نیافته و از مسائلی هستند که در قضا و قدر الهی جای دارند و به دو گروه حتمی و غیر حتمی تقسیم می شوند. امور حتمی امور هستند که خداوند وعده تحقق آنها را داده و تخلف ناپذیرند، اما امور غیر حتمی ممکن است تغییر پیدا کنند و برای خداوند نسبت به آن «بدا» حاصل شود. ائمه(علیهم السلام) به این گروه نیز علم داشته اند؛ اما دانشی متغیر و بدا پذیر که با تحقق بدا، از آن نیز آگاه می شوند.
کلینی دو باب کافی را به این بحث اختصاص داده است (81) و صفار روایات این موضوع را در چهار باب درج نموده است.(82) در این بحث، کافی هفت و بصائر 34 روایت آورده اند. در بصائر دو باب مشابه به باب های کافی یافت شد. تعداد روایات مشترک دو باب اول، سه مورد (83) و تعداد روایات اختصاصی بصائر چهار مورد است. مشترکات دو باب دیگر، دو مورد در باب (84) و دو مورد در غیر باب (85) است و در مجموع میان دو کتاب ده مورد مشترک وجود دارند. کافی روایت اختصاصی ندارد، اما مجموع روایات اختصاصی بصائر 23 مورد است. این روایات، قابلیت افزایش دانش ائمه(علیهم السلام) را به اثبات می رسانند و به این نکته تأکید می کنند که دانش ائمه(علیهم السلام) در زمان های مختلف و به طور خاص در شبهای جمعه افزایش چشمگیری دارد.
از دیگر ابواب کافی درباره تکامل پذیری دانش ائمه(علیهم السلام)، بابی است که روایات تقسیم کننده دانش ایشان را در بردارد. در بصائر نیز روایات این موضوع در یک باب (86) آمده اند. تعداد روایات این باب سه حدیث است که دو حدیث از آن متحد است. تعداد روایات مشترک در باب، دو مورد است (87) و یک حدیث از کافی در بابی دیگر از بصائر درج شده است.(88) بنابراین، هیچکدام از دو کتاب روایت مختص به خود ندارند و در تمام احادیث این موضوع مشترکند؛ در نتیجه اتحاد کامل دیدگاه کلینی و صفار در این موضوع نیز روشن می شود.

7- علم عام

مراد از علم عام، دانش امام به تمام حقایق عالم و افعال و مقدرات الهی است. در کافی سه باب و در بصائر چهار باب بر دانش عام اهل بیت(علیهم السلام) دلالت دارند که سه باب از دو کتاب با یکدیگر مشابهت دارند. عنوان این باب ها در سه گروه قرار میگیرند:
1- ائمه خزانه داران دانش پروردگارند؛(89)
2- ائمه(علیهم السلام) هرگاه بخواهند دانش می یابند؛(90)
3- دانش آنچه بوده و هست در اختیار ائمه(علیهم السلام) است؛(91)
مجموع روایت بصائر 38 و کافی پانزده حدیث است. تعداد مشترکات دو باب اول شش مورد در باب (92)و یک مورد در سایر ابواب است (93) و بصائر نه حدیث اختصاصی دارد. در دومین باب از کافی و بصائر، در سه حدیث اشتراک وجود دارد (94) و در یک حدیث در سایر ابواب مشترکند.(95) تعداد روایات اختصاصی بصائر یک مورد است. در سومین باب از دو کتاب در یک روایت باب، اشتراک وجود دارد (96) و در پنج روایت در سایر ابواب مشترکند.(97) تعداد احادیث اختصاصی بصائر چهار مورد است.
اگرچه هیچ روایتی از باب چهارم بصائر (98) به کافی راه نیافته است، اما روایات این باب مطلب بیشتری به مباحث این موضوع نمی افزایند و موجب کاستی در روایات عام دانش ائمه(علیهم السلام) نیز نمی شوند. بنابراین، کلینی و صفار در این بحث نیز اتحاد نظر دارند.

8- نتیجه پژوهش

در مجموع از بررسی روایات گستره علم امام در دو کتاب کافی بصائر الدرجات روشن می شود که میان کلینی و صفار در گستره دانش ائمه(علیهم السلام) اختلافی نیست و هر دو، دایره دانش ائمه(علیهم السلام) را حقایق تحقق یافته و مقدرات آینده می دانند و البته دانش ایشان نسبت به آینده را بدا پذیر دانسته و اطلاق علم غیب بر آن را صحیح نمی شمرند. علم کامل به احکام شرعی، اطلاع از وقایع گذشته، آگاهی به امور در حال وقوع و علم به مقدرات آینده، گستره ای عظیم از دانش را برای اهل بیت(علیهم السلام) ترسیم می کند که در برگیرنده تمام خلقت است. البته ثابت بودن این گستره به معنای علم فعلی نسبت به آن نیست؛ بلکه از منظر روایات ارائه شده در این دو کتاب ائمه(علیهم السلام) هنگام نیاز و ضرورت از این دانش استفاده می کنند تا در اعمال ولایت، عالمانه حرکت نمایند.(99)
مجموع روایات بررسی شده در رابطه با گستره علم امام در کتاب بصائر الدرجات 423 حدیث است از کتاب کافی نیز 85 حدیث- در ابواب اختصاص یافته به این بحث، مورد بررسی قرار گرفت که هفتاد مورد از این احادیث را کلینی به واسطه اساتید خود از صفار نقل می کند. با بررسی اسناد سایر روایات معلوم می شود اینکه کلینی از صفار کم نقل می کند، به جهت بی اعتمادی به او یا عدم پذیرش روایت وی نیست؛ بلکه کلینی همان مضامین را با سندهایی کوتاهتر و بدون نیاز به اخذ از صفار از سایر مشایخ هم دوره او دریافت کرده است، به عبارت دیگر، نقل از صفار باعث طولانی شدن اسناد می شد. این بررسی مشخص می کند که کلینی نه تنها از گفتمان قم دست برنداشته، بلکه با ارائه نمونه هایی از روایات این بحث، تفکر به ارث رسیده از کوفه به قم را به ری (100) و بغداد منتقل می کند.(101) تعداد روایات مشترک در ابوابی که عنوان مشابه در دو کتاب دارند 43 مورد و تعداد روایات مشترکی که در باب اشتراک ندارند در مجموع دو کتاب 97 مورد است.(102)
درباره حجم بالای روایات صفار باید بگوییم که وی به نقل یک حدیث با سند های مختلف و طریقه ای متفاوت پرداخته است. شیخ بهایی در کتاب مشرق الشمسین یکی از راه های وثوق به اخبار را تکرار اسناد روایت در یک اصل می داند.(103) این مطلب، نشان می دهد صفار در پی ایجاد وثوق نسبت به محتوای این روایات بوده است و به همین دلیل روایات تکراری در بسیارند.
همچنین از مقایسه این دو کتاب روشن می شود که کلینی به نقل روایات مصداقی و احادیث ناقل جزییات کمتر پرداخته است؛ در حالی که صفار اینگونه روایات را نیز نقل می کند و شاید همین امر موجب غریب نمایی روایات این کتاب گردیده است.
عناوین ابواب در هر دو کتاب برگرفته از روایات است؛ با این تفاوت که کلینی عنوان های خود را عام تر از صفار می نویسد تا بتواند روایات مشابه را ذیل یک باب جمع کند و از حجم کتاب بکاهد؛ زیرا وی در پی ارائه مجموعه ای از اعتقادات و احکام عملی و اخلاقی برای ارائه به جامعه عمومی شیعه- در جهت هدایت ایشان از جهل به سوی علم- بوده است و به همین دلیل از زیاد شدن حجم کتاب پرهیز کرده است.(104)

پی‌نوشت‌ها:

1- ر. ک:آل عمران 7.
2- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 191، 392 و 394.
3- ابراهیم/ 37.
4- صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 301.
5- همان/ 234 و 389.
6- همان/ 29 و 331.
7- همان/ 9، 10، 43، 95، 299، 478 و 489.
8- همان/ 9.
9- همان/ 10.
10- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 394؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 95.
11- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 395، 396؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 96، 97 و100.
12- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 6/ 553؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 96.
13- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 191؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 29.
14- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 191 و 192؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 29، 30 و 31.
15- ر. ک: پایان نامه گستره علم امام در مقایسه روایات اصول کافی و بصائر الدرجات، گفتار امور ثابت عینی مادی در گذشته اعمال بندگان
16- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 219 و 397.
17- صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 258، 427، 429 و 424.
18- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 397؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 258 و 259.
19- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 398؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 451.
20- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 219 و 220؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 424، 425 و 426.
21- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 219؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 428 و 429.
22- فیض کاشانی، محمد محسن بن شاه مرتضی، الوافی، ج3، ص545
23- مجلسی، محمد باقر، مرآه العقول فی الشرح اخبار آل الرسول، 3/ 6.
24- برای توضیح بیشتر ر. ک: حمادی، عبدالرضا، «گستره علم امام در مقایسه روایات اصول کافی و بصائر الدرجات»، (پایان نامه کارشناسی ارشد دانشکده علوم حدیث)، فصل سوم، گفتار دوم.
25- آل عمران/ 7.
26- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 60.
27- صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 44، 193، 194، 212 و 301.
28- صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات، ص193.
29- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 228 و 229؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 193 و 194.
30- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 229 و 2/ 633؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 193، 194، 212 و214.
31- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 228.
32- مراد از مبانی اسباب نزول، آیات ناسخ و منسوخ و محکمات و متشابهات است و منظور از معنای اول، معنای برگرفته از ظاهر الفاظ است و معنای دوم بر معانی تأویلی اطلاق می شود.
33- مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول الکافی، 5/ 312.
34- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 228.
35- صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، 2/ 523.
36- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 227.
37- صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 132، 135 و 340.
38- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 227؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 341.
39- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 224، 225و227؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 135، 136 و 138.
40- به گفتار هفتم با عنوان «علم عام» مراجعه کنید.
41- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 260.
42- صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 259 و 354.
43- (ان فی ذلک لایات للمتوسمین)
44- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 218.
45- صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 86، 89، 288، 289، 361 و 390.
46- همان/ 82، 242، 250، 396، 419، 431، 435 و 437.
47- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 438؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 86، 88، 387.
48- صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 333 و 337.
49- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 462 و 466؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 335 و 338.
50- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 227.
51- صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 341، 347 و 353.
52- ر. ک: حمادی، عبدالرضا، «گستره علم امام در مقایسه روایات اصول کافی و بصائر الدرجات»، (پایان نامه کارشناسی ارشد دانشکده علوم حدیث)، فصل دوم، گفتار امور ثابت عینی مادی در آینده.
53- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، 93/ 358.
54- مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الجمل/ 318.
55- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، 33/ 12.
56- حلی، حسن بن مطهر، کشف الیقین/ 77.
57- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 264.
58- صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 260 و 422.
59- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 264؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 260.
60- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 264؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 422.
61- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 258؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 480.
62- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 258، 259 و 260؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 482، 483 و 484.
63- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 468 و 491؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 483 و 484.
64- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 276.
65- صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 473 و 474.
66- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 277؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 474.
67- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 277؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 473.
68- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 276 و 277؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 475 و 476.
69- صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 190.
70- نمل/ 40.
71- صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 208، 212 و 217.
72- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 230؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 208.
73- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 230؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 211.
74- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 229 و 257؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 212، 213 و 214.
75- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 255.
76- صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 109.
77- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 255 و 256؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 109، 110، 111.
78- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 148 و 255؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 109 و 394.
79- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 256.
80- ر. ک: صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 113، 213، 315 و 378.
81- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 253 و 254.
82- صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 130، 392، 395 و 464.
83- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 253 و 254؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 130 و 131.
84- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 254؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 395.
85- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 255؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 392.
86- صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 318.
87- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 264؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات.
88- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 264؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 316.
89- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 192؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 103.
90- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 258؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 315.
91- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 260؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 127
92- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1/ 192 و 193؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 103، 104، 105.
93- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، 2/ 8؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 106.
94- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، 1/ 258؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 315.
95-کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، 1/ 257؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 315.
96- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، 1/ 261؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 128.
97- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی؛ 1/ 260، 261و 262؛ صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 123، 124 و129.
98- صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات/ 106.
99- جمادی، عبدالرضا، گستره علم امام در مقایسه روایات اصول کافی و بصائر الدرجات»، (پایان نامه کارشناسی ارشد دانشکده علوم حدیث)، فصل دوم، گفتار دوم.
100- مرحوم آیت الله بروجردی معتقد است کافی قبل از عرضه در بغداد، در ری و قم عرضه شده است (ر. ک: بروجردی، سید حسین، تجرید الاساتید، 1/ 9).
101- اندرو نیومن در کتاب The formative period of twelve Shiism معتقد است که کلینی برای ارائه تفکر حوزه حدیثی قم در بغداد، با پراکنده کردن احادیثی که بر جایگاه بالای ائمه(علیهم السلام) دلالت دارند از بازخورد حوزه عقل گرای بغداد با این دسته از احادیث جلوگیری نمود. این تفکر با این پیش فرض به وجود آمده که کلینی الکافی را در بغداد تألیف و منتشر نموده است. وی می نویسد:
با وجود این، کلینی در نهایت با کاهش تعداد احادیث مربوط به ابعاد خاص علم و قدرت ائمه(علیهم السلام) و با ذکر پراکنده آنها در جلدها و ابواب گوناگون و نامتناسب- که موجب تقلیل تأثیر همه جانبه آنها می شد- یا با حذف آنها- به طور کلی- آن دسته از احادیث بصائر را که بر ابعاد شگفت انگیزتر تواناییها و علم ائمه(علیهم السلام) تأکید داشت، عموماً کمرنگ کرده است (ر. ک: نیومن، اندرو، جی، شکل گیری تشیع دوازده امامی/ 276، 319، 323و 347).
102- توجه به این نکته لازم است که در الکافی تعدادی از این روایات در ابوابی که از گستره علم ائمه(علیهم السلام) سخن می گویند ذکر نشده اند؛ لذا آمار مشترکات، بیش از آمار روایات بررسی شده در کافی است.
103- بهایی، محمدبن الحسین، مشرق الشمسین/ 26
104- کلینی در مقدمه کتاب چنین می نویسد:
و خداوند تالیف آنچه خواسته بودی را بر من آسان ساخت و امید دارم آنگونه که خواسته بودی باشد. پس اگر در جایی از آن کوتاهی یافتی، نیت ما در اهدای خیرخواهی کم نبوده؛ [چرا که] خیرخواهی برای برادران و هم کیشان واجب است؛ علاوه بر اینکه امید داریم در [ثواب] هر آنچه از این کتاب اخذ می شود و در هر عمل بر محتوای آن در روزگار خویش تا انتهای دنیا شریک باشیم؛ چرا که خدا واحد است و محمد پیامبر خاتم، واحد است و مکتب یکی است و حلال محمد حلال و حرام او تا روز قیامت حرام است. کتاب الحجه را به مقدار کمی گستردیم و به مقدار استحقاقش تمام نکردیم؛ چرا که دوست نداشتیم از بهره آن [در این کتاب] بی نصیب بمانیم و امیدواریم که خداوند نیت ما را آسان سازد و اگر اجل مهلت دهد کتابی تالیف کنیم که گسترده تر و کامل تر از این باشد که حقش را ادا کند. (کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، 1/ 9).

فهرست منابع:
قرآن کریم.
بروجردی، سیدحسین، تجرید الاساتید، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1409ق.
بهایی، محمدبن الحسین، مشرق الشمسین، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، 1372ش.
حمادی، عبدالرضا، «گستره علم امام در مقایسه روایات اصول کافی و بصائر الدرجات»، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشکده علوم حدیث.
شیخ صدوق، محمدبن علی بن بابویه، الخصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1403ق.
شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، الجمل، قم، الموتمر العالمی للشیخ المفید، 1413ق.
صفار، محمدبن الحسن، بصائر الدرجات، قم، کتابخانه آیه الله العظمی مرعشی نجفی، قم، 1404ق.
علامه حلی، حسن بن مطهر، کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1411ق.
فیض کاشانی، محمدمحسن بن شاه مرتضی، الوافی، اصفهان، کتابخانه امام امیرالمؤمنین، 1406ق.
کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365ش.
مازندرانی، محمدصالح، شرح اصول الکافی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1421ق.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، موسسه الوفاء، 1404ق.
مجلسی، محمدباقر، مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1404ق.
نیومن، اندرو. جی، دوره شکل گیری تشیع دوازده امامی، ترجمه و نقد مؤسسه شیعه شناسی، قم، شیعه شناسی، 1386ش.


منبع مقاله:
فصلنامه تخصصی امامت پژوهی4، زمستان 1390.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.