پاسداشت زبان فارسی

یکی از مهم ترین ویژگی های انسان نسبت به حیوان، زبان و توانایی سخنگویی اوست؛ به گونه ای که از دوران یونان باستان، فلاسفه، انسان را به «حیوان ناطق» تعریف کرده اند.[1] گرچه استفاده از صداها برای انتقال مفاهیم به شکل
دوشنبه، 25 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پاسداشت زبان فارسی
پاسداشت زبان فارسی

 

نویسنده: رضا جدیدی*




 

هویت، زبان و فرهنگ

یکی از مهم ترین ویژگی های انسان نسبت به حیوان، زبان و توانایی سخنگویی اوست؛ به گونه ای که از دوران یونان باستان، فلاسفه، انسان را به «حیوان ناطق» تعریف کرده اند.[1] گرچه استفاده از صداها برای انتقال مفاهیم به شکل بسیار ساده در حیوانات هم وجود دارد، ولی آنچه ویژه انسان است کاربرد وسیع الفاظ قراردادی برای انتقال مفاهیم است به همین جهت بسیاری از زیست شناسان بر داروین که چنین تفاوت فاحشی بین انسان و حیوان را نادیده گرفته، خرده گرفته اند.[2]
از دیدگاه زبان شناسان معاصر، زبان یک امر صرفاً قراردادی نمی باشد، بلکه ارتباط وثیقی با اندیشه و تفکر دارد. مولر می گوید: «زبان و اندیشه، تفکیک ناپذیرند و بنابراین بیماری زبان، بیماری فکر هم هست.»[3] هومبولت نیز می گوید: «تفاوت میان زبان های گوناگون، تفاوت در آواها و نشانه ها نیست، بلکه تفاوت در جهان بینی هاست.»[4] به طور کلی باید گفت زبان یک مسئله چند وجهی است که بررسی آن با رشته های مختلفی مانند جامعه شناسی، روانشناسی، فلسفه، منطق، زبان شناسی و... ارتباط پیدا می کند.[5]
از سوی دیگر به نظر بسیاری از انسان شناسان جدید ویژگی مهم انسان، فرهنگی بودن اوست. انسان تنها گونه جانوری است که فرهنگ دارد. نکته قابل توجه این است که مهم ترین یا یکی از مهم ترین ارکان هر فرهنگی، زبان است.[6]
به دلیل همین رابطة نزدیک زبان و فرهنگ است که مقام معظم رهبری فرهنگ جامعه را اساس هویت آن جامعه معرفی می کنند[7] و زبان را به عنوان عامل مهم هویت ملی معرفی کرده و می فرمایند: «هویت ملی ما به زبان و خط ماست»[8] یکی از ارکان مهم هویت و استقلال هر کشوری استقلال فرهنگی است و یکی از مهم ترین ابزار استقلال فرهنگی، زبان است. بنابراین بر هر فرد ایرانی که نسبت به هویت ملی و فرهنگی خود احساس مسئولیت می کند لازم است زبان فارسی را پاس دارد. به همین دلیل، مقام معظم رهبری در دیدار با مدیران مطبوعاتی کشور(13/12/75) بر لزوم کمک دولتی به مطبوعاتی که در حوزه ترویج زبان و ادبیات فارسی فعالیت می کنند حتی اگر این مطبوعات نسبت به نظام، بی تفاوت باشند تأکید می ورزند. بدیهی است که استادان معارف اسلامی که با تمامی دانشجویان در رشته ها و گرایش های مختلف ارتباط دارند و بخش وسیعی از دروس عمومی را ارائه می دهند می توانند نقش ویژه ای در این جهت داشته باشند. استفاده از واژه های اصیل، به کارگیری ادبیات تمثیلی و استفاده از اشعار و داستان های غنی زبان فارسی علاوه بر جذابیت و تأثیرگذاری بیشتر این دروس، می تواند ابزار مهمی برای پاسداری از زبان فارسی باشد.
در این مقاله سعی شده معرفی زبان فارسی، جایگاه ملی و بین المللی آن، نقش آن در هویت دینی و ملی ایرانیان و ضرورت حفظ و نگهداری آن مورد توجه قرار گیرد.

قند پارسی

زبان شیرین و دیرین فارسی چه در قالب فارسی باستان و کتیبه ها و سنگ نوشته های خطوط میخی و چه در قالب فارسی میانه و سنگ نوشته های خطوط پهلوی و چه در قالب فارسی دری و خط فارسی که دارای فرهنگ غنی و پربار ادبیات بعد از اسلام است، همه جا بهترین سرمایة ملی و هویّت ما ایرانیان است. این امانت گرانبها میراثی است که سینه به سینه و نسل به نسل به دست ما رسیده است؛ همین گوهر گرانسنگ است که فردوسی می گوید عجم را با آن بها داده و قدر و قیمت بخشیده است.
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
زبان فارسی سامان بخش هویت ما ایرانیان در ایران و جهان است و باید همة ما در حفظ و مراقبت و سالم نگاهداشتن آن به هیچ وجه کوتاهی نکنیم.
زبان پرظرفیت، شیرین و رسای فارسی توانسته است بخش عظیمی از سرزمین های جهان را تحت سیطره معنوی خود قرار دهد و برای ملت ها، فرهنگ و دین و معرفت به ارمغان آورد. به همین دلیل هر کس در هر جای دنیا که به معارف دینی و اسلامی علاقمند است باید برای زبان فارسی ارج و مرتبه خاص قائل شود.
زبان فارسی که زبان دوم جهان اسلام است (در شبه قارة هند زبان اول اسلام است) می تواند یکی از بهترین رسانه های تمدن اسلامی در جهان باشد.
ساقی حدیث سرو و گل و لاله می رود
وین بحث با ثلاثه غسّاله می رود
شکر شکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله می رود[9]
زبان فارسی به واسطة غنای ادبیاتش در دل بلند مفاهیم عرفانی و فرهنگی و هنری امکان گفتگوی گسترده و مباحثات و مفاوضات علمی، ادبی و تاریخی وسیعی را برای فارسی زبانان فراهم آورده است. و دریغ است که این سرمایة ارزشمند دستخوش تند باد هجمة استعمارگران و دشمنان آگاه و دوستان ساده لوح ناآگاه گردد. چنانکه ناصر خسرو قبادیانی گفته است:
من آنم که در پای خوکان نریزم
مر این قیمتی درّ لفظ دری را
این میراث ارزنده ـ یعنی زبان شیرین فارسی ـ در درازنا و ژرفنای زندگی پرنشیب و فراز خود، چه برخوردهای سخت و رویدادهای دشواری مانند هجوم تورانیان، یونانیان، مغولان، تاتاران و دست اندازی و حیله بازی اروپائیان استعمارگر و حتی ایرانیان خودباخته را پشت سر نهاده و خم به ابرو نیاورده است.
مقام معظم رهبری در این باره می فرمایند: «ما در کشور خودمان در وابستگی و اضمحلال هویت در برابر بیگانگان تا آنجا پیش رفتیم که افراد برجسته ای خجالت نکشیدند و پیشنهاد تغییر زبان و خط فارسی را دادند.»[10] ایشان همچنین می فرمایند: «علاوه بر دشمنان خارجی و خودباختگان فرنگی مآب در داخل، جریان تجزیه قومی که در سال های اخیر با طرح ریزی آمریکا و متحدانش در منطقه و غرب، در مناطقی از کشور فعال شده بود، یکی از دشمنان زبان ملی ایرانیان یعنی زبان فارسی است.»[11]
سودمند ترین ابزار و قوی ترین حربه برای حفظ فرهنگ کهن و سرزمین نیاکان و ادب دیرینه و پارینه آبا و اجدادمان، زبان و فرهنگ ارزشمند فارسی است.
برای حفظ و گسترش این گوهر پرقیمت باید از گویش های کهن که هم اکنون در بسیاری از شهر ها و روستاهای گوشه و کنار ایران، زبان سخن و گفتار مردم است بهره جست و واژگان ناب و دست نخورده فارسی را برگزید و به فرهنگستان ایران زمین پیشکش کرد. ایران سرزمینی است پهناور که از هر گوشه اش گویشی ویژه شنیده می شود و زبان فارسی از همة آن گویش ها فراهم شده است. اگر زبان فارسی را به درختی کهنسال، تناور و ریشه دار تشبیه کنیم، زبان های محلی که در اقصی نقاط این سرزمین به کار می روند ریشه های فرعی این درخت هستند. ادیبان و صاحبنظران و فرهنگستان زبان فارسی باید بکوشند واژه های پرمغز و بلیغ را به صورتی عالمانه از این گویش های محلی و آثار ارزنده نیاکان ما استخراج کنند.
هر شرق شناسی که به طور جدی به مسائل شرق و غرب اسلامی می پردازد و نیز هر اسلام شناسی که نمی خواهد اطلاعات نادرست را مستند تحلیل های خود قرار دهد نیازمند دانستن عمیق زبان فارسی است تا بتواند از متون دست اول برای تحقیقات خود بهره گیرد و گرفتار غرض ورزی و تفسیرهای انحرافی نگردد. اساساً بدون توجه به زبان فارسی نمی توان درک وسیع و عمیقی از اسلام و اندیشه های اسلامی داشت. حضرت آیت الله خامنه ای در این زمینه می فرمایند: «در منطقه شرق، از شبه قاره تا چین هر جا که اسلام و فرهنگ اسلامی نفوذ کرده باشد، زبان فارسی نیز همراه آن بوده است. همراهی زبان فارسی با دین و معارف اسلامی و محتوای عرفانی آن یکی از عوامل گسترش زبان فارسی در این منطقه از جهان محسوب می شود.»[12]
مردم ایران، زبان فارسی را برای خوب فهمیدن و خوب سخن گفتن و خوب نوشتن می خواهند و از آن گویایی و پویایی می جویند و با واژه های دشوار و دیرفهم و گاهی نامفهوم بیگانه انس و الفتی ندارند و ذائقة آنها این کلمات نامأنوس و ناهمرنگ را نمی پسندد و به قول آن جوانمرد رویگرزاده میهن دوست سیستانی باید گفت: «سخنی که من اندر نیابم چرا باید گفتن»
شایسته است ادیبان، شعرا و فرهنگ دوستان ایرانی هم جلوی نفوذ واژه های بیگانه را به زبان فارسی بگیرند و هم از گویش های درونی میهنمان مانند گویش های آذری، کردی، لری، بلوچی، بختیاری، تالشی، تفرشی، خوزی، زاگرسی، سگزی، سمنانی، کرمانی، گیلکی و... که سرشار از واژه های ناب و اصیل فارسی هستند بهره بگیرند و اگر چنین جنبش و پویش و کوششی برای پالایش و پربارتر کردن زبان فارسی رخ دهد و هر کس که سوزی در دل و شوری در سر دارد دست به کار شود و زیر نظر فرهنگستان زبان فارسی، فعالیت خود را شروع کند، دیری نمی پاید که به جای لغات بیگانه واژه های ایرانی ناب جایگزین می شود و هر ایرانی در هر گوشه ای از این کهن مرز و بوم به نوبه خود هم خدمتی می کند و هم لذتی می برد و هم وحدت و یگانگی و همبستگی ایرانیان نسبت به یکدیگر بیشتر و بهتر می شود.
در زمان ما علاقه و عشق به این زبان شیرین سبب شده است که شبستان آموزش آن همچنان روشن و عطرآگین و پرجوش و خروش و پرنشاط باشد (البته کافی نیست) و استادان و دانشجویان از این قند پارسی حدیث خوش آرزومندی حافظ را بشنوند و بخوانند و در کاخ بلندی که فردوسی بزرگ از نظم پارسی پی افکنده است به گردش در آیند و از جادوی سخن نظامی، مسحور و مسرور شوند و حکایات پرمایه و پرمعنای مولوی را از زبان نیِ وجود او استماع کنند و نصایح و کلمات و جملات حکمت آموز سعدی را که در بسیط زمین گسترده است به گوش دل و جان بشنوند و با این زبان شیرین به سیر آفاق و انفس بپردازند و با سیمرغ عطار به طرف قلة قاف ادبیات فارسی به پرواز در آیند و به جهانیان بگویند که فارسی شکر است.
واقعاً جای بسی خوشحالی و مباهات است که گاهی بزرگانی غیرایرانی اشعار خود را به زبان فارسی می سرودند و افتخار هم می کردند. امپراطوران عثمانی که نه ایرانی بودند و نه شیعه، بلکه از ایرانیان شیعه هم بسیار ضربه خورده بودند با همة کوکبه و دبدبده ای که داشتند گاهی به زبان فارسی شعر می گفته اند و محمد اقبال لاهوری پاکستانی که نه زادگاهش ایران است و نه زبان مادریش فارسی است افتخار می کند که به دلیل غنی و پربار بودن زبان فارسی اشعار خود را به فارسی سروده است و می فرماید:

چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
حلقه گرد من زنید ای روشنان آب و گل
آتشی در سینه دارم از نیاکان شما
می رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیده ام از روزن دیوار زندان شما

چه لذت بخش است وقتی انسان می شنود که بلند ترین و گویاترین مفاهیم و مضامین شعر عرفانی فارسی در کشور ترکیه، در شهر قونیه و در مقبرة مولانا با آن آداب و رسوم زیبا و عارفانه خوانده می شود.

در نی خلقت، خدا تا در دمید
نی ز نی نالان تر از ملّا که دید؟
یارب این نی زن چه دلکش می زند
نی زدن گفتند، آتش می زندژ
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد

رهبر معظم انقلاب در این زمینه می فرمایند: «دیر زمانی نیست که ادبیات ایران از غرب استانبول تا شرق آسیا را در بر می گرفت. زبان فارسی، زبان دیوانی کشور عثمانی بود و تا دورترین مناطق هند و چین، زبان مذهبی، اداری، ادبیات و هنر محسوب می شد.»[13]
وقتی ما ایرانیان می بینیم و می شنویم که در کشورهای پهناور هند، پاکستان و بنگلادش، بزرگ ترین ادبا و نویسندگان و سخنوران افتخار می کنند که در گفتار و نوشتار خود از اشعار سعدی و حافظ استفاده می کنند وقتی در کتاب ها و نشریات می خوانیم و می بینیم که در کشورهای افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان و... به راحتی اشعار رودکی و فردوسی و... را می خوانند و لذت می برند و زبان فارسی را به آسانی می گویند و می نویسند بسی شادمان می شویم و بر خود می بالیم که دارای چنین زبان و فرهنگ ریشه دار و گرانبهایی هستیم. بی شک و بی هیچ گفتگو از گذشتة دور تا امروز زبان فارسی زبان دوم جهان اسلام بوده و هست. انقلاب اسلامی ایران بار دیگر این زبان را که پیام گذار انقلاب هم شده است مورد توجه پژوهندگان و علاقه مندان به دریافت حقیقت این انقلاب و بررسی تحولات ایران ساخته است و از این رهگذر نیز زبان فارسی به عنوان زبان انقلابی جهان اسلام مطرح گردیده است.
یکی از رسالت های مهم این زبان شیرین این است که هم وسیلة ارتباط مفاهیم بین گویندگان فارسی است و هم هویت فرهنگی و تمدنی قوم ایرانی را مکتوب می کند و به آیندگان می سپارد و هم وسیلة کامل و تمام عیار گفتگوی انسان با خویشتنِ خویش و راز و نیاز با معبود خویش می باشد. گفت و شنود و حدیث نفسی که شخص غایب از نظری را به حضور می طلبد و گفتگویی دو جانبه را سامان می دهد و از این طریق انسان در خلوت خاموش خویش با همة همزبانان خود وارد صحبت می شود و می گوید و می نویسد و آثار زیبای بجا ماندنی خلق می کند. شما کدام زبان زنده دنیا را می شناسید که از پس قرون متمادی بتوان گفته ها و سروده های نویسندگان و گویندگان گذشته را در حال حاضر درست خواند و درست فهمید و به خوبی از آنها استفاده کرد. اگر رودکی بیش از هزار سال پیش فرموده است:
هر که نامخت از گذشت روزگار
هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار
برای ما فارسی زبانان مثل این است که دیروز این شعر را سروده باشند و اگر فردوسی حدود هزار سال پیش به خداوند عرض کرده است
جهان را بلندی و پستی تویی
ندانم چه ای هر چه هستی تویی
و اگر پیر هرات، خواجه عبدالله انصاری با نثر زیبای مسجع در چندین قرن پیش فرموده:
طالب دنیا رنجور است و طالب عقبی مزدور است و طالب مولا مسرور است.
و سعدی با همین نثر می فرماید: «بندة آنی که در بند آنی»
و حافظ به حضرت سبحان عرض می کند که:
به ولای تو که گر بندة خویشم خوانی
از سر خواجی کون و مکان برخیزم
و نظامی گنجوی در مناجات بی نظیر خود خداوند را چنین سوگند می دهد:

به داور داور فریاد خواهان
به یارب یارب صاحب کلاهان
به اشک دیدة طفلان معصوم
به سوز سینة پیران محروم

و هاتف اصفهانی در ترجیع بند بی نظیر خود می گوید:
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
و رضی الدین آرتیمانی در ساقی نامة بی نظیر خود اینچنین با حضرت دوست به سخن می نشیند:
الهی به مستان میخانه ات
به عقل آفرینان دیوانه ات
و سیدمحمد حسین شهریار در زمان خودمان به مولا علی(ع) عرض می کند:

جز یک نَسَب که از توبه خود بسته، کیستم؟
من آنچنانکه آل علی هست، نیستم
اما مرا هم ای علی از خود مران که من
تا چشم داشتم به حسینت گریستم

هر فارسی زبانی الفبای زبان مادری خود را بداند به راحتی می فهمد این بزرگان چه گفته اند و این یکی از ویژگی های مهم زبان فارسی است.
وقتی متفکری بزرگ و مرجعی عالیقدر و فقیهی گرانسنگ و فیلسوفی والامقام و رهبری بی نظیر و مدیری بی بدیل مانند حضرت امام خمینی(ره) فارغ از هر درس و بحث و سیاستی، برای دل خویش و در راز و نیاز با معبود خویش با آن احاطه ای که به زبان عربی دارند، با زبان فارسی سَره و عرفان پربار فارسی می گویند:
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
وقتی مفسری بزرگ و فیلسوفی والامقام مانند مرحوم علامه طباطبایی که هانری کُربَن، دانشمند معروف آلمانی، افتخار می کند که در محضر ایشان زانو بزند و تلمّذ کند و تفسیر المیزانش در همة جهان، نظیر و بدیلی ندارد فارغ از همة بحث های فلسفی و فقهی و... در عالم عرفان و در حال خوش خویش غزل حافظ را زمزمه می کند و اشک می ریزد:

سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

بعد قلم به دست می گیرد و زبان دل خود را با فارسی سَره اینچنین روی کاغذ می آورد.
همی گویم و گفته ام بارها
بود کیش من مهر دلدارها
پرستش به مستی است در کیش مهر
برونند از این جرگه هشیارها
ملاحظه می فرمایید کسی که بلندترین و سنگین ترین مفاهیم قرآنی و فلسفی و فقهی را با زبان عربی به آسانی می نویسد و تدریس و تألیف می نماید وقتی می خواهد غزلیات عارفانه خویش را بسراید زبان شیرین فارسی را به خدمت می طلبد و می فرماید: غزلیاتی دارم که از ابتدا تا انتها جز کلمات و لغات فارسی ناب در آنها به کار نبرده ام که الحق کاری مشکل است و این موضوع علاقه و عشق استاد را به زبان فارسی می رساند. برای نمونه غزل زیر که 12 بیت است و سه بیت آن تقدیم می شود:

گذر ز دانه و دام جهان و خویش مباز
که مرغ با پر آزاد می کند پرواز
ز من نیوش و میاسا در این دو روز جهان
که پیش روی تو راهی است سخت دور و دراز
به هرزه راه مپیمای و خویش خسته مکن
که پیش پای تو باشد بسی نشیب و فراز

نتیجه اینکه دانشجویان عزیز، برادران و خواهران محترم هر رشته ای که هستید و هر تخصصی که دارید و خواهید داشت مبارکتان باشد، ولی سعی کنید زبان مادری را حفظ کنید (از هر شهر و دیاری هستید) که اصالت است و این اصالت را نباید فراموش کرد که مقدمة خودباختگی خواهد بود و انسان خودباخته توخالی است و ریشه در هیچ کجا ندارد و دزد زودتر به خانه خالی دست پیدا می کند. بهار می فرماید؛
کسی که از پدران ننگ داشت ناخلف است
که مرد را شرف باب و مام، نام دهد
ز درس حکمت و آداب رفتگان مگسل
که این گستگیت خواری مدام دهد
زبان شیرین فارسی را به عنوان یک میراث پرقیمت نگهدارید و با آن درست بنویسید و درست بگویید و آثار نیاکان را درست بخوانید و انشاءالله در آینده در هر پست و مقامی که بودید برای خدمت به این مرز و بوم بکوشید و متوجه باشید که این میراث ارزنده آسان به دست نیامده تا آسان از دستش بدهیم و هر کس هر قدر هم زبان خارجی بداند اول باید به زبان مادری خویش مسلط باشد که اصل و ارزش و ریشه در زبان مادری است، یعنی همان قند پارسی که طوطیان هند را شکرشکن می سازد؛ یعنی همان فارسی دَری که حافظ می فرماید:
گر عندلیب فصاحت فروشد ای حافظ
تو قدر او به سخن گفتن دری بشکن

پی‌نوشت‌ها:

* مدرس ادبیات فارسی مرکز معارف اسلامی دانشگاه صنعتی اصفهان.
[1] ـ البته بسیاری، ناطق را به معنای متفکر گفته اند، ولی در ادامه مقاله روشن خواهد شد که سخنگویی و تفکر رابطه ای نزدیک دارند.
[2] ـ ایان باربور، علم و دین، ص 115.
[3] ـ ارنست کاسیرر، فلسفه فرهنگ، ترجمه بزرگ نادرزاد، مرکز ایرانی مطالعه فرهنگ ها، 1360، ص 157.
[4] ـ یداله موقن، زبان، اندیشه و فرهنگ، هرمس، 1378، ص 1.
[5] ـ محمدرضا باطنی، پیرامون زبان و زبان شناسی، فرهنگ معاصر، 1371، ص 9-11.
[6] ـ لسلی ا. وایت، تکامل فرهنگ، ترجمه فریبرز مجیدی، ص 21.
[7] ـ مقام معظم رهبری، 1383.
[8] ـ مقام معظم رهبری، 23/8/85.
[9] ـ حافظ.
[10] ـ مقام معظم رهبری در جمع کارکنان صدا و سیما (28/2/83).
[11] ـ مقام معظم رهبری (30/8/86).
[12] ـ بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی (29/11/70).
[13] ـ دیدار مسئولان، هنرمندان و نویسندگان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. (23/2/77)

منبع مقاله :
ماهنامه معارف، شماره 53، بهمن 1386



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما