نویسنده: دکتر محمدرضا سرگلزایی
افرادی که در خانواده یا بستگان خود یک بیمار معتاد دارند می پرسند: «چگونه می توان به یک معتاد کمک کرد؟ چگونه می توان او را به درمان راغب کرد؟ چطور می توان او را به سوی درمان کشاند؟»
در این رابطه چند نکته را ذکر می کنم:
نکته ی اول- معتادان، اغلب در «انکار» به سر می برند. آن ها به خود می گویند: «اعتیاد من هنوز به حدی نرسیده است که کسی از آن باخبر باشد!» یکی از اولین قدم ها برای کمک به بیمار معتاد این است که انکار او شکسته شود. زیاد سعی نکنید در لفافه و با کنایه و اشاره با او صحبت کنید. صریح و واضح بگویید که به این نتیجه رسیده اید که او معتاد شده است و این مسئله بسیار سنگین و آزاردهنده است. احساساتتان را به وضوح بر زبان آورید. اگر برای او نگران هستید نگرانی و اندوه خود را بروز دهید. اگر از آینده ی زندگی با او می ترسید ترستان را بر زبان آورید و اگر وجود او برایتان مایه ی شرمساری و خجالت است این حقیقت را به او بگویید. بگذارید بداند تأثیر اعتیاد او بر روابط و اطرافیانش چیست.
نکته ی دوم- «برچسب زنی» نکنید. عباراتی مثل بی مسئولیت، خودخواه، بی عقل، پست و... تنها ایجاد خشم و نفرت می کنند و لجبازی او را افزایش می دهند. به جای چنین کاری رفتار او (آنچه که می بینید) را توصیف کنید و تأثیری را که بر شما می گذارد، بیان کنید و بگویید که ادامه ی رفتار او در ادامه ی ارتباط شما چه اثری خواهد نهاد. مثلاً:
«می بینم که هر روز تا ظهر خوابی، یک هفته است که سر کار نرفته ای، دو هفته است که حمام نرفته ای، دیدن تو در من احساس بدی ایجاد می کند، انگار با کسی مواجهم که قبل از این که مرگش فرابرسد مرده است، احساس رکود، پوسیدگی و بُن بست. فکر می کنم هر بار تو را می بینم ناامید و دلمرده می شوم. شاید به این نتیجه برسم که ارتباطمان را قطع کنم مگر این که مطمئن باشم که ادامه ی ارتباط ما باعث می شود تو در برنامه ی زندگی ات تغییری بدهی».
نکته ی سوم- فریب توجیهات معتادگونه را نخورید. معتادان برای ادامه ی رفتار نادرست خود به بهانه های مختلف متوسل می شوند. آسمان و ریسمان را به هم می بافند تا ثابت کنند که آن ها چاره ای جز مصرف مواد ندارند! گاهی بسیار هنرمندانه این کار را انجام می دهند. یک ماجرای تراژدیک خانوادگی، یک قصه ی رمانتیک «عشقی ناکام» یا نمایش حماسی یک شکست خورده ی سیاسی، یک قهرمان تنها و منزوی، کسی که همه به او خیانت کرده اند و او را تنها گذاشته اند و امثال آن از قصه های معمول معتادان هستند. اگر در برخورد با این داستان ها تازه کار باشید، به سرعت تحت تأثیر آن ها قرار می گیرید و می پذیرید که چنین فردی که قربانی تبعیض، بی عدالتی و نامردمی ها بوده است حق دارد به مصرف مواد پناه ببرد!
نکته ی چهارم- بعضی از معتادان «باج خواهی» می کنند. آن ها به شرطی حاضر به ترک مواد مخدر می شوند که شما مشکلات مالی شان را حل کنید، برایشان به خواستگاری بروید، شغلی مناسب و کم زحمت و پردرآمد برای آن ها پیدا کنید یا برایشان اتومبیل بخرید. هوشیار باشید! کسی که برای ترک اعتیادش پیش شرط می گذارد هنوز در مرحله ی «انکار» است. او هنوز به بیمارگونه بودن رفتارش و مخرب بودن اعتیادش پی نبرده است. امیدوار نباشید که با فراهم کردن چنین شرایطی بیمارتان اعتیاد خود را ترک خواهد کرد. اگر قرار است برای بیماری هزینه کنید، تنها می توانید بخشی از هزینه ی درمان او را به عهده بگیرید، هیچ وقت چنین هزینه ای را در اختیار بیمار نگذارید، این هزینه را بطور مستقیم به مرکز درمانی بپردازید.
نکته ی پنجم- برای بیماران «اطلاعات» فراهم کنید. کتاب ها، جزوات یا فیلم های آموزشی که در رابطه با عوارض اعتیاد و راه های درمان هستند را برای شان تهیه کنید. پرس و جو کنید و مراکز درمانی معتبر را که مطابق با استانداردهای علمی فعالیت می کنند شناسایی و به آن ها معرفی کنید. آدرس جلسات «12 گام» را تهیه کنید و در اختیارشان بگذارید.
نکته ی ششم و آخر- تکلیف خودتان را با آن ها روشن کنید. اگر اعتیاد او ادامه پیدا کند به رابطه تان با او ادامه خواهید داد یا نه؟ ممکن است فردی آن قدر برایتان عزیز باشد که حتی با وجود ادامه ی اعتیاد هم حاضر نباشید او را ترک کنید. اگر این چنین است هیچگاه او را تهدید به ترک نکنید. با او صادق باشید. تهدیدهای بی پشتوانه نه تنها مؤثر نیستند که تنها روابط شما را خصومت آمیز و سرد می کنند. اگر قرار است با او بمانید به صراحت بگویید: «با این که خیلی مشتاقم اعتیادت را ترک کنی، می خواهم بدانی که حتی اگر تا آخر عمر هم دچار اعتیاد باشی در کنارت می مانم.» اما اگر ادامه ی زندگی و ارتباط با فردی معتاد برایتان غیرقابل تحمل است، با صراحت به او بگویید که تا چه زمانی به او مهلت می دهید. آنقدر زمان مهلت را واقعی تعیین کنید که خودتان از نظر احساسی قانع شوید که فرصت کافی به او داده اید و پس از آن حتی یک روز هم مهلت او را تمدید نکنید. به نفع هر دوی شماست که رابطه تان با هم قطع شود.
باید پذیرفت که همه ی مسائل زندگی راه حل های مسالمت آمیز ندارند، گاهی چاره ای جز راه حل های قاطع نیست. همان طور که در طب گاهی مجبور به قطع عضو هستیم، تغییرات روان شناختی نیز گاهی منوط به تصمیماتی هستند که ممکن است به نظر خشن برسند.
یکی از بیمارانم که بارها در ترک اعتیادش ناموفق بود، زمانی موفق به درمان شد که همسرش از او طلاق گرفت. او می گفت: «آنچه این بار عمیقاً مرا تکان داد حرفی بود که همسر سابقم در موقع جدایی به من زد. او گفت از تو جدا می شوم چون دیگر تو «هیچ» شده ای!»
منبع مقاله :
سرگلزایی، محمدرضا؛ (1386)، اعتیاد، تهران: نشر قطره، چاپ اول