تأسیس ساواک
درباره ی فلسفه ی تأسیس ساواک و چگونگی پیدایش این سازمان، اظهارات و اطلاعات گوناگونی تاکنون ارایه شده است که صرف نظر از بعضی جزئیات، در مجموع و در کلیات همسو و هماهنگ و یا نزدیک به هم به نظر می رسند.ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران عصر پهلوی، در این باره نوشته است:
در سال 1957 سازمان سیا طرح و چارچوب تشکیلاتی یک سازمان جدید اطلاعاتی را به شاه داد و خود در تأسیس و سازمان دادن آن مشارکت کرد. این تشکیلات که به نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور نامیده می شد به زودی به نام مخفف آن یعنی «ساواک» شهرت یافت.
مأموران ساواک ابتدا دوره های تعلیماتی خود را در آمریکا می دیدند ولی بعدها اسرائیل هم به یکی از مراکز تعلیماتی ساواک تبدیل شد. تعلیماتی که در آمریکا و اسرائیل به مأموران ساواک داده می شد، علاوه بر آموزش های عمومی پلیسی و اطلاعاتی، تعلیمات ویژه ی مبارزه با روش های جاسوسوسی روس ها و کشف رمزهای پیچیده ی جاسوسی آنها را شامل می شد. (1)
به نوشته ی ارتشبد فردوست: پس از 28 مرداد 1332، که آمریکایی ها با قدرت تمام وارد صحنه شدند و تصمیم گرفتند که ایران را به عنوان پایگاه اصلی خود در منطقه حفظ کنند، در درجه ی اول به ایجاد دستگاه ضد اطلاعات ارتش و تقویت آن و در درجه ی دوم به تأسیس سازمان امنیت کشور (ساواک) پرداختند.
طبیعی بود که اگر ایران می بایست پایگاه اصلی آمریکا در منطقه باشد، به یک سیستم اطلاعاتی و امنیتی قوی نیاز داشت؛ (2) تا هر گونه موانع داخلی و خارجی را که سدّی در برابر اهدافشان باشد از سر راه بردارد. بر این اساس، فلسفه و انگیزه ی ایجاد ساواک، خود توجیه گر جنایات وحشتناک این سازمان علیه ایران از یک سو و خیانت های آشکار آن در همکاری و همراهی با آمریکا و متحد استراتژیک آن، یعنی اسرائیل بود که کاملاً مغایر و بلکه متضاد با منافع ملی کشور و مردم مسلمان ایران و نیز جهان اسلام بود.
به اعتراف نویسندگان غربی، ساواک بزرگترین دستگاه سرکوب و کشتار مردم مسلمان بود: ساواک به مراتب مهمترین و کارآمدترین جزء دستگاه سرکوب بود. با این که پرسنل آن در آغاز عمدتاً از نیروهای مسلح و پلیس برکشیده شده بودند، به زودی روش های عضوگیری نیرومندی برقرار کرد.... چون سطح آموزش و توانایی های فنی آن افزایش یافت، قدرت آن روز به روز بیشتر بر توانایی اش در استفاده از فنون جدید اطلاعاتی از قبیل مراقبت الکترونیک، پرونده های زندگی نگاشتی کامپیوتری، روش های تحلیلی پیشرفته و عملیات پیچیده تحریک و تبلیغ متکی شد. با این همه، ساواک با شکنجه و اعدام روزمره مخالفان شاه و آفریدن جوّ همه جا حاضر ترس و ارعاب در میان مخالفان، تصویر بسیار ددمنشانه ای از خود حفظ کرد (و حتی ایجاد کرد). (3)
نویسنده در مورد آمار و ارقام مأموران و حقوق بگیران ساواک می نویسد:
تعداد پرسنل تمام وقت ساواک از تقریباً 2000-2400 نفر در اوایل 1960 [1339 ش] به 7000-10000 نفر در اواخر 1970 [1349] افزایش یافت. به علاوه، ساواک تعداد زیادی خبرچین و گردن کلفت پاره وقت داشت که در اواخر [دهه] 1970 شاید به 20000-30000 نفر می رسیدند. (4)
اما شاه با نفی و رد هر گونه شکنجه ی زندانیان سیاسی، مدعی شده بود که حتی یک نفر در زندان ها به دست ساواک به قتل نرسیده است:
با تأکید می گویم که با آنان [زندانیان سیاسی] خیلی خوب رفتار می شد و هرگز به هیچ وجه به آزار آنها نمی پرداختند. کسی نمی تواند از یک مرد سیاسی نام ببرد که به وسیله ی ساواک از میان برداشته شده باشد. (5)
علی رغم چنین ادعایی از سوی شاه، مارگارت لاینگ، تعداد اعدام های سیاسی در ایران در دهه ی 1970، طی مقطع سه سال را بیش از 250 نفر و به علاوه 90 مورد قتل در اثر تیراندازی های رو در رو به افراد، اعلام کرده و معتقد است که سازمان عفو بین الملل بیش از این رقم آمار ارایه داده است. (6)
او ساواک را خشن ترین پلیس مخفی جهان دانسته و می افزاید ساواک در سال 1953 (1332)، پس از کودتای دکتر مصدق، فرار شاه و ضد کودتای 28 مرداد آمریکا در ایران، تأسیس یافت و با کمک سازمان «سی. آی. ای» ایالات متحده و سازمان جاسوسی و ضد جاسوسی «موساد» اسرائیل، اکنون قوی ترین و کارآترین سازمان های دنیاست که در آن محال است دستوری صادر شود و به نحوی در سراسر دنیا اجرا نگردد (قتل بختیار در کوهستان های عراق مثال بدی نیست). یک متخصص انگلیسی در این رشته می گوید:
آنها در نهایت درجه ی مؤثر و کاربر هستند و مطمئناً خشن ترین پلیس مخفی جهان. (7)
محمدرضا پهلوی در کتاب پاسخ به تاریخ بدون اشاره به نقش اسرائیلی ها و مأموران موساد در ساواک، بختیار را مسبب و عامل همکاری سیا با ساواک، آن هم در حد مشاوره قلمداد و از سوی دیگر، به طور تلویحی او را مسبب جنایات ساواک معرفی کرده و درباره ی عاقبت اولین رئیس ساواک چنین می گوید:
این سازمان در سال 1953 به ژنرال بختیار سپرده شد و او سازمان سیا را برای مشاوره به کار گرفت. در نتیجه بسیاری از افسران ساواک برای کسب تعلیمات سیا به لانگلی رفتند و بعضی نیز به دیگر کشورهای غربی اعزام شدند تا شیوه هایی را که در آنجا به کار می رفت فرا گیرند.
ژنرال بختیار تا سال 1962 این سمت را داشت و در آن تاریخ ناگزیر شدم این آدم حریص و جاه طلب را کنار بگذارم. وی برای رسیدن به مقاصد خویش روش های غیر قابل تحملی را به کار می برد. او تبعید شد و برای دسیسه کاری به بیروت رفت؛ چند سال بعد هم در عراق ترور شد. (8)
علی ایحال، آن گونه که نویسندگان و تحلیل گران غربی به صراحت اشاره کرده اند؛ ساواک مسؤولیت امنیت خارجی و داخلی رژیم را برعهده داشت و معروف بود که نقش گوش و چشم شاه را ایفا می کند. (9) ماروین زونیس، ضمن تصریح به این موضوع، در عین حال معتقد است که؛ در تحلیل نهایی این تیمسار فردوست بود که چشم و گوش شاه محسوب می شد نه ساواک یا سازمان اطلاعات ارتش. (10)
بر این اساس، اطلاعاتی که فردوست از نهانخانه ی دربار و ساواک ارایه می دهد به واقعیت بسیار نزدیکتر از بسیاری نوشته های تاریخی و خاطره نگاری هاست.
ساختار تشکیلاتی
ارتشبد حسین فردوست درباره ی پیشینه و نمودار تشکیلاتی سازمان ساواک چنین می نویسد:در سال 1340 از سوی محمدرضا مأمور تجدید سازمان و راه اندازی سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) شدم [...]. در نخستین قدم، شناخت سازمانی که مأمور راه اندازی آن بودم ضرورت داشت. وضع سازمان را مطالعه کردم و با تک تک مدیران کل بحث نمودم. بدین ترتیب، مشخص شد که از سال 1335، ساواک توسط 10 مستشار آمریکایی طبق قواره ی سازمان خودشان سازماندهی شده است. با این تفاوت که چون فعالیت خارجی ایران ناچیز است، مانند سیا بدان سازمان مستقلی نداده و این وظایف را به همراه وظایف امنیتی درون یک سازمان گنجانیده و نام آن را سازمان اطلاعات و امنیت کشور گذارده اند. همان طور که قبلاً گفته ام، اطلاعات در مفهوم بین المللی آن به معنای اطلاعات خارجی است. بنابراین ساواک دو وظیفه اطلاعاتی (خارجی) و امنیتی (داخلی) را به عهده داشت و تلفیقی بود از دو سازمان «سیا» و «F.B.I»؛ بدین ترتیب که ادارات کل سوم و هشتم وظایف «F.B.I» و ادارات کل دوم و هفتم وظایف سیا را انجام می دادند. چارتی که توسط هیأت مستشاری آمریکا از سال 1335 پیاده شده بود به شرح زیر بود:
1- رئیس ساواک؛
2- معاون یکم (عملیاتی)؛
3- معاون دوم (اداری)؛
4- اداره ی کل یکم (امور اداری)؛
5- اداره ی کل دوم (کسب اطلاعات خارجی)؛
6- اداره ی کل سوم (امنیت کشور)؛
7- اداره ی کل چهارم (حفاظت پرسنل و اسناد و اماکن)؛
8- اداره ی کل پنجم (امور فنی)؛
9- اداره ی کل ششم (امور مالی)؛
10- اداره ی کل هفتم (بررسی اطلاعات خارجی)؛
11- اداره ی کل هشتم (ضد جاسوسی). (11)
1- دفتر ریاست ساواک 2- دفتر قائم مقام ساواک 3- صندوق ویژه ی مشاوران رئیس ساواک 5- کنترلی 6- بازرسی کل 7- دبیرخانه ی شورای امنیت ملی 8- پیمان ها (12)
ارکان ساواک
براساس شرح وظایف، مأموریت و عملکرد ساواک و به علاوه آن گونه که از اسناد و اطلاعات به جا مانده از آن دوران، به ویژه اظهارات و اعترافات افراد بسیار مطلع و نزدیک به آن تشکیلات، از جمله حسین فردوست برداشت می شود؛ بعضی ادارات کل و سازمان های زیر مجموعه ی ساواک، در مقایسه با بقیه، نقش و مأموریت اصلی و عمده را به عهده داشتند. از میان این مجموعه ها، می توان به سازمان اطلاعات خارجی یا اداره های کل دوم و هفتم ساواک، سازمان امنیت داخلی یا اداره ی کل سوم ساواک و سازمان ضد جاسوسی یعنی اداره ی کل هشتم ساواک اشاره کرد. با توجه به جایگاه و مأموریت و نقش این سازمان ها و ادارات کل، شرح اجمالی درباره ی ساختار و عملکرد و وظایف آنها خالی از فایده نیست.سازمان اطلاعات خارجی (اداره ی کل دوم و هفتم) ساواک
ارتشبد سابق، فردوست به عنوان مطلع ترین فرد نسبت به سرویس اطلاعاتی ایران و اسرار درون گروهی آن، درباره ی سازمان اطلاعات خارجی، متشکل از اداره ی کل دوم و هفتم ساواک چنین گفته است:در دورانی که در ساواک بودم [سال های 1340 تا 1350]، سازمان اطلاعات خارجی ساواک یک رئیس داشت که سرلشکر علی معتضد بود. او در زمانی تا 3 معاون داشت که به تدریج حذف شدند. دو اداره ی کل دوم و هفتم تحت امر رئیس اطلاعات خارجی بود. این سازمانی بود که مستشاران امریکایی طبق الگوی سیا به سازمان اطلاعات خارجی ساواک دادند و بعداً در گفتگو با عضو بلند پایه ی سازمان امنیت اسرائیل متوجه شدم که با سازمان اطلاعات اسرائیل نیز تطابق دارد. با این تفاوت که در انگلستان و آمریکا، سازمان اطلاعات (خارجی) مستقل است و جدا از سازمان امنیت عمل می کند و در اسرائیل سازمان اطلاعات هر چند جدا از سازمان امنیت است، ولی مستقل نیست و تابع ستاد ارتش می باشد زیرا اسرائیلی ها خود را در شرایط جنگ می دانند و طبعاً هدف اصلی آنها اطلاعات نظامی است [...].
در ساواک، آمریکایی ها سازمان اطلاعات (خارجی) را به صورت دو اداره ی کل (دوم و هفتم) در کنار سازمان امنیت (داخلی) جای دادند، با این منظور که ایران به کسب اطلاعات خارجی گسترده نیاز ندارد و برای ایجاد هماهنگی میان این دو اداره ی کل در رأس آن یک رئیس اطلاعات خارجی قرار دادند، که عنوان رسمی او معاونت اطلاعات خارجی ریاست ساواک بود.
اداره ی کل دوم: اداره ی کل دوم ساواک، اداره ی کل کسب اطلاعات خارجی بود، که پس از کسب اطلاعات آن را برای بررسی به اداره ی کل هفتم ارسال می داشت. مدیر کل آن منصور قدر بود که در سال 1346 به عنوان سفیر به اردن رفت و معاون او سرتیپ فرازیان مدیر کل شد. فرازیان بر کار خود تسلطی نداشت ولی فرد آرامی بود و لذا توانست اداره ی کل دوم را به نحو منظمی اداره کند. آموزش اداره ی کل دوم توسط استادان اسرائیلی، بخصوص رئیس پایگاه برون مرزی اسرائیل در خوزستان، صورت گرفت و آنها نقش اساسی در ارتقاء کیفیت این اداره ی کل داشتند.
اداره ی کل دوم از دو طریق کسب اطلاعات می کرد: اول، از طریق پایگاه های برون مرزی. لذا در کلیه ی ساواک های مرزی شعبه ی برون مرزی وجود داشت و علیرغم ضعف آنها، به هر حال توانسته بود شبکه هایی در مرزهای عراق و افغانستان ایجاد کند و اطلاعاتی کسب نماید. در واقع امکانات برون مرزی ایران (در رابطه با کشورهای عربی) عمدتاً توسط پایگاه های برون مرزی اسرائیل جذب شد و آنها بعداً هدایت کلیه ی این شبکه ی عظیم را به تل آویو منتقل کردند و چیزی نصیب ساواک نشد. دومین طریق کسب اطلاعات اداره ی کل دوم روش ایجاد پایگاه در کشور هدف بود و در واقع بیشتر اطلاعات از این طریق کسب می شد، بدان معنا که اداره ی کل دوم از طریق وزارت خارجه افرادی را با سمت دبیر سفارت به سفارتخانه های ایران در منطقه اعزام می داشت. این افراد آموزش دیده با شرکت در دعوت های سفارتخانه ها و شرکت در مراسم و پیدا کردن دوستان همتای خود در سایر سفارت خانه های منطقه و مسافرت به شهرهای مختلف و مشاهده ی وضع مردم و مطالعه ی روزنامه ها و ارسال یک نسخه به مرکز و غیره از طرق علنی می توانستند تقریباً 90% نیازهای اطلاعاتی اداره ی کل دوم را تأمین کنند. اگر گفته ی استاد اینتلیجنس سرویس را بپذیریم که سیا 95% اطلاعات خود را از منابع علنی کسب می کند و تنها 5% اطلاعات آن اطلاعات طبقه بندی شده ی کشورهای هدف است، در مورد اداره ی کل دوم طبعاً حتی نمی توانست یک درصد اطلاعات خود را از طریق اطلاعات طبقه بندی شده تأمین کند. لذا می توان گفت که بیش از 99% اطلاعات اداره ی کل دوم اطلاعات علنی بود که از طریق کارمندان ساواک مستقر در کشورهای هدف کسب می شد. مع هذا، زمانی که اطلاعات فوق از طریق بولتن اداره ی کل هفتم به دفتر ویژه اطلاعات منعکس می شد و با اطلاعات ارسالی اداره ی دوم ارتش درباره ی کشورهای هدف تلفیق می شد، تصویر نسبتاً جامعی از کشورهای منطقه به دست می آمد [...].
اداره ی کل هفتم: اداره ی کل هفتم ساواک مسئول بررسی اطلاعات (خارجی) ارسالی از اداره ی کل دوم بود و ریاست آن با سرتیپ کاوه بود که بر کار خود تسلط کامل داشت. از آنجا که وظایف اداره ی کل هفتم ارتباط مستقیم با وظایف اداره ی کل دوم داشت، لذا سازمان آن نیز منطبق با سازمان اداره ی کل دوم بود. برای مثال، اگر در اداره ی کل دوم بخش یک مسؤول جمع آوری اطلاعات از عراق بود، در اداره ی کل هفتم نیز بخش یک مسؤل بررسی اطلاعات جمع آوری شده از عراق بود. تنها در اداره ی کل دوم اداره ی برون مرزی بود که طبعاً اداره ی کل هفتم فاقد آن بود.
اداره ی کل هفتم با بررسی اطلاعات واصله از اداره ی کل دوم و نیز بررسی کتب و مجلات و روزنامه های مربوط به کشورهای هدف و نیز اخبار رادیویی روزانه واصله از وزارت اطلاعات سابق، به خوبی می توانست ماهیانه یک بولتن راجع به هر کشور هدف تنظیم کند و وضع کشور مربوطه در آن ماه را ترسیم نماید [...].
کشورهای هدف در اداره ی کل هفتم ساواک و اداره ی دوم ارتش از نظر اهمیت دارای درجه بندی بود: کشورهای همسایه در درجه ی اول، کشورهای منطقه در درجه ی دوم و سایر کشورهای هدف در درجه ی سوم اهمیت قرار داشت. وزارت خارجه نیز موظف بود کلیه ی اطلاعاتی را که از سفارتخانه ها دریافت می داشت و برای درج در بولتن مفید تشخیص می داد، به اداره ی کل هفتم ساواک و اداره ی دوم ارتش منعکس کند. (13)
سازمان امنیت داخلی (یا اداره ی کل سوم) ساواک
دقیق ترین و صحیح ترین اطلاعات درباره ی سازمان امنیت داخلی یا اداره ی کل سوم ساواک، همان است که فردوست در بازجویی های خود نوشته است:در ساواک، امنیت داخلی کشور به عهده ی اداره ی کل سوم بود. اداره ی کل سوم مهمترین اداره ی کل عملیاتی ساواک بود و گسترده ترین تشکیلات را داشت و زیر نظر ساواک اداره می شد. وظیفه ی اصلی اداره ی کل سوم، اطلاعات و عملیات ضد براندازی بود که این وظیفه به اضافه ی وظیفه ی ضد جاسوسی در آمریکا وظایف F.B.I و در انگلستان وظایف MI-5 را تشکیل می دهد. باید اضافه کنم که به علت اهمیت این اداره ی کل، در مواردی عملیات خارج از کشور را نیز به عهده می گرفت، که معروفترین نمونه ی آن عملیات ترور تیمور بختیار بود.
برای ارتقاء این اداره ی کل به سطح مورد نظر محمدرضا از انگلستان و آمریکا درخواست استاد ضدبراندازی کردم. صلاحشان نبود که بفرستند و می خواستند که ساواک وابسته و متکی به اسرائیل باشد. از نیمرودی خواسته شد و برجسته ترین متخصص ضدبراندازی اسرائیل را به تهران اعزام داشت. او همان فردی است که کراراً درباره ی اش نوشته ام و به معاونت سازمان امنیت اسرائیل رسید و این اطلاع را نیمرودی نیز تأیید کرد. دوره ی آموزش او 3 ماه بود و در این 3 ماه استعداد فوق العاده او برای رسیدن به عالی ترین مقامات اطلاعاتی و امنیتی برایم کاملاً مشهود بود. در کلاس او حدود 30 نفر آموزش داده شدند. (14)
سازمان ضد جاسوسی (یا اداره ی کل هشتم) ساواک
سازمان ضد جاسوسی ساواک، اداره ی کل هشتم نام داشت که از آغاز تأسیس ساواک توسط آمریکایی ها ایجاد شد و براساس چارت خود آنها با دقت سازمان یافت. اداره ی کل هشتم از اهداف اصلی غرب در ساواک بود و در طول موجودیت ساواک رئیس MI-6 سفارت انگلستان و رئیس «سیا»ی سفارت آمریکا به طور منظم با آن ارتباط داشتند و اطلاعات مفید را دریافت می کردند. در زمان من [1340 تا 1350 که فردوست قائم مقام ساواک بود.] مدیر کل هشتم ساواک سرتیپ هاشمی بود که در کار خود تسلطی نداشت ولی معاون او، قاجار، فرد مسلطی بود که رئیس ضد اطلاعات ارتش شد و در درجه ی سرلشکری خود را بازنشسته کرد و به آمریکا رفت. اداره ی کل هشتم ساواک در مرکز مستقیماً عمل می کرد و در درون برخی ساواک ها [ادارات ساواک در شهرها و مراکز استان ها] که اهداف ضد جاسوسی وجود داشت یک سازمان ضد جاسوسی ایجاد کرده بود.فعالیت های اداره ی کل هشتم با هدف کنترل عناصر اطلاعاتی اتحاد جماهیر شوروی سابق به شرح زیر بود:
1- شناسایی پرسنل اطلاعاتی و مأمورین سفارتخانه های هدف.
2- کنترل ورود و خروج اعضاء سفارتخانه های هدف و مراجعه کنندگان.
3- تعقیب و مراقبت اعضاء مورد نظر سفارت یا مراجعه کننده.
4- تماس با افراد ملاقات شده و شناسایی و اجرای عملیات ویژه روی آنها.
5- شناسایی افراد ایرانی شاغل در سفارتخانه های هدف و استفاده از آنها.
6- ارتباط با کارمندان اطلاعاتی سفارتخانه های دوست. (15)
ادوار تاریخی
حسین فردوست برای ساواک چهار دوره را ذکر کرده است که عبارتند از:اولین دوره از تأسیس رسمی ساواک در اسفند 1335 تا برکناری تیمور بختیار در اسفند 1339 است. (16)
ساواک در دوران بختیار، تنها یک چارت روی کاغذ بود و پرسنل آن از 150 نفر تجاوز نمی کرد. ساواک در واقع بختیار بود و علوی کیا [معاون وی] و دو برادر امجدی (سرلشکر امجدی و سرتیپ مصطفی امجدی مدیر کل سوم). کل این تشکیلات بازیچه امجدی ها بود، که به نفع بختیار کار می کردند و بودجه ی هنگفت ساواک که 80 % آن را به عنوان هزینه ی سرّی بی حساب و کتاب کرده بود، به شدت حیف و میل می شد. (17)
دومین دوره ی ساواک با ریاست پاکروان و در واقع با ورود من [فردوست] به ساواک آغاز می شود. در این زمان هدف محمدرضا اولاً تصفیه ی ساواک از هواداران تیمور بختیار و تبدیل آن به یک سازمان صددرصد وفادار و ثانیاً تبدیل ساواک به یک سازمان منظم است که بتواند از سلطنت او حفاظت کند. در این دوره به تدریج دوستان سابق بختیار مانند امجدی و زیبایی از ساواک کنار گذارده می شوند، هیأت مستشاری آمریکا، که نقش ریاست واقعی ساواک را بازی می کرد، محترمانه از ساواک مرخص می شود و به جای آن مربیان و اساتید اسرائیلی با علاقه وارد صحنه می شوند و بالاخره پاکروان نیز به عنوان یک رئیس بی علاقه و ضعیف برکنار می گردد و نصیری، افسر وفادار به محمدرضا، جای او را می گیرد. در این دوره، ساواک به سازمانی مقتدر با حدود 5000 پرسنل تبدیل می شود. لذا این دوره را که تا فروردین 1350 ادامه دارد، باید دوره ی سازماندهی و آموزش ساواک نامید.
سومین دوره ی ساواک با خروج من [فردوست] و مقدم در فروردین 1350 از ساواک آغاز می شود و سازمانی که توسط ما ساخته شد، دربست در اختیار نصیری، معتضد، ثابتی قرار می گیرد. این دوره، دوره ی هجوم و قدرت ساواک است و این سازمان به مرکز همه ی بند و بست های سیاسی تبدیل می شود و به اوج شهرت و بدنامی می رسد. چهارمین دوره ی ساواک، که دوره ی زوال و سقوط سازمان است، ماه های آخر سلطنت محمدرضا را دربر می گیرد و با برکناری نصیری و معتضد و ریاست مقدم آغاز می شود و سرانجام با انقلاب 22 بهمن حیات حدود 22 ساله ی این سازمان پایان می یابد. (18)
پینوشتها:
1. ویلیام سولیوان و سر آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ترجمه ی محمود طلوعی، انتشارات علم، چاپ اول، 1372، ص 95.
2. خاطرات ارتشبد حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، مؤسسه ی اطلاعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ سوم، 1370، ص 382.
3. مارک. ج. گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه ی فریدون فاطمی، نشر مرکز، تهران چاپ اول، 1371، ص 258.
4. همان منبع، ص 258.
5. محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ترجمه ی محمد حسین ابوترابیان، ناشر، مترجم، تهران، چاپ اول 1371، ص 342.
6. مارگارت لاینگ، مصاحبه با شاه، ترجمه ی اردشیر روشنگر، نشر البرز، تهران، چاپ دوم 1371، ص 299.
7. همان منبع، صص 290-291.
8. محدرضا پهلوی، ص 338.
9. ماروین زونیس، شکست شاهانه، ترجمه ی عباس مخبر، طرح نو، تهران، چاپ اول 1370، صص 165.
10. همان منبع، ص 254.
11. خاطرات ارتشبد شابق حسین فردوست، صص 408-409.
12. تقی نجاری راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول 1378، ص 53. به نقل از اسناد معاونت بررسی های استراتژیک ساواک.
13. خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، صص 460 تا 462.
14. همان منبع، صص 462-463.
15. همان منبع، صص 456 تا 458.
16. همان منبع، صص 423-424.
17. همان منبع، ص 423.
18. همان منبع، ص 424.
تقی پور، محمدتقی؛ (1383)، استراتژی پیرامونی اسرائیل: اسرار عملیات مشترک موساد، ساواک، سرویس های اطلاعاتی ترکیه و اتیوپی در خاورمیانه و آفریقا، تهران: مؤسسه ی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ سوم.
/م