نویسنده: آیناز نجفی (1)
منبع: راسخون
مقدمه
آناتول فرانس در بیوگرافی خود چنین اظهار می دارد:"اگر مخیرم بکنند از میان نوشته هایی که صد سال پس از مرگ من در دنیا منتشر خواهد شد یکی را برگزینم، آیا می دانید من کدام را انتخاب خواهم کرد؟ شاید بگویید یک رمان یا یک کتاب تاریخ. ولی هرگز؛ زیرا رمان ها جز تکرار روابط عاشقانه بیش نیستند و تاریخ هم یک قسمتش جالب و قسمت دیگرش خسته کننده است. من از میان آن ها یک ژورنال مد بر میگزینم تا ببنیم صد سال پس از مرگ من زنان چه شکلی لباس می پوشند و خود را به چه ریختی در آورده اند. و به نظرم همین هوس بازی های ایشان بیش از تمام فلاسفه و وعاظ و داستان نویسان و دانشمندان مرا از چگونگی زندگانی بشر آینده آگاه خواهد ساخت." (ذکاء،1336: 3)فکر ایجاد لباس ناشی از احتیاج انسان به دفاع از عوارض طبیعی به خصوص در برابر سرما بوده. لیکن لباس، مانند هرگونه وسیلهی دیگر زندگی حالت تفننی به خود می گیرد و از صورت ابتدایی خود بیرون می آید. به طوریکه لباس نیز مثل تمام وسایل زندگی جلوه گاه ذوق و هنر بشری گردیده و مظهر درجهی لطافت و تکامل سلیقهی اقوام و ملل شده است. (همان،3-4)
مد لباس خانم های آن زمان همیشه از اندرون شاه سرچشمه می گرفت و تقلید می شد. ازین رو لباس های نو ابتدا میان شاهزاده خانم ها و زن های اعیان و سپس بین سایرین معمول می گردید. (همان، 15) دوستعلی معیرالممالک در اثر خود به بیان این واقعیت می پردازد که مد در آن وقت از اندرون بیرون می آمد و زن های شهر پیوسته چشم بدانجا داشتند تا از آنها پیروی نمایند. (شریعت پناهی،1372: 150)
حکومت قاجار توسط آقامحمد خان (1193-1212 ق) تاسیس گردید. ولی تقاخر و ابهت لباس های سلطنتی صفویه در زمان جانشین وی، یعنی فتحعلیشاه دوباره رواج یافت. اگر بخواهیم وضعیت مد و پوشاک بانوان را در این دوره مورد بررسی قرار دهیم باید یادآور شویم که به سه دوره تقسیم می شود:
1) از ابتدا شامل آقامحمد خان، فتحعلیشاه، محمد شاه تا زمان پادشاهی ناصرالدین شاه.
2) از اواسط پادشاهی ناصرالدین شاه شروع می شود و در سال 1313 ق. با ترور او پایان می پذیرد.
3) دورهی پایانی شامل مظفرالدین شاه، و سپس محمدعلی شاه و احمد شاه. که شامل دوران مشروطه میشود.
پوشاک در دورهی اول:
لباس هایی که بانوان در حرمسرا می پوشیدند با آنچه که در کوچه و خیابان به تن می کردند تفاوت های زیادی داشت. لباس کوچه و بازار طوری بود که همهی قسمت های بدن را از چشم عابران می پوشاند و به اصطلاح همهی زنان را از لحاظ ظاهر به یک شکل و صورت درآورد. اما لباس هایی که خانم ها در حرمسرا و منازل خود استفاده می کردند از تنوع و طرح های دیگری برخوردار بود. (پولاک،1361: 115)در عهد سلطنت فتحعلیشاه که از پیش بر اثر مساعی آقامحمد خان قاجار، مرکزیت و آرامش در سراسر ایران پدید آمد، یک رنسانس یا بازگشت به طرز زندگانی ایران قدیم پیش آمد. در این رنسانس، در لباس مردان و زنان تغییراتی بوجود آمد و به تقلید لباس های باستانی جامه های بلند و باوقار مرسوم گردید. (ذکاء،1336: 10-11)
در دورهی اول پوشاک برگرفته از پوشش هایی بود که در دوره های قبل یعنی صفویه، افشاریه و زندیه مورد استفاده قرار می گرفته اند. در این دوره زنان از لباس هایی که بسیار تنگ و چسبان بود استفاده می کردند تا هرچه بیش تر به رعنایی و قد آنان بیافزاید و آن ها را لاغرتر نشان دهد (رجبی،1384: 39)
لباس زنان با مردان اختلاف چندانی نداشته و عموما زنان پیراهن تنگی را در بر می کردند که پارچهی آن اغلب از نخ و ابریشم بود. زنان مانند مردان شلوار گشاد و بلندی در پا می کردند و رو ی آن دامن گشاد و نسبتا بلندی می پوشیدند که طول آن تا وسط ساق پا می رسید. و به این طریق همواره مقداری از شلوار و لبهی آن پیدا بود. (ذکاء،1336: 7) لباس زنان در این دوره دنباله همان لباس های عهد زندیه بود با این فرق که دامن یا پاچین زنان بسیار بلندتر از زمان پیشین گردیده بود بطوریکه لبهی آن بر روی زمین کشیده می شد. (همان، 12)
لباس دارای تزییناتی مانند مروارید و یا دکمه های زرین بود. پیراهن از پارچهی بسیار نازک و تنگ وآستین های بلند و یقه ای گرد داشتند. جلوی پیراهن از یقه تا پایین سینه باز بوده و با یک دکمه زیر گلو بسته می شده که روی آن پیراهن نیم تنه ای بسیار تنگ و چسبان به نام ارخالق می پوشیدند که آستین های تنگ و چسبان داشت و برای آنکه راحت تر بتوان دست را حرکت داد زیر بغل آن چاکی بود. (رجبی،1384: 41)
پوشاک در این دوره بسیار مجلل بوده. وقتی لیدی اوسلی همسر سفیر انگلستان، شهبانوی فتحعلیشاه را ملاقات کرده مشاهده نموده که روسری او به قدری جواهرنشان است که به هنگام حرکت دچار مشکل میشود. لباس زنانه شامل پیراهن پشت نمای حاشیه دوزی شده با مروارید و جواهرات و اغلب با دو چاک در جلو می باشد. ناف معمولا معلوم بوده است و کاربرد اصلی آن آسان کردن شیر دادن بوده است. (رنج دوست،1387: 160)
پیراهن گاه از وسط سینه تا روی ناف چاک داشت که آنرا بوسیلهی دگمه یا سگک می بستند. دامن گشاد و چین دار و معمولا کلوش و فنر دار بوده است و بلندی آن تا روی پا می رسید و حاشیهی آن را با یراق و گلابتون زینت می دادند.. قسمت بالای دامن با کمربندی از پوست و گلدوزی ابریشمی بسته می شد که گل کمر و قلاب آن از طلا و نقره و جواهر بود. چند آویز پارچه ای لوزی شکل در جلوی دامن از گل کمر آویزان می شده که به آن "سالامه" می گویند. (ذکاء،1336: 12)
زیر دامن شلواری بود که به آن زیر جامه ای میگفتند. این شلوار بسیار گشاد بود و دم پای آن چین خورده بود. شالی به دور کمر میبستند که علاوه بر زیبایی، به بلندتر و لاغر تر نشان دادن اندام کمک می کرد. (رجبی،1384: 41) در زمان فتحعلیشاه دامن زنان بسیار بلندتر از زمان پیشین خود شد. به طوریکه لبه های دامن بر روی زمین کشیده می شد و چون بلندی دامن مانع ظاهر شدن شلوار می گردید، در این زمان شلوار اهمیت خود را از دست داد و دهانهی شلوار تنگ تر و تزییناتش کمتر شد. (ذکاء،1336: 12)
هنوز سر کردن چادر نماز و چارقد و روسری معمول نشده بود، بلکه مانند دورهی قبل توری و کلاهک زینت سر بود. زن در این دوره توری یا پارچهی نازک زیبایی را بطور آزادانه بر روی سر انداخته و آن را بوسیلهی رشته های مروارید و یا نیم تاج بر روی سر بند می کردند. گوشه های بلند آنرا از پشت سر رها می کردند، گیسوان خود را بافته یا آزاد در پشت سر یا روی شانه ها می ریختند. گاهی نیز یک کلاهک زیر توری می گذاشتند و حاشیهی آن را با نگین و آویز های ظریف زینت می دادند. (همان،8) به طور کلی شاهزاده خانم ها و زنان اشراف در مراسم ویژه از تاج های مرصع به جواهرات گوناگون و در غیر این صورت یعنی در مواقع غیر رسمی از نیم تاج های سبک با جواهرات کم تر و جقه هایی که با پر زینت یافته اند استفاده می کردند. مینیاتورها سند گویایی از این نوع پوشش سر هستند. (غیبی،1387: 560)
بستن بازوبند های جواهرنشان در این زمان معمول بود. آن را از روی پیراهن یا ارخالق در قسمت فوقانی بازو می بستند که رشته های ابریشمی و یا رشته های سکه ای از آن آویزان بود. آستین ها مثلث مانند های نوک تیز بودند که آن را" سمبوسه" می نامیدند. (ذکاء،1336: 9)
یکی از نوآوری های عمده در پوشاک زنان این دوره، سینه بندهای گلدوزی شده بود که زیر یا روی زیر پیراهن می پوشیدند. جواهرات زنان عبارت بودند از گردنبندهایی (عقدرو) که درست زیر چانه بسته می شد. گوشوارهی آویزان از جنس مینا، جواهرات و طلا (پیاله زنگ) و غیره که تقریبا دست نخورده در بانک مرکزی تهران موجود است. این مجموعه شامل تاج سلطنتی، جغه، بازوبندها و کمربندهاست. (رنج دوست،1387: 160)
پوشاک در دورهی دوم:
با شروع پادشاهی ناصرالدین شاه، به دلیل رفت و آمد بیش تر بیگانگان به دربار و ارتباط بیش تر خانم های درباری با زنان سفرا و سایر سیاستمداران، و همچنین به خاطر سفرهای ناصرالدین شاه به اروپا، تغییراتی در نحوهی پوشش آن ها به وجود آمد. البته بخشی از لباس های سنتی همچنان به شکل گذشته ماند. (رجبی،1384: 41)در این دوره میل به اصلاحات در ایرانی روبه فزونی گذاشت. اصلاحاتی که اروپاییان برای ایران متمدن آینده ضروری می انگاشتند. و رغبت ایرانیان خصوصا سیاستمداران، تجار و روشنفکران نیز در واقعیت بخشیدن به مقاصد اقتصادی-سیاسی اروپاییان قوت می بخشید. در رابطه با تغییر پوشاک و اخذ فرهنگ اروپایی، اعضا و افراد طبقهی فرادست سریع تر این امر را پذیرفتند. اقشار مختلف این طیف در طول دهه های متمادی به نحوی با اروپاییان تماس داشتند و اروپاییان را پیشرفته تر از خود؛ و خود و فرهنگ خود را پست تر می انگاشتند. به همین خاطر زنان این اقشار نیز به محض آشنایی و مجالست با زنان اروپایی، سعی در آموختن طرز لباس، رفتار و آداب و اصول آنان می کردند و این کار را نوعی رشد شخصیت و روشنفکری برای خود به شمار می آوردند (شریعت پناهی،1372: 114)
بانوان حرم شاهی می توانستند تغییر لباس زنان ایرانی را ممکن و سرعت ببخشند. مادر ناصرالدین شاه یکی از کسانی بود که در ساختن و پرداختن و انتقال مد های جدید لباس به جامعه نقش موثری داشته است. آنچنانچه که از سفرنامهی کارلاسرنا بر می آید، از تصویر نمایش باله ای که نشانش دادند خوشش آمده و خواست در نحوهی آرایش و لباس پوشیدن زنان تحولی ایجاد کند. به این ترتیب شلیته های کوتاه در محافل زنانه، روز بروز کوتاه تر شد. (همان،149) "در داخل خانه آرایش زنان غلیظ تر و پوشش آن ها سبک تر و کم تر است. همانقدر که وضع پوشیدن لباس های سینه باز در اروپا به افراط گراییده است، در تهران نیز پوشیدن لباس های بالای زانو و ساق نما میان خانم ها متداول شده است."(سرنا،1362: 74)
پولاک می نویسد: "در زیر لباس به خوبی بدن نمایان است و چون تا ناف می رسد شکم کاملا برهنه و عریان می ماند. شکم بند کوتاهی از شال، ابریشم یا زری که به تن چسبیده است و جلوی آن باز است تا تهی گاه می رسد."(پولاک،1361: 116) ارخالق های این دوره نسبت به دورهی گذشته قد کوتاه تری داشت، کمی گشادتر بود و پیراهن از زیر آن پیراهن معلوم بود. ارخالق با این که دگمه داشت ولی هرگز دگمه را نمی بستند زیرا می خواستند پیراهن و زیور آلات زیبایشان در معرض دید قرار بگیرد. آستین های سمبوسه دار ارخالق را یراق و گلابتون دوزی کرده و بر روی ساعد بر می گرداندند. گاهی طول این سمبوسه ها بسیار بلند بود و تا آرنج می رسید و در آنجا با دگمهی کوچک ناپیدایی بسته می شد که نیوفتد. این نوع ارخالق را "چگن" می نامیدند و دورتادور آن را یراق و گلابتون دوزی می کردند و هرچه یراق آن پهن تر بود مجلل تر محسوب میشد. (رنج دوست،1387: 170)
قسمتی از لباس که بسیار تغییر کرد دامن یا شلیته بود. در سال های اولیهی حکومت ناصرالدین شاه، دامن ها هنوز مانند گذشته بلند و تا روی پا بود. ولی بعد از سفر شاه به روسیه، در مراسم جشن و رقصی که بالرین های مسکو در مقابل او انجام دادند، دامن ها ی کوتاه و پرچین و پاهای بدون شلوار آنان توجه شاه را به خود جلب کرد و هنگام برگشت از فرنگ، با خود چند دست لباس مخصوص بالرین ها را به ایران آورد و آن ها را به خانم های درباری تقدیم کرد. (رجبی،1384: 41)
دوستعلی معیرالممالک اینگونه به شرح لباس بانوان حرم می پردازد: " تنبان ها کوتاه و تا سر زانو نمی رسید. ولی بسیار گشاد و پرچین بود و در آن فنرها قرار می دادند تا به اصطلاح چتری بیاستد...هنگامی که دسته ای از خانم ها بدنبال شاه می رفتند، تنبان هایشان بطرز خوشی حرکت می کرد و از عقب منظره ای تماشایی داشت. در آن وقت در ایران جوراب بلند معمول نبود و همه جوراب کوتاه به پا می کردند و ساق های سیمین تا بالای زانوها نمایان بود." (شریعت پناهی،1372: 150 به نقل از دوستعلی معیرالممالک)
رنه دالمانی و سایر سیاحان نیز به این مسئله اشاره می کنند که: " زن ایرانی در خانه از دو یا سه دامن کوتاه استفاده می کند. این دامن ها تقلیدی است از دامن های کوتاه رقاصان اروپایی که بر روی قرار می گیرند و زیر جامه (تنبان) نامیده می شوند." (رنج دوست،1387: 170) مسالهی جالبی را مادام دیولافوا در مورد شلیته مطرح کرده است. او می نویسد:" هرقدر به طرف جنوب ایران برویم بلندی تنبان ها و شلیته ها بیشتر می شود. در تهران شلیته ها کوتاه تر؛ در اصفهان تا زانو و در شیراز بلندتر بود."(دیولافوا،1376: 193) حتی تا قبل از انقلاب اسلامی در ایران در بعضی از روستاهای مازندران و سایر نقاط ایران انواع این شلیته ها با شلوار مشکی رواج داشت.
همچنین در این دوره از زیر دامنی هایی استفاده می کردند تا پف دامن بیشتر به نظر برسد. همچنین به جای استفاده از شلوار های گشاد گذشته، از شلوار های تنگ و کوتاه استفاده می کردند. البته زنان درباری زمانی که در حرمسرا بودند شلوار نمی پوشیدند و فقط از شلیته استفاده می کردند. (رجبی،1384: 41) در آن هنگام پوشیدن جوراب ساقه بلند ماشینی معمول نبود. همه جوراب سفید دست باف با حاشیهی مشکی در پا می کردند و بجز زمستان خانم ها در خانه اغلب پا برهنه بودند. (ذکاء،1336: 20) در دورهی دوم در اندرونی ها شلوارهای کشی و بافتهی سفید بوسیلهی یک تاجر فرانسوی و خانمش رواج یافت که با آن "تکه تنبان" می گفتند. به طور کلی زنان در دورهی دوم در خانه به هنگام فصل سرما شلوار به پا می کردند. (غیبی،1387: 558)
در دورهی ناصرالدین شاه و همزمان با مد شدن شلیته و شلوار، چارقد یکی از اصلی ترین پوشش سر خانم های اندرونی می شود. آن ها چارقد را زیر گلو سنجاق می کردند. بدین ترتیب که یک پارچهی مربعی را تا می زدند و تبدیل به یک مثلث می کردند. سپس آن را طوری روی سر قرار می دادند که دو زاویهی آن در طرفین صورت قرار می گرفت و مانند مقنعه از جلو روی سینه و شانه ها تا کمر را می پوشاندند و در پشت سر نیز تا کمر می رسید و رنگ آن بیش تر سفید بود. (رنج دوست،1387: 172) بعضی از زنها روی چارقد یک دستمال بزرگ ابریشمی و غیره دور سر خود می پیچیدند تا موی پیشانی هم از زیر چارقد پیدا نباشد و این دستمال را کلاغی می نامیدند به مناسبت آنکه غالبا مقید بودند که رنگ آن سیاه باشد. (ذکاء،1336: 22)
در اواخر این دوره کتی دوخته شد با آستین های بلند و ساده که روی پیراهن قرار می پوشیدند. احتمالا این کت به تقلید از کت هایی بوده که زنان فرنگی همراه با دامن به تن می کردند. (رجبی،1384: 42) در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه که هوس شاه تمام شده بود ارخالق و تنبان تا حدی منشوخ گشت و نیم تنه و چادر نمازی جای آن را گرفت. چادر کمری همان پارچهی نیم دایره و کوتاهی بود که اگر به کمر می بستند تا پشت پا می رسید و تنبان ناصرالدین شاهی که جز چند سالی رواج نداشت از پی کار خود رفت. (ذکاء،1336: 22)
از جمله تغییراتی که در این دوره ایجاد شد استفاده از لباس هایی بود که آن ها را فربه تر نشان دهد. در این زمان چاق بودن و داشتن غبغب یکی از ملاک های زیبایی در بانوان به شمار می رود. به طوری که کارلا سرنا، نویسنده و روزنامه نگار فرانسوی شاهزاده عصمت الدوله را اینگونه شرح می دهد:" او به علت داشتن قد نسبتا کوتاه، و هیکل چاق و چله، در ملاک ایرانی ها از زیبایی زنانه برخوردار است...روی لب بالایی اش پرز سبیل مانند و مشخصی سایه انداخته و به قیافهی او حالت مردانه ای داده است. (سرنا،1362: 229-230)
در اندرونی ها و حرم زنان از کفش های راحتی به نام "پاپوش" استفاده می کردند که غالبا از مخمل زردوزی شده یا مزین به مروارید ساخته می شده اند. این نوع پاپوش کوتاه بوده و پاشنهی آن در وسط پا فرار می گرفته است. (دالمانی،1378، ج 1: 421)
پوشاک در دورهی آخر:
توجه به شیوهی زندگی اروپاییان از اواسط سلطنت ناصرالدین شاه شروع شده بود. بسیاری از خانم های درباری و اشرافی از لباس های فرنگی استفاده می کردند. گاهی نیز لباس های دوخت روسیه و فرانسه که به عنوان هدیه به آنان داده می شد می پوشیدند و دیگر بانوان حرم از ایشان تقلید می کردند. به این طریق کم کم زنان ایرانی بیش از پیش با شیوهی طرز لباس های اروپایی آشنا شدند.بعد از مشروطه که تحولات مهمی از لحاظ سیاسی و اجتماعی در زندگی ایرانیان پیش آمد، توجهی نیز از جانب آزادی خواهان و روشنفکران به وضع زنان ایران معطوف گردید. شعرا و نویسندگان دربارهی آزادی و حقوق زنان در جامعه مقالات و نوشته های بسیاری نوشتند؛ بانوان را به برانداختن رسوم و تقلیدات کهنه و خانه نشینی تشویق و ترغیب به کسب علم و شرکت در امور اجتماعی کردند. (ذکاء،1336:30) روشنفکران در عرصهی مطبوعات نیز سعی داشتند که موقعیت اجتماعی زنان شدیدترین حملات را بنمایند. آنها معتقد بودند که حجاب زن و پرده نشینی آنها، بزرگترین تهدید علیه نوسازی جامعه است. (شریعت پناهی،1372: 205)
در دورهی پایانی لباس های سنتی گذشته هنوز هم مورد استفاده قرار می گرفته؛ اما رفته رفته لباس بانوان هرچه بیش تر به سمت اروپایی شدن پیش می رفت. لباس هنوز شامل پیراهن، نیم تنه، دامن و شلوار بود؛ ولی در برش و الگوی دوخت تغییراتی ایجاد شد که مطابق با مد و لباس های فرنگی بود. دامن های کوتاه سنتی (شلیته) کم تر مورد توجه قرار می گرفت و خانم ها از دامن هایی که به شیوهی اروپایی بود استفاده می کردند. در این دوره استفاده از کت، همراه با دامن نه چندان کوتاه (بلندتر از شلیته) متداول شده بود. (رجبی،1384: 42)
کم کم پیراهن و شلیته و شلوار جای خود را به پیراهن های بلند و یک تکه که بلندی آن ها برحسب مد روز متغیر بود دادند و به جای ارخالق، کت و بلوز اروپایی معمول شد و پارچه های ترمه و زری و مخمل و تور و حریر جای خود را به کرپ ساتین و کرپ دشین و دیگر پارچه های اروپایی دادند. شلوار بلند و مشکی و شلوار کشی تبدیل به جوراب های ساقه بلند ماشینی شد؛ از طول و عرض چادرها کاسته شد و چاقچور در میان جوان ها به کلی منسوخ شد. روبنده نیز کم کم از میان رفت و جای خود را به نقابی به نام پیچه داد. (ذکاء،1336: 32)
تقریبا تا قبل از مشروطیت تمایل درونی زنان برای پذیرش تغییر لباس نهفته مانده؛ اما پس از مشروطه زنان متمایل گشتند که از الگوی اروپایی به طور آشکارتری پیروی کنند. بخصوص اینکه روزنامه ها و مجلات عمده ترین امکانات و فرصت ها را برای نشر افکار اصلاح طلبانهی روشنفکران فراهم آورد. از جمله مجلهی ماهانهی یغما که بیشترین مطالب خود را در مذموم شمردن حجاب زنان مسلمان ایرانی اختصاص داد. (شریعت پناهی،1372: 216-249)
آرایش بانوان در دورهی قاجار:
"غایت آمال زنان ایرانی در دورهی قاجار آن بود که صورت گرد برآمده ای داشته باشند و چشمانشان درشت و خمار و دارای پلک های سنگین و مژه های بلند با ابروهای پهن و پرپشت بهم پیوسته که دو قوس تشکیل دهد و بینی کوچک و منقاری باشد. از اینرو آرایش چشم را با سرمه درشت و گوشه دار کرده؛ ابروان را با سرمه و وسمه پررنگ کرده و تا شقیقه ادامه می دادند و ابروانی کمانی شکل تشکیل می دادند که بوسیلهی یک خال ستاره ای شکل یا سه خال پهلوی هم از هم جدا می شد. خالی نیز بر روی گونه بر بالای لب می گذاشتند و گاهی نیز خال طبیعی را که روی گونه داشتند و به آن خال هاشمی می گفتند پررنگش می کردند. لب را با کمی سرخاب سرخ کرده و سبیل باریکی بر پشت آن می کشیدند. هفت ماده برای زینت زنان بکار می رفت که عبارت بود از حنا، سرمه، وسمه، سرخاب، سفیدآب، زرک، غالیه و همهی اینها در جعبهی بزک با اسباب و آلات مخصوص جمع و نگهداری میشد."(ذکا،1336: 27)آگاهی زنان ایرانی از لوازم آرایش مد روز اروپا محدود بود و محصولات آنها در دسترس زنان حرمسرا نبود. این بار نیز تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه پیشگام شد؛ چنانچه در پرترهی وی که در لباس اروپایی به نمایش گذاشته شده، از آرایش غلیظ سنتی اجتناب می کرده و مدل موی ساده به سبک و سیاق خانم های اروپایی دارد.
پوشش بیرونی زنان در دورهی قاجار:
استفاده از این پوشش تقریبا در هر سه دوره یکسان بوده است. به طور کلی پوشش اصلی زنان دورهی اول و دوم قاجاریه در خارج از خانه چادر بود که انواع گوناگونی داشت."زن ایرانی وقتی می خواهد از خانه خارج شود باید چادر سر کند."(دالمانی،1378: 415) چادر سیاه یا بنفش ریشه دار پنبه ای یا ابریشمی که در یزد بافته می شد بسیار با دوام بود. زنان اشراف اطراف این چادرهای سیاه را با گلابتون دوزی و حاشیهی نقره ای تزیین می کردند و بعد این کار منسوخ شد و به جای آن حاشیهی سرخود به رنگ های آبی، قهوه ای یا سفید در اطراف چادر مشکی ها معمول گردید. و بلاخره گاهی نیز چادرهایی عبایی از بغداد آوردند که بسیار گرانبها و مخصوص زنان اعیان و اشراف بود. (رنج دوست،1387: 172)روبنده از عناصر مهم پوشش زنان به هنگام بیرون رفتن از خانه بود و در حقیقت کامل کنندهی حجاب بود. "علاوه بر چادر و چاقچور زنان بوسیلهی پارچه ای از کتان سفید به پهنای شصت تا هفتاد سانتی متر صورت را تا قسمتی از جلوی سینه می پوشانند که روبنده نامیده می شود. این روبنده ها با قلاب هایی از نقره و طلا و جواهرات دیگر از پشت سر بسته می شود. روبنده در جلوی چشم توری دارد به عرض تقریبا هفده و طول نه سانتی متر که به زن اجازه می دهد جلوی پای خود را ببیند."(دالمانی،1378، ج 1: 415-417)
"زن فقط حق داشت که در برابر شوهر و چند تن از نزدیکترین خویشاوندانش که به او محرم بودند بدون حجاب ظاهر شود. هرگاه در کوچه در اثر تصادف حجاب زنی از صورتش میوفتاد رسم چنین بود که مردی که با او روبرو می شود، رو برگرداند تا باز آن زن حجاب خود را مرتب کند."(پولاک،1361: 156)
"زن های ایران زمین همیشه در چادرهای سیاه مستور و پیچیده اند و به هیچ وجه شخص خارجی را ممکن نمی شود که صورت آن ها راببیند و اگر یکی از نسوان آنجا در کوچه های ایران غفلتا صورت خود را بر عابرین مکشوف دارد به اعتقاد ایرانیان اسباب بی احترامی خود را فراهم آورده است...لهذا می توان گفت که انسان را ممکن نمی گردد که در چنین مملکتی اظهار عشق نماید. زیرا که نسوان آنجا وقتی که از خانهی خود بیرون می آیند خود را در پارچهی آبی رنگی که آن را چادر می نامند مستور می نمایند". (جیمز ویلس،1363: 103)
اروپاییانی که به ایران می آمدند اکثرا لباس زنان ایرانی را نمی پسندند. زیرا که چادر و لباس های سنتی زنان ایرانی مانع و سد بزرگی جهت منافع کارخانه های تولید لباس و پارچهی اروپاییان بود. (شریعت پناهی،1372: 148) چنانچه دروویل لباس زنان ایرانی را چنین توصیف می کند: لباس زنان ایرانی ناجور و بی ریخت است. آنها دستار عجیبی بر سر می بندند و خود چنین می پندارند که از این راه بر لطف و زیبایی آنان افزوده می شود. زنان هنگام خروج از خانه چکمه های پارچه ای (مراد چاقچور است) بلندی که تا بالای زانو می رسد به پا می کنند. شلوار آنها نیز درون این چکمه های پارچه ای قرار می گیرد. چکمه های مزبور بوسیلهی بند جوراب هایی نگه داشته می شود. از این رو موقعیت اجتماعی زنان را تنها م یت. ان از بهای کفش یا ظرافت و ارزش چادر و روبند آنها حدس زد. (شریعت پناهی،1372: 85-86، به نقل از دروویل)
نتیجه گیری:
دیدیم که پوشاک بانوان در دورهی قاجار شامل سه دوره با ویژگی های متفاوت گردید که هر دوره دارای خصوصیات و الگوهای شاخص خود بود که آن را با دیگر ادوار متمایز می ساخت. مد لباس های بانوان همواره از اندرون شاه سرچشمه می گرفت و زنانی که بالاترین جایگاه را در حرمسرای شاهی داشتند مسئول آوردن مد و شیوه های جدید پوشاک به جامعه بودند. نظیر مهد علیا مادر ناصرالدین شاه و تاج السلطنه دختر شاه.عباس میرزا نایب السلطنهی فتحعلیشاه اعتقاد داشت که برای اینکه ایرانیان متمدن شوند باید علاوه بر تکنولوژی غرب، آداب و رسوم اروپاییان را هم کسب کنند. بنابراین اولین حرکت غربگرایی شاد در زمان او آغاز شد. (شریعت پناهی،1372: 77)
اما این روند غرب گرایی در دوران سلطنت ناصرالدین شاه سرعت گرفت و ما شاهد دوخت لباس های ایرانی با الگوی پوشاک غربی هستیم. و سرانجام می توان دورهی احمدشاه را دورهی غرب زدگی محض و از خودبیگانگی ملت ایران به شمار آورد که به تقلید وسیع از آداب و رسوم ملت غربی پرداخت.
پینوشت:
1- دانشجوی کارشناسی تاریخ دانشگاه اصفهان
منابع تحقیق:-پولاک، ادوارد یاکوب (1361): سفرنامه ایران و ایرانیان، ترجمه کیکاووس جهانداری، چاپ اول، انتشارات خوارزمی.
-جیمزویلس، چارلز (1363): تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه، تهران، نشر طلوع.
-دالمانی، رنه (1378): از خراسان تا بختیاری، ترجمه غلامرضا سمیعی، جلد 2، چاپ اول، تهران، نشر طاووس.
-دیولافوآ، مادام ژان (1361): سفرنامهی ایران، کلده و شوش، ترجمه علی محمد فره وشی، چاپ سوم، انتشارات خیام.
-ذکاء، یحیی (1336): لباس زنان از قرن سیزدهم تا به امروز، تهران، ادارهی کل هنرهای زیبا.
-رجبی، اشرف (1384): تاریخچهی تحول پوشاک بانوان ایرانی دورهی قاجاریه، مجله اینترنتی آموزش تاریخ، دورهی هفتم شماره دو.
-رنج دوست، شبنم (1387): تاریخ لباس ویژه دانشجویان تکنولوژی طراحی و دوخت سراسری-آزاد-علمی-کاربردی، تهران، نشر جمال هنر.
-سرنا، مادام کارلا (1362): سفرنامهی آدم ها و آیین ها در ایران، ترجمه علی اصغر سعیدی، بی نا.
-شریعت پناهی، سید حسام الدین (1372): اروپاییها و لباس ایرانیان، تهران، نشر قومس
-غیبی، مهرآسا (1387): تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، تهران، نشر هیرمند.
/م