کیهان شناسی و آرمانشاهی زردشتی

آیین اوستایی در زمان ساسانیان وارد مرحله ی تازه ای شد و به صورت دین رسمی و جزمی زردشتی تکامل یافت. در زمان شاهپور دوم زردشتیگری یک دین جزمی تمام عیار بود. تا این زمان هنوز نمی توان از آیین ها و اعتقادات
يکشنبه، 22 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کیهان شناسی و آرمانشاهی زردشتی
کیهان شناسی و آرمانشاهی زردشتی

 

نویسنده: دکتر کمال پولادی




 

 

آموزه ی پهلوی

آیین اوستایی در زمان ساسانیان وارد مرحله ی تازه ای شد و به صورت دین رسمی و جزمی زردشتی تکامل یافت. در زمان شاهپور دوم زردشتیگری یک دین جزمی تمام عیار بود. تا این زمان هنوز نمی توان از آیین ها و اعتقادات زردشتی به عنوان یک دین مکتبی به معنای دقیق آن سخن گفت. بخش اعظم اوستا در تندبادهای تاریخی از میان رفته است و آنچه از آن مانده است به سه بخش شامل کاتاها یا گاهان، یشت ها و وندیداد قابل تقسیم است. کاتاها شامل سرودهایی است منسوب به خود زردشت، یشت ها سرودهایی است در آیین قربانی که طرف خطاب آن خدایان گوناگون عصر کهن آریایی است و وندیداد درواقع رساله هایی است در رد ناخالصیهای آیینی. آموزه ی پهلوی عصر ساسانی بازگشتی به آموزه ی کاتاها است که به نظر بسیاری از دانش پژوهان قدیمی ترین بخش اوستا است. به این ترتیب در آموزه ی پهلوی یا زردشتیگری ساسانی ها با نوعی درست آیینی یا ارتدوکسی روبرو هستیم.
با بازگشت به آموزه های گاتاها، اهورامزدا با تلفظ اورمزد به صورت اصل خیر و اهریمن به صورت اصل شر تعبیر شد. امشاسپندان یا یاران اهورامزدا آفریده ی این خدای یکتا هستند. در جبهه ی مخالف نیز اهریمن آفریننده ی دیگر یاران اهریمنی خود است. چنین نگرشی اگر از ساختار دوبنی (دوالیستی) این آموزه بگذریم به یکتاپرستی بسیار نزدیک است، در حالی که برداشتهای قدیمی تر متکی بر اصل تعدد ایزدان و تشخص پدیده های طبیعی و اجتماعی در چهره ی این خدایان بوده است. همچنین در اسطوره های قدیمی تر پهلوانان و پادشاهان افسانه ای نیز حضور دارند. در حالی که در آموزه ی پهلوی دو چهره اصلی، یکی اهورامزدا و دیگری اهریمن، صحنه گردان اصلی هستند.

کیهان شناسی زردشتی

عناصر اصلی کیهان شناسی قدیمی در کیهان شناسی زردشتی نیز حضور دارد. از جمله ی اینها پیوند بین طبیعت، بشر و جامعه، اصل نظم کیهانی و ارتباط نظم جامعه با نظم کیهانی یا نظم زمینی با نظم آسمانی، فره ی ایزدی، فره ی شاهی، تقسیم صنفی جماعت و اصل خویشکاری در انطباق با یک نظم پیشین و مقدر است. با این حال همه ی اینها با توجه به شرایط تاریخی تازه تعابیر و ضمایم تازه ای نیز کسب کرده اند. از جمله جنبه ی دو بنی یا دو انگاری (دوالیسم) که یکی از عناصر قدیمی اندیشه ی ایرانیان بوده است در آموزه ی پهلوی هم شرح و بسط و هم معانی تازه ای پیدا کرده است.
اعتقاد به وجود دو نیرو که در کائنات در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند از اعتقادات قدیمی ایرانی است که در اسطوره های پیش از زردشت نیز بازتاب آن عیان است. چنین اعتقادی به شکل های مختلف در میان تمام اقوام بدوی دیده می شود. دلیل آن شاید این است که جماعتهای اولیه همواره با دو دسته عوامل که یکی برای کار تولیدی آنها مساعد و دیگری برای محصول آنها مضر بود مواجه بودند. در اندیشه ی کهن «اشه» که گفتیم به معنی نظم یا راه درست بود و در برابر دروگ یا دروج (دروغ) قرار می گرفت که ضد نظم محسوب می شد. پیروان اشه را «اشوان» و پیروان دروگ را «دروگوان» می نامیدند(1). در آموزه ی اصلی زردشتی جدال بین خیر و شر، ایزد و اهریمن وجوه بارزی گرفت. اهورامزدا آفریننده ی خوبی ها و اهریمن آفریننده ی بدی محسوب می شود.
دو بنی یا دو انگاری بودن این دیدگاه در اینجا است که اهورامزدا و اهریمن از دو جوهر متفاوت هستند. آنها صرفاً دو وجه از یک حقیقت واحد یا دو اغنوم نیستند، بلکه اصولاً دو ذات متفاوتند. مثل روشنایی و تاریکی، مرگ و زندگی. در کلام مسیحی و به دنبال آن در کلام اسلامی شر و شیطان اصالت ندارند. شیطان آفریده ی خداوند و شر امری عدمی است. به بیان دیگر شر نبود خیر است.
اهورامزدا موجودات روشنایی و امشاسپندان یا فرشتگان را که هریک از دیگری سربرمی آورند خلق می کند. بعد به خلقت روشنایی، خلقت جهان مینوی mënök در حالت روحانی می پردازد که این جهان روحانی سرانجام شکل مادی می گیرد یعنی از حالت نادیدنی به حالت دیدنی درمی آید. اهورامزدا یا در متون متأخرتر اورمزد خدای آفرینش و دانایی است اما قدرتش هنوز تام نیست. قدرت او با قدرت اهریمن که از مغاک ظلمت سربرمی آورد محدود می شود. اما روزی خواهد رسید که اهورامزدا به کمک انسان بر اهریمن چیره می شود.
اهریمن که رهبر نیروهای شر است در کار جهان به فساد و تخریب می پردازد.
دین زردشت در مقابل چندگانه پرستی آیین های قدیم یگانه پرستی دینی را به ارمغان می آورد. اما دوگانه نگری اخلاقی نگرشهای گذشته همچنان بر جای می ماند(2).
بنا به یک آموزه درست آیینی (ارتدوکس) عمر جهان 12 هزار سال است. 3 هزار سال نخست دوره ی آفرینش اولیه است، 3 هزار سال دوم بر وفق اراده اهورامزدا گذشته است، 3 هزار سال سوم دوره ی آمیزش اهورایی و اهریمنی است. در پایان این دوره، سرانجام روح شر شکست خواهد خورد.
بخشی از هر کیهان شناسی قصه ی آفرینش است. در قصه ی آفرینش چگونگی خلق جهان و انسان به سیاق بیان اسطوره ای در قالب روایت یا داستان می آید. قصه ی آفرینش در اعتقادات زردشتی مبتنی بر تعبیر قدیمی از کیهان است. عالم هستی به صورت یک صدف است و آن را اهورامزدا آفریده است. اهورامزدا عالم فلکی را به صورت صدف آفریده است تا در آن اهریمن در بند محاط شود(3). در کیهان شناسی کهنتر عالم فلکی آفریده اهورامزدا نیست. بخشی از قصه ی آفرینش چگونگی پیدایش انسان است. در قصه ی آفرینش زردشتی نخستین زوج بشری از تخمه ی کیومرث رشد کردند. آنها ابتدا به صورت گیاه روییدند به صورتی که نرینه و مادینه از یکدیگر قابل تمیز نبودند، بعد در هیأت درختانی بالیدند که از ثمره ی آ‌نها در قالب مشی و مشیانه نخستین نژاد انسانی ساخته شد.

جایگاه انسان

در آموزه ی پهلوی برخلاف اسطوره ی هندی خداوند انسان را برای سرگرمی و ورزش خود نیافریده است. آفرینش انسان همچنین برای متجلی شدن شکوه و جلال خداوند نیست. خداوند به انسان نیاز دارد، همانطور که انسان به خداوند نیاز دارد. جهان با آنکه به واسطه ی هجوم اهریمن آلوده شده است اما اساساً خوب است. زردشتیان برخلافِ یونانیان باستان ماده و روح را در مقابل یکدیگر قرار نمی دادند بلکه معتقد بودند که این دو باید در یک سازگاری مطلوب به سر برند. انسان در اصل موجودی روحانی است و روحش به صورت فرهوشی مقدم بر جسم او است.(4)

اشه؛ مفهوم انتزاعی نظام عالم

اشه در اوستا که به صورت رَته در وداها و اشه و ارته در کتیبه های ایران باستان آمده است به معنی قانون و نظم حاکم بر هستی است، معادل ارشه در جهان شناسی مصر باستان «مه ات» است. ارشه به معنای آیینی است که سراسر نظام هستی را اعم از طبیعت، جامعه و عالم مجردات به هم پیوند می زند و بر همه ی اشیا و پدیده های کائنات از خرد و بزرگ حاکم است. اشه نظامی ازلی است و در عقیده ی کهن هند و ایرانی ایزدی به نام وارونا از آن نگهداری می کند(5). اشه به نظام اخلاقی نیز تسری می یابد، انسان می تواند از اشه یعنی نظم الگو بگیرد. اشه در دینداری موبدان درست کیش به معنی دینداری نیز بدل شد(6). غایت زندگی دنیایی و به پیروی از آن غایت زندگی سیاسی کوششی است در جهت زیستن در چهارچوب نظم کیهانی(7). ظاهراً چنین مفهومی از اشه برابر است با آنچه یونانیان باستان «قانون طبیعت» می نامیدند.(8)
اقوام هند و ایرانی از روزگار قدیم آتش را اصل و عنصری می دانستند که همچون ارته در همه چیز جاری و ساری است و مایه ی قوام عالم است. آتش در آسمان به صورت خورشید و ستارگان، در فضا به صورت آذرخش، در سنگها به صورت جرقه و در گیاهان و جانداران به صورت شوق و غریزه جلوه گر است و جان مایه ی حیات را می سازد.(9)

آرمانشهر؛ گذر به وضعیت مطلوب

آرمانشهر رکن دیگر اندیشه ی سیاسی زردشتی است که با مفهوم بالا در ارتباط است. یکی از عناصر اندیشه های ملحوظ در اسطوره ها که در کنار مضمون آیینی فحوای سیاسی دارد جدا افتادن انسان از وضعیت اولیه (بهشت نخستین) و مطلوبیت بازگشت به وضعیت تعادل پیشین است. این وضعیت نخستین برخلاف وضعیت موجود که با نیروهای شرآلوده و آشفته شده است وضعیت آرامش و جاودانگی است. در اندیشه ی کهن ایرانی و در دین مزدایی عالم حیات انسانی به سبب ورود نیروهای شر به عرصه ی کیهانی از امن و آسایش و نظم مطلوب به دور افتاده است. چنانکه در دینهای عبرانی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) انسان به سبب گناه نخستین از بهشت عدن بیرون رانده شد. به این ترتیب انسان زمینی در جستجوی بهشتی گمشده است. این بهشت گمشده مظهر فراوانی همه ی آن چیزهایی است که در سرای زمینی از نبود آن رنج می بریم.

شاه آرمانی، جامعه ی آرمانی و نظم کیهانی

برای اینکه نظم عالم انسانی با نظم کیهانی قرین باشد و برای اینکه جامعه ی زمینی با جامعه ی فرجامین، که در دوره ی دیگری از عالم پدیدار خواهد شد، تناظر داشته باشد باید شاهی آرمانی بر آن فرمانروایی کند. شاه آرمانی کسی است که نظم زمینی را با نظم کیهانی تطبیق می دهد و جامعه ی زمینی به جلوه ای از آرمانشهر تبدیل می شود. هر چیز که مخِلِ این نظم باشد بدآیینی شمرده می شود.
مشخصه ی شاه آرمانی برخورداری از فرّه است. فرّه که در فارسی میانه آمده است صورتی از واژه خَورنَه در اوستا است. فره که به صورت خوره و خَرّه نیز آمده است با نور نسبت داشته است. بعداً سهروردی آن را هسته ی مرکزی نظریه ی خود قرار داد.
فرّه مخصوص شاه نیست. فرّه از جهتی صورت مثالی فضیلتهای هریک از سه صنف یا طبقه است. هر صنف فره خاص خود را دارد. هرکس که بر وفق خویشکاری عمل کند یعنی کاری را انجام دهد که برای طبقه او تعیین شده است از فرّه آن طبقه برخوردار می شود. شاه چنانچه بر آیین راستی عمل کند دارای فره ی شاهی می شود. هرکس که از راه راستی منحرف شود فره از او می گریزد. این امر وقتی رخ می دهد که شخص از اصل خویشکاری انصراف جوید. شاه چنانچه از راه راستی برگردد و بر وفق عدل عمل نکند فره از او می گریزد. چنانکه جمشید جم هنگامی که از آیین داد سربرتافت فره از او گریخت و ضحاک توانست بر او چیره شود. شاه آرمانی شاهی است که از سه خصلت مهم عدالت، اقتدار و دینداری برخوردار است. لازم به یادآوری است که مفهومی که گذشتگان از عدالت داشتند با برداشتی که ما امروز داریم متفاوت بوده است. یکی از مقتضیات عدالت در آموزه ی پهلوی پاسداری از نظام تقسیم طبقاتی جامعه بود که شکل نخستین آن در آیین های کهن از جمله در وداها و در کاتاها نیز آمده بود. البته آن لایه بندی سیاسی اولیه با نظام طبقاتی زمان ساسانی یکسان نبوده است.

نقش شاه آرمانی در نظام هستی

دین زردشت نیز همچون دین مسیح گونه ای آموزه معروف به کلام خدا(logos)دارد. «دین» به مثابه ی خرد خداوند است. در مینوکی خرد از قول خرد چنین آمده است: «در میان آفریدگان روحانی و مادی من نخستین بودم که خرد بالذات اورمزد هستم»(10). بنا به تعبیری در دین زردشت کلام خدا همان خرد، خرد همان «دین» [بهی] و دین همان نظام هستی است. پس دین بهی کلام خدا است که در زمین متجلی شده است(11). دین بهی مام خرد ازلی و جان نظام هستی است. پایه این دین نجابت پارسی، موضوع آن عدالت، جوهر آن نظم و یاور آن پادشاهی است.
دیانت زردشت به صورتی که در دوره ی ساسانی مدون شد متضمن برتری شاه بر دین است. دین و دولت متقابلاً پیوند دارند و نماد این هر دو شاه است که بر تارک هر دو جای دارد. شاه نگهبان دین است همچنان که نگهبان عدالت و نظم است. دین مترادف خرد، عدالت و نظم است و منظور از نظم و عدالت خویشکاری طبقات چهارگانه شامل دینیاران، رزمیاران، کشاورزان و پیشه وران است. دین پایه ی شاهی و شاهی نگهبان دین است. به گفته ی اردشیر هرچه پایه نداشته باشد فرومی ریزد و هرچه حامی نداشته باشد فرو می میرد. وقتی این دو در یک شخص جمع شود بنایی پایدار پدید می آید که از گزند اهریمن برای تلاش در جدا کردن آن دو از یکدیگر در امان می ماند.(12)
دولت ساسانی در نهایت به یکی از نمونه های دولتی تبدیل شد که در آن دین و حکومت درآمیخته اند و این امر از خصوصیات شاخص دولتهای خودکامه شرقی بوده است. در دینکرد، یکی از متون پهلوی آمده است که دین خرد (منظور همان دین زردشت) به مانند درخت تنومندی است که دارای یک تنه، دو شاخه ی اصلی، سه شاخه ی فرعی و چهار شاخه ی کوچکتر است. آن یک تنه دادگری، آن دو شاخه ی اصلی امرها و نهی ها، آن سه شاخه ی فرعی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک و آن چهار شاخه کوچکتر چهار طبقه شامل روحانیان، جنگاوران، کشاورزان و پیشه وران هستند که کارهای دینی و عرفی را به پیش می برند. ریشه های پنج گانه این درخت نیز شامل پنج رده از سازمان حکومتی شامل خانه سالار (مان پتی)، قبیله سالار (ویس پتی)، ده سالار (زند پت)، شهر سالار و مقام عالی دینی است. در رأس همه ی اینها شاهنشاه، سالار جهان جای دارد.(13)
در اندیشه ی سیاسی ایرانی برخلاف اندیشه مصری و بین النهرینی شاه خوب از شاه بد تفکیک شده است. شاه خوب از آفریدگان اهورایی نزدیکترین کس به خداوند است. فضایل او شبیه کمالات الهی است. و شاه بد نزدیکترین کس به اهریمن.
هرگاه شاهِ خوب بر مردم حکومت کند جهان خرم و آبادان می شود و طبیعت سرچشمه نعمت خود را بر جامعه می گشاید. و برعکس هرگاه شاه بد بر مردم فرمانروایی کند قحطی و تنگی بر همه جا غلبه می کند. این فکر جلوه ای از اصل هماهنگی نظام کیهانی و عالم طبیعت و عالم انسانی در اندیشه های باستانی است. فردوسی رابطه بی دادگری شاه و نظام طبیعت را چنین توصیف کرده است.

نزاید به هنگام در دشت گور... شود بچه ی باز را چشم کور
نپرد ز پستان نخجیر شیر... شود آب در چشمه ی خویش قیر
شود در جهان چشمه ی آب خشک... مگیرد به نافه درون بوی مشک...
شود خایه در زیر مرغان تباه... هر آنگه که بیدادگر گشت شاه

پی نوشت ها :

1.والتر برونر هپنگ، زردشت؛ سیاستمدار یا جادوگر، ترجمه کامران فانی (تهران، نشر پرواز 1369) ص 18.
2.John Hinnells,Persian Mythology(London-Newyork,Hamlyn Publishing,1973),p.50
3.R.C.Zaēhner,The Teeching of the Magi(London,George Allen and unwin,1956),p.18.
4.محمد رضایی راد، خرد مزدایی (تهران، طرح نو، 1378) ص 98.
5.همان، ‌ص 117.
6.همان، ص 119.
7.ر.ک. به کمال پولادی، تاریخ اندیشه ی سیاسی در غرب، جلد 1 (تهران، نشر ثالث، چاپ دوم، 1383).
8.فتح الله مجتبایی، شهر زیبای افلاطون و شاهی آرمانی در ایران باستان (تهران، انجمن فرهنگ ایران باستان، 1352)، ص 76.
9.R.C.Zaehner,op.cit,p.80
10.Ibid
11.Ibid,p xx
12.Ibid,p.86
13.فتح الله مجتبایی، پیشین، ص 120.

منبع مقاله :
پولادی، کمال؛ (1387)، تاریخ اندیشه ی سیاسی در ایران و اسلام، تهران: نشر مرکز



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.