ابن سینا: پیامبر به عنوان فیلسوف شاه

ابن سینا (428-370) از بزرگترین اندیشمندان و دانشمندان اسلامی به حساب می آید. کتابهای زیادی در فلسفه، الهیات و طب دارد. اما کتاب مستقل در سیاست ندارد. نظریه های سیاسی او را باید در نوشته های مختلفش از جمله الهیات
يکشنبه، 22 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ابن سینا: پیامبر به عنوان فیلسوف شاه
ابن سینا: پیامبر به عنوان فیلسوف شاه

 

نویسنده: دکتر کمال پولادی




 

ابن سینا (428-370) از بزرگترین اندیشمندان و دانشمندان اسلامی به حساب می آید. کتابهای زیادی در فلسفه، الهیات و طب دارد. اما کتاب مستقل در سیاست ندارد. نظریه های سیاسی او را باید در نوشته های مختلفش از جمله الهیات جستجو کرد. ابن سینا در اندیشه ی سیاسی از شاگردان فارابی به حساب می آید. بسیاری از آموزه های فارابی را در نظریات سیاسی خود دنبال کرده است. اما او در عین حال این آموزه ها را با تعابیری به کار برده است که با تعبیر فارابی تفاوتهایی دارد. این تفاوتها گاه مهم هستند و سرشت نظریات ابن سینا را از نظریات فارابی متفاوت می سازند. به طور کلی فارابی بیشتر بر سیاست تمرکز کرده است و ابن سینا بیشتر بر الهیات. در قیاس با نظریات فارابی و مسکویه رازی نظریات ابن سینا کمتر از نظریات سنتی در باب سیاست و حکومت فاصله گرفته است. فیلسوف شاه و قانون در نظریات ابن سینا با تعابیر فارابی تفاوت های مهمی دارد.

دیدگاه کلی ابن سینا

ابن سینا سیاست را اساساً در رابطه با قانون گذاری برای مدینه فاضله موردبررسی قرار می دهد و عالیترین قانون از نظر او قانون شریعت است. مسئله ی اصلی سیاست سعادت و کمال انسان است. عالیترین مرحله سعادت اتحاد عرفانی با خداوند است. انسان به عنوان موجود سیاسی و شهروند باید در چنین چهارچوبی مورد توجه قرار گیرد. سعادت در یک مدینه فاضله میسر است که هرکس به دیگری کمک می کند تا ضروریات زندگی همگان فراهم شود. جامعه به قانون نیاز دارد. قانون بر دو گونه است. قانون شرع که به صورت وحی توسط پیامبر آورده شده است و قانون بشری. قانون بشری تنها برای سعادت دنیایی کفایت می کند. برای رستگاری اخروی به قانون شریعت نیاز است.
ابن سینا نیز مانند فارابی دولت ایدال را دولتی می داند که توسط امام از نوع فیلسوف- شاه افلاطون اداره شود، اما تعبیری از فیلسوف- شاه دارد که او را به هیئت پیامبر در دریافت رسمی اسلامی نزدیک می کند. ولی از آنجا که پیامبر دیگر در میان ما نیست شریعت او باید حاکم بر نظام سیاسی باشد. به این ترتیب ابن سینا نیز مانند افلاطون که از فیلسوف- شاه در کتاب جمهوری به قانون در کتاب بعدی خود می رسد او نیز در نهایت به حاکمیت شریعت می رسد. البته ابن سینا نظریه ی فارابی را در مورد «نبوت فلسفی» یکسره کنار نمی گذارد، زیرا از «قانونگذاری» سخن می گوید که زندگی اجتماعی را در یک دولت نظم می دهد.

ابن سینا و فارابی

آنچه در این طرح کلی آمد تفاوتهای حائز اهمیتی را بین شالوده های اندیشه فارابی و ابن سینا نشان می دهد. این تفاوت را می توان با فشرده ترین بیان در اعتقاد فارابی به «نبوت فلسفی» و فاصله گرفتن ابن سینا از این عقیده توضیح داد. در نظریه ی فارابی امام کسی است که با معرفت فلسفی و عقلی به مقام اتصال با عقل فعال رسیده است. امام مدینه تمام نظام مدینه را از جمله قانون حاکم در آن را با استنباط خود سازمان می دهد. چنین نظری مبتنی بر این اصل و اندیشه است که بین حکم عقل و حکم وحی یگانگی وجود دارد. به همین ترتیب فیلسوف با طی مراتب صعود عقلی به همان مقامی می رسد که پیامبر با قوه متخیّله خود رسیده است. فیلسوف با اتصال به عقل فعال می تواند آنچه را که مقتضای وحی است به صورت قانون دریافت کند. اما ابن سینا به واسطه ی پذیرش این آموزه پیامبر را در مقام بالاتری از فیلسوف قرار می دهد و برای شریعت پیامبر جایگاه بالاتری از دریافت رئیس اول (فیلسوف- شاه) قایل می شود.
ابن سینا بر این نکته تأکید دارد که جامعه باید متکی به شریعت باشد. او در این تأکید به نظریات افلاطون در کتاب قانون رجوع کرده است و تلاش کرده است که نظریات افلاطون در کتاب قانون را با روح اسلام سازگار کند. شاید لازم به یادآوری است که افلاطون در کتاب جمهوری خود فیلسوف- شاه را به عنوان محور انتظام دهنده جامعه معرفی کرده است، در حالی که در کتاب قانون، شالوده انتظام دولتشهر را بر قانون متکی کرده است. همچنین ابن سینا در کتاب شفا سیاست را ذیل بحث نبوت مورد بحث قرار می دهد و این امر ابهاماتی را در اندیشه او ایجاد می کند و بازسازی منسجم اندیشه های او را دشوار می سازد.

آمیزش اندیشه اسلامی و نوافلاطونی

وقتی تمدن اسلامی شکوفایی خود را آغاز کرد و آثار فلاسفه یونانی به عربی و عبری ترجمه شد اندیشمندان مسلمان به ویژه اندیشمندان ایرانی در بخش شرقی تمدن اسلامی شیفته آثار پیشرفته عقلی در تمدن یونانی شدند. اندیشمندان مسلمان به ویژه ارادت زیادی به افلاطون و ارسطو پیدا کردند که اندیشه های آنها را با تفکر اسلامی خود همسو می دیدند. اما اندیشمندان مسلمان، به اصل آثار افلاطون و ارسطو دسترسی نداشتند. آنها در کتابخانه اسکندریه به خلاصه هایی از کتابهای افلاطون و ارسطو دست پیدا کرده بودند که نویسندگان نوافلاطونی تهیه کرده بودند. این نویسندگان نوافلاطونی، افلاطون و ارسطو را با گرایشهای نوافلاطونی خود و فلسفه ی فلوطین تفسیر کرده بودند. این امر بر شیوه تکامل اندیشه ی سیاسی، فلسفه و الهیات اسلامی تأثیر پایداری گذاشت. این تأثیر نه تنها در نگرش نوافلاطونی فارابی در فلسفه فیضان و صدور (که بدان اشاره شد) دیده می شود بلکه در گرایش فلسفه ایرانی به سمت عرفان و آمیزش تدریجی با آن نیز مشهود است. گرایشی که در فلسفه ابن سینا به سمت عرفان دیده می شود نخستین جلوه های چنین تأثیری است.
این امر دشواری هایی را در فهم اندیشه های فارابی و ابن سینا و دریافت درست از آنها نیز ایجاد کرده است. ابن سینا در نوشته های خود از واژه هایی چون وحی، نبوت، آخرت، پاداش و جزا و جز اینها به فراوانی استفاده کرده است. اما معلوم نیست این واژه ها با مفهوم سنتی اسلامی به کار رفته اند یا با مفهوم نوافلاطونی. مثلاً واژه وحی را به معنی فیض بردن از عقل فعال نیز می توان تعبیر کرد. یا آخرت را به معنی بقای روح و جاودانگی نیز می توان تفسیر کرد. یا می توان گفت آخرت به معنی آزاد شدن روح از تن و از ماده و بازگشت به روحانیت خالص است. ابن سینا و فارابی و بسیاری از فلاسفه دیگر از این واژه ها کدام تعابیر را در نظر داشته اند؟
این پرسش موضوع بحث و مناقشه زیادی، و به همین ترتیب موجب برداشتهای متفاوتی از اندیشه این فیلسوفان، قرار گرفته است. پاسخ ما به این پرسش آن است که فیلسوفان مسلمان در حقیقت بین دیدگاه های اسلامی خود با این آموزه های نوافلاطونی همسازی زیادی می دیدند و به همین ترتیب از جایگاه فیلسوف مسلمان با فرهنگ اسلامی به آن آموزه های نوافلاطونی می نگریستند. به هر جهت این تلفیق مورد قبول فقیهان سنتی و راست کیشی مثل غزالی نبود تا جایی که او ضمن رد نظر فیلسوفانی چون فارابی و ابن سینا آنها را به کفر متهم می کرد.
به هر حال فیلسوفان سیاسی مسلمان پایی در قلمرو دین داشتند و پای دیگری در قلمرو عقل نظری که به اندیشه ورزی درونی(نه وحی) اتکاء‌داشت. پرسش این است که آیا گاهی بیش از آنچه باید مرزهای دین را به سمت مرزهای عقل نظری پشت سر نگذاشته اند.

سیاست و نبوت

افلاطون و ارسطو در کتاب های خود، جمهوری، قانون، سیاست، بهترین شکل حکومت را مورد بررسی قرار داده اند. آنها این بحث را با بهره گیری از تفکر نظری به پیش برده اند. اما در اسلام بهترین شکل حکومت از پیش معلوم است. بهترین شکل حکومت به وسیله خود پیامبر محقق شده است. بنابراین فلاسفه مسلمان نمی توانستند به این عقیده بی توجه باشند. ابن سینا این دیدگاه را به این ترتیب وارد نظریه خود کرده است که فیلسوف- شاه را با پیامبر همسان گرفته است. به این ترتیب فیلسوف- شاه در نظریه او در هیئت پیامبر ظاهر می شود. ابن سینا در کتاب شفا بحثی درباره امامت و خلافت دارد که به نظر فقیهان اهل سنت نزدیک است و بر ابهام نظریات او می افزاید. ابن سینا در قسمتی از این کتاب درباره ی شیوه استقرار خلیفه سخن می گوید. تفاوت عمده ای که نظریه ی ابن سینا در این قسمت با نظریه فقیهان اهل سنت دارد این است که ابن سینا به پذیرش تغلب (حکومت مبتنی بر غلبه) تن نمی دهد. علاوه بر این ابن سینا در همه این احوال از یک «قانون گذار» سخن می گوید که در همه جا بر حسن جریان امور نظارت دارد و مظهری از دولت ایدئالی فارابی است.
منبع مقاله :
پولادی، کمال؛ (1387)، تاریخ اندیشه ی سیاسی در ایران و اسلام، تهران: نشر مرکز



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.