شیخ علی منشار عاملی

آشنایی با پدر زن شیخ بهایی

شیخ زین الدین علی بن احمد بن محمد بن هلال کرکی عاملی ـ که به نام جدش شهرت یافته و با عنوان «علی بن هلال کرکی» از او نام برده می شود ـ از عالمان فرزانه و سترگ عصر صفوی است. زمان و مکان ولادت او معلوم نیست،
يکشنبه، 29 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آشنایی با پدر زن شیخ بهایی
آشنایی با پدر زن شیخ بهایی

 

تلخیص: ابوالقاسم آرزومندی *




 
شیخ علی منشار عاملی
مهاجر نور
شیخ زین الدین علی بن احمد بن محمد بن هلال کرکی عاملی ـ که به نام جدش شهرت یافته و با عنوان «علی بن هلال کرکی» از او نام برده می شود ـ از عالمان فرزانه و سترگ عصر صفوی است. زمان و مکان ولادت او معلوم نیست، اما احتمالاً موطن و زادگاهش جبل عامل است. گفته شده که وی سالها در سرزمن هند می زیسته و همچنین در اجازه نامه محقق ثانی به وی، اشاره شده که شیخ علی منشار به قصد تحصیل علوم دینی و مجاورت با مرقد حضرت امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ، مدت زیادی ساکن عراق بوده و نزد او دروس مختلفی را آموخته است.
هنگامی که شیخ علی منشار روانه ایران شد، چهار هزار جلد کتاب نیز به همراه خود برد و در واقع، او حامل میراث گران بهای فرهنگی و علمی بوده است.[1] همه این کتاب ها پس از مرگ، به تنها فرزندش ـ که همسر شیخ بهایی بوده ـ به ارث می رسد.
نام پدرش، احمد و به «منشار» مشهور بوده است؛ از این رو شیخ علی به منشار، شهرت یافت. اطلاع چندانی از پدرش، در دست نیست. از عناوینی که محقق ثانی در اجازه نامه اش به شیخ علی، درباره پدر وی به کار برده، بر می آید که احمد منشار گرچه از دانش آموختگان دینی نبوده است؛ اما شخصیتی صالح، پرهیزگار و ایشان را افتخار صالحان دانسته است. این مطلب نشان می دهد که محقق ثانی، پدر شیخ علی را می شناخته که از چهره های نام آشنای آن زمان بوده است.

با کاروان فرزانگان

چشمگیر ترین فراز زندگی شیخ علی منشار، مهاجرت او به ایران است. شیخ علی، در زمره نخستین گروه از عالمان جبل عامل است که به دعوت استادش، محقق کرکی، آهنگ ایران کرد و به نقل آفرینی در تحولات فکری، دینی و سیاسی ایران پرداخت. راه یابی آنان به دربار پادشاهان صفوی، قدرت و نفوذ فوق العاده ای برایشان به ارمغان آورد و البته حضور در مناصب قدرت، که به دعوت و خواست حاکمان صفوی بود، پیامد های مثبت فراوانی هم به همراه داشت. در حقیقت، حضور جبل عاملی ها در ایران، نقطه عطفی در تاریخ تشیع ایران به شمار می رود.

مهاجران نور

هجرت عالمان جبل عامل به ایران، در عصر صفوی، بی تردید یکی از عوامل مهم و انکار ناپذیر رسمیت یافتن مذهب شیعه است. اولین و شاخص ترین آنان، استاد شیخ علی منشار، یعنی محقق کرکی است. در واقع، مذهب تشیع در ایارن عصر صفوی، بیش از هرکس، مرهون تلاش های خستگی ناپذیر این عالم برجسته شیعی است. البته این مهاجرت، به تدریج روی داد. ابتدا محقق کرکی راهی ایران شد و آن گاه به دعوت او، عده ای دیگر، از جمله شیخ علی بن هلال کرکی، به ایران عزیمت نمودند. اینان را می توان پیشگامان مهاجران جبل عامل دانست.

پیامد ها

این هجرت، سه پیامد اساسی به دنبال داشت:

الف. پیامد مذهبی

توسعه مذهب اثنا عشری در ایران، نخستین پیامد این هجرت بود. در سال های آغازین استقرار دولت صفوی، تشیع فقط در چند شهر کوچک، مانند: ساوه، قم، ری و ... رواج داشت؛ در مدت دو سده پس از حکومت صفویان، این مذهب در قلمرو حکومت آنان با استقبال عمومی رو به رو گردید.[2]
عالمان جبل عامل برای دست یابی به این هدف بزرگ، راه های گوناگونی را پیمودند، از جمله این که، از همان آغاز حضور خود در ایران، کتاب ها و رساله های مختلی را در اثبات حقانیت مذهب اثناعشری و رد مذهب سنیان به رشته تحریر درآوردند؛ البته ناگفته نماند که تأکید بر نقش جبل عاملی ها در رواج مکتب و مذهب اهل بیت، به معنی انکار یا تأثیر اندک عالمان ایران عصر صفوی نیست؛ به عنوان نمونه، علامه مجلسی از عالمان ایرانی است، اما حضوری بسیار قدرتمند و پرنفوذ در دربار شاهان داشت و وجود او، مانع بسیاری از امور خلاف شرع شاه معاصرش بود. از سوی دیگر، تألیفات وی تأثیرات شگرف معنوی و مذهبی در پی داشت؛ به طوری که گفته اند تنها با تألیف و انتشار کتاب حق الیقین (از علامه مجلسی)، هفتاد هزار تن از سنیان سوریه به مذهب تشیع پیوستند.[3]

ب. پیامد علمی و ادبی

عالمان جبل عامل، در رواج و آموزش علوم شیعی تلاش های گسترده ای مبذول داشتند و حوزه های بحث و تدریس را رونق بخشیدند. شاهان صفوی نیز با پشتیبانی از آنان، مانند: اختصاص دادن مبالغی برای طالبان علم تعیین مقرری برای استادان و همچنین تأسیس موقوفاتی برای این امور، بر شدت این روند افزودند.
جبل عاملی ها، با تبیین احکام فقهی مختلف و گسترش علم کلام و تفسیر، توانستند عالمانی را بپرورند، که این ها نیز خود زمینه ساز تربیت گروه بزرگی از روحانیان دیگر شدند.[4]

ج. پیامد سیاسی

نمود آشکار این پیامد، به دست گرتفن قدرت سیاسی و تصدی مناصب مذهبی، اجتماعی، سیاسی و ... است. البته نفوذ آنان، در طول سال های حکومت صفویان، با افت و خیز ها و شدت و ضعف هایی همراه بود. این نفوذ با محقق کرکی آغاز شد. او چنان مورد توجه شاه طهماسب بود که شاه خود را کارگزار او می دانست.[5]
مناصبی که شاهان صفوی بر عهده عالمان جبل عاملی و ایرانی نهادند، متنوع و مناسب با آنها است، برای پی بردن به میزان نفوذ سیاسی و اجتماعی عالمان، به برخی از این مناصب اشاره شود.

1. مقام شیخ الاسلامی؛[6]
2. مقام صدرات؛
3. ملا باشی گری؛
4. امامت جمعه جماعت؛
5. تدریس و تربیت دانش اندوزان و تألیف کتاب و رساله؛
6. قضاوت؛
7. وعظ و ارشاد؛
8. تولیت مساجد و مدارس؛

معمولاً برای مناصب مهمی چون: شیخ الاسلامی، ملا باشی گری و صدرات، عالمانی برگزیده می شدند که از جهت علم و عمل،سرآمد و مقبول دیگر روحانیان باشند. وظایف متصدیان این مناصب بسیار گسترده بود.[7] و حتی بسیاری از اوقات، مورد مشورت شاهان قرار می گرفتند و به شاهان امر و نهی می کردند. از جمله وظایف آنان از این قرار است:
تعیین حکام شرع و قاضیان، تعیین مباشران، مدرسان، متولیان مدارس، موقوفات، انتخاب پیش نماز ها و شیخ الاسلام ها و امام جمعه ها، رفع تعدی از مظلومان و شفاعت نزد شاهان، تعلیم و تحقیق مسائل شرعی و نظارت بر امور روحانیان.

استادان

علی بن عبدالعال کرکی (محقق ثانی) [8]
شیخ جمال الدین ابوالعباس احمد بن شیخ شمس الدین محمد بن خاتون

شاگردان

به یقین، عالم فرزانه ای چون شیخ علی منشار ـ که به علت توجه فراوان محقق کرکی به او، به ایران دعوت می شود ـ دارای محافل و مجالس تدریس بوده است؛ اما در کتاب های شرح حال، از شاگردان ایشان، تنها نام کسانی دیده می شود که از او «اجازه نامه» دریافت داشته اند؛ هر چند می توان حدس زد که احتمالاً صاحبان اجازه، در مجلس درس او حضور داشته اند. گذشته از این، دختر شیخ علی منشار که زنی فقیه و محدث بوده، به یقین از زلال دانش و اندیشه پدر فرزانه اش، بهره تام برده؛ ولی در کتاب های شرح حال اشاره ای بدان نشده است. نام برخی از شاگردان وی ـ که به آن ها دست یافتیم ـ از این قرار است:

1. شمس الدین ملک محمد بن سلطان حسین اصفهانی
2. محمد بن حید مشهور به میرک (میرکی) اصفهانی
3. سید حسین بن محمد موسوی کرکی

جایگاه علمی و اجتماعی

پی بردن به جایگاه علمی و منزلت اجتماعی شخصیت هایی چون شیخ علی منشار ـ که بسیاری از زوایای زندگی اش بر ما پوشیده است ـ دشوار به نظر می رسد، اما برخی نکات، که در لابه لای شرح حال وی دیده می شود، به خوبی ما را به پهنه وسیع دانش و افق بلند فکری این دانشمند جبل عاملی آگاه می سازد. این نکات را که در گوشه و کنار برخی کتاب های شرح حال آمده و گاهی بارها تکرار شده، و شاید کمتر کسی به اهمیت آن ها توجه داشته در این جا می آوریم.

1. صاحب «ریاض العلما» آورده است:
قول شیخ علی در مسائل شرعی و جواب فتاوا، معتبر و موثق بوده و در انتظام امور شرعی و عرفی، رأی صائب داشت و بر اقرانش فائق بود. به علاوه، وی پس از درگذشت استادش محقق ثانی، عهده دار شیخ الاسلامی شد و نیز وکالت در حلالیات اصفهان، به وسیله شاه، به او تفویض گشت و در تنظیم معاملات دینی و دنیوی کوشا بود.[9]
از این که وی پس از وفات محقق ثانی، عهده دار مقام شیخ الاسلامی شد و از اعتبار و وثاقت قول او در مسائل فقهی، معلوم می شود که وی دارای توانایی های علمی بالا، نفوذ در میان رجال علمی و سیاسی و دارای قدرت تدبیر در امور اجرایی بوده است.
2. نقل شده است که از این عالم ربانی، چهار هزار جلد کتاب به دخترش، که تنها فرزند او به شمار می رفت به ارث رسید. این تعداد کتاب در آن سالها، گذشته از آن که علو همت او را در جمع آوری آثار علمی نشان می دهد، حاکی از آن است که او شیفته آموختن و پژوهش و تتبع بوده است؛ از این رو، بی راه نیست اگر گمان شود که او قله های مختلف دانش را فتح کرده و با علوم گوناگونی آشنا بوده است.
از این که استادش محقق کرکی، او را به ایران دعوت می کند، این نکته به دست می آید که وی شخصیتی متخلق و فرهیخته و با توانایی علمی برتر بوده و مورد عنایت استادش قرار داشته است. اهمیت این نکته آن است که یکی از اهداف محقق کرکی از دعوت عالمان به ایران، رواج معارف و علوم ناب شیعی، در جامعه نوپای شیعی ایران بوده است. و این که از این افراد در جهت تربیت عالمان دیگر بهره گیرد و مسؤولیت ها و مناصب علمی و اجتماعی و مذهبی و سیاسی را بر عهده آنان گذارد. از این رو محقق کرکی می بایست عالمانی را به ایران فرا می خواند که واجد چنین شرایطی باشند. مؤید این نظر، جملات آغازین اجازه نامه محقق کرکی، به شیخ علی منشار است که گفته است:
«همانا (شیخ علی منشار) از صالحان و پرهیزگاران و فاضلان شریف است که توجه تام به اکتساب فضایل دارد.»[10]
4. در شرح حال دختر شیخ علی گفته اند که وی زنی محدث و فقیه بود و تدریس می کرد.
این مطلب کاشف از آن است که شیخ علی، خود، بر آن علوم احاطه و تسلط داشته است؛ چرا که بدون تردید، اولین استاد و شاید تنها استاد دخترش بوده است.
5. شیخ علی منشار پس از کوچ به ایران، مشاهده کرد که زمینه های بسیاری فراهم است تا تشیع، پس از سال ها غربت و انزوا، رونق گیرد. او تصمیم گرفت تا برخی از عالمان بزرگ دیگر را به ایران دعوت کند، که در میان آنان نام بزرگانی چون پدر شیخ بهایی نیز دیده می شود. از این جا معلوم می شود که نظر و امر شیخ علی منشار مطاع و مورد توجه و پذیرش عالمان بوده است.

تألیفات

از شیخ علی منشار، آثار اندکی به جای مانده است که عبارتند از:

1. رساله فی النکاح؛ نسخه ای از این رساله را آقا بزرگ تهرانی، در نجف دیده است.[11]
2. کتاب الطهاره؛
این کتاب مشتمل بر مباحث مهم برای طهارت است. وی این اثر را به درخواست شاه طهماسب به رشته تحریر درآورد و فرزند محقق کرکی بر این کتاب حاشیه زده است.[12] شیخ آقا بزرگ تهرانی نسخه ای از این اثر را نزد سید ابوالقاسم ریاضی خوانساری به خط محمد باقر، مکتوب سال 1131 هـ . ق دیده است.[13]
3. صیغ العقود والایقاعات؛[14]
4. رساله فی صلاه الجمعه؛
شیخ منشار، در این اثر، قائل به عدم وجوب عینی نماز جمعه شده است.[15]

یگانه وارث

شیخ علی منشار، فقط یک دختر داشته است که پس از ورود به ایرن، به همسری شیخ بهایی درآمد. نام این دختر ذکر نشده است؛ اما چنان که در «ریاض العلما» آمده، وی زنی عالم و فقیه بوده و تدریس می نموده و زنان در درس او شرکت می کرده اند. سال وفات وی نامعلوم است؛ اما گفته شده که پس از مرگ همسرش (شیخ بهایی) در قید حیات بوده است.[16]

وفات

شیخ علی منشار عاملی، پس از سال ها تلاش در راه گسترش و احیای مکتب اصیل تشیع، سرانجام، روز دوشنبه سیزدهم ربیع الاول (984 هـ . ق) در اصفهان درگذشت. پیکرش به مشهد مقدس انتقال یافت.[17] و در دارالسیاده آستان امام رضا ـ علیه السلام ـ،[18] در خاک لحد آرام گرفت.

پی‌نوشت‌ها:

* (تلخیص از کتاب گلشن ابرار، ج 5، ص 104)
[1]. ریاض العلما، ج4، ص 266.
[2]. مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران در عصر صفوی، مهدی فرهانی منفرد، انتشارات امیر کبیر، ص 156.
[3]. همان، ص 157.
[4]. همان، ص 166.
[5]. همان، ص 149.
[6]. درباره وظایف «شیخ الاسلام»، به قلم نگارنده همین مقاله، طالبی در شرح حال میر محمد صالح خاتون، آبادی آمده است. ر.ک: گلشن ابرار، ج3.
[7]. خاندان شیخ الاسلام اصفهان، سید مصلح الدین مهدوی.
[8]. ر.ک: مجموعه دیدار با ابرار، محقق کرکی.
[9]. ریاض العلما، ج4، ص 267، به نقل از کتاب تاریخ عالم آرا.
[10]. حیاه المحقق الکرکی، ج2، ص 256. «عمده الصلحاء و الاتقیاء و الفضلاء النبلاء، المتوجه بکلییه الی اکتساب الفضائل».
[11]. الذریعه، ج 24، ص 299.
[12]. طبقات اعلام الشیعه، قرن دهم، ذیل عنوان «علی بن منشار».
[13]. اعیان الشیعه، ج8، ص 369؛ تکمله أمل الآمل، ص 266؛ الذریعه، ج15، ص 186.
[14]. مقدمه ای بر فقه شیعه، ترجمه محمد آصف فکرت، ص 182.
[15]. الذریعه، ج15، ص 76.
[16]. ریاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی، ج4، ص 225؛ اعیان الشیعه، ج 8، ص 369؛ ریاض العلماء، ج 4، ص 266.
[17]. اعیان الشیعه،ج8، صص 369؛ خاندان شیخ الاسلام اصفهان، سید مصلح الدین مهدوی، ص 32.
[18]. خاندان شیخ الاسلام اصفهان، ص 32.

منبع مقاله: http://www.andisheqom.com



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط