جلوه های مساوات

اصولاً افراط و تفریط در همه امور، مضر است. دشمنان انسانیت، یا سلب حریت و مساوات می کنند- که این تفریط است- یا انسان ها را به حریت و مساوات افسار گسیخته می کشانند- که این افراط است- و در هر دو صورت، آنان که
يکشنبه، 13 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جلوه های مساوات
 جلوه های مساوات

 

نویسنده: آیت الله دکتر احمد بهشتی




 

اصولاً افراط و تفریط در همه امور، مضر است. دشمنان انسانیت، یا سلب حریت و مساوات می کنند- که این تفریط است- یا انسان ها را به حریت و مساوات افسار گسیخته می کشانند- که این افراط است- و در هر دو صورت، آنان که زیان می بینند، مردمند و آنان که سود می برند، حاکمان جورند. روزگاری بود که حاکمان، صدای آزادی و مساوات را در گلوها خفه می کردند و بر سر انسان ها عربده غرور می کشیدند. اکنون دوران چنین حکومت هایی سپری شده است. دنیای امروز، دنیای بیداری و آزادی خواهی و تساوی حقوق است. حکام هم چاره ای ندارند جز این که با مردم هم صدا شوند. منتها برای این که خود را از مزاحمت مردم در امان بدارند، آن ها را به سوی آزادی خواهی و مساوات طلبی افراطی سوق می دهند. هیچ چیزی برای آرامش حاکمان گستاخ و از خدا بی خبر و از مردم بیگانه، بهتر از ترویج بی بند و باری به بهانه آزادی و زن را به بهانه تساوی حقوق به اختلاط همه جانبه با مردان فراخواندن و نظام مقدس خانواده را متلاشی کردن نیست، منتسکیو می گوید:
همان اندازه ای که زمین از آسمان دور است، همان اندازه هم روح مساوات مفرط از روح مساوات حقیقی دور می باشد. روح مساوات حقیقی عبارت از این است که شخص در عین حالی که به هم نوعان خود فرمان می دهد، از آن ها اطاعت بکند. نه این که کاری بکند که همه فرمان بدهند و هیچ کس فرمان نبرد. در لوای روح مساوات حقیقی، انسان سعی نمی کند که خود سر بوده و صاحب اختیاری نداشته باشد، بلکه جهد و کوشش دارد که اشخاص مساوی با خودش صاحب اختیار شوند. در حال طبیعی افراد بشر مساوی به دنیا می آیند، ولی نمی توانند در این وضعیت باقی بمانند. محیط اجتماع، این حال طبیعی را از آنان می گیرد و سپس مساوی نمی شوند، مگر به حکم قوانین. فرق میان دموکراسی منظم و غیر منظم این است که در اولی مردم همه به عنوان افراد ملت، مساوی می شوند، ولی در دومی به عنوان سناتور، به عنوان قاضی، پدر، شوهر و ارباب مساوی می شوند. (1)
در نهضت مشروطیت، حریت و مساوات اجتماعی و سیاسی تنها شعار نبود. شعاری که توأم با شعور نباشد، چه فایده ای دارد؟ مردم ما در سایه رهبریِ علما و مراجع به شعور سیاسی رسیده بودند و تا زمانی که رهبران در صحنه بودند، مردم هم در صحنه ماندند و مجالسی به وجود آوردند که قانون اساسی مشروطیت را نوشت و به پنج مجتهد جامع الشرائط مجلس حقّ وتو کردن قوانین خلاف شرع را داد. هنگامی که مردم احساس کردند که از پشتوانه رهبریِ علما و مراجع محروم شده اند، صحنه را خالی کردند. با نفوذ روشن فکرهای سست نهاد و ایادی استبداد در نظام مشروطه و قانون گذاری چاره ای جز کنار کشیدن نبود؛ اما این کنار کشیدن برای به دست آوردن فرصتی طلایی بود تا شعاری قوی تر با شعوری ریشه دارتر مطرح شود و بساط استبداد را برای همیشه برچیند. این بار شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» مطرح شد و تلاش ایادی استبداد و روشن فکرهای غرب زده برای منحرف کردن آن به جایی نرسید.
رهبران دینی خود از بزرگ ترین و بهترین مظاهر حریت و مساوات بوده اند. شیواترین غزل مساوات، تساوی مردم با حکام و زمامداران است.
مساوات تمام افراد ملت، با شخص والی در جمیع حقوق و احکام و شدت اهتمام حضرت ختمی مرتبت- صلواته علیه و آله- را در استحکام این اساس سعادت امت، از سیره مقدسه حضرتش توان فهمید. (2)
اگر مفهوم مساوات را تجزیه و تحلیل کنیم، در می یابیم که دارای شُعب و فروع متعددی است و ما برخی از آن ها را در این جا ذکر می کنیم:

1. مساوات در حقوق

در دین مبین اسلام، مساوات در حقوق، جلوه های فراوانی دارد. رهبر بزرگ اسلام، خود الگوی مساوات در حقوق بود.
مساوات در حقوق را از داستان فرستادن دخترش زینب، حلی و زیور موروثه از مادرش خدیجه- سلام الله علیها- را به مدینه منوره برای فکاک شوهرش ابی العاص نزد امیر مسلمین و گریستن آن حضرت به مشاهده آن... باید استفاده نمود که به چه دقت مقرر فرموده اند. (3)

2. مساوات در احکام

هر گاه ملاک و معیار عمومیت حکم در افرادی موجود باشد، به هیچ وجه نمی توان آن ها را از شمول حکم خارج کرد. رهبر بزرگ اسلام، احکام الهی را به طور مساوی در مورد همگان اجرا می کرد و حکام اسلامی بلکه انسانی باید از حضرتش سرمشق بگیرند.
مساوات در احکام را از امر به تسویه عمّش عباس و پسر عمّش عقیل (با این که بالمجبوریه ایشان را به جنگ آورده بودند) با سایر اسرای قریش-حتی در بستن دست ها و بازوهای شان- باید سرمشق گرفت که اصلاً جهت فارقه و مائزه در کار نیست. (4)

3. مساوات در قصاص

اگر در یک نظام سیاسی و حکومتی برخی قصاص شوند و برخی قصاص نشوند، فاجعه به بار می آید. حضرتش در این راه نیز الگو بود. «درجه مساوات در مقاصّه و مجازات را از برهنه فرمودن دو کتف مبارک بر فراز منبر در همان قرب ارتحال با اشتداد مرض و حاضر فرمودن تازیانه یا عصای ممشوق برای مقاصه نمودن سواده (به محض ادّعای آن که در بعض اسفار هنگامی که برهنه بوده، تازیانه یا عصای مزبور از ناقه تجاوز و به کتفش رسیده) و بالأخره قناعت او به بوسیدن خاتم نبوت که در کتف مبارک بود» (5) به خوبی می توان استفاده کرد.
رهبر بزرگ اسلام برای استحکام بخشیدن مسئله مساوات در احکام و قصاص «محالی را فرض و فرمود: اگر از صدیقه طاهره سیّدة النساء فاطمه زهرا- صلوات الله علیها- سرقت سر زند، دست مبارکش را قطع خواهم نمود. (6)
حکومت ها در اصطلاح نائینی به دو قسم ولایتیّه و تملیکیه تقسیم می شوند. حکومت ولایتیّه، مردمی و الهی است؛ ولی حکومت تملیکیه، فردی و غیر الهی و استبدادی است.
حکومت ولایتیه، مشکلاتی دارد. یکی از مشکلات بزرگ آن، کارشکنی ها و اشکال تراشی های آن هایی است که با تبعیضات ناروا خو گرفته و از این رهگذر به مال و منال و جاه و مقام رسیده اند. چرا دوران پنج ساله خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام را جنگهای جمل و صفّین و نهروان فرا گرفت؟ ناکثین، قاسطین و مارقین با سردار بزرگ عدالت و آزادی و مساوات، چه مشکلی داشتند؟ آن ها چه می خواستند که حکومت ولایتیه علویه، خود را در برآوردن آن مجاز نمی دید؟
برای احیای همین سنت (مساوات) و سیره مبارکه و محو بدعت تفضیل در عطا و استرداد قطایع و تیولات و برپا داشتن اساس مساوات بود که در عصر خلافت شاه ولایت- علیه أفضل الصلاة و السلام- آن همه فتن و حوادث برپا شد. حتی بزرگان اصحابش مانند عبدالله عباس و مالک اشتر و غیرهما برای اطفای نوایر فتن، فی الجمله رفتار به سیره محدثه سابقین را در عطا و قسمت و تفضیل سابقین بدریین و مهاجرین اولین و امّهات مؤمنین را بر لاحقین تابعین و ایرانیان تازه مسلمان از حضرتش استدعا نمودند و آن چنان جواب های سخت شنودند. داستان حدید محمات، در جواب یک صاع گندم خواستن برادرش عقیل و عتاب های مکمله مقام عصمت به فرزندش سیّد الشهداء علیه السلام برای استقراض یک مُدِ عسل از بیت المال- که معاویه با آن عداوت، از شنیدن آن گریست و گفت آن چه گفت- و عاریه مضمونه خواستن یکی از بنات طاهرات، گردن بندی از بیت المال و آن فرمایشات صخره صمّاء شکاف، الی غیر ذلک، از آن چه در کتب سیر، مسطور و موجب سر به زیری تمام مدعیان بسط عدالت و مساوات است. (7)
این که گفته اند: «الملکُ یبقی معَ الکفرِ و لا یبقی معَ الظّلمِ» به همین دلیل حفظ مساوات و رفع خفقان است. هر نظامی که به عدل نزدیک تر است، شایسته بقاست و هر نظامی که به جور و ستم، آلوده تر است؛ در خور زوال و نابودی است.
چه عجب گر به قرن ها پاید
هر بنایی که عدل، بنیاد است
گشت ویران مدائن سبعه
طاق کسری هنوز آباد است
شاید طاق کسری هم مظهر عدل نباشد و شاید انوشیروان هم سمبل عدالت نبوده است؛ ولی آن هایی که می خواستند مستبدان خیره سر و مدّعیان الوهیّت در روی زمین را به خود آورند، بهتر آن می دیدند که چیزی- هر چند غیر واقعی- را سمبل قرار دهند و با ستایش آن، افرادی را که هرگز ممکن نبود به طور مستقیم، مخاطب قرار گیرند و موعظه شوند، به خود آورند و آن ها را متنبّه سازند.
سعدی بسیار شجاع بود که شعر زیر را سروده و پادشاه مستبدی را به عدالت فرا خوانده است:
به نوبتند ملوک اندر این سپنج سرای
کنون که نوبت توست ای ملک به عدل گرای
و شاید مخاطبش فرضی است و آن را در کنج خلوت سروده و با یادگار گذاشته تا اگر روزی و روزگاری به دست طاغوت یا طاغوتچه ای افتاد و مطالعه کرد، درس عبرت گیرد و به خود آید.
بیداری و آگاهی و هوشیاری مردم و حساسیت آن ها در برابر خفقان و تبعیض مستبدان و عوامل و ایادی آن ها پدیده ای است بسیار مبارک و همین، موجب قیام و نهضت مشروطیت شد. مبارزه با خفقان و تبعیض، سنت و سیره انبیا و اولیاست. عصر جنبش مشروطیت را باید در تداوم نهضت تنباکو، عصری فرخنده نامید. مردم و علما، کار تازه ای نکردند، بلکه سنت و سیره پرچم داران دین را احیا کردند.
برای پیروی و متابعت همین سنّت و سیره مأخوذه از انبیا و اولیا- علیهم أفضل الصلاة و السلام- است که در این عصر فرخنده- که عصر سعادت و یقظت (8) و انقضای دوره اسارت و انتهای سیر قهقرایی اسلامیانش، بعونه تعالی باید شمرد- با تبیین فقها و روحانیین و رؤسای مذهب جعفری- علی مشیِّدِه أَفضل الصلاة و السلام- هم در استنقاذ حریت و حقوق مغصوبه مسلمین و تخلیص رقابشان از ذَلّ رقّیت و اسارت جائرین، همان همّت مجدّانه را مطابق همان سیره مقدسه مبارکه مبذول و بر طبق دستور مقرر در شریعت مطهره ما لا یدَرک کُلُّهُ لا یُتَرک کُلُّهُ، در تحویل سلطنت جائره غاصبه در نحوه اولی- که علاوه بر تمام خرابی های عیانیّه، اصل دولت اسلامیه را هم به انقراض عاجل، مشرف نموده است- به نحوه ثانیه- که حاسم اکثر مواد فساد و مانع استیلای کَفَره بر بلاد است- بذل مُهجه و مجاهدت لازمه، در حفظ بیضه اسلام را مصروف فرموده و می فرمایند: بدیهی است تنبیه غیرتمندان اسلام به آزادی رقابشان از رقّیت جائرین و مشارکت و مساواتشان در تمام نوعیات مملکت با غاصبین و پی بردن به خطرات مترتّبه بر استبداد و فعال ما یشاء بودن ظالمین برای جدّشان در طلب و شوقشان به مطلب اعظم، وسیله و اقوی سبب است. (9)
افسوس که فرخندگی نهضت مشروطیت، دولت مستعجل بود. خورشید نهضت، خوش درخشید، ولی زود افول کرد. همان چیزی که سبب پیروزی نهضت مشروطیت بود، سبب دوام و استمرارش بود. مشروطه تایکی دو دوره کارساز بود، سرانجام، استبداد با چهره ای مرموز به میدان آمد. استبداد سیلی خورده، برای مدتی کوتاه گیج و حیران بود. کم کم خود را آماده کرد و چنان مشروطیت را سیلی زد که هرگز نتوانست خود را جمع و جور کند و حریف تازه نفس را از میدان خارج سازد. سیلی ایادی رضا خانی بر صورت مدرس فرو نیامد، بلکه سیلی به مشروطیت و در حقیقت، ملت بود و هر دو را از پای درآورد؛ اما آن که هرگز نمرده و نمی میرد، ملت متدین ایران است. ملت ایران، در حمله مغول شکست سختی خورد و اگر چه، چند صباحی بر زمین فرو غلتید و در زیر چکمه های دژخیمان مغولی و چنگیزی، لگدمال شد؛ ولی آرام آرام، نفس تازه کرد و بر سر پای ایستاد و از سلطانی بت پرست، به نام اولجایتو، خدا بنده ای محمد نام، ساخت و فرهنگ دینی و ملی خود را غالب گردانید. (10)
ملت ایران، با قبول اسلام و تشیّع، استبداد امویان و عباسیان را هم دفع کرد. ابومسلم خراسانی، بنی امیه را به زانو درآورد و پادشاهان سامانی و غزنوی و آل بویه، خلفای عباسی را خانه نشین کردند و از آن ها چیزی ساختند که بهتر است بر آن ها نام دکور نهاد. سرانجام با تدبیر و دراست و سیاست خواجه نصیر الدین طوسی و به دست مغول ها، آخرین بازمانده مخمور عباسی و حرم سرای عریض و طویلش، ره سپار جهنم شدند.
استبداد رژیم پهلوی با پشتیبانی بیگانگان، به حاکمیت مطلق رسید و از مشروطیت- که ثمره خون آزادی خواهان و دشمنان سرسخت تبعیض و ستم بود- چیزی جز نام باقی نگذاشت.
قانون اساسی مشروطیت، به دست آن رژیم، دست خوش تغییراتی شد. سلطنت برای پهلوی ها به عنوان هدیه الهی و میراث ابدی به ثبت رسید. نظام شاهنشاهی، به عنوان نظامی که در تاریخ ایران زمین، سابقه ای 2500 ساله دارد، غیر قابل تغییر معرفی شد. غافل از این که ملت ایران، هوشیار و بیدار است و جواب سیلی را به سیلی خواهد داد.
اگر در نهضت مشروطیت، سیلی بر صورت کثیف استبداد فرود آمد و اجازه داده شد که سلطنت، منهای استبداد، باقی بماند، این بار سیلی بر صورت نظام پوسیده شاهنشاهی زده شد و ملت رشید و شجاع ایران با الهام از مکتب والای تشیع، تومار سلطنت 2500 ساله را در هم پیچید و بر ویرانه آن، بنای عظیم جمهوری اسلامی را استوار کرد.
این نهضت را هم مرجیعت و روحانیت، رهبری کرد. امام خمینی رحمة الله علیه به عنوان سمبل رهبری انقلاب، در کسوت مقدس مرجعیت، به میدان آمد و چندان کوشید، تا نظام پوسیده شاهنشاهی را برچید و نهال نوثمر جمهوری اسلامی را غرس و آبیاری کرد.
هم اکنون نیز دشمنان سیلی خورده در کمینند. آن ها می خواهند آرام آرام، اسلامیت نظام را خدشه دار کنند. سپس جمهوریت را و سرانجام از جمهوری اسلامی چیزی جز نام باقی نگذارند؛ ولی بیداری و هوشیاری ملت و روحانیت، می تواند ثابت کند که دشمن به خواب و خیال، زنده است. وحدت و انسجام نیروهای متدیّن و رهبری روحانیت و مرجعیت، بساط استبداد را برچیده و جمهوری اسلامی را بر سر پای آورده و اینک نیز همان، وسیله استمرار و بقای نظام است. افزون طلبی ها و غالب ساختن دافعه ها و حیف و میل بیت المال و مباح شناختن تمام وسایل رسیدن به هدف های شخصی و گروهی و بی اعتنایی به اصالت و نجابت و شخصیت ملتی متدین و ریشه دار- که علایق دینی و عواطف مذهبی اش با تاریخ گره خورده و به کمک اسلام بر استبداد ساسانی سیلی زده است- نتیجه ای جز زوال و باقی ماندن بدنامی و رسوایی ندارد.
بدانیم که خدای را با کسی تعارفی نیست. توجه داشته باشیم که آن چه به دست آمده، بدون نصرت خداوند ممکن نبوده و صد البته که اگر به وظیفه خود عمل نکنیم و گرفتار غرور و قدرت و حبِّ جاه و مقام شویم و آزادی و مساوات اسلامی را زیر پا گذاریم، خداوند آن چه را داده، می گیرد. نه مردم از روحانیت، بی نیازند و نه روحانیت، از مردم و نه هر دو از خدا، با هم و با خدا باشیم، تا آن چه را خدا داده، حفظ کند. بی هم و بی خدا باشیم، تا آن چه را داده، باز ستاند.
خداوند می فرماید:
(وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَینَاتِ وَمَا کَانُوا لِیؤْمِنُوا کَذَلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ. ثُمَّ جَعَلْنَاکُمْ خَلَائِفَ فِی الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظَرَ کَیفَ تَعْمَلُونَ)؛ (11)
ما اقوام پیش از شما را، چون ظلم کردند، هلاک کردیم و این، در حالی بود که پیامبرانشان با دلایل روشن، نزد آن ها آمدند، ولی آن ها ایمان نیاوردند. ما این گونه گروه مجرمان را کیفر می دهیم. سپس شما را در روی زمین- پس از آنان- جانشین ساختیم، تا بنگریم چگونه عمل می کنید.

پی نوشت ها :
 

1. همان، کتاب هشتم، فصل سوم، ص 238.
2. تنبیه الامة و تنزیه الملة، ص 60.
3. همان، ص.
4. همان، ص 60 و 61.
5. همان، ص 61.
6. همان.
7. همان، ص 62.
8. بیداری.
9. تنبیه الامة و تنزیه الملة، ص 63.
10. محمد معین، فرهنگ فارسی، ج5 و ص 199. او در سال 716 قمری وفات یافت.
11. یونس (10) آیه های 13-14.

منبع مقاله :
بهشتی، احمد؛ (1382)، اندیشه سیاسی نائینی، قم: مؤسسه بوستان کتاب، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.