خاندان رودریگز از تجار بزرگ انگلیسی الماس در اواخر سده هفدهم است.
دیونیسیوس رودریگز (1) (متوفی 1541) یهودی مخفی (مارانو) و پزشک مانوئل اول و ژان سوم، پادشاهان پرتغال، بود. او به انگلستان رفت و بهنوشته دایرة المعارف یهود "عضو جامعه یهودیان مخفی" این کشور شد.
در سده هفدهم، گومز رودریگز (2) و پسرش بارتولمو رودریگز (3) (متوفی 1692) را در زمره تجار سرشناس انگلیس مییابیم. بارتولمو رودریگز، که با نام "یاکوب دو سکویرا" (4) نیز شناخته میشد، در سال 1683 به هند رفت، در قلعه سنجرج ساکن شد و به تجارت الماس پرداخت. وی دامنه تجارت خود را به مانیل، برمه، بنگال و چین گسترش داد. نام او تا سال 1692 در اسناد کمپانی هند شرقی انگلیس مندرج است. وی در قلعه سنجرج درگذشت. (5)
آلوارو فونسکا (1652-1742)، که نام دیگر او "یاکوب آلوارز" است، (6) به خاندان معروف اَبواَب/ فونسکا تعلق دارد. در سال 1670 از جزایر هند غربی به انگلیس رفت و در این کشور ساکن شد. در سال 1683 به هند رفت و بهمراه دو یهودی پرتغالی دیگر، بارتولمو رودریگز و دومینگو دو پورتو، در قلعه سنجرج مستقر شد و به فعالیت وسیع تجاری پرداخت. هفده سال (1683-1700) در هند بود و به شکلهای مختلف به کمپانی هند شرقی انگلیس یاری میرسانید. دایرة المعارف یهود مینویسد: "وی، در همکاری با سایر تجار یهودی، یک امپراتوری وسیع تجاری ایجاد کرد و بازارهای جدیدی را در آسیا به روی تجارت انگلیس گشود. او مبالغ عظیمی در تجارت با چین، برمه و بنگال سرمایهگذاری کرد." آلوارو فونسکا با کشتیهای شخصی خود به تجارت سنگهای قیمتی، الوار و منسوجات اشتغال داشت. در سال 1700 با "ثروت عظیمی" به انگلستان بازگشت. او از دوستان توماس پیت، حکمران سنجرج، بود. (7)
ژاک دو پائیوا (8) (متوفی 1687) نیز تاجر بزرگ الماس انگلیس در نیمه دوم سده هفدهم است. از یهودیانی بود که از هلند به انگلستان مهاجرت کرد و از نخستین یهودیانی که در قلعه سنجرج مستقر شد. در سال 1684 با مجوز کمپانی هند شرقی بریتانیا بهمراه مستخدمین و دستیارانش به هند رفت و تا زمان مرگ در این سرزمین بود. پس از مرگ پائیوا، همسرش با الیهو ییل، حکمران قلعه سنجرج، زندگی میکرد. (9)
اعضای خاندان مارانوی ابندانا (10) نیز از شبه جزیره ایبری در سراسر جهان پراکنده شدند. تعدادی از آنان در سدههای هفدهم و هیجدهم به فرانکفورت و آمستردام مهاجرت کردند و تعدادی به انگلیس.
اسحاق ابندانا (11) (1640-1710) استاد زبان عبری در دانشگاه کمبریج بود. یکی دیگر از اعضای این خاندان، بهنام اسحاق ساردو ابندانا (12) (1662-1709) در حوالی سال 1702 از آمستردام به لندن رفت و از تجار بزرگ الماس انگلیس شد. وی سپس در قلعه سنجرج مستقر شد و به صادرات الماس و سایر سنگهای قیمتی پرداخت. او مشاور توماس پیت، حکمران سنجرج، بود و با پیت رابطه نزدیک دوستانه داشت. (13)
مارکوس موسس (متوفی 1735) با نام "مردخای هامبورگر" (14) نیز شناخته میشود. پدرش از سران یهودیان هامبورگ بود. مردخای به لندن مهاجرت کرد، سپس در سال 1712 به قلعه سنجرج رفت و کارگزار مالی توماس پیت شد. وی "الماس پیت" را در فرانسه فروخت و با ثروت فراوان به انگلستان بازگشت. در سال 1731 مجدداً به هند رفت و در آنجا درگذشت. (15)
خاندان کاسترو/ دو کاسترو از معروفترین خاندانهای مارانوست که اعضای آن در سراسر جهان پراکندهاند. درباره نقش آنان در مصر و برزیل پیشتر سخن گفتهایم. سولومون دو کاسترو (16) از تجار مهم لندن بود. پسرش، بهنام ساموئل دو کاسترو، (17) در سال 1749 در مدرس مستقر شد و در سالهای بعد سایر اعضای خانواده نیز به او پیوستند. اعضای این خاندان تا اوایل سده نوزدهم در تجارت الماس مدرس فعال بودند. یکی از آنان، بهنام اسحاق دو کاسترو (18) (1764-1825)، اولین چاپخانه دولتی را در استانبول تأسیس کرد. (19)
اعضای خاندان فرانکو (20) نیز از تجار بزرگ الماس و جواهرات در انگلیس بودند. یاکوب فرانکو (21) (متوفی 1777) و برادرانش در لندن مستقر شدند و یکیشان بهنام سولومون در هند. یاکوب فرانکو از حوالی نیمه سده هیجدهم از سران جامعه یهودیان لندن بود. سولومون فرانکو (22) (متوفی 1763) در حوالی سال 1743 در بندر بمبئی مستقر شد و در سال 1749 به مدرس رفت. وی از تجار بزرگ هند بود و ثروت انبوهی را از طریق تجارت مرجان و الماس اندوخت. (23)
پیشتر گفتیم که مناسه ماشه لوپز (سِر مردخای لوپز) از تجار بزرگ هند غربی و نماینده مجلس عوام و دوست سِر رابرت پیل بود. (24) خواهر او با نوه سولومون فرانکو ازدواج کرد. حاصل این وصلت پسری بهنام رافائل رالف فرانکو (25) (1788-1854) است. لوپز بدون فرزند بود و زمانیکه درگذشت عنوان بارونتی او به خواهرزادهاش رسید. بدینسان، رافائل فرانکو سِر رالف لوپز نام گرفت.
پسر بزرگ او، بهنام سِر لوپز ماسی لوپز (26) (1818-1908) در سالهای 1847-1880 از مقامات اصلی وزارت دریاداری بریتانیا بود.
سِر هنری چارلز لوپز (27) (1828-1899)، که بعدها بارون لودلو (28) لقب گرفت، سومین پسر سِر رالف لوپز است. او از مقامات عالیرتبه قضایی انگلیس شد و در سالهای 1885-1897 ریاست دیوان استیناف انگلستان را به دست داشت. این خاندان در زمره اشراف متنفذ انگلیس جای دارد و از سال 1938 روسای آن بارون روبروگ (29) خوانده میشوند. (30) امروزه، هنری ماسای لوپز (بارون روبروگ سوم) (31) از ملاکین انگلستان است. (32) یکی از اعضای خاندان لوپز، بهنام دیوید ملو لوپز (33) (1867-؟)، تا اواخر سده نوزدهم در لیسبون اقامت داشت و از اساتید سرشناس دانشگاه بود. او مولف کتابی است بهنام تاریخ پرتغالیها در مالابار (34) (1898) به زبان پرتغالی. (35)
در دوران رونق تجارت جهانی الماس در قلعه سنجرج (مدرس)، الیگارشی یهودی با حکمرانان انگلیسی و کارگزاران عالیرتبه کمپانی هند شرقی در این منطقه پیوندی استوار داشت. در این میان رابطه الیهو ییل و توماس پیت با زرسالاران یهودی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
الیهو ییل (36) (1649-1721) پسر فردی بهنام دیوید ییل است. دیوید ییل در بوستن آمریکا به تجارت اشتغال داشت و سپس به انگلستان بازگشت. الیهو در بوستن به دنیا آمد. او در انگلیس به استخدام کمپانی هند شرقی درآمد و در سال 1672، یعنی در 23 سالگی، به عنوان حکمران قلعه سنجرج منصوب شد و تا سال 1687 در این سمت بود. او در هند با زرسالاران یهودی رابطه نزدیک داشت و پس از مرگ ژاک دو پائیوا با بیوه او زندگی میکرد. ییل در سال 1692 از خدمت کمپانی هند شرقی کناره گرفت ولی در هند ماند و به تکاپوی تجاری خود ادامه داد. در پنجاه سالگی (1699) با ثروتی انبوه به انگلستان بازگشت. ییل به گردآوری آثار هنری، بهویژه تابلوهای نقاشی، علاقه فراوان داشت. او از چهرههای متنفذ جامعه اشرافی انگلیس در زمان خود بود. در سال 1717 عضو "انجمن سلطنتی" شد و مدتی بعد کالج ییل در ایالت ماساچوست آمریکا (دانشگاه ییل کنونی) به دلیل کمکهای مالی وی بهنام او نامگذاری شد. (37)
توماس پیت (38) پس از الیهو ییل حکمران قلعه سنجرج بود. پیت نیز، چون ییل، با زرسالاران یهودی مستقر در هند پیوند نزدیک داشت. در ماجرای راهزنیهای دریایی در اقیانوس هند و صدور فرمان 1701 اورنگزیب دال بر توقیف و مصادره اموال انگلیسیها در سراسر هند، داوود خان، نواب منطقه، تاسیسات کمپانی در مدرس را محاصره کرد و اموال انگلیسیها و یهودیان را توقیف نمود. توماس پیت با پرداخت غرامت دزدیهای دریایی به داوود خان توانست مرکز مدرس را نجات دهد و تجار قلعه سنجرج، بر خلاف سورت و بنگال، به تکاپوی خود ادامه دادند.
پیت در همین سال در مدرس الماسی به دست آورد به وزن 410 قیراط (به اندازه یک تخممرغ) که یکی از چند الماس بزرگ جهان است. این الماس در آن زمان یکصد هزار پوند استرلینگ قیمتگذاری شد. مارکوس موسس این الماس را به پاریس برد و به نایبالسلطنه فرانسه فروخت. "الماس پیت" هم اکنون در زمره اموال ملی فرانسه است و در موزه لوور پاریس نگهداری میشود. این بخشی از ثروتی است که توماس پیت در هند به چنگ آورد.
پیتر براون در دایرة المعارف آمریکانا توماس پیت را بنیانگذار ثروت خاندان پیت میخواند و این نشان میدهد که خاندان فوق پیشتر ثروتی نداشتند. بهنوشته جان کی، خاندان پیت اعتلای خود را در سیاست انگلیس مدیون ثروتی بود که توماس پیت از هند اندوخت. جان کی میافزاید سِر جوسیا چایلد، رئیس کمپانی هند شرقی، توماس پیت را فردی "بغایت بیاخلاق" خوانده است. بهرروی، توماس پیت با این اندوخته هنگفت به لندن بازگشت، به ریاست کمپانی هند شرقی رسید و نماینده مجلس عوام نیز شد. بدینسان، او یکی از متنفذترین خاندانهای اشرافی انگلیس را بنیاد نهاد.
توماس پیت پسری داشت بهنام رابرت پیت (39) که وی نیز نماینده مجلس عوام و از گردانندگان کمپانی هند شرقی بود. پسر بزرگ رابرت پیت، که او نیز توماس پیت نام گرفت، از ثروتمندان درجه اول انگلیس به شمار میرفت. او، بهنوشته پیتر براون، به کمک ثروت خود در سال 1735 برادر کوچکش، ویلیام، را به مجلس عوام وارد کرد. کار ویلیام پیت (1708-1778) بالا گرفت؛ در سال 1746 سررشتهدار کل ارتش بریتانیا شد، در سال 1756 وزیر خارجه و رئیس مجلس عوام و سال بعد وزیر جنگ. جنگ پلاسی و اشغال بنگال بهوسیله کلایو (1757)، که سرآغاز استعمار هند بهوسیله انگلستان انگاشته میشود، در زمان اقتدار او صورت گرفت. ویلیام پیت، که اینک لرد چاتام (40) لقب داشت، در سال 1766 با فرمان جرج سوم نخستوزیر انگلستان شد و تا سال 1768 در این سمت بود.
ویلیام پیت پسری داشت که او نیز ویلیام پیت (41) (1759-1806) نامیده شد. این ویلیام پیت چون پدر به چهره درجه اول سیاست انگلیس بدل گردید و در زمان انقلاب فرانسه و آغاز جنگهای ناپلئونی (1783-1801، 1804-1806) نخستوزیر انگلیس بود. در تاریخنگاری انگلیس، اولی به "ویلیام پیت بزرگ" و دومی به "ویلیام پیت کوچک" شهرت دارند. (42)
دایرة المعارف یهود از پلگرینو تروس، (43) بنجامین داگوییلار و لیون پراگر به عنوان کارگزاران برجسته کمپانی هند شرقی انگلیس در بنگال در نیمه دوم سده هیجدهم نام میبرد.
لیون پراگر (44) (متوفی 1793) از سوی اسرائیل لوین سولومونز، (45) تاجر یهودی لندن، برای اداره امور تجارت الماس او به بنارس و کلکته اعزام شد. پراگر به تجارت تریاک نیز اشتغال داشت. پس از مرگ لیون پراگر، ریاست تجارتخانه فوق در کلکته با جرج پراگر (46) بود. این کمپانی در سال 1798 منحل شد. (47)
جامعه یهودی کلکته در نیمه دوم سده 19 بهوسیله شالوم بن هارون کوهن،(48) تاجر یهودی مستقر در بندر سورت پدید شد. با مهاجرت یهودیان بغدادی به کلکته، جامعه یهودی این شهر به یک گروه پرجمعیت و متنفذ بدل گردید. در همین زمان گروهی از یهودیان بغدادی در بندر بمبئی نیز استقرار یافتند. از مهمترین آنان باید به سلیمان بن یعقوب اشاره کرد که در سالهای 1795-1832 از تجار مهم بمبئی بود. (49)
افراد زیر تعدادی از یهودیان انگلیسیاند که در سده نوزدهم و اوایل سده بیستم در مشاغل عالی وزارت امور هندوستان (ایندیا آفیس) و حکومت هند جای داشتند:
سِر لیونل آبراهامز (50) (1869-1919) تحصیلات خود را در کالج بالیول دانشگاه آکسفورد به پایان برد. از سال 1893 در وزارت امور هندوستان به کار پرداخت. در سال 1902 دبیر مالی هند و در سال 1912 معاون وزارت امور هندوستان شد. (51)
سِر رابرت ناتان (52) (1866-1912) در سالهای 1888-1915 در خدمت حکومت انگلیسی هند بود و از کارگزاران درجه اول آن. در سالهای جنگ جهانی اول از مقامات مهم سازمان اطلاعاتی بریتانیا بود. برادران او نیز از مقامات برجسته نظامی و مستعمراتی بریتانیا بودند. یکیشان، بهنام سِر فردریک لوئیس (53) (1861-1933) کارشناس برجسته سلاحهای انفجاری و از مسئولین صنایع مربوطه در ارتش بریتانیا بود. وی در سالهای 1925-1927 ریاست "نهاد مهندسین شیمیایی" (54) را به دست داشت. یکی دیگر، بهنام سِر ماتیو ناتان (55) (1862-1939) فرماندار ساحل طلا (1900-1903)، هنگ کنگ (1904-1907) و ناتال (1907-1909) بود. (56)
سِر آبراهام جرمی رایسمن (57) (1892-؟) از سال 1916 در خدمت حکومت هند بود و در مشاغل مختلف مالی در هند فعالیت داشت. در سال 1938 دبیر دپارتمان مالی (وزیر دارایی) حکومت هند شد. پس از استقلال هند، مشاور مالی دولتهای پاکستان، رودزیا، نیجریه و برخی از کشورهای شرق اروپا بود. (58)
اعضای خاندان کیش نیز در هند فعال بودند:
هرمان کیش (59) (1850-1924) از سال 1873 در حکومت هند شاغل شد و مدتها رئیس کل پست بنگال بود. دختر او با خاندان زرسالار والی- کوهن ازدواج کرد.
سیسیل کیش (60) (1884-1961) در سال 1909 به خدمت حکومت انگلیسی هند درآمد. او در دوران تصدی وزارت امور هندوستان بهوسیله ادوین مونتاگ منشی خصوصی وزیر بود و در سفر سال 1917 مونتاگ به هند در زمره همراهان او حضور داشت. سیسیل کیش در سال 1921 دبیر مالی هند شد و در سالهای 1933-1943 قائممقام معاون وزیر امور هندوستان بود. (61)
خاندان هارتوگ نیز با هند رابطه فعال داشت: لوی هارتوگ (62) (1835-1913) از شرقشناسان هلند بود و سِر فیلیپ هارتوگ (63) (1864-1947) از بنیانگذاران دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی (64) دانشگاه لندن. (65)
دایرة المعارف یهود از سِر بارو الیس، (66) آلبرت ادوارد گلداسمید، جرج دیویس، (67) آ. چوتزنر (68) و سرانجام لرد ریدینگ نیز به عنوان یهودیانی که در حکومت انگلیسی هند به مقامات عالی رسیدند یاد میکند. (69)
استراتژی برقراری ارتباط و استخدام طوایف یا اقلیتهای کوچک قومی و دینی در سرزمینهای هدف تهاجم، و گاه مهاجرت و استقرار بخشی از آنان در سرزمین دیگر و بدینسان ایجاد "پایگاه بومی"، از آغاز تهاجم ماوراء بحار بهوسیله پرتغالیها و شرکای یهودیشان دنبال میشد.
با یهودیان کوچن در سواحل جنوبی هند آشنا شدیم. دو نمونه مهم دیگر، ارامنه در سواحل بنگال و پارسیان در سواحل غربی هند میباشند.
طایفه ارمنی، که در آغاز جمعیت بسیار اندکی را شامل میشد، از سده هفدهم در بنگال اقامت داشت. (70) رامکریشنا ماکرجی، محقق هندی، به نقش ارامنه به عنوان پایگاه "بومی" استعمار بریتانیا توجه دارد و به استقرار آنان در بنگال و آمیخته شدنشان با جامعه تجاری هند اشاره میکند.
در اواخر سده هفدهم، پس از آغاز سیاست تهاجم کمپانی هند شرقی انگلیس برای تصرف قدرت سیاسی در هند، هیئت مدیره کمپانی در لندن به روسای کارگزاریهای خود در هند چنین دستور داد: "به جای افزایش کارگزاران اروپایی در هند، باید بومیان و بهویژه ارامنه به کار گرفته شوند"؛ زیرا آنان بهتر از هر انگلیسی میتوانند منسوجات پشمی انگلستان را به داخل هند ببرند و کالاهای مورد نیاز کمپانی را از درون سرزمین هند تهیه کنند. (71)
در سده هیجدهم، ارامنه نه تنها در بنگال، بلکه در سورت و بمبئی و سایر بنادر غربی هند نیز، به عنوان دلالان مهم کمپانی هند شرقی انگلیس حضور موثر داشتند. بتدریج، یهودیان بغدادی و الیگارشی پارسی جایگاهی برجسته یافتند و نقش ارامنه در غرب هند افول کرد. (72)
در سده نوزدهم، ارامنه بنگال نقشی مهم در دستگاه استعماری بریتانیا داشتند. در این سده مشارکت ارامنه در تکاپوهای مالی/ تجاری هند اوج گرفت و تعداد زیادی از ارامنه جلفای اصفهان به کلکته کوچیدند. از دلالان و تجار بزرگ ارمنی هند در این زمان باید به گرگین خان و خواجه پرتوس اشاره کرد که در اواخر سده نوزدهم واسطه میان نوابهای هند و حکومت هند بریتانیا بودند. (73)
بر بنیاد این مکانیسم، در میان ارامنه نیز یک الیگارشی زرسالار جهانوطن شکل گرفت که در پیوند با زرسالاری یهودی و پارسی در تحولات معاصر ایران حضور موثر داشت. از معروفترین نمونههای آن میرزا یعقوب و پسرش میرزا ملکم خان و گالوست گلبنگیان، دلال معروف نفتی، هستند. دستههای مسلح ارمنی مرتبط با زرسالاری جهانی، که در "حزب داشناک" متمرکز بودند، بر حوادث مشروطه و پس از آن تأثیر فراوان بر جای نهادند. در دوران حکومت پهلوی، خاندان آقایان (بهویژه آلکساندر و پسرش فلیکس آقایان) از چهرههای متنفذ سیاست و اقتصاد ایران بودند. (74) درباره الیگارشی زرسالار پارسی در جلد چهارم بطور مشروح سخن خواهیم گفت.
دومین گروه مهم یهودی "بومی" هند، پس از یهودیان کوچن، طایفه "بنیاسرائیل" است.
اینان در اصل از طوایف بومی جنگلهای منطقه کنکان، (75) در نزدیکی بمبئی، بودند. کارگزاران کمپانی هند شرقی انگلیس، که به شدت به نیروهای وفادار بومی برای استخدام در ارتش خود نیاز داشتند، در حوالی نیمه سده هیجدهم این طایفه (کاست) را "کشف" کردند. در آن زمان جمعیت آنان حدود پنج هزار نفر بود. اعضای این طایفه از مختصات جسمانی مناسب برای مشاغل نظامی برخوردار بودند. لذا، انگلیسیها بسیاری از آنها را به عنوان سرباز به خدمت گرفتند و بعدها تعداد اندکیشان به رده افسری جزء رسیدند. آنان در جنگهای مختلف، از جمله جنگهای افغانستان و برمه، به عنوان جنگجویانی قابل شهرت یافتند. برخی نیز در مشاغل غیرنظامی به کار گرفته شدند.
در زمان "کشف"، اعضای این طایفه به "یهودی" شباهت نداشتند. نامشان "شنوار تلیس" (76) بود نه "بنیاسرائیل". تصاویر نسلهای امروزیشان بی هیچ تردید نشان میدهد که از نژادهای بومی هندند و کمترین قرابت جسمانی با "یهودیان" ندارند. به گویش بومی منطقه تکلم میکردند و مطلقاً چیزی از زبان عبری نمیدانستند. هیچ گزارشی از حضور طایفهای یهودی در منطقه فوق در مدارک تاریخی مندرج نیست. چیزی از آئین یا تاریخ یهود نیز نمیدانستند؛ یهودیان کوچن، بهرهبری داوود رحابی، از نیمه سده هیجدهم آنان را آموزش دادند. بعدها یهودیان بغدادی کار "بازسازی" فرهنگی ایشان را ادامه دادند؛ و در سال 1857 ساسونها مدرسه ویژهای برای آموزش "بنیاسرائیلیها" در بمبئی به پا کردند. آنچه درباره پیشینه مهاجرت آنها به هند گفته میشود همه به روایات داوود رحابی باز میگردد. (77) بدینسان، کاملاً روشن است که "یهودیت" این طایفه یک پدیده کاملاً جدید و مولود نیازهای سیاسی الیگارشی زرسالار یهودی است. هدایت "بنیاسرائیلیها" نخست با سران یهودی کوچن بود. از دهه 1830 به اتباع خاندان ساسون بدل شدند. رابطه خاندان ساسون و الیگارشی یهودی بغدادی با "طایفه بنیاسرائیل" نوعی رابطه ارباب و رعیتی بود.
از اواخر سده هیجدهم اعضای طایفه فوق به استخوانبندی جامعه یهودی بمبئی بدل شدند. ساموئل دیوکار (78) (متوفی 1797)، از اعضای این طایفه، در ارتش کمپانی هند شرقی به درجه "صوبهداری" (سروانی) رسید. او در جنگ میسور به اسارت قشون تیپو سلطان درآمد ولی با شفاعت داوود رحابی آزاد شد. دیوکار پس از بازگشت به بمبئی به عنوان "مقدم" (کدخدای) طایفه "بنیاسرائیل" منصوب شد و این سمت در خانوادهاش موروثی گردید. (79)
طبق اسطورهای که برای آنان ساخته شده، اعضای "طایفه بنیاسرائیل" نیز، چون یهودیان کوچن، خود را مهاجرین ازمنه کهن میدانند. طبق این افسانه، آنان از تبار "اسباط گمشده بنیاسرائیل"اند؛ در زمان حمله بختالنصر (نه آشور) از فلسطین گریختند، با کشتی راهی دریاها شدند، به سواحل غربی هند رسیدند، در این سرزمین طایفه فوق را بنیاد نهادند. اعقاب آنان، بتدریج، زبان عبری و فرهنگ و آئین یهود را فراموش کردند و نام و مختصات فرهنگی مردم بومی را به خود گرفتند.
در سده نوزدهم، گروهی از محققین غربی به یاری آنان آمدند و درباره پیشینهشان افسانههای دیگری ساختند تا مانند افسانه فوق نامعقول ننماید. برخی مدعی شدند که آنان از تبار یهودیان مستقر در ایران یا بینالنهریناند یا یهودیان یمن که به علت فرار از "ستم مسلمانان" در زمان پیامبر اسلام (ص) به هند گریختند. (80) این در حالی است که، بهنوشته شالوا ویل محقق یهودی، مطلعین دقیق محلی متعلق به جوامع مختلف هندی، "بنیاسرائیل" را از تبار غیریهودی میدانند. (81)
در سده بیستم بخش مهمی از اعضای طایفه "بنیاسرائیل" به فلسطین، انگلستان، کانادا و ایالات متحده آمریکا مهاجرت کردند و تعدادشان در هند بسیار کاهش یافت. "بنیاسرائیلی"های ساکن اسرائیل بتدریج از مهاجرت خود به این کشور ناخرسند شدند. آنان در اوایل دهه 1950 طی طومارهایی به بنگوریون، نخستوزیر وقت اسرائیل، و نهرو، نخستوزیر وقت هند، به علت فشارهای ناشی از تبعیض نژادی در اسرائیل خواستار بازگشت به هند شدند. در اوایل دهه 1980 جمعیت آنها در هند حدود 5000 نفر و در اسرائیل 25000 نفر گزارش شده است. تمایز روانشناسی و فرهنگ "طایفه بنیاسرائیل" با سایر یهودیان تا بدان حد است که، بهنوشته ویل، اعضای این طایفه که در دهههای اخیر به کشور اسرائیل مهاجرت کردهاند، به صورت یک گروه بسته و منزوی در جامعه اسرائیل باقی مانده و موفق به انطباق خود با سایر یهودیان نشدهاند. آنان حتی استعداد ناچیزی در فراگیری زبان عبری از خود نشان دادهاند. (82)
همین جمعیت اندک مقیم هند نیز به دو گروه تقسیم میشوند که با هم رقابت و حتی دشمنی دارند. در دهههای نخستین سده بیستم، گروه دکتر الیا موسی (83) گرایشهای شدید صهیونیستی داشت و گروه مخالف، به رهبری د. ج. سامسون، (84) یک مهندس اهل بمبئی، مخالف صهیونیسم بود و آن را به معنای انحلال جامعه "بنیاسرائیل"، که دارای ویژگیهای قومی و فرهنگی خاص خود است، تلقی میکرد. نفوذ گروه سامسون در میان اعضای طایفه "بنیاسرائیل" در دهه 1920 تا بدان حد فزونی یافت که نشریه جیوئیش کرونیکل (چاپ لندن) در سال 1927 نوشت طایفه "بنیاسرائیل" یهودی نیستند و از تبار هندوهای یهودی شده یا ثمره ازدواجهای مختلط (با غیریهودیان) هستند. (85)
پینوشتها:
1. Dionisius Rodrigues
2. Gomez Rodrigues
3. Bartholemew Rodrigues
4. Jacob de Sequeira
5. Judaica, vol. 8, p. 1356; vol. 14, p. 219.
6. Alvaro de Fonesca (Jacob Alvarez)
7. ibid, vol. 6, pp. 1413-1414.
8. Jaques de Paiva
9. ibid, vol. 13, p. 14.
10. Abendana
11. Isaac Abendana
12. Isaac Sardo Abendana
13. ibid, vol. 2, pp. 65-66.
14. Marcus Moses, Mordecai Hamburger
15. ibid, vol. 12, p. 414.
16. Solomon de Castro
17. Samuel de Castro
18. Isaac de Castro
19. ibid, vol. 5, pp. 243-244.
20. Franco
21. Jacob Franco
22. Solomon Franco
23. ibid, vol. 7, p. 50.
24. بنگرید به: همین کتاب، ج 2، ص 177.
25. Raphael Ralph Franco (Lopes)
26. Sir Lopes Massay Lopes
27. Sir Henry Charles Lopes
28. Baron Ludlow
29. Baron Roborough
30. ibid, vol. 11, p. 488.
31. Henry Massay Lopes
32. Who's Who 1993, p. 1616.
33. David Mello Lopes
34. Historia dos Portugueses in Malabar.
35. Buckland, ibid, p. 253.
36. Elihu Yale
37. Americana, vol. 29, p. 639; John Keay, The Honourable Company; A History of The English East India Company, London: HarperCollins, 1991, pp.199-200;
بنگرید به: همین کتاب، ج 1، ص 91.
38. Thomas Pitt
39. Rober Pitt
40. Earl of Chatham
41. William Pitt, the Younger
42. Americana, vol. 9, p. 60; vol. 22, p. 148; Keay, ibid, pp. 192, 213-215, 390.
بنگرید به: همین کتاب، ج 1، صص 166، 189.
43. Pellegrino Treves
44. Lyon Prager
45. Israel Levin Solomons
46. George Prager
47. Judaica, vol. 8, p. 1356.
48. Shalom ben Aaron ha-Kohen
49. ibid, vol. 4, p. 1192.
50. Sir Lionel Abrahams
51. ibid, vol. 2, p. 165; Buckland, ibid, p. 3.
52. Sir Robert Nathan
53. Sir Frederic Lewis
54. Institution of Chemical Engineers
55. Sir Matthew Nathan
56. Judaica, vol. 12, pp. 847-848.
57. Sir Abraham Jeremy Raisman
58. ibid, vol. 13, p. 1526.
59. Herman Michael Kisch
60. Cecil Kisch
61. ibid, vol. 10, p. 1059.
62. Levi de Hartog
63. Sir Philip J. Hartog
64. School for Oriental and African Studies (SOAS)
65. ibid, vol. 7, p. 1363.
66. Sir Barrow Ellis
67. Geroge Davis
68. A. Chotzner
69. ibid, vol. 8, p. 1357.
70. Eckehard Kulke, The Parsees in India, Munchen: Weltforum Verlag, 1974, p.239.
71. Ramkrishna Mukherjee, The Rise and Fall of the East India Company; An Sociological Appraisal, Bombay: Popular Prakashan, 1973. p. 239.
72. M. M. Murzban, The Parsis in India, Madras: Modern Printing Works, 1917, vol. 1, pp. 85- 86.
73. Timberg, ibid, pp. 39-40.
74. درباره نقش ارامنه در تحولات معاصر هند بنگرید به: Mesrovb Seth, Armenians in India, Calcutta: 2nd ed., 1937. در ضمیمه A کتاب نارندرا سینا درباره مهاجرت و استقرار ارامنه در بنگال توضیح داده شده است: Narendra K. Sinha, The Economic History of Bengal: From Plassey to the Permanent Settlement, Calcutta: Das Gupta & Sons, 1956. درباره فعالیت کمپانی هند شرقی و کارگزاران ارمنی آنها در ایران (سدههای 17 و 18 میلادی) بنگرید به: R. W. Ferrier,"The Armenian and the East India Company in Persia in the Seventeenth and Early Eighteenth Centuries", Economic History Review, Second Series, XXVI (February, 1973), pp.36-62. ستارک در مقاله زیر به بررسی نقش ارامنه بنگال در تجارت ماوراء بحار اروپاییان پرداخته است: A. Stark, " Armenians in India", Calcutta Review, vol. XCVIII (April, 1894).در پژوهش حاضر نیز درباره رابطه ارامنه مستقر در بنگال با کمپانی هند شرقی انگلیس در سده هیجدهم و نقش خواجه سرحد ارمنی در مأموریت جان سرمن در دربار فرخسیر اشاراتی مندرج است. بنگرید به: همین کتاب، ج 1، ص 181.
75. Konkan
76. Shanwar Telis
77. Judaica, vol. 4, pp. 493-495; vol. 8, p. 1356.
78. Samuel Divekar
79. ibid, vol. 6, p. 11.
80. بنگرید به:
Shalva Weil, "An Overview of Research on the Bene Israel", Timberg, ibid, pp. 13-14; Judaica, vol. 4, pp. 493- 494.
81. Weil, ibid, p. 14.
82. ibid, pp. 19-20.
83. Elijah Moses
84. D. J. Samson
85. Timberg, ibid, pp. 288-319.
/م