چنین بود که از دوره ی مشروطه تا انقلاب اسلامی، شعر آیینی جز در مواردی خاص که به آن اشاره خواهیم داشت، در انزوا و انفعال قرار گرفت. شاعران آیینی سرا با میراث نه چندان ارجمندی که از اشعار موضوعی دوره ی صفوی و قاجاری داشتند، همچنان به مدح و مرثیه سرایی پیرامون بزرگان دین مشغول بودند؛ البته رها از نگرش ها و باورهای عمیق و تعهدات مذهبی.
دیگر شاعران نیز یا غیرمذهبی بوده اند یا ضد مذهب، و البته بیشتر از نوع دوم. شعر مذهبی این دوران نه جریانی غالب بود و نه حتی جریانی قابل توجه و تأمّل.
نکته ی دیگر اینکه، عدم حضور یک جهش عمیق و ژرف در جامعه ی اسلامی آن دوره، زمینه ی نوآوری واندیشه ورزی در شعر را نیز از میان برد و شاعران، به رغم دلبستگی خاص به مفاهیم مذهبی، از یکنواختی و بی مضمونی رنج می بردند.
همان گونه که در شواهد شعری بخش قبل از محتشم و پیروان او دیدیم، شاعران به دلیل بی بهره ماندن از مفاهیم بنیادین مذهبی، ناگزیر از تکرار و تقلید بودند.
در عین حال یکی از پیامدهای نیک این دوره، نهضت های فکری، سیاسی و اجتماعی بود که تحرک و پویایی تازه ای در جامعه ی اسلامی پدید آورد و مسلمانان تلاش کردند تا با رجوعی نوین و دیگر بار به متون دینی و وقایع تاریخی، به احیا و بازنگری افکار و اعتقادات خویش بپردازد. این رویکرد تاآنجا قابل اهمیت و حرکت آفرین بود که می توان آن را احیای تفکّر دینی در جامعه ی اسلامی دانست.
یکی از پیامدهای این خانه تکانی فکری در حیطه ی شعر آیینی، بازاندیشی پیرامون واقعه ی کربلا است، چرا که بیشترین اشعار آیینی این دوران پیرامون همین مقوله ی ارزشمند است. از این رو جست و جو درباره ی علل و عوامل و برکات اجتماعی، سیاسی و مذهبی قیام عاشورا بیش از هر چیز مورد توجه برخی متفکّران قرار گرفت.
صاحب نظران و متفکران اسلامی، کوشیدند به جای بررسی و تفحّص در جزییات وقایع مذهبی و شرح مصایب آن، به فلسفه، چرایی و تحلیل این رویدادها و ثمرات آن در جامعه ی اسلامی بپردازند و از این مهم تر، به آموزندگی این وقایع برای مسلمانان امروز توجه و تأکید کنند.
اقبال لاهوری (وفات1357 ه.ش)
علامه اقبال لاهوری و اندیشه های مذهبی او در شعر
تفحّص و کاوش های مذکور، مسلماً در شعر فارسی نیز تأثیر پربار و ماندگاری داشت، به ویژه که بعضی از این متفکران، خود نیز شاعرانی بزرگ و توانا بودند و توانستند این درک و دریافت های نوین را در قالب شعر نیز منعکس کنند.علامه اقبال لاهوری یکی از این اندیشمندان است که در دوران مشروطه و فاصله ی آن تا پیروزی انقلاب اسلامی، حضور داشت.
اقبال لاهوری بیش از آنکه یک شاعر حرفه ای باشد یک مصلح اجتماعی، یک زعیم سیاسی و بایسته تر از این همه یک متفکر دینی و متعهد است. متعهد به اصول خاصّی که برخاسته از تفکرات ناب انسانی است. از همین منظر، شعرهای وی از یک پشتوانه ی عمیق فکری بهره مند است.
او در همه ی اعتقادات و رفتارهای مسلمانان آن روزگار، به دیده ی تعمیق می نگرد و می کوشد به کمک سرچشمه ی زلال، اصیل و بنیادین دین و مذهب، اندیشه ها و عملکردها را نقد و ارزیابی کند.
از این رو نگاه اقبال لاهوری به شعر دینی و آیینی نیز، یک نگاه ژرف و اندیشمندانه است؛ به عنوان مثال اگر برخی شاعران پیش از او می کوشیدند تا با شرح جزییات واقعه ی عاشورا و بیان جوانب عاطفی آن، خواننده را در اندوه فرو برند، او می کوشد تا با تشریح ویژگی های هدفمند این قیام، خواننده را به تفکر در معنا و مفهوم این قیام فراخواند و یک تّحرک عملی برخاسته از شناخت را در او ایجاد کند.
اقبال شعری در قالب مثنوی پیرامون واقعه ی کربلا دارد، که کاملاً متفاوت با سوگ نامه های شاعرانی چون قاآنی، وصال و حتی ترکیب بند فاخر محتشم کاشانی است. در این مثنوی هم از انگیزه های این حرکت سخن به میانآمده و هم از اهداف والا و ارجمند سیدالشهدا(ع) یاد شده و نهایتاً مهمتر از همه، به نتایج قیام و هدف آن- که اصیل ترین بخش این حرکت است- پرداخته است. ابیاتی از آن را زمزمه می کنیم:
آن امام عاشقان، پور بتول
سرو آزادی ز بستان رسول
خاست آن سر جلوه ی خیرالامم
چون سحاب قبله باران در قدم
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در پروانه ها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون غلتیده است
پس بنای «لا اله» گردیده است
عزم او چون کوهساران استوار
پایدار و تندسیر و کامکار
تیغ بهر عزّت دین است و بس
مقصد او حفظ آیین است و بس
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
تیغ «لا» چون از میان بیرون کشید
از رگ ارباب باطل خون کشید
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعله ها اندوختیم...(1)
ناگفته نماند که به رغم ارزشمندی و پرمعنایی این شعر، روح شاعرانه و در واقع جوهر شاعرانگی فراوان در آن چندان مشهود نیست.
یقیناً اقبال و شاعرانی از گروه وی، سهم خاصی در تقویت نهضت بیداری جهان اسلام داشتند و در یکی دو قرن اخیر، نگرش های نوینی را نسبت به وقایع خاص مذهبی، به تخصیص عاشورا، که هماره با سوز و سوگ و حزن همراه بود، به ارمغان آوردند.
در این دوران شاعرانی ظهور کردند که توانستند شعر آیینی را از این حیطه و مناظر یاد شده، و از رکود و سکون رها کنند و جانی تازه، جانی درخور و حقیقتی پویا به آن ببخشند.
شعر این دوره، هر چه به روزگار انقلاب نزدیکتر می شود، جلوه های شناخت و درک عمیق از دین و مذهب به نسبت گذشته، در آن گسترده تر می شود.
در این دوران، دیگر چنین نبود که شعر صرفاً دستمایه ی شاعران متوسط و کم مایه باشد در واقع سرودن شعر با موضوع مذهب و گرایش های دینی، نه نشانه ی تحجّر و واپسگرایی، که نشانه ی تحوّل و سرزندگی به شمار می آمد.
عمده ترین علت این تحول این بود که خودِ مذهب و توجه به آن نیز نشانه ی تحجّر نبود؛ بلکه همگان با استقبال خاصی آن را پذیرا شدند. در عین حال، شعر آیینی را به طور خاص و ماندگار در چند شاعر توانا می توان به نیکی سراغ گرفت،. ازجمله: شهریار، طاهره صفارزاده، و سیدعلی موسوی گرمارودی.
اما نکته ی قابل توجه این است که شعر آیینی دوره ی مذکور، از لحاظ کمیّت در آن حد نبود که بتواند جریانی فراگیر ایجاد کند، و از دیگر سو، محدودیت های موجود از سوی رژیم پهلوی، اجازه ی بروز و رشد چشمگیر چنین جریانی را نمی داد.
این محدودیّت، عمده ترین علت عدم حضور شاعران دین باور و متعهد در اجتماع ادبی آن روزگار بود. در عین حال، ما نمونه هایی از همان شاعران فعال و ماندگار را با ارایه ی شواهدی، معرفی می کنیم.
محمدحسین شهریار (1367-1285 ه.ش)
ازجمله آثار مطرح و ماندگار این دوره، غزل پربار شهریار با مطلع: «علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را...» است که در مدح و ثنای بزرگواری ها و رشادت های حضرت امیر(ع) سروده شده است.شهریار، از غزل سرایان نامدار معاصر است. از وی دو اثر معروف به یادگار مانده است. یکی غزلی است با مطلع: «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟...» ودیگر غزل «همای رحمت»، که اجمالاً اشاره شد.
پیش از نقد محتوایی، نگاهی به شعر مذکور می اندازیم:
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را؟
که به ما سوا فکندی همه سایه ی هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سرچشمه ی بقا را
برو ای گدای مسکین، در خانه ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
به جز از علی که گوید به پسر، که قاتل من
چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا
به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب
که عَلَم کند به عالم شهدای کربلا را
نه خدا توانمش گفت نه بشر توانمش خواند
متحیّرم چه نامم شه ملک لافتی را...(2)
از جمله امتیازات برجسته ی غزل این است که شاعر در آن، ضمن توصیفاتی که ارایه می دهد، جلوه هایی از شخصیت آن حضرت را نیز معرفی می کند.
از این منظر خواننده ضمن ایجاد ارتباط با آن، آگاهی هایی پیرامون زندگی، شخصیت و خصایص اخلاقی ایشان نیز دریافت می کند و با آنها همراه می شود.
به عنوان نمونه در این شعر، به یکی از آموزه های دینی و اخلاقی حضرت اشاره شده است، و آن مردانگی و مروّت در برابر تفکر مخالف، حتی دشمن است.
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا
و نیز بیت دوم، تلمیحی مضمر به «عَلیٌ مَعَ الحَق وَ الحَقُّ مَعَ العَلی» دارد:
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را به این ترتیب ما ضمن بهره مندی از خواندن شعر، با جلوه هایی از شخصیت و ابعاد تاریخی روزگار حضرت علی(ع) آشنا می شویم. و از آنجا که توصیف شاعر با این جلوه های عینی و آمزونده همراه شده است، شعر ملموس تر به نظر می آید.
از سوی دیگر این شعر آموزنده و حامل پیام است؛ یعنی با توصیف و بیان این فضایل ارزنده به مخاطب و خواننده نیز جهت می دهد و به او می آموزد که اگر بخواهد روش علی(ع) را دنبال کند، باید چگونه باشد و با کدام صفات ارزنده و ناب زندگی کند.
این غزل علاوه بر حضور فرازهای محتوایی و معنوی، از محاسن صوری و ساختاری نیز بی بهره نمی باشد، یعنی هم معنا ومفهومی سرشار دارد و هم لفظ زیبا؛ هم دارای تفکّر است و هم حاوی نکاتی در زمینه آرایه های ادبی.
به عنوان مثال، یکی از زیبایی های این غزل شهریار تکرار هنرمندانه ی کلمات است. تکرار کلمات، اگر طبق ضرورت و به صورت طبیعی رخ دهد، زمینه ساز زیبایی صوری شعر و گاه محتوایی می شود.
در شعر «همای رحمت»، شاعر غالباً یک کلمه را در مصراع اول شعر آورده و سپس آن را در قافیه ی مصراع دوم تکرار کرده است. این همان صنعتی است که متقدمین آن را «ردالعجز علی الصدر» می دانستند.
در بیت دوم غزل، دو کلمه ی «علی» و «خدا» یکی، دو مرتبه و دیگری سه مرتبه آمده است، بی آنکه نابکار و اضافه جلوه کند. همچنین میان «شناسی» در مصراع اول و «شناختم» در مصراع دوم چیزی شبیه تکرار دیده می شود.
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
یکی دیگر از صنایع و آرایه های معنوی در آن شعر، تناسب با تضاد است. شعر «همای رحمت» سرشار از کلماتی است که پیوندشان با یکدیگر تناسب معنایی و یا تضاد، ایجاد کرده است. و همین، به نوعی د رمحتوا و بُعد معنوی شعر تأثیرگذار است.
در واقع کلمات، یکدیگر را جذب می کنند و در کنار هم خوش می نشینند. مثلاً رد این مصراع بین «علم» و «عالم» یک تناسب لفظی دیده می شود که عنوان خاص آن «جناس» می باشد.
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
و به همین صورت، در مصراع های مختلف این شعر، میان «فنا» و «بقا»، «پادشاه» و «گدا»، «بشر» و «خدا»، مقابله یا تضادهایی حضور دارد که سبب زیبایی لفظی و معنوی شعر شده است. جالب این جاست که به رغم حضور صنایع و آرایه های ادبی، غزل «همای رحمت»، به هیچ وجه تصنّعی و تکلّف آمیز نشده است؛ یعنی از آن دست شعرها نیست که برای فهم آن نیازمند دانش های ادبی و صنایع خاص شعری باشیم. زیرا شاعر در استفاده از صنایع افراط و تفریط را رها کرده و مسیری متعادل را برگزیده است.
دو شاعر مطرح و نسبتاً جریان ساز دیگر این دوره، سیدعلی موسوی گرمارودی و طاهره صفارزاده می باشند، که به جهت تداوم حرکت های ادبی شان در زمینه های شعر مذهبی و حتی انقلابی، علاوه بر معرفی در این بخش، در شعر دوره ی انقلاب نیز معرفی خواهند شد.
علی موسوی گرمارودی
گرمارودی، بیشتر به دلیل شعر معروف «خطِّ خون» شهرت یافت. او از شاعرانی است که در دهه ی پنجاه به طور جدّی، به سرایش شعر اقدام کرد و در حلقه های روشن فکری نیز حضور داشت. موسوی گرمارودی شاعری است نوگرا، ولی با تعلّقات و دلبستگی های مذهبی. شعر «خط خون» را که از اشعار مطرح این شاعر است، مرور می کنیم و سپس به ارزیابی آن می پردازیم.درختان را دوست می دارم
که به احترام تو قیام کرده اند
و آب را که مَهر مادر توست
خون تو، شرف را سرخ گون کرده است
شفق آینه دار نجابتت
و فلق، محرابی
که تو در آن، نماز صبح شهادت گزارده ای...
شمشیری که بر گلوی تو آمد
هر چیز و همه چیز را در کاینات به دو پاره کرد
هرچه در سوی تو، حسینی شد
و دیگر سو، یزیدی
اینک ماییم و آب ها
درختان، کوهساران، جویباران، بیشه زاران
که برخی یزیدی، وگرنه حسینی اند
خونی که از گلوی تو تراوید
همه چیز و هر چیز را در کاینات به دو پاره کرد
در رنگ
اینک هر چیز، یا سرخ است
یا حسینی نیست.(3)
خط خون شعری متفاوت با آن چه به عنوان اشعار عاشورایی، که شاخه ای خاص از شعر آیینی می باشد، به حساب می آید. این تفاوت هم از لحاظ محتوا و هم از لحاظ ساختار مشاهده می شود؛ محتوا غنی است و قالب سپید.
شاعر در این شعر کوشیده تا از بیان وقایع صرف که پیش از این در شعر رایج بود، پرهیز کند و نوعی بیان هنری و غیرمستقیم را برگزیند.
در عین حال، جهت گیری محتوایی شاعر در شعر نیز قابل توجه است. او به جای تأکید و تکیه بر جنبه های عاطفی و سوزناک واقعه ی عاشورا که در غالب اشعار دوران پیش، نمود بسیاری داشت، سعی کرده موضع فکری و اعتقادی حسینیان و یزیدیان را ترسیم کند.
گرمارودی در این شعر، دو نگرش و دو گروه خاص را که متأثر از قیام عاشورا شناخته شدند، معرفی می کند و این همان گروه حق و باطل است؛ که یکی با پشتوانه محکم و استوار ایمان، و دیگری با توسّل به زر و زور، در مقابل یکدیگر قرار دارند:
خونی که از گلوی تو تراوید
همه چیز و هر چیز را در کاینات به دو پاره کرد
در رنگ
اینک هر چیز، یا سرخ است
یا حسینی نیست.
ذکر این اصل نیز ضروری است که شاعران این گونه با نگرشی مشابه، اغلب متأثر از اندیشه، قلم و بیان دکتر شریعتی بودند.
تعمیق این اندیشه بعدها در اشعار علی معلم نیز صورت کامل تری یافت.
طاهره صفّار زاده
از دیگر شاعران نسبتاً جریان ساز این دوره که پیشتر به وی اشاره شد و در شعر انقلاب و پس از انقلاب نیز حضور دارد، طاهره صفارزاده است؛ شاعری متعهّد و دین باور که این اصل در شعر او نیز حضور روشنی دارد.او علاوه بر شاعری، در نویسندگی، تحقیق و ترجمه نیز آثار قابل توجهی، بر جای نهاده است.
روان شاد صفارزاده، شاعری بود که جهان بینی و نگرش او از همان آغاز همراه با عدالت خواهی و ظلم ستیزی، و مبتنی بر آموزه های قرآنی بود. شاعری که گرچه به ضرورت زمان، تجربه های مختلفی را در ادوار شاعری اش در عرصه ی زبان کسب کرده بود، اما هرگز تحت تأثیر دگرگونی های گذرای فرمی و محتوایی گاه رایج قرار نگرفت.
به شعر «چارراه شهادت» این شاعر، که بیانگر جهان بینی اوست، اشاره می کنیم.
رگ هایمان کشیده می شود از درد
رگ هایمان کشیده می شود از ریشه
در بیکرانه ترین هجران
تو آسمان گونه شکافتی
و ما زمین گونه
گسترده شدیم
و ناگاه افکندیم
هرچه که در ما بود
از صبر
از سپاس
از بغض
از نیاز
تو شاهد این شوریدن هستی
در چار راه شهادت
و در کنار نسل شهیدان
بر پا استاده ای
و سوگواری ما را می بینی
عظیم ترین
عاشقانه ترین
در عاشقانه ترین هجران
رگ هایمان کشیده می شود از درد
رگ هایمان کشیده می شود از ریشه
به سوی تو
به سوی زمین
به سوی وسوسه ی بودن
به سوی همه گرو بودن
و این کشش زمینی نیست
و این کشش زمینی نیست
تو در نهایت وصلی با ناپیدا
در نهایت مهری با ما
و دست ما را گرفته ای
و می کشانی با خود
از مرز تفرقه و تردید
به مرکز همه ی بودن ها
به قسط
به آزادی
به قبله ای همگانی
ما را عجیب صاف می کند این صافی
این واقعه
این کشیدن رگ و پی
این اشک
ما را می شوید
ما را ز سایه های جدایی می شوید
و مثل روزهای اول حرکت
همه یکی شده ایم
با هم
با راه
با الله
با سرزمین خسته و خونین
با خلق قهرمان فلسطین
در بیکرانه ترین هجران
از چارراه شهادت برمی خیزیم
برمی خیزیم
و از نهاد سنگر ایمان
به سوی دشمن دیرینه
دوباره حمله می آغازیم!(4)
بهره مندی از ویژگی های فنی و هنری قرآن مجید در شعر فارسی
با اشارات پیش، این نکته قابل دریافت است که ظرافت های هنری قرآن مجید آن اندازه زیاد و متنوع است که معرفی و شرح آن به طور کامل و جامع قابل عرضه نیست، اما صرفاً همین مقدار می توان گفت که تقریباً همه ی آرایه های ادبی که تا امروز شاعران و نویسندگان فارسی از آن بهره مند شده اند، در قرآن حضور دارد. شاید از همین منظر است که در کتاب پربار «فنون بلاغت و صناعات ادبی» اثر روان شاد جلال الدین همایی، بسیاری از مثال ها و شواهد برای صنایع ادبی، از قرآن نقل شده است.به عنوان نمونه، یکی از صنایع مهم که امروز به آن «واج آرایی» می گویند، تکرار یک حرف یا چند حرف هم مخرج در یک عبارت است؛ به گونه یا که مایه ی زیبایی کلام شود.
به عنوان مثال حافظ در این بیت، حرف «شین» را در چند کلمه ی متوالی تکرار می کند.
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را (5)
در قرآن مجید، این ابعاد هنری با ظرافت خاصی حضور دارند. به عنوان مثال در سوره ی «ناس»، حرف «سین» و در سوره ی «فلق» تکرار حرف قاف، چنین حالتی دارد.
حضور همین نکات ارزنده ی هنری، باعث شده تا ادبای مسلمان چه عرب زبان و چه فارسی زبان، از هنرهای قرآن علاوه بر محتوای غنی و آموزنده ی آن بهره مند شوند.
از دیگر ویژگی های بیانی قرآن، تنوع در عین وحدت، و گسسته نمایی در عین پیوستگی است. بارها در حال قرائت قرآن کریم دیده می شود که کلام پروردگار، ناگاه تغییر موضوع می یابد و از موضوعی به موضوعی دیگر گرایش می یابد؛ مثلاً گاه در میان یک سلسله مباحث اعتقادی، یک داستان مطرح می شود و یا گاه یک داستان نیمه رها می شود و بعد از چند آیه در موضوعی دیگر، دوباره ادامه می یابد.
با این همه، ارتباط متن به گونه ای است که این جدایی و پیوندها توأمان نیز برای ما ناخوشایند نیست، بلکه سبب تنوع است و خواننده را برای ادامه دادن متن، ترغیب می کند.
این همان روشی است که مولانا نیز در مثنوی معنوی، آن را دنبال کرده و در این پیروی، تا حد بسیاری به قرآن نظر داشته است. به همین گونه، در غزلیات حافظ نیز چنین تنوعی دیده می شود.
می دانیم که حافظ در سخن خویش، از قرآن کریم بسیار وام گرفته است. او حافظ قرآن بوده و انس و خلوت خاص وی با قرآن، از محکم ترین حلقه های مبارک وی برای تعالی و بیان هنری اش بوده است.
عشقت رسد به فریاد، گر خود به سان حافظ
قران ز بر بخوانی در چارده روایت (6)
بهره مندی از هنرهای حاضردر قرآن به آثار مولانا و حافظ خلاصه نمی شود، بلکه در طول تاریخ ادب فارسی، در شعر و نثر دیگر بزرگان نیز دیده می شود.
به عنوان مثال، از دیگر زیبایی های قرآن، قسم هایی است که نسبت به پدیده های گوناگون طبیعت ادا می شود، مثل قسم به عصر، قسم به انجیر و زیتون، قسم به خورشید، قسم به شب و امثال این ها. چنین سوگندها چیزی است که شاعران فارسی زبان، از قرآن فراگرفته اند و گاه دقیقاً به همان اموری قسم خورده اند که در قرآن آمده است و این بیانگر این است که آن ها به راستی در این کار به کتاب آسمانی نظر داشته اند.
سیمین بهبهانی در این بیت به «انجیر و زیتون» قسم می خورد.
قسم به انجیر و زیتون کنایتی آسمانی
که باغ می سوزد از تب، فغان از این باغبانی(7)
و همین طور سهراب سپهری، در شعر «سوره ی تماشا» به «تماشا» سوگند می خورد.
سهراب سپهری در این شعر خود، هم در صورت و هم در معنا، بهره های بسیاری از قرآن کریم گرفته است:
به تماشا سوگند
و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن
واژه ای در قفس است
حرف هایم مثل یک تکّه چمن روشن بود
و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن
که اگر در بگشایید، به رفتار شما می تابد...
سر هر کوه رسولی دیدند
ابر انکار به دوش آوردند
باد را نازل کردیم
تا کلاه از سرشان بردارد
خانه هاشان پُر داوودی بود
چشمشان را بستیم
دستشان را نرساندیم به سر شاخه ی هوش
جیبشان را پر عادت کردیم
خوابشان را به صدای سفر آینه ها آشفتیم.(8)
بهره مندی از ویژگی های معنوی و محتوایی قرآن در شعر فارسی
شواهد مذکور در بخش گذشته، بیانگر بهره مندی شاعران فارسی زبان از ویژگی های فنی و هنری قرآن مجید بود. در این مجال به بررسی و ارایه ی اشعاری که بیشتر متأثّر از معنا و مفهوم قرآن کریم سروده شده است، می پردازیم.بعضی از شاعران و نویسندگان فارسی که انس و الفت بیشتری با قرآن و مضامین آن داشته اند، خود نیز اهل حکمت و معرفت بوده اند. اینان علاوه بر بهره گیری از صنایع و آرایه های ادبی این کتاب آسمانی، به معانی آن نیز نظر داشته اند و کوشیده اند که در محتوای سخن خویش نیز از معنای آن بهره مند شوند.
از این منظر، بسیاری از متون نظم و نثر فارسی، سرشار از شواهد و امثال قرآنی است که نویسندگان، آنها را در متن آثار خویش گنجانده اند؛ چه به صورت همان متن عربی، و چه به صورت ترجمه و یادداشت آزاد معنایی.
به عنوان نمونه، حافظ در این ابیات، آیاتی از قرآن کریم را به همان سبک در شعر خود آورده است و این همان «تلمیح» است:
چشم حافظ زیر طاق قصر آن نیکو سرشت
شیوه ی جنّات تَجری تَحت الاَنهار داشت (9)
شب وصل است و طی شد نامه ی هجر
سلامٌ فیه حَتّی مَطلَعِ الفَجر (10)
گاه نیز این تلمیح به شکل ترجمه ی آزاد آیه، یا آیاتی از قرآن مجید دیده می شود، چنان که شاعر معاصر علی معلمّ، در بیتی عبارت قرآنی «وَالعَصر اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسْر» را ترجمه کرده است.
قسم به عصر که پیوسته پوی آواره ست
که بر بساط زمین، آدمی زیان کاره ست (11)
پیش از این، پیرامون بهره مندی مولانا در مثنوی معنوی از ویژگی های فنی و هنری قرآن مجید، سخن گفتیم؛ که اشاره به همان شیوه ی داستان در داستان مثنوی بود.
وی در مثنوی معنوی، بارها معانی قرآنی را دستمایه ی سخن خود می سازد و حتی گاه می کوشد که در قالب شعر، تفسیرها و برداشت های زیبایی از آیات قرآن را ارایه دهد، به گونه ای که بعضی از بخش های مثنوی معنوی، تفسیر آیاتی از قرآن است.
شاعر دیگر فارسی زبان، که در بهره گیری از معارف قرآن تأکید دارد، سنایی غزنوی است. سنایی از نخستین شاعرانی است که حکمت و عرفان را وارد شعر فارسی کرد و به همین مناسبت توجه ویژه ای به قرآن دارد. او در قصیده ی معروف خود با مطلع:
«مکن در جسم و جان منزل که این دون است وآن والا»
اظهار می کند که بهره مندی از قرآن کریم، صرفاً نصیب جان های پاک و نجیب می شود:
عروس حضرت قرآن نقاب آن گه براندازد
که دارالملک ایمان را مجرّد بیند از غوغا (12)
در همین قصیده است که سنایی یک تمثیل زیبا نیز به کار می برد و می گوید کسی که صرفاً ظواهر قرآن را درمی یابد، مانند کسی است که از خورشید فقط گرمای آن را حس می کند و بس. او به این ترتیب، به تعمّق در معنای قرآن تأکید می کند:
عجب نبود گر از قرآن نصیب نیست جز نقشی
که از خورشید، جز گرمی نیابد چشم نابینا (13)
باز هم سنایی در قصیده ی شکوهمند دیگری با مطلع؛
«ای خداوندان مال الاعتبار الاعتبار»
به بهره مندی از هدایا و برکات قرآنی، تأکید می کند و می گوید: جز قرآن و حدیث نباید به چیز دیگری متکی بود، چرا که این ناب ترین پشتوانه است؛
...عقل اگر خواهی که ناگه در عقلیه ات نفکند
گوش گیرش، در دبیرستان الرحمن درآر
عقل جزوی کی تواند گشت بر قرآن محیط؟
عنکبوتی کی تواند کرد سیمرغی شکار؟
جز به دستوریِّ «قال الله» یا «قال الرّسول»
ره مرو، فرمان مده، حاجت مگو، حجّت میار (14)
توجه خاص و تأکید بسیار برخی از شاعران فارسی زبان به قرآن، تا حدّی است که گاه حتی علوم و دانش هایی چون فلسفه، به ویژه فلسفه ی یونان را انکار می کنند، و بر این باورند که با حضور قرآن، این کلام مقدس، چه نیازی به این علوم.
آنجا که جمال الدین اصفهانی، شاعر معروف قرن ششم هجری، رهایی از قرآن و پیوستن صرف به دانش یونان را هرزه می شمارد و با درکی عمیق از ارزش های بنیادین کلام مقدس می سراید:
ره به قرآن است، کم خوان هرزه ی یونانیان
اصل اخبار است، مشنو قصه ی اسفندیار (15)
در شواهد مذکور، که بیانگر بخشی از دلبستگی شاعران دین باور به مضامین و اشارات قرآن کریم است، شاهدیم که توجه شاعران، بسیار گسترده دامن و قابل تأمّل است. باری توجه و اهمیت ویژه به قرآن و تأکید بر ضرورت پیوند روحانی شاعر با قرآن تا آنجاست که حتی گاه به آداب قرآن خوانی نیز اشاره شده است. از جمله ی این اصول و آداب، این که خواندن قرآن با صوت مناسب و لحن دلنشین، از ضروریات است. پیرامون این نکته، در گلستان سعدی حکایت کوتاهی است، که شنیده ایم:
«ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همی خواند. صاحب دلی بر او بگذشت.
گفت:
- تو را مشاهره چند است؟
گفت:
- هیچ.
گفت:
- پس این زحمت خود چندین چرا همی دهی؟
گفت:
- از بهر خدا می خوانم.
گفت:
- از بهر خدا مخوان.
گر تو قرآن بدین نَمَط خوانی
ببری رونق مسلمانی» (16)
پی نوشت ها :
1. مجموعه ی اشعار فارسی اقبال لاهوری، تألیف محمدحسین مشایخ فریدونی، انتشارات جاویدان، چاپ سوم، تهران، 1366، ص106 .
2. دیوان اشعار شهریار، تصحیح حمید محمدی، جلد اول، انتشارات زرینی، چاپ بیست و چهارم، تهران، 1382، ص69 .
3. علی موسوی گرمارودی، خط خون، انتشارات زوار، چاپ اول، تهران، 1363، صص140-139 .
4. طاهره صفارزاده، شعر امروز، به کوشش: ساعد باقری، محمدرضا محمدی نیکو، انتشارات بین المللی مهدی، چاپ اول، تهران، 1372، ص488 .
5. حافظ، همان کتاب، ص6 .
6. همان کتاب، ص131 .
7. سیمین بهبهانی، مجموعه اشعار، انتشارات نگاه، چاپ اول، تهران، 1382، ص957 .
8. سهراب سپهری، هشت کتاب، انتشارات طهوری، چاپ چهل و سوم، تهران، 1385، ص373 .
9. حافظ، همان کتاب، ص108 .
10. همان کتاب، ص329 .
11. محمدعلی معلم، همان کتاب، ص16 .
12. دیوان سنایی غزنوی، تصحیح مدرس رضوی، انتشارات کتابخانه ی سنایی، چاپ سوم، تهران، 1362، ص59 .
13. همان کتاب، ص60 .
14. همان کتاب، ص182 .
15. دیوان جمال الدین اصفهانی، تصحیح: وحید دستگردی، انتشارات کتابخانه ی سنایی، چاپ دوم، تهران، 1362، ص6 .
16. گزیده ی گلستان سعدی، تصحیح غلامحسین یوسفی، انتشارات سخن چاپ ششم تهران، 1379، ص119 .
محدثی خراسانی، زهرا؛ (1388)، شعر آیینی و تأثیر انقلاب اسلامی بر آن، تهران: مجتمع فرهنگی عاشورا