نویسنده: زهرا محدثی خراسانی
بزرگترین خطری که هر جامعه را تهدید می کند و سقوط و انحطاط آن را قطعی میسازد، یأس و ناامیدی از رسیدن به کمال و سعادت است؛ اگر این بیماری خطرناک به ذهن و اندیشه ی جامعه، به ویژه جوانان آن جامعه، سرایت کند می تواند به راحتی آن جامعه را به قهقرا و نابودی کشاند. و متأسفانه این خطر امروزه بیشتر از گذشته، جوامع انسانی را تهدید می کند.
بش رامروز به رغم پیشرفت های سریع در عرصه های علمی و تکنولوژیکی، نتوانسته به منشور سعادت خود دست یابد و حتی بیشتر از گذشتگان خود، احساس سرگردانی و ناامیدی می کند.
نقطه ی مقابل این ناامیدی، انتظار و باور عمیق و قلبی به فرارسیدن و ظهور «موعود» و سامان یافتن اوضاع پریشان بشر است.
«... و همین انتظار است، که عالی ترین انگیزه ی سوق بشر به راه کمال و جمال و رشد و تعالی است؛ و در پایه گذاری حکومت قرآن که در آن انسان الهی فرمان می دهد، اثری بس عظیم دارد و می تواند وسیله ی سعادت یک امت قوی و استوار باشد.» (1)
آزادی، عدالت و برابری و برادری، از دغدغه های دیرینه ی بشریت است؛ و این دغدغه ها مهمترین دلیل گرایش به موعود در خاطر و جان بشریت محسوب می شود.
مهدویّت و انتظارِ موعود، چشم انداز روشنی است به سوی روشنای الهی و نور و کمال. پس همه ی ملت ها باید تلاش کنند تا جان خود را به سوی سرچشمه های این افق روشن سوق دهند.
ایمان به موعود، یعنی باور به این که در نهایت، این عدل و داد است که جهان را سرشار از حضور خویش خواهد کرد و حکومت زمین، به مستضعفان خواهد رسید.
در قالب نظریه ی مهدویت است که انسان به مقام خلیفه اللّهی می رسد، و آینه ای می شود برای انعکاس عارفانه ی صفات پروردگار.
ایمان به مهدویت، در بطن خود ایمان به توحید و خلقت حسنه را دربر دارد؛ و این ها را نمی توان از یکدیگر رها دانست.
ایمان به مهدویت، اعتقاد به این است که پروردگار انسان را در دنیا سرگردان رها نکرده است، و این انسان راهی به سمت رهایی دارد و فلسفه ی خلقت هستی بر این است که روزی جهان از پرتو روشنای الهی روییدن خواهد گرفت و حاکمیت خداوند، سراسر جهان را دربر خواهد گرفت.
«اعتقاد به ظهور منجی و مهدویت در معنای عام خود، یک باور دینی فراگیر در بین انسان ها بوده است. در ادیان مختلف، چنین اعتقادی به نحو ملموس و بارزی تجلّی یافته است و منجی با تعابیر مختلفی چون؛ «مسیحا» در یهود و مسیحیت، «سوشیانت» در زردشت، و در نهایت «حضرت مهدی(عج)» در فرهنگ اسلامی، یاد شده است.» (2)
مسأله ی «موعود» از موضوعات کهن و دیرینه ی شعر فارسی است و در شعر بسیاری از شاعران کهن، از جمله؛ سعدی، مولوی، خواجوی کرمانی، جامی و... به آن اشاره شده است. البته پیرامون طرح این موضوع، میان ادبیات کهن و شعر امروز، تفاوتی است؛ یعنی در شعر قدیم پرداختن به این موضوع غالباً اشاره وار و اجمالی است، اما طرح گسترده ی مهدویت در شعر فارسی، به آغاز دوران صفویه و روی کار آمدن تفکر شیعی، به ویژه دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران برمی گردد- روزگاری که این موضوع، مجال بیشتری برای مطرح شدن داشته است- به طوری که می توان گفت:
انعکاس مهدویت در شعر پس از پیروزی انقلاب، برابر با تمام تاریخ شعر فارسی است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاعران کوشیدند تا به مهدویت و انتظار از مناظر بایسته و جدیدی نگاه کنند و چنان که می بینیم پویایی و هدفمندی، که جزء لاینفک انقلاب اسلامی ایران است، در همه ی زمینه ها تأثیرگذار بوده و شاعران انقلاب سعی کرده اند در شعر خویش، تعریف جدیدی از انتظار را ارایه دهند؛ «انتظاری» که در آن جایی برای رخوت و سستی نیست، و «منتظر» کسی است که در وجود او عشق به کمال، موج می زند و همین عشق، وی را به حرکت، ابداع و آفرینش فرامی خواند، و او همان منتظر واقعی است.
همان گونه که اشاره شد، در شعر کهن فارسی، مهدویت و انتظار در حاشیه قرار دارد. در واقع بسیاری از شاعران قدیم، در شعرهایی که به طور کامل به مسأله ی ظهور اختصاص ندارد، به عنوان یک تلمیح یا اشاره ی تاریخی، به این موضوع پرداخته اند و یا در حدّ یکی، دو بیت در آن درنگ می کنند.
سنایی غزنوی، شاعر بزرگ قرن پنجم و ششم هجری، در یکی از قصاید خویش چنین تصویری از ظهور آن حضرت ارایه می کند:
گرچه آدم صورتان سگ صفت مستولی اند
هم کنون باشد کز این میدان دل عیّاروار
جوهر آدم برون تازد، برآرد ناگهان
زین سگان آدمی کَیمُخت و خَر مردم، دمار
گر مخالف خواهی، ای مهدی، درا از آسمان
ور موافق خواهی، ای دجّال، یکره سر برآر
یک طپانچه ی مرگ و، زین مردارخواران یک جهان
یک صدای صور و زین فرعون طبعان، صدهزار
باش تا زا صدمت صور سرافیلی شود
صورت خوبت نهان و سیرت زشت آشکار
تا ببینی موری، آن خس را که می دانی امیر
تا ببینی گرگی، آن سگ را که می خوانی عِیار (3)
می بینیم که شاعر به شکل گزارش گونه ای با مسأله ی ظهور حضرت مهدی(عج) برخورد کرده و به صورتی سطحی از آن عبور می کند و آن گونه که باید، سخن از انتظار نیست.
نکته ی جالب دیگر این است که در بیشتر مواردی که نام حضرت صاحب الزمان(عج) در شعر حضور دارد شاعران به تناسب معنی، به دجّال نیز اشاره کرده اند؛ گویا کوشیده اند نمادهای خیر و شر را در شعر خویش در تقابل قرار دهند.
بیدل دهلوی نیز در بیتی می گوید:
«این مغروران جاه و مقام، آن قدر با حقیقت بیگانه شده اند که حتی مهدی صاحب الزمان(عج) نیز نمی تواند آنان را به راه راست هدایت کند.»
البته این اغراقی شاعرانه برای نشان دادن میزان این غرور است.
عرض دین حق مبر در پیش مغروران جاه
سعی مهدی برنمی آید به این دجّال ها (4)
اما برخورد شاعران پس از انقلاب اسلامی با انتظار و مهدویت دگرگونی است؛ یعنی سروده ها شخصاً به آن حضرت اختصاص دارد، و غالباً نیز در آنها موضوع ظهور با جدیّتی ویژه و درخور، و با تفضیل خاص بیان می شود.
انقلاب اسلامی مفهومی عمیق، ازلی و ابدی از انتظار را در جان های روشن و تشنه ریخت، و ما با درک این مفهوم، از رخوت و انفعال خود بیرونآمدیم و به این تشخیص رسیدیم که انتشار واقعی دست بر روی دست گذاشتن نیست، و منتظر واقعی آن کسی است که به سمت موعود عاشقانه و بی تابانه حرکت کند.
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو
ببین باقی ست روی لحظه هایم جای پای تو
اگر کافر، اگر مؤمن، به دنبال تو می گردم
چرا دست از سر من برنمی دارد هوای تو
صدایم از تو خواهد بود، اگر برگردی ای موعود
پر از داغ شقایق هاست، آوازم برای تو
تو را من با تمام انتظارم جست وجو کردم
کدامین جاده امشب می گذارد سر به پای تو؟
نشان خانه ات را از تمام شهر پرسیدم
مگر آن سوتر است از این تمدن روستای تو؟(5)
می بینیم چنانکه موعود در حرکت است، شاعر نیز به عنوان منتظر در جست وجوی اوست؛ و این موعود است که شاعر را به سمت خود می کشاند.
در مصراع دومِ اولین بیت، شاعر انتظار را به زمان خاصی محدود نمی کند، بلکه در تمام لحظات خود منتظر موعود است.
در بیت سوم، شاعر با نگاهی فرازمانی، خود را وامدار و میراث دار تمام شهیدان می داند؛ همانانی که برای تحقق عدالت، جان خود را نثار کردند و شاعر به موعود می گوید:
«اگر بازگردی، صدایم که سرشار از داغ شقایق هاست، برای تو خواهد بود!»
محدثی خراسانی، زهرا؛ (1388)، شعر آیینی و تأثیر انقلاب اسلامی بر آن، تهران: مجتمع فرهنگی عاشورا
بش رامروز به رغم پیشرفت های سریع در عرصه های علمی و تکنولوژیکی، نتوانسته به منشور سعادت خود دست یابد و حتی بیشتر از گذشتگان خود، احساس سرگردانی و ناامیدی می کند.
نقطه ی مقابل این ناامیدی، انتظار و باور عمیق و قلبی به فرارسیدن و ظهور «موعود» و سامان یافتن اوضاع پریشان بشر است.
«... و همین انتظار است، که عالی ترین انگیزه ی سوق بشر به راه کمال و جمال و رشد و تعالی است؛ و در پایه گذاری حکومت قرآن که در آن انسان الهی فرمان می دهد، اثری بس عظیم دارد و می تواند وسیله ی سعادت یک امت قوی و استوار باشد.» (1)
آزادی، عدالت و برابری و برادری، از دغدغه های دیرینه ی بشریت است؛ و این دغدغه ها مهمترین دلیل گرایش به موعود در خاطر و جان بشریت محسوب می شود.
مهدویّت و انتظارِ موعود، چشم انداز روشنی است به سوی روشنای الهی و نور و کمال. پس همه ی ملت ها باید تلاش کنند تا جان خود را به سوی سرچشمه های این افق روشن سوق دهند.
ایمان به موعود، یعنی باور به این که در نهایت، این عدل و داد است که جهان را سرشار از حضور خویش خواهد کرد و حکومت زمین، به مستضعفان خواهد رسید.
در قالب نظریه ی مهدویت است که انسان به مقام خلیفه اللّهی می رسد، و آینه ای می شود برای انعکاس عارفانه ی صفات پروردگار.
ایمان به مهدویت، در بطن خود ایمان به توحید و خلقت حسنه را دربر دارد؛ و این ها را نمی توان از یکدیگر رها دانست.
ایمان به مهدویت، اعتقاد به این است که پروردگار انسان را در دنیا سرگردان رها نکرده است، و این انسان راهی به سمت رهایی دارد و فلسفه ی خلقت هستی بر این است که روزی جهان از پرتو روشنای الهی روییدن خواهد گرفت و حاکمیت خداوند، سراسر جهان را دربر خواهد گرفت.
«اعتقاد به ظهور منجی و مهدویت در معنای عام خود، یک باور دینی فراگیر در بین انسان ها بوده است. در ادیان مختلف، چنین اعتقادی به نحو ملموس و بارزی تجلّی یافته است و منجی با تعابیر مختلفی چون؛ «مسیحا» در یهود و مسیحیت، «سوشیانت» در زردشت، و در نهایت «حضرت مهدی(عج)» در فرهنگ اسلامی، یاد شده است.» (2)
مهدویت و شعر فارسی
هر چند غالب شاعران بزرگ فارسی، اهل تسنن بوده اند، اما در آثار آنان اشارات و تلمیحاتی ولو از بینش اساطیری، به موضوع مهدویت دیده می شود.مسأله ی «موعود» از موضوعات کهن و دیرینه ی شعر فارسی است و در شعر بسیاری از شاعران کهن، از جمله؛ سعدی، مولوی، خواجوی کرمانی، جامی و... به آن اشاره شده است. البته پیرامون طرح این موضوع، میان ادبیات کهن و شعر امروز، تفاوتی است؛ یعنی در شعر قدیم پرداختن به این موضوع غالباً اشاره وار و اجمالی است، اما طرح گسترده ی مهدویت در شعر فارسی، به آغاز دوران صفویه و روی کار آمدن تفکر شیعی، به ویژه دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران برمی گردد- روزگاری که این موضوع، مجال بیشتری برای مطرح شدن داشته است- به طوری که می توان گفت:
انعکاس مهدویت در شعر پس از پیروزی انقلاب، برابر با تمام تاریخ شعر فارسی است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاعران کوشیدند تا به مهدویت و انتظار از مناظر بایسته و جدیدی نگاه کنند و چنان که می بینیم پویایی و هدفمندی، که جزء لاینفک انقلاب اسلامی ایران است، در همه ی زمینه ها تأثیرگذار بوده و شاعران انقلاب سعی کرده اند در شعر خویش، تعریف جدیدی از انتظار را ارایه دهند؛ «انتظاری» که در آن جایی برای رخوت و سستی نیست، و «منتظر» کسی است که در وجود او عشق به کمال، موج می زند و همین عشق، وی را به حرکت، ابداع و آفرینش فرامی خواند، و او همان منتظر واقعی است.
همان گونه که اشاره شد، در شعر کهن فارسی، مهدویت و انتظار در حاشیه قرار دارد. در واقع بسیاری از شاعران قدیم، در شعرهایی که به طور کامل به مسأله ی ظهور اختصاص ندارد، به عنوان یک تلمیح یا اشاره ی تاریخی، به این موضوع پرداخته اند و یا در حدّ یکی، دو بیت در آن درنگ می کنند.
سنایی غزنوی، شاعر بزرگ قرن پنجم و ششم هجری، در یکی از قصاید خویش چنین تصویری از ظهور آن حضرت ارایه می کند:
گرچه آدم صورتان سگ صفت مستولی اند
هم کنون باشد کز این میدان دل عیّاروار
جوهر آدم برون تازد، برآرد ناگهان
زین سگان آدمی کَیمُخت و خَر مردم، دمار
گر مخالف خواهی، ای مهدی، درا از آسمان
ور موافق خواهی، ای دجّال، یکره سر برآر
یک طپانچه ی مرگ و، زین مردارخواران یک جهان
یک صدای صور و زین فرعون طبعان، صدهزار
باش تا زا صدمت صور سرافیلی شود
صورت خوبت نهان و سیرت زشت آشکار
تا ببینی موری، آن خس را که می دانی امیر
تا ببینی گرگی، آن سگ را که می خوانی عِیار (3)
می بینیم که شاعر به شکل گزارش گونه ای با مسأله ی ظهور حضرت مهدی(عج) برخورد کرده و به صورتی سطحی از آن عبور می کند و آن گونه که باید، سخن از انتظار نیست.
نکته ی جالب دیگر این است که در بیشتر مواردی که نام حضرت صاحب الزمان(عج) در شعر حضور دارد شاعران به تناسب معنی، به دجّال نیز اشاره کرده اند؛ گویا کوشیده اند نمادهای خیر و شر را در شعر خویش در تقابل قرار دهند.
بیدل دهلوی نیز در بیتی می گوید:
«این مغروران جاه و مقام، آن قدر با حقیقت بیگانه شده اند که حتی مهدی صاحب الزمان(عج) نیز نمی تواند آنان را به راه راست هدایت کند.»
البته این اغراقی شاعرانه برای نشان دادن میزان این غرور است.
عرض دین حق مبر در پیش مغروران جاه
سعی مهدی برنمی آید به این دجّال ها (4)
اما برخورد شاعران پس از انقلاب اسلامی با انتظار و مهدویت دگرگونی است؛ یعنی سروده ها شخصاً به آن حضرت اختصاص دارد، و غالباً نیز در آنها موضوع ظهور با جدیّتی ویژه و درخور، و با تفضیل خاص بیان می شود.
انقلاب اسلامی مفهومی عمیق، ازلی و ابدی از انتظار را در جان های روشن و تشنه ریخت، و ما با درک این مفهوم، از رخوت و انفعال خود بیرونآمدیم و به این تشخیص رسیدیم که انتشار واقعی دست بر روی دست گذاشتن نیست، و منتظر واقعی آن کسی است که به سمت موعود عاشقانه و بی تابانه حرکت کند.
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو
ببین باقی ست روی لحظه هایم جای پای تو
اگر کافر، اگر مؤمن، به دنبال تو می گردم
چرا دست از سر من برنمی دارد هوای تو
صدایم از تو خواهد بود، اگر برگردی ای موعود
پر از داغ شقایق هاست، آوازم برای تو
تو را من با تمام انتظارم جست وجو کردم
کدامین جاده امشب می گذارد سر به پای تو؟
نشان خانه ات را از تمام شهر پرسیدم
مگر آن سوتر است از این تمدن روستای تو؟(5)
می بینیم چنانکه موعود در حرکت است، شاعر نیز به عنوان منتظر در جست وجوی اوست؛ و این موعود است که شاعر را به سمت خود می کشاند.
در مصراع دومِ اولین بیت، شاعر انتظار را به زمان خاصی محدود نمی کند، بلکه در تمام لحظات خود منتظر موعود است.
در بیت سوم، شاعر با نگاهی فرازمانی، خود را وامدار و میراث دار تمام شهیدان می داند؛ همانانی که برای تحقق عدالت، جان خود را نثار کردند و شاعر به موعود می گوید:
«اگر بازگردی، صدایم که سرشار از داغ شقایق هاست، برای تو خواهد بود!»
پی نوشت ها :
1. محمد تقی خلجی، تشیّع و انتظار، انتشارات میثم تمار، چاپ سوم، قم، 1378، ص57 .
2. محمدرضا حکیمی، خورشید مغرب، دفتر انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ اول، تهران، 1360، ص65 .
3. سنایی غزنوی، دیوان اشعار، به کوشش: مدرس رضوی، انتشارات کتابخانه ی سنایی، چاپ سوم، تهران، 1362، ص268 .
4. بیدل، عبدالقادر، کلیات ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل، به تصحیح، خالد محمد خسته و دیگران، ریاست دارالتألیف وزارت علوم افغانستان، کابل، 1344-1342، جلد اول، ص67 .
5. یوسفعلی میرشکّاک، حرفی از جنس زمان، تألیف سیداکبر میرجعفری، انتشارات قو، چاپ اول، تهران، 1376، ص92 .
محدثی خراسانی، زهرا؛ (1388)، شعر آیینی و تأثیر انقلاب اسلامی بر آن، تهران: مجتمع فرهنگی عاشورا