دلالت آیه ی مودت بر امامت و سرپرستی (2)

علی علیه السلام کسی است که دوستی او از همه جهات واجب و لازم شده است. این یک مقدمه دوم این که: و هر کس دوستی با او این گونه مورد سفارش خداوند قرار بگیرد همو از دیگران محبوب تر و دوست داشتنی تر است و مقدمه
دوشنبه، 28 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دلالت آیه ی مودت بر امامت و سرپرستی (2)
دلالت آیه ی مودت بر امامت و سرپرستی (2)

 

نویسنده: آیت الله سیدعلی حسینی میلانی




 

3. دوستی مطلق (همه جانبه) باعث برتری در تمام جهات

علی علیه السلام کسی است که دوستی او از همه جهات واجب و لازم شده است. این یک مقدمه دوم این که: و هر کس دوستی با او این گونه مورد سفارش خداوند قرار بگیرد همو از دیگران محبوب تر و دوست داشتنی تر است و مقدمه سوم این که: هر کس نزد خدا و رسول محبوب تر باشد، او از دیگران افضل است و مقدمه چهارم این که: هر کس این گونه باشد امام و رهبر است. پس علی علیه السلام امام و رهبر بعد از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می باشد.
اما مقدمه نخسن روشن و به طور کامل از آیه استفاده می شود.
و مقدمه دوم نیز روشن است. از احادیثی که بیان گر محبوب ترین شخص نزد خداوند و پیامبرش می باشد، حدیث طائر است؛ زیرا وقتی به پیامبر گرامی اسلام پرنده بریانی پیشکش شد، فرمودند:
اللهم ائتنی بأحبّ خلقک إلیک؛
خداوندا! بهترین بندگان خود را برای من بفرست.
پس علی علیه السلام آمد و به همراه ایشان از آن غذا تناول فرمودند.
این حدیث را بسیاری از صحابه پیامبر روایت نموده اند، مانند:

1. امیرمؤمنان علی علیه السلام،
2. عبدالله بن عباس،
3. ابوسعید خدری،
4. سفینه،
5. ابوطفیل عامر بن واثلة،
6. انس بن مالک،
7. سعد بن ابی وقّاص،
8. عمرو بن عاص،
9. ابومرازم یعلی بن مرّه،
10. جابر بن عبدالله انصاری،
11. ابورافع.
12. حبشی بن جناده.

و از تابعین (1) ده ها تن از بزرگان روایت کرده اند و از بزرگان معروف و مشهور در هر قرن نیز افراد بسیاری آن را نقل نموده اند، مانند:
ابوحنیفه (پیشوای حنفی ها)،
احمد بن حنبل (پیشوای حنبلی ها)،
ابی حاتم رازی،
ابوعیسی ترمذی،
ابوبکر بزاز،
ابوعبدالرحمان نسائی،
ابوالحسن دارقطنی،
ابوعبدالله حاکم نیشابوری،
ابوبکر ابن مردویه،
ابونعیم اصفهانی،
ابوبکر بیهقی،
ابوعمر بن عبدالبر،
ابومحمّد بغوی،
ابوالحسن عبدری،
ابوالقاسم ابن عساکر،
ابن جحر عسقلانی،
جلال الدین سیوطی و... .
خلاصه این که این روایت به روشنی نشان می دهد که علی علیه السلام از تمام بندگان نزد خداوند و پیامبرش دوست داشتنی تر است. (2)
مقدمه سوم نیز بسیار روشن است؛ چرا که بسیاری از علمای اهل سنّت به آن تصریح دارند؛ حافظ قسطلانی و ابن حجر مکّی از ولی الدین ابن عراقی این گونه روایت کرده اند:
دوستی و مهرورزی دینی با برتری آن فرد ملازمه دارد. پس هر کسی برتر باشد و مهرورزی دینی ما به او بیشتر خواهد بود. (3)
فخر رازی نیز در تفسیر آیه ی (قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ)؛ بگو: «اگر خداوند را دوست دارید پس مرا پیروی نمایید تا خداوند شما را دوست بدارد» می گوید: منظور از دوستی خداوند به انسان این است که به او ثواب عطا کند. (4)
بدیهی است هرکس نزد خداوند دوست داشتنی تر است ثواب او بیشتر خواهد بود و هرکس ثوابش بیشتر باشد، ناگزیر همو برترین خواهد بود.
پیش تر گفتیم که علامه حلّی رحمه الله می نویسد: دوستی با غیر علی علیه السلام یعنی با آن سه نفر واجب، نیست.
ابن تیمیّه در این باره گوید: این گفتار در نزد بیشتر علمای اهل سنّت باطل است؛ بلکه دوستی این سه تن نزد اهل سنّت از دوستی علی لازم تر است؛ زیرا لزوم دوستی و مهرورزی به اندازه برتری است، پس هر که برتر باشد دوستی ما با او کامل تر خواهد بود... .
از طرفی، در روایت صحیح آمده که عمر در روز سقیفه به ابوبکر گفت: تو سرور ما و بهترین و دوست داشتنی ترین فرد ما نسبت به پیامبر خدا هستی. (5)
تفتازانی نیز در این باره اظهار نظر کرده است. وی می گوید: با توجه به ادله ی افضلیت ابوبکر و عمر می توان «أحّب خلقک» را تخصیص زد. (6)
به هر حال، این مقدمه نیز بسیار روشن است و هیچ کس در آن اختلاف و ناسازگاری ندارد.
اما برای مقدمه چهارم، دلیل های عقلی و نقلی بسیاری داریم و بیشتر بزرگان اهل سنّت اعتراف دارند تا آن جا که روایاتی را از صحابه پیامبر روایت نموده اند. شریف جرجانی درباره ی شورا و این که چرا مشورت فقط در این شش نفر قرار داده شده، گفته است: «علّت این که عمر شورا را فقط در بین آنان قرار داد، برای این بود که آنان را از دیگران برتر می دانست و برای امامت و مهتری فقط آنان را شایسته دید». (7)
ابن تیمیّه به گروه بسیاری از دانشمندان نسبت داده که رهبری و سروری فردی که برتری ندارد، در حالی که شخص برتری وجود دارد، ستم بزرگی است.
محب الدین طبری گوید: «اعتقاد ما این است که هیچ گاه ولایت برای کسی که برتری ندارد با وجود فرد برتر، برقرار نمی شود». (8)
البته علمای دیگر نیز این گونه گفته اند... و به آوردن گفتار آنان نیازی نیست. و علامه حلّی رحمه الله در گفتار گذشته اش به این جهت (برتری) امیرمؤمنان علی علیه السلام گفته است: «لزوم مهرورزی به او».
علامه در توضیح این عبارت می نویسد:
این نوزدهمین جهت بحث می باشد و شرح آن این گونه است:
به راستی فقط دوستی و مهرورزی علی علیه السلام لازم و بایسته است؛ نه دیگر صحابه پیامبر، پس همو برترین صحابه می شود.
آن گاه به شرح مقدمه ی نخست می پردازد و می نویسد:
حضرت علی علیه السلام از خویشاوندان (قربی) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده است، پس مهرورزی به او لازم می باشد؛ چرا که خداوند متعال می فرماید:

(قُلْ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى)؛ (9)

بگو: من هیچ گونه اجر و پاداشی از شما بر این دعوت درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم.

4. لزوم دوستی مطلق (همه جانبه) باعث پاکدامنی و ناآلودگی

هم چنین دستور به مهرورزی ایشان به طور مطلق بر عصمت آنان دلالت دارد و زمانی که عصمت ثابت شود، امامت و رهبری ایشان ثابت می گردد و این مطلب روشن است.
اما دستور مهرورزی مطلق به ایشان- که بر اطاعت مطلق دلالت دارد- دلیل بر پاکدامنی و ناآلودگی کامل آنان است.
در این باره گفتار رازی در تفسیر آیه: (أَطیعُوا اللهَ وَ أَطیعُوا الرَّسولَ وَ أولِی الأَمرِ مِنکُم)؛ «خدای را فرمان برید و پیامبر و صاحبان امر خویش را فرمان برید» بس است. متن گفتار فخر رازی این گونه است:
خداوند بلند مرتبه در این آیه به پیروی از صاحبان امر به صورت قطعی و حتمی فرمان داده است و هر کس خداوند به صورت قطعی به پیروی او فرمان داده است ناگزیر باید از هر گونه اشتباه و خطایی پاک باشد؛ زیرا اگر از اشتباه نگهداشته نباشد، در صورت اشتباه و کار ناشایسته، خداوند فرمان به پیروی او داده بود. پس همان فرمان خداوند به انجام اشتباه خواهد بود در حالی که اشتباه همواره مورد منع و بازداشت می باشد، پس به اجماع امر و نهی در یک مطلب و در یک جهت منجر می شود که ناممکن است.
پس روشن شد که خداوند به پیروی از صاحبان امر به صورت قطعی و حتمی فرمان داده است و استوار گشت که هر کس خداوند به صورت قطعی به پیروی از او فرمان داده است باید پاک و ناآلوده از هر گونه اشتباه باشد و استوار گشت که صاحبان امر در این آیه به صورت قطعی معصوم (ناآلوده و پاک) هستند. (10)
به همین مقدار برای گواه از گفتار فخر رازی بسنده می نماییم، اما صاحبان امری که فرمان داده شد تا از آنان پیروی کنیم چه کسانی هستند؛ سخن دیگری است که در جای خود باید به آن پرداخته شود.
کوتاه سخن این که لزوم پیروی و فرمان برداری مطلق (همه جانبه) که از لزوم مهرورزی مطلق (همه جانبه) به دست می آید باعث پاکی و ناآلودگی کامل می شود و به این جهت بیشتر بزرگان و دانشمندان دینی ما به آن اشاره نموده اند.
بیاضی عاملی رحمه الله در این باره گوید:
خداوند مزد پیامبری پیامبرش را در مهرورزی به خاندانش قرار داده است، در آیه ای می فرماید:

(قُلْ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى)؛ (11)

بگو: من هیچ گونه اجر و پاداشی از شما بر این دعوت درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم.
گفته اند: معنای قربا در فرمان برداری است؛ یعنی در پیروی و فرمان برداری نزدیکان.
در جواب می گوییم: قاعده ی زبان عربی این است که کلمه ای را در تقدیر نگیرند و اگر این تقدیر را قبول نماییم پس فرمان دوستی مطلق (همه جانبه) آنان فقط با پاکدامنی و منزّه بودن مطلق سازگار است.
گفته اند: روی سخن در آیه با کفرورزان است؛ یعنی فرزندان و نسل مرا مواظبت نمایید که همان قبیله قریش باشند.
در جواب می گوییم: کفرورزان برای پیامبر هیچ مزدی را نمی پذیرند تا این که روی سخن قرار گیرند، علاوه بر این که تمام روایت های مورد قبول همه مسلمانان با هر دو جهت ناسازگار است، پس در صحیح بخاری آمده است... .(12)
سید شبّر رحمه الله در این باره می نویسد:
لزوم مهرورزی باعث لزوم پیروی و فرمان برداری است؛ زیرا مهرورزی فقط با پاکدامنی و ناآلودگی همه جانبه لازم می آید؛ زیرا در صورت اشتباه از جانب، آنان از مهرورزی به آنان باید دوری شود. همان گونه که خداوند متعال می فرماید:

(لاَ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ)؛ (13)

هیچ گاه گروهی را که به خداوند و روز قیامت باور دارند، نمی یابی که با دشمنان خداوند و پیامبرش دوستی داشته باشند.
و همگان می گویند که هیچ کس غیر از خاندان پیامبر معصوم نیست، پس علی و دو فرزندش مهتران و سروران هستند. (14)

بررسی و نقد شبهه ها

اینک به بررسی و نقد شبهاتی می پردازیم که پیرامون دلالت آیه بر امامت ایراد شده است.
سید شهید شوشتری رحمه الله سخنی را در ردّ ابن روزبهان دارد؛ همو که بر گفتار علامه حلّی رحمه الله ایراد گرفته است.
این روزبهان گوید: ما می گوییم: مهرورزی بر او بر هر مسلمانی لازم است و مهرورزی هم با پیروی و فرمان برداری همراه است، ولی هر کسی که مورد اطاعت قرار می گیرد، لازم نیست دارای رهبری و امامت کبرا باشد.
سید شهید شوشتری رحمه الله در پاسخ می گوید:
گفته او که آیه بر خلافت حضرت علی علیه السلام دلالت ندارد؛ از روی نادانی کامل یا نادانی نمایی خالص است؛ زیرا دلالت آیه بر لزوم مهرورزی به امیرمؤمنان علی علیه السلام به طور کامل روشن و واضح است، چنان که خداوند پاداش پیامبری که باید همیشگی باشد، مهرورزی به نزدیکان و خاندان قرار داده است و این فقط با عصمت مطلق آنان سازگار است؛ زیرا در صورت اشتباه از جانب آنان، مهرورزی به ایشان ناروا می گردد؛ همان گونه که می فرماید:

(لاَ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ)؛ (15)

گروهی را نمی یابی که به خداوند و روز واپسین ایمان داشته باشند و کسانی را که با خدا و رسولش مخالفت کرده اند... دوست بدارند.
پس فقط امیرمؤمنان علی علیه السلام به نظر همگان پاک و دارای عصمت مطلق می باشد، پس به اثبات رسید که همو امام و مهتر است.
و از طرفی، ابن حجر در باب یازدهم الصواعق المحرقه از پیشوای شافعی خودشان بر خلاف میل دشمنان اهل بیت علیهم السلام شعری را این گونه می آورد:

یا أهل بیت رسول الله حبّکم ... فرض من الله فی القرآن أنزله
کفاکم من عظیم القدر أنّکم ... من لم یصلّ علیکم لا صلاة له

ای خاندان پیامبر خدا! دوستی شما واجبی از جانب خداوند است که در قرآن آمده است.
همین بس در بلندای مرتبت و مقام شما که هر نمازگزاری بر شما درود و صلوات نفرستد، گویا نماز نخوانده است.
افزون بر این، دلیل آوردنِ شیعیان در مقابل سنیان بایسته و لازم نیست؛ بلکه استحبابی است. زیرا تمامی اهل سنّت به همراه شیعیان بر امامت و سروری ایشان بعد از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هم نظر هستند و اهل سنّت فقط کسانی را واسط و بینابین قرار می دهند و شیعیان آن ها را قبول ندارند و دلیل آوردن به عهده کسی است که واسطه بودن را ادّعا می کند؛ نه بر منکر آن. مگر این که امامت او را- با از بین بردن اجماع (اتفاق نظر همگان)- از ریشه نپذیرند. در این صورت بر شیعه بایسته می شود که دلیل بیاورند و خداوند همواره به سوی راه درست هدایت می نماید. (16)
شیخ مظفر رحمه الله نیز پس از سخنی در پاسخ ابن روزبهان می گوید:
پس روشن شد که معنای آیه فقط چهار نور پاک هستند و این آیه بر افضلیت و برتری، عصمت و برگزیدگی آن ها از جانب خدا دلالت می نماید؛ زیرا اگر این گونه نبودند فقط مهرورزی به آنان بایسته نمی شد و دوستی آنان در حدّی نبود که مانند نداشته باشد؛ زیرا پاداش و بهای پیامبری قرار گرفته که هیچ حق و پاداشی مانند آن نیست. از این رو خداوند دوستی نزدیکان و خاندان نوح و هود را پاداش و مزد پیامبری آنان قرار نداده است؛ بلکه به نوح فرموده است:

(وَ یَا قَوْمِ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مَالاً إِنْ أَجرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّه)؛

ای قوم من، از شما هیچ مالی نمی خواهم و پاداش من فقط بر عهده خداوند است.
هم چنین به هود فرمود:

(یَا قَوْمِ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى الَّذِی فَطَرَنِی أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ‌)؛

ای قوم من، از شما هیچ پاداشی نمی خواهم و پاداش من فقط بر عهده خداوندی است که مرا آفرید، آیا درک نمی کنید؟
بنابراین، امامت در خاندان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مخصوص و محدود شده است؛ زیرا هیچ گاه مهتری کسی که برتری ندارد بر فرد برتر درست نمی باشد؛ به خصوص با وجود چنین برتری روشن و بلند مرتبه ای.
افزون بر آن چه که گفتیم لزوم مهرورزی مطلق (همه جانبه) باعث لزوم پیروی و اطاعت مطلق می باشد؛ زیرا سرپیچی و نافرمانی کردن با دوستی مطلق (همه جانبه) همه سازگار نیست و لازمه پیروی مطلق، پاکی و ناآلودگی کامل است که شرط امامت و مهتری می باشد و هیچ معصومی- بنابر نظر همگان- جز آن بزرگواران وجود ندارد. پس امامت و سروری در آنان منحصر می شود؛ مخصوصاً که خداوند اطاعت آن ها را بر جمیع افراد اُمّت واجب کرده است.
و یاران پیامبر دلالت آیه را بر امامت و مهتری می فهمیدند، از این رو بعضی از آنها پیامبر صلی الله علیه و آله را متهم نمودند و گفتند: او می خواهد ما را بعد از خود به نزدیکانش ترغیب نماید و آن ها را به مهتری ما برگزیند، آن سان که در روایات گذشته خواندیم. (17)
از طرف دیگر، هر شخصی که دارای فهم است آن معنا را از آیه دریافت می دارد؛ ولی اهل سنّت از اذعان و اقرار بر حقیقت و پرداخت پاداش پیامبری امتناع ورزیدند و هر گاه از آنان، جمله ای درست بروز کند قوم گرایی و تعصّب او را رها نمی کند تا این که سخنی بر خلاف آن بگوید... .(18)
و با دقت در جهاتی که آورده ایم و بزرگان ما به روشنی آن ها را گفته اند، پاسخ گفتار سعد تفتازانی- هنگامی که همان دلایل ما را در برتری امیرمؤمنان علی علیه السلام آورده است- روشن می شود، آن جا ه می گوید:
کسانی که به برتری علی علیه السلام باور دارند به قرآن، سنّت و عقل چنگ زده اند. آنان نخستین آیه ای که می آورند این است که می فرماید:

(فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ)؛ (19)

بگو: بیایید فرزندانمان و فرزندانتان را و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را دعوت نماییم... .
آیه ی دیگر، آن جا که می فرماید:

(قُلْ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى).

آن گاه این روایت را می آورند که سعید بن جبیر گوید: هنگامی که این آیه فرود آمد، گفتند: ای پیامبر خدا! اینان چه کسانی هستند که ما آنان را دوست بداریم؟
پیامبر فرمود:
علی و فاطمة و ولداها؛
علی و فاطمه و دو فرزندش.
تردیدی نیست که هر کس دوستی با او لازم باشد به حکم روشن قرآن همو برترین است.
هم چنین برتر کسی است که یاری او به پیامبر در آیه شریفه با عطف بر نام خداوند و جبرئیل ثابت شده و کلمه «صالح المؤمنین» را برای او به کار برده اند. آن جا که می فرماید:

(فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاَهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ)؛ (20)

پس به راستی فقط خداوند و جبرئیل و مؤمنان شایسته، یار و پشتیبان او هستند.
از ابن عباس روایت شده است که منظور از مؤمنان شایسته، علی علیه السلام است... .
تفتازانی پس از نقل دلیل شیعیان به پاسخ آن می پردازد و می نویسد:
پاسخ این است که در فراگیری خوبی ها و برتری های فراوان حضرت علی علیه السلام و ممتاز بودنش به بزرگواری بسیار هیچ تردیدی نیست؛ ولی هیچ کدام از این ها به معنای برتری و بزرگی نزد خداوند نیست، بعد از این که ثابت شده از اتفاق نظر مسلمانان- که جاری مجرای اجماع است- بر برتری ابوبکر سپس عمر و اقرار علی علیه السلام به این برتری (!)
علاوه بر این که در این فضایل گفته شده اشکالاتی هست که بر دانش آموختگان این علم پنهان نیست، مانند این که معنای «انفسنا» خود پیامبر است؛ همان گونه که گفته می شود: خود را دعوت نمودم و این که لزوم مهرورزی و قطعی بودن نصرت- بنابر تحقق آن- درباره ی علی علیه السلام فقط به او مخصوص نمی باشد. (21)
در پاسخ او می گوییم: فهمیدی که آیه ی مبارکه بر لزوم درستی علی علیه السلام و لزوم دوستی مطلق (همه جانبه) به معنای این است که او نزد خداوند و پیامبرش از همه محبوب تر و دوست داشتنی تر است و هر که دوست داشتنی تر باشد همو برتر است.
و هم چنین لزوم دوستی مطلق (همه جانبه) باعث پاکی و عصمت می شود که لازمه ی امامت و سروری است.
و امّا ادعای برتری ابوبکر و عمر «اول الکلام» است... مانند ادّعای مخصوص نبودن امیرمؤمنان علی علیه السلام بر آن فضایل ذکر شده؛ زیرا همگان اتفاق نظر دارند که ابوبکر و عمر معصوم و پاک از خطا نبوده اند.
ابن تیمیّه در این باره بسیار آشفته و پریشان شده است. او می گوید: «ما قبول داریم که دوستی و مهرورزی و موالات علی علیه السلام بدون دلیل آوردن از آیه لازم است؛ ولی در این لزوم موالات و دوستی دلیلی که باعث اختصاص امامت و رهبری به او شود، نیست.
و اما این که بگوییم: دوستی آن سه نفر واجب و لازم نیست، پس این کلام ممنوع است؛ بلکه دوستی و موالات آن ها نیز واجب است؛ زیرا ثابت شده است که خداوند آنان را دوست می داشت و هر کس را خداوند دوست بدارد بر ما واجب است او را دوست بداریم. پس دوستی و دشمنی برای خدا، لازم و این محکم ترین دستاویز ایمان است و آن ها نیز از بزرگان دوستان خداوند و پرهیزگاران بودند و خداوند موالات آنان را لازم کرده؛ بلکه به تصریح قرآن ثابت شده است که خداوند از آنان راضی و آنان نیز از خداوند راضی و خشنود گشتند و هر کس خداوند از او خشنود گردد او را دوست می دارد و خداوند پرهیزگاران، نیکوکاران، دادگران و صبرکنندگان را دوست می دارد...» (22).
به راستی که ابن تیمیّه خود را محکوم نموده است؛ زیرا اعتراف به لزوم دوستی پرهیزگاران، نیکوکاران، دادگران و صبرکنندگان...؛ بلکه تمام مؤمنان نموده است؛ زیرا هیچ کس این مطالب را انکار نمی نماید، و چه کسی می گوید که مؤمن اگر حقیقتاً با ایمان باشد، لازم نیست او را دوست بداریم؛ به خصوص اگر از اهل پرهیزگاری و نیکوکاری و صبر باشد؟!
ولی تمامی سخن در دوستی مطلق (همه جانبه) است و محبوب ترین نزد خداوند و پیامبرش می باشد که باعث برتری و پاکی و عصمت و لزوم پیروی و فرمانبرداری می شود... و این همان ویژگی هایی است که در غیر از امیرمؤمنان علی علیه السلام یافت نمی شود؛ به خصوص پاکی و عصمت؛ زیرا اتفاق همگان بر این است که در دیگران یافت نمی شود.
سپس ابن تیمیّه شروع به استدلال به روایت هایی نموده که اهل سنّت در معرفی محبوب ترین فرد نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله، نقل می نمایند که روایت می کنند نزد پیامبر عائشه از همه دوست داشتنی تر بود و گفته شده: از مردان چه کسی؟ فرموده اند: پدرش (!)
و این که عمر در روز سقیفه به ابوبکر گفت: تو آقای ما و بهترین ما و دوست داشتنی ترین ما نزد پیامبر خدا هستی؟
البته هر خردمندی می فهمد که استدلال به این روایت ها چه اشکالات زیادی دارد.
آلوسی از این جهت که به این روایت ها استدلال ننموده کار نیکویی کرده است؛ بلکه روش عبدالعزیز دهلوی را پیش گرفته و بر آن تکیه نموده است، ولی تمامی گفتار دهلوی را نیاورده و آخر آن را رها کرده است.
آلوسی در این باره گوید:
و بعضی از شیعیان آیه ی مودّت را در استدلال به امامت و سروری علی علیه السلام آورده اند و گفته اند: دوستی علی علیه السلام لازم است و دوستی هر کس لازم باشد، فرمان برداری و پیروی از وی واجب می شود و فرمان برداری از هر کس لازم باشد، مهتری و امامت او روشن است و در نتیجه علی علیه السلام مهتر و سرور است.
البته اشکال این گفتار از چند جهت بر کسی مخفی نیست:
نخست آن که استدلال به آیه در ابتدای گفتارشان زمانی درست می شود که معنای آیه این گونه باشد که «از شما هیچ مزدی نمی خواهم مگر این که نزدیکان و خاندان مرا دوست بدارید» و بیشتر علما بر خلاف این معنا را گفته اند و بعضی آن را بی احترامی به ساحت پیامبر دانسته اند. زیرا بیشتر دنیاداران خدمات و کارهایی انجام می دهند و چیزی را در عوض آن می خواهند که به سود فرزندان و خاندانشان می باشد.
هم چنین با آیه دیگر اندکی منافات دارد، آن جا که می فرماید:

(وَ مَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ)؛ (23)

و تو هیچ گاه بر آن [رسالت و پیامبری] از آن ها اجر و پاداشی نمی خواهی.
دوّم آن که ما قبول نداریم دوستی هر کس لازم باشد، پیرویش نیز لازم باشد؛ زیرا ابن بابویه (شیخ صدوق) در کتاب اعتقادات خود گفته است: شیعه بر لزوم دوست داشتن علویان اتفاق نظر دارند، با این که فرمان برداری و پیروی از همه آنان را لازم نمی دانند.
سوم آن که ما قبول نداریم پیروی و فرمان برداری از هر کس لازم باشد، مهتر و سرور باشد؛ یعنی ریاست و رهبری کل به او برسد، وگرنه هر پیامبری در زمان زندگانی خود به آن می رسید. از طرفی خداوند متعال می فرماید:

(إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً)؛ (24)

به راستی خداوند طالوت را به پادشاهی شما برانگیخت.
و همین آیه با چنین دیدگاه، سازگار نیست.
پس آیه اقتضای صغرای استدلال را دارد که عبارت از لزوم اطاعت است و زمانی که صغرای استدلال این باشد که نتیجه ای را که ذکر می کنند نخواهد داشت؛ حتی اگر همه ی آن مقدمات استدلال را بپذیریم. بلکه نتیجه این گونه می شود که خاندان پیامبر، مهتران و امامان هستند، در صورتی که آنان به صورت فراگیر آن را نمی پذیرند.
البته اشکالات دیگری نیز وجود دارد که باید بیشتر دقت کنی و غافل نشوی. (25)
گفتنی است که آن چه گفته شد عین گفتار دهلوی است که در تحفه اثناعشریه آمده است. دهلوی بعد از این گفتار به روایت های مختلفی استدلال کرده است.
دهلوی گوید: ابوطاهر سلفی در مشیخه خود از انس روایت کرده که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «دوستی ابوبکر و سپاس از او بر همه امّت من لازم است».
نظیر این روایت را ابن عساکر از او و به طریق دیگر از سهل بن سعد ساعدی روایت کرده است.
روایت دیگری را حافظ عمربن محمّد بن خضر ملاّ در کتاب تاریخ خود از پیامبر آورده است که آن حضرت فرمود: «خداوند بر شما دوستی ابوبکر و عمر و عثمان و علی را واجب و لازم دانسته همان گونه که نماز، روزه و حج را واجب و لازم کرده است».
ابن عدی از انس از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده است که فرمود: «دوستی ابوبکر و عمر ایمان و دشمنی آنان، دورویی و نفاق است».
نظیر این روایت را ابن عساکر از جابر روایت کرده است.
روایت دیگری را ترمذی نقل می کند که جنازه ای را نزد پیامبر آوردند، ولی ایشان بر آن نماز نگزاردند و فرمودند: «او عثمان را دشمن می داشت، پس خداوند نیز او را دشمن می دارد».
سپس دهلوی متوجه شده که شیعیان را نمی توان به روایت هایی که فقط اهل سنّت نقل می کنند، مجبور کرد، از این رو در این باره گفته است: اگر چه این روایت ها فقط در کتاب های اهل سنّت یافت می شود، ولی چون شیعیان خواسته اند اهل سنّت را به روایت خودشان وادار نمایند؛ پس ناگزیر هستیم تمام روایت های اهل سنّت را از نظر بگذرانیم و با یک روایت نمی توان آنان را وادار نمود.
و اگر بخواهند دایره ی استدلال را بر ما تنگ بگیرند، می توان لزوم دوستی هر سه خلیفه ای را در برابر جنگ کنندگان با مرتدّان اثبات نمود و این سه تن، بزرگانی بودند که در برابر بی دینان قرار گرفتند و خداوند هر کس را دوست بدارد، دوستی او لازم است و از این گونه قیاس ها. (26)
در جواب دهلوی باید گفت:
روشن است که نمی توان طرف مقابل را در بحث ملزم کرد مگر با آن چه خود او می پذیرد و روایت می نماید، یا هر دو بر آن اتفاق نظر دارند. این در صورتی است که روایتی را استدلال گر آورده که نزد خودش درست باشد و اگر نزد خود آن ها این روایت ها مورد پذیرش نباشد چگونه می توان طرف مقابل را به پذیرش وادار نمود؟
و ای کاش دهلوی مانند ابن تیمیّه به دو کتاب بخاری و مسلم که به دو کتاب صحیح و درست معروف شده اند، دلیل می آورد؛ زیرا همه روایت هایی که دهلوی آورده است به تمامی از ناحیه سند بی ارزش و باطل هستند و به این دلیل آلوسی از نقل این روایت ها روی گردانیده است.
بهترین این روایت ها، روایتی است که ترمذی در صحیح خود- که یکی از کتاب های شش گانه اهل سنّت می باشد- نقل نموده است که پیامبر صلی الله علیه و آله از نماز بر جنازه ای خودداری کرد.
ترمذی گوید: فضل بن ابوطالب بغدادی و دیگران گفته اند: عثمان بن زفر، از محمّد بن زیاد، از محمّد بن عجلان، از ابی زبیر، از جابر روایت کرده است که روزی جنازه ای را نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آوردند تا بر آن نماز بگزارد، ولی ایشان بر آن نماز نخواندند. از ایشان پرسیدند: ای پیامبر خدا! ما ندیدیم قبل از این نماز بر کسی را ترک نمایید؟!
فرمودند: او عثمان را دشمن می داشت، پس خداوند نیز او را دشمن داشت.
ولی این روایت از ناحیه سند بی ارزش است؛ حتّی نزد راوی آن تزمذی. وی پس از نقل این روایت می گوید:
هذا صحیح غریب لا نعرفه الّا من هذا الوجه، و محمّد بن زیاد صاحب میمون بن مهران ضعیف فی الحدیث جدّاً؛ (27)
ای روایت غریب است و تاکنون به غیر از این طریق این گونه روایتی را ندیده ایم و محمّد بن زیاد یکی از راویان آن دوست میمون بن مهران است که در نقل روایت بسیار سست و بی پایه است.
جالب این که ابن جوزی این روایت را در زمره روایت های جعلی از دو طریق آورده و گفته است: «هر دو طریق نقل روایت به محمّد بن زیاد می رسد که احمد بن حنبل درباره ی او گفته است:
محمّد بن زیاد دروغگو و بسیار پلید بود و جعل حدیث می کرد.
یحیی درباره او گفته است: او دروغگویی پلید است.
سعد و دارقطنی درباره او گفته اند: او دروغگو است.
بخاری، نسائی، فلاس و ابوحاتم درباره ی او گفته اند: روایت او متروک است.
ابن حبّان گفته است: محمّد زیاد روایت را بر افراد مورد اعتماد می بست و آوردن نام او مگر برای طعن و بدگویی به او روا نیست». (28)
بنابراین، علت این که ترمذی گفت: «او جدّاً ضعیف است» روشن می شود.
البته او تمام حقیقت را نگفته است و آلوسی کار بسیار درستی انجام داده است که به این روایت ها دلیل نیاورده و آن چه آورده از دهلوی بهتر است.
از این رو، از دهلوی بسیار باید شگفت زده شد که چگونه به این گونه روایتی دلیل می آورد و می خواهد شیعه را به آن وادار نماید، آن هم در یک مسأله اصلی و پایه ای دینی؟
البته اگر فرصت اجازه می داد وضع دیگر روایت ها را نیز روشن می نمودیم؛ ولی وقتی وضع بهترین آن ها این گونه است، به نقل دیگر روایت ها نیازی نیست.
اینک به جهاتی که آلوسی با دهلوی همراهی نموده است باز گردیم و آن ها را باطل نماییم، پس می گوییم:

پاسخ دلیل نخست:

صغرای استدلال ما تمام و درست است همان طور که به صورت کامل گفتیم و مزد خواهی فقط بنابر نظریه استثنا متصل می باشد و حقیقت این اجر را دانستی که بازگشت آن به خود مسلمانان است. پس هیچ تردید و نسبت ناروایی در میان نیست؛ ولی اگر استثنا منقطع باشد، هیچ اشکالی دیگر نیست.

پاسخ دلیل دوم:

شیعیان بر لزوم دوستی علویان بلکه هر مؤمنی از مؤمنان اتفاق نظر دارند، ولی آیه ی شریفه به معنای دوستی مطلق با علی، فاطمه زهرا، حسن و حسین علیهم السلام است. پس هیچ اختلافی نیست و از این روست که هیچ کس از آنان به لزوم دوستی مطلق (همه جانبه) غیر از این چهار نور پاک و امامانی دیگر نظر نداده است... و گفتار ما در دوستی مطلق (همه جانبه) است، نه فراگیری دوستی، پس آن چه گفته اند یا نادانی است یا نادانی نمایی.

پاسخ دلیل سوم:

جواب آن از مطالب گفته شده روشن است. پس ما دوستی مطلق و همه جانبه ای را که باعث پاکی و عصمت است اراده می کنیم. بنابراین هر گاه عصمت یافت شود، ریاست و امامت کبرا همراه آن خواهد بود و اگر نباشد، آن هم نخواهد بود.

پاسخ دلیل چهارم:

جواب آن نیز از آن چه گفتیم روشن می شود. آن چه گذشت همه مطالبی بود که در تفسیر این آیه شریفه و چگونگی معنای آن بر مهتری و سروری امیرمؤمنان علی و خاندان پاکش علیهم السلام آمده است. خداوند متعال در ادامه آیه می فرماید:

(وَ مَن یَقتَرِف حَسَنَةً)؛

و هر نیکویی ورزد و طاعتی به جا آورد برای او در ثواب آن خواهیم افزود.
معنای آن، همان دوستی و مهرورزی است، همان گونه که از امامان پاک خاندان پیامبر روایت شده است، مانند امام حسن علیه السلام نواده پاکیزه پیامبر که در سخنرانی که بیان فرموده و حاکم نیشابوری آن را روایت نموده است و هم چنین بیشتر تفسیرهای اهل سنّت که آن را از ابن عباس، سدی و دیگران نقل نموده اند.
قرطبی می گوید: «آیه (وَ مَن یَقتَرِف حَسَنَةً) به معنای به دست آوردن می باشد و ریشه «قرف» به معنای اندوختن و به دست آوردن است.
ابن عباس در این باره می گوید: «نیکی» در آیه یاد شده، مهرورزی و دوستی خاندان محمّد علیهم السلام می باشد و «(نَزِد لَهُ فیها حُسناً)؛ بر نیکی های آن می افزاییم» به این معناست که هر نیکی را ده برابر یا بیشتر می نماییم.

(إِنَّ اللهَ غَفُورٌ شَکُورٌ)؛

همانا خداوند بخشاینده و ارزش شناس می باشد.
قتاده گفته است: بخشنده گناهان و ارزش شناس نیکی ها می باشد و سدّی گفته است: بخشاینده گناهان خاندان محمّد علیهم السلام و سپاسگزار نیکی های آنان. (29)
ابوحیّان در این باره می گوید: از ابن عباس و سدّی روایت شده است که منظور از «نیکی» دوستی و مهرورزی به خاندان پیامبر خدا علیهم السلام می باشد... .
سدّی گفته است: بخشاینده گناهان خاندان محمّد و سپاسگزار و ارزش شناس نیکی های آنان. (30)
و آلوسی نیز آن را از ابن عباس و سدیّ روایت کرده است. (31)
آری، همین مقدار بس است و برای دل و جان بی دغل درمان و برای ادّعای حق، بسنده است. درود و صلوات الهی بر سرور و آقای ما محمّد و خاندان بزرگوار و پاکیزه و پاکش باد.

پی‌نوشت‌ها:

1. راویان حدیث از صحابه را تابعی گویند.
2. این روایت جلد 13 و 14 از کتاب بزرگ ما: نفحات الأزهار فی خلاصة طبقات الأنوار فی إمامة ائمة الأطهار را تشکیل می دهد.
3. مواهب اللدنیّه بالمنح المحمّدیه، الصواعق المحرقة: 97.
4. تفسیر رازی: 17/8.
5. منهاج النسه: 106/7 و 107. گفتنی است که این سخن از نظر سند و دلالت مردود است.
6. شرح المقاصد: 299/5. روشن است که هیچ دلیل با ارزشی بر این برتری وجود ندارد.
7. شرح المواقف: 365/8.
8. الریاض النضره: 216/1، باب خلافت ابوبکر.
9. کشف المراد: 310.
10. تفسیر رازی: 144/10.
11. کشف المراد: 310.
12. الصراط المستقیم: 188/1.
13. سوره مجادله: 22/58.
14. حق الیقین فی معرفه اصول الدین: 270/1.
15. سوره ی مجادله: آیه ی 22.
16. احقاق الحق فی الرّد علی روزبهان: 23/3.
17. ر.ک: المعجم الکبیر: 12/26 و دیگر مصادر.
18. دلائل الصدق لِنهج الحق: 125/2- 126.
19. سوره ی آل عمران، آیه ی 61.
20. سوره ی تحریم: آیه ی 4.
21. شرح مقاصد: 295/5- 299.
22. منهاج السنه: 103/7 و 104.
23. سوره ی یوسف: آیه ی 104.
24. سوره ی بقره: آیه ی 247.
25. روح المعانی: 33/29.
26. تحفه اثنا عشریه: 205.
27. صحیح ترمذی: 588/5.
28. موضوعات: 332/2- 333.
29. تفسیر قرطبی: 24/16.
30. البحر المحیط: 516/7.
31. روح المعانی: 33/25.

منبع مقاله: حسینی میلانی، آیت الله سید علی؛ (1390)، مهرورزی به اهل بیت (ع) از دیدگاه قرآن و سنت: نگاهی به تفسیر آیه ی مودت، قم: هیئت تحریریه انتشارات الحقایق، چاپ دوم



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط