تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه های پیدایش جریان آقای منتظری (68)

رژیم صهیونیستی در درازای موجودیت نامشروع خود پیوسته از سیاست فتنه انگیزی و شعله ور ساختن آتش جنگ میان دشمنان خود بهره جسته و تلاش کرده است خطرهایی را که متوجه آن رژیم می شود، به دست دیگران برطرف
سه‌شنبه، 29 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه های پیدایش جریان آقای منتظری (68)
تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه های پیدایش جریان آقای منتظری (68)

 

نویسنده:دکتر سید حمید روحانی*




 

موهوماتی ازچرایی وقوع جنگ تحمیلی علیه ایران

رژیم صهیونیستی در درازای موجودیت نامشروع خود پیوسته از سیاست فتنه انگیزی و شعله ور ساختن آتش جنگ میان دشمنان خود بهره جسته و تلاش کرده است خطرهایی را که متوجه آن رژیم می شود، به دست دیگران برطرف سازد و به شکل مستقیم با خطرهایی که کیان آن رژیم را تهدید می کند، درگیر نشود ونیرو و انرژی خود را به هدر ندهد. اشغالگران فسطین توان یک جنگ درازمدت و فرسایشی را ندارند و تا آنجا که بتوانند از رویارویی و درگیری مستقیم با دشمنان نیرومند خود می گریزند (1) و با توطئه ها و ترفندهای گوناگون تلاش
می کنند که مهره ها، گروه ها یا دولت های خیانت پیشه و ضد مردمی را سپر بلا قرار دهند و به دست آنها خطرها را از خود دور کنند و دشمنان و مخالفان رژیم صهیونیستی را به شکست بکشانند، این سیاست برای رژیم صهیونیستی جنبه استراتژیک دارد و از روز اشغال فلسطین تا به امروز، این سیاست دنبال شده است و درآینده نیز بی تردید تداوم می یابد. از این رو می بینیم آن روز که فداییان فلسطینی در پی شکست اعراب در سال 1346 خ با همه نیرو به صحنه آمدند و از خاک اردن ضربه های سنگینی بر رژیم صهیونیستی وارد کردند، اشغالگران فلسطین بر آن شدند که این خطر را به دست دولت اردن(2) از خود دور کنند؛ چون دریافته بودند که رویارویی مستقیم با پارتیزان های از جان گذشته و پاکباخته فلسطینی، زیان های سنگین و جبران ناپذیری برای صهیونیست ها به همراه دارد و درنبرد کرامه(3) که در سال
1347خ میان فداییان فلسطین و رژیم صهیونیستی روی داد، ژرفایی خطر برای آن رژیم اشغالگر به درستی نمایان شد. صهیونیست ها در این نبرد با جا گذاشتن چندین دستگاه تانک و توپ و ده ها کشته و زخمی پا به فرار گذاشتند و از صحنه گریختند. از این رو، دیدیم که دیری نپایید ملک حسین جلاد به نیابت از رژیم صهیونیستی به رویارویی و پیکار با فداییان فلسطینی برخاست و با حمله ای وحشیانه و خونین و به میدان آوردن ارتش اردن همراه با توپ و تانک و زره پوش و مهمان جنگی، در مدت چند هفته بیش از 25 هزار نفر از بهترین رزمندگان سلحشور و جان برکف فلسطین را به خاک وخون کشید و فلسطینی ها را از خاک اردن بیرون کرد(4) (تابستان 1349خ) و بدین گونه خطر جدی برای صهیونیست ها، به دست قصاب اردن برطرف گردید و امنیت بر اشغالگران ارزانی داشته شد!
فلسطینی ها در پی رانده شدن از خاک اردن، به جنوب لبنان کوچ کردند و آن منطقه را به عنوان پایگاهی برای پیکار با اشغالگران برگزیدند و بار دیگر برای رژیم صهیونیستی خطرآفرین شدند. صهیونیست ها آن گاه که خطر فلسطینی ها را در جنوب لبنان برای کیان خویش جدی یافتند، طبق سیاست شیطانی خود این بار فالانژهای لبنان را سپر کردند و جنگ خانمان سوزی را میان فلسطینی ها و مسیحی های مارونی لبنان به راه انداختند که نزدیک ده سال به درازا کشید و نیرو و تجهیزاتی را که سازمان آزادی بخش فلسطین برای نبرد با اشغالگران تدارک دیده بود دررویارویی با فالانژهای لبنان از میان رفت و سرانجام فلسطینی ها ناگریز شدند از لبنان نیز بیرون بروند.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رژیم صهیونیستی دریافت که دیر یا زود نبرد سرنوشت ساز و آزادی بخش فلسطین به رهبری ایران و با بسیج امت اسلام آغاز خواهد شد و
سرزمین مقدس فلسطین به آغوش مام میهن اسلامی باز خواهد گشت و نظام صهیونیستی برای همیشه به زباله دان تاریخ خواهد رفت. از این رو، پیش دستی کردند و این بار صدام و حزب بعث عراق را که برای چنین روزی ذخیره کرده و درآب نمک خوابانده بودند، به صحنه آوردند و به عنوان سپر بلا به رویارویی با ایران واداشتند. صدام و حزب صهیونیستی بعث، به مدت 8 سال به نیابت از صهیونیست ها با ایران جنگید تا صهیونیست ها با ایران جنگید تا صهیونیست ها در فلسطین به اشغالگری، خونریزی و جنایت ادامه دهند و از خطر نابودی دور بمانند. بی تردید این جنگ 8 ساله اگر تنها به مدت یک سال در مرز فلسطین روی می داد، آن سرزمین آزاد می شد و دست جنایت بار صهیونیست ها از سرنوشت مردم فلسطین کوتاه می گردید و جهان اسلام در آرامش و امنیت کامل قرار می گرفت. (5)
رژیم صهیونیستی و ارباب آن شیطان بزرگ اگر صدام و حزب بعث را در آستین نداشتند، بی تردید کشور دیگری را به جنگ با ایران برمی انگیختند تا این خطر سهمگین را که کیان صهیونیسم را به نابودی تهدید می کرد، برطرف کنند و صهیونیست ها را از شکست حتمی رهایی بخشند، با نگاهی با سیاست دیرینه رژیم صهیونیستی که بدان اشاره شد و برنامه
جدی و اصولی ایران برای آزادی سرزمین فلسطین و همراهی وگسترده ای که ازایران با نهضت های آزادی بخش کشورهای گوناگون صورت می گرفت، تردیدی باقی نمی ماند که حمله صدام به ایران اجتناب پذیر بود و صهیونیست ها دست روی دست نمی گذاشتند تا قوای توانمند و سلحشور ایران در مرز فلسطین اشغالی چادر بزنند و سنگر بگیرند. آن کسانی که چنین وانمود می کنند که تندروی های برخی ازافراد و مسئولان در ایران زمینه حمله بعثی ها به ایران را فراهم کرد، از نقشه ها، نیرنگ ها، تاکتیک ها و ترفند های استکبار جهانی و صهیونیسم بین المللی بی خبرند؛ یا مأمورند که آرمان های انقلاب را به زیر سؤال برند و نسل امروز و نسل های فردا را از راه انقلاب و امام ( راه آزادی و استقلال، راه عزت و سربلندی) دور کنند و چنین بنمایانند که پایبندی به آرمان های انقلاب و خط امام، افراطی گری، تندروی و دشمن تراشی است! و موجب شعله ورشدن جنگ و خونریزی و ویرانگری خواهد شد! باید راه سازش و کرنش و تسلیم و ستایش از زورمداران و جهان خواران را در پیش گرفت! تا صهیونیست های بین المللی و استکبار جهانی یک طرفه خون بریزند، آتش افروزی کنند و حمام خون پدید آورند؛ چنانکه می بینیم امروز در غزه، عراق، افغانستان، پاکستان و صعده، جوی خون جاری کرده و از کشته، پشته ها ساخته و ویرانه ها درست کرده اند.

زبان صهیونیست ها درکام ساده لوح ها

استکبار جهانی و صهیونیست ها برای پیشبرد این نقشه شیطانی و کشاندن ملت ها به سکوت و سکون و سازش و کرنش، تلاش دارند وسوسه های زهرآگین و پندارهای دروغین خود را از زبان ساده اندیشان، فریب خوردگان و عناصری که اصولاًً از سیاست بی خبرند بازگو کنند و به قلم و زبان آنان که تا پایه ای در میان قشرهایی از مردم نفوذ دارند، توده ها را خواب و خام سازند و به ذلت و خواری و وادادگی بکشانند و اینجاست که می بینیم یکباره منتظری و منتظری ها از«افکار جهانی»، «عرف بین المللی» و «تفاهم با امریکا» دم می زنند و حمله وحشیانه
رژیم بعثی عراق به ایران را ناشی از تندروی های امام و برخی از مسئولان نظام وانمود می کنند و می گویند و می نویسند:
... در ایران وقتی شاه فرار کرد و انقلاب پیروز شد و کشور در اختیار انقلابیون قرار گرفت، این حالت غرور ار برای همه ایجاد کرد و لذا در بعد سیاست خارجی شعارها همه براساس صدورانقلاب و اینکه انقلاب مرز نمی شناسد و این قبیل مسائل متمرکز بود. این شعارها کشورهای همجوار را به وحشت انداخت و این فکر برای آنها ایجاد شد که اینها به این شکل که پیش می روند فردا نوبت ماست... من یادم هست آن وقت ها در رابطه با دولت ها وقتی با امام صحبت می شد ایشان متغیر می شدند، اصلاً به دولت ها اعتنایی نداشتند و اشکال این بود که هم حساب همه دولت ها را یکی کردند و هم مواضع اصولی علیه دول ارتجاعی را بدون احتساب عوارض آن و آمادگی لازم برای آن عوارض، به صورت خیلی حادی مطرح می کردند... به نظر من اگر ما یک مقدار تفاهم می کردیم شاید بهانه به دست آنها نمی آمد. بالاخره این زمینه برای آنها فراهم شد. دولت های استعماری هم با توجه به همین احساس وحشت به آنها نزدیک تر شدند و آنها را تحریک و تطمیع کردند تا بالاخره عراق به ما حمله کرد... (6)
بنابر تحلیلی که در خاطرات منسوب به آقای منتظری آمده است، محورهایی که در پی می آید از عوامل آغاز جنگ میان ایران و عراق بود:
1. پدید آمدن غرور در مسئولان نظام و درواقع امام! در پی پیروزی انقلاب اسلامی!
2. بی اعتنایی امام به دولت های حاکم بر کشورهای اسلامی! و راندن همه آنان به یک چوب!
3. پافشاری امام روی صدورانقلاب که مایه ترس و هراس دولت های همسایه و دیگر دولت های کشورهای اسلامی شد!
4. عدم تفاهم با دولت های حاکم درکشورهای اسلامی!
بنابراین، از دید آقای منتظری مقصر اصلی در جنگ تحمیلی امام می باشند! نه صدام!! البته منتظری و کسانی که این خاطرات را برای وی نوشته اند مانند همه ساده لوحان، مستبدان و تحریف کنندگان تاریخ که فکر می کنند حقیقت فقط از زبان آنها جاری می شود، حتی به خود زحمت ندادند که گذری و نظری به گفته ها و اعلامیه های وی در همان دوران که امام وانقلابیون را متهم به جنگ افروزی و افراطی گری می کنند؛ بیندازند و بینند چه کسی بود که در اعلامیه 14 خرداد 1358 و ده ها اعلامیه دیگر، در محکوم کردن دخالت سنای امریکا در دادگاه انقلاب می نویسد:
ملت مسلمان ایران... به مقدار توانایی و قدرت خود از مبارزات حق طلبانه همرزمان مسلمان خود در فلسطین و اریتره و افغانستان و سایرمنطقه ها حمایت و پشتیبانی می کند و برای نجات همه مستضعفین جهان از چنگال استعمار و استبداد می کوشد....(7)
اینگونه اظهارات در آن دوره، افراطی گری و تحریک دولت دیگر نیست ( که البته از نظر ملت ایران هیچ گاه نبوده و نیست ) اما امامی که دولت های اسلامی را دعوت به وحدت می کند می شود جنگ افروز و افراطی!! باید دانست که اتحاد میان دولت ها و ملت های مسلمان و نیز میان دولت های حاکم برکشورهای اسلامی، از دید امام از برنامه های استراتژیک، ریشه ای و سرنوشت ساز به شمار می رفت. امام از روزی که نهضت را آغاز کرد، در این اندیشه بود که میان دولت ها و ملت های مسلمان از یک سو و دولت های حاکم بر کشورهای اسلامی از سوی دیگر اتحاد و انسجام پدید آورد و بارها روی این واقعیت پای فشرد که تا روزی که این وحدت و همسویی در جهان اسلامی پدید نیاید، عزت و عظمت اسلام باز نمی گردد و دوران ذلت پذیری ها، توسری خوردن ها، وابستگی ها و... پایان نمی یابد.
امام به این اتحاد تا آن پایه اهمیت می داد و آن را ریشه ای و اصولی می دانست که در پیامی با صراحت اعلام کرد:
... به نظر من اساس مشکلاتی که برای این ممالک اسلامی هست، از همه بالاتر دو مشکل است: یک مشکل، مشکل بین حکومت ها و ملت است که حکومت ها از ملت ها جدا هستند....
مشکل دوم که باز از مشکل های اساسی است برای دولت ها وملت های اسلام، مشکلی است که بین خود دولت هاست.... چرا باید دو حکومت - که هر دو اسلامی هستند - قرآن آنها یکی است، پیغمبر آنها یکی است [با هم اختلاف نظر داشته باشند ]... اگر این دو مشکل رفع بشود تمام مشکلات
مسلمین رفع می شود وآن مجدی که در صدر اسلام برای مسلمین بود به دست می آید و چنانچه که خدای ناخواسته تا آخر بخواهد این طور باشد که حکومت ها با ملت ها جدا از هم باشند و حکومت ها با حکومت ها مخالف باشند، باید مأیوس شد از اینکه ما بتوانیم و شما بتوانید آن مجدی را که در صدر اسلام بود به دست بیاوریم.... (8)
امام این سخنان را در 14 آبان 1358 که کمتر از یک سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود، بر زبان آورده اند و اتحاد میان دولت ها و ملت های مسلمان و از دید او تا آن پایه از اهمیت ویژه و والایی برخوردار بوده است که صریحاً اعلام می کنند:«... چنانچه خدای نخواسته تا آخر بخواهد اینطور باشد که حکومت ها با ملت ها از هم جدا باشند... باید مأیوس شد از اینکه بتوانیم... آن مجدی را که در صدر اسلام بود به دست بیاوریم... » با این وصف چگونه می توان باور کرد که امام در پی پیروزی انقلاب اسلامی دچار غرور شده بود! و «... در رابطه با دولت ها وقتی با امام صحبت می شد ایشان متغیر می شدند، اصلاً به دولت ها اعتنایی نداشتند »!!؟ این ادعا با موضع گیری ها و اظهار نظرهای امام درباره دولت های حاکم بر کشورهای اسلامی سازگار است و چنانکه اشاره شد امام اتحاد و همسویی و همراهی سران کشورهای اسلامی را تنها راه چاره رهایی از چنگال استکبار جهانی و صهیونیسم می دانستند و آن را به عنوان سیاست
استراتژیک خود دنبال می کردند. با نگاهی به سخنان امام درباره دولت ها و ملت های مسلمان که اکنون در دسترس قرار دارد، می توان به این واقعیت پی برد که امام دردوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی همه تلاش خود را به کارگرفتند که میان دولت ها و ملت های مسلمان نیز میان دولت های حاکم بر کشورهای اسلامی همدلی و همسویی پدید آورند و آنان را با یکدیگر متحد کنند، برخی از دیدگاه ها و سخنان امام را که نمایانگر اهتمام امام به اتحاد، همراهی و همدلی است، در پی می آوریم :
.... روابط ما با دولت های اسلامی همیشه باید قوی باشد، دولت های اسلامی باید به منزله یک دولت باشند، کانه یک جامعه هستند، یک پرچم دارند، یک کتاب دارند، یک پیغمبر دارند، باید باهم متحد باشند، با هم علاقه همه جانبه داشته باشند و اگر... این آمال حاصل بشود که بین دولت های اسلامی از همه جهات وحدت پیدا بشود، امید است بر مشکلات خودشان غلبه کنند و یک قدرت بزرگ تر ازقدرت های دیگر در مقابل سایر قدرت ها باشند... (9)
... اگر دول عربی – که جمعیت های زیاد و گروه های زیادی دارند – با هم اتفاق داشتند، این مصیبت ها برای فلسطین و برای قدس پیش نمی آمد، لکن مع الأسف دولت های عربی به نصایح ما گوش نکردند و با اختلافاتی که بین خودشان، دست های اجانب، ایجاد کردند، توجه نکردند... (10)
... باید دولت های اسلامی... بدانند که رمز پیروزی دولت ها وحدت کلمه است، رفع اختلاف است.. اگر بخواهند از زیر بار اجنبی خارج بشوند باید برنامه فعلی را تغییر بدهند و یک برنامه اسلامی [ایجاد کنند] همه به حکومت خودشان باقی باشند، لکن متحد باشند، همه باهم... (11)
... ما می خواهیم با همه دولت ها – چه اسلامی و چه غیر اسلامی – با حفظ احترام متقابل روابط دوستانه داشته باشیم... یکی از موجبات [ضعف ] دول اسلامی این است که تفاهم بین دولت ها وملت نیست. دولت خود را از مردم جدا کرده و مردم هم به دولت بدبین شده اند و در نتیجه اگر دولت مشکل اقتصادی داشته باشد ملت در حل آن هیچ گونه همکاری نمی نماید. اگر دولت ها با ملت خود به درستی رفتار کنند، برای هیچ یک از آنها مشکلی به وجود نمی آید... (12)
... من از همه ملت های اسلامی، از همه مسلمین، از همه ارتش های اسلامی، از همه قوای انتظامی اسلامی، از همه رؤسای جمهور ممالک اسلامی می خواهم که با این نهضت همراه باشند، با این مقابله که مابین کفر و اسلام است – نه بین ایران امریکا – ما بین تمام کفر و تمام اسلام است، مسلمین به پاخیزند.. (13)
... این عید سعید مبارک فطررا به همه مسلمین جهان... تبریک عرض می کنم، مبارک آن روزی است که تمام دولت های اسلامی با ملت ها با هم باشند و همه با هم همصدا و همه با هم هم مقصد و اسلام را در همه جا زنده کنند و همه ممالک اسلامی متحد شوند، تا اینکه دست ابرقدرت ها را از ممالک خودشان قطع کنند..(14)
... چناچه اینجانب و مسئولین جمهوری اسلامی مکرر اعلام نموده ایم ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران، تسلیم احکام مقدس قرآن و اسلام اند و به حکم قرآن مجید خود
را برادر ایمانی تمام ملت های اسلامی و کشورهای مختلف... می دانند و صلح جویی و زندگی مسالمت آمیز را با تمام دولت ها و ملت ها طالب می باشند.... (15)
... جمهوری اسلامی برخلاف آنچه بوق های تبلیغاتی کوشش در کریه نشان دادن چهره نورانی آن می کنند، مایل است با تمام کشورهای اسلامی دست اخوت و برادری دهد و تجاوز و تعدی را به هیچ کشوری، خصوصاً کشورهای همسایه و منطقه و سایر کشورهای اسلامی، به پیروزی از احکام الهی جایز نمی داند... (16)
... دولت های مسلمین، آخر چرا باید این طور باشند. اینها اگر واقعاً بیدار شوند و بفهمند چه قدرتی در دستشان هست و چه منابعی در دست اینها هست.... خب با هم روابط پیدا می کنند، روابط دوستی پیدا می کنند، خب ما فریاد می زنیم که آقا بیایید با هم دوست باشیم... آنها می گویند نه، ایران می خواهد همه کشورهای دنیا را از بین ببرد... ایران چرا می خواهد[از بین ] ببرد؟ ایران می خواهد همه را اصلاح کند، می خواهد که با هم باشند، همه شان، برادر باشند، همه شان... (17)

پی نوشت ها :

*مورخ انقلاب اسلامی
1. خداوند متعال ضمن بیان داستان یهودیان بنی نضیر در قرآن کریم پیرامون این ویژگی یهودیان می فرماید: «شما مسلمانان در نظر آنان ترسناک ترید از خدا، و این بدان جهت است که آنان مردمی نفهم اند. اینها دسته جمعی با شما نمی جنگند مگر در داخل قریه های محکم و یا از پس دیوارها، شجاعتشان بین خودشان شدید است. تو آنان را متحد می بینی ولی دل هایشان پراکنده است و این بدان جهت است که مردمی بی تعقل اند. وضع آنان درست مثل کسانی است که قبل از ایشان در همین سال های نزدیک و بال کار خود را چشیدند و عذابی الیم هم در پی دارند.» (آیات 15-13) سوره مبارکه حشر )
2. در شماره هجده از فصلنامه پانزده خرداد، زیر مقاله ای با عنوان«صهیونیست های عرب » خیانت مفصل کشورهای عرب به ویژه اردن و سران آن به آرمان آزادی فلسطین، بیان شده است.
3. نیروهای اسراییلی در 21/ 2 /1968 اقدام به حمله ای همه جانبه و گسترده به کرانه شرقی رود اردن در منطقه ای کردند که از شمال، از پل امیر محمد تا جنوب دریاچه لوط امتداد داشت. هدف از این حمله همان طور که اسراییل به صورت رسمی اعلام نمود، نابودی مواضع چریک های فلسطینی در اردوگاه کرامه در پنج کیلومتری پل شاه حسین و در مناطق دیگری تا جنوب دریاچه لوط بود... در حمله اسراییل به کرامه اولین باری بود که نیروهای اسراییلی از رود اردن می گذشتند و این نبرد شامل مسافتی بود به عرض 10 کیلومتر در جبهه که از شمال به جنوب نزدیک 50 کیلومتر امتداد داشت (که نتیجه آن جز شکست برای اسراییل چیزی در پی نداشت ). خسارت اسراییلی ها در این نبرد 70 کشته و بیش از 100 مجروح و 45 تانک و 25 نفربر زنجیر دار و 27 عدد خودرو گوناگون و 5 هواپیما بود؛ دراین نبرد، مقاومت فلسطین 17 شهید داده و اردنی ها 20 شهید و 15 مجروح که بین آنها تعدادی از افسران بودند نیز 10 تانک و 10 دستگاه خودرو گوناگون و دو عراده توپ خسارت دیدند. (فرهنگ جامع فلسطین (پیرامون نبرد کرامه)، ج3، ص626)
4. در این فاجعه که بعدها به «سپتامبر سیاه » معروف شد، ارتش اردن با حمله به مراکز فلسطینی در سحرگاه روز 26 ستامپر 1970، طی 12روز بین 11 تا 20 هزار فلسطینی را قتل عام و بین 30 تا 50 هزار نفر را زخمی نمود و تنها در شهر عمان چهارده هزار نفر خانه خراب شد. (فرهنگ جامع فلسطین ج3، ص98)
5. برخی منابع از رفت و آمد عناصر صهیونیست ها در عراق تا چند روز قبل از آغاز رسمی جنگ تحمیلی علیه ایران در امتداد خطوط مرزی با ایران حکایت می کنند. این تحرکات به ویژه با فعالیت با سابقه صهیونیست ها در عراق و کردستان که خاطرات مأمور سابق موساد در ایران به بخشی از آن اختصاص دارد، قابل تأمل می باشد.
6. خاطرات منسوب به آقای منتظری ص 567- 565.
7. مصطفی ایزدی (به کوشش)، گذری بر زندگی و اندیشه های فقیه عالی قدر آیت الله منتظری، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1359، ص 182.
8. صحیفه امام، ج 10، ص486 و 487.
9. صحیفه امام، ج7، ص 199(17 /2 /1358)،
10. همان، ص 198.
11. همان، ج8، ص308(6 /4 /1358).
12. همان، ج9، ص250(6 /5 /1358).
13. همان، ج11، ص106(1 /9 /1358).
14. همان، ج 13، ص93(21 /5 /1359).
15. همان، ج16، ص47(22 /11 /1360).
16. همان، ج16، ص335(1361).
17. همان، ج18، ص 226(29 /8 /1362).

منبع مقاله :
نشریه 15 خرداد، شماره21



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط