زمینه پیدایش
کاروانی از تجار، پس از خرید مال التجاره عازم شهر و دیار خود شد. در میان کاروانیان مردی بود که از راهزنان، بسیار میترسید و در طول راه اندیشه اینکه راهزنان به کاروان حمله کنند و مال التجارهاش را ببرند، همواره او را آزار میداد تا اینکه فکری به ذهنش رسید و از آن پس، هراس از راهزنان از دلش رخت بربست. چند روز بعد کاروان به گردنه خطرناکی رسید؛ گردنهای که همه تجار از آن وحشت داشتند؛ زیرا میدانستند آنجا کمینگاه راهزنان است. شب هنگام هر کدام از تجار اموال ارزشمند خود را در جایی پنهان کردند. تاجر ترسو، با زیرکی نزد تکتک بازرگانان رفت و از مخفیگاه اموال آنها باخبر شد و حتی دوستانه آنها را راهنمایی کرد که اموال خود را کجا بگذارند. سپس نیمههای شب، آهسته از قافله جدا شد و به سمت کمینگاه راهزنان رفت و سراغ سردسته راهزنان را گرفت. آنگاه ناجوانمردانه مخفیگاه اموال تاجران را فاش کرد، به این شرط که راهزنان، اموال او را غارت نکنند و او را در غارت خود نیز شریک کنند. نزدیک صبح، راهزنان، بیرحمانه به قافله تجار حمله کردند و هر چه را یافتند، بردند؛ به جز اموال تاجر ترسو را. ساعتی بعد تاجر ترسو نزد حرامیان رفت و سهم خود را گرفت و با مهارت آن را مخفی کرد تا از چشم همسفرانش پنهان بماند. در طول راه بازرگانان مال باخته بیتابی میکردند، ولی تاجر ترسو با آرامش به راه خود ادامه میداد که این آرامش برای بازرگانان سؤالبرانگیز شد تا اینکه سرانجام کاروان به شهر رسید. چند روز بعد که بازرگان ترسو و خائن اجناس خود را برای فروش آماده کرد، تجار با دیدن اجناس خود فهمیدند، فریب خوردهاند و رفیق و همراه آنان، خود شریک دزدان بوده. به این ترتیب، چنین خیانتی، در قالب کلماتی، ضربالمثل خاص و عام شد.(1)پیامها
انسان باید یکرنگ باشد. کاربرد: اشاره به رفتار و کردار کسی دارد که صداقت ندارد و در نکوهش آدمهای دورو و ریاکار به کار میرود.ضرب المثل های هم مضمون
آن نمای که آنی.ای من فدای آنکه دلش با زبان یکی است.
درون مردار و بیرون مشک و کافور.
دیو «لاحول» گوی، بسیار است. ظاهر و باطن باش.
گندم نما و جو فروش.
هم از توبره میخورند و هم از آخور.(2)
اشعار هم مضمون
ای بسا ریشِ سفید و دل چو قیر * ای بسا ریشِ سیاه و دل مُنیر (مولوی)به مار ماهی مانی، نه این تمام و نه آن * مُنافقی چه کنی؟ مار باش یا ماهی (سنایی)
قالب تو رومی و دل زنگی است * رو که نه این شیوه یکرنگی است (جامی) نکوهیده باشند در هر زمان * به هر قوم در، مردم دو زبان یک دل و یک جهت و یک رو باش * از دورویان جهان، یک سو باش(3) (جامی)
ریشه های قرآنی حدیثی
حضرت علی(علیه السلام): «ما اَقبَحَ بِالاِنسانِ باطِناً عَلیلاً وَ ظاهِراً جَمیلاً؛ چه زشت است که آدمی باطنی بیمار و ظاهری زیبا داشته باشد».(4)امام باقر(علیه السلام): «بِئسَ العَبدُ عَبدٌ هُمَزَۀٌ لُمَزَهُ، یُقبِلُ بِوَجهٍ وَ یُدبِرُِ بِآخَرَ؛ بد بندهای است، بنده بدگوی عیبجو! پیش روی انسان به گونهای است و پشت سر به گونهای دیگر».(5)
امام کاظم(علیه السلام): «بِئسَ العَبدُ عَبدٌ یَکُونٌ ذا وَجهَینِ وَ ذا لِسانَینِ؛ بد بندهای است آنکه دو چهره و دو زبانه باشد».(6)
پینوشتها:
1. حسن ذوالفقاری، داستانهای امثال، تهران، مازیار، 1385، چ 2، ص 613.
2. غلامرضا حیدری ابهری، حکمتنامه پارسیان، قم، نشر جمال، 1385، چ 1، ص 325 و 326.
3. همان.
4. تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه: سید جلال الدین محدث، دانشگاه تهران، 1360، چ 3، ح 9661.
5. علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث، 1403 هـ.ق، چ 3، ج 75، ص 203.
6. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ترجمه: علیاکبر غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404 هـ.ق، چ 2، ص 395.
/ج