جلوه هایی از پشتکار و تلاش شهدا

بسته ی پر از گرمکن

همت و پشتکارش بی نظیر بود. همکلاسی های ابتدایی اش می گفتند که وقتی مدرسه می رفتیم هر بار که تصمیم می گرفت کاری را انجام دهد، تمام همتش را روی همان کار می گذاشت.
دوشنبه، 12 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بسته ی پر از گرمکن
بسته ی پر از گرمکن

 






 

جلوه هایی از پشتکار و تلاش شهدا

تا کار به نتیجه نمی رسید آرام نمی گرفت
شهید علی اصغر کلاته سیفری

همت و پشتکارش بی نظیر بود. همکلاسی های ابتدایی اش می گفتند که وقتی مدرسه می رفتیم هر بار که تصمیم می گرفت کاری را انجام دهد، تمام همتش را روی همان کار می گذاشت.
نه تنها در طول تحصیل تجدید نیاورد بلکه هرگز نمره زیر پانزده نداشت. وقتی نوبت به درس خواندن بقیه ی اعضای خانواده رسید پدرم می گفت: علی اصغر وقتی درس می خواند واقعاً با جان و دل بود. از وقتی که شماها درس می خوانید معنی تجدیدی را فهمیده ام.
در همه ی کارهایش همین طور بود. وقتی به جوانهای ده می گفت که دو روز در هفته می آیم، حتماً همان روزها برای آموزش نظامی حاضر می شد. هر اتفاقی که می افتاد باز کلاس را تعطیل نمی کرد.
یک بار در حین آمدن به ده موتورش پنجر شده بود. او موتور را گذاشته بود و پیاده خودش را به کلاس رسانده بود.
علی اصغر یا کاری را شروع نمی کرد یا اگر پا در میدان می گذاشت تا به نتیجه نمی رسید آرام نمی گرفت(1).

تأمین غذای گرم در عمق عملیات!
شهید حسن دشتی

من هیچگاه فراموش نمی کنم. عملیات بدر بود. اولین تجربه ی بچه های تیپ در عملیات ‌آبی- خاکی. باید پنجاه کیلومتر در عمق خاک دشمن از طریق آب پیش می رفتیم. آقای دشتی طبق عادت همیشگی از همه جا می پرسید، هرکس هرچه احتیاج دارد بگوید. در این عملیات مهمّات و قایق و وسایل سبک و سنگین را پیش بینی کرده بودند. شب قبل هم آقای دشتی به تک تک واحدها سرکشی کرده بود، بخصوص واحد ترابری.
از من نقطه نظراتی خواست. من گفتم: اگر یک وسیله ی بزرگتری برای حمل و نقل مثل« لندی کرافت» تهیه کنی خیلی بهتر است. حالا چهل و هشت ساعت بیشتر به عملیات نمانده بود. آقای دشتی یادداشت کرد و از ما خداحافظی کرد. شروع عملیات خیلی موفقیت آمیز بود.
ساعت یازده صبح دیدم یکی دارد از دور توی آب، برایم دست تکان می دهد. کلاه آهنی داشت. نشناختمش. لندی کرافت را می دیدم ولی کسی که دست تکان می داد را نمی شناختم. با اشاره می پرسید: کجا پهلو بگیرم؟ لندی کرافت ایستاد و ناشناس پیاده شد و کلاه را برداشت. حاج حسن بود. سلام و احوالپرسی کرد. خسته نباشید گفت و با همان لبخند همیشگی گفت: « غذا آورده ام.»
یک کار ابتکاری کرده بود. غذا داخل ظرفهای چدنی درب دار ریخته، سر ظرفها را هم سیم بسته بودند. جوری که بشود آنها را پرت کرد. اولین باری بود که ما در عمق عملیات غذای گرم می خوردیم. دیدم لندی کرافت بعدی هم پُر از مهمات رسید.
حاج حسن به من گفت:
« بچه ی محله ی آبشاهی، هرچه می خواستی برایت گرفتم. حالا فقط بجنگ»(2).

این هم بسته ی پر از گرمکن!
شهید حسن دشتی

عملیات کربلای 5 بود، من گفتم حاجی شنیده ای چیزهایی به نام گرمکن آمده که غوّاصها می گذارند توی لباسهایشان که زیر آب یخ نزنند. حاجی سری تکان داد. قبل از عملیات مرا صدا زد و گفت:
- « بیا بچه محله ی آبشاهی، دیگر چی؟»
دیدم پشت ماشینش یک بسته ی بزرگ است. باز کردم پر از گرمکن های غوّاصی بود. اینها از لحاظ روانی خیلی مهم بود. من بسته را بغل کردم و بین بچه های گردان غوّاص پخش کردم. آن روز دیدم که بچه ها برای همین گرمکن های کوچک چقدر خوشحال شده اند.
من استفاده نکردم که گرمی این دستگاههای کوچک را بدانم. ولی همین قدر فهمیدم که دلگرمی عجیبی به بچه ها داده بود. همه دعا می کردند.(3)

پشتکار دلگرم کننده در جبهه و پشت جبهه
شهید مصطفی کلهری

در « عملیات بدر» - که به شهادت ایشان منجر شد- با این که دشمن، فشار زیادی بر آن ها وارد کرده بود و گردان تلفاتی هم داده بود، با این حال به سر و سامان دادن گردان پرداخته و در برابر تهاجم دشمن ایستادگی نمودند. مصطفی درگیر و دار مبارزه و سامان دادن نیروها گاه آرپی جی برمی داشت و به مبارزه ی رو در روی می پرداخت. این روحیه ی بسیار بالای ایشان همراه با پشتکار عجیب و وصف ناشدنی، همیشه باعث دلگرمی نیروهای گردان و توانبخشی به آنان می شد.
در پشت جبهه هم، آنگاه که « شهید مصطفی» برای مرخصی به قم می آمدند همواره ایشان را پر تلاش و پر جنب و جوش می دیدم، ایشان همواره بچه ها را جمع می کرد و سعی در حفظ تشکل بچه ها داشت. اکثر اوقات تا دیروقت حتی تا صبح، ایشان را در مراکز ستادهای مقاومت و نواحی می دیدم که با بچه ها نشست و برخاست می کند و دردهایشان را از نزدیک حس می نماید تا به رفع آنها بپردازد. او با این روحیه، بسیار موفق پیش می رفت؛ می توان گفت سراسر زندگی« مصطفی» برای ما درس بود و اعمال او روشن کننده ی راهی که در پیش رو داریم.(4)

منحصر به زمان و مکان خاصّی نبود
شهید مصطفی کلهری

« کلهری» یک روح خستگی ناپذیر داشت، به مرخصی هم که می آمد آرامش نداشت، یا جهت تسلی دل خانواده ی شهدا به منزلشان می رفت یا در بیمارستان، کنار مجروحین بود، با آنان همدردی می کرد و سعی در رفع آلام آنان داشت. در این کار، او بسیار دقت نظر داشت و همواره بدان تأکید می نمود. سرکشی به نواحی مقاومتها و پایگاههای مردمی بسیج از برنامه های همیشگی او در هنگام فراغت از جنگ بود؛ تا پاسی از شب را در ستادهای مقاومت می گذراند؛ به درد دل بسیجیان گوش می سپرد و سعی در رفع مشکلات آنان داشت. حضور« مصطفی» در پایگاهها در حکم معرفی جنگ و تشویق بسیجیان و جذب آنان بود... به هر حال او خود را در حال ادای تکلیف، منحصر به زمان و مکان خاصی نکرده بود و در پشت جبهه هم به نحوی در رسیدن به اهداف مبارزاتی، پیشقدم بود. در کنار پایگاههای مقاومت،« مصطفی» دقت خاصی بر فعالیت های انجمن اسلامی در مدارس داشت و برای تقویت آنان از هیچ کاری فروگذار نمی کرد؛ روزی یکی از برادران انجمن اسلامی، از مشکلات انجمن با او درد دل می کند، پس از تمام شدن حرفهایش، او مقداری پول به او می دهد و می گوید: « این انجمن ها را گرم نگه دارید...». « شهید مصطفی» می دانست که نیروهای جنگ از همین مدارس و ستادهای مقاومت به جبهه می آیند؛ به همین خاطر، توجه خاصی به آنان می نمود.(5)

16 روز سنگر می ساخت و عرق می ریخت
شهید محمد باقرعلمی

در غرب کانال ماهی، روحانی جوانی را دیدیم که در زیر آتش شدید دشمن مشغول خاکریز زدن برای بچه هاست. او به عنوان یک روحانی، 16 روز تمام برای بچه ها سنگر ساخت و حدیث خواند و عرق ریخت. بعدها فهمیدیم که او بارها و بارها- حتی بدون دریافت حقوق ناچیز بسیجی- به جبهه آمده است. این آخرین دیدار ما با او بود. بعدها به راز زیبایی در زندگی و مرگش پی بردیم.
نامش« محمد باقرعلمی» بود؛ طلبه ی مدرسه ی « پنجمین آفتاب» در قم. پنجمین فرزند خانواده که در پنجم بهمن ماه 1365 در عملیات کربلای 5 جاودانه شد.(6)

پی نوشت ها :

1. وقت قنوت، ص 149.
2. پرواز تا جبرئیل، صص 135-136.
3. پرواز تا جبرئیل، ص 139.
4. امیر خط شکن، صص 65-66.
5. امیر خط شکن، صص 97-98.
6. بر خوشه خاطرات، ص 23.

منبع مقاله :
(1390)، سیره شهدای دفاع مقدس ( پشتکار و تلاش) ، تهران: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط