هدف
توجه حوزه به گسترش نگاه تمدنی و تمدن سازیمقدمه
جهان اسلام در سال های متمادی به عنوان یک مکتب تمدن ساز مطرح بود. طرح ها و الگوهایی در زمینه تمدن و توسعه جامعه ارائه نمود. طرح های حقوقی (به عنوان نمونه در رساله حقوق امام سجاد علیه السلام حقوق انسان ها، فرزندان، والدین، همسایگان، اساتید، حقوق حیوانات، طبیعت، ... بیان شده است.) طرح های آموزشی، کشاورزی، اقتصادی، مدیریتی و مانند آنها. این طرح ها و برنامه ها، موجب و پدیدآمدن تمدن اسلامی در جامعه جاهلی و بادیه نشینی اعراب گردید و آنان را به بزرگ ترین و اثرگذارترین تمدن-در مقابل دو تمدن بزرگ ایران و روم-تبدیل نمود و تمدن ایران را با آن سابقه و دیرینه، در فرهنگ خود هضم کرد. به طوری که تا چندین سال بعد، از تمدن ایران دیگری خبری نبود، و این سرزمین، جزو تمدن اسلام قرار گرفت. تأثیر تمدن اسلام بر تمدن غرب، سال ها بعد در قالب علوم، مشاهده است.از مؤلفه هایی که در تمدن و توسعه جامعه می تواند اثرگذار باشد، مدل و الگوی تمدنی است. هر جامعه مسائل و نیازهایی دارد و جامعه اسلامی هم از این قاعده مستثنا نیست. پس برای به دست آوردن اطلاعات و پاسخ به مسائل و نیازها طرحی نیاز است. طرح، طبقه بندی دانستنی ها بر اساس نگرش اسلامی ارائه معارف دینی در قالب یک تمدن برای عرضه ی جهانی است. و همچنین برای تمدن سازی به آینده نگری و آینده شناسی نیاز داریم.
اهمیت بحث
در اهمیت نگاه تمدنی و تمدن سازی می توان به دو نکته اشاره کرد. نکته اول اینکه «نگرش تمدنی، نگرشی فراگیر و جامع است. در این رویکرد، تحولات اجتماعی در مقیاسی کلان و در نسبتی مورد مطالعه و تحقیق قرار خواهد گرفت». (1)نکته دیگر اینکه: اعضای ملل متحد سال 2001 میلادی را به عنوان سال گفت و گوی تمدن ها اعلام کردند، (2) مطرح شدن عنوان «تمدن» در مجمعی جهانی-مانند سازمان ملل-اهمیت چنین موضوعی را در سطح افکار عمومی جهان می نمایاند: این، جنبه مثبت قضیه است. اما وقتی به نظریه هانتینگتون «برخورد تمدن ها» می نگریم. قضیه به گونه ای دیگر است؛ چرا که هانتینگتون یک محقق آمریکایی علوم سیاسی و از جمله نظریه پردازان جهان غرب به شمار می رود که به نظریات او اعتناء می شود. در دیدگاه وی سده [دوران] درگیری ایدئولوژی میان دمکراسی های لیبرال غربی و نظام کمونیستی پایان یافته است وی مدعی می گردد که از این پس، برخورد فرهنگ ها و تمدن ها جای این تضاد مرکزی را خواهد گرفت.
ضرورت بحث
با توجه به اهمیت تمدن در سطح بین الملل؛ به ویژه ارتباط تنگاتنگ تمدن با فرهنگ و نقشی که تمدن در بوجود آوردن فرهنگ دارد، ضرورت توجه به تمدن سازی در حوزه دین، آشکار می گردد. وقتی به معنای تمدن می نگریم با تعابیری؛ همانند: «فرهنگ بخشی از تمدن است و تمدن فراتر از فرهنگ و شامل آن» (3) ، «تمدن، فرهنگِ مرکب با پراکندگی گسترده یا مرتبه ای از فرهنگ پیشرفته است که علوم و فنون و زندگی سیاسی در آن به تکامل تمام رسیده است» (4) ، «تمدن ثمره تلاش بشر برای بالا بردن سطح زندگی مادی و معنوی انسان است» (5) در می یابیم که نشانی از رابطه تأثیرگذار تمدن، در ساخت و ساز فرهنگی وجود دارد.از طرفی ما در فرهنگ اسلامی ادعای جهانی شدن را داریم و امروزه اکثر گفتمان های اجتماعی-سیاسی درباره مدرنیته غربی با مفهوم جهانی شدن همراه است.
نیز با توجه به اینکه در مفهوم جهانی شدن جایگاهی برای دین تصور نشده است و دین را از این حوزه خارج می دانند و حال آن که تلقی ما از دین اسلام یک دین جهانی و برای تمام حوزه های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و تمام دوران ها تا روز رستاخیز است، باید دین اسلام را در چارچوب و قالب یک تمدن ببینیم. همین امر، ضرورت نگاه تمدن ساز بودن دین را در حوزه تقویت می کند.
لغت شناسی تمدن
لغت تمدن، در دوران جدید معادل با مفهوم واژه civilization می باشد. این واژه civlis لاتینی به معنای شهروند است. این امر، بیانگر آن است که در همه جا پیوندی میان مفهوم تمدن و شهرنشینی برقرار است. (6)صاحب معجم متن اللغه اشاره دارد که معنای جدید «حضاره» معادل واژه civilisation از معانی ای است که فرهنگستان زبان عربی مصر، آن را پذیرفت. وی می افزاید که تحضّر و تمدن برای معنایی معادل واژه urbanisation یعنی برنامه ریزی شهری به کار می رود. (7)
فلاسفه مسلمانان، در ترجمه متون یونانی، واژه «مدنی» را مترادف واژه «اجتماعی» گرفته اند؛ زیرا از نظر یونانیان واژه «مدنیت: cite» مظهر اجتماع متمدن و دارای نظم است.
تمدن، در واژه نامه انگلیسی آکسفورد، «روند یا عمل متمدن بودن» و «شرایط یا موقعیت متمدن» تعریف شده است. اما در اینجا چنین برداشتی از تمدن می شود: «از وضعیت بربریت بیرون آمدن، فنون زندگی را آموختن، و در نتیجه تلطیف و آگاه شدن». (8)
مفهوم تمدن در فرهنگ ها و لغت نامه ها
واژه ی کلمه تمدن را «از ریشه مدینه به معنی شهر و شهرنشینی» (9) آورده اند. در لغت نامه دهخدا به همین معنا اشاره شده است «اقامت کردن در شهر و شهرنشینی» (10).برخی آن را به جنبه های مخالف زندگی مرتبط دانسته اند «تمدن یک واژه عربی است که از ریشه «مدینه» گرفته شده و به معنای به سوی عقل و انسانیت و نظم دادن به امور زندگی و به اخلاق شهری گرائیدن تفسیر شده است. اما این معنای لغوی در مکتب های مختلف مورد بحث قرار گرفته و دانشمندان علوم اقتصادی، اجتماعی و ... هر کدام به نوبه خود تفسیر مخصوصی بر آن نموده اند» (11).
همه فرهنگ های قدیم و جدید عربی در یک معنا برای واژه تمدن (حضارت) به هم می رسند. در این معنای مشترک، حضارت (تمدن، شهرآئینی) عکس بداوت (بادیه نشینی) است. (12)
بدین ترتیب، دو واژه «حضارت» و «مدنیت» در معنای سکونت یا فنون معیشت و مظاهر آن با هم مشترک می شوند. (13)
واژه حضارت (تمدن) در قرآن
واژه حَضَرَ و مشتقات آن 25 بار در قرآن آمده است (اما در جامع التفاسیر عدد آن را 24 می کند). (14)گذشته از این معانی واژه حضارت به شکل دقیق و روشن در واژه های عمران، عماره، تعمیر و عُمُر در آیاتی از قرآن کریم آمده است. (15)
تعریف اصطلاحی
ماهیت علوم انسانی؛ خصوصاً مفاهیمی همچون «تمدن» به خاطر ارتباط با نظام های اجتماعی (و خصوصاً با ماهیت و رفتارهای انسان ها) دچار چندگونگی است. به همین دلیل، تمدن واژه ای ابهام برانگیز (16) شده است به گونه ای که اندیشمندان این حوزه در تعریف آن، دچار سرگردانی شده اند.در یک نگاه کلی این گوناگونی تعاریف، به دلیل اختلاف منظرهای آورندگان آنهاست. برخی در تعریف خود از تمدن، رویکرد (روی آوردمنظر) (17) خاصی را مدنظر داشته اند. برخی تعاریف دیگر، ناظر به تعریف مصداقی از تمدن بوده است. یعنی یک تمدن که موجود و در جریان بوده است، در تعریف قرار داده اند و برخی تعریفی معیاری از تمدن را بر دیگر تعاریف برمی گزینند. در ذیل چند نمونه از تعاریف ارائه شده می آید. در این تعاریف، سعی شده است تا تعاریف صاحب نظراتی همانند توین بی، هانتینگتون، والرامتاین و ... آورده شود. والرامتاین برداشت خود را از تمدن این چنین بیان می دارد:
«پیوستگی خاص جهان بینی، عادت ها، ساختارها و فرهنگ مادی و معنوی که یک کل تاریخی را شکل می دهند و با انواع دیگر این پدیده ها هرچند نه لزوماً به طور همزمان همزیستی دارد» (18).
هانتینگتون هم تعریفی در راستای والرامتاین ارائه داده و آن را ترکیبی از زبان و فرهنگ می داند:
«ترکیبی از زبان و فرهنگ با محوریت دین است که آن دین، معمولاً تغییر نمی کند» (19).
کسانی هم نگاه خاصتری به تمدن داشته اند و از منظر تخصص خود، درصدد تعریف آن برآمده اند؛ مانند تعریف فلاسفه و دانشمندان اخلاق، صنعت زدگان، سیاستمداران، باستان شناسان، دانشمندان اقتصاد و ... (20).
تعریف اسلامی از تمدن
«تمدن» عبارت است از: شبکه ی پایدار ساختارها و سیستم های معرفتی، قانونی و فرهنگی، در مقیاس جمعی، که به دنبال پاسخ گویی به هرم نیازهای تک تک انسان هاست. (21)این تعریف، یک تعریف «معیاری» (22) و مبتنی بر دیدگاه «ساخت گرا»، (23) «مدل نیازها» و دیدگاه «اصالت فردِ در ضمن جمع» است.
اسلام متمدن و تمدن ساز
آیا اسلام، متمدن و تمدن ساز است؟در این باره، نظرات گوناگونی ارائه شده است. گروهی بر این باورند که دین تمدن ساز نیست و در نتیجه اسلام قابلیت تمدن سازی نخواهد داشت و علم تمدنی را نمی توان از دین استخراج کرد.
«می توان رویکرد دینی به تمدن داشت. البته برای گفت و گوی درونی و میان دینداران، ولی برای یک گفت و گوی بیرون دینی، ناکارآمد می نماید. کلیاتی مانند نظام اقتصادی را از دین می توان الهام گرفت ولی تفصیل آن و علم تمدنی را (همانند علم اقتصاد) نمی توان از دین و متون دینی استخراج کرد؛ زیرا این بحث ذیل علوم اجتماعی است و علم اجتماعی، علم بیرون دینی (24) (فرامتنی) و برآمده از نوعی عقلانیت (سکولار یا دینی) انسانی است» (25).
پیرامون این دیدگاه، نکاتی قابل ذکر است.
مطرح شدن بحث تمدن ذیل علوم اجتماعی، دلیل نمی شود که تمدن یک موضوع غیردینی تلقی گردد.
چه ملاک و معیاری وجود دارد که هرچه ذیل علوم اجتماعی مطرح شده باشد، برون دینی محسوب شود. و نیز به چه ملاک و معیاری علم اجتماع، فقط و فقط علم برون دینی است و دین پیرامون آن گفتمانی ندارد.
استخراج نشدن موضوعات اجتماعی از متون دینی، با نبودن آن در دین، دو گزاره کاملاً متفاوت است.
این مطلب مورد اذعان است که اسلام یک دین اجتماعی است و بسیاری از گزاره های آن خطاب به اجتماع است و نیز آداب و رسوم، دستورات اخلاقی، احکام و ... در قالب اجتماعی طراحی و ارائه شده است. بنابراین، دینی که احکامش بر مبنای اجتماع پی ریزی شده است، چگونه می تواند از مباحث علم اجتماعی که عهده دار حل مشکلات اجتماع است غافل باشد؟!
اسلام دین کامل و آخرین شریعت الهی است که به جهان عرضه شده است؛ لذا همه جوانب را پاسخ گوست، حتی مسائل اجتماعی که موجب استواری جامعه بشری می باشد.
اسلام تمدن ساز است
برخی از روشن فکران بر این باورند که اسلام تمدن ساز است، ولی آن ها در تمدن سازی دو مؤلفه را در نظر دارند. مؤلفه نخست، روح تمدن است که آن را محصول دانش دین می دانند و مؤلفه دیگر، پیکره ی تمدن است که معتقداند پیکره تمدن با دانش دینی ساخته نمی شود، بلکه با دانش تجربی حاصل می گردد. آنها می گویند «اسلام به عنوان یک دین، تمدن ساز است؛ دین توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. دانش و دانایی که هر دو متکی به دین و ایمان مذهی تحقق می یابند، دو بال تحقق تمدن محسوب می شوند».سپس با تمسک به این گفتار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام که خذالعلم و لو من اهل النفاق. نتیجه می گیرند که دانش دین که روح تمدن را می سازد، متفاوت از دانشی است که پیکره تمدن به وسیله آن محقق می شود.
نکته مثبت این دیدگاه، پذیرش تمدن ساز بودن اسلام است که نتیجه آن متمدن بودن اسلام خواهد بود. اما نکته مهم در این نظریه این است که اسلام، توان ایجاد و تولید ساختار برای تمدن خویش را ندارد و برای تمدن سازی و تولید سیستم های تمدنی باید از ساختارهای تجربی ساخت بشر استفاده کند. این سخن ایشان که اسلام در تمدن سازی، محتوا (روح تمدنی) دارد، ولی ساختاری ندارد که این محتوا را در قالب آن بریزد و ارائه کند، قابل بررسی است.
فرهنگ نویسان اروپائی برای صفت متمدن دو تعریف قائل شده اند به این معنا که صفت متمدن را هم به شهرنشین نسبت می دهند و هم به شخص تربیت شده ای که اصول انسانیت و مروت و اخلاق پسندیده را قائل باشد و رعایت رسوم و آداب اجتماعی و ظرافت های زندگی و ادب و نزاکت، از جمله اخلاق و رفتار پسندیده را بداند. (26) اسلام تمامی شاخصه های مطرح شده در این تعریف را داراست. پس بر طبق این تعریف اسلام متمدن است.
امروزه از متمدن تعبیر تازه تری ارائه شده است:
«امروز کلمه متمدن در دو مورد به کار می رود و یا به طور عام مفهوم نوعی از زندگی بشر را دارد که عنوان تمدن درباره ی نوع زندگیش صدق می کند. مثلاً گفته می شود تمدن اسلامی، یا تمدن ایران باستان، یا تمدن اروپائی. کلمه متمدن نیز اگرچه امروز به مفهوم شخص تربیت شده نیز به کار می رود، ولی معمولاً به هر شخصی اطلاق می شود که در محیط تمدن پرورش یافته باشد، همچنین به هر جامعه ای اطلاق می شود که نوع زندگی آن، واجد شرایط تمدن باشد» (27).
تعبیر امروزی از متمدن هم بر متمدن بودن دین اسلام تأکید می کند، زیرا اسلام نوعی از زندگی را به جهانیان برای ارمغان آورده است که بخش عظیمی از جامعه بشری را تحت تأثیر قرار داده، به صورتی که سبک زندگی خود را بر اساس آموزه های اسلام، سامان دادند و این رویکرد از خود نمادها، آثار، اخلاق، هنر، معماری، فرهنگ و ... به جای گذاشت که از آن به آثار تمدن اسلام تعبیر می شود.
بنابراین، دین اسلام، هم تمدن دارد و هم تمدن ساز است.
ممکن است در برابر تمدن ساز بودن اسلام ایراداتی مطرح می شود. به همین جهت، مستنداتی در ذیل آورده می شود:
یکی از ارکان تمدن، وجود حکومت و تشکیل آن است. اسلام از روزهای آغازین ظهورش به تشکیل حکومت مبادرت ورزید.
«ظهور تمدن اسلام با تولد اولین حکومت اسلامی در مدینه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شکل گرفت و با نهضتی علمی و بی مانند، به محوریت قرآن و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به اوج شکوفایی رسید» (28).
و در دوران حیات خویش به این امر اهتمام فراوان داشته است و می توان گفت که یکی از علل به وجود آمدن اهل تسنن، اختلاف بر سر نحوه ی تعیین حاکم و اوصاف حاکم بوده است. (29)
علماء و اندیشمندان اسلامی هم در زمان هایی که حاکمیت از آن اسلام نبوده و احکام اسلامی اجرا نمی شد، دغدغه تشکیل حکومت را داشته اند و انقلابات رخ داده در همه تاریخ گویای همین اندیشه است. از جهتی دیگر، بسیاری از احکام اسلام جنبه اجتماعی و حکومتی دارد و بدون حکومت، آن احکام معنا نمی یابد. نکته دیگر بر وجود تمدن ساز بودن اسلام، وجود نمادهای تمدنی است؛ مانند معماری، آداب و رسوم، نهادهای اجتماعی، علوم و معارف و ... (30) که نشانی است بر تمدن ساز بودن دین اسلام.
نکته آخر، اعتراف و اذعان غربیان بر وجود تمدن اسلام و تمدن ساز بودن آن است. (31)
با توجه به مطالب مذکور می توان ابراز داشت که اسلام دین متمدن و تمدن ساز است. در زمان حاضر، تمدن اسلام و تمدن سازی به حوزه های علمیه منتقل شده است؛ زیرا امروزه حوزه های علمیه و مراکز اسلامی به عنوان پایگاه استنباط و استخراج، تبیین، دفاع و نشر دین اسلام شناخته می شوند. و این، میراثی است که از صدر تمدن اسلامی دوش به دوش منتقل گردیده، میراثی که فراز و نشیب های فراوانی را درنوردیده است، گرچه اکنون تمدن اسلام و تمدن سازی آن کمتر به نظر می رسد. (32)
جایگاه حوزه در تمدن سازی
حوزه های علمیه عصر حاضر، در دوران میانی تمدن اسلامی قرار دارد. حوزه در این دوران، پا بر میراث تمدن کهن اسلامی دارد که تمدن های بزرگ هم دوران خود-مانند ایران باستان، روم و ...-را به طور کامل تحت تأثیر قرار داد، و از سوی دیگر به عنوان بستر و زمینه ساز تمدن جهانی و نهایی (33) قرار گرفت که محوریت آن توحید و ویژگی بارز آن عدالت محوری است، به طوریکه در آن، آینده ای روشن برای بشر ترسیم می گردد.حوزه های علمیه، زمینه ساز تحقق این تمدن الهی است. هر اندازه در این امر کوتاهی و تأخیر صورت پذیرد، زمان تشکیل و ایجاد آرمان شهر، مدینه ی فاضله (حکومت جهانی مهدوی) یا همان تمدن الهی به تأخیر خواهد افتاد. و در این میان هر گونه ظلم و تضییع حقوقی... رخ دهد، می تواند به نوعی بر دوش حوزه بیفتد؛ زیرا در عصر حاضر حوزه علمیه، متولی تمدن سازی و زمینه سازی حکومت عدل جهانی و مهدوی است.
حوزه تمدن ساز
کار حوزه، طراحی و ارائه معارف دینی در قالب یک تمدن برای عرضه جهانی است؛ زیرا تمدن، خاصیت جهانی دارد و دین جهانی باید در قالب جهانی ارائه گردد.اکنون که حوزه علمیه حرکت تکاملی در جهت تحقق عدالت و حاکمیت مبتنی بر توحید را محور برنامه های خود قرار داده است، و برنامه حوزه، طراحی و ارائه معارف دینی در قالب یک تمدن برای عرضه جهانی تعریف خواهد شد. بنابراین، لازم به نظر می رسد نکاتی را در این جهت مورد توجه قرار دهد تا این برنامه موفق اجرا گردد.
برخی راهبردها در حوزه تمدن ساز
الف) توجه به آینده نگری و آینده پژوهی در حوزه
مقام معظم رهبری در دیدار طلاب، فضلا و مسئولان رده های مختلف حوزه علمیه 1 دو نکته بسیار مهم و کلیدی را به عنوان رمز بقا و پویایی این نهاد سرنوشت ساز، مطرح کردند: اول، ضرورت دور اندیشی و دوم، ضرورت تحول.امروزه، موضوع آینده نگری و آینده پژوهی از مباحث اصلی درمحافل علمی جهان است. (همچنان که اشاره شد، مورد توجه رهبری هم هست.) برای وارد شدن به عرصه ی جهانی باید از این ابزار، بهره ی کافی برد. اما این امر در حوزه کم رنگ جلوه می کند، در حالی که جهانی شدن مسأله ای است که در مقوله آینده پژوهی می گنجد.
در واقع آینده، را سه گروه می شناسند: اول، کسانی که نگاه های شهودی به آینده دارند و با اطلاعات اندک با خلاقیت های شخصی و یا به تصادف، پیش بینی های نسبتاً درستی از آینده ارائه می دهند. دوم، آینده شناسی هائی که به صورت سنتی در اندیشه های قدما وجود داشت. از این نوع آینده شناسی اطاعات دقیقی در دست نیست به همین دلیل، تحلیل آن ها ممکن نیست. سوم، حدس های علمی است. یک سری افراد مبانی ای دارند که به نتایجی می رسد اما یکی از بنیادی ترین فرض های آینده شناسی علمی، پیوستگی تقریبی رویدادهاست، یعنی فرض می کنند که حوادث جهان، دامنه ی تحول قاعده مندی را طی می کند. (34)
در این میان، نظریات دینی و اسلام بازتاب و نقشی در این حوزه ندارد و این موضوع، برای مرکزی که داعیه دار دین جهانی است کمی دور از شأن است.
«بخشی از روند جهانی شدن از درون دو پروژه غربی درآمده است؛ یکی پروژه تاریخی گری هگلی-مارکسی، که آینده محتومی را فرض می کند و دومین نوع آینده شناسی، مبتنی بر سوژه و خلاقیت انسان شکل می گیرد و احساس می کند که انسان ها دنیایی خلق می کنند» (35).
معماران چشم انداز آینده جهان
1. فرانسیس فوکویاما
وی یک محقق ژاپنی است که در آمریکا اقامت دارد و کتابی تحت عنوان «پایان تاریخ و آخرین انسان» نگاشته است» او با ارائه سلسله استدلال هایی تئوریک، کوشیده است ثابت کند: «جامعه بشری در قرن آینده به سوی لیبرال دموکراسی خواهد رفت تا در سایه چنین نظامی، به اساسی ترین نیازهای انسانی دست یابد».2. ساموئل هانتینگتون
وی استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد می باشد که در مقاله ای تحت عنوان «برخورد تمدن ها» با اشاره به احتمال نزدیکی یا اتحاد تمدن های اسلامی و کنفوسیوسی و برخورد آنها با تمدن غرب، مسائلی را عنوان کرده که جنبه هشدار دهنده به جهان غرب دارد.3. الوین تافلر و هایدی تافلر
الوین تافلرو هایدی (همسرش) که با کتاب های: شوک آینده، موج سوم، جابه جایی در قدرت و جنگ و ضد جنگ، به شهرت جهانی رسیدند. بنابه عقیده تافلرها، درگیری اصلی قرن بیست و یکم مقوله ای است که نه می تواند مؤید نظر هانتینگتون-یعنی؛ برخورد تمدن غرب با تمدن اسلام و کنفوسیوس-باشد و نه نظریه فرانسیس فوکویاما، یعنی غلبه تمدن لیبرال دموکراسی بر سایر تمدن ها، بلکه نوعی درگیری عمیق و همه جانبه بین تمدن موج سومی (یعنی؛ اطلاعات و ارتباطات) با تمدن های موج دوم و همچنین موج اول-که به ترتیب «تمدن صنعتی» و «انقلاب کشاورزی» را در بر می گیرند-خواهد بود.تافلر، معتقد است که آدمی تاکنون دو موج عظیم تحول را از سر گذرانده است، که هر یک به مقیاس وسیعی باعث محو فرهنگ ها یا تمدن های پیشین شده و شیوه هایی از زندگی را جایگزین آنها کرده که کلاً در نظر پیشینیان محال می نموده است.
او می گوید: تحقق نخستین موج تحول (انقلاب کشاورزی) هزاران سال طول کشید، در حالی که تحقق موج دوم (ظهور تمدّن صنعتی) فقط سیصد سال به طول انجامید، ولی امروزه تاریخ از این هم پرشتاب تر پیش می رود و چه بسا که «موج سوم» طی فقط چند دهه بستر تاریخ را طی می کند و به کمال برسد. همان موجی که بر جامعه آینده ی بشر گسترده خواهد شد و با وقوع انقلاب ارتباطی-اطلاعاتی، دیگر نخواهد گذارد که زندگی انسان ها بر اساس تمدن موج دومی، یعنی هم شکلی و یکنواختی و دیوان سالاری و اقتصاد مبتنی بر نیروی عضلانی و خط مونتاژ، شکل گرفته و پیش برود. (36) این فضائی است که توسط آینده پژوهان ترسیم شده به نحوی که آینده ای نه چندان روشن را ترسیم می کنند. اما جهانیان به دنبال آینده ای امیدوارکننده می باشند. و تمدنی موفق است که امید به آینده روشن را به جهانیان هدیه کند؛ زیرا محرک اصلی حرکت بشر در بستر تاریخ، امید است. این پیشنهاد از حیث اقبال روانی و فطری، در موقعیت مناسب تری از سایر نگرش ها، جهت حصول به موفقیت قرار خواهد داشت.
بهتر است حوزه های علمیه برای تمدن سازی، چشم اندازی برای آینده داشته باشد؛ زیرا حوزه های علمیه برای دنیای بدون ملیت طراحی شده اند و تنها مرز موجود، مرز اعتقادی می تواند باشد. بنابراین، شبکه معارف دینی در تمدنی زاده شده که مفردات و مفاهیم آن، مفاهیم جهانی هستند؛ یعنی اساساً به مرزهای ملی، قواعد حکومتی و اقتضائات این گونه، توجهی نمی کنند؛ زیرا حوزه های علمیه، فارغ از حکومت ها شکل گرفته اند و نیز حوزه های علمیه به سمت حقوق بنیادین حرکت می کنند. بنابراین، دنیای آزادی را به وجود می آورند که در آن آدم ها با مسئولیت های خودشان آن را می سازند. اگر دنیای جهانی شده، دنیای کم رنگ شدن دولت ها و مرزهای ملی باشد، حوزه های علمیه، با حفظ اصالت و هویت، بهترین پتانسیل ها را برای تمدن سازی و حضور در جهانی شدن دارد.
بنابراین، تمدن سازی، مبتنی بر آینده نگری و دانش آینده پژوهی است. از جانب دین هم به آینده نگری توصیه شده ایم. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «من استقبل الامور ابصر» (=هر کس پیش بینی های لازم را انجام دهد، بر آینده تسلط خواهد داشت) (37). هچنین برای طراحی آینده یا همان ساخت آرمان شهر (مدینه فاضله فیلسوفان، اتوپیای غربیان، شهر جهانی امروزیها...) ، و بر اساس آموزه های اسلامی، ظهور حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف و تشکیل حکومت جهانی-که اوج تمدن اسلام است،-نیازمند دانش آینده پژوهی می باشیم؛ زیرا آینده پژوهی «دانش شکل بخشیدن به آینده» (38) است.
شکل بخشیدن به آینده، نیازمند علم و دانش است. آینده ای که برخی ویژگی ها و توصیفات آن در روایت بیان شده و روایات آخرالزمان، به آنها اشاره دارند.
لذا از آینده پژوهی می توان به عنوان ابزاری برای تمدن سازی مدد جست، تمدنی که آینده روشن و شکل گیری آرمان شهر (مدینه فاضله) را نوید می دهد.
ب) توجه به کلان نگری در حوزه:
برای روشن شدن این مطلب، ابتدا مثالی را ذکر می کنیم. سایت «ای پرسش»، یک سایت پرسش و پاسخ مسائل فقهی است. بنابراین به مسائل جزئی و مصداقی می پردازد. این، یک نگاه خرد به مسائل و احکام شرعی است. که در جای خود ضروری، بسیار با اهمیت و کارگشاست. اما وقتی سؤال از حیطه مصداقی و جزئی فراتر برود، دیگر این سایت و محیط های مشابه، توان پاسخ گوئی ندارند.مثلاً سؤالی مطرح گردد که ملاک و میزان و اساس پرداخت ها و دستمزدها چگونه است؟ و سایر سؤالات مشابه اینها سؤالاتی هستند که ممکن است برای تصمیم گیران در سطح کلان، سازمان ها، نهادهای اجتماعی مطرح گردد. این فضائی است که نیازمند پوشش از جانب مراکز و مراجع دینی است. به همین لحاظ، باید این نگاه کلان هم در پاسخ گویی ها مورد توجه قرار گیرد.
این امر نیازمند توجه به موضوعاتی است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود.
طرح تحول در طبقه بندی علوم
طبقه بندی، از ضروریات اولیه زندگی انسان برای بازیابی اندوخته های علمی و تجربی است. در جهان واقعیات، وقتی انسان با موجودات متکثر و مفاهیم متعددی (که به تبع علم او به اعیان خارجی تشکیل می شود) مواجه می گردد، جهت بازیابی آنها ناگزیر از به کارگیری یک نوع طبقه بندی است. (39)در اهمیت طبقه بندی همین بس که اساس معارف بشری را تشکیل می دهد و به قولی، علاوه بر اینکه ما را از چگونگی پیشرفت معرفت بشر آگاه می سازد، می تواند در طرز تعلیم این معارف، کمک شایانی کند. (40)
نظام طبقه بندی و انشعابات علوم در تمدن سازی واقعاً مهم تلقی می شود؛ زیرا در تمدن، زیرساخت ها اهمیت فراوان دارند و این زیرساخت ها بر اساس اهمیت و مرتبه علوم، طرح ریزی می شوند.
به عنوان مثال، اکنون در طبقه بندی های رایج (دیویی) علوم انسانی تابعی از علوم تجربی و علوم پایه است. یعنی علوم انسانی جایگاهی تبعی نسبت به علوم تجربی و علوم پایه دارد. این، بدان معناست که علوم پایه و تجربی، در تحولات علمی، پیش فرض علوم انسانی قرار دارند. اگر تغییراتی در علوم تجربی و پایه به وجود آید و یا نظریات جدیدی کشف شود، به تبع آن علوم انسانی دچار تغییر و تحول خواهد شد.
در حالی که علوم انسانی باید مقدم بر علوم تجربی و پایه باشد؛ زیرا شرافت انسان و کرامت انسان از سایر موجودات، بالاتر است و علوم مرتبط با انسان نیز به تبع آن شرافت و کرامت پیدا می کنند. بنابراین، علوم انسانی رتبه مقدمی خواهند داشت.
اما اکنون این رویه تغییر یافته است و آنچه امروز در دنیای غرب اتفاق افتاده، بر اساس یک نوع طبقه بندی دانش ها پدید آمده که از زمان بیکن تا زمان ما این کار جریان داشته است.
«اوایل قرن هفدهم فرانسیس بیکن آثارش را به روش علمی طبقه بندی کرد» (41).
بنابراین، نیازمندیم که طبقه بندی علوم از نگرش اسلام صورت بپذیرد.
«حجة الاسلام نجف لک زایی، رئیس پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی، بیان می دارد که بدون طبقه بندی علوم، وضعیت آشفته ای خواهیم داشت و معتقد است که پیش مقدمه ی اسلامی کردن علوم انسانی، طبقه بندی علوم است. تا جایگاه منابع معرفتی مانند آموزه های دینی، عقل، شهود و وحی در آن روشن باشد». (42)
نقش جهان بینی در طبقه بندی
هر طبقه بندی مبتنی بر پیش دانش ها و جهان بینی هاست.«وقتی دانشمندی به طبقه بندی علوم می پردازد، جهان بینی یا جهان شناسی خود را در قالب طبقه بندی خویش ابراز می کند» (43).
طبقه بندی علوم خود متأثر از جهان بینی واضعان است و از طرفی دیگر در ساخت تمدن تأثیرگذار می باشد.
«می بینیم که در قرون وسطی به بعد، آهسته آهسته ذهن به جای نفس نشست و ذهن، دائرمدار همه چیز شد و وحدت علم و جامعیت آن با محوریت انسان مطرح گردید» (44) و پیامد آن در غرب، گفتمان اومانیستی حاکم می گردد و این تفکر، جامعه را به سوی تمدن مادی و مدرنیته سوق می دهد و تأثیرش را در طبقه بندی امروزی از علوم می بینیم که کاملاً رنگ و بوی مادی دارد و یا محوریت علوم تجربی است.
«تقسیم بندی علوم در دایرة المعارف بریتانیکا (نسخه 1999) از ماده و انرژی شروع و در ده بخش به شعب مختلف در دانش بشری ختم می شود، که احتمالاً متأثر از نوع گرایش مادی گرایانه قرن بیستم است.» (45) طبقه بندی دیویی که در کشورهای اسلامی هم مورد استفاده قرار می گیرد، مطابق تمدن غربی طراحی شده است و دربردارنده فرهنگ تمدن غرب است. بنابراین، اولین قدم در تمدن سازی، طبقه بندی علوم مطابق فرهنگ جامعه است.
تولید نقشه موضوعات و مسائل
هدف و برنامه حوزه، طراحی زندگی خدائی است؛ یعنی زندگی بر اساس نگرش و دستورات اسلامی (چه در حیطه فردی و چه در حیطه جمعی) که همان ساختن تمدن الهی است. برای ساختن چین نظامی و طرح معارف دینی در قالب یک تمدن الهی، نیازمند دست یابی به نقشه موضوعات و مسائل زندگی (نقشه تحقیقات، نیازها، اولویت ها، جامعیت مطالب) می باشیم. در صورتی که این نقشه طراحی نشود، در زندگی دچار روزمره گی و تبعیت از وضعیت موجود خواهیم گردید. وقتی نقشه موضوعات و مسائل را به دست نیاوریم، دیگر الگو و مدلی برای «نیازشناسی»، «اولویت گذاری» و «کشف روابط بین موضوعات و مسائل» نخواهیم داشت و مانند کسی خواهیم شد که به دنبال گمشده ای می گردد بدون اینکه آدرسی از او داشته باشد و هر چه بیشتر گمشده خویش را جست و جو می کند، کمتر از او و آثارش، نشان می یابد.نقطه شروع شناسایی موضوعات و مسائل این است که بپرسیم چه موضوعات و مسائلی در زندگی مطرح است؟ یعنی آنچه که هست و آنچه که باید باشد. آنچه که هست منظور وضعیت موجود است و در حال حاضر به عنوان مسأله و مشکل زندگی مطرح است؛ و آنچه باید باشد یعنی وضعیت و مطلوب و آرمانی یک زندگی چگونه است و باید چگونه باشد؟!
در بحث تمدن سازی که نوعی زندگی را برای جامعه ترسیم می کند، هم بررسی وضعیت کنونی تمدن و مسائل و مشکلاتی که با آن مواجه است را نشان می دهد و هم فاصله وضعیت موجود با تمدن مطلوب را می نمایاند.
بنابراین، شناخت تمدن مطلوب (آرمان شهر، مدینه فاضله ...) و اندازه گیری فاصله موجود و نیز طراحی مدل و الگو برای آینده و تصویرسازی تمدن مطلوب و امکان تحقق آن، متوقف بر شناخت نقشه و موضوعات و مسائل است.
تولید نقشه موضوعات و مسائل نیازهای بشر
در تمدن غربی، جایگاه علوم انسانی شأن و منزلت پایین تری نسبت به علوم تجربی و پایه دارد. و علوم انسانی تابعی از علوم تجربی و پایه قرار می گیرد. از جمله عللی که در تنزل جایگاه علوم انسانی نقش ایفا می کند، مدل جهان بینی است؛ زیرا طبقه بندی علوم، تابعی از علوم انسانی است. علوم انسانی هم تابعی از تعریف انسان و نیازهای انسان است و تعریف انسان، برخاسته از جهان بینی است، جهان بینی های گوناگون تعاریف متفاوتی از نیازهای انسان ارائه می دهند. می توان گفت: از نیازهای انسان دو تعریف کلی وجود دارد، که بر نوع شناخت انسان مبتنی است. تعریف نخست انسان را موجودی دوبعدی (جسم و روح) می داند. به همین سبب، نیازهای انسان را منحصر در مایحتاج مادی نمی داند و علاوه بر نیازهای مادی به نیازهای معنوی انسان توجه دارد. تعریف دیگر انسان را موجود تک بعدی می داند؛ یعنی انسان فقط موجودی مادی است و نیازهای او در امورات جسمانی و احساسی خلاصه می شود. این تفاوت در تعریف از انسان، ناشی از نوع انسان شناسی متکی به جهان بینی است که در آن نیازهای انسان را تنها مادی بدانیم یا علاوه بر آن، نیازهای معنوی را هم مدنظر قرار دهیم.اسلام با توجه به جهان بینی توحیدی که در طبقه بندی علوم دارد، علوم انسانی را در جایگاه برتر و اعلی قرار می دهد و در مرتبه بعد، علوم پایه و سپس علوم تجربی را قرار می دهد. به همین منظور، علوم انسانی پیش فرض و سایر علوم تبعی اند.
در غرب، جهان بینی مادی حاکمیت دارد؛ لذا انسان موجودی مادی (دنیایی) است. تمدن آنها و مؤلفه های آن، در جهت تأمین نیازهای مادی شکل گرفته است. ملاک برتری علوم در این تمدن، برطرف کردن نیازهای مادی است و این امر، به وسیله علوم تجربی پوشش داده می شود. به همین سبب، علوم تجربی جایگاه برتر و اعلی نسبت به علوم انسانی در طبقه بندی علوم دارند. این تقدم، در ساختن تمدن امروزی غرب، نقش تعیین کننده ای داشته است.
تولید سیستم های دینی بر اساس نیازهای بشر (46)
از مهم ترین اموری که برای انسان و جامعه شایان توجه است، مدیریت مسائل زندگی است؛ یعنی طرح نقشه ی سیستم های زندگی که به وجود آورنده ی نظام های تشکیل دهنده تمدن است.لزوم طراحی سیستم های دینی
ما در جهانی زندگی می کنیم که با حس درمی یابیم محورهای فعالیت و حرکت در آن، تابع هماهنگی با قوانین و معادلاتی است که به طور طبیعی در این محورها وجود دارد.با اندیشه خود در می یابیم که زندگی، نیازمند تصمیم گیری است و بدون شناخت صحیح و جامع از عوامل اثرگذار و اثرپذیر، نمی توان تصمیم گرفت و حرکت زندگی را به سوی اهداف معین شده استمرار بخشید.
زندگی براساس نیازها و ابعاد وجودی انسان، از حوزه های مختلفی تشکیل می شود؛ حوزه ی نیازهای اولیه ی حیاتی (تغذیه، سلامتی، پوشش، مسکن)، حوزه ی امنیت و سیاست، حوزه ی اقتصاد، حوزه ی فرهنگ و ارتباطات، حوزه ی آموزش، حوزه ی قانون، حوزه ی اخلاق.
انسان در زندگی با هرگونه تفکّر و هدفی، جهت رسیدن به مطلوب خود با سلامت و تعادل نیازمند داشتن برنامه ای درچهار محور زیر می باشد:
1. ارتباط با خود.
2. ارتباط با همنوع.
3. ارتباط با دنیا.
4. ارتباط با هدف.
برای تنظیم ارتباطات و دست یابی به ارتباطات مطلوب در جهت تمدن الهی، نیازمند اطلاعات لازم در هر یک از این حوزه ها، می باشیم:
شناخت هستی و موقعیت موضوعات در معماری هستی و زندگی (نگرش ها)
حداقل های ضروری و روش دست یابی به آن ها (قوانین)
حداکثری های مطلوب و راه رسیدن به آنها (فرهنگ ها)
برای به دست آوردن دانش آن، نیازمند یک مرجع موثق و مطمئن می باشیم با توجه به ادله و قراین، دین، یکی از مهم ترین و مطمئن ترین منابع، کسب این دانش است؛ زیرا بر این باوریم که (47):
دین الهی، برنامه زندگی انسان ها در جامعه بشری، با هدف اولیه ی ایجاد تعادل در فعل و انفعالات میان مطلوبیت های جسمی، فکری، روحی، محیطی و جمعی با شاخص پایداری رو به ابدیت، برای حصول هدف نهایی افزایش احساس حضور خدا با شاخص گسترش رو به بی نهایت است.
دین، معادلات حرکت انسان را در این دنیا برای عبور به سوی ابدیت ارائه کرده است.
حرکت انسان در این دنیا، حرکت در شبکه ی هستی و به صورت برآیندی است.
دین اسلام مدعی خاتمیت و فراگیری برای تمام انسان ها تا پایان تاریخ است.
اگر دین اسلام، دارای چنین هویت، هدف و ادعایی است، آن گاه باید معادلات حرکت شبکه ای انسان در هستی را تبیین کرده باشد. تبیین معادلات حرکت در شبکه هستی، تبیین در مقیاس کلان است و تبیین ها در مقیاس های کلان، تبیین های استراتژیک و راهبردی اند. برای تبیین این نگاه کلان نیازمند سیستم سازی و تفکر سیستمی خواهیم بود.
تفکر سیستمی
تفکّر شبکه ای (سیستمی) روشی است که می توان آن را در دستورالعمل های زیر خلاصه کرد: مشکل و نیاز را پیدا کنید، هدف خود را مشخص کرده و اهمیّت آن را تعیین نمایید. هر چیزی که احتمال دارد با این هدف ارتباط داشته باشد، شناسایی کنید، کمیّت و کیفیّت ارتباطات فوق را دقیقاً مشخص نمایید، مجموعه ارتباطات را با هم ارزیابی کرده و بهترین راه را برای ارتباط بین امکانات و نیازها انتخاب نمایید، راه حل را به مرحله ی اجراء بگذارید، نتایج را ارزیابی کنید، نقاط ضعف را برطرف نموده و دوباره آن را اجراء نمایید.سیستم و شبکه
یک سیستم یا شبکه مجموعه ای از عناصر است که با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند، و برای تحقّق یک هدف در تلاش اند. (48)سیستم، مجموعه ی عناصر فعّالی است که در زمان و مکان خاص با نوعی کنترل و تصمیم گیرندگی و ارزیابی به هم مربوط اند. (49) سیستم، متضمن همکاری و تضاعف (50) نیروهاست و به معنای یک کل است. (51)
اجزاء سیستم
یک سیستم، دارای سه بخش کلی است. اول، ورودی (عناصر داده ها) دوم، بخش پردازش (فرآیند یا فعل و انفعال) سوم، خروجی (محصول تولیدشده)نمونه ای برای سیستم سازی دینی
طراحی سیستم آموزشی
عناصر ورودی: دانش پژوه، استاد، متن (موضوع)، زمان، مکان، هدف، روش، ...پردازش (فرآیند): رابطه استاد با متن، شاگرد، زمان، مکان، ...
خروجی (ستاده ها) ، یادگیری با خصوصیت کاربردی «علم النافع»
نتیجه
با توجه به اینکه رسالت حوزه رساندن پیام حق و حقانیت و گسترش فرهنگ توحید در گستره ی جهانی است، این رسالت نیازمند گفتمان جهانی خواهد بود. تحقق گفتمان جهانی در سایه تمدن سازی امکان پذیر می گردد. بنابراین، اگر حوزه قصد انتشار و رساندن پیام توحید و فرهنگ عدالت در جهان را دارد، نیازمند ابزاری برای ارائه معارف خود است. حوزه با شرایط کنونی، ظرفیت کمی در سطح جهان برای گسترش معارف خود ایجاد کرده است و با وجود فرهنگ های رقیب که با نگاه تمدنی به ترویج آموزه های خود پرداخته اند، کاربسی دشوارتر از آن است که تصور می گردد. به همین سبب، حوزه نیازمند به کارگیری ابزار جامع تر و کارآمدتر برای رسالت خود خواهد بود.پینوشتها:
1. ر.ک؛ جستاری نظری در باب تمدن، ص 11.
2. مجله چشم انداز، ص 65.
3. تمدن اسلامی در عصر امویان، ص 26.
4. تمدن اسلامی در عصر امویان، ص 24-25 به نقل از: مکی، 33 به نقل از: فوزی الغتیل، 53.
5. تمدن اسلامی در عصر امویان، ص 25.
6. برگرفته از: رویارویی تمدن ها تا گفت و گوی تمدن ها.
7. تمدن اسلامی در عصر امویان، ص 20.
8. تمدن های اولیه و باستان شناسی خاستگاه آن ها، ص 12-1.
9. نقش فرهنگ و تمدن اسلامی در بیداری غرب، ص 45-49.
10. لغت نامه دهخدا.
11. زمانی، مصطفی، اسلام و تمدن جدید، ص 30.
12. تمدن اسلامی در عصر امویان، ص 19.
13. تمدن اسلامی در عصر امویان، ص 23-24.
14. عبدالباقی، واژه حضر به نقل از: تمدن اسلامی در عصر امویان، ص 2.
15. تمدن اسلامی در عصر امویان، ص 21.
16. ر.ک: تمدن از دریچه ذهن غربی، ص 1.
17. رجوع کنید به: احد فرامرز قراملکی، روش شناسی مطالعات دینی.
18. برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی، ص 61.
19. رابطه تمدن ها و آینده بشریت، ص 1.
20. ر.ک: اسلام و تمدن جدید، ص 31-30.
21. از میان تعاریف مختلف تعریف «دنی کوش» به این مجموعه نزدیک تر است (ر.ک. مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعی) .
22. در برابر تعریف مصداقی.
23. ساختارهایی که زمینه ساز برای تولید فکر، احساس و رفتار هستند.
24. مراد از بیرون دینی، یعنی استفاده از ابزارهای غیرنقلی به جای ابزارهای نقلی و متنی، نه ارائه تحلیل های سکولار (جستاری بر تمدن، ص 19).
25. جستاری بر تمدن، ص 18.
26. جستاری بر تمدن،ص 119.
27. نمازی، محمد، مجله مهر، شماره 106، ص 201.
28. تمدن اسلامی، ص 11.
29. به طور کلی اهل تسنن در حاکمیت جامعه اسلامی اکتفاء به یک گروه را کافی می دانند، ولی شیعیان در حکومت و حاکمیت، عقل متصل به وحی (یعنی جانشین پیامبر باید معصوم باشد و از جانب خدا معین شود نه با نوعی انتخاب از جانب مردم) را می پذیرند.
30. رک: تمدن اسلامی، ص 8؛ نقش ایران در فرهنگ و تمدن اسلامی، ص 12-13.
31. ر.ک: جرجی زیدان، تمدن اسلام، علی سامی نقش ایران در فرهنگ و تمدن اسلامی، گستاولوبون؛ تمدن اسلام و غرب.
32. شاید همین موضوع، باعث شده تا گمان شود اسلام توان تمدن سازی را ندارد.
33. تعابیری همانند مدینه فاضله، آرمانشهر، اتوپیا، حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف گویای همین مطلب است.
34. محمدی منوری، محمدباقر، بازتاب اندیشه، ص 72-73.
35. همان.
36. اندیشه اسلامی، شماره 4، ص 86-90.
37. غررالحکم، ص 57
38. فصلنامه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام، شماره 2، ص 62.
39. استیس، 1355 به نقل از: فدائی عراقی، غلامرضا، طرحی نو در طبقه بندی علوم، ص 43.
40. شاله، 1378، به نقل از: همان، ص 51.
41. کیهان فرهنگی، سال سیزدهم، شماره137، ص 23.
42. www.Jakzaee.ir
43. بکار، 1381، به نقل از: فدائی عراقی، غلامرضا، طرحی نو در طبقه بندی علوم، ص 63.
44. پیرس، 1387، به نقل از: فدائی عراقی، غلامرضا، طرحی نو در طبقه بندی علوم، ص 74.
45. فدائی عراقی، غلامرضا، طرحی نو در طبقه بندی علوم، ص 62.
46. این بخش برگرفته از مباحث کتاب نگرش سیستمی به دین شیخ عبدالحمید واسطی می باشد.
47. مراجعه شود به مباحث دین شناسی
48. در دایرة المعارف Encarta این گونه آمده است:
Systems, and collection of component elements that work together to perform a task
ترجمه: «سیستم مجموعه ای از عوامل ترکیبی است که برای انجام یک وظیفه با یکدیگر تعامل دارند.»
2002-1993c2003Microsoft® Encarta® Reference Library Micrsoft Corporation
49. دکتر مهدی فرشاد، نگرش سیستمی، ص 42.
50. منظور از تضاعف نیروها، فعل و انفعال عناصر سیستم با یکدیگر است به طوری که آثار و ترکیب آن ها بزرگ تر از مجموع آثار یکایک آنها باشد.
51. دکتر محمدرضا حمیدی زاده پویایی های سیستم، ص 23.
1. اندیشه انقلاب اسلامی، شماره 4.
2. پورامینی، محمدباقر، تمدن اسلامی، تهران، کانون اندیشه جوان، 1389، چاپ اول.
3. جرجی زیدان، تمدن اسلام، مترجم: علی جواهر کلام، تهران، امیرکبیر، 1336.
4. جمعی از نویسندگان، جستاری نظری در باب تمدن، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول 1386.
5. زمانی، مصطفی، اسلام و تمدن جدید، قم، چاپخانه علمیه قم، 1348.
6. سامی، علی، نقش ایران در فرهنگ و تمدن اسلامی، انتشارات نوید شیراز، چاپ اول، 1336.
7. سبزه کار، علیرضا، تمدن از دریچه ذهن غربی، نشریه گفت و گو، سال 81.
8. سپهری، محمد، تمدن اسلامی در عصر امویان، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1389.
9. غررالحکم.
10. فدائی عراقی، غلامرضا، طرحی نو در طبقه بندی علوم، تهران: سامان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، 1389.
11. فرد دالمایر، مجله چشم انداز، مترجم محمدتقی قزلسفلی، شماره 19.
12. کیهان فرهنگی، سال سیزدهم، شماره 127.
13. گلین دانیل، تمدن های اولیه و باستان شناسی خاستگاه آن ها، مترجم هایدهُمعیّری، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، 1362.
14. لوبون، گستاو، تمدن اسلام و غرب، مترجم: سیدهاشم حسینی، کتابفروشی اسلامیه، بی تا.
15. محمدی منور، محمد باقر، بازتاب اندیشه، شماره 92.
16. محمدی، ذکر الله، نقش فرهنگ و تمدن اسلامی در بیداری غرب، دانشگاه بین المللی امام خمینی، 1373.
17. هاشم یحیی ملاح، رابطه تمدن ها و آیده بشریت، مترجم ناصرضیایی، گزارش گفت و گو.
18. هانتینگتون، ساموئل پی، برخورد تمدن ها و بازسازی نظم جهانی، کتابخانه ملی، 1378.
19. ورجاوند، دکتر پرویز، پیشرفت و توسعه بر بنیاد هویت فرهنگی، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، 1368.
منبع مقاله:
فصلنامه تخصصی مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام، ربیع الثانی- رمضان 1433، شماره 4 و 5.
/م