تأملی در معنای تربیت دینی و نسبت آن با مفاهیم نزدیک

واژه «تربیت دینی» به عنوان یک حوزه مطالعاتی در قلمرو تربیت اسلامی از دهه هفتاد شمسی وارد مباحث تربیتی کشور شده است. پیش از این «تربیت اسلامی»، «تعلیم و تربیت اسلامی»، «تعلیم و تربیت در اسلام» و پیش از انقلاب
سه‌شنبه، 13 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأملی در معنای تربیت دینی و نسبت آن با مفاهیم نزدیک
تأملی در معنای تربیت دینی و نسبت آن با مفاهیم نزدیک

 

نویسنده: دکتر محمد داودی(1)




 

مقدمه

واژه «تربیت دینی» به عنوان یک حوزه مطالعاتی در قلمرو تربیت اسلامی از دهه هفتاد شمسی وارد مباحث تربیتی کشور شده است. پیش از این «تربیت اسلامی»، «تعلیم و تربیت اسلامی»، «تعلیم و تربیت در اسلام» و پیش از انقلاب واژه «تعلیمات اسلامی» رایج بود. یکی از علل پیدایش این واژه گسترش مطالعات و تحقیقات در قلمرو تربیت اسلامی است. طبیعی است با گسترش مطالعات و گذشتن از کلیات و ورود به جزئیات واژگان جدیدی نیز مورد نیاز خواهد بود و به همین جهت، شاهد ورود واژگانی نو در قلمرو مباحث تربیتی هستیم؛ واژگانی مانند «تربیت دینی»، «تربیت اخلاقی»، «تربیت جنسی» و... . یکی دیگر از علل این امر را می توان ترجمه برخی آثار مربوط به تربیت دینی از زبان انگلیسی به فارسی دانست. در منابع تربیتی انگلیسی زبان نیز مطالعات گسترده ای در باره Religious Education صورت گرفته است و برخی از آنها به زبان فاری ترجمه شده است.
به هر حال، با توجه به نوظهوری این واژه، ابهاماتی در باره معنا و قلمرو آن وجود دارد و افزون بر این، ربط و نسبت آن با مفاهیم (تعلیم و) تربیت اسلامی، تربیت اخلاقی و مانند آن نیز هنوز کاملاً روشن نشده است. این مقاله در صدد است تعریف و قلمرو «تربیت دینی» و نسبت آن با مفاهیم نزدیک را روشن کند. بدین منظور، نخست تعاریف مطرح شده در منابع فارسی و انگلیسی در باره تربیت دینی را بیان و بررسی و در پایان به تعبیین نظر مقبول می پردازیم.

معنای لغوی تربیت دینی

تربیت به معانی پرورش دادن، پروراندن، ادب و اخلاق به کسی یاد دادن (2) به کار رفته است. دین به معنای ملت، مذهب، کیش، آیین، ورع، طاعت، حساب، پاداش، جزا، مکافات(3). به کار رفته است. مؤلف مقاییس اللغه معتقد است دین یک معنای اصلی دارد و بقیه معانی به آن بر می گردند. معنای اصلی دین اطاعت است از جنس انقیاد و ذل (4). همچنین در باب تربیت معتقد است تربیت بر یک معنای اصلی دلالت دارد و آن زیادت و رشد و نمو است. ربُّیته و تربُّیته به معنای غذا دادن است و غذا دادن موجب رشد و نمو است و ممکن است تربیت از تربیت به معنای اصلاح حال باشد.(5)
تربیت دینی به منزله یک ترکیب می تواند بر دومعنا دلالت کند. الف)تربیتی که منسوب به دین است. یعنی تربیتی که محتوای خود را از دین می گیرد؛ در مقابل تربیتی که محتوای خود را از غیر دین، مثلاً از تجربه و عقل و علم بشری می گیرد. ب) تربیتی که برای دین است؛ یعنی تربیتی که در خدمت اهداف دین است، خواه محتوای آن از دین گرفته شده باشد یا نباشد. البته، تقریباً بیشتر همه کسانی که در این زمینه سخنی گفته یا مطلبی نوشته اند، اگر نگوییم همه، تربیت دینی را به معنای دوم به کار برده اند. این مطلب در ادامه بیشتر روشن خواهد شد.

معنای اصطلاحی تربیت دینی

تعریف هایی که از تربیت دینی ارائه شده به سه دسته قابل تفسیم اند. دسته اول تعریف هایی هستند که با تعریف تربیت و تعریف دین شروع و با ترکیب این دو تعریف پایان می یابند. در اینجا برای نمونه سه تعریف از این نوع را می آوریم.
نخست تعریف دکتر شاملی است. ایشان در «میزگرد تعلیم و تربیت دینی» ضمن رد تفاوت میان تعلیم دینی و تربیت دینی، در باب تعریف تربیت دینی می گوید: تربیت یعنی فرایند کمک به متربّی برای شکوفایی خودش و تربیت دینی عبارت است از این که «برای متربّی امکاناتی فراهم کنیم، آگاهی ها و اطلاعاتی به او بدهیم که با پای خود در مسیر شکوفایی دینی جلو برود.» آنگاه در تعریف دین ضمن پذیرش عدم اتفاق در تعریف دین، می گوید «دین عبارت از یک نظام یا مجموعه ای متشکل از زیر مجموعه باورداشت ها، ارزش ها و احکام است.» ما در تعریف «تربیت دینی» دنبال این هستیم که بدانیم چه باید بکنیم تا متربی در حوزه عقاید، ارزش ها و رفتار علمی از یک نظام خاصی پیروی کند و خودش را به آن ملتزم بداند.» آنگاه در پایان می گوید «در مجموع می توان گفت که بحث اصلی تربیت دینی در اسلام این است که چه کنیم که متربی آیین مدار و ملتزم به دین باشد. وقتی که بحث آیین مداری یا دین داری را مطرح می کنیم، این بحث به چگونگی تحقیق کفر و ایمان در تربیت دینی مربوط می گردد و نقطه شروع تربیت دینی، که تحقق ایمان و تلاش یک مربی دینی است، از این جا شروع می شود که فرد ابتدا متربی را مومن کند، از کفر بیرون بکشد، سپس کاری کند که چهار نوع رابطه او با خودش، با طبیعت، با جامعه و با خدا به شکل خاصی درآید. دین برای هر یک از این ها، دستورالعمل ها و روش هایی ارائه می دهد که با شیوه یک شخص سکولار و غیر متدین
متفاوت است. بنابراین، آنچه در مفهوم تربیت دینی، ما به دنبال آن هستیم، مومن سازی و تغییر روابط چهارگانه ای است که هر شخص می تواند داشته باشد. در ساختار آموزش هایی که از طریق وحی صورت می گیرد، این نقشی است که ما به تربیت دینی می دهیم.» (6)
با توجه به مطالب فوق می توان گفت از نظر ایشان تربیت دینی مجموعه ای از فعالیت هاست که به منظور مومن کردن متربی و شکل دادن به روابط چهارگانه وی با خود، خدا، مردم، و طبیعت مطابق نظر اسلام انجام می شود.
دوم تعریف آر ام توماس از تربیت دینی است. وی نیز در دایره المعارف بین المللی تعلیم و تربیت، تربیت دینی را تعریف کرده است. وی در مقام تعریف دین و تربیت نخست متذکر می شود که تعریف متفق علیهی از دین و تربیت وجود ندارد. سپس می گوید از دین دو نوع تعریف شده است. برخی دین را در معنای وسیعی به کار می برند و آن را معادل مجموعه ای از ارزش های انسان، پیگیری جدی و قوی اهداف، یا نظامی از ارزش ها می دانند. این تعریف علاوه بر اسلام، مسیحیت و هندو، کمونیسم، دموکراسی و پوزیتیویسم منطقی را نیز در بر می گیرد. برخی دیگر دین را در معنای محدودتری به کار می برند. این افراد دین را نظامی منسجم متشکل از خداشناسی (باورهای مربوط به ماهیت خدا و جهان)، عبادات و مناسک، اخلاقیات، معرفت شناسی و غایت و هدف زندگی می دانند. این تعریف تنها شامل ادیانی مانند اسلام، مسیحیت و هندو می شود و کمونیسم و مانند آن را در بر نمی گیرد. وی تعریف دوم را انتخاب می کند زیرا بیشتر کسانی که در باره تربیت دینی می نویسند و سخن می گویند این معنا را در ذهن دارند.
در تعریف تربیت نیز می گوید تربیت گاه در معنای وسیع به کار می رود. در این صورت، تربیت مترادف یادگیری است و یادگیری را می توان تغییراتی دانست که بر اثر تجربه در فرآیندهای ذهنی و رفتارهای بیرونی به وجود می آید. نیز تربیت در معنای محدودتر به کار می رود و آن عبارت است از فعالیت هایی که نهادهای آموزشی نظام مند و برنامه ریزی شده جامعه انجام می دهند. این تعریف از تربیت، یادگیریهای غیر رسمی و یادگیری های ناشی از استفاده اتفاقی و بدون برنامه از کتابخانه، کتابفروشی، رادیو و مانند آن راشامل نمی شود. وی تعریف دوم از تربیت را می پذیرد و سپس با ترکیب تعریف دین و تعریف تربیت، تربیت دینی را به این صورت تعریف می کند: تربیت دینی عبارت است از آموزش برنامه ریزی شده و نظام مند باورهای مربوط به خدا و جهان، و آموزش برنامه ریزی شده و نظام مند عبادات و مناسک، اخلاقیات، و هدف و معنای زندگی. (7)
نویسنده نیز در کتاب تربیت دینی با پیمودن همین راه، تربیت دینی را چنین تعریف کرده است: ترکیب دینی عبارت است از مجموعه اعمال عمدی و هدفدار، به منظور آموزش گزاره های معتبر یک دین به افراد دیگر، به نحوی که آن افراد در عمل و نظر به آن آموزه ها متعهد و پایبند گردند.(8)
این دسته از تعریف ها منطق واحدی دارند. تعریف کنندگان برای دستیابی به تعریف تربیت دینی نخست تعریف مقبول خود از تربیت و دین را مشخص می کنند و سپس این دو را با یکدیگر ترکیب می کنند. در تعریف تربیت یا دین یا هر دو ممکن است اختلافهایی وجود داشته باشد؛ ولی در معنایی که از ترکیب دین و تربیت ارائه شده تفاوتی وجود ندارد. در هر سه تعریف «تربیت دینی» معادل تربیت برای دین تلقی شده است نه تربیتی که محتوای آن دینی است.
دسته دوم از تعریف کنندگان، بدون پرداختن به بیان تعریف مقبول خود از تربیت و دین به تعریف تربیت دینی پرداخته اند. در اینجا دو نمونه را ذکر می کنیم.
دکتر رهنمایی در میزگرد تعلیم و تربیت دینی به تعریف تربیت دینی پرداخته است. از مجموعه مطالب ایشان چنین فهمیده می شود که تربیت دینی مجموعه ای از اقدامات و تدابیر (هدایت، نظارت، فراهم کردن زمینه ها و از بین بردن موانع) است که موجب ملکه شدن آموزه های دینی در متربی می شود. لازم به ذکر است که ایشان میان تربیت دینی و تعلیم دینی تفاوت قائل می شوند و معتقدند هر تربیت دینی مستلزم تعلیم است؛ اما هر تعلیم دینی مستلزم تربیت نیست. (9)
دکتر زارعان نیز در مقاله «تربیت دینی؛ تربیت لیبرال» به تعریف تربیت دینی پرداخته اند. از نظر ایشان تربیت دینی دو معنا دارد: معنای عام و معنای خاص. معنای عام آن که با تربیت اسلامی مترادف است عبارت است از آموزش و پرورش فرد به گونه ای که شخصیت او با شخصیت مطلوب قرآنی همگون شود و بتوان او را مسلمان واقعی خواند. تربیت دینی در این معنا اختصاص به بعد اعتقادی ندارد و سایر ابعاد شخصیت متربی مانند بعد فرهنگی، اقتصادی، و سیاسی را نیز شامل می شود. تربیت دینی به معنای خاص را می توان تربیت ایمانی نامید. مراد از تربیت دینی در این معنا این است که شرایطی برای متربی فراهم آید تا ایمان او تقویت شود و جایگاه خود را در کل هستی بیاید. اما از آنجا که ایمان دو بعد دارد: بعد درونی یعنی ارتباط قلبی با خالق جهان و بعد بیرونی یعنی عمل براساس آن ارتباط، تربیت دینی هم شامل پرورش بعد درونی ایمان است و هم شامل پرورش بعد بیرونی آن. با توجه به این معنا می توان «تربیت دینی را شکوفا کردن فطرت توحیدی انسان و تجلی آن در عمل عبادی وی تعریف نمود.» (10)
تعریف عام دکتر زارعان را می توان بیان دیگری از تعریف دکتر رهنمایی دانست. منطق این دو تعریف با تعاریف دسته اول یکی است. ولی تعریف خاصی که دکتر زارعان از تربیت دینی به دست داده اند با تعاریف قبلی متمایز است و منطق جداگانه ای دارد. تربیت دینی در این تعریف بخشی از تربیت دینی در تعاریف پیشین است و تعیین قلمرو آن نیز قراردادی است. یعنی ایشان می توانست به جای محدود کردن تربیت دینی (در معنای خاص) به اعتقادات و عبادات، آن را به اعتقادات تنها محدود کند، یا حتی اخلاقیات را هم به آن بیافزاید.
دسته سوم از تعاریف آنهایی هستند که منطقی متفاوت از دو دسته اول به کار گرفته اند. تعریف دکترباقری از این قبیل است. ایشان در مصاحبه ای تربیت دینی را تعریف کرده است. از نظر ایشان گاه تربیت دینی را در عرض سایر حیطه های تربیت در نظر می گیریم و گاه آن را در معنای فراگیر آن به کار می بریم «به نحوی که در برگیرنده برخی یا احتمالاً تمام آنها» است. در صورت اول تربیت دینی عبارت است از پرورش عواطف فرزندان و تنظیم روابط اجتماعی آنان و در کنار آن آموزش آداب و مناسکی که صریحاً جنبه دینی دارند. در جهان هم religious education به همین معنا به کار می رود. در این صورت تربیت دینی محدوده و قلمرو خاصی دارد و در عرض دیگر حیطه های تربیت قرار می گیرد. به خصوص در کشورهای سکولار که تربیت دینی خیلی محدودتر مطرح می شود. به طوری که ممکن است یک بخش مسلم از برنامه مدارس در نظر گرفته نشود و یا خیلی محدود و انتخابی باشد. اما در اصطلاح ما تربیت دینی به اموری گفته می شود که صریحاً جنبه دینی دارند و از دیگر فعالیت ها متمایزند و ما آن را محدوده تربیت دینی می دانیم.
در صورت دوم که تربیت را در معنایی وسیع به کار می بریم «تربیت دینی به منزله یک چارچوب و معیار وسیع و همه جانبه مطابق با اهداف غایی خلقت در سامان دهی به فعالیت های اجتماعی و عاطفی و جسمی مورد نظر می باشد که در این امر نقش غایت بسیار تعیین کننده است. لکن مربی و متربی در جزئیات امور مانند اتخاذ روش و شیوه ها در حوزه های متفاوت انتخاب کننده و مخیر است. زیرا معمولاً از آموزه های دینی بالنسبه مستقل می باشند و چه بسا از نظریه های مختلف به دست آمده باشند.»
البته در برخی حوزه ها ممکن است دین مطلبی بیان نکرده باشد که باید آن جزئیات را در جریان تجربه و مطالعه به دست آوریم و توسعه دهیم.(11)
تعریف دکتر باقری ابتداءاً به نظر می رسد که با تعریف دکتر زارعان تفاوتی ندارد. اما دقت بیشتر در آن نشان می دهد که تفاوتهایی میان این دو وجود دارد. درست است که هر دو تربیت دینی را به عام و خاص تقسیم کرده اند، ولی منطق این تقسیم ها متفاوت است. دکتر باقری ملاک تعیین قلمرو تربیت دینی به معنای خاص را «داشتن جنبه دینی صریح» می داند. اگر این ملاک مورد پذیرش باشد، دیگر نمی توان به صورت قراردادی قلمرو تربیت دینی به معنای خاص را مشخص کرد. افزودن بر این، تعریفی که دکتر باقری از تربیت دینی ارائه می کند، به ویژه در تعریف تربیت دینی به معنای عام، چنان است که گویا وی ترکیب «تربیت دینی» را نه به معنای «تربیت برای دین و در خدمت دین» بلکه به معنای «تربیتی که محتوای آن برگرفته از دین است» به کار برده اند. زیرا ایشان در تعریف تربیت به معنای وسیع گفته اند: «لکن مربی و متربی در جزئیات امور مانند اتخاذ روش و شیوه ها در حوزه های متفاوت انتخاب کننده و مخیر است. زیرا آنها معمولاً از آموزه های دینی بالنسبه مستقل می باشند و چه بسا از نظریه های مختلف به دست آمده باشند.» از این نظر نیز منطق حاکم بر تعریف عام ایشان از تربیت دینی با منطق حاکم بر تعاریف پیشین متفاوت است.

عوامل موثر بر تعریف تربیت دینی

با توجه به مطالب فوق می توان عوامل موثر در تعریف تربیت دینی را در سه سطح طبقه بندی کرد: سطح اول که شامل دو عنصر است. معنای مفردات، یعنی معنای «دین» و معنای«تربیت»؛ و معنای ترکیبی این دو یعنی معنای «تربیت دینی».
اگر معنای مقبول تربیت از نظر افراد متفاوت باشد، معنای تربیت دینی هم متفاوت خواهد بود. برای نمونه، اگر کسی تربیت را در معنای وسیع خود به کار ببرد و معتقد باشد تربیت هر نوع فعالیتی است که به قصد آموزش انجام می شود، تعریفی از تربیت دینی به دست می دهد که با تعریف کسی که تربیت را در معنای محدودتر به کار می برد متفاوت خواهد بود.
همچنین اگر تلقی افراد از «دین» متفاوت باشد، تعریف آنها از تربیت دینی هم متفاوت خواهد بود. در تلقی از دین دو نوع اختلاف دیدگاه وجود دارد. اختلاف اول ناظر به سعه و ضیق مفهوم دین است. بدین معنا که برخی مفهوم دین را چنان عامل تلقی می کنند که شامل ادیان غیر آسمانی هم می شود و برخی در مقابل، آن را چنان تلقی می کنند که تنها شامل ادیان آسمانی می شود. اختلاف دوم مربوط به قلمرو دین است. برخی قلمرو دین را تنها امور فردی و شخصی می دانند و برخی دیگر امور اجتماعی را نیز قلمرو دین می دانند. متناسب با هر یک از این طرز تلقیها تعریف تربیت دینی نیز متفاوت خواهد بود. تفاوت تعریف تربیت دینی در جوامع سکولار با تعریف تربیت دینی در جوامع دیندار مسلمان ناشی از تفاوت در قلمرو دین است. جوامع سکولار دین را امری فردی و شخصی می دانند؛ در حالی که جوامع اسلامی دین را ساری و جاری در همه امور فردی و اجتماعی می دانند.
همچنین تلقی متفاوت از معنای ترکیبی «تربیت دینی» نیز می تواند منشأ اختلاف در تعریف گردد؛ چنان که در تعریف دکتر باقری این مطلب مشهود است.
حال اگر در سطح اول اتفاق نظر حاصل شود، برای مثال تربیت دینی را آموزش برنامه ریزی شده و نظام مند گزاره های معتبر یک دین بدانیم بگونه ای که یادگیرنده در عمل و نظر به آنها ملتزم گردد، نوبت به عوامل موثر در تعریف تربیت دینی در سطح دوم می رسد. در این سطح و با مفروض گرفتن تعریف فوق، می توان تعریفی خاص از تربیت دینی به دست داد. در ارائه این تعریف خاص یک عامل موثر است و آن انتخاب دین مقبول است. اگر کسی دین اسلام را دین مقبول بداند، تربیت دینی معادل تربیت اسلامی می شود و اگر کسی دین مسیحیت را، تربیت دینی معادل تربیت مسیحی خواهد شد و... .
اکنون با فرض حصول اجماع در سطح دوم، نوبت به سطح سوم می رسد. در این سطح نیز می توان تعریفی خاص از تربیت دینی (اسلامی یا مسیحی یا...) به دست داد. ماهیت این تعریف خاص می تواند قراردادی محض باشد، چنانکه در تعریف دکتر زارعان آمده بود؛ و می تواند ضابطه مندتر باشد، چنانکه در تعریف دکتر باقری آمده بود.
از آنچه گفتیم روشن شد که عوامل موثر بر تعریف تربیت دینی عبارت اند از: معنای مورد نظر از تربیت، دین، ترکیب «تربیت دینی»، نوع دین مقبول، ملاک یا قرارداد مقبول در اختصاص بخش خاصی از دین مقبول به تربیت دینی. افزون بر این، روشن شد که تربیت دینی در سه معنا به کار می رود: 1) آموزش آموزه های یک دین (با صرف نظر از اختلاف در معنای دین و تربیت و تربیت دینی)، 2) آموزش آموزه های دین خاص که معادل تربیت مسیحی یا اسلامی یا... خواهد بود، 3) آموزش بخش خاصی از آموزه های دین (که جنبه دینی آنها بسیار قوی و صریح است یا بخشی که اساس دین را تشکیل می دهد یا...) این معنای اصطلاحی به موازات قوس نزولی از عمومیتشان کاسته شده و بر خصوصیت آنها افزوده می شود. به عبارت دیگر می توان معنای سوم را معنای اخص، معنای دوم را معنای خاص و معنای اول را معنای عامل به شمار آورد.
افزون بر این، یک عامل دیگر هم در تعریف «تربیت دینی» تأثیرگذار است و آن ربط و نسبت تربیت دینی و تعلیم دینی است. برخی معتقدند تربیت دینی با تعلیم دینی متفاوت است؛ زیرا هر تربیت دینی مستلزم تعلیم دینی است ولی هر تعلیم دینی مستلزم تربیت دینی نیست.(12) موضوع ربط و نسبت تعلیم و تربیت در کشور ما سابقه ای طولانی دارد. برخی معتقدند تعلیم با تربیت متفاوت است و هر یک از این دو مفهوم خاصی را افاده می کند و به همین جهت برای رساندن هر دو مفهوم باید از هر دو واژه به صورت ترکیبی استفاده کرد (13) و برخی نیز معتقدند واژه تربیت به تنهایی هر دو مفهوم را می رساند و نیازی به استفاده از اصطلاح ترکیبی نیست. (14) به هر حال، اگر کسی معتقد باشد که تربیت مفهومی متفاوت از تعلیم دارد، تعریفی که از تربیت دینی ارائه می دهد با تعریف کسانی که تربیت را شامل تعلیم هم می دانند، متفاوت خواهد بود.

تعریف مقبول

اکنون با توجه به عوامل تأثیرگذار بر تعریف تربیت دینی چه تعریفی از تربیت دینی مقبول است؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسش لازم است هر یک از این عوامل و تأثیر آنها بر تعریف «تربیت دینی» را جداگانه بررسی کرد.
نخستین عامل موثر در تعریف، تلقی از مفهوم «تربیت» بود. در تعریف تربیت دو گرایش عمده وجود دارد: گرایش به ارائه تعریفی عام و وسیع و گرایش به ارائه تعریفی خاص. تعریف عام و جامع تربیت هم شامل تربیت رسمی می شود و هم شامل تربیت غیر رسمی. تربیت رسمی فعالیت های برنامه ریزی شده و نظام مند جامعه برای تربیت نسل جدید است. این فعالیت ها در موسسات خاصی که به همین منظور تأسیس شده اند مانند مدرسه و دانشگاه انجام می شود. تربیت غیر رسمی فعالیت هایی است که به منظور تربیت نسل جدید انجام می شود- خواه برنامه ریزی شده و نظام مند باشد ویا نباشد-، ولی این فعالیت ها در موسسات یا نهادهایی انجام می شوند که به این منظور تاسیس نشده اند. فعالیت هایی که پدر یا مادر در خانواده برای تربیت فرزندان خود انجام می دهند یا فعالیت هایی که در رسانه های جمعی انجام می شود در این دسته قرار می گیرند.
به نظر می رسد «تربیت دینی» با هردو نوع تلقی از «تربیت» می تواند تعریف شود و هر دو تعریف نیز مقبول خواهد بود. زیرا تربیت دینی نیز مانند تربیت عمومی در هر دو شکل آن یعنی رسمی و غیررسمی موجود است. بنابراین، هم می توان تعریفی عام از تربیت دینی به دست داد که شامل تربیت دینی رسمی و غیر رسمی هر دو باشد و هم می توان تعریفی خاص از آن به دست داد که تنها شامل تربیت دینی رسمی باشد.
عامل دومی که در تعریف تربیت دینی مؤثر بود نوع تلقی از دین بود. اگر کسی مفهوم دین را چنان عام بداند که شامل ادیان غیر آسمانی هم بشود تعریفی که از تربیت دینی به دست می دهد باید بسیار فراگیر باشد. در حالی که اگر آن را چنان تلقی کند که تنها شامل ادیان آسمانی شود، تعریفش از تربیت دینی محدودتر خواهد بود. همچنین اگر کسی قلمرو دین را تنها امور فردی و شخصی بداند، تعریفی که از تربیت دینی رائه می کند محدودتر از تعریف کسی خواهد بود که قلمرو دین را گسترش می دهد به گونه ای که امور اجتماعی را نیز در بر می گیرد.
از دیدگاه دانشمندان مسلمان دین نمی تواند امری بشری باشد، چنانچه قلمرو آن نمی تواند محدود به امور فردی باشد. بنابراین، این دو نوع تلقی از دین نادرست است. اما آیا می توان گفت تعریف تربیت دینی بر اساس این دو تلقی هم نادرست است؟ شاید بتوان گفت دانشمند تربیت در صدد توصیف واقع است و در عالم واقع هم جوامعی و افرادی هستند که این تلقیها از دین را دارند و براساس آن فعالیت هایی برای آموزش دین مورد نظر خود انجام می دهند. پس، تعریف تربیت دینی بر اساس این تلقیها نیز از آن جهت که بیانگر امر واقع است می تواند مقبول باشد.
اما از سوی دیگر، ممکن است گفته شود تلقی ای که دین را امری بشری می داند نادرست است و تعریف تربیت دینی با این تلقی از دین هم نادرست است. مؤید این مدعا این است که چه بسا خود افرادی که از مکتب های بشری مانند کمونیسم، مارکسیسم، لیبرالیسم، کنفوسیوس و ... پیروی می کنند، آنها را دین تلقی نمی کنند. برای مثال، پیروان مارکسیسم، کمونیسم، لیبرالیسم و مانند آن مارکسیسم و مانند آن را دین نمی دانند. ولی تعریف تربیت دینی بر اساس تلقی دوم که دین را امری فردی می داند، به عنوان بیانگر امر واقع، قابل پذیرش است چون برخی جوامع این تلقی را از دین دارند.
بنابراین، با توجه به انواع تلقی از دین، اگر تلقی عام از دین را که شامل مکتب های بشری می شود تلقی درستی ندانیم، تربیت دینی به سه صورت تعریف می شود: 1. تعریف عام. تعریفی که شامل «تربیت دینی» همه ی ادیان آسمانی می شود؛ 2. تعریف خاص. تعریفی که شامل «تربیت دینی» همه ی ادیان آسمانی می شود، و قلمرو آن را شامل امور فردی و اجتماعی هر دو می داند؛ و 3. تعریف اخص. تعریفی که شامل «تربیت دینی» همه ادیان آسمانی می شود، ولی قلمرو آن را تنها امور فردی می داند.
از میان این سه تعریف، تعریف اول با دو تعریف دیگر تعارضی ندارد و قابل جمع است. ولی دو تعریف آخر با یکدیگر قابل جمع نیستند و یک فرد نمی تواند در آن واحد هر دو تعریف آخر را با هم بپذیرد.
عامل سوم موثر در تعریف دینی معنای «تربیت دینی» به عنوان یک ترکیب بود. چنانکه بیشتر گفته شد، این ترکیب می تواند دو معنا را افاده کند: تربیتی که محتوای آن دینی است؛ تربیتی که متحوای آن لزوماً دینی نیست ولی هدف آن انتقال باورها و آموزه های دینی و درونی کردن آن در یادگیرندگان است. کسانی که در این زمینه قلم زده یا سخن گفته اند معمولاً آن را در معنای دوم به کار برده اند. اما به نظر می رسد که تربیت دینی را می توان در هر دو معنا به کار برد. چنانکه اصطلاح «تربیت اسلامی» بیشتر در معنای اول به کار می رود. بنابراین «تربیت دینی» هم می تواند به معنای تربیت برگرفته از دین باشد و هم می تواند به معنای تربیت در خدمت دین باشد. این دو معنا با یکدیگر قابل جمع نیز هستند و فرد می تواند در آن واحد هر دو معنا را بپذیرد.
عامل چهارم موثر در تعریف تربیت دینی نوع دین منتخب بود. اگر دین مقبول، اسلام باشد، تربیت دینی معادل تربیت اسلامی یا به عبارت دقیق تر تربیت دینی اسلامی خواهد بود و اگر دین مقبول، مسیحیت باشد، تربیت دینی معادل تربیت دینی مسیحی یا تربیت مسیحی خواهد بود.
عامل پنجم که در تعریف تربیت دینی موثر بود ملاک و معیاری بود که بر اساس آن «تربیت دینی» به گونه ای تعریف می شد که تنها به بخشی از «تربیت دینی» اختصاص پیدا می کرد. چنانکه در قسمت پیشین بیان شد، در این زمینه دو ملاک مطرح شد. دکتر زارعان به صورت قراردادی «ایمان و عبادات» را ملاک اختصاص دانستند و دکتر باقری «جنبه ی صریح دینی داشتن» را.
دکتر باقری «جنبه صریح دینی داشتن» را توضیح نداده اند. اگر منظور آموزه های دینی ای است که صریحاً جنبه دینی دارند، در دینی مانند دین اسلام تقریباً اکثر آموزه هایی که الان مطرح اند، مانند آموزه های اخلاقی، سیاسی و اقتصادی، جنبه دینی دارند و تعریف اخص تربیت دینی تقریباً معادل تعریف عام آن، خواهد شد. بنابراین، ملاک مذکور نمی تواند ملاک مناسبی برای تعریف اخص تربیت دینی باشد.
دکتر زارعان در توضیح ملاک خود برای ارائه تعریف اخص تربیت دینی می گوید: «تربیت دینی اصطلاح دقیق تری نیز دارد که از آن به تربیت دینی بمعنی الاخص یاد می کنیم. در این اصطلاح در بین همه ابعاد تربیتی، به رشد معنوی و اعتقادی توجه می شود و بدینوسیله سایر ابعاد تربیتی و حتی ابعادی همچون بعد اخلاقی از بحث خارج می شود. به منظور تمایز این بعد خاص تربیتی، این نوع تربیت دینی را تربیت ایمانی یا معنوی می نامیم،» مراد وی از تربیت دینی در این معنا این است که شرایطی برای متربی فراهم آید تا ایمان او تقویت شود و جایگاه خود را در کل هستی بیابد. آنگاه ایشان ایمان را تحلیل می کند و می گوید ایمان دو بعد دارد: بعد درونی و بعد بیرونی، بعد درونی آن ارتباط قلبی با خالق جهان و بعد بیرونی آن عمل بر اساس آن ارتباط است. تربیت دینی هم شامل پرورش بعد درونی ایمان است و هم شامل پرورش بعد بیرونی آن. با توجه به این معنا می توان «تربیت دینی را شکوفا کردن فطرت توحیدی انسان و تجلی آن در عمل عبادی وی تعریف نمود.» (15)
اگر ملاک تعریف اخص از تربیت دینی «ایمان» باشد، ایمان، چنانکه خود دکتر زارعان گفته اند، دو بعد درونی و بیرونی دارد و بعد بیرونی ایمان همان رفتارهای سرچشمه گرفته از ایمان است. ولی باید توجه داشت که رفتارهای سرچشمه گرفته از ایمان یا تجلی بیرونی ایمان اختصاص به اعمال عبادی ندارد و شامل همه رفتارهای انسان حتی رفتارهای اخلاقی و غیره هم می شود. بنابراین، اختصاص دادن تجلی بیرونی ایمان به رفتار عبادی پذیرفتنی نیست و به همین جهت، بر اساس این ملاک نمی توان تعریف اخص مورد نظر دکتر زارعان را مقبول دانست.
ممکن است در اینجا ملاک دیگری را ارائه کنیم و آن «جنبه بنیانی و ماهوی داشتن» است. مراد این است که در میان بخش های مختلف دین، برخی بخش ها با ماهیت و حقیقت دین چنان گره خورده اند که هر گاه واژه دین به کار برده شود، آن بخش ها به ذهن تبادر می کنند. بخش اعتقادات و عبادات در میان سایر بخش های دین از جنین موقعیتی برخوردار هستند. یعنی هر گاه دین گفته می شود، بیش از سایر آموزه های دین و پیش از آنها آموزه های اعتقادی و عبادی به ذهن می آیند. البته، این به هیچ وجه بدان معنا نیست که سایر بخش ها و آموزه های دینی خارج از دین هستند؛ بلکه بدین معناست که این دو بخش دین ارتباط نزدیک تر و عمیق تری با حقیقت دین دارند و سایر بخش های دین مستقیم و غیر مستقیم از اینها سرچشمه می گیرند و از اینها متاثرند. بر پایه این ملاک، تربیت دینی به معنای اخص عبارت است از: پرورش اعتقادات و عبادات.
تعریف های قابل قبول تعریف «تربیت دینی» بر اساس عوامل موثر در جدول آمده است.

 

سطوح

عوامل مؤثر در تعریف

تربیت

دین

«تربیت دینی»

دین مقبول

ملاک اختصاص

تعریف تربیت دینی

سطح اول : تعریف های عام تربیت دینی

معنای عام رسمی و غیر رسمی)

معنای عام

تربیت برای دین

 

 

هر نوع فعالیتی که به منظور آموزش دین انجام می شود

معنای خاص

تربیت برای دین

 

 

هر نوع فعالیتی که به منظور آموزش آموزه های فردی و اجتماعی دین انجام می شود

معنای اخص 

تربیت برای دین

 

 

هر نوع فعالیتی که به منظور آموزه های فردی دین انجام می شود

معنای خاص (تربیت رسمی)

معنای عام 

تربیت برای دین

 

 

فعالیت های برنامه ریزی شده و نظام مند نهادیهای آموزشی جامعه برای آموزش دین

معنای خاص 

تربیت برای دین

 

 

فعالیت های برنامه ریزی شده و نظام مند نهادهای آموزشی جامعه برای آموزش آموزه های فردی و اجتماعی دین

معنای اخص

تربیت برای دین

 

 

فعالیت های برنامه ریزی شده و نظام مند نهادی های آموزشی جامعه برای آموزش آموزه های فردی دین

عام

عام، خاص یا اخص

تربیت برگرفته از دین 

 

 

مجموعه ای از اقدامات و دستورالعملهای بیان شده در دین برای آموزش آموزه های فردی/ اجتماعی دین (1)

سطح دوم: تعریفهای خاص تربیت(2) دینی

خاص

معنای منتخب در سطح اول

معنای منتخب در سطح اول

مقبول 

 

فعالیت های برنامه ریزی شده و نظام مند نهادیهای آموزشی جامعه برای آموزش آموزه های فردی  اجتماعی دین مقبول

عام

 

تربیت برگرفته از دین 

دین مقبول 

 

فعالیت ها و دستورالعمل های دین مقبول برای آموزش آموزه های فردی  اجتماعی دین مقبول

سطح سوم: تعریف های اخص تربیت دینی

خاص

معنای منتخب در سطح اول

تربیت برای دین

دین مقبول 

جنبه بنیانی و ماهوی داشتن 

فعالیتهای برنامه ریزی شده و نظام مند نهادهای آموزشی جامعه  هر نوع فعالیت برای آموز آموزه های اعتقادی و عبادی دین مقبول

جنبه صریح دینی داشتن

فعالیتهای برنامه ریزی شده  نظام مند نهادیها آموزشی جامعه هر نوع فعالیت برای آموزش آموزه های صریحا دینی دین مقبول

عام

معنای منتخب در سطح اول

تربیت برگرفته از دین 

دین مقبول 

جنبه بنیانی و ماهوی داشتن

اقدامات و دستورالعمل های دین مقبول برای آموزش آموزه های اعتقادی و عبادی دین مقبول

جنبه صریح دینی داشتن

اقدامات و دستورالعمل های دین مقبول برای آموزش آموزه های صریحا دینی دین مقبول


نمودار1. طبقه بندی تعریف های تربیت دینی

نتیجه گیری

از مطالب گذشته روشن شد که در تعریف تربیت دینی پنج عامل نقش اساسی دارند. انواع مختلف تلقی از این پنج عنصر موجب پیدایش شماری تعریف از تربیت دینی می شود. این تعریف ها در سه سطح طبقه بندی می شوند: تعریف های عام از تربیت دینی. تعریف های خاص از تربیت دینی و تعریف های اخص از تربیت دینی.
تعریف های عام تربیت دینی به دو دسته تقسیم می شوند: تعریف هایی که «تربیت دینی رسمی و غیر رسمی» را شامل می شوند و تعریف هایی که تنها «تربیت دینی رسمی» را در بر می گیرند. این تعریف ها اعم از تربیت اسلامی، تربیت مسیحی و مانند آن هستند. این تعریف ها به دوازده تعریف بالغ می شوند.
تعریف های خاص تربیت دینی معادل تربیت مسیحی یا تربیت اسلامی و مانند آن هستند. در واقع این تعریف ها مصداقی از تعریف های سطح او هستند. این تعریف ها به دو دسته تقسیم می شوند. تعریف هایی از «تربیت دینی» که محتوای خود را از دین نگرفته اند ولی در خدمت اهداف تربیتی دین هستند و تعریف هایی از تربیت دینی که محتوای خود را از دین خاص مثلاً دین اسلام گرفته اند. دسته دوم از این تعریف ها بیش از دسته اول با «تربیت اسلامی» یا «تربیت مسیحی» به معنای نظام تربیتی برگرفته از اسلام یا مسیحیت مترادف هستند. این تعریف ها نیز به دوازده تعریف بالغ می شوند.
تعریف های اخص «تربیت اسلامی» تنها شامل بخشی از «تربیت دینی» ای می شوند که در سطح دوم ارائه شدند. در این سطح چهار تعریف ارائه شد. 1. فعالیت های برنامه ریزی شده و نظام مند نهادهای آموزشی جامعه/ هر نوع فعالیت برای آموزش آموزه های اعتقادی و عبادی دین مقبول، 2.فعالیت های برنامه ریزی شده و نظام مند نهادهای آموزشی جامعه/ هر نوع فعالیت برای آموزش آموزه های صریحاً دینی دین مقبول و 3. مجموعه ای از اقدامات و دستورالعمل های دین مقبول برای آموزش آموزه های اعتقادی و عبادی دین / آموزه هایی که صریحاً جنبه دینی دارند... در تعریف اول و دوم «تربیت دینی» به معنای
«تربیت برای دین» و در تعریف سوم و چهارم به معنای «تربیت برگرفته شده از دین» به کار رفته است. بر اساس این تعریف ها، تربیت دینی در عرض تربیت اخلاقی، تربیت سیاسی،... قرار می گیرد.
تعریف های سطح اول فرادینی هستند ولی تعریف های سطح دوم و سوم فرادینی نیستند. بنابراین، اگر بخواهیم متناسب با فرهنگ اسلامی و تلقی دانشمندان مسلمان از اسلام، تعریفی درسطح دوم ارائه کنیم سه تعریف می توانیم ارائه کنیم:
1. تعریف تربیت دینی رسمی. فعالیت های برنامه ریزی شده و نظام مند نهادهای آموزشی جامعه برای آموزش آموزه های فردی و اجتماعی دین اسلام.
2. تعریف تربیت دینی اعم از رسمی و غیر رسمی، فعالیت هایی که برای آموزش آموزه های فردی و اجتماعی دین اسلام انجام می شود.
3. تعریف تربیت دینی به معنای تربیت برگرفته از متون دینی، اقدامات و دستورالعملهای برگرفته از متون اسلامی برای آموزش آموزه های فردی و اجتماعی اسلام.
در سطح سوم نیز دو تعریف می توان از تربیت دینی اسلامی ارائه کرد:
1. تربیت دینی رسمی، فعالیت های برنامه ریزی شده و نظام مند نهادهای آموزشی جامعه برای آموزش آموزه های اعتقادی و عبادی دین اسلام.
2. تربیت دینی اعم از رسمی و غیر رسمی. مجموعه ای از اقدامات و دستورالعمل های برگرفته از متون اسلامی برای آموزش آموزه های اعتقادی و عبادی اسلام.

پی نوشت ها :

1-عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
2. حسن عمید، فرهنگ عمید.
3. همان.
4. احمد بن فارس بن زکریا، تربیت مقاییس اللغه.
5. همان.
6. «میزگرد و تربیت دینی»، معرفت، ش32، ص11.
7. Thomas, "Religious Education", The Intermtional Encyclopedia of Education, Pergmon,1994, pp.4995-4996.
8. داودی، سیره تربیتی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) جلد دوم: تربیت دینی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ص26.
9. «میزگرد تعلیم و تربیت دینی»، معرفت، ش32، ص9-11.
10. زارعان «تربیت دینی، تربیت لیبرال»، معرفت، ش33، ص11-12.
11. باقری ، «تاملی بر تربیت دینی دختران» فصلنامه شورای فرهنگی و اجتماعی زنان، ش8، 1379، ص82-83.
12. رهنمایی، میزگرد تعلیم و تربیت دینی.
13. ر. ک: داودی، نقش معلم در تربیت دینی، ص7-9 و نیز میزگرد تعلیم و تربیت دینی.
14. ر. ک: ابراهیم زاده، فلسفه تربیت، ص30-31.
15. زارعان، «تربیت دینی، تربیت لیبرال»، معرفت، ش33، ص12.

منابع تحقیق
1. ابراهیم زاده، عیسی، فلسفه تربیت، تهران، دانشگاه پیام نور، 1386.
2. ابن فارس بن زکریا، احمد، ترتیب مقاییس اللغه، تربیت و تنقیح علی العسکری و حید المسجدی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387.
3. باقری، خسرو، «تأملی بر تربیت دینی دختران،» فصلنامه شورای فرهنگی و اجتماعی زنان، ش8
4. داودی، محمد، سیره تربیتی پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) جلد دوم: تربیت دینی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1383.
5. داودی، محمد، نقش معلم در تربیت دینی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه 1384.
6. زارعان، محمد جواد، «تربیت دینی، تربیت لیبرال، معرفت، ش33.
7. عمید، حسن، فرهنگ عمید، تهران، انتشارات امیر کبیرد، 1363.
8. «میزگرد تعلیم و تربیت دینی»، معرفت، ش32.
9. Thomas, R. M(1994), "Religious Eductation", In The International Encyclopedia of Education, Vol.9, England, Pergmon, 1994.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان، (1388)، مجموعه مقالات همایش تربیت دینی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله).



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما