از‌ آسمان افتاد

ریشه ضرب‌المثل، مربوط به عصر قاجاریه است. حاجی سید محمد باقر شفتی، فقیه شیعیان در عصر فتحعلی شاه و محمد شاه قاجار، در اصفهان سکونت داشت. مطالعه زندگی ایشان از زمان طلبگی تا زمان مرجعیت و چگونگی ثروتمند
پنجشنبه، 15 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از‌ آسمان افتاد
از‌ آسمان افتاد

 






 

زمینه پیدایش

ریشه ضرب‌المثل، مربوط به عصر قاجاریه است. حاجی سید محمد باقر شفتی، فقیه شیعیان در عصر فتحعلی شاه و محمد شاه قاجار، در اصفهان سکونت داشت. مطالعه زندگی ایشان از زمان طلبگی تا زمان مرجعیت و چگونگی ثروتمند شدن او خواندنی و آموزنده است. سید شفتی در رسیدگی به شکایت‌ها بسیار دقیق بود؛ به گونه‌ای که بعضی از قضاوت‌هایش بیش از یک سال طول‌ می‌کشید تا بر اساس آن داوری کند. در اینجا به ذکر یک نمونه از آن مرافعه‌ها بسنده می‌شود. نقل شده است که زنی، پیش (سید شفتی) آمد و گفت: کدخدای فلان روستا، ملک فرزندان مرا غصب کرده است. کدخدا را حاضر کردند. او منکر شد و چهارده حکم از چهارده قاضی اصفهان نشان داد که در همه مجالس رسیدگی به دادخواست، ادعای آن زن، را ردّ کرده بودند. سید، احکام را ملاحظه کرد و آن نوشته‌ها را پیش روی خود گذاشت و به او گفت: کدخدا مرد درستی است و سخن به قاعده می‌گوید! زن شروع به آه و ناله کرد. سید به بررسی دیگر شکایت‌ها مشغول شد و ناگهان پرسید: ای کدخدا، مگر تو این ملک را خریده‌ای؟ گفت: نه، مگر در مالکیت، خریدن لازم است؟ سید گفت: نه. دوباره مشغول قضاوت شد. در آن میان گفت: آیا این ملک از باب صلح یا وصیت به شما رسیده است؟ گفت: نه، مگر در مالکیت، این گونه انتقال شرط است؟ سید فرمود: نه. در اثنای رسیدگی‌ها، از یک یک گفتار و نقل قول‌هایی که در باب مسایل شرعی بود، نام برد و آن شخص، همه را نفی کرد. سید گفت: پس، به چه سبب، این ملک به تو انتقال یافته است؟ گفت: سببی نمی‌خواهد. از آسمان، سوراخی پدید آمد و به گردن من افتاد. سید فرمود: چرا از‌ آسمان برای من، ملک نمی‌آید؟! برو هر چه زودتر ملک فرزندان این زن را رد کن. تو غاصبی! سپس سید، چهارده حکم را پاره کرد و به خواهش آن زن، حکمی به کدخدای روستای خود نوشت که: «آن ملک را از این شخص بگیر و تسلیم آن زن کن...». (1)

پیامها

بیشتر در مورد افرادی که به قدرت و زورمندی خود می‌بالند، به کار می‌رود. برای مثال، شخص ظالمی با تکیه بر نفوذ و قدرت خود، مالی را به زور تصرف می‌کند و مال غصبی را برنمی‌گرداند. عبارتی که معرف اخلاق و منش این شخص می‌باشد، این جمله است که: «مثل اینکه آقا از آسمان افتاده!»(2)

ضرب المثل های هم مضمون

ـ ستم، نامه عزل شاهان بود. (3)(فردوسی)
ـ ظلم و شاهی چراغ و باد بود.(4) (اوحدی)
ـ ولایت ز بیداد ویران شود.(5) (نظامی)
ـ دادگری، شرط جهانداری است.(6)
ـ مملکت از عدل شود پایدار.(7) (نظامی)

اشعار هم مضمون

ستم در مذهب دولت روا نیست * که دولت با ستم‌کار آشنا نیست(8)
شاهی که بر رعیت خود می‌کند ستم * مستی بود که می‌خورد از ران خود کباب(9) (صائب)
عادلی، سایه خدا باشی * ور نه چون سایه، بی‌بقا باشی(10) (اوحدی)
از داد خدا بترس و بیداد مکن.(11) (ازرقی)
نه زور به کس بگو، نه از کس بشنو.(12) (شیخ الرئیس افسر)
گرت از دست برآید، دهنی شیرین کن * مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی(13) (سعدی)
مقهور شود لشگر سلطان ستمگر.(14) (معزّی)

ریشه های قرآنی حدیثی

رسول خدا(صلی الله علیه وآله): «اِنَّ اَعْجَلَ الشَّرِّّّ عُقُوبَةً البَغْیُ؛ زورگویی، زودتر از کیفر هر کار زشت دیگری، دامن‌گیر انسان می‌شود.»(15)
امام علی(علیه السلام): «لَیْسَ شَیءٌ اَدْعی اِلی تَغْییر نعمة اللهِ و تَعْجیلِ نِقْمَتِهِ مِنْ اقامَةٍ عَلی ظُلْم؛ برای نابودی نعمت خدا و شتاب بخشیدن در خشم و انتقام او، هیچ چیز کارگرتر از ستمگری نیست».(16)
«وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِکُمْ لَمَّا ظَلَمُواْ؛ ما، امت‌های پیش از شما را، هنگامی که ستم کردند، هلاک ساختیم». (یونس: 13)

لغات

غاصب: ستم‌کار، زورگو.

پی نوشت ها :

1. ریشه‌های تاریخی امثال و حکم، ج 1، صص 36 و 37.
2. همان، ص 36.
3. امثال و حکم دهخدا، ج 2، ص 946.
4. همان، ص 1081.
5. داستان‌نامه بهمنیاری، ص 598.
6. امثال و حکم دهخدا، ج 2، ‌ص 769.
7. داستان‌نامه بهمنیاری، ص 568.
8. همان، ص 387.
9. امثال و حکم دهخدا، ج 2، ص 1012.
10. همان، ص 1082.
11. ابراهیم شکورزاده بلوری، دوازده هزار مثل فارسی، ص 92.
12. همان، ص 956.
13. امثال و حکم دهخدا، ج 3، ص 1279.
14. همان، ج 4، ص 1721.
15. شیخ کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 327.
16. نهج‌البلاغه، نامه 53.

منبع مقاله :
مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.