مطالعه ی موردی شبکه ی معارف صدا

رادیو و مدل آیینی در توسعه ی ارتباطات دینی

بررسی «ارتباطات به مثابه ی آیین»، دیدگاه مهمی در مطالعات ارتباطی معاصر به شمار می آید. مفهوم پردازی اولیه ی این ایده که در اندیشه های ارتباط شناسانه جان کری تولید شد، بعدها در بررسی های جدّی تر و جدیدتر متفکرانی
شنبه، 17 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رادیو و مدل آیینی در توسعه ی ارتباطات دینی
 رادیو و مدل آیینی در توسعه ی ارتباطات دینی

 

نویسندگان: دکتر ناصر باهنر(1)
علی جعفری(2)



 

مطالعه ی موردی شبکه ی معارف صدا

چکیده

بررسی «ارتباطات به مثابه ی آیین»، دیدگاه مهمی در مطالعات ارتباطی معاصر به شمار می آید. مفهوم پردازی اولیه ی این ایده که در اندیشه های ارتباط شناسانه جان کری تولید شد، بعدها در بررسی های جدّی تر و جدیدتر متفکرانی چون استوارت ام هوور، نات لاند بای و بابی سی الکساندر ادامه یافت و سرانجام در کتاب قابل اعتنای اریک دبلیو رودنبولر با عنوان ارتباطات آیینی: از گفت و گوهای روزمره تا جشن های رسانه ای شده به اوج خود رسید. این رویکرد مطالعاتی با وجود نوپا بودن، در شاخه های مختلفی از مباحثه های فرهنگی و ارتباطی جریان یافته است که «ارتباطات رسانه ای شده در شکل آیین»، «کارکردهای آیینی فرهنگ رسانه ای شده»، «آیین های سیاسی، بدیعی، مدنی»، «صور ارتباطات ‌آیینی در زندگی دنیوی روزمره» و نیز «برداشت های آیینی از فرهنگ و ارتباطات» از آن جمله اند.
مقاله ی پیش رو با تأکید بر حوزه ی پژوهشی «ارتباطات رسانه ای شده در شکل آیین»، در پی بهره گیری از سازوکارهای ارتباطات آیینی در توسعه ی فرهنگ و ارتباطات دینی جمهوری اسلامی ایران است و بدین منظور در رویکردی سیاست گذارانه، الزامات رسانه ای تمسک به دیدگاه آیینی را در برنامه ریزی فرهنگی-ارتباطی شبکه ی معارف صدای جمهوری اسلامی ایران بررسی می کند. تجربیات نظری و مهارتی برآمده از یک دهه تکاپوی رسانه ای-مذهبی رادیو معارف، میدان تحقیق قابل اعتنایی را برای پی گیری انواعی از مطالعات آیینی ارتباطات به وجود آورده است. این امر افزون بر ارتقای فرآیندهای سیاست گذارانه تولید و پخش این رادیوی دینی، در راستای افزایش دانش آیینی نسبت به رسانه های ایرانی و تجه به کارکردهای تحلیلی آن نیز فرصتی مغتنم است.
بر این اساس، بخش نخست نوشتار به مرور کلی نظریه ی آیینی ارتباطات ناظر به «ارتباطات رسانه ای شده در شکل آیین» اختصاص خواهد داشت. بخش دوم، ویژگی سازمان های رسانه ای در مدل آیینی را در مقایسه با مدل های رقیب دیگر (مدل انتقالی و مدل توجه) بررسی خواهد کرد تا از خلال آن، شاخص های اصلی پرداخت آیینی کلان به رسانه ها، به ویژه در حوزه ی سیاست گذاری به دست آید. مسئله ی اصلی مقاله در بخش سوم، عملیاتی کردن شاخص های پیش گفته ناظر به یک رادیوی اختصاصاً دینی در اوضاع فرهنگی-ارتباطی ایران است. مقاله در بخش چهارم از منظری آسیب شناسان به مطالعه ی تطبیقی رادیو معارف با شبه مدل آیینی پیش ساخته می پردازد و با ارائه ی برخی پیشنهادهای راهبردی رسانه ای جهت نزدیک تر کردن شبکه ی معارف صدا به وضعیت مطلوب توسعه ی ارتباطات دینی جمهوری اسلامی ایران به پایان خواهد رسید.
کلیدواژگان: ارتباطات، توسعه، رادیو، ارتباطات آیینی، شبکه ی معارف صدای جمهوری اسلامی ایران.

مقدمه

«مطالعات آیینی ارتباطات»، از جریان های علمی متأخری است که در پی بررسی «ارتباط» در بستر مفهومی و نظری متمایز از رویکردهای پیشین دانش ارتباطات است. در نظرگاه جدید تمرکز بر وجوه آیینی ارتباطات انسانی، اعم از میان فردی، بین گروهی و رسانه ای توضیح داده می شود که نه تنها «جنبه های ارتباطی آیین ها» می تواند به بخشی از موضوعات مطالعات ارتباطی تبدیل شود، بلکه دامنه ی بررسی را حتی تا «جنبه های آیینی خود ارتباط» نیز می توان توسعه داد. در این میان، نوآوری اصلی نیز نه در توجه به جنبه های «ارتباط آیینی»، بلکه تمرکز بر ابعاد «آیینی ارتباط» است. اتفاق نظری که در وضعیت جدید رخ داد، قرار گرفتن مفهوم «ارتباط» ذیل استعاره ی آیین است. گویا وسعت مفهومی «آیین» آن قدر گسترده شده است که حتی مرزهای مفهومی ارتباط را در می نوردد و آن را دربرمی گیرد.
مطالعات ارتباطی تا پیش از تحولات جدید عمدتاً مبتنی بر هم نشینی «ارتباط» با «استعاره ی انتقال» پی گیری شد و «ارتباط» در معنای انتقالی آنکه مبتنی بر جابه جایی پیام از طرف فرستنده به گیرنده و برعکس است، مادر و مبدأ اصلی «ارتباط شناسی» بود. با عنایت به این سابقه، آنچه در چارچوب رویکرد آیینی رخ داد، ارائه و تبیین مبدأ مفهومی دیگری برای «ارتباط شناسی» است. رویکرد جدید مبنی بر این ادعاست: «ارتباط، پیش از اینکه ابعاد انتقالی داشته باشد، واجد ابعاد آیینی است.» «در این وضعیت، «ارتباط» نه به گسترش پیام ها در بعد مکان، بلکه به حفظ جامعه در بُعد زمان معطوف است. ارتباط، نه عمل ابلاغ اطلاعات، بلکه بازنمود باورهای مشترک [است]. اگر الگوی اولیه ارتباط با دیدگاه انتقالی، گسترش پیام ها در واحد جغرافیایی به منظور مهارکردن است، [در] «الگوی جدید» ‍[ارتباط]، مراسم مقدسی است که انسان ها را با رفاقت و اشتراک گرد هم می آورد».(3)
«مطالعات آیینی ارتباطات» به جز مزیت های ذاتی ارتباط شناختی آن، از حیث قرابت و هم سازی با «ارتباطات دینی» نیز اهمیت دارد. اصلی ترین زمینه های شکل گیری «آیین»، رفتارهای مذهبی اند...[هرچند] وسعت و گستره ی رفتار آیینی، بسیار فراتر از این حوزه ی خاص است و بیشتر گروه ها به نوع و شکلی اعمال آیینی دارند.»(4) «کاربرد نخستین آیین، نشان می دهد که آیین، پیوندی با جهان های قدسی، فراطبیعی... دارد.»(5) در هر حال، هم منشأ بسیاری از آیین های مهم و ارتباطات متناسب با آن، خصوصاً در ایران، مذهب است و هم «وجوه آیینی ارتباطات مذهبی» به مراتب، از انواع دیگر ارتباط، غنی تر و بیشتر می نماید. این واقعیت، اولویت و اهمیت بهره گیری از رویکرد آیینی در مطالعات فرهنگ و ارتباطات ایرانی را حداقل در حوزه و مسائل مذهبی گوشزد می کند.
«رادیو معارف»، از مهم ترین وسایل ارتباط جمعی دینی در تاریخ ارتباطات اجتماعی ایران است. این شبکه ی رادیویی، غیر از تمایزات پررنگ خود در قیاس با دیگر رسانه ها و خصوصاً رادیوهای فارسی زبان که به نوعی هویت مذهبی-رسانه ایِ منحصر به فرد دامن می زند، توانسته است با استمرار روابط رو به پیش خود با بخش قابل توجهی از شنوندگان رادیویی، در استمرار هویت متفاوت خود نسبتاً پرتوان ظاهر شود. از این نظر، در مجموعِ گذشته و حال ارتباطات دینی ایران، رادیوی معارف، نه تنها یک تجربه عقیم نیست، بلکه تکاپوی بیش از یک دهه آن (1377-1388) بستر گسترده و متنوعی را برای شکل گیری خوشه ای از مطالعات ارتباطات دینی فراهم کرده است. به نظر می رسد تمرکز مطالعات ارتباطی و رسانه شناختی بر این رسانه می توانددر راستای جمع بندی برخی مسائل و مباحثات حوزه ارتباطات و دین در ایران مؤثر واقع شود.
مقاله پیش رو به دنبال مطالعه ی رادیو معارف از منظر «ارتباطات آیینی» است و در این راستا از یک سو در پی ارائه نوعی الگوی مطلوب برای فرآیندهای ارتباطی اصلی این رادیو بر مبنای تلقی آیینی از ارتباطات رسانه ای است و از سوی دیگر، دغدغه مقایسه وضع موجود را برای آسیب شناسی و بهسازی در مقایسه با الگوی مطلوب دارد. مسئله ی اصلی ما این است که برای «استفاده آیینی شده» از رادیو دینی کدام تمهیدات و راهبردهای ارتباطی را می توان در نظر گرفت و اینکه «رادیو معارف» به سان رسانه ای با ظرفیت های آیینی بسیار بالا تا چه میزان و در کجا می تواند و باید در راستای بهره برداری عملی از ظرفیت آیینی خود تغییر کند.
بر این اساس، در ادامه ضمن مرور اجمالی «سیر تطور مطالعات آیینی در ارتباطات»، «ارتباطات رسانه ای شده در شکل آیین» و «استفاده آیینی شده از رسانه ها» تلاش خواهیم کرد راهبردهایی را برای تقویت و توسعه ی استفاده ی آیینی مخاطبان رادیو معاف از این رسانه در دو حوزه ی مخاطب شناختی و نحوه ی ارائه ی پیام فراهم آوریم. مقاله، در بخشی از مبانی خود، وضع موجود این رادیو را بر اساس شاخص های به دست آمده بررسی خواهد کرد.

ارتباطات به مثابه ی فرهنگ؛ مروری بر آرای ارتباطِ جیمز کری

چش انداز ارتباطی جدیدی که به «مطالعات آیینی ارتباطات» موسوم شده است، یکی از پی آمدهای نظری جریان علمی قدرتمندی است که ایده اصلی آن، نزدیکی هرچه بیشتر «مطالعات ارتباطی» و «مطالعات فرهنگی» و حرکت از مطالعات ارتباطی صِرف به سوی «مطالعات فرهنگ و ارتباطات» است. در چارچوب جدید که حیاتی میان رشته ای دارد، ارتباط هرگز بدون ملاحظاتی در باب بستر فرهنگی آن قابل درک نیست؛ چه اینکه سخن گفتن در باب معنا و تأثیر ارتباط، به شناخت لوازم و اوضاع فرهنگی که ارتباط در چارچوب آن واقع می شود، بستگی تام دارد. وقتی یک واحد ارتباط در موقعیت های گوناگون، موجد معنا و کارکردهایی متفاوت می شود، لازمه ارتباط شناسی، توسعه ی دامنه ی مطالعه از واحدهای زمانی و مکانی محدودتر به مرزهای پهناورتری است که سرانجام به هم پوشانی نسبتاً بالایی با خود فرهنگ می رسد. بنابراین، فهم ارتباط (متن)، امری قائم به فرهنگ (فرامتن) است و در کهنه فرهنگ صورت می پذیرد.
اگر در یک تلقی کاملاً اجمالی و کلی، «ارتباط» را «کنش متقابل اجتماعی از راه پیام ها» تصور کنیم، تا پیش از «جیمز کری»، تلقی غالب از کنش متقابل یادشده، برمحوریت استعاره «انتقال» شکل می گرفت. مکتب انتقالی که با عناوینی مثل «فرایندنگر»، «دستوری» و «الگوی خطی» نیز شناخته می شود، حاوی نخستین رویکردهای علمی به ارتباطات است. دانش ارتباطات به طور سنتی، تعریفی خاصی از ارتباطات انسانی بیان داشته و آن زمانی است که فردی، چیزی را برای فرد دیگری بیان می کند. در این تعریف ساده و ابتدایی، یک مدل سه عنصری شامل فرستنده، پیام و گیرنده ترسیم می شود که قرن ها بیانگر مدل ارتباطات میان فردی بوده است.
کار نظری آغازین در این زمینه، حاصل تلاش های استادان علم معانی و بیان روم و یونان باستان است که بر آموزش روحانیان و سخنوران تأکید می ورزیدند و دیدگاهی یک سویه از ارتباطات را منعکس می کردند. در این دیدگاه، شخص اعمال ویژه ای را به ترتیبی خاص در یک سخنرانی اجرا می کند و پاسخ های مورد نظر ارائه شده از سوی شنوندگان را دریافت می کند. ارسطو در همه نوشته های خود درباره ی کاربردها و تأثیرات ارتباطات انسانی، از مدل (سخن گو-پیام-مخاطب) یا (بازیگر-اجرا-مخاطب) استفاده کرده است.
با توسعه ی الفبا و سیستم های نگارش، همان ترکیب (نویسنده-پیام-خواننده) به کار گرفته شده و حتی با توسعه ی مطبوعات چاپی، رادیو، فیلم و تلویزیون، دیدگاه پیشین درباره ی ارتباطات انسانی برای بیان پدیده های جدید ارتباطی نیز اعمال شد. در آنها این تصور غالب بود که ارتباطات چهره به چهره، همه ی عناصر مورد نیاز ارتباطات انسانی را داراست. مکتب فرآیندنگر متوجه این نکته ی اساسی شد که برای فرستادن یک پیام، نخست باید آن را در قالبِ رمزگانیِ مناسبِ مجرایِ مربوط ریخت. بنابراین، بسته به اینکه مجرای ارتباط، دیداری یا شنیداری باشد، اندیشه ها را در قالب اشاره ها، گفتار، نوشتار، تصاویر و ... می توان رمزگذاری کرد.
جیمز دبلیو کری از اندیشمندانی است که به صورت جدیدی به تأسیس و توسعه ی ایده شناختی دیگری غیر از «مکتب انتقالی» در ارتباطات دست زد. تأثیرات عمیق او در مطالعات ارتباطی، آن قدر هست که دوران پس و پیش از او را از یکدیگر متمایز کند. «کری» معتقد بود که در مقابل دیدگاه انتقالی ارتباط که با عباراتی مثل «ابلاغ کردن»، «فرستادن»، «منتقل کردن» یا «اطلاع رسانی» بیان می شود و از «جغرافیا» یا «حمل و نقل» سرچشمه گرفته است، از دیدگاه دیگری می توان سخن گفت. تعریف ارتباط در مفهوم جدید آن به جای تأکید بر استعاره ی انتقال به عباراتی نظیر «قسمت کردن»، «مشارکت»، «اتحاد»، «رفاقت» و «اعتقادی مشترک داشتن» برمی گردد.(6)
از نظر کری، در تعریف جدید، از همسانی دیرین و ریشه های همسان عبارات «مشارکت»، «اشتراک» و «ارتباط» بهره گرفته شده است. بنابراین، «ارتباط، نه به گسترش پیام ها در بُعد مکان، بلکه به حفظ جامعه در بُعد زمان معطوف است؛ نه عمل ابلاغ اطلاعات، بلکه بازنمود باورهای مشترک [است]. اگر الگوی اولیه ی ارتباط با دیدگاه انتقالی، گسترش پیام ها در واحد جغرافیایی به منظور مهار کردن است، در الگوی جدید، مراسم مقدسی است که انسان ها را با رفاقت و اشتراک گرد هم می آورد.»(7) پس کنش متقابل اجتماعی از راه پیام، سازو کاری است که فرد به مدد آن، عضوی از یک فرهنگ یا جامعه ی خاص می شود(فیسک). مثلاً جوانانی که به وسیله ی نوع خاصی از کنش مذهبی در قالب «هیئت عاشورایی»، علاقه مند و البته وابسته به یکدیگرند، در حقیقت، در پی بیان هویت خود هستند که از این راه به تقویت آن دست می زنند و هیئت را به یکی از سازوکارهای تعامل با دیگر هویت ها و جمیعت های متشکل دیگر تبدیل کرده اند.
«کری» معتقد است که عالی ترین تجلی ارتباط را نه در انتقال اطلاعات هوشمندانه، بلکه در ایجاد و ابقای دنیایی «منظم»، «بامحتوا» و «فرهنگی» می بیند که بتواند به منزله ی ناظر و مهارکننده ی محصول کردارهای بشر عمل کند. (8) این دیدگاه را می توان مدل «بیانگر» ارتباط خواند؛ زیرا تأکیدش بر ارضای درونی فرستنده است و نه ابزاری برای هدف.(9)
«کری» بحران به وجود آمده در پارادایم انتقال را محصول زیر سؤال رفتن اصل تأثیر قطعی و قدرت زیاد پیام فردی برای اعمال نظارت بر پیام گیر می داند. از چنین چشم اندازی، ارتباطات از نظر وی فرآیندی است که به وسیله ی آن واقعیت شکل می گیرد، نگه داری می شود و تغییر ماهیت می دهد. به عبارت دیگر، می توان گفت در چنین جایگاهی، واقعیت به شکل نمادین تولید می شود. برهمین اساس، «کری» یادآوری می کند که واقعیت اجتماعی، «نظمی آیینی» است؛ یعنی «واقعیت» از طریق مشارکت مردم در تجربه ی زیبایی شناختی، عقاید دینی، ارزش های فردی و نظریه های عقلانی و احساس ساخته می شود و این واقعیت ساخته شده، «فرهنگ» عمومی را شکل می دهد. (10) لُبِ استدلال «کری» در این نکته برجسته می شود که «ارتباطات، فرهنگ است.» به عبارت دیگر، بدون ارتباط، نه فرهنگ وجود خواهد داشت و نه واقعیت اجتماعی، معنادار خواهد بود. برای «کری»، مطالعات رسانه ای و مطالعات فرهنگی یک چیز است. (انگ، به نقل از: مطالعه ی تطبیقی نظریه ی کاشت و دریافت در ارتباطات، ص 7).

ارتباطات به مثابه ی «آیین»، توسعه ی آرای «کری» در اندیشه های «رودنبولر»

اگرچه مباحثات «کری» در توضیح «وجوه فرهنگی ارتباط» و «وجوه ارتباطی فرهنگ» و نهایتاً برجسته کردن ابعاد هم پوشان آنها نشانه ی دقت نظری قابل ملاحظه بود، باید سایه روشن های نظری بیشتری ایجاد می شد تا این ایده، پخته و پرداخته شود. به عبارت دیگر، در رویکرد جدید اگرچه توسعه ی مرزهای «مطالعه ی ارتباط» تا «فرهنگ» و پهناورتر دیدن هر واحد ارتباط از نظر زمان و مکان، پیش فرضی بنیادین و اجماعی است، این سؤال همچنان مطرح بوده است که آیا امکان مطالعه ی واحدهای توسعه یافته در ابعاد پهناور فرهنگی با توجه به عناصر متعدد، مکرر و مستمر جدید میسر است یا خیر؟ آیا باید به سراغ رویکردها و مفاهیم موجود در مطالعات فرهنگی رفت و به طور کلی، از مفاهیم ارتباطی دست شست؟ آیا تولید یا استفاده از مفاهیم بینابین و نوکاربردی، لازم است؟ به دیگر سخن، چگونه و بر اساس کدام چارچوب مفهومی و نظری می توان تعهد به کاهش نیافتن عرضه ی پهن دامنه ی فرهنگ را که رو به تزاید و استمرار است با چشم انداز تحقیقاتی پژوهشگر که در مذاق ارتباطی او اصولاً به ساده سازی و تثبیت میل دارد، فراچنگ پژوهش آورد؟
در تجربه «مکتب انتقال»، داعیه و پیش فرضی مبنی بر پیچیدگی ذاتی ارتباط به چشم نمی خورد؛ چه اینکه تا مرز یکسان انگاشتن آن با فرهنگ پیش رود. از همین رو، برای مطالعه ی واحدهای محدود و مشخص کنش ارتباط، مدل ها و چارچوب های مفهومی نسبتاً ساده ای کفایت می کند. در «مکتب ارتباطات به مثابه ی فرهنگ» که ارتباطات، واقعیتی پیچیده، متکثر و پر از عناصر ریز و درشت معنایی و انسانی است، ناگزیر از حرکت به سوی چارچوب های مفهومی پیچیده تری هستیم تا توان تبیین و ترسیم واقعیت موجود را به دست آورد و بر آن مستولی شود. در غیر این صورت «تلقی فرهنگی از ارتباط» با وجود دقت نظری و شناختی، به دلیل نبود شبه مدل ها یا مفاهیم بایسته فقط در حد ایده باقی می ماند. در این وضعیت دشوار، تمرکز «اریک دبلیو رودنبولر» بر مفهوم محوری «آیین»، تلاش راه گشا شمرده می شود. اینکه «آیین» بتواند در مواجهه مطالعاتی با واقعیت پهن دامنه و هم پوشان ارتباطات و فرهنگ، چارچوبی مفهومی برای آن ایجاد کند و فارغ از مفاهیم منحصراً ارتباطی یا منحصراً فرهنگی در شناخت هم زمان فرهنگ و ارتباطات واجد کارکرد عنوان و مزیت های آن شمرده شود، پیشرفتی بنیادین است.
از نظر او، مفهوم آیین، می تواند با عنوان نوعی ابزار در خدمت رشته ای مطالعاتی [در اینجا ارتباطات] قرار گیرد. وی در همین زمینه می نویسد:
این مفهوم، هم به تفکر ارتباطی ما شکل می دهد و هم در مجادله با سایر رشته های علوم انسانی به کمک ما خواهد آمد. نخست همچون شکل دهنده به تفکر ما، اگر آیین را به عنوان شکلی از ارتباطات بپذیریم و آن را به برنامه ی آموزشی خود اضافه کنیم، محدوده های فعلی حوزه ی خود را توسعه داده ایم. در این صورت، توجه ما به صور ارتباطات که به صورت بنیادی در نظم اجتماعی، حفاظت از آن و سازگاری با آن تنیده است، جلب خواهد شد. این بدان می ماند که به نظاره بیشترین بخش از کل گستره ارتباطات، حضور فراگیر آن به مثابه جنبه ای از کنش اجتماعی و بنیانی برای تمامی فرایندهای اجتماعی بپردازیم. دوم، آیین می تواند همچون ابزاری برای پیشبرد مقاصد ما در مجادله با دیگر رشته های علوم انسانی به کار آید. چنانچه آیین، جنبه یا بخشی اساسی از تمامی کنش های اجتماعی باشد و اگر آیین به وسیله ی تمهیدات ارتباطی عمل می کند، پس ارتباطات بخشی از کلیه ی فرآیندهای کنش اجتماعی است. در این صورت، این امکان وجود دارد که پژوهشگران ارتباطات بتوانند در تمامی حوزه های علوم انسانی همکاری کنند.(11)
با توجه به این مقدمات مشخص می شود که پس از تکاپوهای اجمالی جیمز کری که قدم های مؤثر، ولی آغازین شمرده می شد، شاید هیچ اثری به اندازه ی کتاب ارتباطات آیینی از گفت و گوهای روزمره تا جشن های رسانه ای شده نوشته ی اریک دبلیو رودنبولر نمی توانست جریان مطالعات «فرهنگ و ارتباطات» از طریق تبیین قابلیت های نظری و عملی رویکرد آیینی، توسعه ی نظری دهد. کتاب وی که می کوشد گزارش جامعی از مجموعه مطالعات مؤثر و قابل تأمل در عرصه مطالعات دینی ارتباطات را همراه نقد آن ارائه کند، نهایتاً در پی تبیین و توسعه همان ایده ی اولیه ی «کری» است، چنان که خود می گوید:
تاکنون چیزهایی راجع به «کری» گفته شده، اما تشریح کامل ارزش اندیشه ی وی مستلزم توضیح موشکافانه بیشتری است. توضیحات «کری» راجع به دیدگاه هایش نسبتاً اندک و بیشتر بدون مثال است. بنابراین، ضرورتاً عقیده او را بر اساس هدفی که دنبال می کنم، پرداخت خواهم کرد. (12)
تلاش رودنبولر در تبیین و تشریح ایده کری بر سه محور شکل گرفته است:

1. نقد جهت گیری های مرسوم در مطالعه ی ارتباطات

چنان که در بررسی اندیشه های جیمز کری نیز گذشت، اصولاً رویکرد فرهنگی و آیینی به ارتباط در درجه ی اول در نقد رویکرد انتقالی خود را نشان داد و از خاستگاه بحران به وجود آمده برای آن نضج گرفت. بنابراین، بدون نقد جامع و متقن تلقی های دیگر، توضیح و تشریح تلقی جدید به راحتی میسر نیست. رودنبولر نیز تلاش کرده است دامنه و عمق انتقادهای کری را توسعه دهد و عمق بخشد. محورهای نقد کری به طور اجمال چنین است:
الف) مطالعه ی تأثیرات ارتباطات در مکتب انتقال محوریت دارد؛ توجه را از معنای آن دور می کند؛ یعنی به جای پرداختن به جوهر ارتباط، مطالعه ی اثرات آن، ما را مشغول به چیزهایی می کند که می توانند خارج از خود ارتباط، دیده یا واقع شوند.
ب) وقتی توجه به خصوصیات ارتباطات مؤثر جلب شد، متونی که برای اغواگری طراحی شده اند و آنها که اثرات بیم آفرین اقناعی تولید می کنند و آنهایی که برای مخاطب جالب هستند، بیشتر مورد توجه خواهند بود و به ندرت، متون از منظر غنای زیبایی شناختی، امکانات تأویلی یا اهمیت تاریخی برای بررسی انتخاب خواهند شد.
ج) در این شرایط، ارتباط بیشتر عمل انگاشته می شود تا تعامل و بیشتر محرک تلقی می شود تا یک فرآیند. وقتی کسی دل بسته نتایج ارتباطات می شود، برایش ساده تر خواهد بود که چیزها را به صورت واحدهای کمّی آنها ببیند. وقتی انتظار داریم موضوعات انسانی از الگوی برخاسته از عمل ماده و انرژی تبعیت و چنان عمل کنند که پدیده های طبیعی می کنند، از بنیانی ترین سطوح درباره ی آنها دچار سوء فهم شده ایم.(13)

2. توجه به عمومی ترین جنبه ی ارتباطات

بخش دوم الهام کری، توجه ما را به چیزی فرا می خواند که احتمالاً عمومی ترین جنبه ی ارتباطات است: بیان اجتماعیت، نظم و ثبات. اطلاعات با تفاوت ها سروکار دارد؛ در حالی که بیشتر ارتباطات روزمره با تفاوت ها کاری ندارند. گفت و گوی اعضای خانواده از الگوهای آشنا تبعیت می کند. خوش و بش کردن همسایه ها و همکاران تغییر نمی کند. شیوه های ارتباط بین فردی به جای آنکه هر روز تغییر کند، کمابیش یکسان باقی می ماند. نمایش های آشنای تلویزیون به جای آنکه هر روز تغییر کند، کم و بیش یکسان باقی می ماند. گویی پیام بنیادین ارتباطات این است: «چیزی عوض نشده است.»(14) رودنبولر در حقیقت می گوید که این وجوه نسبتاً ثابت ارتباطات، فقط از منظر تلقیاتی آیینی قابل ملاحظه و درک است.

3. برخوردهای ارتباطات معمول ما از همان ویژگی های اثربخشی نمادین و واقعیت سازی آیین ها

از نظر رودنبولر، کری اشاره می کند که هر لحظه ارتباط در آن واحد، واجد هر دو الگو: «الگویی از» و «الگویی برای» واقعیت است:
همان طور که یک موعظه [در قالب یک آیین مذهبی] هم به این موضوع می پردازد که دنیا چگونه می گذرد و هم به اینکه ما چگونه باید در آن عمل کنیم، هر ذره ارتباطات هم همین طورعمل می کند. جنبه های ارتباطاتی محاورات بین فردی ما، اظهاراتی فقط توصیفی راجع به اینکه ما چه کسی هستیم و نسبت به یکدیگر در چه موقعیتی هستیم، نیستند. بلکه زمینه ای نمادین ایجاد می کنند که در بستر آن «اینکه چه کسی هستیم» و اینکه «چه موضعی به طرف مقابل داریم»، خودش تعریف می شود. آنچه رسانه ها به عنوان اخبار عرضه می کنند، فقط توصیف ساده ی اخبار نیست، بلکه آنها این را که اخبار [(بخوانید وقایع)] چه هستند، خلق می کنند.
جاذبه های نهفته در تبلیغات تجاری هم تصاویر گیرایی از دنیای خیالی هستند، دنیایی خیالی که با آن معامله دنیای طبیعی، مسلّم و موجود می شود و بدین ترتیب، به تحقق آن تخیل دعوت می شود. (15)
در حقیقت، رودنبولر در این بخش توضیح می دهد که واقعیت سازی و اثربخشی نمادین چنان در ذره ذره ی ارتباطات معمول ما حضور دارد که هر واحد ارتباطات را به سان یک آیین درمی آورد. او چنان که در بخش اول کتاب خود، آیین را این گونه تعریف کرد که «آیین، اجرای داوطلبانه ی رفتاری است که به شکلی سزاوار به منظور تأثیرگذاری نمادین یا مشارکت در زندگی جدی طراحی شده است»، در بخش آخر نتیجه می گیرد هر واحد ارتباط هم می تواند به واسطه ی قابلیت خود در تأثیرگذاری نمادین از جنس آیین حساب شود و می توان آن را با همین عنوان خطاب کرد.

ارتباطات رسانه ای شده در شکل آیین

یکی از توجهات جدّی رودنبولر به «جنبه های آیینی ارتباطات رسانه ای» افزون بر بررسی همین جنبه در ارتباطات میان فردی یا گروهی است. وی مباحثات خود را در این حوزه ذیل چهار عنوان پی گرفته است:
1. رخدادهای رسانه ای و آیین های رسانه ای شده؛
2. استفاده ی آیینی شده از رسانه؛
3. آیین های فعالیت های رسانه ای؛
4. تلویزیون به منزله ی دین.
ادبیات جمع آمده ذیل هر یک از این عنوان ها عموماً ناظر به «ارتباطات تلویزیونی» است. این واقعیت، در عناوین اول و چهارم، بیش از بقیه آشکار است. تلویزیون هم به دلیل نقش بلامنازع تصویر در واقعیت ارتباطی آن و هم تأثیرات مخاطب شناختی و نیز گستره ی عظیم مخاطبان، بیش از دیگر انواع ارتباطی، واجد وجوه آیینی بوده است. از همین رو، در مطالعات آیینی رسانه ها اولویت اولِ توجه را به خود اختصاص داده است. صاحبان این قلم در طول مطالعات خویش تاکنون به موردی برنخورده اند که در آن، به رخدادهای رسانه ای که پدیدآورنده آیین های رسانه ای بوده اند و هستند، توجهی در حوزه ی ارتباطات رادیویی شده باشد. رخدادهای رسانه ای آیینی آنجا تجلی می کند که پوشش زنده ی تلویزیونی به شکل بخش کلیدی از برگزاری مراسم واجد کارکرد می شود.(16) پخش مستقیم مراسم تدفین امام خمینی رحمة الله، مسابقه ی تیم ملی فوتبال ایران و امریکا، مراسم رژه ی افسران دانشگاه امام علی علیه السلام در حضور فرماندهی کل قوا و ...، از مصداق های برجسته ی رخدادهای رسانه ای و آیین های رسانه ای شده در تلویزیون ایران هستند. به دلیل قابلیت های بسیار کمتر رادیو در قیاس با تلویزیون، این رسانه ی صوتی در ایران و حتی جهان با عنوان رسانه دارای مزیت در این کارکرد شناخته نمی شود. بنابراین، بررسی رادیو معارف نیز از این منظر، وجهی نخواهد داشت.
عنوان چهارم (تلویزیون به منزله ی دین) نیز به دلیل سیاق ذاتاً تلویزیونی مباحث آن، از حوزه ی بررسی آیینی رادیو خارج است. اساس تشبیه تلویزیون به دین و شباهت کارکردهای اجتماعی آنها در تکرار مداوم الگوهایی (اسطوره ها، ایدئولوژی ها، حقایق، روابط و غیره) نهفته است که برای تعریف دنیا و مشروعیت بخشی به نظم اجتماعی به کار می آید.(17) مبنای استدلالی دیدگاه پیش گفته قائم به نظریه ای در مطالعات ارتباطی است که به نظریه ی «کاشت» موسوم است. انتقادهای بسیاری از این نظریه شده و بسیاری از گزاره های بنیادین آن زیر سؤال رفته است. (18) به نظرمی رسد نظریه ی کاشت، حتی اگر از عهده ی پاسخ گویی به انتقادهای فراوان برآید، بازنخواهد توانست شاهدی غیر از جامعه امریکا یا جامعه ای نسبتاً مشابه، مثل کانادا برای خود دست و پا کند. چنان که مک کویل اذعان می دارد، دلایلی در دست است که ما را درباره ی اینکه آیا اثر موسوم به «کاشت»، غیر از ایالات متحده در جاهای دیگری هم اتفاق می افتد یا نه، دچار تردید می کند. (19) مفروضات اصلی نظریه ی کاشت عبارتند از:
1. تلویزیون، رسانه ی منحصر به فرد است؛
2. تلویزیون، سازنده ی جریان های اصلی فرهنگی است؛
3. تلویزیون به جای نگرش ها و عقاید خاص، مفروضات بنیادین را درباره ی زندگی در ذهن مردم کشت می کند؛
4. تلویزیون، رسانه ی جامعه پذیری محافظه کارانه است؛
5. تأثیر آشکار و قابل ملاحظه ی تلویزیون بر فرهنگ نسبی است؛
6. فن آوری های نوین، نفوذ تلویزیون را افزایش می دهد؛
7. تحلیل کاشت بر همگن سازی گسترده و فراگیر تلویزیون تأکید می کند.(20)
عنوان سوم در ارتباطات رسانه ای شده به شکل آیین؛ یعنی «آیین های فعالیت های رسانه ای»، مباحثاتی درباره ی حوزه های مختلف کار رسانه ای، به ویژه حوزه ی خبر و اطلاع رسانی است. در این مطالعات به سازوکارها و فرآیندهای تولید و توزیع رسانه ای از منظری آیینی نگریسته می شود. رفتارهای آیینی روزنامه نگاران، توافق های نمادین آنها، نقش اسطوره ها و اسطوره سازی در کار خبر، روش های استخدام و ترفیع و مدیریت، از موضوعات مورد توجه در این عنوان است. وقتی روزنامه نگاری از قواعد یک ژانر عدول کند، به محصول کار او و ارزش آن به دیده ی تردید نگاه می شود. نوشتن روزنامه نگارانه بر اساس قواعد، فعالیتی اجتماعی و پیروی از قواعد نمادین به منظور مشارکت در زندگی جدّی است. این فعالیت با اقتدار اخلاقی حمایت می شود. به بیان دیگر، این فعالیت، فعالیتی آیینی است.(21)
«رادیو معارف» از نظر «آیین های فعالیت رسانه ای»، رسانه ای قابل توجه است. این شبکه به دلیل نداشتن «موسیقی سازی» و صداهای زنانه پررنگ و متنوع، محتوای کاملاً متفاوت آن با فضای عمومی بیشتر شبکه های رادیویی فارسی زبان، به علت تمرکز بر مطالب مذهبی، لحن حوزوی و شبه حوزوی اکثریت کارشناسان و مجریان، وابستگی نسبتاً بالای آن به گفتمان مرجعیت تقلید و روحانیت حوزه علمیه قم و لزوم کسب حمایت عمومی علما یا دست کم مخالف نبودن ایشان، اتکای فراوان به انعکاس رسانه های سنتی دینی (منبر، روضه و مَدرَس)، کاربرد نشانه های کلامی و غیرکلامی خاص و تمایز در مراوده های عمومیِ مجریان با شنوندگان در برنامه های تلفنی، انعکاس نوع خاصی از اخبار ناظر به شخصیت ها و وقایع مذهبی با عنوان «اخبار معارفی»، وضعیت کاملاً متمایز میان برنامه ها یا آرم های برنامه ای در این شبکه در قالب تک خوانی یا جمع خوانی اشعار و نواهای مذهبی و مواردی از این دست، خود، به یک ژانر رسانه ای تمام عیار تبدیل شده است. این ژانر که در یک دهه به شکل کاملاً محسوسی، نهادینه شده و جاافتاده شمرده می شود، قواعد نمادین منحصر به فرد و بسیار جدّی دارد که هر نوع عدول از آن می تواند با برداشته شدن عنوان «معارفی» و با خوردن برچسب «برنامه غیرمعارفی»، مساوی باشد.
این وضعیت نمادین و آیینی با وجود معماری سنتی و قدمت ساختمان پر از طاق و ستون رادیو و نیز ظواهر اسلامی فعالان حرفه ای، کارشناسان و کارمندان و حتی خدمه، بسیار تقویت شده است. بررسی رادیو معارف از نظر «آیین های فعالیت رسانه ای»، از مباحث بسیار مهمی است که با وجود جذابیت و گیرایی، موضوع اصلی مقاله پیش رو را تشکیل نمی دهد. آنچه از نظر ارتباطات رسانه ای شده در شکل آیین مورد نظر نوشتار ماست، «استفاده آیینی شده از رسانه» است که به دلیل اهمیت، در عنوان جداگانه ای بحث و بررسی خواهد شد.

استفاده استقلال آیینی شده از رسانه

صاحب نظران ارتباط آیینی، نوع رفتار تماشاگران رخدادهای رسانه ای (علاقه به حضور در جمع در وقت تماشای تلویزیون، خوردن و آشامیدن دسته جمعی، حرف زدن درباره ی آنچه تماشا می کنند و ...)، اجرای زیارت های نمادین، انتقال های تقویمی (آغاز یا پایان یک برنامه به معنی عبور از یک مرحله زمانی یا تقویمی و ورود به زمان جدید)، عضویت در گروه یا احساس هویت مشترک از طریق تماشای تلویزیونی خاص و ... را از مصداق های برجسته استفاده آیینی از رسانه ها (تلویزیون) برشمرده اند.(22)
البته استفاده ی آیینی از تلویزیون، فقط منحصر به برنامه های خاصی مثل پخش مراسم مذهبی یا ورزشی یا سیاسی نیست، بلکه حتی برنامه های روزانه تلویزیون نیز می تواند قابلیت هایی برای آیینی شدن داشته باشد. از نظر رودنبولر برای این موضوع اگر هیچ دلیلی هم وجود نداشته باشد، پخش مرتب آن کفایت می کند:
بعضی از نویسندگان توضیح داده اند که چگونه ساختار متن تلویزیون، در طول برنامه ها، روالی ویژه می سازد که با فعالیت های اهل خانه هماهنگ شدنی است، بلرگ (1993) نشان می دهد که در روال علامت گذاری شده ای که تلویزیون ایجاد می کند، لحظه های خاصی وجود دارد. این لحظه های خاص می توانند به شکل آیینی، انتقال از یک بخش شبانه روز به بخش دیگر، روزهای مهم هفته و روزهای ویژه از سال را مشخص کنند. برای مثال، تماشای اخبار شامگاهی می تواند بخشی از انتقال آیینی از کار روزانه به اوقات فراغت شبانه یا از تبدیل یک مقطع فعالیت فردی اعضای خانواده به مقطع با هم بودن و تجمع بزرگ تر آنها باشد.(23)
اگرچه ماهیت رادیویی ارتباط در شبکه ی معارف، در تضعیف جنبه های آیینی آن تأثیر ذاتی دارد، مذهبی بودن این رادیو و برخی خصوصیات بیانی و نشانه شناختی دیگر که توصیفات آن در بخش «آیین های فعالیت های رسانه ای شده» گذشت، خود، در ارتقای ظرفیت های آیینی این رسانه نقش اساسی داشته است. کارکرد چنین ظرفیت های آیینی رادیو معارف را فارغ از میزان به فعلیت رسیدن آنها در فراهم آوردن فرصت استفاده آیینی شنوندگان و حفظ بخش قابل توجهی از ایشان در فضای رقابت رسانه ایِ امروز ایران نمی توان نادیده گرفت. به نظر می رسد رادیو معارف با وجود حذف موسیقی که خود به حذف بسیاری از امکانات صوتی و ریتمی در ارتباطات رادیویی انجامیده است، به دلیل داشتن قابلیت استمرار ارتباطات در طول زمان، در میان تعجب بسیاری از اهالی رادیو، هویت رادیویی جدّی به شمار می رود. این گونه است که وجوه آیینی حتی می تواند خلأ «موسیقی» را به منزله ی یکی از پایه های اصلی ارتباطات رادیویی تا اندازه ی زیادی پر کند.
با وجود اذعان به تولد و رشد نسبی این هویت رادیویی، اهداف و سیاست گذاری ارتباطی این شبکه هم چنان به سوی رویکردی غیر آیینی تمایل دارد و اهداف و سیاست های اصلی آن، عمدتاً بر «مکتب انتقالی ارتباطات» سامان می یابد.(24) این واقعیت آسیب زا، هم در توسعه نیافتن سطح مخاطبان این رادیو و محدود ماندن آن به حداکثر ده درصد از مجموع شنوندگان داخلی رادیو نقش داشته است و هم منشأ بسیاری از انتقادات برآمده از تماس های تلفنی شنوندگان با این شبکه رادیویی است. بنابراین، فعال شدن برخی وجوه آیینی در این رادیو به جز برخی ویژگی های ذاتی آن، بیشتر به شیوه ی مواجهه و استفاده شنوندگان مربوط است. ای مقاله در ادامه به بررسی و پیشنهاد مؤلفه ها و راهبردهایی خواهد پرداخت که امید است در توسعه و تسهیل استفاده آیینی از این رادیو و افزایش و به فعلیت درآوردن ظرفیت های موجود آن مؤثر افتد.

رادیوی دینی و سیاست گذاری آیینی در ایران

استفاده ی آیینی از رسانه، امری طبیعی و واقعی است که لزوماً به نوع سیاست گذاری ارتباطی رسانه ها وابستگی مستقیمی ندارد؛ هرچند سیاست گذاری ها می تواند آن را توسعه بخشد، تسهیل کند. یا چنین استفاده ای را محدود کند و در روند آن اختلال وجود آورد. چنان که رودنبولر تأکید می کند همه ی برنامه های روزانه ی رسانه می تواند قابلیت هایی برای آیینی شدن داشته باشد. (25) درباره ی رادیو معارف نیز گذشت که برخلاف وجود زمینه های رسانه ای خاص و نیز میل و عادت استفاده ی آیینی مخاطبان از برنامه های این شبکه، سیاست های ارتباطی این رسانه عمدتاً در رویکرد انتقالی تعریف و اجرا شده است. در این بخش ناظر به تیپ ایدئال یک رادیوی دینی ایرانی، در پی نوعی سیاست گذاری آیینی در حوزه های مخاطب شناختی و نیز بسته های برنامه سازی (نحوه ی ارائه ی پیام) هستیم. در این میان، اگرچه ادبیات موجود در حوزه ی مطالعات آیینی، ارتباطات عناصر و شاخص های مختلفی را در بر می گیرد، سیاست های پیشنهادی این مقاله عمدتاً به دو وجه اصلی ارتباط آیینی بازمی گردد و در پی عملیاتی کردن آنها در حوزه ی «مخاطب شناختی» و «نحوه ی ارتباط پیام» است. دو وجه اصلی را می توان چنین بیان کرد:
1. توجه به بقای جامعه در طول زمان در ازای بسط اطلاعات در فضا؛
2. توجه به مشارکت، هم دلی و تجربه مشترک فرستنده و گیرنده با عنوان هدف ارتباط.
تأمین وجه اول، بیشتر در سیاست های پیشنهادی در حوزه «مخاطب شناختی» و تأمین وجه دوم در سیاست های مربوط به «نحوه ارائه پیام» پی گیری شده است.

سیاست گذاری مخاطب شناختی

1. توجه به تنوع و تکثر گروه واره ها، انجمن ها و صنوف مذهبی (برنامه سازی اختصاصی)

وقتی بقای جامعه (در اینجا، بدنه ی مذهبی تر ایرانی) نسبت به بسط اطلاعات (در اینجا محتوای عقایدی، احکامی و اخلاقی اسلام) اولویت تامی پیدا کند، مسئله ی اول رادیوی دینی در سیاست های بخش مخاطب، توجه به تحکیم، استمرار و توسعه ی هویت های مذهبی ایران در شکل گروه ها، گروه واره ها، انجمن ها و صنوف گوناگون است؛ زیرا استمرار جامعه مذهبی، به حفظ و بسط همین تجلیات جمعی و گروهی هویت مذهبی ایرانیان بستگی تامی دارد. این در حالی است که انتقال اطلاعات، دانش و محتوای مذهبی با جهت گیری فردی، لزوماً این نیاز را برآورده نمی کند.
به طور طبیعی، در هر جامعه ای، گروه ها، انجمن ها و صنوف مختلفی به علل طبیعی و تقسیم کار و عواملی دیگر وجود دارند که روز به روز به علت پیچیده تر و تخصصی شدن فعالیت ها به شعبه های بیشتری تقسیم می شوند. در چنین اوضاعی، وقتی رادیو می خواهد حوزه ی دین را به این تنوع انجمنی پیوند دهد و کارکردهای رسانه ای را برایشان پوشش دهد، به علت اینکه از نظر هر کدام از این انجمن ها، اولویت نوع خاصی از پیام آفرین، شیوه های ارائه و محتوای دینی در استفاده از رادیوی مذهبی، متفاوت است، باید به ماهیت و چگونگی گروه واره های مذهبی توجه داشته باشد. البته در جوامعی که تلقی آنها از دین، یک «مذهب خصوصی» و مربوط به احوال شخصیه است، به ربط دادن حوزه دین به چنین تنوع انجمنی ضرورتی احساس نمی شود و یک رادیوی دینی، حداکثر برای شمار خاصی از افراد که همه بدنه ی مذهبی جامعه را تشکیل می دهند یا اقلیتی که مذهبی تر از بقیه هستند، برنامه سازی می کند.
در جامعه ای مثل ایران که طبق قانون اساسی، قانون مندی ها، توصیه ها و الزامات دین اسلام، بخش وسیعی از حوزه های سیاست، اقتصاد، فرهنگ و عرصه های دیگر را تشکیل می دهد، لازم است که به هر گروه یا گروه واره طبیعی یا صنفی در چارچوب گزاره های دینی هم نگریسته شود. در این حالت، هر گروه یا گروه واره طبیعی یا صنفی به تناسب هویت انجمنی اش، نیازهای دینی خود را دارد و تأمین این نیازهای دینی، درکارآمدی گروه ها و انجمن های اجتماعی در راستای اهداف توسعه مؤثر خواهد بود. بر این اساس، می توان ماهیت همه این تشکل ها و انجمن ها را دینی هم تصور کرد و برای هر کدام برنامه اختصاصی تدارک دید، مانند: برنامه های دینی مختص کشاورزان، کارگران، رانندگان، خانه داران، صنعتگران، دانشجویان، مدیران، کارمندان، ورزش کاران، روحانیون و ... (بر مبنای تقسیم بندی صنفی) یا برنامه های دینی مختص کودکان، نوجوانان و جوانان، بزرگ سالان، سالمندان و ... (بر مبنای تقسیم بندی سنی) و یا برنامه ی اختصاصی زنان و مردان یا دختران و پسران (بر مبنای تقسیم بندی جنسی).
این نوع از برنامه سازی «اختصاصی» با برنامه سازی «تخصصی» که امروز در رادیو معارف دنبال می شود، متفاوت است. در تقسیم بندی تخصصی موجود، در کل، برنامه هایی برای همه مخاطبان به صورت مشترک (همه انجمن ها) البته در سطوح مختلف معرفتی ساخته می شود، ولی به گروه واره ای ویژه اختصاص ندارد، چنان که برنامه های رادیو معارف به سطوح تخصصی، نیمه تخصصی و عمومی تقسیم می شوند.(26) این کار، نوعی تقسیم بندی طولی تخصصی، در مقابل تقسیم بندی عرضی اختصاصی موردنظر ماست. البته تقسیم بندی اختصاصی به معنای نادیده گرفتن برنامه سازی تخصصی نیست و نباید باشد؛ چون پس از تقسیم بندی اختصاصی می توان به بخش های مختلف مخاطبان یک انجمن در سطوحِ متفاوت تخصص توجه کرد. در نهایت، هرچند تقسیم بندی تخصصی نیز در راستای توجه به نیازهای مخاطبان انجام می شود، کافی نیست و بدون جهت گیری اختصاصی در برنامه سازی که با کمی تسامح آن را می توان نوعی قالب محتوایی دانست، مدل آیینی تحقق نخواهد یافت.
یکی از دلایل تأکید بر مدل آیینی در رادیوی دینی، قابلیت بیشتر رسانه رادیو در میان وسایل ارتباط جمعی برای پرداختن به تکثر و تنوع گروه واره ای مورد نظر در این مدل است. «در جامعه ای که مثل جامعه ی ایران، پیچیدگی های خاصی وجود دارد، رادیو امکان مناسبی برای بزرگداشت تفاوت هاست. این عبارت، کلید بقای رادیوست و نکته ای درون خود دارد. در صورتی که رادیو در این راه گام بردارد، آنگاه در زمره ی رسانه های اصلی قلمداد می شود؛ منتها رسانه اصلی تفاوت ها، نه رسانه ی اصلی یکسان ساز».(27)

2. توجه به هویت های منفی دینی

در راستای توجه هر چه بیشتر به هویت های مذهبی، نباید از اهمیت «هویت های مذهبی» غافل شد. در متون مذهبی، طیف گوناگونی از گروه ها و گروه واره ها از مثبت تا منفی وجود دارد. در قرآن، آیات مربوط به هویت های منفی متنوع، مثل کفار، منافقین، مشرکین و فاسقین، مترفین و... در کنار تنوع هویت های مثبت، مثل مجاهدان، شهیدان، مهاجران، توابان بسیار است.

3. توجه به ارتباطات غیر رسانه ای با مخاطبان

به نظر می رسد یکی از رویکردهای مهم در توسعه ی زمینه های استفاده ی آیینی از رادیو معارف، توجه به هویت های منفی دینی است. هویت هایی که در صورت تصریح و تبیین شدن اسلامی و قرآنی آن شاید هرگز اهمیت نمی یافتند (مثل رباخواران یا زخم زبان زنندگان یا عاق والدین ها) و نه تنها مورد حمایت اسلام نیستند، بلکه بسیار تقبیح و تخطئه شده اند. بنابراین، رسانه ای کردن چنین شخصیت ها و هویت هایی، هرگز نه به معنی تأیید فرهنگی آنها نیست و با هدف هدایتی، تربیتی و انذار پی گیری می شود.
در هر جامعه ی اسلامی، بخش مهمی از هویت ها چنین هستند و غفلت از آنها نه تنها به توسعه ی ایشان دامن می زند، بلکه عرصه ی عظیمی از قابلیت های آیینی رادیو را عقیم می کند. ارتباطات غیر رسانه ای با مخاطبان، واقعیت و الزامی نیست که فقط در چارچوب مدل آیینی ارتباطات رسانه ای به آن توجه شود، بلکه رسانه های هر رویکرد ارتباطی و فرهنگی، برای اطلاع از علایق و سلایق مخاطبان خویش و با هدف دستیابی به مشترک ترین و همگانی ترین آنها از طرق مختلف (تلفن، پست، نامه الکترونیک و ...) در حال تکاپو هستند. در این اوضاع ارتباطات غیر آنتنی رسانه ها با مخاطبان، در خدمت ارتباطات آنتنی قرار می گیرد و در راستای ارتقای بهسازی آن عمل می کند. در رسانه های آیینی، با وجود بهره برداری از چنین سازوکارهایی، نوع دیگری از ارتباطات غیر آنتنی وجود دارد که لزوماً در خدمت آنتن قرار نمی گیرد. در این اوضاع، پی گیری و رفع نیازهای غیرمشترک تک تک شنوندگان نیز مورد توجه است. به عبارت دیگر، هدف اصلی از ارتباطات غیر آنتنی، استفاده از اطلاعات برآمده از آن برای بهبود وضعیت آنتن نیست، بلکه خود ارتباط غیر آنتن موضوعیت دارد؛ چه اینکه بخش قابل توجهی از اشتراک معنی و پیوند مشترک فرستنده و گیرنده از این طریق حاصل می شود.
افزون بر اهمیتی که ارتباطات غیرآنتنی در رادیویی آیینی دارد، نکاتی به نظر می رسد که وجود چنین ارتباطاتی را در یک رادیوی آیینی مذهبی اهمیت بیشتری می بخشد.
بر اساس تجربیات نویسندگان مقاله، اگر به میزان ارتباط (به معنی اشتراک در معنا) برقرارشده میان تک تک برنامه های پخش شده از رادیو معارف با هر یک از مخاطبان، عددی از صفر تا صد اختصاص یابد، به احتمال زیاد در تعداد زیادی از برنامه ها، تفاوت، تنوع و پراکندگی نمرات زیاد خواهد بود. احتمال اینکه این اتفاق درباره ی برنامه های ساخته شده بر اساس نیازهای مشترک مخاطبان و همگانی ترین علایق آنان نیز بیفتد زیاد است. با وجود اشتراک در علایق، به نظر می رسد زمینه های مذهبی و فرهنگی مختلف و حتی متضاد، عامل بروز دیدگاه های گوناگون باشد و از همین رو، از برقراری ارتباط کامل جلوگیری کنند. تنوع دیدگاه ها، شخصی بودن مسائل و دغدغه های مذهبی، احتمالاً امکان مطرح کردن آنها را در آنتن به حداقل می رساند و لازم است ارتباطات غیرآنتنی به کمک فراگرد اشتراک معنا در ارتباطات دینی بشتابد.

سیاست گذاری در نحوه ی ارائه ی پیام (بسته های برنامه ای)

اولویت برنامه های تلفنی اقرارگرایانه

چنان که پیش از این مطرح شد، تأمین وجه دوم از ارتباطات آیینی که بر همدلی، مشارکت و اجرای مشترک ارتباط میان فرستنده و گیرنده تأکید می کند، در حوزه ی نحوه ی ارائه ی پیام پی گیری خواهد شد. در این اوضاع، اولویت با قالب هایی از پیام آفرینی خواهد بود که زمینه مساعدتری را جهت حضور شنوندگان در رادیو فراهم کنند.
در رادیوی آیینی، ظهور و بروز نمادین و به نمایش گذاشتن ارتباط پیام آفرینان و شنوندگان، یک پیش فرض اصلی است و برنامه های تلفنی، بهترین زمینه را برای تحقق این اصل فراهم می آورند. برنامه های تلفنی رادیو، در یک تقسیم بندی کلی به بیانگرانه، ابرازگرایانه و اقرارگرایانه تقسیم می شوند.(28)

1. برنامه های تلفنی بیان گرایانه

هدف شخص تلفن کننده در اینجا آن است که نقطه نظرهای او درباره ی بعضی مسائل و موضوعات از رادیو پخش شود. این نوع برنامه ها در رادیو معارف کم و بیش هست و اکثریت را تشکیل می دهد.

2. برنامه های تلفنی ابرازگرایانه

در این نوع برنامه ها، هدف تلفن کننده این است که مفری پیدا کند تا عقاید خود را درباره ی موضوعی خاص برای بیان و عرضه شخصیت خود بیرون بریزد. تلفن کننده به وسیله مجری، به گفتن لطیفه، خواندن آواز، حرف زدن از خودش و چیزهای مورد علاقه اش تشویق می شود. چنین برنامه هایی به دلیل نبودن برنامه های تفریحی و سرگرمی یا برنامه های اختصاصی، ناظر به هویت های مذهبی، تقریباً بروز و ظهور چندانی در این رادیو ندارند؛ هرچند بهره های آیینی آن فراوان است.

3. برنامه های تلفنی اقرارگرایانه

«در این نوع از برنامه های تلفنی، هدف اصلی تلفن کننده آن است که نیازها و مشکلات شخصی خود را بیان کند و مشورت های لازم را به عمل آورد. تلفن کننده به رسانه اعتماد می کند؛ آن را محرم خود می داند؛ دریچه ی قلبش را به روی آن باز می کند؛ مجری برنامه و بقیه ی مهمانان [کارشناسان] نیز به مثابه ی یک روان شناس، مشاور اخلاقی، محرم راز و کشیشِ اقرارنیوش به سؤال های او پاسخ می دهند».(29)
چنین برنامه هایی اگر چه با عنوان «پرسش و پاسخ های معارفی» تقریباً در رادیو معارف حضور هر روزه دارند، لزوماً ناظر به هویت های مذهبی نیستند. از همین رو، ظرفیت استفاده ی آیینی از حضور شنوندگان کاهش یافته است. از طرف دیگر، ظرفیت عظیم، تأثیرگذار و جذب گروه واره های منفی مذهبی در برنامه های تلفنی اقرارگرایانه مورد غفلت دست اندرکاران رادیو بوده است. این در حالی است که رادیو، به دلیل نبودن تصویر، زمینه حضور هویت های منفی را بدون کمترین هزینه ی اجتماعی و اخلاقی فراهم می آورد. برنامه هایی برای عاق والدین ها، رباخواران، دروغ گوها، زخم زبان زنندگان، جمع کنندگان مال حرام، آنها که خمس و زکات نمی دهند و ... با حضور صاحبان این هویت ها می تواند به جمع جذاب ترین و مؤثرترین برنامه های رادیو بپیوندد.

حرکت به سوی بسته های برنامه ای چندکارکردی(همراهی ارشاد، آموزش سرگرمی و اطلاع رسانی در چارچوب یک برنامه)

یک رادیوی دینی-آیینی افزون بر آنکه می تواند جنبه ی اختصاصی داشته باشد و مجموعه های هویتی مذهبی را خطاب قرار دهد، در چارچوب برنامه های اختصاصی نیز قادر است هم زمان به انواع کارکردهای رسانه ای توجه کند. برنامه سازی غیر اختصاصی، معمولاً یک و حداکثر دوکارکردی است؛ زیرا به جای اتکای ارتباطی به یک چارچوب هویتی، بر محوریت نوعی محتوای خاص ساخته می شود. چون این محتوا معمولاً تک کارکردی است. امکان پی گیری هم زمان کارکردها را از برنامه ها سلب می کند. این واقعیت، یکی از علل اصلی افول بهره های آیینی برنامه ها را فراهم می آورد. پس در وضعیت آیینی، رادیو باید به سوی قالب هایی حرکت کند که یارای حضور و بروز با هم کارکردهای مختلف را داشته باشد. لازمه این کار، عبور از قالب های سنتی برنامه سازی و برساختن بسته های برنامه ای چندکارکرده اختصاصی یک رادیوی دینی است.

رادیو معارف؛ از الگوی مطلوب تا وضع موجود

آسیب شناسی حوزه ی مخاطب شناسی

1. در حوزه ی توجه به تنوع و تکثر گروه واره ها، انجمن ها و صنوف مذهبی (برنامه سازی اختصاصی) نشان می دهد که اکثریت بالای برنامه های شبکه ی معارف (82/4 درصد) برای مخاطبان غیراختصاصی ساخته شده است و فقط 17/6 درصد از آنها به مخاطبان اختصاصی تعلق دارد که محوریت تمرکزشان به ترتیب در 2/8، 4/5، 10/3 درصد، مخاطبان اختصاصی جنسی، اختصاصی سنی و اختصاصی صنفی-پایگاهی است.(جدول شماره 1)
جدول شماره 1-برنامه از جهت مخاطبان آن

ردیف

رده متغیر

فراوانی

درصد

1

غیر اختصاصی

384

82/4

2

اختصاصی جنسی یا ترکیب آن با غیراختصاصی

13

2/8

3

اختصاصی سنی یا ترکیب آن با غیر اختصاصی

21

4/5

4

اختصاصی صنفی یا ترکیب آن با غیر اختصاصی

48

10/3

5

جمع

466

100


البته برنامه های اختصاصی در همه ی محتواها به چشم نمی خورند. جدول شماره ی 2 نشان می دهد که همان اندک برنامه های اختصاصی نیز فقط به دو محتوای احکام و مناسک عملی و اجتماعیات محدود می شوند و بقیه ی موضوعات (اعتقادی، علوم قرآنی و حدیثی، تاریخ، اخلاق و محتواهای ترکیبی) از برنامه های اختصاصی تهی بوده اند. در دو محتوایی نیز که در آنها برنامه های اختصاصی هست، این فقط اجتماعیات است که همه ی برنامه های آن اختصاصی است وگرنه در احکام و مناسک عملی، فقط 30 درصد برنامه ها اختصاصی اند و بقیه (70 درصد) به صورت غیراختصاصی ساخته شده اند.
از 30 درصد برنامه های اختصاصی در محتوای احکام و مناسک عملی، 11 درصد اختصاصی جنسی (مربوط به روابط زن ومرد)، 3/4 درصد اختصاصی سنی (مربوط به پدران و مادران) و 15/3 درصد اختصاصی صنفی (فقط مربوط به قنادان، پرستاران و پزشکان) است. از برنامه های محتوای اجتماعیات که همه ی آنها اختصاصی است، 36/2 درصد اختصاصی سنی (مربوط به پدران و مادران) و 63/8 درصد اختصاصی پایگاهی (مربوط به مسائل خانواده ها) است. بنابراین، در محتوای اجتماعی، برنامه ی اختصاصی جنسی وجود ندارد.
جدول شماره ی 2-تقاطع برنامه از جهت مخاطبان آن و متغیر محتوای برنامه

ردیف

X1
X3

اعتقادیات

علوم قرآنی و حدیثی

احکام

اجتماعیات

تاریخ

اخلاق

سایر

جمع

1

غیر اختصاصی

100

100

70/3

0

100

100

100

82/4

2

اختصاصی جنسی یا ترکیب آن با غیر اختصاصی

0

0

11

0

0

0

0

2/8

3

اختصاصی سنی یا ترکیب آن با غیر اختصاصی

0

0

3/4

36/2

0

0

0

4/5

4

اختصاصی صنفی یا ترکیب آن با غیر اختصاصی

0

0

15/3

63/8

0

0

0

10/3

5

جمع

100

100

100

100

100

100

100

100


EC=278/352
sig=0/00
یکی از مسائلی که در درک میزان توجه شبکه ی معارف به تنوع گروه واره های مذهبی توجه بیشتری را می طلبد، این است که در همین برنامه های اختصاصی حداقلی مربوط به محتوای احکام و محتوای اجتماعیات نیز تنوع چندانی به چشم نمی خورد. در این باره مواردی که به نظر می رسد، چنین است:
1. افزون بر اینکه در محتوای اجتماعیات، برنامه ی اختصاصی جنسی وجود ندارد و در محتوای احکام نیز موارد آن بسیار کم است، همین موارد اندک فقط شامل احکام روابط زن و مرد می شود. در این حالت، از بقیه ی هویت های جنسی، مثل دختران و پسران و ... غفلت می شود.
2. برنامه های اختصاصی سنی فقط دربرگیرنده ی مخاطبان بزرگسال (پدران و مادران) بوده، هیچ برنامه ای برای مخاطبان سنین کودکی، نوجوانی، جوانی و پیری مشاهده نشده است.
3. درباره ی توجه به «هویت های منفی دینی» تقریباً هیچ نشانی از این نوع برنامه ها یافت نشد.
4. درباره ی «ارتباطات غیر رسانه ای با شنوندگان» هنوز با آرمان های آیینی مطلوب فاصله ی بسیار زیادی داریم. برای رادیو معارف، ارتباطات غیررسانه ای با شنوندگان هنوز به یک اولویت مهم تبدیل نشده است. به نظر می رسد برای پرداخت به مشکلات و پرسش های شخصی شنوندگان، تأسیس واحدی به نام ارتباطات مردمی که در آن جمعی از کارشناسان حوزوی و دانشگاهی به صورت فردی و حتی چهره به چهره به بررسی مشکلات افراد، به ویژه جوانان و خانواده ها بپردازند، لازم است. با جلب رضایت علما و کارشناسان معتمد در شهرهای مختلف کشور می توان مخاطبان هر شهر را در این گونه مسائل به کارشناس و عالم نماینده ی رادیو معارف در آن شهر ارجاع داد.

آسیب شناسی نحوه ی ارائه ی پیام (بسته های برنامه ای)

1. در رادیو معارف از میان سه نوع برنامه ی تلفنی، فقط برنامه های تلفنی اقرارگرایانه حضور قابل توجهی دارند. جدول شماره ی 3 نشان می دهد که قالب سخنرانی با 38/7 درصد، بیشترین فراوانی را به خود اختصاص می دهد و پس از آن، برنامه ی تلفنی اقرارگرایانه با 23/4 درصد، قالب پرسش و پاسخ با 17/3 درصد، خبر با 12/9 درصد و نمایش نامه و داستان هر کدام با 4/9 درصد در رتبه های بعدی قرار می گیرند. البته برنامه های تلفنی ابرازگرایانه و بیانگرانه، همچنین قالب مسابقه و گفت و گو، هیچ حضوری در برنامه های شبکه ی معارف نداشته اند. البته در این شبکه، برنامه هایی در قالب گفت و گو وجود دارد، هر چند در نمونه های انتخابی این تحقیق به چنین قالبی برنخوردیم.
جدول شماره ی 3- قالب برنامه

ردیف

رده متغیر

فراوانی

درصد

1

سخنرانی

207

38/7

2

پرسش و پاسخ

82

15/3

3

گفت و گو

0

0

4

نمایش نامه

26

4/9

5

داستان

26

4/9

6

برنامه تلفنی اقرارگرایانه

125

23/4

7

برنامه تلفنی ابرازگرایانه

0

0

8

برنامه تلفنی بیان گرایانه

0

0

9

مسابقه

0

0

10

خبر

69

12/9

11

جمع

535

100


2. در رادیو معارف چنان که آمد، به دلیل نبود سیاست گذاری مبتنی بر هویت های دینی، نه تنها برنامه های چند کارکردی به چشم نمی خورد، بلکه حتی توجه به برخی کارکردها مثل سرگرمی دینی، بسیار اندک و اطلاع رسانی، پایین است. جدول شماره ی 3 نشان می دهد که نمایش نامه، دوستان و خبر در مجموع فقط کمتر از 23 درصد برنامه ها را تشکیل می دهد.

پی‌نوشت‌ها:

1. استادیار دانشکده ی معارف اسلامی و فرهنگ ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه السلام و مدیرگروه ارتباطات و دین.
2. دانشجوی دکترای فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه السلام.
3. جیمز، کری، ارتباطات فرهنگ، ترجمه: مریم داداشی، ص 48.
4. آلن گیدنز، به نقل از: میرعابدینی، «انقلاب آیینی و رسانه های جمعی بعد از انقلاب اسلامی»، مجله رسانه، ص 28.
5. ادگارو سجویک، اندرو و پیتر، مفاهیم کلیدی در نظریه ی فرهنگی، ترجمه: ناصرالدین علی تقویان، ص 34.
6. ارتباطات و فرهنگ، صص 47 و 48.
7. همان، ص 48.
8. نک: همان، ص 48.
9. دنیس مک کویل، درآمدی بر نظریه ی ارتباطات جمعی، ترجمه: پرویز اجلالی، ص 76.
10. انگ، به نقل از: سیدمحمد مهدی زاده، مطالعه ی تطبیقی نظریه ی کاشت و دریافت در ارتباطات، ص 7.
11. اریک دبلیو رودنبولر، ارتباطات آیینی در گفت و گوهای روزمره تا جشن های رسانه ای شده، ترجمه: عبدالله گیویان، صص 143 و 144.
12. همان، ص 223.
13. همان، ص 223.(با اندکی تصرف و تلخیص)
14. همان، ص 226 و 227.
15. همان، ص 227.(با اندکی تصرف)
16. همان، ص 147.
17. ارتباطات آیینی در گفت و گوهای روزمره تا جشن های رسانه ای شده، ص 62.
18. نک: مطالعه ی تطبیقی نظریه ی کاشت و دریافت در ارتباطات، صص 40-45.
19. درآمدی بر نظریه ی ارتباطات جمعی، ص 400.
20. همان، صص 35-40.
21. ارتباطات آیینی در گفت و گوهای روزمره تا جشن های رسانه ای شده، ص 161.
22. ارتباطات آیینی در گفت و گوهای روزمره تا جشن های رسانه ای شده، صص 154 و 155؛ نک: نات لاندبای، «شبکه تجلیات جمعی». ترجمه: مسعود آریایی نیا، رسانه، دین و فرهنگ: بابی سی الکساندر، «تلویزیون دینی، مناسک جبران گر در نمایش بزرگ تر اجتماعی»، ترجمه: مسعود آریایی نیا: رسانه، دین و فرهنگ.
23. ارتباطات آیینی در گفت و گوهای روزمره تا جشن های رسانه ای شده، ص 156.
24. علی جعفری، «درآمدی بر مخاطب شناسی مدرن دینی ایران با تأکید بر مخاطبان رادیو معارف»، فصل نامه پژوهش و سنجش.
25. ارتباطات آیینی در گفت و گوهای روزمره تا جشن های رسانه ای شده، ص 156.
26. حجت الله بیات، «رادیو معارف رسانه ای تأثیرگذار با کارکردهای پیدا و پنهان»، مجله رادیو، ص 33.
27. حسام الدین آشنا، «مجموعه گفت و گو با صاحب نظران، پیرامون حال و آینده»، مجله رادیو، ص 29.
28. آندرو کراسیل، درک رادیو، ترجمه: معصومه عصام، ص 313.
29. درک رادیو، ص 317.
منبع مقاله: جمعی از نویسندگان؛ (1390)، مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی «دین و رسانه» «رسانه دینی، دین رسانه ای»، قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، چاپ اول.

فهرست منابع :
1. آشنا، حسام الدین، «مجموعه گفت و گو با صاحب نظران پیرامون حال و آینده رادیو»، مجله رادیو، تهران، مرکز تحقیق و توسعه صدا، 1383.
2. ادگارو کویک، اندرو پیتر، مفاهیم کلیدی در نظریه ی فرهنگی، ترجمه: ناصرالدین علی تقویان، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1388.
3. بیات، حجت الله، «رادیو معارف، رسانه ای تأثیرگذار با کارکردهای پیدا و پنهان»، مجله رادیو، تهران، 1382.
4. جعفری، علی، «تأملی بر جایگاه موسیقی در رسانه دینی؛ بررسی انتقادی وضعیت موسیقیایی رادیو معارف»، پژوهش و سنجش، تهران، 1386.
5. ___، «درآمدی بر مخاطب شناسی رسانه های مدرن دینی ایران با تأکید بر مخاطبان رادیو معارف»، مرکز توسعه و تحقیق صدا، 1388، در دست چاپ.
6. رودنبولر، اریک دبلیو، ارتباطات آیینی در گفت و گوهای روزمره تا جشن های رسانه ای شده، ترجمه: عبدالله گیویان، تهران، دانشگاه امام صادق علیه السلام، 1387.
7. کرایسل، آندرو، درک رادیو، ترجمه: معصومه عصام، تهران، مرکز تحقیق و توسعه صدا، 1381.
8. کری، جیمز، ارتباطات و فرهنگ، ترجمه: مریم داداشی، تهران، نشر نقطه، 1376.
9. الکساندر، بابی سی، «تلویزیون دینی مناسک جبران گر در نمایش بزرگ تر اجتماعی»، ترجمه: مسعود آریایی نیا، در: رسانه، دین و فرهنگ، تهران، سروش، 1385.
10. لاندبای، نات، «شبکه ی تجلیات جمعی»، ترجمه: مسعود آریایی نیا، رسانه، دین و فرهنگ، تهران، سروش، 1385.
11. مک کویل، دنیس، درآمدی بر نظریه ارتباطات جمعی، ترجمه: پرویز اجلالی، تهران، مرکز مطالعات رسانه ها، 1385.
12. مهدی زاده، سیدمحمد، مطالعه ی تطبیقی نظریه ی کاشت و دریافت در ارتباطات، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات صدا و سیما، 1384.
13. میرعابدینی، احمد، «انقلاب آیینی و رسانه های جمعی بعد از انقلاب اسلامی»، مجله رسانه، تهران، بهار 1388.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1390)، مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی «دین و رسانه» «رسانه دینی، دین رسانه ای»، قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.