چکیده
یکی از نیازهای اساسی و دیرپای انسان که عمری به درازی عمر بشر دارد، و همواره به گونه های خاص متناسب با درک و تقاضای جمعی و امکانات و ظرفیت های محیطی در چارچوب فرآیندهایی پاسخ یافته، نیاز به تفریح و سرگرمی و پرکردن اوقات فراغت به شیوه های متنوع و خلاق بوده است. شیوه ی تعامل با این نیاز و ارضای آن نیز، همچون دیگر پدیده ها، به مرور زمان و به تبع دیگر تغییرات محیطی، دستخوش تغییر شده است. درگذشته، فراغت به صورتی درهم آمیخته با کار و تلاش و روندهای معمول زندگی، بدون نیاز به تمهیدات و چاره اندیشی های ویژه، پوشش می یافت و بیشتر در برخی گروه های سنی همچون کودکان و نوجوانان یا برخی گروه ها همچون قشرهای متمکن و مرفه بود؛ ولی امروزه، فراغت به یکی از فرصت های همگانی نسبتاً مستقل از روندهای عادی کار و تلاش رسمی تبدیل شده که به شدت به سیاست گذاری و برنامه ریزی، تمهید مقدمات و تخصیص امکانات، نیازمند است. تمدن صنعتی مدرن، با ایجاد تحولات عمیق در ساحت های زندگی بشر سبب گسترش فراغت توده ها و پیدایش احساس نیاز شدید به پوشش آن به شیوه های ممکن شد. بخش بزرگی از فعالیت های تمهید شده برای پرکردن این ظرفیت، عنوان «تفریح و سرگرمی» دارد. شیوه رویارویی دولت ها و جوامع با این پدیده همگانی، و میزان موفقیت آنها در تأمین لوازم آن، یکی از شاخص های توسعه همه جانبه است. تلاش در جهت پاسخ گویی به نیازهای فراغتی توده ها، طیف گسترده ای از نهادها، سازمان ها، مکانیسم ها، اقدامات و امکانات را، در گستره جهانی، ملی، منطقه ای و محلی، متناسب با اوضاع و شرایط عام اجتماعی پدید آورده است. افزون بر آن، وجود برخی داعیه های روان شناختی، جامعه شناختی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، اولاً نیاز به فراغت را به یکی از نیازهای کانونی گریزناپذیر تبدیل کرده و ثانیاً، تفریح و سرگرمی را در قالب شکل ها و صورت های نسبتاً متعین، به عنوان مناسب ترین و مطلوب ترین گزینه ها برای پوشش اوقات فراغت، در فهرست نیازها و ارزش های تمدنی جای داده است. این شرایط، از یک سو فرآیند ظهور و شکوفایی رسانه های جمعی مدرن، به ویژه تلویزیون را، به عنوان برخی از مظاهر تکنولوژیکی و فرهنگی جهان جدید، سرعت بخشید. از سوی دیگر، اقدام همه جانبه در جهت تأمین این نیاز را، یکی از اساسی ترین و محوری ترین وظایف سازمانی و حرفه ای آنها تعیین کرد. این نوشتار درصدد است تا در حد توان، اولاً به تعریف فراغت، و قلمرو معنایی، جایگاه، ضرورت، و اهمیت عصری آن بپردازد؛ ثانیاً مقوله سرگرمی را، به عنوان عام ترین فعالیت تمهید شده برای این مقطع، واکاوی و تحلیل کند؛ ثالثاً نقش رسانه ها و مشخصاً تلویزیون را-به عنوان پرمصرف ترین و فعال ترین رسانه جمعی-در تأمین این امکان توضیح دهد؛ رابعاً دیدگاه اسلام را در خصوص سرگرمی، با توجه به مرجعیت هنجاری و نقش هدایتی آن در سیاست های کلان سیمای ملی و نحوه برخورد با این مقوله، به اختصار بیان کند.کلیدواژگان:
فراغت، کار، تفریح، سرگرمی، رسانه، کارکرد، ورزش، اسلام، سیمای ملی.
اوقات فراغت و سرگرمی
دو واژه «اوقات فراغت» و «سرگرمی» در بسیاری از گفت و گوها و حتی آثار علمی، به گونه ای تفکیک ناپذیر به هم پیوند خورده اند. برخی دیکشنری های انگلیسی زبان نیز واژه فراغت (Leisure/free time/pastime) را معادل سرگرمی یا اشتغال به فعالیت های تفریحی Recreation/entertainment/amusement) قرار داده اند. به نظر می رسد که اوقات فراغت، ظرف زمانی اشتغال به سرگرمی و فعالیت های سرگرم کننده است، یا فراغت از الزام به انجام دادن فعالیت های رسمی، جدی و متوقع علاقه میان ظرف و مظروف، احتمالاً مصحح این اطلاق و این همانی است. نسبت و نحوه ارتباط میان کار و فراغت از یک سو، و سرگرمی فراغت از سوی دیگر، از موضوعاتی است که بخشی از ادبیات جامعه شناسی فراغت را به خود اختصاص داده است. فراغت در لغت به معنای آسایش، آرامش، فرصت و مجال، خلوت، فراغت بال، آسایش خیال، راحتی فکر، عاری بودن از تشویش، غفلت، فراموشی و ... است. سرگرمی نیز به معنای سرگرم بودن و مشغولیت به فعالیت هایی از قبیل ورزش، بازی، مطالعه، تماشای تلویزیون و غیره است.(2) سرگرمی هرچند در لغت، مطلق اشتغال را شامل می شود، در بیشتر کاربردهای آن، نوعی تخصیص ضمنی و انصراف به فعالیت های غیرجدی و تفریحی، لحاظ شده است. در منابع علمی، به جزئیات بیشتری از بارهای معنایی آنها اشاره شده است. اوژه، یکی از پژوهشگران این عرصه می نویسد: منظور از فراغت، سرگرمی ها، تفریحات و فعالیت هایی است که به هنگام آسودگی از کار عادی، با شوق و رغبت به سوی آن روی می آورند.(3) دومازیه، جامعه شناس فرانسوی و مؤلف کتاب به سوی یک تمدن فراغت، فراغت را چنین تعریف می کند: «مجموع فعالیت هایی که شخص پس از رهایی از تعهدات و تکالیف شغلی، خانوادگی و اجتماعی، با میل و اشتیاق به آن می پردازد و غرضش استراحت، تفریح، توسعه دانش خود یا به کمال رساندن شخصیت خویش، یا به ظهور آوردن استعدادها، خلاقیت ها و یا بالاخره بسط مشارکت آزادانه در اجتماع است».(4)در کتاب رفتارهای فرهنگی ایرانیان، در تعریفی نسبتاً جامع، اوقات فراغت این گونه تعریف شده است: فعالیتی که اعضای جامعه، فارغ از اجبارهای محیط کار و الزامات زندگی، از طریق آن، استعدادهای خود را توسعه بخشیده، شخصیت خود را گسترش می دهند؛ فعالیت هایی که هدف اقتصادی ندارند و بیشتر در راستای پیوند با دیگران (نفس رابطه اجتماعی)، تحقق امری اخلاقی، هنری، عام المنفعه، دینی و ... به صورت اختیاری انجام می شوند. اوقات فراغت، در مقابل زمانی قرار می گیرد که فرد در الزامات اجتماعی نظام تقسیم کار، درگیر است.(5) از این رو، اوقات فراغت به زمانی اطلاق شده است که فرد، 1) مشغول یکی از فعالیت های شغلی، تحصیلی و خانه داری؛ 2) در حال رفت و آمد به محل تحصیل و کار؛ 3) و در خواب نیست.(6) برخی فرهنگ نویسان نیز با بیان مجموعه فعالیت های مربوط به فراغت، به توضیح تفصیلی آن پرداخته اند: فراغت از «Leisiree» مصدر قدیمی مبدل شده به اسم مصدر، و از ریشه لاتینی «Licer» به معنای «مجاز بودن» گرفته شده است. فراغت در برابر کار قرار می گیرد، ولی تعریف آن، بدون توجه به مجموعه حیات اجتماعی، سطح فنون، شیوه زندگی، و مدل های اجتماعی-فرهنگی مسلط، ممکن نیست. همچنین، شکل های کلی تولید، سازمان اقتصادی، و شیوه های توزیع عادلانه درآمدها، با صورت، مدت و کیفیت گذران اوقات فراغت، رابطه ای نزدیک دارد. گذران اوقات فراغت، فقط زمان آزادشده از بارکار نیست، بلکه فعالیتی غیراجباری است.(7) فراغت همچنین در تأمین نیازهای مختلف، نقش تعیین کننده دارد. نیازهایی که هنگام گذران اوقات فراغت، ارضا می شوند، عبارتند از: استراحت، رفع خستگی، تفریح، سرگرمی، ایجاد تنوع و تفنن، گسترش استعدادهای شخصی، فرهنگ، شکوفایی فردی و اجتماعی، بازی خلاقانه به منظور بازیابی نوعی تعالی بدون توجه به ابعاد مادی، جشن و شادمانی، تشریفات رسمی و تمتع جمعی.(8) فعالیت هایی که معمولاً در اوقات فراغت صورت می گیرد، به اعتبارها و انواع مختلفی تقسیم شده اند. برای مثال، شاوچینگ سیه و همکارانش، فعالیت فراغتی را به پنج دسته تقسیم کرده اند: 1. فعالیت های اجتماعی، مانند چت کردن، صحبت کردن با تلفن، شرکت در میهمانی و جمع دوستان؛ 2. فعالیت های مربوط به یادگیری، همچون جست و جوی اطلاعات در اینترنت، رفتن به کتابخانه، رفتن به فروشگاه های کتاب، خواندن روزنامه و مجله؛ 3. فعالیت های تفریحی، مثل گوش دادن به موسیقی، تماشای تلویزیون، رفتن به سینما؛ 4. فعالیت های ابزاری-فعال، نظیر انواع فعالیت های ورزشی؛ 5. فعالیت های مربوط به رشد و پیشرفت، مانند شرکت در سخنرانی ها و انجمن ها.(9)
سازمان ملی جوانان نیز در گزارش خود درباره ی اوقات فراغت، به چهار شیوه معمول گذراندن این اوقات (با تأکید بر جامعه ایران) اشاره کرده است: «الف) شیوه های فردی و غیرفعال، مثل تماشای تلویزیون، گوش دادن به رادیو، استفاده از رایانه و اینترنت، استفاده از مطبوعات و مکتوبات، استراحت و دراز کشیدن؛ ب) شیوه های جمعی و غیرفعال، مثل تماشای مسابقات ورزشی، صحبت کردن با افراد خانواده؛ ج) شیوه های فردی و فعال مثل انجام دادن امور خیریه، بازدید از موزه ها و نمایشگاه ها، قدم زدن در پارک و خیابان، کارهای هنری، رفتن به قهوه خانه، شرکت در پایگاه های بسیج؛ د) شیوه های جمعی و فعال، مثل بازی و ورزش، رفتن به سینما، رفتن به گردش و مسافرت های سیاحتی و زیارتی، گفت و گو و دیدار با دوستان و اقوام».(10)
نسبت میان کار و فراغت
پس از روشن شدن معنای فراغت و نسبت آن با مقوله سرگرمی، نحوه ی ارتباط میان فراغت و کار، یا زمان اشتغال به فعالیت های الزامی و فعالیت های غیرالزامی، موضوعی است که طرح آن در ادامه این مقاله، ضرورت دارد.در سنجش نسبت میان کار و فراغت و در پی آن، کار و تفریح و سرگرمی، نظریه های مختلفی بیان شده است که در مجموع، در قالب سه الگو می گنجد: تداوم یا استمرار، تباین، و تداخل.(11)
پارکر در بیانی جامع، رویکردهای مختلف درباره نسبت میان کار و فراغت را چنین توضیح داده است: یکی از رویکردها که اتفاقاً موافقان زیادی هم دارد، این است که کار در زندگی، امری جدی و مهم است. و فراغت، امری فرعی یا حتی موهوم رویکرد یگر، بر آن است که فراغت، هدف و مقصود زندگی است و کار، تنها ابزار و وسیله ای برای رسیدن به این هدف رویکرد سوم با مقبولیت بیشتر، معتقد است که کار و فراغت از عناصر قابل جمع و آشتی پذیر زندگی اند مانند هنرمندی که کار و فراغت او به هم درآمیخته اند. اهمیت نسبی کار و فراغت در نظر افراد، به انتخاب آنان درباره درآمد بیشتر یا فراغت بیشتر بستگی دارد. در جوامع غیرصنعتی، مردم در صورت داشتن درآمد کافی برای تأمین ضروریات خود، تمایلی به جست و جوی کار دوم ندارند، ولی در جوامع با اقتصاد پیشرفته، مردم معمولاً، کار دوم یا اضافه کاری را بر فراغت بیشتر ترجیح می دهند.
برخی اندیشمندان، میل مفرط به فراغت را محصول کراهت، سرخوردگی، بی معنایی کار، احساس غیرمفید بودن، و احیاناً خاصیت از خودبیگانه کنندگی کار می دانند. این وضعیت نه فقط کار، که فراغت را نیز بی خاصیت کرده است: ترتیب دادن کار به گونه ای که به صورت امری بی معنا، کسالت آور، ابلهانه یا عذاب آور برای کارگر در آید، چیزی از جنایت کم ندارد. در آن صورت، به اشیا بیش از افراد توجه خواهد شد و کمبود زیان بار مهر، و درجه جان فرسایی از تعلق به بدوی ترین جنبه های زندگی این جهان، حاصل آن خواهد بود. به همین قیاس، تلاش برای فراغت به عنوان جانشین کار، ناتوانی کامل از درک یکی از اساسی ترین حقایق موجودیت آدمی به شمار می آید؛ چرا که کار و فراغت، اجزای مکمل فراگرد زندگی واحدی هستند و بدون نابودساختن لذت کار و خوشی فراغت، نمی توان آنها را از یکدیگر جدا ساخت.(12) از این رو، کار مطبوع، مفید و لذت بخش، نه فقط نیاز طبیعی به فراغت و تفریح را تا حد زیاد کاهش می دهد، که خود به نوعی عین فراغت و تفریح است. شهید مطهری نیز کار مفید را یکی از عوامل بسیار مؤثر در شکوفایی استعدادها و معنادارساختن زندگی می داند.(13) برخی نیز فراغت را به رهایی از کارهای الزامی، غیر شخصی، توان فرسا و دیوان سالارانه محدود ساخته اند، نه مطلق کار.(14) ذکر این نکته لازم است که تفکیک کار از فراغت، همواره و در همه عرصه ها، به راحتی ممکن نیست. بدیهی است که برخی کارها شبه فراغت و برخی فراغت ها شبه کار به شمار می آیند.(1994: 7,Stowkowski). به بیان یکی از جامعه شناسان، تمایز میان زمان کار (Work time)، زمان تعهدشده (Committed time) و زمان فراغت (Leisure time)گاه بسیار مشکل است. برای مثال، طبخ روزمره غذا برای اهل خانه، ممکن است از نظر کدبانوی خانه، یک کار واقعی و سخت باشد، در حالی که همین کار برای کسانی که الزامی به انجام دادن روزمره آن ندارند، ممکن است نوعی سرگرمی لذت بخش قلمداد گردد. از این رو، یک فعالیت ممکن است برای یکی، دادن کار تلقی شود و برای دیگری کار تلقی نشود. برای نمونه، رنگ آمیزی خانه برای رنگ کار استخدام شده، کار به شمار می رود، ولی برای اعضای خانه عموماً نه. همچنین این کار برای برخی افراد [مثلاً اعضای خانه که در روز تعطیل به رنگ آمیزی خانه می پردازند] نه «زمان تعهد شده»، بلکه یک فعالیت فراغتی لذت بخش خواهد بود. تماشای یک مسابقه فوتبال حرفه ای، برای بیشتر مردم سرگرمی است، ولی برای گزارشگران روزنامه که باید گزارشی از آن تهیه کنند و نیز برای خود بازیگران، سرگرمی نیست. شاغلان به کارهای حرفه ای و مدیریتی، ممکن است زمان فراغت خود را به انجام دادن فعالیتهای مربوط به کارشان اختصاص دهند؛ برای مثال یک بازرگان ممکن است در خانه نیز با مشتریان خود سرگرم تعامل باشد. برخی مشاغل در همه زمان ها، مسئولیت کاری مربوط را دربردارند. پزشک و پلیس چنین موقعیتی دارند. برخی افراد همچون آهنگ سازان حرفه ای، ممکن است آنچنان از کار خود لذت ببرند که اساساً آن را یک فعالیت تفریحی احساس کنند.(15)
احساس نیاز افراد به فراغت و تفریح، و نوع اشتغالی که برای پرکردن آن طلب می کنند، نیز متناسب با موقعیت آنان، متفاوت است. برخی افراد به دلیل شرایط کاری، وضعیت جسمی، سن، و عواملی از این دست، به آرامش و استراحت جسمی نیاز دارند و برخی به دلیل شرایط خاص، به آرامش و آسایش فکری. بچه ها فراغت خود را با بازی، و بزرگ تر ها به گونه ای دیگر آن را پرمی کنند. بعضی کارها برای برخی خستگی آور، و برای برخی نشاط آفرین است. نفس تنوع و تفاوت میان کار دائم با فعالیت موردی و تفریحی، به صورت بالقوه می تواند مایه رضایت خاطر و آرامش روحی باشد. برخی این تنوع را در مطالعه، برخی در تماشای تلویزیون، برخی در گشت و گذار در پارک و خیابان، برخی در ورزش، برخی در عبادت و راز و نیاز عاشقانه و برخی در خواب و استراحت جست و جو می کنند. از این رو، فراغت به عنوان یک دوره زمانی خاص و متغیر در پیوستار زندگی، با طیفی از فعالیت ها و اشتغالات مطلوب پوشش می یابد. برخی از این اشتغالات، ممکن است از شمول عنوان سرگرمی مصطلح، خارج باشد. براین اساس، فراغت را می توان جست و جوی یک وضعیت خرسندکننده دارای مطلوبیت ذاتی، و عاری از هرگونه الزام اخلاقی یا حقوقی تلقی کرد. از ظاهر برخی سخنان، چنین برمی آید که تفریح، تنها فعالیت مطلوب اوقات فراغت است: جست و جوی خرسندی (Contentment)، لذت (plesure) و شادمانی(delight) یکی از ویژگی های اساسی فراغت در جامعه مدرن است... جست و جوی تفریح در اوقات فراغت، آنچنان اساسی است که اگر در وضعیتی شادکامی و لذت جویی عینی و تحقق نیابد، فراغت تغییر ماهیت می دهد. در شرایط ملال آور و فاقد ویژگی های سرگرم کننده، فراغت به طور کامل تغییر ماهیت می دهد و به امری رنج آور و محروم کننده تبدیل می شود.(16)
خاستگاه و کارکرد سرگرمی
بعد از شناخت اجمالی کار و فراغت نسبت فراغت با تفریح و سرگرمی، عرضه تعریفی از سرگرمی-خواه به عنوان معادل فراغت (در برخی تعاریف)، و خواه به عنوان مجموع اشتغالاتی که بنابر عادت، در ظرف زمانی فراغت از فعالیتهای الزامی و مرسوم، زمینه طرح می یابند-ضروری به نظر می رسد. از سخنان پیشین روشن شد که عنوان «سرگرمی»، اولاً طیف وسیعی از فعالیت های متنوع همچون بازی، ورزش، تفریح، مسافرت و مطالعه را پوشش می دهد، و ثانیاً اطلاق این عنوان بر یک رفتار یا عمل، همواره و مطلق نیست، بلکه ملاحظات جانبی و متغیرهای زمینه ای بستگی دارد. چنین اطلاقی تنها در برخی فرض ها، موجه و صحیح خواهد بود.تفریح و سرگرمی، از جمله نیازهای همیشگی بشر بوده و هست، اگرچه برخی، از وارد کردن آن در فهرست نیازهای اصیل، سرباز می زنند. گاتز و همکاران در تقسیم بندی نیازهای انسانی، نیاز به فراغت و آسایش یا گریز از تنش را، چهارمین نیاز در ردیف دیگر نیازها (شناختی، عاطفی و انسجام بخشی شخصی) معرفی کرده اند.(17) به هر حال اگر نیاز اولی نباشد، دست کم یکی از نیازهای ثانوی است که به طور طبیعی پس از ارضای نیازهای اولی و اساسی، زمینه طرح می یابد؛ اگرچه جامعه مدرن به دلیل برخی تحولات و ضرورت ها آن را از برخی نیازهای اولیه نیز جدی تر دانسته است. با ارجاع به یافته های شهودی و روان شناختی خود، همه ما در مقاطع و شرایطی، نیاز به تفریح و سرگرمی را عمیقاً احساس کرده و برای ارضای آن، چاره جویی کرده ایم. این خود، قوی ترین شاهدی است که برخی بدان استناد جسته اند. برخی کارشناسان تعلیم و تربیت می گویند: براساس تجربه ها و مشاهدات ما کمتر افرادی پیدا می شوند که تمام ساعات بیداری و روزانه خود را به کارهای جدی بگذرانند. گویی در انسان حالتی یا نیازی هست که او را به انجام دادن کارهای سرگرم کننده، غیرجدی، خنده آور، مهمل و خلاصه بیهوده ترغیب می کند. حتی در ساعت هایی که مشغول کارهای جدی و تولیدی خویش است، لحظاتی را به لغو و بازی و شوخی می گذراند. همچنین شوخی ها و سرگرمی هایی وجود دارد که هدف معلومی ندارند و منفعتی به دنبال نمی آورند، بلکه مانع کار جدی و فعالیت تولیدی و اقتصادی و عبادی نیز می شوند. این گونه تمایل ها، تقریباً در همه مردم و در طول تمام عمر هر فرد، از کودکی تا کلان سالی، هست. بنابراین، یک مسئله تعلیم و تربیتی است و برای حل آن باید اندیشید.(18) اگر در منشأ و خاستگاه روانی یا اجتماعی سرگرمی اختلاف نظر باشد، در تلقی آن به عنوان یک جزء تفکیک ناپذیر زندگی، تقریباً اتفاق نظر وجود دارد. از این رو، میل و رغبت به بازی و تفریح را، می توان آشکارا در زندگی انسان ها، از اقوام بدوی گرفته تا جوامع کاملاً پیشرفته، در تمام مقاطع سنی و در میان عموم طبقات اجتماعی، مشاهده کرد؛ هرچند صورت های این فعالیت های انسانی، همواره تحت تأثیر عواملی، دستخوش تغییر شده است. این سنخ فعالیت ها جزو نیازهای متعارف زندگی عادی انسان ها بوده و در جلوه ها و مظاهر مختلفی، گاه در قالب انجام دادن مراسم آیینی، به شکل های متنوع خودنمایی کرده و معمولاً با هدف تأمین غایات و حصول نتایجی صورت می پذیرفته است. به اعتقاد برخی نویسندگان، بازی، انسان را در کلیه مراحل حیاتش همراهی می کند. بازی نمایانگر حالات و تأثرات، شادی و رنج و الم زندگی است که انسان یا خود به خود، یا در مراحل تکامل یافته تر فرهنگی، به صورت حساب شده به آن می پردازد. چنین بوده و چنین نیز باقی خواهد ماند؛ هرچند با پوششی جدید. انسانی که از مشکلات کار، رهایی یافته است، انسانی که دارای اوقات فراغتی است که تا به حال تصور آن نیز ممکن نبود، انسانی که قله های فرهنگی فتح شده را تسخیر می کند، به این عنصر بازی ها-غالباً به صورت تصعید شده و احیاناً به شکلی کاملاً جدید-به مثابه بخشی جدایی ناپذیر از زندگی اش نیازمند است. حتی می توان گفت که همیشه نیز چنین بوده است، و این واقعیت دارد. ولی اکنون این نیاز نه فقط از نظر کمّی، بلکه از لحاظ کیفی نیز دچار تحول شده است.(19)
مک لوهان نیز در بیانی مشابه، ضرورت کارکردی بازی و سرگرمی در زندگی انسان مدرن را این گونه توضیح می دهد: از نظر روانی، بازی ها و لذت بردن ها زمانی مورد توجه انسان قرار می گیرند که بتوانند در زندگی روزمره بازتابی داشته باشند و نقش آرام کننده برای او در پی بیاورند. از این رو، باید گفت که یک انسان یا جامعه، بدون بازی و سرگرمی، در ورطه مدهوش کننده اتومات و خودکاری اسیر می شود. این هنرها و تفنن ها هستند که او را از زیر فشارهای معمول مادی می رهانند و اجازه می دهند با آرامش تمام، به تفکر بپردازد. هیچ نقش و مشغولیتی مثل بازی ها وجود ندارد که بتواند به عنوان یک شکل هنر گروهی، به وسیله همکاری مستقیم را در زندگی جمعی جامعه فراهم آورد. بازی هایی که یک ملت به آن می پردازند، بسیار گویا و بیانگر هستند؛ آنها درست مثل دین، بهشتی مصنوعی می آفرینند که بینش های ایدئالی و اتوپیایی در آن جای زیاد دارند و مکملی بر مفاهیم زندگی معمولی انسان ها می شوند. از نظر انسان غربی فردگرا، هماهنگی با جامعه، نوعی تحمیل الزام های اجتماعی جامعه به فرد است، ولی به طور کلی بازی ها این خاصیت را دارند که اصولاً انسان را برای پذیرش همین هماهنگی های اجتماعی آماده می سازند و ضمناً کاری می کنند که او احساس قید و الزام نسبت به محیط خود نکند. لوهان در ادامه می نویسد: اهمیت وجود بازیها و تفنن ها را می توان از نیاز شدید جوامع بسیار تخصصی و صنعتی به آنها دریافت؛ زیرا بازی ها تنها شکل های در دسترس برای تعالی و تکامل روح بشر هستند... انسان هایی هم که فاقد هنر یا هنرهای مردمی-یعنی بازی ها-هستند، هرچه بیشتر به سمت اتوماتیسم یا ماشینی شدن گرایش یابند، از خود بیگانه تر می شوند.(20)
در ادامه این مقاله، به بیان مختصر ویژگی های سرگرمی و تمایزهای آن با دیگر فعالیت های انسانی، می پردازیم. گالینگود ضمن معرفی ویژگی های محصولات هنری سرگرم کننده، به برخی از مختصات سرگرمی و جایگاه آن در جهان معاصر اشاره کرده است: اگر یک اثر هنری، به منظور برانگیختن احساسی خاص در مخاطب ساخته شود که این احساس قرار نباشد در زندگی روزمره او برون فکنی شود، بلکه فقط لذت بردن از آن مدنظر باشد، هدف این اثر هنری، تفریح و سرگرمی است... سرگرمی نه مفید، بلکه لذت بخش است؛ زیرا جداری نفوذناپذیر میان دنیای سرگرمی و دنیای روزمره وجود دارد و احساساتی که سرگرمی ها پدید می آورند، در همین منطقه نفوذ ناپذیر قرار می گیرند. این احساسات نیز باید مثل هر احساسی برون فکنی شوند، ولی آنها درون خود سرگرمی برون فکنی می شوند. این در واقع خاصیت سرگرمی است. سرگرمی، وسیله ای است برای برون فکنی احساسات، به گونه ای که مزاحم زندگی واقعی نشوند. برای تمایزگذاری میان سرگرمی و زندگی عادی، باید زندگی را به دو بخش تقسیم کنیم، که احساسات به وجود آمده در یک بخش، در بخش دیگر برون فکنی شود. در بخش اول، احساسات در خودشان تمام می شوند؛ در بخش دیگر، آنها فشار می آورند و پایان واقعی را فراتر از خودشان رقم می زنند. ما بخش اول را سرگرمی و بخش دوم را زندگی عادی می نامیم. (21) گالینگود در ادامه می نویسد: «هنرمند، به عنوان عرضه کننده سرگرمی، وظیفه شغلی خود می داند که با برانگیختن احساسات معینی در مخاطبان، آنها را سرگرم سازد و برایشان موقعیتی تصنعی ایجاد کند که در آن، این احساسات به نحو ضروری برون فکنی شوند. تجربه سرگرم شدن نه به خاطر شیرین ساختن یک معنا، بلکه به خاطر خودش اهمیت دارد. بنابراین، در حالی که جادو مفید است، سرگرمی نه مفید، بلکه لذت آور است. اما برعکس، اثر هنری-یا چیزی که این گونه نامیده می شود-از آنجا که سرگرمی خلق می کند، دقیقاً مفید است. برخلاف هنر ناب، هنر سرگرم کننده به خودی خود ارزشمند نیست، بلکه وسیله ای برای رسیدن به یک نتیجه است».(22)
از نظر وی، سرگرمی، معنای ضمنی دوپاره کردن تجربه به دو بخش واقعی و تصنعی را در خود دارد. بخش تصنعی این تجربه، به این دلیل سرگرمی است که احساسات برانگیخته شده در آن، به بیرون از خود فرافکن نمی شوند. گالینگود معتقد است یکی از بیماری های روحی شایع در زمان حاضر، عطش دایمی به سرگرمی، ناتوانی در علاقه داشتن به حوادث روزمره و فعالیت های لازم برای زنده بودن، و روزمرگی اجتماعی است. شخصی که بیماری او وخیم گردیده، کم و بیش متقاعد شده که سرگرمی تنها چیزی است که به زندگی ارزش زیستن می دهد.
ضرورت های عصری سرگرمی
تفریح و سرگرمی، نیازی مستمر و همیشگی بوده و در همه جوامع انسانی به تناسب شرایط و امکانات محیطی، همواره به شکل های مختلف جاری و ساری بوده است؛ ولی در عصر حاضر، تحت تأثیر برخی تحولات بنیادین، اهمیت و جایگاه کنونی یافته و به یکی از مطالبات جدی و صنایع پرزرق و برق، تبدیل شده است. سرّ این اهمیت یابی بلامنازع را باید در ویژگی های جامعه صنعتی و نظام سرمایه داری مدرن، اقتضائات آن و سبک های زیستی موجود، جست و جو کرد.تمدن صنعتی مدرن، با ویژگی های منحصر به فردش، تحولات متنوع و گسترده و عمیقی در ساحت های مختلف زندگی بشر پدید آورده است. از جمله پی آمدهای این تحولات زیرساختی، ایجاد و گسترش روزافزون «اوقات فراغت» با دو ویژگی بالقوه و متضاد فرصت و تهدید است. برخی جامعه شناسان به دلیل محوریت این مقوله در تمدن جدید، آن را «تمدن اوقات فراغت» نام نهاده اند.
برخی از تحولات که در افزایش فراغت و گرایش شدید به سرگرمی، مؤثر و زمینه ساز بوده اند، عبارتند از: رشد روزافزون جمعیت و تراکم و فشردگی آن در مناطق خاص، شهرنشینی فزاینده، فاصله گزینی از طبیعت و قابلیت های متنوع آن، جداشدن محیط کار از محل سکونت، تخصصی شدن تقسیم کار، ماشینی شدن بیشتر فعالیت ها، غلبه عقلانیت ابزاری، تکاپوی زیاد روانی برای ارضای تمنیات دم افزون و تبدیل وضع موجود به وضع مطلوب، آهنگ نسبتاً متوازن و تکراری زندگی، تک ساحتی شدن انسان، غلبه بوروکراسی، قرار گرفتن در معرض هیجان ها و شوک های مستمر، مصرف گرایی، تنوع طلبی، کاهش معنویت، آلودگی محیط اجتماعی به انواع آسیب ها و انحراف ها، کاهش ارتباطات اولیه، آپارتمان نشینی، و صدها عامل ریز و درشت دیگر.
انسان و جامعه معاصر، با وجود امکانات فراوان زیستی و قدرت فوق العاده در مهار و کنترل عوامل ناهمسو، به شدت در معرض ملالت، فرسودگی، اضطراب، و بحران های ذهنی و روانی قرار گرفته است. ترکیب این دو پی آمد تمدنی-یعنی افزایش زمان فراغت از یک سو، و فرسایش قهری ناشی از نحوه زیست جمعی مدرن از سوی دیگر-تفریح و سرگرمی را به یکی از کانونی ترین نیازها و ضرورت های فردی و اجتماعی بشر معاصر تبدیل کرده است. گزارش ذیل، روند کاهش ساعت های کار و در مقابل افزایش ساعت های فراغت در کشورهای صنعتی را بیان کرده است. همین وضعیت، به دلایل مختلف در کشورهای غیرصنعتی و در حال توسعه نیز تکرار شده است: جامعه صنعتی به تدریج دگرگون شد. پیشرفت های تکنولوژیکی از یک سو و مبارزات کارگران از سوی دیگر، رفته رفته منطق «زندگی برای کار» را به منطق «کار برای زندگی» تبدیل کردند. در سال 1850، کارگران در فرانسه 72 ساعت و در امریکا 63 ساعت در هفته کار می کردند. 50 سال بعد، در ابتدای قرن بیستم، این ارقام به ترتیب به 64/5 و 53 ساعت کاهش یافت و پس ازجنگ جهانی دوم، به 44 ساعت در فرانسه و 40 ساعت در امریکا رسید.
مطالعات جامعه شناختی کار، نشان می دهد که میزان ساعات کار سالانه، از بیش از 4000 ساعت در ابتدای قرن، به کمتر از 2000 ساعت در انتهای قرن کاهش یافته است و پیش بینی می شود که این ساعت ها در مرفه ترین کشورهای صنعتی (ژاپن، سوئد و ...)، در دهه آینده، به زیر 1500 ساعت برسند. روشن است که به میزان کاهش ساعت های کاری، ساعت های بیشتری به اوقات فراغت افزوده می شد. میزان اوقات فراغت، به دلیل تغییرات دیگری نیز افزایش یافت: ممنوعیت کار کودکان، آموزش اجباری و رایگان، افزایش تدریجی سال های تحصیل و به تأخیرافتادن سن متوسط ورود به بازار (تنها در دهه اخیر، سن ورود به بازار از 16 سال به بالای 20 سال رسیده است)، افزایش امید زندگی (یعنی سن متوسط افراد که در طول قرن بیستم به طور دایم بالا رفت. برای مثال در کشورهای صنعتی، عمر متوسط افراد از حدود 50 سال در ابتدای قرن، به بیش از 75 سال در انتهای قرن رسید) و در کنار آن افزایش سنی، ایجاد نهاد بازنشستگی (یعنی پرداخت مزدی ویژه پس از تعداد معینی سال کار) و کاهش تدریجی سن ورود به بازنشستگی حدود 70 به 60 سال، باز هم بر تعداد سال ها و به همان میزان، بر رقم کمّی اوقات فراغت افزودند. امروزه، ساعت های کاری زیر 39 ساعت و حتی 35 ساعت در هفته، و هفته های کاری 5 و حتی 4 روزه رایج شده است. 5 هفته مرخصی سالانه همراه با حقوق، و بازنشستگی های طولانی تر، میلیاردها میلیارد ساعت «اوقات فراغت» به وجود آورده اند که همه جوامع ناچارند برای پرکردن آنها برنامه ریزی کنند.(23)
گالینگود می نویسد: یکی از علایم بیماری زمان ما، رشد بی سابقه تجارت سرگرمی است؛ چیزی که به میلی سیری ناپذیر تبدیل شده است. طبیعت کار، به خودی خود در شرایطی که تمدن ما برای آن فراهم آورده است، تحمل ناپذیر به نظر می رسد. امروزه درخواست افزایش فراغت، درخواستی معقول و پذیرفته شده در سطح جهانی تلقی می شود و معنای آن فرصتی برای سرگرمی است، و متقابلاً درخواست سرگرمی برای پرکردن این اوقات است. تقریباً در سرتاسر دنیا، ملال یا کاهش علاقه به زندگی، به مسئله دائمی ذهن انسان تبدیل شده است؛ تلاش های تب آلود برای برطرف کردن این ملال، به سرگرمی بیشتر با اعمال خطرناک و جنایی، منجر شده است. اینها نشان می دهد که تمدن ما در یک گرداب افتاده است، گردابی که از جهاتی، به نوع برخورد این تمدن با سرگرمی، مرتبط است.(24)
با الهام از مجموع مباحث طرح شده، ویژگی های اوقات فراغت در جهان معاصر را می توان این گونه خلاصه کرد:
* تبدیل اوقات فراغت به بخشی از حقوق بشر و نیاز همگانی؛
* افزایش نقش اوقات فراغت در آموزش و تکامل حیات مادی و معنوی انسان؛
* تغییر مفهوم اوقات فراغت، از باقی مانده زمان، به هر نوع فعالیت دلخواه و مورد علاقه (شغلی و غیرشعلی)؛
* تعمیم گذران اوقات فراغت به تمام اوقات شبانه روز، تمام ایام هفته و فصول سال؛
* غلبه اشتغالات فراغتی فردگرایانه بر اشتغالات فراغتی جمع گرایانه؛
* تنوع و همگرایی نسبی شیوه های گذران اوقات فراغت در مقیاس جهانی؛
* افزایش نقش گذران اوقات فراغت در نظام تولید، توزیع و مصرف جامعه (صنعت اوقات فراغت)؛
* ضرورت برنامه ریزی و مدیریت گذران اوقات فراغت در مقیاس ملی و محلی در جهت رفاه همگانی.
صنعت سرگرمی
تمایلات غریزی و روانی، زمینه های زیستی، اقتضائات فرهنگی، سرخوردگی های ناشی از کار، و عواملی از این دست، نیاز به تفریح و سرگرمی را به یکی از جدی ترین مطالبات جمعی، به ویژه در کشورهای صنعتی، تبدیل کرد. تکاپوی همه جانبه در جهت تمهید پاسخ های مناسب برای این نیاز روزافزون، رفته رفته به شکل گیری طیفی از نهادها، سازمان ها، مؤسسه ها و اقدامات در سطوح مختلف، انجامید. چندان غیرمنتظره نبود که چنین نیازی با این گستره در مقام ارضا، زمینه خلق فرآیندها و سازوکارهایی با عنوان «صنعت سرگرمی» را فراهم سازد. انگیزه ها و دواعی عوامل جریان های وابسته به این صنعت، این پدیده فرهنگی را نیز همچون دیگر عرصه های فرهنگی، به قلمرو نفوذ و میدان داری دیگر نهادها به ویژه نهادها و سازمان های اقتصادی تبدیل کرد. از این پس، لواحق، ضمائم و نتایج غالباً منفی ناشی از ارضای این نیاز بود که توجه همگان را جلب می کرد. یونسکو در گزارش سالانه خود می نویسد: «در ایالات متحده، صنعت سرگرمی و تفریحات، بعد از مهندسی هوا و فضا، فعال ترین بخش در صادرات شناخته می شود». و در ادامه می نویسد: «دنیای محصولات صنعتی مصرف انبوه، و سرگرمی و تفریحات همگانی که محرکش سود، و مشوقش گزینش های میلیاردها مصرف کننده است، به نیرویی بدل شده که دنیای مک (Mc World)اوج شکوفایی طبیعی روند مدرن سازی نامیده شده است. این نیرو نشان دهنده سیاست غفلت و پی آمدهای ناخواسته ای است که در آن جست و جوهای ظاهراً خطربازار برای سرگرمی، خلاقیت و منفعت، همه فرهنگ ها را به خطر می اندازد و پایه های استقلال را در افراد و ملل، به یکسان سست و مضمحل می سازد».(25) و بنابرگزارشی: پس از تسلیحات، بزرگ ترین تولید صادراتی ایالات متحده، مربوط به تفریحات و سرگرمی است. این امر، اهمیت سیاست گذاری در اقتصاد تفریحات و سرگرمی را نشان می دهد که جدا از مباحث زیباشناسی و محتوایی، باید تحلیل شود. به طور قطع، نگرانی هایی در مورد برنامه های معروف امریکایی مانند Bay watch and Friends وجود دارد. عموم اندیشمندانی که به نقد جایگاه سرگرمی و تفریح در جامعه مدرن پرداخته اند، نه به خود این مقوله یا ضرورت و اهمیت آن، بلکه به نحوه ارضا و عوارض و پی آمدهایش توجه کرده اند. بخش زیادی از خرده گیری های اصحاب مکتب فرانکفورت، از نخستین اندیشمندان منتقد نظام سرمایه داری، به صنعت فرهنگ و در پی آن به صنعت سرگرمی است که جایگاه محوری در جامعه مدرن دارد و اغراض اقتصادی و ایدئولوژیک را پی گیری می کند: «فریبکاری صنعت فرهنگ سازی در این امر نهفته نیست که عرضه کننده سرگرمی است، بلکه فریب اصلی آن است که صنعت، خوشی و لذت را تباه می کند؛ زیرا رخصت می دهد ملاحظات تجاری، این خوشی را درگیر کلیشه های ایدئولوژیک تمدنی و فرهنگی سازند که خود درگیر فرآیند نابودی نفس است. اخلاق و ذوق، سرگرمی بی قید و بند را به منزله امری بچگانه و ساده لوحانه نیمه کاره قطع می کنند-ساده لوحی، به اندازه عقل گرایی روشنفکرانه بد محسوب می شود-و حتی امکانات تکنیکی را محدود می سازند. صنعت فرهنگ سازی فاسد است؛ نه به این سبب که سرزمین معصیت است، بلکه از آن رو که معبدی است در خدمت لذت سطح بالا.(26)کاستلز نیز لذت جویی افراطی و رهاشده از قید و بندهای اخلاقی را مهم ترین ویژگی خطرناک این صنعت می داند: لذت جویی در رأس امور شهر پست مدرن قرار گرفته است و این، یعنی باور لذت پرستی بدون هیچ عذر و بهانه اخلاقی و بدون احساس گناه. حکومت مطلق معانی، از این نگرانی که «چرا من این کار را انجام می دهم؟» گرفته، تا جست و جو برای «پیام واقعی این بازی چیست؟» کنار گذاشته می شود. تا جای خود را به اولویت لذت به عنوان نیرویی محرک بدهد.(27)
الکسیس کارل نیز از موضعی آسیب شناسانه، به نحوه تعامل جامعه غرب با مقوله تفریح و سرگرمی، انتقاد کرده و درباره ی پی آمدهای منفی این سبک زیستی هشدار داده است: «تفریح، باتلاقی است که زندگی وقتی هدف و نظم ندارد، در آن سرنگون می شود. ارضای وحشیانه شهوت ممکن است جلب نوعی اهمیت کند، ولی هیچ چیز، منطقی تر از یک زندگی که به تفریح بگذرد نیست. اگر زندگی، منحصر به رقصیدن و با اتومبیل به دور شهر گشتن و سینما رفتن و رادیو شنیدن است، چه سودی دارد! تفریح بدون آن که متضمن نفعی باشد، فرصت هایی را که کارگران به علت تکامل ماشین ها و بهبود تهیه محصول به دست آورده اند، عبث بر باد می دهد». با تلاش های انجام شده، حداقل چهار ساعت در روز به طول زندگی افزوده شده است؛ یعنی اوقات گران بهایی که اگر کسی آن را عاقلانه مصرف کند، می تواند تعلیم بگیرد و جسم و جانش را نیرومند کند، کسب شخصیت نماید و وظیفه انسانیت خود را انجام دهد. در حقیقت، تفریح تمام دقایق آزادی را که از کار دفتر و کارخانه باقی می ماند پایمال می کند. بسیاری از کارگران جوان هفته ای سه یا چهار شب را در سینما و موزیک هال و دانسینگ می گذرانند. مطالعه رمان های کم مایه و پرگوی های روزانه، بقیه وقت آزاد را پر می کند. گوش کردن به دروغ پردازی های رادیو و تلویزیون، وسیله ی دیگری برای تلف کردن عمر اوست. تلویزیون نیز مانند سینما و موزیک هال، کاهلی قطعی به کسانی می بخشد که با آن سرگرمند. تفریح با زندگی متباین است؛ زیرا زندگی عمل است. مع هذا تفریح در دید اکثریت محصلین مدارس و کارمندان جوان مغازه ها و دفاتر و کارخانه ها، گویی چون تنها شرط زندگی است.(28)
رسانه های جمعی و سرگرمی
رسانه های جمعی، بخش جدایی ناپذیر و همواره حاضر در زندگی روزمره انسان و جامعه معاصرند. آنها در شکل دادن به فرهنگ، شیوه ی زندگی، الگوهای ارتباطی، ساختار شخصیت، نظام رفتاری اعضای جامعه، و تفسیر محیط اطراف، نقش و تأثیر تعین کننده دارند. رسانه ها در جامعه پذیرکردن افراد و انتقال میراث فرهنگی به نسل های بعد، نقش جدی ایفا می کنند. آنها در درک و توضیح رخدادها و شیوه ی برخورد با حوادث، به اعضای جامعه کمک می کنند، در شکل دهی و شناخت هویت افراد مؤثرند؛ در شناساندن و ارضای نیازهایشان دخیل اند؛ و همچنین بر واکنش به دیگر نهادهای اجتماعی اثرگذارند. و به طور کلی، رسانه ها کلیت زندگی اجتماعی را به روش های گوناگون و سطوح مختلف متأثر می سازند.رسانه های جمعی مدرن، ویژگی ها و اقتضائاتی دارند که آنها را از دیگر نهادها و سازمان های اجتماعی، متمایز می سازد. توجه به این ویژگی ها، در ارزیابی ظرفیت ها، عملکرد و پی آمدهای آنها، به ما کمک خواهد کرد.
مک کوایل، اندیشمند ارتباطات، در بیان ویژگی های ارتباطات جمعی، به ویژه با توجه به الگوی غالب رسانه ای غرب، می نویسد: «منبع، یک فرد واحد نیست، بلکه سازمانی است رسمی؛ و فرستنده ی اغلب ارتباط سازی است حرفه ای. پیام، منحصربه فرد، متغیر و غیرقابل پیش بینی نیست؛ بلکه معمولاً ساخته و پرداخته، به معیارشده و تکثیرشده است. پیام، همچنین ثمره ی کار و کالایی دارای ارزش مبادله است و گوشه چشمی نمادین به ارزش مصرف دارد. رابطه ی میان فرستنده و گیرنده، یک جهتی و به ندرت دو طرفه، ضرورتاً غیرشخصی، و اغلب مستقل از اخلاق و قابل پیش بینی است؛ به این معنا که معمولاً فرستنده، مسئولیت تأثیرات خاص پیام به روی افراد را برعهده نمی گیرد، او فقط پیام را در مقابل پول یا توجه، مبادله می کند. غیرشخصی بودن، تا حدودی از فاصله فیزیکی و اجتماعی میان فرستنده و گیرنده ناشی می شود، و تا حدودی از غیرشخصی بودن نقش ارتباط ساز جمعی که معمولاً تحت سیطره هنجارهای بی طرفی و فاصله گذاری قراردارد، متأثر است. فاصله ی اجتماعی موجود، به ایجاد رابطه ای نامتقارن می انجامد؛ زیرا فرستنده، هرچند به طور رسمی از هیچ قدرت و اختیاری در مورد گیرنده برخوردار نیست، اما معمولاً منابع، احترام، مهارت و اقتدار بیشتری در اختیار دارد. گیرنده، بخشی از گروه بزرگ مخاطبان است، تجارب مشترکی با دیگران دارد و واکنش های او قابل پیش بینی و الگودار است. ارتباط جمعی، اغلب در برگیرنده تماس هم زمان بین فرستنده و گیرندگان بسیار است که تأثیری فوری و در سطحی بسیار گسترده را امکان پذیر می کند و پاسخ فوری تعداد زیادی از مردم را در یک لحظه در پی دارد».(29)
رسانه های جمعی بخش چشمگیری از نقش ها و وظایف فرهنگی-اجتماعی را برعهده دارند.(30) یکی از کارکردهای چندگانه رسانه جمعی (از جمله رسانه های تصویری همچون تلویزیون، سینما، رایانه و ویدئو و ...)، که در مقایسه با دیگر کارکردها اهمیت بیشتری دارد. ایجاد سرگرمی به وسیله تولید و پخش برنامه های متنوع و مفرح است. هدف از این برنامه ها، پرکردن اوقات فراغت افراد، تجدید قوا، شکوفایی استعدادها، ارضای حس لذت جویی، تأمین نشاط و شادابی، رهانیدن موقت افراد از فعالیت ها و دغدغه های فرساینده ی روزمره، مهارت افزایی، انتقال فرهنگ، الگوسازی، تبلیغات و ... است. از ابتدای ظهور این رسانه ها، کارکرد سرگرمی در جهت تأمین اهداف منظور، همواره جزو برجسته ترین، مهم ترین، مؤثرترین و پررونق ترین کارکردهای آنها به شمار آمده است و حتی برخی اندیشمندان از موضعی افراطی، فلسفه وجودی این رسانه ها را به تأمین همین کارکرد، محدود و منحصر کرده اند. تردیدی نیست که سرگرمی اگر تنها کارکرد رسانه ها نباشد، یکی از مهم ترین آنهاست. تحلیل های کارکردی که از نقش اجتماعی رسانه شده نیز، این ادعا را کاملاً تأیید می کند. یکی از اندیشمندان ارتباطات، در این باره می نویسد: «تجزیه و تحلیل کارکردی... بر نقش رسانه ها در حفظ نظم اجتماعی و ساختار اجتماعی تمرکز دارد. بعضی از محققان، به عامل سرگرم سازی (entertainment) اشاره کرده و گفته اند که رسانه ها می توانند آرامش بخش و شادی آفرین باشند و درنتیجه، مخاطب راحت تر با زندگی کنار می آید و همین امر به حفظ نظم جامعه کمک می کند. ناگفته نماند که تمایز آشکاری میان برداشت های اجتماعی و روان شناختی عملکردگرایی وجود دارد. اولی بر رسانه ها و نظام اجتماعی تأکید می کند و دومی بر اینکه چگونه رسانه ها بر زندگی روزمره مردم اثر می گذارند».(31) نظر به اهمیت و جایگاه محوری تلویزیون در تأمین این کارکرد، و برای پرهیز از کلی گویی، و بیشتر به دلیل ضیق مجال، ادامه ی بحث را به بررسی نقش رسانه تلویزیون در تأمین این مهم، محدود می سازیم.
تلویزیون و سرگرمی
تماشای تلویزیون، از فعالیت های ناگزیر روزانه عموم توده ها در همه ی جوامع، هرچند با نسبت های متفاوت شمرده می شود. تلویزیون به مثابه ی منبعی از اخبار، اطلاعات، آگاهی های علمی، آموزه های اجتماعی، سرگرمی های مفرح و لذت بخش، و گونه های مختلف برنامه های جذاب، همواره مورد توجه قشرهای مختلف بوده است. دلایل این مقبولیت همگانی، در هزینه ی پایین، دسترس آسان، امکان استفاده در بیشتر جاها و بیشتر ساعات، قابلیت های تکنولوژیکی، جاذبه های هنری و زیباشناختی، تنوع برنامه ها، استفاده از رمزهای مختلف زبانی، شبه زبانی، حسی-حرکتی، زمانی-مکانی و ...، ساخته و پرداخته بودن محتواها، انطباق زیاد برنامه ها با واقعیت های زیستی، تولید حرفه ای، فعال ساختن هم زمان قوای حسی مختلف، و غیر آن خلاصه می شود.چنان که پیش تر بیان شد، کارکرد سرگرمی از مهم ترین کارکردهای رسانه ی تلویزیون است. این رسانه، در میان دیگر وسایل تفریح و سرگرمی، و گذران فراغت، بدون اغراق مقام اول را از آن خود ساخته است. به بیان برخی نویسندگان: «تلویزیون این مقام را به خود تفویض کرده که به وسیله ی بزرگ سرگرمی باشد و درنتیجه، همین مقام و جایگاه نیز به آن اعطا شده است».(32) امروزه ما در جهانی سرشار از تصاویر، زندگی می کنیم و تنها کاری که از دستمان برمی آید، این است که از آنها برای سرگرمی و لذت خود استفاده ببریم.(23)
پستمن در توضیح موقعیت اسطوره ای تکنولوژی مدرن، از جمله تلویزیون، می نویسد: «اگر به یک امریکایی معمولی پیشنهاد شود که برنامه های تلویزیونی، زودتر از ساعت پنج بامداد آغاز نشود و ساعت یازده شب هم پایان یابد و آگهی تجارتی نیز در کار نباشد، چنین پیشنهادی را مسخره می بیند، ولی نه از آن جهت که این پیشنهاد فرهنگی را تأیید نمی کند. چنین پیشنهادی را بی معنی و احمقانه می داند؛ زیرا به گمان او متضمن تغییر چیزی در طبیعت است. درست مثل اینکه پیشنهاد شود خورشید باید ساعت ده بامداد طلوع [کند]. پس مهم این است که ما از این پندار که تکنولوژی هایمان سرچشمه الهی دارند، دست بکشیم و باور کنیم که همه ی آنها برآمده از طرح ها و برنامه های خود ما و حاصل خلاقیت و بلندپروازی آدمی هستند و پتانسیل مثبت یا منفی شان کاملاً بستگی به این دارد که آگاه باشیم و بدانیم که این تکنولوژی ها با ما چه می کنند و چگونه».(34)
یکی دیگر از علمای ارتباطات، در بیان جایگاه تلویزیون در جامعه (امریکا) می نویسد: «کودکان تقریباً از زمان تولد، در معرض تماشای تلویزیون قرار دارند. اغلب خانواده ها بیش از دو دستگاه تلویزیون در اختیار دارند که در اتاق های محل زندگی خانواده گذاشته شده اند. معمولاً در طول روز، یک تلویزیون در یکی از اتاق های پذیرایی یا آشپزخانه، اتاق نشیمن و یا اتاق خواب والدین، تقریباً هفت ساعت مداوم روشن است. در این حال، خانه داری، صرف غذا، بچه داری، و مکالمه نیز جزئی از تماشای تلویزیون است و همراه با آن انجام می شود. در این شرایط، حتی کمی تماشای تلویزیون توسط نوزادان نیز امری اجتناب ناپذیر محسوب می شود. علایم شنیداری در طول هفت ساعتی که تلویزیون روشن است، جزئی از محیط آن به حساب می آیند و علایم دیداری نیز حداقل بعضی از اوقات برای مشاهده وجود دارند. یعنی والدین اغلب اوقات در حال شستن، غذا دادن و یا بازی با نوزادان خود، به تماشای تلویزیون نیز مشغول هستند. گاهی اوقات نیز نوزادان «در حال تماشا» هستند.(35)
وقت و زمان اختصاص یافته به تماشای تلویزیون، تقریباً بر همه ی فعالیت های دیگر اثر می گذارد. و به بیان دیگر، کلیت زندگی افراد در جامعه مدرن، در شعاع موقعیت و جایگاه تلویزیون، معنا و مفهوم می یابد. به بیان برخی کارشناسان: «برای بسیاری از افراد، مدت زمانی که با تلویزیون می گذرانند، بسیار بیشتر از مدتی است که در تمام مدت عمر، با تمام هنرها و نمونه های دیگر ارتباطی سر می کنند. مطالعه، شنیدن موسیقی، رفتن به کنسرت، دیدن فیلم و تئاتر، و حضور در نمایشگاه ها و تالارهای هنری، در دسترس تمام طبقات اجتماع نیست و نحوه ی برخورد و تماس با آنها گاهی آنچنان پراکنده، فردی، گران، و ذهنی است که در بین توده های وسیع، مخاطبین بسیار کمی پیدا می کنند. تماشاگران برنامه های محبوب تلویزیونی، گاهی از رقم چند میلیون نیز تجاوز می کند. هیچ یک از آثار و پیام های وسایل ارتباط جمعی نمی تواند تا این حد، مخاطبین فراوان و از جهت زمان تماشا، متحد داشته باشد. حتی سینما که به وسیله ی ارتباط مدرن جمعی است در رقابت با تلویزیون از جهت جلب تماشاگر احساس عجز می کند».(36)
گیدنز، جامعه شناس معروف انگلیسی درباره ی آثار کلان تلویزیون، بر آن است که ظهور تلویزیون، بر الگوی زندگی روزانه به شدت تأثیرگذارده است؛ زیرا بسیاری از مردم، فعالیت های دیگر را پیرامون برنامه های تلویزیونی معین، تنظیم می کنند. یک بررسی علمی در یازده کشور، که تأثیر تماشای تلویزیون بر زندگی روزانه را، با مقایسه فعالیت کسانی که تلویزیون دارند و افرادی که تلویزیون ندارد مورد تحلیل قرار داده است، نشان می دهد که در تمام کشورها، کسانی که دارای تلویزیون بودند، وقت کمتری صرف سایر فعالیت های اوقات فراغت، [مانند] دیدار دوستان، گفت و گو، وظایف خانگی، و خوابیدن می کنند.(37)
شرایبر نیز در کتاب نیروی پیام با اشاره به جاذبه مسحور کننده برنامه های تلویزیون برای اکثریت، می نویسد: «برنامه خوب باشد یا بد، مردم جلوی تلویزیون می نشینند و حتی وقتی برنامه بیش از اندازه بد باشد، آنها شکایت می کنند، اما از تماشای آن چشم نمی پوشند.» وی در اثبات نظر خود، به نتایج تجربه هایی اشاره می کند که نشان می دهند تأثیر رسانه های جمعی و به ویژه تلویزیون بر مردم، مانند مسمومیتی شبیه به مسمومیت مواد مخدر است... اعتیاد به تلویزیون، در پدید آمدن «فرهنگ تماشا» و جانشینی فعالیت تماشا به جای بسیاری از فعالیت های مفید و ارزشمند زندگی، مثل ورزش، تفریح و گردش در اوقات فراغت، و آزمایش و مطالعه، مؤثر بوده است؛ تا جایی که به نظر می رسد هر قدر رسانه های جمعی بیشتر گسترش یابند، فاصله انسان با حرکت و زندگی و طبیعت نیز بیشتر می شود. حتی در کشورهای توسعه یافته که اتومبیل، مصرف کننده را از خانه اش بیرون کشید، لذات سمعی و بصری او را به آن بازگردانده و این بار شاید برای همیشه زندانی اش کرده است.(38)
چنان که در پیش تر بیان شد، بخش زیادی از اشتیاق وافر و میل سیری ناپذیر انسان معاصر به سرگرمی، معلول تلاش تبلیغاتی سازمان ها و صنایعی است که منافع اقتصادی و اغراض غالباً انحرافی و شیطانی خود را، از این طریق جست و جو می کنند. نگاهی اجمالی به هزینه های تولید و دریافتی های حاصل از عرضه محصولات فرهنگی، صنایع تفریحی، بازی ها، ورزش ها، توریسم، و ده ها مقوله مورد استفاده در اوقات فراغت مؤید این ادعاست. این وضعیت، زمینه ی اعتراض های گسترده ای را فراهم ساخته است. انگیزه های آشکار و پنهان اقتصادی، آشکارا در این گزارش های آماری انعکاس یافته است: «اقتصاد سیاسی بر این باور است که تولید فرآورده های رسانه ای نظیر اخبار، مطبوعات، سینما، تبلیغات، نمایش، موسیقی و نظایر آن، به لحاظ ساختاری، به عوامل اقتصادی و سیاسی، به ویژه مالکیت خصوصی رسانه ها محدود است. اقتصاد سیاسی، محتوا، سبک و قالب این فرآورده ها را منوط به مالکیت تبلیغات و قدرت خرید مخاطب می داند و رسانه ها را هم یکی از عرصه های تجارت می پندارد. گراهام مورداک و پیتر گولدینگ، دوتن از تئوری پردازان برجسته اقتصاد سیاسی، بر این باورند که مهم ترین جنبه گردش کار در رسانه ها، ایجاد سود است.»(39) صنعت ساخت بازی های ویدئویی و رایانه ای، در حال حاضر به گسترده ترین و سودآورترین حرفه ها در صنعت سرگرمی کودکان تبدیل شده است. در سال 1998، درآمد شرکت هایی که به تولید، طراحی و فروش بازی ها، سایت های بازی اینترنتی و نظایر آن در سراسر جهان اشتغال داشته اند، بالغ بر 180 میلیون دلار بوده است. در سال 1998، در امریکا سهم سرگرمی های دیجیتال در بازار کودکان، بیش از درآمد ناخالص فیلم های هالیوود و ده برابر بیش از هزینه تولید فیلم های تلویزیونی کودکان بوده است».(40)
«مقایسه ی آماری برنامه های کودکان در هفت کشور آسیایی (چین، مالزی، هند، نپال، پاکستان، سری لانکا و تایلند) در 1994-1995 نشان دهنده تفوق و غلبه برنامه های کارتونی و نمایشی است. با این حال، قریب 47 درصد از کل برنامه های کودکان را تولیدات خارجی تشکیل می دهد».(41) بازی های ویدئویی که پس از تلویزیون، پرطرف دارترین نوع سرگرمی به حساب می آید، به سرعت به دومین بخش بزرگ صنعت سرگرمی مبدل شده اند. درآمد حاصل از این صنعت در سال 1998، چیزی بالغ بر 6/3 تا 8/8 میلیارد دلار بوده، در حالی که در همین سال کل فروش گیشه های بلیط فروشی فیلم های هالیوود، تنها به 5/2 میلیارد دلار رسید. بازی های ویدئویی که هم اینک با استفاده از رایانه و تلویزیون های خانگی بازی می شوند، چیزی بالغ بر 30 درصد بازار اسباب بازی امریکا را به خود اختصاص داده اند. با توجه به فروش 181 میلیون بازی رایانه ای در سال 1998، هرخانواده به طور متوسط دو بازی ویدئویی خریده است.(42) باید یادآوری کرد که متغیرهایی همچون سن، جنس، طبقه ی اجتماعی، سطح سواد، شغل، قومیت، موقعیت تمدنی، و امکانات در دسترس، در نوع تفریح و سرگرمی، مصداق های مورد استفاده، و مقدار زمان اختصاص یافته، مؤثر خواهند بود.
اوقات فراغت در ایران
در ایران نیز همچون دیگر کشورهای در حال توسعه، موضوع اوقات فراغت و نحوه ی پوشش آن، به ویژه با معیارهای فرهنگ دینی، یکی از معضلات جدی شده است. وجود برخی زمینه ها و شرایط فرهنگی-اجتماعی، حساسیت این موضوع را در کشورمان شدت بخشیده و ضرورت سیاست گذاری، برنامه ریزی و اقدامات عملی برای بهره گیری بیشتر از این فرصت ها بعضاً ناخواسته را، بیش از پیش مبرم و مؤکد ساخته است. افزایش روزافزون اوقات فراغت در ایران و باطبع نیاز جدی و همگانی به عرضه ی خدمات تفریحی، ورزشی، و سرگرمی های مدرن، نتیجه ی قهری زمینه ها و شرایط ذیل است:-کمّیت قابل توجه تعطیلات اوقات فراغت (ملی، مذهبی، انقلابی، شغلی، موسمی، پایان هفته)؛
-شهری شدن فزاینده و از دست رفتن بسیاری از فعالیت ها و اشتغالات سنتی؛
-بالابودن جمعیت جوان کشور که افزون بر زیادت نسبی اوقات فراغت، به اقتضای موقعیت سنی، به تفریح و سرگرمی نیز به طور طبیعی نیاز بیشتری دارند؛
-بی کاری های آشکار و پنهان و خستگی های ناشی از آن، که اشتیاق و احساس نیاز به تفریح را بیشتر می کند؛
-کاهش تحرک و پویایی در عرصه های کاری، غلبه روحیات کارمندی، ضعف وجدان کاری، بازده نزولی به دلیل تراکم نیروی انسانی در محیط های اشتغال، اشتیاق غالب به بطالت و تن آسایی، ضعف زیرساخت های آموزشی و مهارتی مؤثر در کاریابی خلاق؛
-نداشتن درک درست از اوقات فراغت، و یکی پنداشتن آن با تفریح و بیکاری و استراحت؛ و در نتیجه عدم بهره گیری مناسب و خلاق از این فرصت ها؛
-ضعف برنامه ریزی همه جانبه نهادها و سازمان های مسئول و آشفته کاری های آشکار؛
-کمبود امکانات فراغتی قابل استفاده برای عموم و توزیع نامناسب حداقل های موجود؛
-بالا بودن هزینه ی برخی خدمات تفریحی به دلیل ورود بخش خصوصی، و ضعف توان مالی اکثریت؛
-عرضه ی محور بودن خدمات فراغتی موجود، به جای تقاضامحوری و توجه به نیازهای متنوع مردم.
جالب اینکه در ایران نیز رسانه ها، به ویژه تلویزیون و برنامه های مفرح آن، بیشترین نقش را در پرکردن اوقات فراغت توده ها دارند. مطالعات تجربی صحت این ادعا را مدلل می سازند. محمد صادق دانشور، در بررسی چگونگی استفاده از اوقات فراغت در جمعیت ده سال به بالای تهران و حومه، در سال 1345، به این نتیجه رسید که حدود 4 درصد از این جمعیت، اوقات فراغت خود را با تماشای تلویزیون می گذرانند. زهرا نجار در پژوهش خود در سال 1352، دریافت که حدود 15 درصد از مردم، در اوقات فراغت از تلویزیون استفاده می کنند. و به طور کلی ایرانیان، به بحث و گفت و گو بیشتر علاقه دارند که رادیو و تلویزیون پاسخ گوی این نیاز است. در پژوهشی دیگر در سال1361، 41 درصد از عمده ترین فعالیت های پاسخ گویان، در فاصله بیدارشدن از خواب تا آغاز فعالیت های روزانه، تماشای تلویزیون بوده است.
بر اساس پژوهش سازمان ملی جوانان در سال 1376، حدود 91 درصد از جامعه آماری مورد بررسی، اولویت اول در گذران زمان فراعت خود را، تماشای تلویزیون گفته بودند که البته در میان دو گروه جنسی زن و مرد، تفاوت چندان زیادی دیده نشد.
فریدون تندنویس نیز در پژوهشی دریافت که 82/6 درصد از دانشجویان، روزانه تلویزیون تماشا می کنند. در یافته های این پژوهش، ادعا شده که نخستین فعالیت فراغتی برای دانشجویان 21 دانشگاه از 25 دانشگاه بزرگ کشور، «تماشای تلویزیون» بوده است. این فعالیت با کسب 16/2 درصد از کل امتیازات، در میان 19 فعالیت فراغتی، مقام نخست را آورده است. دانشجویان دختر، بیش از دانشجویان پسر به تماشای تلویزیون می پردازند و در تعطیلات تابستان، تماشای تلویزیون، نخستین فعالیت فراغتی دانشجویان دختر و پسر بیان شده است. تماشای فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی در مجموعه برنامه های تلویزیون، رتبه اول را دارد و پس از آن، به ترتیب، اخبار، برنامه های سیاسی، گزارش های ورزشی و غیره جای می گیرند.(43)
شهناز قلی زاده نیز در سال 1381 پژوهش درباره ی بررسی نقش صدا و سیما در پر ساختن اوقات فراغت نوجوانان انجام داده است. وی با روش نمونه گیری تصادفی و سیستماتیک، درباره ی 350 نفر از نوجوانان پسر و دختر 12 تا 27 ساله در مناطق شمال و جنوب تهران، به این نتیجه رسیده که بیشترین میزان اوقات فراغت، از آن جوانان 20 تا 23 ساله ساکن در شمال شهر، و کمترین میزان، متعلق به نوجوانان 12 تا 15 ساله ساکن جنوب شهر است. متوسط زمان فراغت نوجوانان و جوانان در مناطق شمالی 201 دقیقه و در مناطق جنوبی 143/5 دقیقه در شبانه روز بوده است.
میزان اوقات فراغت افراد از 12 تا 24 سالگی افزایش، و از آن پس تا 27 سالگی کاهش یافته است. در هر دو منطقه شهر تهران، متوسط زمان فراغت افراد مجرد بیشتر از افراد متأهل بوده و همچنین متوسط زمان فراغت دختران در شبانه روز، در هر دو منطقه، بیشتر از پسران بوده است. گوش دادن به نوار موسیقی، تماشای تلویزیون، تماشای فیلم های ویدئویی، مطالعه روزنامه و مجله و کتاب، و رفتن به مجموعه های تفریحی، در میان نوجوانان و جوانان شمال تهران؛ و بازی و ورزش، گوش دادن به رادیو، فعالیت های هنری، قدم زدن در خیابان ها، و ایستادن سرکوچه، در میان نوجوانان و جوانان جنوب شهر، بیشتر بوده است. نوجوانان و جوانان دختر در هر دو منطقه، بیشتر از پسرها از نحوه ی گذران اوقات فراغت خود ناراضی بودند. اوقات فراغت 75 درصد نوجوانان و جوانان، بین ساعات 18 تا 20 بود. انگیزه 62 درصد از نوجوانان تهرانی از تماشای برنامه های تلویزیونی، تفریح و سرگرمی بوده است. همچنین افراد مؤنت، بیش از افراد مذکر، سریال ها و فیلم های سینمایی ایرانی، برنامه های طنز و کمدی، و برنامه های خانواده را تماشا می کردند، در حالی که در تماشای سریال ها و فیلم های سینمایی خارجی، برنامه های ورزشی، مستند، سیاسی، آموزشی و اخبار، این رابطه برعکس بوده است. برنامه های مورد علاقه نوجوانان و جوانان به ترتیب، از این قرار بود: طنز(18%)، سریال(76%)، فیلم سینمایی(67%) و کمدی(55%). بر اساس نتایج به دست آمده، فیلم های سینمایی با 75% و انواع شوها با 60% بیننده، از جمله برنامه هایی بودند که نوجوانان و جوانان تهرانی دارای ماهواره تماشا کرده اند.(44)
علل روی آوردن بیشتر مردم به تلویزیون را می توان در این عوامل خلاصه کرد:
-کمبود امکانات تفریحی و فراغتی و سرگرمی های مفید دیگر، متناسب با حجم نیاز و علایق مصرف کنندگان؛
-سلامت و مطلوبیت نسبی برنامه های تلویزیون، تنوع و جاذبه و برخی دیگر از ویژگی ها (همچون دسترس آسان، هزیه پایین، امکان استفاده در خانه و غیر آن، که پیش تر بدان اشاره شد)؛
-مشکلات خانم ها به عنوان نیمی از جامعه، برای حضور در اماکن عمومی تفریحی و ورزشی؛
-اعتماد بیشتر به سیمای ملی، به عنوان یک رسانه دینی و تحت حاکمیت نظام اسلامی، برای استفاده کنترل ناپذیر کودکان و نوجوانان؛
-کراهت از پذیرش برخی فعالیت های تفریحی و سرگرم کننده مدرن، به دلیل غفلت زایی؛
-کانالیزه شدن تدریجی اوقات فراغت به سمت استفاده از رسانه ها و سیمای ملی، به دلیل کمبود دیگر امکانات، و ایجاد نوعی عادت وارگی؛
خانواده محوری و امکان بهره گیری از تلویزیون در جمع صمیمی خانواده، همراه با دیگر اشتغالاتی که معمولاً تماشای تلویزیون مانع از آن نمی شود.
برای رعایت اختصار، از بیان دیگر اقدامات و خدمات فراغتی که سازمان های دولتی مربوط، و بخش خصوصی، برای تأمین این مهم فراهم کرده اند، و نحوه ی استقبال از آنها، پرهیز می شود.
اسلام و سرگرمی
سیره ی عملی و منطق زیستی بیشتر مؤمنان و متشرعان متعبد، گویای نوعی دوگانگی و تباین میان فراغت و تفریح و سرگرمی خواهی، با دین داری و اقتضائات زندگی مؤمنانه است. این تلقی، باتوجه به برخی عوامل، تا حدی موجه به نظر می رسد؛ عواملی چون: پیشینه های تاریخی-فرهنگی، افراط کاری های مرفهان بی درد و قشرهای متمکن که بیشتر از ضعف پای بندی آنها به شریعت و الزامات اخلاق ناشی می شد، عملکرد حاکمان گستاخ و هواپرست، بافت سنتی جامعه که معمولاً فرصت اندکی برای این نوع اشتغالات فراهم می ساخت، ولی جنبه های افراطی و تفریطی را با مراجعه به اصول کلی شریعت و روح حاکم بر معارف وحیانی، می توان اصلاح و تعدیل کرد.برخی نویسندگان، صحت این تلقی را با ارجاع به اقتضائات فرهنگی دینی توجیه می کنند: «همواره تنشی میان ارتباط مذهبی و سرگرمی وجود داشته است و دلیل آن را باید در ماهیت درونی مفهوم مشغولیت، جست و جو کرد که یکی از مؤلفه های محوری سرگرمی است و در بسیاری از موارد، برمبنای گریز از تأمل در مسائل جدی، عمل می کند. مذهب، مستلزم تأمل عمیق، منضبط و تعهد به ارزش هایی است که پی آمدهای ازلی در پی دارند؛ در حالی که سرگرمی مستلزم فراغت هایی کوتاه از مشغله های فکری روزانه است. با این حال، گرچه سرگرمی می تواند شاد، اندوهناک یا صرفاً سرگرم کننده باشد، در همان حال، قادر است به اندازه بیشتر پیوندها و ارتباطات مذهبی، جدی و تفکربرانگیز باشد. صرف اندیشیدن به سرگرمی به عنوان جزئی طبیعی از زندگی از سوی یک فرهنگ، مستلزم وجود زمان آزادی است که فن آوری باید امکان آن را به عنوان اوقات فراغت فراهم ساخته باشد».(45)
در این بخش نیز به دلیل ضیق مجال، فقط به عرضه برخی شواهد معرّف دیدگاه اسلام در این خصوص، بسنده می شود.
-بنابر شواهد تاریخی، دین، خود همواره یکی از مراجع هنجاری تعیین سرگرمی های مجاز و ممنوع بوده است. به بیان برخی جامعه شناسان: «کلیه جوامع بشری، حتی جوامعی که دارای وضع معیشت بسیار دشوار هستند، مقداری وقت برای استفاده از لذایذ زندگی در اختیار دارند. در جوامع اولیه، تفریحات بستگی کامل با مذهب داشت و غالب اوقات جزئی از مراسم مذهبی بود. همین اصل، در مورد گذشته بسیاری از ملل متمدن و حتی در مورد اکثر جوامع روستایی و طایفه ای امروزی نیز مصداق دارد و در بسیاری از موارد، در جوامع شهرنشین، ارتباط بین تفریح و مذهب، مشهود است. از دیرزمان، کاروان ها و جشن های مذهبی توأم با بازی و آواز و رقص و نمایش و مراسم سرور و شادمانی بوده و از این راه برای تفریح و سرگرمی توده ها امکانات فراوان به وجود آمده است. اجرای مراسم، به خصوص برای حوادث مهم زندگی خانوادگی یا اجتماعی از قبیل تولد، به سن بلوغ رسیدن، ازدواج، مرگ، بذرافشانی، درو و شکار، غالباً جنبه مذهبی به خود می گیرد و فرصتی برای تفریح و ابزار نشاط و شادمانی به افراد عادی می دهد».(46) از نظر دورکیم، جامعه شناس فرانسوی، فلسفه برخی مناسک و مراسم، توتمی تکرار شونده و دارای ویژگی یادبودوارگی، سرگرم کردن، خندانیدن، ایجاد شادمانی و خلق خوش در افراد است. این نمایش ها، ضمن آنکه سرشت کیش عبادی را بهتر به ما می فهمانند، عنصر مهمی از دین را نیز هویدا می سازند که عنصر تفریحی و زیباشناختی دین است. این نمایش ها که هیچ گونه مقصود سودجویانه ندارند، سبب می شوند افراد، دنیای واقعی را فراموش کنند و به جهان دیگری بروند که تخیلشان در آنجا آسوده تر است. این نمایش ها در واقع ابزار سرگرم کردن مردم اند. گاه حتی پیش می آید که جنبه خارجی شان نیز عیناً مثل یک سرگرمی است: همه می بینند که حاضران می خندند و آشکارا تفریح می کنند.(47)
-از منظر کارکردی، برخی از انواع سرگرمی و تفریح به نتایجی می انجامند که دین بر مطلوبیت آنها مهر تأیید نهاده است. از این رو، در صورتی که این فعالیت ها، تنها علل حصول آن نتایج باشند، از باب مقدمه، مجاز خواهند بود: تردیدی نیست که تفریح و ورزش و برخی از فعالیت های فراغتی، تنها به دلیل نقش مؤثری که در پرورش قوای جسمی، روحی، فکری و اخلاقی افراد دارند و آنها را برای ایفای نقش های برتر قوت و نیرو می بخشند، مطلوبیت دارند. توسعه امکانات برای فعالیت های تفریحی و نشاط آفرین، با هدف تأمین این نتایج ضروری، امروزه به یکی از الزامات گریزناپذیر همه جوامع و دولت ها تبدیل شده است. بدیهی است که سرگرمی ها و اشتغالاتی که فاقد چنین آثار و پی آمدهایی باشند، یا بالاتر از آن، نتایج مخربی داشته باشند، از شمول این جواز خارج خواهند بود.
-شواهد درون دینی متعددی نیز وجود دارد که موضع اسلام را در خصوص اوقات فراغت و تفریح، و اشتغالات مجاز و ممنوع این مقطع، روشن می سازد. یادآوری این نکته لازم است که سرگرمی و تفریح مطلوب از دیدگاه اسلام، ویژگی ها، ملاک ها، برتری ها و شاخص هایی دارد که بخشی از آنها از آیات و روایات، بخشی در تحلیل ها و استنباط های نظری اندیشمندان و اسلام پژوهان، بخشی در نظریه ها و استفتائات فقهی به صورت صریح یا ضمنی، و بخشی نیز به دلالت عقلی و با الهام گرفتن از روح کلی دین و اقتضائات فرهنگی-تربیتی آن، استنتاج می شود. برخی از ملاک ها به موضوع و متعلق یا فعل و عمل سرگرمی مربوط است، و برخی به احوال کنشگران و فاعلان و نحوه تعامل آنها با این پدیده ها برای نمونه تنها به مواردی از آن، به اختصار و فقط برای تذکر، اشاره می شود:
-طراحی یک سبک زنده مؤمنانه آکنده از معنویت، آرامش، صفا، شور و ... که بالطبع نیاز فردی و اجتماعی به سرگرمی های معمول را تا حد زیادی برطرف می سازد.
-توصیه به برنامه ریزی و تقسیم اوقات، و اختصاص زمانی به لذت جویی و کامیابی حلال.(48)
-توصیه به تفریح و بازی برای فرح زایی و نشاط.(49)
-توصیه به چاره اندیشی برای رهایی از غم ها و هم های روزگار، که یکی از راه های آن، تمهیدات شادی آفرین و فرح بخش است.(50)
-توصیه به اینکه مؤمن باید در چهره خود شادی، غم و حزنش را در دل جای دهد.(51)
-تذکر اینکه مؤمن باید شوخ طبع و خوش برخورد باشد.(52)
-توجه دادن به اهمیت و استحباب ادخال سرور و شادی در دل مؤمنان.(53)
-توجه دادن به ضررهای دنیوی و اخروی کسالت و خمودگی.(54)
-توصیه به برخی ورزش ها و مسابقه های مفید، مثل تیراندازی، اسب سواری و شنا.(55)
-عید قراردادن روزهایی از سال و بلکه هر روز بدون گناه و معصیت.(مثل جمعه، قربان و غدیر و ...)
-توجه دادن به اسباب و زمینه های نیل به شادی و خرسندی، مانند صله رحم، ضیافت، دادن ولیمه به مناسبت های مختلف، مسافرت، زیارت اماکن مقدسه، سیر در طبیعت، عبادت و مناجات مخلصانه، در سیره معصومان علیهم السلام و عالمان دین نیز، شواهدی بر وجود اشتغال ضابطه مند و متوازن با شوخی، تفریح و فعالیت های فوق برنامه یافت می شود.(56)
-روشن است که ملاک جواز و ممنوعیت تفریح و سرگرمی در اسلام، تابع نظام اعتقادی و ارزشی، و معیارهای هنجاری آن خواهد بود. در ادامه به برخی از این اصول اشاره می شود: سرگرمی و تفریح باید در چارچوب بندگی عام مؤمنانه (57) باشد، مصداق عمل صالح و معروف باشد، از حدود الهی تجاوز نکند، مصداق لهو و لعب حرام نباشد، با حیات طیب مؤمنانه (58)تعارض نداشته باشد، سلامت روانی (59) را مخدوش نکند، معیارهای اخلاقی شناخته شده را نقض نکند، از انجام دادن امور مهم باز ندارد، از حد اعتدال خارج نشود، به غفلت از روح بندگی و معنویت نینجامد، از حالت ابزاری، خارج و به هدف تبدیل نشود، حاصل آن، رقابت های فرساینده ویرانگر نباشد و ... . از نظر ایجابی نیز، کارکردهای مورد نظر، یعنی حصول فرح و شادمانی، رفع خستگی، بازیابی، تخلیه هیجان ها، بهداشت روحی، تقویت قوای جسمی، شکوفایی استعدادها و انجام امور فوق برنامه، تحقق یابد.
بی تردید خود عبادت های شرعی در صورت بهره گیری درست، یکی از مهم ترین عوامل مؤثر در آرامش بخشی و نشاط آفرینی و طمأنینه روانی هستند. خداوند در آیه 7، سوره انشراح، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم را در هر فرصت و فراغتی، به عبادت و بندگی دعوت کرده است. علامه طباطبایی در توضیح این آیه (فاذا فرغت فانصب) می نویسد: «پس هرگاه از انجام آنچه بر تو واجب شده، فارغ شدی، نفس خود را در راه خدا یعنی عبادت و دعا خسته کن و در آن رغبت نشان بده».(60)
و به بیان دیگر، هنگامی که از کار مهمی فارغ می شوی، به مهم دیگری پرداز. هرگز بیکار نمان. تلاش و کوشش را کنار مگذار. پیوسته مشغول مجاهده باش، و پایان مهمی را آغاز مهم دیگر قرار ده.(61) بیان این نکته لازم است که معنای سخن علامه در خصوص مطلوبیت اشتغال دائم، نفی مطلق فراغت و تفریح در اسلام نیست، چرا که خود وی در مواضعی از تفسیر المیزان، ملاک ممنوعیت این نوع اشتغالات را لهو و لعب بودن آنها معرفی کرده است.(62)
-از منظر فقهی نیز به عنوان تفریح و سرگرمی، فی نفسه و بالذات، موضوع و متعلق هیچ یک از احکام شرعی مرجح نیست و از جمله موضوعاتی نیست که حکم شرعی، به طور مطلق و بدون هیچ قید و شرطی، به طبیعت آن تعلق گرفته باشد. از این رو، ترتب حکم بر هر فعالیتی که عرفاً مصداق تفریح و سرگرمی است، تابع مقارنات، ملزومات، اغراض، احوال، آثار و دیگر امور دخیل در کیفیت موضوع و شیوه عمل، خواهد بود. بر این اساس، موضوع در صورتی که نزدیک به مفسده شرعی یا عقلی، از قبیل لهو و لعب، اشاعه فساد، تهییج شهوات، نقض حریم های اخلاقی، اضرار به نفس، بازماندن از وظایف واجب و امثال آن باشد، حرام است. همچنین در صورت عاری بودن موضوع از مفسده، یا بالاتر از آن، در صورت تأمین منافع و مصالح شرعی و عقلی، همچون درمان بیماری، کسب نشاط روحی، تمدد اعصاب، انصراف توجه از اشتغالات فرساینده، تقویت قوای جسمی و امثال آن مستحب و بلکه در مواردی واجب خواهد بود.
به این ترتیب، سرگرمی و تفریح نیز به اعتبارات مختلف، مشمول احکام پنج گانه تکلیفی خواهد بود. به بیان دیگر، از آنجا که دلیل مسلّمی از کتاب، سنت و اجماع، در خصوص موضوع، برای نفی و ایجاب آن وجود ندارد، وظیفه، رجوع به اصل عملی است و با وجود شبهات محتمل، اعم از شبهات حکمیه و موضوعیه، تمسک به اصل برائت موجه خواهد بود. تنها عنوانی که برخی از فقها برای اثبات حرمت برخی از مصداق ها بدان تمسک جسته اند، عنوان «لهو» است. تردیدی نیست که این عنوان، اولاً همه مصداق های سرگرمی را دربر نمی گیرد و بر فرض پوشش همه مصداق های آن، حرام نخواهند بود. از این رو، تنها برخی از مصداق های سرگرمی همچون غنا، لهو محرم است و مابقی جای بحث و گفت و گو دارد. تفصیل مطلب، مجالی دیگر می طلبد.
- فقهای اسلام نیز بیشتر اوقات، بر همین منطق، طی طریق کرده اند. برای نمونه، مقام معظم رهبری در بیان ملاک های ممنوعیت و جواز موسیقی، به عنوان یکی از برجسته ترین سرگرمی های رایج و شایع، که قاعدتاً قابلیت تعمیم و تسری به دیگر سرگرمی ها را نیز دارد، می فرمایند: «موسیقی ای که انسان را به بیکارگی و ابتذال و بی حالی و واخوردگی از واقعیت های زندگی و امثال اینها بکشاند، موسیقی حلال نیست؛ موسیقی حرام است. موسیقی چنانچه انسان را از معنویت، از خدا و از ذکر غافل کند، حرام است. موسیقی ای که انسان را به گناه و شهوت رانی تشویق کند، حرام است؛ ... به نظرم می رسد که موسیقی می تواند گمراه کننده باشد، می تواند انسان را به شهوات دچار کند، می توان انسان را غرق در ابتذال و فساد و پستی کند؛ می تواند هم این نباشد و می تواند عکس این باشد، مرز حلال و حرام اینجاست... موسیقی متعالی، موسیقی ای است که برای هدف متعالی باشد. اگر چنین باشد، آن وقت می شود موسیقی را پاک و مقدس نامید. آن وقت می شود ما هم مثل غربی ها کنسرتی داشته باشیم که مردم، اعم از معمولی و متدین، بلیت تهیه کنند و برای شنیدن ساز و آواز شما، به آن محفل بیایند».(63) و به بیان برخی اندیشمندان: «معلوم می شود که قاعده اصلی در مزاح و سرگرمی و انواع ورزش ها، حلال بودن آنهاست. گاهی بعضی از آنها مستحب می گردد، در موقعی که به آمادگی جهاد و وسایل جنگ و حمایت از مسلمانان کمک کند؛ و این چیزها وقتی که از هدف خود منحرف شوند مکروه یا حرام می گردند، مثل اینکه بد به کار بروند و یا قمار در آنها وارد شود؛ همچنین است وقتی که به صورت هدف و مقصود اصلی درآیند، در حالی که وسیله ای بیش نیستند. در واقع این چیزها مباح شده اند تا به رفع خستگی انسان کمک کنند و در نتیجه، [وی] با فعالیت بیشتر و علاقه بیشتر به کار خود بپردازد. پس اگر انسان غرق در این امور بشود، به نحوی که به عنوان هدف او، [وی] درآیند، انسان با این اقدام خود، آنها را از صورت مجاز به صورت مکروه و یا حرام منحرف می سازد. در نتیجه آنها اگر انسان را از انجام عمل مستحبی بازدارند، مکروه و اگر از انجام عمل واجبی بازدارند، حرام می گردند.(64) همچنین در آیات و روایات و سیره معصومان علیهم السلام و در بعضی موارد شواهدی وجود دارد که در ظاهر با آنچه گفته شد، ناسازگار به نظر می رسند، ولی در پرتو اصول فوق، توجیه پذیرند. انتظار می رود که فقیهان و استادان اخلاق مسلمان، مقوله تفریح و سرگرمی را، باتوجه به ضرورت و اهمیت عصری آن و نقش و کارکردی که در زندگی انسان معاصر دارد، مورد مداقه و تأمل جدی قرار دهند و فارغ از کلیشه های ذهنی و قضاوت های سطحی، موضوع، عنوان، ادله، نقش و جایگاه، ضرورت ها و نیازها، دیدگاه ها و توجیه های متنوع در این خصوص را، از منظرهای مختلف، واکاوی و بازبینی کنند. همچنین وظایف مؤمنان و متشرعان را به صورت مدلل و مستند، و با توجه به همه ی جوانب و ملاحظات، معین سازند.
سرگرمی و سیمای ملی
سیمای ملی به عنوان یک رسانه نسبتاً فعال و پرمصرف، از توجه عمیق به مقوله سرگرمی در شکل های متنوع آن ناگزیر است. باتوجه به تلقی غالب درباره ی جدایی دین و دین ورزی از سرگرمی و سرگرمی خواهی، این سؤال معمولاً به رسانه ای همچون سیمای جمهوری اسلامی، دربخش برنامه های سرگرم کننده معطوف است، این که یک رسانه دینی (اسلامی) یا منسوب به دین، یا فعال در جامعه دینی یا تابع معیارها و ضوابط دینی، (برحسب تلقی های مختلفی که از رسانه دینی وجود دارد)، چگونه می تواند ضمن ایفای نقش های تبلیغی و ترویجی در جهت اشاعه و تقویت فرهنگ دینی؛ به تولید و عرضه برنامه های سرگرم کننده متعارف نیز، به عنوان وظیفه ای تفکیک ناپذیر و ضرورتی کارکردی که به اقتضای شأن رسانه ای و انتظارات نهادی شده، متوجه این رسانه است، بپردازد؟به بیان مصداقی، اگر کارکرد سرگرمی را، کارکرد ضروری و ناگزیر رسانه های جمعی، به اقتضای ماهیت، ضرورت، فقدان بدیل، و انتظارات مبرم فرهنگی و اجتماعی بدانیم؛ یک رسانه ی دینی همچون تلویزیون جمهوری اسلامی، چگونه می تواند ضمن حفظ خصیصه ی دینی و انجام مأموریت های محول، این کارکرد را نیز تأمین کند؛ کارکردی که در ظاهر با روح کلی معارف دینی، قرائت ترجیحی از الگوی زیست مؤمنانه، رویه ها و سنت های فرهنگی منسوب به دین، و تلقی بیشتر متشرعان، ناسازگار به نظر می رسد؟ با محوریت این کارکرد، تعابیری همچون «رسانه دینی» متناقض به نظر می رسند. بی شک، این مشکل، بیش از خود رسانه، به زمینه های ساختاری، بسترهای نهادی، راهبردها و سیاست های فرهنگی، و نظام هنجاری هدایت گر آن، مربوط می شود. همان گونه که در توضیح دیدگاه اسلام بیان شد، نه سرگرمی ذاتاً مقوله ای غیردینی است، و نه دین با هر نوع فعالیت سرگرمی به صرف سرگرم کنندگی مخالف است. یک رسانه نیز برای دینی بودن، الزاماً نباید خود را از مطلق سرگرمی ها تنزیه کند. از این رو، تولید و پخش برنامه های سرگرمی، نه تنها با دینی بودن یک رسانه منافاتی ندارد، بلکه بخش زیادی از اهداف منظور آن، تنها از همین راه تأمین می شود. بالطبع، نظام ارزشی و هنجاری حاکم بر یک رسانه است که کم و کیف برنامه ها و نحوه فعالیت آن رسانه را تعیین می کند، رسانه دینی نیز قاعدتاً با ارجاع به مرجعیت هنجاری و دستورالعمل های اجرایی خود، موضع و خط مشی های تدبیری متناسب را در برخورد با برنامه های مختلف سرگرمی و مطالبات معطوف بدان، برخواهد گزید.
شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز در مصوبه 1381/12/2، سیاست های فرهنگی جمهوری اسلامی در خصوص شیوه گذران اوقات فراغت، را با الهام از رهنمودهای دینی، به این شرح تدوین و ابلاغ کرده است: به اعتقاد جامعه شناسان، فراغت، تجربه ای است که فرد هنگام رهایی از اشتغالات و الزامات کار روزانه، بر اساس تمایلات و ره یافت های شخصی و مشارکت داوطلبانه، متناسب با نیاز و ذوق خود انتخاب می کند، تا جسم، فکر و شخصیت او رشد و پرورش یابد. سیاست فرهنگی نظام اسلامی نیز در خصوص اوقات فراغت، برمبنای اصول است: 1. زمینه سازی جهت گذران مطلوب، مفید و سازنده اوقات فراغت و هدایت فکری و عملی و بارورسازی اوقات زندگی؛ 2. فراغت، در نظام ارزشی اسلام، جنبه ی فرهنگی و دینی دارد و از صورت تفریح و سرگرمی صرف خارج است؛ 3. زمان فراغت، زمان رشد و شکوفایی استعدادها، تقویت روحیه، و مشارکت فعال فرهنگی و اجتماعی است؛ 4. اوقات فراغت، زمان خودسازی در عین کسب نشاط پایدار، شادابی، طراوت و کارایی است؛ 5. اوقات فراغت، برای رفع خستگی فکری و روانی در زندگی فردی و جمعی است. لذا ضروری است که جوامع آگاه، با اجرای سیاست های مناسب و سنجیده اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، ایجاد تسهیلات و خدمات، فراهم کردن فضاها و محیط های مناسب فرهنگی و ورزشی، اتخاذ روش های تشویق آمیز و ...، از هدر رفتن اوقات فراغت جلوگیری، و به باروری آن کمک کنند و از این راه بر غنای علمی و فرهنگی جامعه بیفزایند.»(65) این سیاست ها، قاعدتاً مبنای برنامه ریزی و اقدامات علمی همه سازمان های متولی امر تعلیم و تربیت عمومی، از جمله رسانه ملی، خواهد بود.
این شورا همچنین در بند 3-11 سیاست های کلی مربوط به صدا و سیما، «ایجاد زمینه های مناسب برای بهره گیری مطلوب و متعادل فرهنگی و هنری از اوقات فراغت و تفریح»(67) را جزو مأموریت های محوله رسانه ملی آورده است.
موادی از اساسنامه رسانه ملی (مصوب مجلس شورای اسلامی، در 27 مهر 1362 مشتمل بر سی ماده و پانزده تبصره) نیز خط مشی کلی این رسانه در عرصه فعالیت های فرهنگی و رسانه ای، از جمله ساخت و پخش برنامه های سرگرم کننده را تعیین کرده است:
ماده 5: صدا و سیما باید به عنوان یک دانشگاه عمومی، به گسترش آگاهی و رشد جامعه در زمینه های گوناگون مکتبی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی کمک کند.
ماده 9: هدف اصلی سازمان به عنوان یک دانشگاه عمومی، نشر فرهنگ اسلامی، ایجاد محیط مساعد برای تزکیه و تعلیم انسان، رشد فضایل اخلاقی، و شتاب بخشیدن به حرکت تکاملی انقلاب اسلامی در سراسر جهان است. این هدف ها در چارچوب برنامه های ارشادی آموزشی، خبری و تفریحی تأمین می گردد.
ماده 21: بالابردن سطح بینش اسلامی مردم و آشنا ساختن اقشار مختلف جامعه با اصول، مبانی و احکام اسلام، به شیوه ای رسا و بدون ابهام [از جمله وظایف رسانه ملی شمرده شده است].
ماده 27: تلاش برای جای گزینی نظام ارزشی اسلام، به جای نظام ارزشی شرق و غرب، و مبارزه با عوارض و آثار باقی مانده فرهنگ طاغوتی.
ماده 29: کوشش در ایجاد محیط مساعد برای تعالی انسان و رشد فضایل اخلاقی، تزکیه نفس و بسط معنویت در جامعه.
قانون خط مشی کلی و اصول برنامه های سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی، مصوب 17 تیر 1361 مجلس شورای اسلامی نیز، پس از بیان برخی هدف های متعالی و مورد انتظار از فعالیت های این سازمان، تأکید می کند: «رسالت دیگر این رسانه، پاسخ گویی به نیازهای تفریحی جامعه و بارور ساختن اوقات فراغت عمومی از طریق اجرای برنامه های سالم و تفریحی است؛ تا در سایه شادابی تن و روان، سلامت و آرامش فکری جامعه تأمین شود.» به همین منظور، «اجرای برنامه های تفریحی سالم و شادی آفرین» را از خط مشی های کلی و اصولی برنامه های این سازمان قلمداد می کند.»(ماده 35)
ناگفته پیداست که روشن ترین معیار، «ارج نهادن به حیثیت انسانی افراد و پرهیز از هتک حرمت آنان طبق ضوابط اسلامی»، «پرهیز از ترویج روش ها و سرگرمی هایی که به معیارهای اسلامی مخالفت دارد» و «تلاش در برحذر داشتن نسل جوان از سرگرمی های زیان بخش و اعتیادهای مضر و خطرناک»، وظیفه دیگر این دانشگاه سراسری و عمومی است.(ماده 38)
از این رو، انتظار می رود که سیمای ملی با رعایت ضوابط تعریف شده، پرکردن اوقات فراغت و تأمین سرگرمی های مفید و مفرح را از طریق ساخت و پخش برنامه های متنوع، اعم از فیلم، سریال، مستندسازی، انیمیشن، کمدی، موسیقی، ورزش، قصه گویی، مسابقه و ... وجهه همت خویش قرار دهد و از گرایش مخاطبان به رسانه های بیگانه جلوگیری کند. برنامه های سرگرم کننده افزون بر کارکردهای متعارف، در برخی موارد می توانند قالبی برای انتقال پیام ها و ارزش های دینی باشند. یکی از پژوهشگران، در پژوهش خود بهره گیری از قالب های سرگرمی را در انعکاس پیام های دینی، بسیار مؤثر و متوقع ارزیابی می کند: «هنگامی که دیدگاه مخاطبان به طور خاص، درباره هشت برنامه برگزیده دینی سیمای جمهوری اسلامی مورد تحلیل قرار گرفت، این نتیجه به دست آمد که برنامه های دینی تلویزیون، با کارکرد سرگرمی و پرکردن اوقات فراغت، با اختلاف زیاد نسبت به سایر برنامه ها، بیشترین مخاطبان را دارند؛ که مهم ترین دلایل آن را حتمالاً باید در تناسب آنها با نخستین انتظار و نیاز مخاطبان این رسانه، یعنی سرگرمی، و نیز قالب های ذاتاً جذاب تر چنین برنامه هایی جست و جو کرد، برنامه های اطلاع رسانی دینی، به عنوان کم بیننده ترین برنامه، از غفلت و ضعف برنامه ریزان نسبت به دیگر کارکرد مهم تلویزیون، یعنی اطلاع رسانی در حوزه دین، [حکایت] دارد... سرگرمی و پرکردن اوقات فراغت، بیش از سایر کارکردهای برنامه های دینی مورد توجه و استفاده مخاطبان است و با وجود آنکه تلویزیون نتوانسته است علایق و نیازهای بالای مردم را در این زمینه برآورده سازد، سرگرمی های دینی به عنوان نیازی واقعی و برآورده نشده در جامعه اسلامی ایران، هنوز اصلی ترین توقع مخاطبان تلویزیون به شمار می آید که با توجه به قابلیت های منحصر به فرد این رسانه، باید در برنامه ریزی ها بدان توجه ویژه داشت».(67)
تلقی برخی پژوهشگران از عملکرد رسانه ملی در این خصوص، این است که رسانه ملی در حال حاضر، از نظر برنامه های سرگرم کننده، در برخی موارد به بازار جهانی اتکا دارد که غالباً زمینه ها و شرایط فرهنگ بیگانه را منعکس می سازد. «خشونت»، «قتل»، «جنایت»،«ابرمردی» و «قهرمان بازی» که از ویژگی های فرهنگ بیگانه است، در این برنامه ها مکرر به فرهنگ ما معرفی می شود. تولیدات داخلی نیز گاه برداشتی از محصولات خارجی است و اگر هم نباشد، از نظر موضوع و محتوای تکنیکی، بسیار ضعیف و ابتدایی است. از آنجا که توسعه اقتصادی در زمان حاضر، توده ها به ناگهان وارد بازار مصرف فرهنگی کرده است، چنین برنامه هایی، با توجه به نداشتن آمادگی فرهنگی، تقلید از شکل های مختلف محتوای چنین برنامه هایی را سهل تر می کند و خطرهایی به وجود می آورد. سازمان صدا و سیما به محتوای چنین برنامه هایی باید توجه بیشتری کند و بر برنامه های سرگرم کننده ای که در عین حال آموزشی هستند؛ تأکید بیشتری داشته باشد.(68) به طور طبیعی اصلاح این شرایط، گامی مهم در تأمین اهداف و انتظارهای متوقع از فعالیت های رسانه ملی خواهد بود و جاذبه آن را برای استفاده انبوه مخاطبان دارای دغدغه دینی در ایران و دیگر کشورهای اسلامی به ویژه همسایگان، به غایت افزایش می دهد و بالقوه الگویی رسانه ای از ساخت و پردازش برنامه های سرگرم کننده به جهان معرفی خواهد کرد.
خلاصه و نتیجه گیری
اوقات فراغت، به عنوان زمان عاری از تعهد به انجام فعالیت های رسمی و الزامی، امور دارای ماهیت اقتصادی، و تلاش در جهت تأمین نیازهای نخستین؛ همواره بخش جدایی ناپذیر از ظرفیت زمانی است که می تواند به اشتغالات متنوع، برای رسیدن به نتایج مطلوب، اختصاص یابد.زمان فراغت در هر جامعه و حوزه تمدنی، متناسب با نظام کار و اشتغال معمول، تعیین و تعریف شده است.
بشر در هر دوره، به شیوه ای خلاق و متناسب با امکانات و سرمایه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، این مقطع زمانی را بیشتر از طریق فعالیت های خلاق سرگرم کننده و رضایت بخش، پرکرده است.
اوقات فراغت و اقدام در جهت پوشش آن با فعالیت های متنوع و سرگرم کننده، اگر در گذشته به طبقات مرفه و کودکان و نوجوانان اختصاص داشت، امروزه به یک نیاز همگانی تبدیل شده است.
جامعه صنعتی معاصر، در پی برخی تحولات بنیادین، اوقات فراغت توده ها را به میزان چشمگیری گسترش داده و ضرورت پوشش آن با فعالیت های فوق برنامه و اشتغالات مفرح، مسجل و مبرم ساخته است. افزون بر آن، وجود برخی مشکلات ساختاری فرساینده، نیاز انسان مدرن به بهره گیری از کارکردها و آثار این سنخ برنامه ها را تشدید کرده است.
رسانه های جمعی مدرن یا تولید و پخش برنامه های سرگرم کننده پرکردن اوقات فراغت از جمله اهداف و غایات کارکردی خویش قرار داده اند.
بیشتر مؤمنان و بلکه عموم مردم، مدعی وجود نوعی ناسازگاری و ناهم سویی میان مقوله سرگرمی و اقتضائات تدین و سبک زندگی مؤمنان اند. از این رو، رسانه ای دینی همچون تلویزیون جمهوری اسلامی، هرچند به اعتبار شأن رسانه ای خود، ملزم به تأمین این نیاز از راه تولید و پخش برنامه های سرگرم کننده است، به دلیل نظام هنجاری حاکم، برای ورود به این عرصه با موانع و مشکلاتی روبه روست. تدوین یک الگوی هنجاری جامع و متناسب با ظرفیت ها و محدودیت های فرهنگ دینی از یک سو و نیازها و انتظارات مخاطبان از سوی دیگر، راه برون رفت از این معضل ساختی کارکردی است.
اسلام در نظام ارزشی خود، سرگرمی را به طور کامل ممنوع یا مجاز نشمرده است. از این رو، سرگرمی نیز با لحاظ قیدها و شرایط خاص، نه فقط مجاز، بلکه بالقوه می تواند وسیله ای مفید و مؤثر در ابلاغ پیام دین و تأمین هدف های تربیتی آن باشد.
پینوشتها:
1. عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله.
2. نک: علی اکبر دهخدا، لغت نامه؛ معین، فرهنگ معین، ذیل واژه «فراغت و سرگرمی».
3. به نقل از: علی پورطاعی، چگونگی گذران اوقات فراغت نزد جوانان و نوجوانان، مشهد، ص 11.
4. جمشید بهنام، مقدمه ای بر جامعه شناسی ایران، ص 292.
5. رفتارهای فرهنگی ایرانیان، دفتر طرح های ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص 5.
6. همان، ص 11.
7. آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه: باقر ساروخانی، ص 202.
8. همان.
9. به نقل از: ایرج فیضی، سبک فراغتی و استفاده از اینترنت، ص 26.
10.سازمان ملی جوانان، گزارش ملی جوانان، بررسی وضعیت اوقات فراغت جوانان، صص 112 و 113.
11. غلام عباس توسلی، جامعه شناسی کار و شغل، صص 126 و 127.
12. ای. اف شوماخر، کوچک زیباست، ترجمه: علی رامین، ص 42.
13. نک: مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، صص 410-425.
14. Rybczynski,w.wait for the weekend p.234.
15. ken browne, an itroduct ion to sociology,pp.362-363.
16. JOFFRE DUMAZEDIER,LEISURE IN INTERNATIONAL.ENCYCLOPEDIA OF THE SOCIAL SCIENS.9,P.251.
17. ورنر سوربن و جیمز تانکارد، نظریه های ارتباطات، ترجمه: علی رضا دهقان، ص 426.
18. محمدحسن آموزگار، تربیت از دیدگاه اسلام، ص 78.
19. آدام شاف، جهان به کجا می رود؟، ترجمه: فریدون نوایی، ص 225.
20. مک لوهان و هربرت مارشال برای درک رسانه ها، ترجمه: سعید آذری، صص 278 و 282.
21. جورج کالینگوود، «هنر به مثابه سرگرمی»، ترجمه: صابره محمد کاشی، فصل نامه فارابی، دوره ی دهم، پاییز 1379، ش 2، ص 96.
22. همان، ص 97. (با اندکی تغییر).
23. ناصر فکوهی، از فرهنگ تا توسعه، صص 131 و 132.
24. همان، صص 105-107.
25. خاویار پرزدکوئیار، تنوع خلاق ما، ترجمه: گروه مترجمان، صص 266 و 268.
26. ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو، «صنعت فرهنگ سازی، به مثابه فریب توده ای»، مترجم: مراد فرهادپور، فصل نامه فلسفی، ادبی و فرهنگی ارغنون، ش 18، ص 58.
27. به نقل از: فرانک وبستر، نظریه های جامعه اطلاعاتی، ترجمه: اسماعیل قدیمی، ص 447.
28. الکسیس کارل، راه و رسم زندگی، ترجمه: پرویز دبیری،ص 20.
29. دنیس مک کوایل، درآمدی بر نظریه ارتباطات اجتماعی، ترجمه: پرویز اجلالی، ص 59.
30. نک: نظریه های ارتباطات، مترجم: علی رضا دهقان، صص 450-463.
31. کوین ویلیامز، درک تئوری رسانه، ترجمه: رحیم قاسمیان، ص 63.
32. جورج کامستاک، «تلویزیون و مخاطب»، ترجمه: شاهرخ بهار، فصل نامه رسانه، سال هشتم، شماره پیاپی 31، ص 25.
33. درک تئوری رسانه، ص 78.
34. نیل پستمن، تکنوپولی، ترجمه: صادق طباطبایی، ص 41.
35. امه دور، تلویزیون و کودکان مترجم: علی رستمی، صص 132 و 13.
36. ابراهیم رشیدپور، تلویزیون و اطفال، ص 148.
37. آنتونی گیدنز، جامع شناس، ترجمه: منوچهر صبوری، ص 475.
38. سروان شرایبر و ژان لویی، نیروی پیام، ترجمه: سروش حبیبی، صص 310-314.
39. درک تئوری رسانه، ص 69.
40. سبسیلیا فون فی لیتزن، و کاتارینا بوکت، کودکان و تلویزیون، دیدگاه ها و چشم اندازها، ترجمه: معصومه عصام، ص 11.
41. همان، ص 20.
42. الیساهای یونگ سانگ و جین آی اندرسون، «تأثیر منفی بازی های ویدیویی خشونت آمیز بر سلامت کودکان»، ترجمه: جمعی از مترجمان ماهنامه سیاحت غرب، ش 14، صص 47-49.
43. نک: بررسی وضعیت اوقات فراغت جوانان، صص 115 و 116.
44. شهناز قلی زاده. «بررسی تأثیر وسایل ارتباط جمعی (تلویزیون)، بر اوقات فراغت نوجوانان و جوانان تهران». پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی، بخشی از چکیده پایان نامه.
45. برگزیده دانش نامه دین، ارتباطات و رسانه، ترجمه: گروه مترجمان، به کوشش: حمیدرضا قادری، دانیل استون (وایراسته)، ص 215.
46. ساموئل کینگ، جامعه شناسی، ترجمه: مشفق همدانی، ص 194.
47. امیل دورکیم، صور بنیانی حیات دینی، ترجمه: باقر پرهام، صص 524 و 525.
48. نک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج67، ص 65.
49. نهج الفصاحه، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص 87.
50. نک: بحارالانوار، ج74، ص 168.
51. نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، حکمت333، ص 506.
52. نک: بحارالانوار، ج74، ص 155.
53. همان، ج71، ص 413.
54. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 534.
55. نک: شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج13، ص 345.
56. نک: بحارالانوار، ج16، صص 194 و 295.
57. نک: انعام، 162؛ ذاریات، 56.
58. نک: نحل:97.
59. نک: شعرا: 89.
60. محمدحسین طباطبایی، تفسیرالمیزان، ترجمه: سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج20، ص 535.
61. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسر نمونه، ج27، ص 128.
62. نک: تفسیر المیزان، ج8، ص 255؛ ج14، ص 346؛ ج16، ص 224.
63. مقام معظم رهبری، نکته های ناب، ج2، صص 101، 103، 108.
64. احمد شبلی، زندگی اجتماعی از دیدگاه اسلام، ترجمه: سیدمحمود اسداللهی، ص 205، همچنین نک: گروه معارف، پژوهشی درباره طنز در شریعت و اخلاق. (مصاحبه های انجام شده با برخی فقها درباره طنز و ملاک های آن).صص 93-158.
65. سایت شورای عالی انقلاب فرهنگی، بخش مصوبات.
http://www.iranculture.org/provs/view.php.
66. دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، ص 446.
67. ناصر باهنر، رسانه ها و دین، از رسانه های سنتی اسلامی تا تلویزیون، صص 157 و 159.
68. هوشنگ نایبی و محمدحسن آغاز، «فرهنگ، رسانه و نقش سیاست های رسانه ای در توسعه فرهنگی کشور»، ماهنامه مهندسی فرهنگی، ش 31 و 33، ص 50.
الف) فارسی
*قرآن کریم با ترجمه استاد محمد مهدی فولادوند.
1. آموزگار، محمدحسن، تربیت از دیدگاه اسلام، تهران، بنیاد تعلیم و تربیت اسلامی، 1361.
2. ابن ابی الحدید، معتزلی، شرح نهج البلاغه (جلد 18)، بیروت، مؤسسه انتشارات اعلمی.
3. دانیل، استون، برگزیده دانش نامه دین، ارتباطات و رسانه، گروه مترجمان، به کوشش: حمیدرضا قادری، (ویراسته)قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا وسیما، 1388.
4. باهنر، ناصر، رسانه ها و دین، از رسانه های سنتی اسلامی تا تلویزیون، تهران، مرکز تحقیقات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، چاپ دوم، 1387.
5. بهنام، جمشید و همکاران، مقدمه ای برجامعه شناسی ایران، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، 1348.
6. بیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه: باقر ساروخانی، تهران، انتشارات کیهان، چاپ دوم، 1370.
7. پستمن، نیل، تکنوپولی، ترجمه: سیدصادق طباطبایی، اطلاعات، 1375.
8. پورطاعی، علی، چگونگی گذران اوقات فراغت نزد جوانان و نوجوانان مشهد، تهران، دانشگاه تهران، 1352.
9. توسلی، غلام عباس، جامعه شناسی کار و شغل، تهران، سمت، 1375.
10. حرانی، ابومحمد حسن بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1404ق.
11. دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، (گزارش توصیفی و موضوعی مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی 1363-1383)، تهران، چاپ دوم، 1385.
12. دکوئیار، خاویر پرز، تنوع خلاق ما، ترجمه: گروه مترجمان، تهران، مرکز انتشارات کمیسیون ملی یونسکو در ایران، 1377.
13. دور، امه، تلویزیون و کودکان، ترجمه: علی رستمی، تهران،سروش، 1374.
14. دورکیم، امیل، صوربنیانی حیات دینی، ترجمه: باقر پرهام، تهران، نشرمرکز، 1383.
15. رشیدپور، ابراهیم، تلویزیون و اطفال، تهران دفتر انتشارات رادیو و تلویزیون ملی ایران، 1352.
16. رفتارهای فرهنگی ایرانیان، پدیدآورنده: دفتر طرح های ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دفتر طرح های ملی، 1383.
17. سازمان ملی جوانان، بررسی وضعیت اوقات فراغت جوانان، تهران، انتشارات مؤسسه فرهنگی اهل قلم، 1381.
18. سایت شورای عالی انقلاب فرهنگی
http://www.iranculture.org/provs/views.php
19. سورین، ورنر و جیمز تانکارد، نظریه های ارتباطات، ترجمه، علی رضا دهقان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1381.
20. شاف، آدام، جهان به کجا می رود؟ ترجمه: فریدون نوایی، تهران، مؤسسه انتشارات آگاه، 1369.
21. شرایبر، سروان، ژان لویی، نیروی پیام، ترجمه: سروش حبیبی، تهران، سروش، 1371.
22. شلبی، احمد، زندگی اجتماعی از دیدگاه اسلام، ترجمه: سید محمود اسداللهی، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1376.
23. شوماخر، ای.اف، کوچک زیباست، ترجمه: علی رامین، تهران، سروش، 1378.
24. صدیق، یوسف، «فانتزی در انیمیشن»، فارابی، دوره شانزدهم، شماره دوم، شماره 62، زمستان 1385.
25. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیرالمیزان(دوره 20 جلدی)، ترجمه: سیدمحمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1363.
26. عاملی، شیخ حر، محمدبن حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه(دوره 30 جلدی)، قم، مؤسسه آل البیت، 1409 هـ.ق.
27. فکوهی، ناصر، از فرهنگ تا توسعه، تهران، انتشارات فردوس، 1379.
28. فون فی لیتزن، سیسیلیا و کاتارینا بوکت، کودکان و تلویزیون، دیدگاه ها و چشم اندازها، ترجمه: معصومه عصام، تهران، مرکز تحقیقات، مطالعات و سنجش برنامه ای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، 1384.
29. فیضی، ایرج، سبک فراغتی و استفاده از اینترنت، تهران، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، 1386.
30. قلی زاده، شهناز، «بررسی تأثیر وسایل ارتباط جمعی (تلویزیون) بر اوقات فراغت نوجوانان و جوان تهران»، پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی، 1381.
31. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
32. کارل، الکسیس، راه و رسم زندگی، ترجمه: پرویز دبیری، تهران، ناهید، بی تا.
33. کالینگوود، جورج، «هنر به مثابه سرگرمی»، ترجمه: صابره محمدکاشانی، فصل نامه فارابی، دوره دهم، شماره دوم، شماره مسلسل 38، پاییز 1379.
34. کامستاک، جورج، «تلویزیون و مخاطب»، ترجمه: شاهرخ بهار، فصل نامه رسانه، سال هشتم، شماره سوم، شماره پیاپی 31، پاییز 1376.
35. کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق، اصول کافی، ترجمه: جواد مصطفوی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، جلد سوم، بی تا.
36. کنیک، ساموئل، جامعه شناسی، ترجمه: مشفق همدانی، تهران، کتاب های سیمرغ، چاپ ششم، 1355.
37. گروه معارف، پژهشی درباره طنز در شریعت و اخلاق، قم، بوستان کتاب، 1381.
38. گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، ترجمه: منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، 1374.
39. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 هـ.ق.
40. مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، قم، صدرا، چاپ هجدهم، 1370.
41. مقام معظم رهبری، نکته های ناب (گزیده بیانات رهبر فرزانه انقلاب در جمع دانشجویان و دانشگاهیان در سال های 1368-1383)، (جلد 2)، دفتر نشر معارف، 1384.
42. مک کوایل، دنیس، درآمدی بر نظریه ارتباطات جمعی، ترجمه: پرویز اجلالی، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها، 1382.
43. لوهان، مک و هربرت مارشال، برای درک رسانه ها، ترجمه: سعید آذری، تهران، مرکز تحقیقات، مطالعات و سنجش برنامه ای صدا و سیما، 1377.
44. مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه (دوره 27 جلدی)، قم، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ چهل و دوم، 1381.
45. نایبی، هوشنگ و محمدحسن آغاز، «فرهنگ رسانه و نقش سیاست های رسانه ای در توسعه فرهنگی کشور، ماهنامه مهندسی فرهنگی، شماره 31 و 32، مرداد و شهریور 1388.
46. نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، قم، انتشارات مباهله، چاپ دوم، 1388.
47. نهج الفصاحه، مجموعه کلمات قصار حضرت رسول(صلی الله علیه وآله و سلم)، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ پانزدهم، 1360.
48. وبستر، فرانک، نظریه های جامعه اطلاعاتی، ترجمه: اسماعیل قدیمی، تهران، قصیده سرا، چاپ دوم، 1383.
49. ویلیامز، کوین، درک تئوری رسانه، ترجمه: رحیم قاسمیان، تهران، نشر ساقی، 1386.
50. های یونگ سانگ، الیسا و جین ای. اندرسن، تأثیر منفی بازی های ویدئویی خشونت آمیز بر سلامت کودکان، جمعی از مترجمان، ماهنامه سیاحت غرب، سال دوم، شماره چهاردهم، شهریور 1383.
51. هورکهایمر، ماکس و تئودور آدورنو، «صنعت فرهنگ سازی، روشنگری به مثابه فریب توده ای»، ترجمه: مراد فرهادپور، فصل نامه فلسفی، ادبی و فرهنگی ارغنون، شماره 18، پاییز 1380.
ب) لاتین
1. Browne, ken, An introduction to Sociology Cambridge, polity press,2005.
2. Dumazedier,Joffer, LEISURE in INTERNATIONAL.
ENCYCLOPEDIA OF THE SOCIAL SCIENCES,edit,David L.Sills,The Macmillan Company and The Free Press,New York,London,1972,Volume 9.
3. Parker,S.The Future Of Work and Leisure,London,Mac Gibbon and kee,1971.
4. Rybczynski,W.Waiting for the Weekend,New York,Panguin Books,1991.
5. Stokowski,A.Patricia,Leisure in Society,Britain,by Biddles. Ltd, 1994.
6. Ken browne,an introduct ion to sociology,pp.362-363.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1390)، مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی «دین و رسانه» «رسانه دینی، دین رسانه ای»، قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، چاپ اول