زمینه پیدایش
«چون [سلطان] محمود از دعوت خواندن فارغ شد، قبا در پوشید و کلاه بر سر نهاد و موزه در پای کرد و در آیینه نگاه کرد. چهره خود را بدید، تبسم کرد و احمد حسن را گفت: دانی که این زمان در دل من چه میگردد؟! گفت: خداوند بهتر داند. گفت: میترسم که مردمان مرا دوست ندارند؛ از آنکه روی من نه نیکوست و مردمان به عادت، پادشاه نیکوروی را دوستتر دارند. احمد حسن گفت: ای خداوند! یک کار بکن تا تو را از زن و فرزند و جان خویش دوستتر دارند و به فرمان تو در آب و آتش روند! گفت: چه کنم، گفت: زر را دشمن گیر تا مردمان تو را دوست گیرند! محمود را خوش آمد و گفت: هزار معنی و فایده در زیر این سخن است».(1)پیامها
مال و ثروت بسیار مایه دردسر و منشأ دشمنیها، حسادتها و نفاقهاست.دلبستگی به مال و ثروت و انباشته کردن آن بدون هیچگونه انفاق و بذل و بخششی، موجب برانگیخته شدن کینه و دشمنی افراد دیگر به ویژه بینوایان است.
گشاده دستی و دستگیری از دیگران مایه جلب محبت آنها میشود.
کاربرد: در بیان اینکه دوستی و دلبستگی به مال دنیا منشأ بسیاری از دشمنیها و کدورتها میان مردم است.
ضرب المثل های هم مضمون
بیزران از دستبرد رهزنان آسودهاند.خانهام به پُشتم، کلیدش به مُشتم.
خوشا آن کس که بارَش کمترک بی.
زر را دوست، بسیار است و زَردار را دشمن بیشمار.
زر هرچه که بیشتر، بلا بیش.
سبکبار مردم، سبکتر روند.
سر بزرگ، بلای بزرگ دارد.
علم، تاج سر است و مال، غل گردن.
غم و غصه از در بزرگ بیشتر میآید.
مرغ پر قیمتی عمرش کوتاه است.(2)
اشعار هم مضمون
چنین زربفت وقت سوختن گفتا به دارایی * ندارایی لباس عافیت باشد نه دارایی درویش را که ملک قناعت مسلم است * درویش نام دارد و سلطان عالم است (ناصر بخاری)فراوان خزینه، فراوان غم است * کم است اندوه آن را که دنیا کم است (نظامی)
نگهبانی ملک و دولت بلاست * گدا پادشاه است و نامش گداست(3) (سعدی)
ریشه های قرآنی حدیثی
حضرت علی(علیه السلام): «صاحِبُ المالِ مَتعُوبٌ؛ دارنده مال، در رنج و سختی است».(4)امام صادق(علیه السلام): «طَلِبتُ فِراغَ القَلبِ فَوَجَدتُهُ فی قِلَّۀِ المالِ؛ آسایش دل را جستوجو کردم و آن را در کمی مال و ثروت یافتم».(5)
حضرت علی(علیه السلام): «لَیسَ الخَیرُ اَن یَکثُرَ مالُکَ وَ وَلَدُکَ وَلکِنَّ الخَیرَ اَن یَکثُرَ عِلمُکَ، وَ اَن یَعظَم حِلمُکَ، وَ اَن تُباهِیَ النّاسَ بِعِبادَۀِ رَبِّکَ؛ خیر آن نیست که دارایی و فرزندانت زیاد شود، بلکه خیر آن است که دانشت افزون شود و بردباریات بسیار گردد و به عبادت پروردگارت بر مردم بنازی».(6)
لغات
موزه: کفشاحمد حسن: وزیر محمود غزنوی
غل: زنجیر
زربفت: زربافت
پینوشتها:
1. حسن ذوالفقاری، داستانهای امثال، تهران، مازیار، 1385، چ 2، ص 562.
2. غلامرضا حیدری ابهری، حکمتنامه پارسیان، قم، نشر جمال، 1385، چ 1، صص 617 و 618.
3. همان.
4. تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه: سید جلالالدین محدث، دانشگاه تهران، 1360، چ 3، ح 5830.
5. حاجی نوری، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت، 1407 هـ.ق، چ 1، ج 12، ص 174.
6. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ترجمه: سید حسن موسوی خراسانی، بیروت، دارالتعارف و دارصعب، 1401 هـ.ق، ج 6، ص 326.
/م