انقلاب اسلامی و استحکام بخشی ساخت درونی قدرت

انقلاب اسلامی با رهبری حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) و با تکیه بر شعار نه شرقی و نه غربی محصول پیروزی رویکرد ساخت درونی قدرت و اتکا به ظرفیت ‌ها و نیروهای داخلی بوده است.
شنبه، 9 فروردين 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انقلاب اسلامی و استحکام بخشی ساخت درونی قدرت
انقلاب اسلامی و استحکام بخشی ساخت درونی قدرت

 





 


انقلاب اسلامی با رهبری حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) و با تکیه بر شعار نه شرقی و نه غربی محصول پیروزی رویکرد ساخت درونی قدرت و اتکا به ظرفیت ‌ها و نیروهای داخلی بوده است.
اکنون پس از گذشت 35 سال از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ضروری است که تاریخ این انقلاب بزرگ و تاثیرگذار مورد بازخوانی قرار گیرد که در این مقاله پایگاه بصیرت به تحلیل انقلاب اسلامی و استحکام بخشی ساخت درونی قدرت پرداخته است.
تبار تاریخی و معرفتی «استحکام بخشی ساخت درونی قدرت» به قبل از انقلاب اسلامی و در اندیشه های امام خمینی(رحمت الله علیه) بر می گردد. «استحکام بخشی ساخت درونی قدرت» در قبل از پیروزی انقلاب به خواست ملی و عمومی تبدیل شد و ملت ایران جهت دستیابی و تحقق آن، انقلاب بزرگی را آفریدند. در واقع اتکاء به درون، عزت ملی و استقلال در ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی- دفاعی بر مبنای مکتب اسلام و هویت ملی یکی از اصلی ترین اهداف مردم در مبارزه با رژیم وابسته پهلوی بوده است. این تفکر مبارزاتی در حالی شکل گرفت که حتی در بین نیروهای مخالف رژیم پهلوی هم مبارزه و انقلاب بدون اتکا به قدرت های بیرونی و بهره‌گیری از مدل های شرقی یا غربی برای تغییر، ناممکن به حساب می آمد. اما انقلاب اسلامی با رهبری حضرت امام(رحمت الله علیه) و با تکیه بر شعار نه شرقی و نه غربی محصول پیروزی رویکرد ساخت درونی قدرت و اتکا به ظرفیت ‌ها و نیروهای داخلی بوده است. لذا قبل و بعد از پیروزی انقلاب شاهد دو نوع رویکرد به ساخت قدرت بوده‌ایم که عبارتند از:1- رویکرد ساخت بیرونی قدرت 2- رویکرد ساخت درونی قدرت. در این نوشته در قالب سرفصل‌ها، به برخی از دلایل طرفداران هر یک از این رویکردها، نقش انقلاب اسلامی در ظهور و بروز ایده استحکام بخشی ساخت درونی قدرت و عوامل و الزامات آن در دهه چهارم انقلاب اسلامی می‌پردازیم.

الف) رویکرد ساخت بیرونی قدرت

1. مبانی رویکرد به ساخت بیرونی قدرت
1-1. عقلانیت ابزاری
2-1. وجود «وابستگی متقابل» در روابط بین الملل و گریزناپذیر بودن از آن
3-1. پذیرش پروژه جهانی‌سازی و هضم شدن در هژمون آن
4-1. اجتناب ناپذیر تلقی کردن قواعد جهانی و خدشه‌ناپذیر بودن هنجارهای نظام بین‌الملل
5-1. مرعوب بودن به پیشرفت و توسعه اقتصادی کشورهای غربی
6-1. پذیرش وجود فاصله غیر قابل جبران با کشورهای غربی
7-1. تلقی مقدور نبودن استقلال کشور در عصر جهانی شدن و بدیهی بودن وابستگی به سایر کشورها
8-1. برتر دانستن توان علمی و هویت فرهنگی کشورهای غربی و اجتناب ناپذیر تلقی کردن دنبال روی از آنها
2. پیامدهای رویکرد به ساخت بیرونی قدرت
1-2. در حوزه مناسبات و روابط بین‌الملل (به طور کلی در هر یک از حوزه های ذیل تبعیت از نگاه بیرونی در تقویت قدرت درونی پیامدهای زیادی خواهد داشت که ما برای رعایت اختصار به چند مورد از مهم ترین‌‌ها اشاره و تشریح بیشتر را به عهده هادیان عزیز می‌گذاریم. به عنوان مثال برخی از پیامدهای توجه به نگاه بیرونی برای ساخت قدرت در حوزه مناسبات بین‌المللی عباتند از؛ دنباله‌روی و تضعیف استقلال واقعی، خنثی شدن نقش تعیین‌کننده بازیگری در معادلات قدرت، بی‌معنا شدن صدور انقلاب و ارزش‌های ضدسلطه، تبعیت از هژمون نظام سلطه و پرهیز از هر نوع تنش در ساختارهای این نظام و ...)
2-2. در حوزه اقتصادی(آسیب‌پذیری شدید اقتصادی، به خطر افتادن ظرفیت‌‌ها و توانمندی های داخلی در منابع قدرت، عدم خروج از وابستگی اقتصادی و ...)
3-2. در حوزه فرهنگی(تضعیف هویت فرهنگی، زوال روحیه و اعتماد به نفس ملی، تعمیق فرهنگ غیر بومی و تضعیف فرهنگ ملی،آسیب‌پذیر شدن فرهنگ و تشدید تهاجمات فرهنگی بیگانه و...)
4-2. در حوزه علم و فناوری(توقف نهضت تولید علمی در کشور، افزایش پدیده فرار مغز‌ها و نخبگان، تداوم وابستگی در بخش های علمی و تکنولوژیک، بی‌اعتمادی به ظرفیت های فکری و علمی داخلی و اتکاء به بیرون و ...)
3. مصادیق عدم موفقیت با این رویکرد
در این خصوص نگاهی به وضعیت کشورهایی که با این رویکرد دست به توسعه و ساخت و تقویت قدرت درونی زده‌اند، نشان می‌دهد که اگرچه برخی از آن‌ها در گام های ابتدایی توانستند بین خود و دیگر کشورهای منطقه پیرامون فاصله ایجاد نمایند و به ظاهر برخی از مظاهر تمدنی دنیای جدید را در حوزه هایی چون ساخت خودرو، ورود در دنیای الکترونیک و ... کسب نمایند اما پس از سپری شدن سال‌‌ها معلوم شد که اولا این کشور‌ها تن‌ها در یک یا دو حوزه تقویت شده، از پیشرفت همه جانبه جا ماندند؛ ثانیا همین پیشرفت نیز با اتکا به استعدادهای درونی و بومی نبود. مصر، مالزی، ترکیه، عربستان و ... از مصادیق توسعه و پیشرفت با چنین رویکردی به ساخت قدرت محسوب می‌شوند که امروزه با مشکلاتی دست به گریبان هستند. حسنی مبارک پس از قریب به 40سال در خدمت غرب و آمریکا بودن، نه تن‌ها هیچ توفیقی در توسعه کشورش و ساخت قدرت درونی نداشت، بلکه بدون ذره‌ای کمک از سوی آمریکا سقوط کرد. ماهاتیر محمد که از او به عنوان عامل دگرگونی و توسعه کشور مالزی و از اقتصاد کشورش روزگاری تحت عنوان ببر اقتصادی منطقه نام برده می‌شد و خیلی‌‌ها الگوی به کار گرفته شده از سوی وی را برای توسعه در داخل توصیه می‌کنند، خود در مقطعی با ظاهر شدن پیامدهای اقتصاد وابسته در باره غیرواقعی بودن الگوی توسعه بیرونی، گفته بود؛ بعد از بحران های اقتصادی معلوم شد که ما ببرهای کاغذی بودیم نه ببرهای اقتصادی.

ب) دلایل رویکرد به ساخت درونی قدرت

اتکا به داخل و نیروی های خودی برای توسعه و ساخت قدرت درونی از خواسته های دینی ماست که به وفور می توان برای آن از آیات و روایات استناد کرد. آیاتی نظیر آیه مبارکه نفی هر گونه سبیل و طریقی برای سلطه کفار بر مسلمانان، آیه «واعدولهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخیل» و روایاتی چون عزت مومنی در بی‌نیازی از دیگران است، ملتی که در تامین مایحتاج اولیه خود وابسته باشد، طعم استقلال و عزت را نخواهد چشید و... در راستای ساخت درونی قدرت و کاهش از وابستگی به بیرون بسیار پرکاربرد هستند.
1- مغایرت وابستگی با استقلال و عزت ملی
2- وجود نظام سلطه و سلطه جویی و استثمارگری قدرت های غربی
3- اعتماد به کفایت و کارایی نیرو‌ها و ظرفیت های داخلی
4- نگاه به تجربه عواقب وابستگی سایر کشور‌ها به غرب
5- نگاه به تجارب موفق کشورهای متکی به فرهنگ و ظرفیت های داخلی
6- ضرورت ایجاد توان کنش و واکنش مقتدرانه در برابر فشارهای دولت های قدرت محور
7- حفظ پرستیژ و توان الهام بخشی به سایر ملت ‌ها و دستیابی به هدف بلند تمدن سازی بویژه در بین کشور‌ها و ملت های برخوردار با سابقه تمدنی
8- ضرورت توازن قوا و تداوم توسعه قدرت به نفع نظام با استفاده از ظرفیت های درونی

ج) نقش انقلاب اسلامی در ظهور و تقویت ایده استحکام بخشی ساخت درونی قدرت

1. ایجاد اعتماد به نفس در ملت و جامعه
2.بازگشت به هویت اسلامی و ایرانی و ضرورت استکبارستیزی و مقاومت مغایر با پذیرش سلطه و هژمونی قدرت ها
3. اثبات کارایی تفکر متکی به ساخت درونی قدرت
4. الهام بخشی به دیگران مبنی بر مقدور بودن اتکا به خود و عبور از ایده اتکا به قدرت بیرونی
5. تکرار و تعمیم مدل اتکا به درون در عرصه ‌ها و حوزه های مختلف و تثبیت آن(مقابله با بحران های امنیتی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی، پیشرفت علم و فناوری )
6. ارائه مدل عملیاتی استحکام بخشی به ساخت درونی قدرت در قالب مدیریت جهادی
7. مرکزیت بخشی و تبدیل شدن ارزش‌های انقلاب اسلامی به کانون الهام بخش در منطقه و جهان

د) ضرورت استحکام بخشی ساخت درونی قدرت در دهه چهارم انقلاب

- استمرار بخشی و بقای هویت و آرمان های انقلاب اسلامی
- ضرورت دستیابی سند چشم‌انداز ادامه مسیر پیشرفت در شرایط سخت تحریم و فشار
- قرارداشتن در دهه چهارم به عنوان دهه پیشرفت و عدالت و بسترسازی برای تحقق الگوی ایرانی - اسلامی پیشرفت
- تجربه ناکامی تئوری های برون‌زای توسعه در سه دهه گذشته.
- افزایش آسیب‌پذیری نظام در حوزه اقتصادی به دلیل غفلت های داخلی و دشمنی های بیرونی
- حفظ امید و ترسیم آینده روشن مبتنی بر خودباوری.
- نیاز به قدرت ملی برای مقابله با تهدیدات با اتکا به منابع داخلی
- شرایط گذار از پیچ تاریخی و سرنوشت ساز و جایابی در معادلات قدرت جهانی
- دستیابی به آرمان ‌ها و اهداف بلند تمدن سازی نوین اسلامی- ایرانی
- حفظ و تداوم دستاوردهای ارزشمند انقلاب در منطقه و جهان(احیای اسلام، خیزش‌های اسلامی برای مبارزه با استبداد و استعمار، استکبارستیزی و روحیه شهادت طلبی)
- الگوسازی انقلاب اسلامی
- تجربه به بن‌بست رسیدن الگوی غرب و در سراشیبی فروپاشی قرار گرفتن قدرت‌های لیبرالی

ه)آثار و نتایج استحکام بخشی ساخت درونی قدرت

1. افزایش قدرت ملی و توان چانه زنی در دیپلماسی و ایفای نقش تعیین کننده در تحولات منطقه ای و جهانی
2.افزایش مقاومت در برابر هر نوع فشار و باج خواهی بیرونی
3. توسعه و پیشرفت
4. ضمانت بخشی به روند رشد و پیشرفت کشور با اتکا به منابع و ظرفیت های داخلی
5. حل مسائل اساسی و مشکلات پیش روی کشور
6. تبدیل جمهوری اسلامی ایران به الگویی برای دیگر ملت‌ها
7. حفظ استقلال و عزت ملی

و) موانع موجود بر سر راه استحکام بخشی ساخت درونی قدرت

1. وجود پاره ای غفلت ها
2. استمرار خودباختگی به غرب و تفکرات برون نگر
3. کاهش روحیه انقلابی و جهادی
4. دشمنی و فشارهای بین‌المللی
5. ضعف بینش و بصیرت
6. روحیه اشرافی‌گری و تجمل‌گرایی
ز) عوامل و الزامات درون‌زایی قدرت
1. عوامل هنجاری
1-1. افزایش ایمان و باورهای اعتقادی و روحیه ملی
2-1. تقویت سرمایه اجتماعی با عمل درست مسئولین
3-1. تقویت اتحاد و وحدت وانسجام داخلی و هماهنگی بین قوا
4-1. کاربست عقل و درایت توأم با معنویت و توکل
5-1. ولایت مداری و تنظیم رفتار‌ها و تصمیمات بر محور ولایت
6-1. باور و کاربست مدیریت جهادی در همه عرصه ها
7-1. هدایت و جهت‌دهی فرهنگ عمومی به سمت قدرت و پیشرفت درون‌زا

2. عوامل نهادی

1-2. رهبری
2-2. مردم
3-2. دولت
4-2. پشتیبانی اقتصادی که بتواند مردم را در راحتی نگه دارد.
5-2. اهتمام به اقتصاد مقاومتی
6-2. افزایش بنیه دفاعی و توان بازداندگی دفاعی کشور
7-2. اولویت بخشی به ظرفیت ‌ها و منابع داخلی
8-2. بهره گیری مدبرانه و بهینه از فرصت ‌ها و امکانات بیرونی در چارچوب مصالح نظام و منافع ملی
9-2. اجماع سازی در بین نخبگان و جامعه و نسبت به الگوی قدرت و پیشرفت درون‌زا
منبع مقاله :
www.kayhan.ir



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.