بیانات علامه مصباح یزدی
خودباختگانِ غربزده
در هر جامعهای قشرهایی وجود دارند که از حیث فکری و علمی توانا هستند، ولی از نظر ایمان، باور و درک دینی ضعیفاند؛ یعنی پرداختن به مسائلی همچون کارهای علمی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برایشان مجال تعمق در دین و تعبد و تقید مذهبی نگذاشته است. به هر روی، گرایشهای درونی، شرایط زمانی و مکانی و یا علتهای دیگر، مانع از توجه جدی، قوی و ژرف این قشر به دیانت شده است و به همین دلیل کمتر کوشیدهاند پایههای اعتقادی خود را استوار کنند. این افراد میتوانند در برخی مسائل فکری، سیاسی و علمی، مطالب را به خوبی ارزیابی و مباحث را حلاجی کنند؛ با طرف مقابل مجادلهای قوی داشته باشند و به قول عامه مردم مو را از ماست بکشند و نقد، رد یا دفاع کنند، ولی درباره مسائل دینی، از آنجا که کاری عمیق و ریشهدار نکردهاند؛ استاد کافی ندیدهاند؛ مطالعه جهتدار نداشتهاند و شرایط محیطی و ویژگیهای تربیتی و آموزشی برایشان مساعد نبوده، یک نوع انحراف دینی پیدا کردهاند.در زمان ما، نمونه روشن اینها، همین روشنفکرهای غربزدهاند. ممکن است این افراد در مسائل علمی مانند علوم دقیقه، علوم تجربی یا علوم انسانی بسیار قوی باشند، زیرا در این رشتهها بررسیهای بسیاری داشتهاند و کمابیش در این عرصهها سخنها، نوشتهها و کتابهایی هم از خود به یادگار نهادهاند؛ میتوانند خودی نشان دهند و بدرخشند، اما چون در برابر افکار غربی، یک نوع شیفتگی افراطی داشتهاند، یا در فضایی زندگی کردهاند که اندیشههای وارداتی غربی چیره بوده است؛ زرق و برق و ظواهر اروپاییها را دیدهاند؛ توسعه و پیشرفتهای علمی، صنعتی و فناوریهای آنان را مشاهده کرده و در برابر ایشان هویت خود را از دست دادهاند، نگرش دینی، باورهای مذهبی و تعهد اخلاقی آنان اثر پذیرفته است. آنان به علت ضعف بنیه دینی، تصور کردهاند دین یک مانع و مزاحم برای رسیدن به موفقیتهای علمی و به دست آوردن رفاه مادی و آسایش در زندگی فردی و اجتماعی است. به همین جهت فکر میکنند باید دیانت را به حاشیه رانده، یا حتی آن را کنار بزنند! شاید گوشه و کنار هم این نگرش را ابراز کنند و اگر شرایط را مساعد دیده، گوش شنوایی بیابند ـ که البته چنین شرایطی کم هم نیست این تصورات غلط را رواج دهند. اینها دین را یک دستی میگیرند، یعنی آنچنان که باید، دین را نشناختهاند و در مقابل، دلباخته غرب، استکبار و دنیای کفر شده، پذیرفتهاند که دستاوردهای جهان غرب و سلطهگران غربی منهای دیانت است.
از آنجا که شرایط در یک کشور اسلامی و انقلابی و سرزمینی که بیشتر مردمش به دین و باورهای خود معتقدند و عشق میورزند، برای آنان مساعد نیست و جامعه آنچه را مطرح میکنند برنمیتابد، افکار واقعی و نگرشهای درونی خود را با صراحت بر زبان نمیآورند و میکوشند آرامآرام در گوشه و کنار مطالبی را مطرح کنند، تا کمکم زمینهای برای سخنان اصلیشان فراهم شود. آنان از جایی که آسیبپذیرتر است آغاز میکنند؛ نقطه ضعفهایی را که در کلمات برخی سخنرانان، نوشتهها و نشریات وجود دارد، بزرگنمایی میکنند و میکوشند نکتهای را که در حاشیهها و پاورقیها دیدهاند و بسیار جزئی و قابل چشمپوشی است، یک معضل بزرگ و خطای نابخشودنی نشان دهند، و اینگونه ابهت مروجان دیانت و کارشناسان مسائل اعتقادی را خرد کنند؛ زیرا میدانند تا زمانی که مردم به علمای دینی، مراجع تقلید و ناشران فرهنگ اهلبیت معتقدند و سخن، طرح و مباحث آنان را میپذیرند، به آسانی فریب نمیخورند.
همانگونه که امام خمینی (ره) بارها فرمودهاند، اسلام منهای روحانیت یعنی اسلام منهای اسلام. آنان چون به دین اعتقادی ندارند، به مروجان دیانت یورش میبرند. پس این سوی و آن سوی میکاوند تا دستگیرهای بیابند و مردم را نسبت به باورهای خود و رهبران دینی تضعیف کنند و بهتدریج به سوی مقاصد خطرناکتر گام بردارند و جوّی فراهم شود که بتوانند عقاید درونی خود را بر زبان آورند. به همین دلیل، این حرکت از آغاز انقلاب تاکنون، بسیار آرام و حسابشده رو به فزونی است؛ یعنی حرکتی تکاملی برای یک توطئه حساب شده، از نقطهای آغاز شد و بسیار آرام، جهتدار و با نقشه پیش میرود و هر روز برگی را ورق میزند. کمکم کار به جایی میرسد که در حقانیت امام و اصل ولایت فقیه تردید روا میدارند و باید آماده بود که در اصل خدا، دین و اعتقادات نیز خدشه وارد کنند.
البته این حادثه رخ داده است، اما بسیار تدریجی و پنهان. برخی حرکتها بسیار روشن و همهفهم است، ولی برخی، هنوز درست آشکار نشده است. تردید روا داشتن در عقاید از دیدگاه آنان، به معنای اصطلاح رایج در فرهنگ ما، به معنای باطل شمردن چیزی است. علمای مسئول، رهبران شایسته و روحانیان آگاه باید مراقب این حرکتهای فکری و فرهنگی باشند؛ اجازه ندهند عدهای با نام روشنفکر، حساب شده با مبانی دین به مبارزه برخاسته، باورهای استوار آیین اسلام و موازین شرع مقدس را چیزی شبیه افسانه و افسون تلقی کنند و چنین به جامعه القا نمایند که دوران دینداری به پایان رسیده و دیگر در اجتماع جایی برای مسائل اعتقادی و مقدس وجود ندارد و تنها علم یکهتاز میدان زندگی است. اینها بزرگترین خطرهایی هستند که اسلام و موازین آن را تهدید میکنند و عالمان دینی باید وظیفه خود را در برابر اینها تشخیص داده، به صورت معقول، شایسته و سنجیده با این حرکتهای خطرناک برخورد کنند.
شهید آیتالله مطهری از نادر عالمانی بود که در بحثها، سخنرانیها و نوشتههای خویش، اندیشههای چنین روشنفکرانی را درباره مسائل اسلامی نقد کرد و لغزشهای فکری آنان را، که بیشتر ناشی از آگاهی اندک این قشرها از معارف اسلامی بود، آشکار ساخت. او به منزله کارشناس مسائل دینی و دیدهبان دیانت، با دلسوزی و احساس تعهد، در واکنش به برداشتهای نادرست عدهای، نظراتش را به شکل سنجیده و منطقی بیان کرد و برداشتهایی را که با حقایق دینی و واقعیتهای مسلم آیین اسلام تباین داشت، مردود اعلام کرد.
سخنرانی درباره شهید مرتضی مطهری؛ مصاحبه با علامه مصباح بهمناسبت دهمین سالگرد شهادت استاد مطهری
www.harfeakhar.com