بیانات علامه مصباح یزدی
آشتی میان علم و دین
البته در مواردی خاص چنین تضادی بین علم و آنچه دین نامیده میشد وجود داشت. یافتههایی که کلیسا به نام دین مطرح میکرد، ولی هیچ اساسی در وحی الاهی و عقل نداشت، طبعاً با علم هم سازگار نبود. پس به ناچار باید دست به گزینش زد؛ یا باید علم را برگزید و آنچه به نام دین و مسیحیت نامیده میشود، کنار گذاشت، یا برعکس.
متأسفانه آنچه در مسیحیتِ تحریف شده آن روز طرح میشد، به گمان برخی، در همه ادیان جاری بود؛ یعنی کسانی پیدا شدند که مشترکاتی بین ادیان، به جز اسلام ـ که به عقیده مسلمانان، آن ادیانْ تحریف شده هستند ـ یافتند و اینها را از مشخصات دین دانسته و گفتند: اینها با علم نمیسازد. بنابراین باید میان این دو، یکی را برگزید. سرانجام کسانی که به هر دلیل مدافع دین بودند، درصدد برآمدند که نوعی آشتی بین علم و دین برقرار کنند، که این کار در شکلهای مختلفی انجام شد.
از جمله این کارها، تفسیر متون دینی بود و به جایی رسید که زبان دین را اسطورهای و افسانهای تلقی کردند. بعدها که زبانشناسی بهظاهر پیشرفت کرد، زبان دین را زبانی ویژه دانستند که در برخورد با آن باید مفهوم واقعیاش را فهمید و نباید گزارههای دینی را با گزارههای علمی و فلسفی اشتباه کرد، و طبعاً این کار از دست زبانشناسان برمیآید.
به هر روی، کوششهای مختلفی برای آشتی دادن علم، یعنی علوم تجربی و دین، یعنی مسیحیت، یا ادیان تحریف شده دیگر که جهاتی مشترک با این آیین داشتند، انجام میگرفت و گهگاه نیز مؤثر واقع میشد، ولی این تلاشها اغلب سطحی و بیتأثیر بود. برای حل این مسئله، اصولاً میبایست دو نکته را در نظر داشت:
1. در مسیحیت تحریفشده، نقطهضعفهایی وجود داشت که با حقایق اصیل دینی و کلام وحی منافات پیدا میکرد و در دین اسلام چنین چیزهایی وجود ندارد.
2. آنچه علم نامیده میشود، حقایق ثابت و تغییرناپذیری نیستند و اغلبْ مطالبی که به نام علم عرضه میشوند فرضیههایی کماعتبارند که بسا در آیندهای نه چندان دور باطل شوند.
بنابراین برای آشتی دادن اسلام با علم مشکلی در میان نیست، یعنی در اصل بین آنها تضادی نیست که لازم باشد آن را از بین ببریم، یا کم کنیم. البته اختلافاتی بین بعضی فرضیههای ظنی علوم و ظواهر برخی آیات و روایات دیده میشود که قابل حل است، زیرا یا دلالت قطعی بر آن مطلب در دین وجود ندارد، یا آن مطلب علمی به طور یقینی ثابت نشده، بلکه تنها یک مطلب ظنی است که مدتی در محافل علمی رواج یافته، طرفدارانی پیدا میکند و پس از چندی تاریخ مصرف آن پایان مییابد.
بنابراین اختلافات جزئی نباید ملاک سنجش دین و علم قرار گیرد. هرگاه گزارهای دینی و یقینی با یک مطلب قطعی علمی اختلاف پیدا کرد، میتوان از تضاد علم و دین سخن گفت، در حالی که هیچ مطلب قطعی دینی در اسلام با مباحث یقینی علم تنافی نداشته و نخواهد داشت.
این حرکت که از دوره رنسانس در غرب آغاز شد، امروز با پشتوانههای سیاسی در پی تضعیف اسلام است. بدینسان برای جوانان و دانشجویان مسلمان چنین مینمایانند که یا باید دین اسلام را پذیرفت، یا علم را؛ وفاداری به این دو، بهطور همزمان امکان ندارد. طبعاً چون دانشجو، به دانستههای علمی و یافتههای دانشهای جدید گرایش دارد، دستکم درباره دین دچار تردید و دودلی میشود و این حالت در اعماق ذهنش رسوخ میکند و همین برای دشمنان اسلام کافی است تا از آن به نفع خود بهرهبرداری کنند.
اینان از آن فداکاری، شهادتطلبی و گذشتهایی که دین برای جوانان به ارمغان میآورد میهراسند. هنگامی که انسان با ایمانی قوی، خدا و روز رستاخیز را باور کرده و به یقین برسد، این دنیا را ناپایدار دانسته، برای آن جهان جاوید میکوشد. آن ایثارها هم محصول چنین نگرشی است. بدیهی است وقتی جوانی به این مبانی مسلّم شک کند، دیگر جانش را برای یک فرض مشکوک نمیدهد و در عرصههای ایثار و دفاع حضور نمییابد.
بیتردید دستهایی پشت پرده است که چنین حرکتهایی را تشدید میکند و چه بسا افرادی هم بدون آگاهی از نقشههای دشمنان، در حال بازی در این میدان هستند. به هر حال مستکبران میکوشند حرکت مسلمانان را در جهت بیداری اسلامی، احیای هویت معنوی و بازگشت به ایمان متوقف، یا دستکم از شدت هیجان و فراگیری آن کم کنند. (1)
شهید آیتالله مطهری برای اینکه چنین تردیدهایی را از ذهنها بزداید و نقشههای مخالفان را درباره تعالیم حیاتبخش اسلام کمرنگ و خنثی کند، نخست ضرورت علمآموزی را در فرهنگ اسلامی مورد توجه قرار داد. سپس تقسیم علوم را به دو رشته دینی و غیر دینی نادرست خواند، و افزود جامعیت اسلام اقتضا میکند هر علم سودمندی را که برای جامعه اسلامی ضروری است به دست آوریم. او یادآوری کرد علوم قطعی که از حالت نظری، فرضیه و نظریههای مقدماتی به مباحث کاربردی رسیدهاند با اسلام هیچگونه تضادی ندارند، ولی علم بهتنهایی نمیتواند ضامن سعادت جامعه باشد. جامعه همزمان به این دو بال نیاز دارد و ایمانِ بدون علم وبال است. آن شهید فریاد زد اگر میخواهیم دینی درست داشته باشیم و عدالت در میان ما حکم براند باید با علم، ایمان، شناخت و آگاهی مردم را افزایش دهیم. مسلمانان باید همگی بیدار شده برای رهایی از نابودی، نادانی و عقبماندگی، جهادی مقدس را آغاز کنند که هم نیازمند دانشآموزی و تولید علم است و هم محتاج رشد اخلاقی، تربیتی و معنوی.
آن متفکر فرزانه، تصریح کرد علم و ایمان دو رکن از ارکان انسانیت است، ولی تعالیم تحریفی اربابان کلیسا، علم و دین را در برابر هم قرار داد و همین برداشت سبب شد که تاریخ تمدن اروپا را در هزار و پانصد سال اخیر به عصر ایمان و علم تقسیم کنند. در صورتی که تاریخ تمدن اسلامی به دو دوره شکوفایی علم و ایمان و نابودی همزمان این دو تقسیم شده است. او سفارش میکرد مسلمانان کورکورانه تضاد علم و ایمان را امری مسلّم تلقی نکنند.
به اعتقاد شهید مطهری علمگرایی محض، ویژه انسان ناتوان است و انسانی که با این شرایط تربیت میشود دچار کمبودهایی است و باید ایمانی در کار باشد که عشق، امید و حرارت به وجود آورد و درون را به سوی هدفی عالی رهنمون شود. پس علم و دین نهتنها نقضکننده یکدیگر نیستند، بلکه مکمل و متمم هم میباشند. جدایی این دو، خسارتهایی جبرانناپذیر به بار میآورد؛ ایمان بدون علم و شناخت از جهل، خرافات و جمود به دست میآید و علم هم وقتی از ایمان و دیانت فاصله بگیرد، تیغی است در کف زنگی مست و چراغ در دست دزد برای گزیدهتر بردن کالا.
عالم و جاهل بیایمان از نظر رفتار با هم تفاوتی ندارند. جایی که ایمان بدون علم حضور داشته است، کوششهای بشردوستانه صرف اموری شده که نتایج خوبی به بار نیاورده و گاهی منشأ تعصبها و کشمکشهای زیانبار شده است. همچنین وقتی علم یکهتاز میدان باشد و برای ایمان و دیانت جایی نگذارد، مانند بسیاری از جوامع امروز، همه توانایی علوم، فناوریها و توسعههای صنعتی و تکنولوژی صرف خودخواهیها، فزونطلبیها، برتریجوییها، استثمارها، اسارت مردم، نیرنگها و توطئهها میشود. برخی دانشمندان میگویند همه مشکلات بشر با سرانگشت علم باز میشود؛ اما تجربه خلاف آن را ثابت کرده است. شهید مطهری با این توضیحات میافزاید امروز دیگر متفکری نیست که نیاز انسان را به ایمان انکار کند. علم همیشه ثابت باقی نمیماند و گاهی در بنیادهای خود شک میکند که البته همین باعث گسترش آن میشود؛ اما در تعالیم دینی که از کانون وحی گرفته شده است امکان چنین تردید و خطاهایی وجود ندارد و بنیانهای مذهبی، جاودانه تغییرناپذیر، مقدس و یقینی هستند. بهعلاوه علم نتوانسته به بسیاری از پرسشها پاسخ دهد و در زمینه پیدایش جهان هستی و غایت جهان به بنبست میرسد.
پینوشتها:
(1) مصاحبه با علامه مصباح بهمناسبت فرارسیدن دهمین سالگرد شهادت آیتالله مطهری.
www.harfeakhar.com