در شناخت عملکرد استعمار

کتاب سرزمین سوخته، اثر دکتر رضا رئیس طوسی، پژوهشی ژرف و بنیادین در چند و چون عملکرد استعمار انگلیس و واپس ماندگی منطقه سیستان است. رئیس طوسی بر بنیاد اسناد آرشیوهای مختلف خارجی و داخلی و دیگر منابع
شنبه، 27 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
در شناخت عملکرد استعمار
 در شناخت عملکرد استعمار

 

نویسنده: دکتر حجت فلاح




 
• سرزمین سوخته، دیپلماسی بریتانیا در سیستان
• رضا رئیس طوسی
• تهران، گام نو، چاپ اول، 1385

کتاب سرزمین سوخته(1)، اثر دکتر رضا رئیس طوسی(2)، پژوهشی ژرف و بنیادین در چند و چون عملکرد استعمار انگلیس و واپس ماندگی منطقه سیستان است. رئیس طوسی بر بنیاد اسناد آرشیوهای مختلف خارجی و داخلی و دیگر منابع تاریخی، اثری ماندگار در شناخت عملکرد استعمار در ایران ارائه کرده است(3). تاریخ نگاری نومحافظه کار(4)، در سالیان اخیر، با انتشار پژوهش هایی در قلمرو تاریخ قاجار و معاصر، به دنبال تقلیل دادن تمامی مسائل تاریخی به تضاد و سنت و تجدد، ستیز با جریان های رادیکال-مردم گرا، دفاع از رجال مستبد و متحد استعمار برآمده است. اثر رئیس طوسی رویه ای مستند بر چنین تاریخ نگاری بی بنیادی است.
نویسنده کتاب که خود در سالیان دانش آموزی اش، وضعیت ناگوار مهاجران سیستانی را در محله های قدیمی مشهد نظاره کرده بود، انگیزه ای قدرتمند برای پژوهش درباره تبار آن سیستانیان دلیر و آزاده و شریف داشت(5). منطقه سیستان یادآور تمدن کهن ایران زمین و جایگاه اسطوره های کهن پهلوانی و دلیری است. این منطقه تا سده دهم قمری بسیار آباد و از مناطق غنی کشاورزی و دامپروری ایران بود. به حاصل خیزی خاک آن در گزارش های مستند داخلی و نیز گزارش های گوناگون مأموران انگلیسی اشاره شده است. این ویژگی جغرافیایی و طبیعی، زمینه تبدیل شدن به «انبار غله ایران» را داشته است(6). زمینه ای که به تعبیر نویسنده کتاب، سیستان را تبدیل به حوزه رقابت دائم قدرت های استعمار روس و انگلیس کرده بود. در حقیقت «دخالت های این دو قدرت در منطقه، عامل اصلی فقر و فلاکت مردم آن بود که در این سرزمین زرخیز روزگار مشقت باری را می گذراندند».(7) چنان که می دانیم انگلستان با جنگ پلاسی در 1170ق./1757م. نفوذ و سلطه خود را بر هند تحکیم و با نابودی اقتصاد خود بسنده روستایی آن، هند را به زائده اقتصادی خود بدل کرد. به تعبیر نهرو زوال اقتصادی هند، زمینه ساز انقلاب صنعتی در انگلستان بود(8). مارکس در ارزیابی سلطه انگلستان بر هند، متذکر شده بود که انگلستان در هند، دو اداره از سه اداره تاریخی استبداد شرقی یعنی اداره جنگ (غارت در خارج) و اداره مالیه (غارت در داخل) را حفظ کرده بود؛ اما به اداره (کارهای اجتماعی) یک سره بی اعتنا بود(9). مارکس معتقد بود که تنها در هند می توان «به دورویی ژرف و وحشیگری خاص تمدن بورژوازی» پی برد، مگر در هندوستان نبود که بورژوازی-چنان که خود لرد، این درنده بزرگ گفته است- در جایی که رشوه دادن ساده برای دستیابی به هدف های تاراج گونه بسنده نبوده، به بی رحمانه ترین اخاذی دست زده است»(10).
ایران، به ویژه منطقه زرخیر سیستان به دلیل نزدیکی به هند تحت سلطه بریتانیا، به منطقه مورد طمع و نفوذ آن کشو بدل شده بود. این سیاست نفوذ، از همان آغاز 1215ق./1800م. با ورود هیأت سرجان مالکم آغاز شد(11). حفظ هند مسأله اصلی سیاست منطقه ای انگلیس بود. مقابله انگلستان یا نفوذ روسیه تزاری از طریق خراسان شمالی، زمینه جدایی هرات از ایران و نیز جدایی بخشی از سیستان و ایجاد بحران در آب مورد نیاز منطقه سیستان بود. جدایی هرات، علی رغم پیروزی های آغازین ارتش ایران به فرماندهی سلطان مراد میرزا حسام السلطنه صورت گرفت. صدراعظم ایران، میرزاآقاخان نوری، به دنبال اشغال خارک و استقرار نیروهای انگلیسی در جنوب، بی توجه به پیروزی های فرمانده ایرانی در هرات، که گویا از معضلات انگلیس در پرتو قیام عموم مردم هند در 1274ق./1857 م. نیز آگاه بود، ناصرالدین شاه را متقاعد به اعزام هیأتی به پاریس برای انعقاد معاهده صلح کرد.(12)
بر بنیاد معاهده پاریس، هرات برای همیشه از ایران جدا شد. دکتر رئیس طوسی بر این باور است که از این زمان «بریتانیا از بخش میانی شرق ایران، یعنی دشت وسیع سیستان نیز چشم طمع فرونبست(13)». به دنبال معاهده پاریس بود که چارلز موری، سفیر وقت دولت استعماری انگلیس در ایران، مدعی شد که سیستان هم جزو افغانستان است.(14)
دولت ایران و صدراعظم نوری که از «سلوک رفتار مستر موری» به تنگ آمده بود، در مکتوبی مفصل بر حاکمیت تاریخی ایران بر سیستان تأکید کرد. دولت ایران به دنبال آن بود که با کمک دولت های فرانسه و روسیه از شدت فشار سفیر انگلیس بکاهد.(15)
دولت ایران معتقد بود که «بر سر سیستان حرف زدن مثل این است که در سر قم و کاشان حرف» گفته شود. صدر اعظم نوری در این نامه ها، امتیازات گوناگونی که در جریان مسأله هرات به دولت انگلیس، بی هیچ دلیلی داده بود، آشکار می سازد. او نمی دانست نتیجه وابستگی به انگلستان و همراهی و مساعدت با آن دولت، از اساس سرستیز با منافع ملی ایران است.
دکتر رئیس طوسی بر این باور است که طرح ادعای موری، سفیر انگلیس، درباره سیستان جهت «ایجاد زمینه مساعد برای اقدامات بعدی» بوده است و هدف فوری و مقطعی آن در هم شکستن مقاومت ایران گرایانه سلطان احدخان در هرات بود، زیرا او مدت ها پس از معاهده پاریس، بی توجه به مفاد آن، به نام ایران خطبه می خواند؛ اما دولت ایران و شخص صدراعظم نوری کوچک ترین همراهی با او نداشت(16). جدایی عملی هرات از ایران در 1279ق./1862م، پس از فراغت انگلیس از مسائل مربوط به قیام گسترده 59-1857 هندیان و با کمک عامل آن دولت در افغانستان، یعنی دولت محمدخان صورت گرفت. از این تاریخ بود که دولت محمدخان به تحریک انگلیسی ها به دنبال دست اندازی و تجاوز در منطقه سیستان برآمد(17). دولت ایران با کمک سرداران و حاکم قائن، میرعلم خان حشمت الملک و مظفرالدوله حاکم کرمان، مانع از تجاوز دوست محمدخان شد(18).
مدتی بعد، دولت انگلیس با اخذ امتیاز خطوط تلگراف در جنوب ایران، راه را برای نفوذ بیشتر خود تسهیل کرد. در 1286 ق./1870م، به دنبال اعلام جنگ شیرعلی خان حاکم افغان بر ضد ایران، دولت انگلیس به استناد ماده ششم عهدنامه پاریس به دنبال حکمیت برآمد. سرهنگ فردریک گلد اسمید، مدیر کل اداره تلگراف هند-اروپا، که یک دهه به دلیل مسائل مربوط به تلگراف جنوب در میان رؤسای منطقه سیستان نفوذ داشت، به عنوان حکم برای اختلافات ایران و افغانستان تعیین شد(19). کمیسیون حکمیت، در دسامبر 1871، کار خود را در سیستان آغاز کرد. گلداسمید به دلیل جدا کردن یک منطقه مهم از ایران، از حکومت انگلیس لقب «سر» گرفت.(20) از سوی دولت ایران، معصوم خان انصاری به سرپرستی هیأت ایران به سیستان رفت. گلداسمید، در فوریه 1872م، به نصرت آباد وارد شد. میرعلی خان امیر قائن به تماس های گلداسمیت در منطقه بدبین بود.(21)شگفت آنکه در هیأت افغانستان، ژنرال سر ریچارد پولاک و دستیارش دکتر بلو به عنوان نماینده لرد میو، نایب السلطنه هند، حضور داشتند.
گلد اسمیت علی الظاهر، در اعتراض به عدم رعایت تشریفات لازم از سوی مأمور ایران و حاکم قائن، به تهران رفت. او در جمع بندی ادعاهای دو طرف، به زعم خود، به تقسیم سیستان رسید. وی به بهانه ی دوران حاکمیت بسیار کوتاه احمدشاه درانی در سیستان، این منطقه تاریخی ایران را به دو قسمت تقسیم کرد. 4159 مایل مربع خاک سیستان به افغانستان داده شد و 2848 مایل مربع آن در مالکیت ایران باقی ماند. سرداران افغانی متحیر از چنین حکمیتی، برای مدتی از تصرف زمین های جداشده از مرز ایران خودداری می کردند. شاه در آغاز، رأی حکمیت گلداسمید را نمی پذیرفت؛ اما در 1299ق./1873م. هنگام دیدار از لندن، تحت فشار مقامات بریتانیا به آن رضایت داد.(22)
رئیس طوسی به درستی بر این باور است که مردم سیستان و ایران و عاملان حکومت ایران در منطقه، برخلاف دولت مرکزی و شاه هیچ گاه به این حکمیت مشروعیت نبخشیدند و آن را ابزار غارت سرزمین خود دانستند. اما مردم آزاد و شریف سیستان و عاملان و حاکمان میهن پرست، چون «تحت حکومت استبدادی، نقش ناچیزی در تعیین سرنوشت خود» داشتند، «به هر شکلی مجبور به اطاعت» از آن بودند.(23)
فصل دوم این اثر با عنوان «سیستان در احتضار» به بررسی مداخلات انگلستان و رقابت های این دولت با روسیه در سه دهه پس از تقسیم سیستان، در 1298ق./1872م، اختصاص یافته است.
روس ها از اوایل دهه 1290ق./1870م، با پیشروی در شرق، هندوستان را تهدید می کردند. سیاست انگلستان این بود که از یک سو دولت ایران را به مقاومت در برابر پیشروی روس ها تشویق کند و از سوی دیگر با حفظ و تحکیم مرزهای غربی جلوی نفوذ دولت روس شد. پیشروی روس ها زمینه عقد معاهده ای و جدایی بخش های مناطق شمال شرقی ایران شد.(24) تصرف مرو در ژانویه 1884م. توسط روس ها، هجوم به هند را آسان ساخته بود.(25) لرد جرج کرزن که در سال های 1323-1317ق./1905-1899م. نایب السلطنه هند بود، سیاست حفظ ایران ضعیف را دنبال می کرد.(26) او در مقابل نفوذ روس ها در شمال، ضرورت نفوذ گسترده انگلستان در میان ایالات جنوب را توصیه می کرد؛ او همچنین بر این سیاست تأکید داشت که انگلستان باید به منطقه سیستان به عنوان منطقه ویژه نفوذ خود بنگرد. او از سیاست کشور حایل دفاع نمی کرد کرزن کشورهایی چون ایران و افغانستان و تبت را ضعیف تر از این می دانست که بتوانند در مقابل نفوذ روسیه مقاومت کنند. از این رو از سیاست پیشروی فعال و نفوذ بیشتر دفاع و بالضروره تسخیر خلیج فارس برای دفاع از هند را توصیه می کرد.(27)
رئیس طوسی در این فصل توضیح می دهد که چگونه شاه و دستگاه به غایت فاسد قاجاری، زمینه نفوذ دو قدرت روس و انگلیس را در سیستان فراهم ساختند. نویسنده کتاب به طور مستند نشان داده است که چگونه برای سامان مخارج دربار، فروش املاک خالصه در دستور کار قرار گرفت و سیستان، که تمام سرزمین آن خالصه بود، به معرض فروش گذاشته شد.(28)
از 1309ق./1891 م. پس از مرگ میرعلم خان حشمت الملک که در مجموع مردی مستقل و میهن پرست بود، منطقه تحت سلطه او میان فرزندانش تقسیم شد. حکومت سیستان به فرزند بزرگش امیرعلی اکبرخان حشمت الملک سپرده شد و حکومت قائن به فرزند دیگر او اسماعیل خان شوکت الملک. میرعلی اکبر خان حشمت الملک برخلاف پدر، حمایت از انگلستان را را در پیش گرفته بود.(29)
در بهار 1319ق./1901م. دولت ایران، زمین های خالصه سیستان را به مبلغ صد هزار لیره استرلینگ به حشمت الملک پیشنهاد کرد. حشمت الملک از کنسول بریتانیا چینوویکترنج کمک خواست. کرزن نایب السلطنه هند، ضمن تردید در کمک به حشمت الملک، خواستار استفاده از ضعف مالی ایران شد و پیشنهاد کرد که در ازای وثیقه درآمد سیستان، به دولت ایران وام داده شود. در عین حال از نظر کرزن، ضروری بود که برای حفظ حشمت الملک تلاش شود و به دولت ایران یادآوری کرد که هرگونه اقدام برای عزل او، بی لطفی به انگلستان تلقی خواهد شد(30). لنزدان در تلگرامی به آرتور هاردینگ نظر کرزن را تأیید کرد. دولت روسیه تزاری هم با تحرکات انگلستان در منطقه، فعال شد و به دنبال اخذ امتیازاتی در سیستان برآمد. این تحرکات موجب نگرانی دولت انگلیس شد و در این زمینه مکاتباتی با دولت ایران کرد که در نهایت امین السلطان به هاردینگ قول داد که شاه قصد فروش املاک خالصه سیستان به روسیه را ندارد.
مظفرالدین شاه از بهار 1319ق./1901م، نسبت به وفاداری حشمت الملک دچار تردید شده و به فکر عزل او برآمده بود؛ اما انگلستان مانع فشار دولت به حشمت الملک می شد.(31)
انگلستان از اواخر 1319ق./1901م. به دنبال آن بود که در صورت پیشروی روس ها به اشغال سیستان، بندرعباس، قشم، هنگام و هرمز کنند.(32) در همین ایام، در سیستان به دلیل تغییر مسیر آب هیرمند، در بخش شمال شرق مرز ایران و افغانستان اختلافاتی بین دو کشور بروز کرد. نایب السلطنه هند به دنبال هدف های استراتژیک خود از حل این مناقشه جلوگیری می کرد. انگلیسی ها افغان ها را ترغیب به تجاوز به خاک ایران می کردند. افغان ها پس از هجوم در 1320ق./1902م. عقب نشستند؛ اما پس از عقب نشینی سدی را خراب کردند و آب را به روی سیستان بستند. این اقدام روستاییان منطقه را با وضعیت مرگباری روبرو ساخت.(33) این مسأله شکایت ایران را به دنبال داشت. انگلستان بر اساس معاهده پاریس باید حکم می شد. از این رو هیأتی به ریاست هنری مک ماهون که از پیش برای ارزیابی منطقه برای ورود به سیستان آماده شده بود به عنوان حکم تعیین شد؛ اما پس از مدتی با افزایش آب رودخانه هیرمند، عملاً مسأله کم آبی در حال برطرف شدن بود. از این رو میرزا نصرالله خان مشیرالدوله وزیر خارجه وقت در مکتوبی متذکر شد که دیگر لزومی به مسافرت هیأت حکمیت انگلیسی نیست.(34) اما این بار هاردینگ از سوی دولت افغانستان دیدگاه های مبهمی را مطرح ساخت. هاردینگ با تلاش حکومت انگلیسی هند در نهایت نامه ای از امیر افغانستان دریافت کرد که خواستار حل مسأله آب بود.(35)
در این زمان بود که مشیرالدوله از طریق کارگزار دولت در سیستان، متوجه عزیمت مک ماهون شد. کارگزار ایران در گزارش خود از عزیمت هیأت با آن نیروی نظامی در شگفت شده بود.(36)
با توجه به نگرانی های دولت و شاه از عدم وفاداری حاکم سیستان-حشمت الملک-به ایران و فشار روس ها، مشیرالدوله به محمدعلی خان علاء السلطنه وزیر مختار ایران در لندن نوشت که به دولت انگلستان یادآوری کند که به عقیده دولت ایران با بالاآمدن آب هیرمند، عملاً اختلافات پایان یافته است و باید «اعزام ممیزین متوقف شود»(37). در این زمان امیر حبیب اله خان حاکم وقت افغانستان نیز خواستار لغو سفر هیأت حکمیت بود.(38)
رئیس طوسی بر اساس اسناد انگلیسی ها آورده است که در این زمان، امین السلطان صدراعظم ایران در دیدار با هاردینگ، خائنانه به او گفته است که برای مشیرالدوله بنویسید هیأت داوری از قبل به طرف سیستان حرکت کرده است.(39)
دولت انگلستان از پذیرش خواست دولت ایران خودداری کرد و هیأت مک ماهون به منطقه آمد. مک ماهون در اوایل ژانویه 1903 وارد سیستان شد و پس از دو سال و نیم اقامت در اواخر ژوئن 905م، به کویته بازگشت. در این زمان، روس ها به دلیل اختلافات مرزی با ژاپن و سپس درگیر شدن در جنگ با آن کشور، توان تحرک نداشتند. ورود آلمان و امریکا در صحنه بین المللی نیز مسائل جدیدی ایجاد کرده بود(40).
رئیس طوسی در ادامه بحث، به بررسی طرح کرزنکیچنر پرداخته است. طرحی که البته فی الفور مورد تأیید نخست وزیر وقت انگلستان-بالفور-قرار نگرفت. این طرح نابودی کامل سیستان را دنبال می کرد.(41)
فصل سوم کتاب، درباره نقش حشمت الملک در گسترش نفوذ انگلیس در سیستان بحث می کند. چنان که می دانیم یکی از ویژگی های شرایط ایران نیمه مستعمره دوران قاجار، حضور مردان وابسته به کشورهای بیگانه بود.(42) این مسأله زمینه ها و عوامل متعددی داشت. حشمت الملک یکی از این افراد وابسته بود. اسماعیل خان شوکت الملک حاکم قائن، در نامه ای به مظفرالدین شاه در 1321ق./1903م، ضمن اشاره به دشمنی پدرش با انگلستان، به همکاری گسترده برادرش حشمت الملک با انگلستان و هیأت مک ماهون اشاره دارد. (43) انگلیسی ها که از طریق مأمور مخفی خود در دستگاه شوکت الملک، از این امر مطلع شده بودند، درصدد تضعیف وی برآمدند. حشمت الملک به همکاری نزدیک با هیأت مک ماهون برآمد و هنگامی که شایعه برکناری او مطرح شد، وزیر خارجه انگلستان در مکتوبی به سفیر خود-هاردینگ-یادآور شد باید به دولت ایران تذکر داد که انگلستان «به شدت برکناری حشمت الملک را تقبیح می کند». مسأله احتمال برکناری حشمت الملک در تلگراف ماهون به دولت هند بریتانیا هم آمده بود.(44)
رئیس طوسی، همچنین در این فصل به اعتراضات و شورش مردم سیستان بر ضد هیأت مک ماهون می پردازد. از نظر مردم سیستان، یکی از دلایل اصلی قحطی گندم و کمبود نان، صدور رأی توسط این هیأت بود. حشمت الملک و تجار هندی-انگلیسی، در قحطی گندم نقش داشتند. یکی از مطالبات شورشیان و معترضان، اخراج هیأت مک ماهون بود.(45)
رئیس طوسی همچنین در این فصل به ماهیت واقعی عملکرد ژوزف نوز، رئیس گمرکات ایران، پرداخته است. نویسنده مشخص کرده است که مسیو نوز در ربط وثیق با انگلستان چگونه بر ضد منافع ایران عمل می کرده است.(46)
در 1321 با عزل امین السلطان، عبدالمجید میرزا عین الدوله روی کار آمد. رئیس طوسی در این کتاب و نیز در نوشته ای دیگر، بر مبنای اسناد انگلیسی، در کنار تصویر خشن و مستبدانه عین الدوله که در رویدادهای منتهی به انقلاب مشروطیت نمایان است.(47) تصویر دیگری که حکایت از تلاش او برای جلوگیری از نفوذ و مداخلات بیگانه است، ارائه می کند(48).
عین الدوله در کنار اصلاحات مالی سخت گیرانه برای انتظام دخل و خرج دولت، به دنبال نظارت بیشتر بر حکام ایالات و ولایات بود. او به دنبال نظارت بیشتر بر سیستان و محدود کردن قدرت حشمت الملک برآمد. این مسأله واکنش دولت انگلیس را به دنبال داشت. لرد کرزن، نایب السلطنه هند، نیز در مکتوبی به وزارت مستعرات هند در کابینه لندن این نگرانی را بیان می کند.(49)
هر چه بود، پس از مدتی حشمت الملک به تهران احضار شد. از سوی دیگر اسماعیل خان شوکت الملک امیر قائن، در 14 مارس 1905 درگذشت و برادر کوچکش محمدابراهیم خان به عنوان امیر قائن منصوب شد.(50)
نویسنده کتاب نشان می دهد که در سال 1323ق./1905م، به دلیل تحولات بین المللی و معضلات داخلی گسترده روسیه به دنبال شکست آنها در جنگ با ژاپن، انگلستان دیگر دلیلی برای تلاش در ابقای وابستگانی چون حشمت الملک نمی دید. از این زمان بود که حشمت الملک به دنبال حمایت روسیه برآمد؛ اما ای مسأله دیگر خطری برای انگلستان نبود. تحولات مربوط به قرارداد 1325ق./1907م، باعث شده بود که دو دولت رقیب برای جلوگیری از نفوذ آلمان، به مناطق تحت نفوذ یکدیگر قدم بگذارند.(51)
نویسنده در این فصل نشان داده است که در 1325ق./1907 م. به گاه بازگشت امین السلطان در دوره مجلس اول، به درخواست محمدعلی شاه، چگونه او به سفیر انگلستان در وین قول داده بود که سیاست داخلی خود را بر اساس علایق بریتانیا در ایران تنظیم خواهد کرد.(52) او از توضیحات سفیر انگلستان متوجه شد که باید به تقاضای هر دو دولت روس و انگلیس تن دهد. در بعد داخلی، تقاضای دو دولت، مهار انقلاب مشروطیت و رادیکالیسم مردم گرایانه آن بود. این روشنگری رئیس طوس ردیه ای مستند بر تاریخ نگاری است که می خواهد بی توجه به پیشینه سیاه امین السلطان، وانمود کند که او در بازگشت به ایران، به دنبال خدمت به مشروطیت و مردم بوده است.(53)
فصل چهارم کتاب با عنوان آخرین تلاش ها، به اعمال نفوذ بریتانیا در عزل و نصب مقامات ایرانی اختصاص دارد. نویسنده در این فصل توضیح داده است که چگونه فشارهای انگلستان زمینه عزل میرزا موسی خان، کارگزار وزارت خارجه در سیستان را فراهم آورده است. مردی که در آن منطقه و در جدال با مک ماهون، بر حقوق تاریخی ایران پای می فشرد.(54)
فصل پنجم به وضعیت کشاورزی و دامداری سیستان در خلال سال های 1873-1907 اختصاص دارد. در این فصل وضعیت کشاورزی و دامداری سیستان به گاه ورود هیأت اعزامی انگلیس به سرپرستی گلداسمید نشان داده است و با وضعیت سیستان پس از تجزیه مقایسه می شود. تقسیم سیستان تأثیرات ویرانگری بر کشاورزی و دامداری داشت. این مسأله در کنار نظام حاکم بر این دهه ها، باعث انحطاط اقتصادی منطقه شد. منطقه به عنوان تیول در اختیار خاندان علم بود و به گاه حکومت حشمت الملک و به دلیل سیاست های خاص او، این منطقه دچار کمبود گندم و به دنبال آن ناآرامی های گسترده و فقر و بیچارگی مردم منجر شد. چگونگی تقسیم آب توسط هیأت مک ماهون به تشدید این وضعیت ناگوار انجامید(55).
در فصل ششم، با عنوان سیستان و رقابت قدرت های بزرگ، به ورود آلمان به صحنه جهانی و نیز قرارداد 1907 و قرارداد 1915 روس و انگلیس اختصاص دارد. در این فصل توضیح داده می شود که چگونه این تحولات بین المللی زمینه ساز نفوذ بیشتر انگلستان در جنوب روسیه در شمال، خاصه در میان سران ایلات شد. دو قدرت امپریالیستی از این نفوذ در میان سران ایلات، برای سرکوب انقلاب مشروطیت بهره می گرفتند.(56) این وضعیت هر چند با انقلاب اکتبر در روسیه در مقطع کوتاهی تغییر کرد؛ اما با روی کار آمدن سلسله پهلوی، انگلستان به شیوه زمینی، به نفوذ سیاسی-اقتصادی خود ادامه داد.(57)
فصل هفتم که فصل پایانی کتاب است، به تحولات سیستان در دوران پهلوی اختصاص دارد؛ این فصل به بررسی تحولات مربوط به تقسیم آب هیرمند در این دوران می پردازد و نشان می دهد که چگونه دولت ایران در اسفند 1351، در دوره نخست وزیری امیرعباس هویدا، تن به قراردادی داد که از هر نظر بر ضرر ایران بود. این قرارداد «زمینه تخریب تمامی سیستان را فراهم ساخته بود»(58). این چنین بود که در پرتو تحولات دو سده واپسین، سرزمین آباد و زرخیز سیستان به سرزمین سوخته بدل گشت.

پی نوشت ها :

1. عضو هیأت علمی گروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره).
2. این اثر با ویژگی های زیر منتشر شد: رئیس طوسی، رضا؛ سرزمین سوخته؛ دیپلماسی بریتانیا در سیستان؛ تهران، گام نو؛ 1385.
3. جدا از آرشیو هند بریتانیا که دکتر رئیس طوسی از ضرورت بهره گیری از آن اشاره دارد، باید به مجموعه اسناد خاندان علم موجود در آرشیو آستان قدس رضوی هم توجه کرد؛ اخیراً از میان انبوه اسناد آن خاندان، اسنادی گزینش و منتشر شد در این باره بنگرید به: گزیده اسناد، نگاهی به تاریخ خراسان از روزگار صفویه تا قاجاریه، ج1؛ به کوشش زهرا طلایی؛ مسأله؛ انتشارات سازمان کتاب خانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی؛ 1380 و اسناد حضور دولت های بیگانه در شرق ایران؛ به کوشش الهه محبوب فریمانی؛ مشهد؛ سازمان کتاب خانه ها و موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی؛ 1382.
4. برای نمونه از این نوع تاریخ نگاری ها بنگرید به: آجودانی، ماشاء الله، مشروطه ایرانی؛ تهران؛ اختران؛ چاپ سوم؛ 1383 و نیز شرکت، حمید؛ در تیررس حادثه زندگی سیاسی قوام السلطنه؛ تهران؛ اختران؛ 1385 و برای نقدی بر این تاریخ نگاری ها بنگرید به: رئیس دانا، فرید؛ ضد مشروطه ایرانی؛ نقد نو؛ سال سوم؛ شماره 13 تیر و مرداد 1385 صص 33-36. رئیس دانا این نوع تاریخ نگاری را به عنوان تاریخ خوانی تجددخواهانه نه نولیبرال مورد نقد قرار داده است.
5. رئیس طوسی؛ پیشین؛ صص 11-14.
6. همان؛ صص 19-27.
7. همان؛ ص 27.
8. نهرو؛ جواهر لعل؛ کشف هند؛ ج2، ترجمه محمود تفضلی؛ تهران؛ امیرکبیر؛ چ دوم؛ 1361؛ صص 490-508 و نیز آنتوونوا و دیگران؛ تاریخ نوین هند؛ ترجمه پرویز علوی تهران؛ بین الملل؛ 1361؛ صص 21-31.
8. مقالاتی از مارکس و انگلس؛ ترجمه سیروس ایزدی؛ تهران؛ قصیده سرا-ورجاوند؛ 1382؛ ص 24.
10. همان، ص 38.
11. در این باره بنگرید به: لینبگری، ویلیام؛ روزنامه سفر هیأت سرجان ملکم؛ ترجمه امیرهوشنگ امینی؛ تهران، کتاب سرا؛ 1363.
12. رئیس طوسی؛ پیشین؛ صص 30-31.
13. همان؛ ص 31.
14. همان؛ صص 32-33.
15. همان؛ صص 33-35.
16. همان؛ صص 36-37.
17. همان؛ صص 37.
18. همان؛ صص 38-39.
19. همان؛ صص 41-42.
20. همان؛ صص 42-43.
21. همان؛ ص 44.
22. همان؛ ص 53.
23. همان؛ ص 68.
24. همان؛ ص 70.
25. درباره چگونگی تصرف مرو توسط روس ها بنگرید به: زمانی، حسین؛ مسأله مرو در تاریخ معاصر ایران؛ تهران؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ 1384؛ صص 148-157.
26. رئیس طوسی؛ پیشین؛ صص 90-92.
27. همان؛ ص 92.
28. همان؛ صص 93-94.
29. همان؛ ص 95.
30. همان؛ صص 96-97.
31. همان؛ ص 101.
32. همان؛ ص 105.
33. همان؛ ص 107.
34. همان؛ ص 110.
35. همان؛ ص 111.
36. همان؛ ص 112.
37. همان؛ ص 113.
38. همان؛ ص 114.
39. همان؛ ص 114.
40. همان؛ صص 118-119.
41. همان؛ صص 126-129.
42. در این باره بنگرید به: اشرف، احمد؛ موانع تاریخی رشد سرمایه داری.
43. رئیس طوسی؛ پیشین؛ صص 135-136.
44. همان؛ صص 142-143.
45. همان؛ صص 145-146.
46. همان؛ صص 149-151.
47. منابع عصر مشروطه به تفصیل درباره برخورد خشن و مستبدانه عین الدوله با مطالبات آزادی خواهان و مخالفان قاجاریه گزارش کرده اند. مشهور است که حتی مظفرالدین شاه در دوران ولیعهدی اش، یک بار به عین الدوله گفته بود: «که قدری حالتان را تغییر بدهید، من هم گاهی اتفاق می افتد که چون شما را می بینم، واهمه می کنم، وای به حال کسانی که در تخت حکومت شما زندگی می کنند.» درباره این قول مشهور بنگرید به: امیرخیزی، اسماعیل؛ قیام آذربایجان و ستارخان؛ تهران؛ نگاه؛ 1379؛ صص 177 -178.
48. رئیس طوسی؛ صص 161-163 و نیز رئیس طوسی رضا؛ «استراتژی سرزمین های سوخته، عین الدوله، انگلیسی ها و عمران خوزستان»؛ فصلنامه تاریخ معاصر ایران؛ سال اول؛ شماره اول؛ بهار 1376؛ صص 107-127.
49. رئیس طوسی؛ سرزمین سوخته؛ ص 167.
50. همان؛ صص 179-180.
51. همان؛ ص 192.
52. همان؛ ص 191.
53. دکتر آدمیت در کتاب مجلس اول و بحران آزادی در نقد رادیکالیسم مشروطیت، نظریه وی را در دفاع از امین السلطان بیان می کند. بنگرید به: آدمیت، فریدون؛ مجلس اول و بحران آزادی؛ تهران؛ روشنگران؛ [1370]؛ برای نقدهایی بر این اثر بنگرید به: یزدانی، سهراب؛ «دکتر آدمیت و بحران آزادی در مجلس اول» نگاه نو؛ شماره 21(مرداد-شهریور 1373)؛ صص 136-158؛ سیف، احد؛ «توطئه یابی یا توطئه پنداری، افراطیون و انجمن ها به روایت آدمیت»؛ فصلنامه تاریخ معاصر ایران؛ سال اول؛ شماره سوم؛ پائیز 1376؛ صص 241-254.
54. رئیس طوسی؛ پیشین؛صص 212-213.
55. همان؛ صص 80-294.
56. همان؛ صص 320-321.
57. همان؛ ص 322.
58. همان؛ صص 337-339.

منبع مقاله :
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 111، صص 81-75



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.