چکيده
شهر کوفه در دوران عمر و براي اسکان سپاهيان اسلام بنا نهاده شد. مکان بناگذاري آن در شش کيلومتري شهر باستاني « حيره» بود. اولين پايه هاي تشيع در کوفه با امارت عمّار ياسر در آنجا ريخته شده و با انتخاب اين شهر به مرکزيت خلافت اسلامي توسط امام علي عليه السلام تثبيت گرديد. ايرانيان، که از همان آغاز، بخش قابل توجهي از جمعيت اين شهر را تشکيل مي دادند، تحت تأثير برخي عوامل، از قبيل سياست هاي عرب گرايانه ي عمر و عثمان، عدالت و برابري که در دوران خلافت علي عليه السلام در کوفه مشاهده کرده بودند و جنبش هاي شيعي که در اين شهر به وقوع مي پيوست، به مذهب تشيع گرايش پيدا کردند. تشيع کوفه بعدها توسط همين ايرانيان ساکن در کوفه، خاندان اشعري و سادات مهاجر به ايران و نيز در نتيجه ي تعامل علمي با مراکز علمي ايران ( به ويژه قم)، به ايران منتقل شد و به سبب آنکه بخش عظيمي از تعاليم آن در نتيجه ي ارتباط بدون واسطه با ائمه ي اطهار عليهم السلام حاصل شده بود و نيز عدم تغيير آن طي قرون متمادي، داراي خلوص بالايي است.مقدمه
با نگاهي به تاريخ تحولات سياسي، اجتماعي و فرهنگي شهرها در دوره هاي گوناگون، مي توان به نقش آنها در انتقال فرهنگ، عقايد، دين و مذهب از يک سرزمين يا منطقه ي جغرافيايي به ديگر سرزمين ها و مناطق جغرافيايي پي برد. نکته ي مهمي که در خصوص اين شهرها مي توان به آن اشاره نمود و در واقع، عامل اساسي در انتساب چنين کارکردي بدان هاست، واقع شدن آنها در مناطق سوق الجيشي يا مسيرهاي تجاري پر رفت و آمد و در نتيجه، تراکم و ترکيب جمعيتي متنوع آنهاست. اين تنوع جمعيتي و به تبع آن، تنوع عقيدتي - سياسي، گاهي به بروز کشمکش هايي ميان پيروان عقايد گوناگون منجر مي شد. اين کشمکش ها در نتيجه ي شرايط جغرافيايي و روابط تجاري با سرزمين هاي اطراف، به داخل اين سرزمين ها نيز کشيده مي شد و در آنها رسوخ مي نمود.در برهه هايي از تاريخ، حکومت ها علاوه بر کارکردهاي سياسي، خواسته يا ناخواسته از اين شهرها به عنوان ابزاري براي انتقال فرهنگ خويش به ديگر سرزمين ها استفاده مي کرده اند. در اين زمينه، مي توان به دو شهر حيره و غسّان و نقش آنها در انتقال آيين مسيحيت و زرتشتي به داخل شبه جزيره اشاره نمود. شهر کوفه نيز به عنوان وارث موقعيت جغرافيايي حيره، علاوه بر کارکرد نظامي، که عامل اساسي در تأسيس آن بود، به دليل قرار گرفتن در مرز دو فرهنگ ( اسلامي و زرتشتي) به مرور زمان، داراي همين ويژگي گرديد. همان گونه که حيره سابق ( به دليل موقعيت جغرافيايي ويژه اي که داشت) عامل انتقال فرهنگ ها و اديان و مذاهب گوناگون ( زرتشتي، مسيحي و مانند آن) به داخل شبه جزيره بود، کوفه نيز چنين نقشي ايفا مي نمود، با اين تفاوت که فرهنگ منتقل شده در اين زمان، اسلام ( تشيع) و مسير انتقال از شبه جزيره به ايران بود.
اهميت اين پژوهش از آنجاست که با بررسي نقش کوفه در گرايش ايرانيان به تشيع و نيز با اثبات ارتباط گسترده ي علماي کوفه با ائمه ي اطهار عليهم السلام و دريافت مستقيم تعاليم شيعي از ايشان تا پايان غيبت صغرا ( 329 ق)، انتقال تمامي اين دستاوردها به قم و از آنجا به ديگر نقاط کشور، مي توان به سابقه ي تاريخي تشيع در ميان ايرانيان پي برد.
تاکنون کتاب هاي متعددي درباره ي تاريخ تشيع، تاريخ کوفه، تشيع ايرانيان و مانند آن نوشته شده که از آن جمله است: تشيع در مسير تاريخ، نوشته ي حسين محمد جعفري؛ تاريخ تشيع، به قلم جمعي از مؤلفان پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛ ريشه هاي تاريخي تشيع در ايران، نوشته ي محمدعلي حاجيلو؛ تاريخ سياسي شيعيان اثني عشري در ايران، نوشته ي پروين ترکمني آذر؛ تاريخ تشيع در جرجان و استرآباد، و تاريخ گسترش تشيع در ري، از رسول جعفريان. علاوه بر اينها، رسول جعفريان در اطلس شيعه به طور گسترده، به ابعاد گوناگوني از تاريخ تشيع پرداخته است.
در ميان مقالات منتشر شده نيز مقالاتي از اين دست چاپ و منتشر شده است: « کوفه پايگاه تشيع»، نوشته ي داود الهامي؛ « ريشه هاي پيدايش و گسترش تشيع در قم»، نوشته ي علي الله بداشتي؛ « تشيع امامي و زيدي در ايران»، نوشته ي ويلفرد مادلونگ، ترجمه ي رسول جعفريان؛ « اولين تکاپوي تشيع در خراسان»، نوشته ي حسين مفتخري. (3) از ميان مقالات نوشته شده در اين زمينه، مقاله اي تحت عنوان « نقش کوفه در تاريخ تشيع»، (4) نوشته ي حميد عطايي نظري، بيشترين قرابت موضوعي را با اين پژوهش دارد. در اين مقاله، نويسنده بحث خود را با بناگذاري و جغرافياي تاريخي کوفه شروع نموده و به موضوعاتي از قبيل فضيلت کوفه، مسجد کوفه و ساکنان آن، ترکيب جمعيتي، ارتباط کوفه و نحوه ي برخورد کوفيان با ائمه ي اطهار عليهم السلام، و بررسي مکاتب علمي، حديثي و ادبي کوفه پرداخته و با معرفي کوتاه چند خاندان علمي در اين شهر، آن را به پايان برده است. نويسنده به هر يک از اين عناوين به صورت مختصر پرداخته و بحث خود را به کوفه محدود ساخته و به نحوه ي ورود تشيع به ايران اشاره اي نکرده است. آنچه اهميت دارد اين است که تاکنون هيچ کتاب يا مقاله اي به صورت مستقل به بررسي موضوع مورد بحث در اين مقاله نپرداخته است.
شيوه ي پژوهش در مقاله ي حاضر، « توصيفي - تحليلي» بوده و براي گردآوري اطلاعات، از روش « کتاب خانه اي» استفاده شده است.
فرضيه ي اين مقاله آن است که شهر کوفه از جهات گوناگون، در گرايش ايرانيان به تشيع نقش اساسي ايفا نموده است که از آن جمله مي توان به شرايط تاريخي - جغرافيايي کوفه و نقش آن در کارکرد طبيعي اين شهر به عنوان عامل انتقال فرهنگي، ساختار جمعيتي کوفه، تعداد فراوان ايرانيان در اين شهر و سير مهاجرت ايرانيان و سادات و علويان از کوفه به ايران، اوضاع سياسي کوفه در عصر خلفا، گسترش دامنه ي جنبش هاي سياسي شيعيان اين شهر به ايران و نقش آنها در گسترش تشيع در مناطق گوناگون کشور و نيز نقش فرهنگي شاگردان کوفي ائمه ي اطهار عليهم السلام در گسترش تشيع به ايران اشاره نمود.
جغرافياي تاريخي کوفه و علل تأسيس آن
کوفه در هشت کيلومتري شرق نجف و بر ساحل رود فرات قرار دارد. در شرق آن رود فرات، در غرب آن صحرا، در جنوب غربي آن شهر باستاني حيره، و در شمال شرقي آن ذي الکفل واقع شده است. به سبب نزديکي به فرات و نيز جاري بودن يکي از شاخه هاي فرات در شرق آن ( اصطخري، 1368، ص 83)، زمين هاي اطراف شهر حاصل خيز بوده و آب و هواي آن از بصره بهتر است. ( ياقوت حموي، 1399، ج 4، ص 490)پس از پيروزي مسلمانان در نبرد قادسيه و تصرف تيسفون، خليفه ي دوم به سعد بن ابي وقاص، فرمانده ي سپاه اسلام در عراق، دستور داد تا در آنجا بماند. مسلمانان پس از چهارده ماه سکونت در مدائن و به رغم امتيازاتي که اين شهر دارا بود، نتوانستند با آنجا خو بگيرند. آنها به دليل داشتن گله ها و رمه هايي که از جزيره العرب با خود آورده بودند، بايد با جايي سازش پيدا مي کردند که هم داراي محيطي خشک و صحرايي باشد و هم از موقعيت زراعي مناسبي برخوردار باشد. در واقع، فرماندهان مسلمان در بين النهرين به دنبال محل مناسبي بودند که حفاظت از مناطق تازه تصرف شده را امکان پذير کند، بدون آنکه به واسطه ي موانع طبيعي، مانند رودخانه و دريا از خاک عربستان جدا باشد. سعد بن ابي وقاص پس از مکاتبه با خليفه ي دوم و به دستور وي، به دنبال جايي بود تا مناسب زندگي اعراب و شترهايشان باشد. ( طبري، 1372، ج 5، ص 1843-1844) سلمان فارسي و حذيقة بن اليمان مأمور اين کار شدند. ( طبري، 1372، ج 5، ص 1845) آنها پس از بررسي دو، سه منطقه، منطقه ي نسبتاً مرتفعي را در کنار ساحل غربي رود فرات و نزديک شهر باستاني حيره انتخاب کردند. به دنبال آن، سعد بن ابي وقاص دستور داد تا همگي به اين منطقه کوچ کنند و در آنجا ساکن شوند. نام « کوفه» از تپه ي کوچکي به نام « کوفان» گرفته شده است که در وسط آن واقع بود. ( ياقوت حموي، 1399، ج 4، ص 49) هدف از ساختن کوفه اين بود که در جانب غربي فرات، اردوگاه ثابتي براي لشکريان ايجاد شود. ( لسترينج، 1383، ص 81).
شهر کوفه در دوره ي امويان به عنوان پايگاهي سياسي - نظامي در بين النهرين، و به علت موقعيت جغرافيايي اش به عنوان مرکزي براي کنترل و نظارت بر ايران مطرح بود. در واقع، در عهد امويان، حاکم عراقين ( بصره و کوفه) حاکم اصلي ايران تا حدود خراسان نيز محسوب مي شد و اين امر موجب افزايش اهميت سياسي - نظامي و در نتيجه، رونق اقتصادي کوفه در عهد امويان شده بود. ( ايزدي، 1379، ص 82)
پيشينه ي تاريخي کوفه
حيره به لحاظ فرهنگي، در مقايسه با ديگر سرزمين هاي عرب نشين، موقعيتي ممتاز داشت. اين ويژگي فرهنگي به سبب آن بود که حيره در موقعيت جغرافيايي خود ( قرار گرفتن در مرز ايران، روم و عربستان) ، محل تلاقي و تماس فرهنگ هاي ايراني و يوناني - رومي و واسطه ي تعامل با شبه جزيره بود. حيره پس از آنکه تحت تأثير فرهنگ هاي مذکور قرار گرفت، اين فرهنگ ها را به اعراب ساکن در شبه جزيره ي عربستان انتقال، و افق انديشه ي آنان را گسترش داد. ( صفري، 1381، ص 27) اين شهر به دليل قرار گرفتن در جنوب شرقي امپراتوري روم، تحت تأثير مسيحيت قرار گرفت و به علت مناقشات مذهبي و به تبع آن، انشعاباتي که در مسيحيت روم ايجاد شد مسيحيت حيره را نيز پذيرفت. روابط سياسي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي گسترده اي ميان حيره و دولت ساساني نيز وجود داشت و همين روابط همه جانبه موجب تأثير پذيري حيره از فرهنگ ساساني مي شد. بين حيره و اعراب نيز روابط سياسي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي گسترده اي وجود داشت. همچنين حيره به طرق گوناگون، به ويژه از راه تجارت، با ساير اعرابي که از حيره دور بودند ارتباط برقرار مي کرد ( صفري، 1381، ص 27)بنابراين، حيره به علت موقعيت جغرافيايي خود، محل برخورد فرهنگ هاي گوناگون بود. ابتدا خود از اين فرهنگ ها تأثير مي پذيرفت و سپس اين فرهنگ ها را به اعراب ساکن در شبه جزيره منتقل مي کرد. مسيرهاي تجاري راه اصلي اين انتقال فرهنگي بود، و حيره به دليل قرار گرفتن در مسير تجاري، با مناطق گوناگون ايران، روم و به ويژه شبه جزيره، روابط تجاري گسترده اي داشت. تجار حيره در سراسر عربستان رفت و آمد مي کردند و اين مَثَل در بين اعراب زبان زد بود: « سرزميني را نمي بيني که در آن حيري نباشد.» ( علي، 1971، ج 7، ص 296) از جمله راه هاي آشنايي اعراب با فرهنگ ساير ملل، بازارهاي فصلي بود که يکي از اين بازارها در حيره برگزار مي شد و تجار عرب از سراسر عربستان به آنجا مي رفتند. ( الافغاني، 1974، ص 374 به بعد)
حيره، که در دوره ي قبل از اسلام تحت حاکميت ايران بود و به عنوان يک حکومت دست نشانده براي جلوگيري از هجوم قبايل بيابان گرد به مناطق مرزي ايران ايفاي نقش مي نمود، ساکنانش عمدتاً از دو طريق با فرهنگ ايراني آشنا مي شدند: يکي از طريق رفت و آمد به مناطق مرزي ايران و دربار ساساني، و ديگر از طريق ايرانياني که در حيره زندگي مي کردند. ( نک. دينوري، 1412، ص 63 / يعقوبي، 1960، ج 1، ص 162) به دليل همين ارتباطات، اهل حيره بيش از ساير اعراب با فرهنگ ايراني آشنا بودند و اين فرهنگ را به اعراب ساکن در شبه جزيره نيز منتقل مي کردند ( صفري، 1381، ص 14) اعراب افکار ثنوي و اعتقاد به يزدان و اهريمن را از ساکنان حيره آموختند. ( ابراهيم حسن، 1356، ج 1، ص 65-66) اديان زرتشتي و مانويت نيز در ميان اعراب پيرواني داشتند. براي مثال، زرتشتي گري در قبيله ي « بني تميم» شايع بود. ( صفري، 1381، ص 10)
با توجه به اينکه شهر کوفه وارث موقعيت جغرافيايي حيره ي باستان و در نتيجه، در برگيرنده ي تمامي کارکردهاي آن در زمينه ي انتقال فرهنگي بود، اثبات نقش حيره در انتقال فرهنگ ساسانيان به داخل شبه جزيره مي تواند دليلي محکمي باشد بر نقش و کارکرد طبيعي شهر کوفه در انتقال فرهنگ، دين و مذهب خويش ( تشيع) به ايران. اين مسئله با توجه به حضور گسترده ي ايرانيان در کوفه و رفت و آمد طبيعي آنها با داخل کشور، بيشتر قابل درک است.
ساختار جمعيتي کوفه
جمعيت کوفه را مي توان به طور کلي، به دو بخش عرب و غير عرب تقسيم نمود. اعراب ساکن در کوفه اهل قادسيه، ( ر. ک. ياقوت حموي، 1399، ج 4، ص 490 / طبري، 1372، ج 5، ص 1853 / جعفري، 1373، ص 128) روادف، (5) قبايل مسيحي، (6) بيوتات عرب ( ر.ک. جعفري، 1373، ص 48) و برخي ديگر بودند. غير عرب ها ايرانيان، سرياني ها، (7) نبطي ها ( ر.ک. جنابي، 1386، ص 43) و گروهي از بردگان و غلامان غير ايراني بودند که از لحاظ تعداد قابل توجه نبودند. وابستگي جغرافيايي ايران و عراق، کوفه را براي مهاجرت ايرانياني که وسايل زندگي خود را در اثر جنگ از دست داده بودند. مناسب ترين محل مي ساخت. ( الهامي، 1366، ص 56) ايرانيان کوفه را براساس روايات تاريخي مي توان دو دسته ي موالي و دسته هاي نظامي دانست. موالي بنا بر نوع پيوندشان با جامعه ي اسلامي، داراي مراتبي اين گونه بودند:اسيران جنگي:
اين گروه اسلام آوردند و آزادي خود را بازيافتند، اما همچنان به خانواده اي وابسته بودند که قبلاً غلامشان بودند. ( اينها موالي واقعه در کوفه بودند.)روستاييان و کشاورزان:
اينان روستاهايشان در اثر جنگ ويران شده بود و زمين هاي خود را رها کرده و براي يافتن کار ديگر به کوفه آمده بودند.پيشه وران و صنعتگران:
اين گروه نيز مسلمان شده و براي بهبود وضعيت اقتصادي خود به عنوان پيشه ور و صنعتگر به کوفه آمده بودند. اين افراد بر حسب تعدادشان، احتمالاً بزرگ ترين گروه موالي را در کوفه تشکيل مي دادند. ( شاهرخي، 1387، ص 68).خاندان هاي شريف:
اين گروه از پرداخت جزيه معاف بودند، ولي مي بايست خراج بپردازند.براساس اين تقسيم بندي، بايد تعداد چشم گيري از اسيران زن را، که بهره ي فاتحان عرب خود شده بودند، افزود. اينان به همسري مشروع اسير کنندگان عرب خود درآمده و برايشان فرزندهايي به دنيا آورده بودند. در نتيجه، در مدتي کمتر از بيست سال، يعني در حدود زماني که امام علي عليه السلام به کوفه آمدند، نسل جديد جواني از اعراب در کوفه وجود داشت که از طرف مادر ايراني بودند. ( جعفري، 1373، ص 139-140)
دسته هاي نظامي نيز حمراء ديلم، (8) اسواران (9) و سيابجه (10) بودند.
رشد جمعيت موالي در کوفه بيش از عرب ها بود، به گونه اي که پس از چند سال، بين موالي و عرب ها نسبت يک به پنج برقرار شد. ( زيدان، بي تا، ج 4، ص 370) معاويه از اين رشد بسيار بيمناک شد و به زياد دستور داد آنها را از کوفه منتقل کند. زياد عده اي از آنها را به شام، عده اي را به بصره و عده اي را به ايران منتقل نمود. ( بلاذري، 1366، ص 339) به طور کلي، ايرانيان، اعم از اسيران مسلمان شده، مهاجران مسلمان، حمراء ديلم و اساوره، در کوفه اجتماع بزرگي را تشکيل دادند و جمعيت آنها افزايش يافت. از جمله قرايني که بر کثرت آنها در کوفه دلالت دارد اين است که گاهي يک مرد عرب از اهل کوفه با ده يا بيست نفر از موالي خود را خانه خارج مي شد. دليل ديگر فراواني و اهميت وجود آنها در کوفه، مساجدي است که ساخته بودند؛ مانند مسجد الموالي، مسجد الحمراء، و مسجد مروزيه. حتي گفته اند: تعداد موالي به نصف ساکنان کوفه رسيد. ( رجبي، 1365، ص 137)
ادامه دارد...
پي نوشت :
1. استاديار دانشگاه شيراز.
2. دانشجوي کارشناسي ارشد تاريخ اسلام دانشگاه شيراز.
3. قابل دست رسي در پايگاه مجلات تخصصي: www.noormags.com.
4. قابل دست رسي در نشاني اينترنتي: http://rasekhoon.net/article/show-21343.aspx
5. « روادف» گروهي از تازه واردان عرب به کوفه بودند که پس از تکميل فتوحات شام و مصر، ديگر هيچ گونه فرصتي براي کسب غنايم در مناطق غربي نيافتند و چون احتمال حمله ي مجدد به امپراتوري ساساني و زمينه ي گسترش قلمرو خود در شرق را پيش بيني مي کردند، حضورشان در کوفه فرصت جديدي براي کسب غنايم جنگي بود. ( براي اطلاعات بيشتر ر.ک. جعفري، 1373، ص 136-137)
6. براي اطلاعات بيشتر، ر.ک. جعفري، 1373، ص 47.
7. براي اطلاعات بيشتر، ر.ک. جنابي، 1386، ص 26.
8. آنها ايرانياني بودند که پس از شکست در نبرد قادسيه، اسلام آورده، به اعراب پيوستند. آنان همراه با سعد در فتح مدائن و جلولاء شرکت کردند و سپس در کوفه ساکن شدند. به گفته ي جرجي زيدان، بني اميه مسلمانان غير عرب را سرخ پوست ( احمر) مي گفتند و در فرهنگ عرب، هر عجمي « احمر» لقب دارد. ( زيدان، 1369، ج 4، ص 686) نام فرمانده ي آنها « ديلم» بود و از اين رو، آنها را « حمراء ديلم» مي ناميدند. ( بلاذري، 1366، ص 399-400) اين گروه بسياري از حرفه ها و صنايع کوفه را اداره مي کردند. ( جنابي، 1386، ص 42 به بعد) در بعضي از نوشته ها، تعداد اين گروه در زمان مختار ( سال 66 هجري) قريب 20 هزار نفر ذکر شده است. ( دينوري، 1412، ص 288)
9. آنها جزو سپاه يزدگرد بودند که در جريان محاصره ي شوش، به ابوموسي پيوسته، و با بني تميم هم پيمان شدند. ( بلاذري، 1366، ص 520-521)
10. آنها اصالتاً از اهالي سوماترا بودند که به هند و عراق و سواحل خليج فارس کوچ کرده بودند و پس از اسلام نيز در اين ناحيه حضور داشتند. ساسانيان براي دفاع در مقابل دزدان دريايي، از آنان استفاده مي کردند. بعدها برخي از ايرانيان نيز بدان ها پيوستند، به گونه اي که ديگر مسئله ي نژاد آنان مطرح نبود. بنا بر روايت بلاذري، سيابجه تنها در بصره ساکن بودند. ( بلاذري، 1366، ص 524) وقتي طلحه و زبير به قصد جنگ جمل وارد بصره شدند، سيابجه از تسليم بيت المال به آنها تا قبل از آمدن حضرت علي عليه السلام خودداري کردند. افراد طلحه و زبير به فرمان دهي عبدالله بن زبير به آنها شبيخون زدند و همه ي آنها را کشتند. ( بلاذري، 1366، ص 524) با اينکه سيابجه و زُط ها هم پيمان بني تميم ( دشمنان اميرالمؤمنين عليه السلام) بودند، اما جزو سربازان امام علي عليه السلام باقي ماندند. ( طبري، 1881، ج 3، ص 517)
مؤسسه ي شيعه شناسي، (1391)، فصلنامه ي علمي - پژوهشي شيعه شناسي شماره 39، قم: مؤسسه ي شيعه شناسي