نگاهي به تاريخ نگاري بيد (673-735)

تاريخ مداخله ي خداوند

بيد غالباً به عنوان نويسنده اي با دلبستگي شديد براي انجام دادن كارهاي اعجازآور توصيف شده است. در واقع، هنگامي که انسان معروفترين اثر به ياد ماندني اش - تاريخ مذهبي مردم انگلستان (731 ميلادي)- را ملاحظه مي
سه‌شنبه، 3 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاريخ مداخله ي خداوند
 تاريخ مداخله ي خداوند

 

مترجم: محمّد رضا بديعي



 

نگاهي به تاريخ نگاري بيد (673-735)

بيد(1) غالباً به عنوان نويسنده اي با دلبستگي شديد براي انجام دادن كارهاي اعجازآور توصيف شده است. در واقع، هنگامي که انسان معروفترين اثر به ياد ماندني اش - تاريخ مذهبي مردم انگلستان (2) (731 ميلادي)- را ملاحظه مي كند، ‌بعيد مي نمايد دچار شگفتي نشود. در اين کتاب مي خوانيم كه كوران بينايي شان را باز مي يابند، ‌بيماران شفا پيدا مي كنند، ‌توفانها آرام مي شوند و شهرها به لطف الهي از تخريب مصون مي مانند. چنين چيزهايي كار خواندن را سرگرم كننده مي سازد، اما در عين حال وقتي مردم عصر ما چنين مطالبي را مي خوانند، برايشان دشوار است كه وي را بسان تاريخ نگاري جدي تلقي كنند. با اين همه وي استحقاق اين را دارد كه جدي گرفته شود، ‌چون همان طور كه لويسن (3) گفته است: «انسان فقط بايد كتاب [ش]را به مثابه ي چيزي كه وجود خارجي ندارد، ‌بينگارد تا دريابد كه چه مقدار از شناخت ما درباره ي تاريخ كهن انگلستان، اوضاع سياسي، و همچنين اوضاع مذهبي به وي مرتبط است.»(4)
تقريباً هرچه ما درباره ي زندگي بيد مي دانيم از آخرين كتاب وي تاريخ مذهبي مردم انگلستان (كتاب5: فصل 24؛ بعد از اين، ‌از كتاب مزبور با عنوان تاريخ ياد مي شود) نشأت مي گيرد.(5) وي در نزديكي صومعه ي انگليسي ويرماوث (6) در حدود 673 متولد شد. موقعي كه هفت سال داشت، ‌پدر و مادرش وي را به صومعه بردند و تربيتش را به راهبان واگذار نمودند. دو سال بعد، ‌بنيانگذار صومعه، ‌ابوت بنديكت بيسكوپ (7)، وي و بيست راهب ديگر را به كرانه ي جنوبي رود تين(8) فرستاد، ‌و در آنجا بود كه آنان جامعه ي جرو (9) را بنياد نهادند. او در 692 خادم كليسا شد و در حدود 703 به مقام كشيشي رسيد. با اينكه بيد، ‌از لينديسفارن پري اوري(10)در هلي آيلند (11) و همچنين احتمالاً يورك (12) ديدار نمود، ‌بقيه ي عمرش را در جرو به سر برد. وي در آنجا از كتابخانه ي بزرگي كه بيسكوپ بنياد نهاده بود، كمال استفاده را برد و آثاري درباره ي كتاب مقدس، زبان لاتين، زندگي قديسان (سيره نويسي)، ‌گاه شماري، ‌و تاريخ نوشت. وي در 735 از جهان رخت بربست. در سده ي يازدهم، ‌آثارش را براي نگه داري به دورهام (13) منتقل كردند. اين آثار بعدها پراكنده شدند، ‌اما مزارش هنوز هم در كليساي جامعه ي دورهام باقي مانده است.
بيد از طريق نوشته هايش اميدوار بود به مردم كمك كند تا به وسيله ي آيين مسيحيت به رشد و تعالي نايل آيند. مثلاً وي در مقدمه ي تاريخ خود مي نويسد:
اگر تاريخ كارهاي نيك مردان نيك را ثبت كند، ‌نيوشنده ي انديشمند ترغيب مي شود تا به آنچه نيك است تأسي جويد: يا اگر كارهاي بد مردان بد را ثبت كند، ‌شخص مؤمن، مستمع يا خواننده ي متدين ترغيب مي شود تا از همه ي آنچه گناه آلود است اجتناب ورزد و سرسختانه از آنچه نيك مي شمارد و خشنودي خداوند را فراهم مي سازد، ‌پيروي كند.
و اين امر، در وهله ي نخست، ‌ياد دادن زبان رسمي كليسا - لاتين - را به همتايان راهبش در پي داشت. بيد از معلومات خود در مورد آثار نحوييون لاتين كلاسيك متأخر براي تصنيف شماري از كتابهايش به زبان لاتين استفاده كرد. با وجود اين، ‌وي در ضمن به اهميت زبان بومي (انگليسي كهن) در آموزش دادن آيين مسيحيت واقف بود. شاگردش، ‌كوتبرت(14)، براي ما نقل مي كند بيد درست بعد از اينكه آخرين سطر ترجمه ي انجيل جان (15) را به زبان انگليسي كهن املا كرد، ‌چشم از جهان پوشيد.(16) افزون بر اين، ‌وي در كتاب چهارم تاريخ خود، ‌به معرفي نخستين شاعر انگليسي شناخته شده به اسم كدمان (17) مي پردازد. بيد در روايتش درباره ي زندگي كدمان‌، يكي از كهنترين اطلاعات ثبت شده در مورد دشواري ترجمه ي شعر را از زباني به زبان ديگر ابراز مي دارد. وي مي نويسد: «اين يك معني كلي است، اما نه واژه هايي واقعي كه كدمان در رؤيايش مي خواند؛ زيرا شعرها، ‌هر قدر هم استادانه، ‌ممكن نيست واژه به واژه از يك زبان به زبان ديگر بدون از دست دادن بسياري از زيبايي و شكوهشان ترجمه شوند» (كتاب 4: فصل 24).تسلط بر زبان لاتين، ‌امكان پژوهش راهبان را درباره ي كتاب مقدس و آثار مربوط به الهيات نويسندگاني مانند آمبروز(18)، جروم(19)، آگوستين از هيپو(20) و پاپ گره گوري(21) فراهم ساخت. بديهي است كه بيد مايل به كمك در زمينه ي چنين پژوهشهايي بود زيرا كه بيش از نيمي از آثاري كه وي به رشته ي تحرير درآورد، ‌در مورد كتب مقدس و انديشه هاي «آباي كليسا)(22)بود (كتاب 5: فصل 24).
كومپوتوس (23)، ‌بررسي زمان و گاه شماري، ‌نيز نقشي مهم در زندگي رهباني در طي دوران حيات بيد ايفا كرد. هنگامي كه يورشهاي انگلوساكسون، ‌رشته ي ارتباط ميان ايرلند و بقيه ي جهان مسيحيت را گسيخت، ‌هنوز براي محاسبه كردن تاريخ عيدپاك(24) روشي ابداع نشده بود. وقتي كه آيين مسيحيت رم دوباره تشكيلات خود را در بريتانيا ايجاد كرد، ‌با آيين مسيحيتي كه توسط صومعه هاي سلتيك (25) در آيونه(26) و ليندسفارن برگزار مي شد، ‌در تضاد بود. اين مسئله، منجر به مناقشاتي درباره ي تاريخ عيد پاك شد. در شوراي كليساي ويتبي(27) (664) اين مناقشه به نفع كليساي رم فيصله پيدا كرد، ‌اما اين حل و فصل فقط قلمرو نور ثمبرييه(28) را در بر مي گرفت. بيد در بموقع (29) (703) به نفع قوانين و اصول آيين مسيحيت رم به تبليغ و دفاع پرداخت. بيد نيز، ‌با تأسي از راهب سده ي ششم ديونيسيوس اگزيكوس(30)، ‌مبناي تاريخ را ميلاد حضرت مسيح مي دانست و بر آن تأكيد مي كرد. پيش از آن، انگلوساكسون ها معمولاً سالهاي تاجگذاري پادشاهانشان را مبناي تاريخ قرار مي دادند، ‌يا دوره ي پانزده ساله ي مالياتي را به عنوان مبناي تاريخ خود در نظر مي گرفتند (دوره ي پانزده ساله ي مالياتي توسط كنستانتين(31) در 313 وضع شد). هر دو اين گاه شماريها اشكالهاي مربوط به خود را داشتند، ‌همان طور كه سال تاجگذاري پادشاه قلمرو انگلوساكسون براي قلمرو ديگر نامناسب و غير قابل انطباق و براي بيگانگان هم غير قابل فهم بود، همان طور نيز دوره ي پانزده ساله ي مالياتي فقط يك چرخه ي پانزده ساله بود كه هيچ گاه مشخص نبود كه كدام چرخه مورد نظر است.(32) بنابراين به لطف ايمان بيد مشكلي كه باعث دردسر تاريخ نگاران پيشين مانند گيلداس(33)(كسي كه فقط از يك تاريخ در نوشته هايش استفاده مي كرد) و ننيوس(34) (كسي كه فقط از بيست و هشت دوره ي متفاوت استفاده كرد) را فراهم آورده بود، ‌حل شد. در نتيجه كوششهاي بيد بود كه انديشه هاي آيين مسيحي رم توانست دوباره در بريتانيا پا بگيرد و اكثر مردم نيز همچنان از تاريخهاي قبل از ميلاد و بعد از ميلاد استفاده مي كنند.
بموقع و بعداً درباره ي محاسبه زمان (35) نيز شامل شرح وقايع تاريخ جهان است: فهرست تاريخها مرتبط است با رويدادها. در اين وقايع نامه ها بتفصيل مداخله ي خداوند در رويدادهاي بشري و زندگي مردان و زنان مقدس شرح داده مي شود. صرف نظر از اين وقايع نامه ها تكريم از اعمال شماري از قديسان، ‌كه مشهورترينشان مربوط است به زندگينامه هاي نخستين سه راهب بزرگ ويرماوث و جرو(36) و اسقف بنديكت، ‌هويت بت (37) سولفريد(38) و دو زندگينامه ي كوتبرت مقدس (39) نيز مطرح شده است.
علاقه مندي بيد به وقايع نگاري و نوشتن سرگذشت قديسان در تاريخ وي بخوبي مشهود است. بيد در اين كتاب اطلاعات ارزشمندش را درباره ي پيشرفتهاي مذهبي و سياسي يك دوران- 597 تا 731 - دوراني كه از آن جز چند منبع معدود ديگر، چيزي باقي نمانده است، به ما عرضه مي دارد. رويدادهاي مورد بحث در اين كتاب بر حسب ترتيب تاريخي تنظيم گشته است، ‌اما اين امر تا اندازه اي در مورد شرح زندگينامه هاي قديسان و پراختن به شرح دوره هاي پادشاهيهاي انگلوساكسن دچار اختلال شده است. نخستين كتاب تاريخ، ‌با شرح مختصري از پيشينه ي تاريخي و جغرافيايي استيلاي انگلوساكسون ها بر بريتانيايي ها و عدم موفقيت سلت ها از درآوردن آنان به آيين مسيحيت شروع مي شود. وي آنگاه به شرح زجر و شكنجه ي مسيحيان كه به صورت سلطه اي فراگير درآمد و در زمان فرمانروايي ديوكلسيان(40) شدت تازه اي پيدا كرد، ‌مي پردازد. در بريتانيا، ‌ثمره ي اين حوادث به پديد آمدن نخستين شهيد كشور، البن مقدس (41)، انجاميد. گزارش بيد از نحوه ي به شهادت رساندن آلبن پرشور و هيجان انگيز است:
براي اعدام به بيرون هدايت شد، ‌اين انسان مقدس به سوي رودي رفت كه از ميان شهر و صحنه اي كه در آنجا به شهادت رسيد بسرعت در جريان بود...[و]ي به كرانه ي رود رسيد، ‌و همين كه سر خود را براي نيايش به سوي آسمان بالا برد، ‌رود در بسترش خشكيد و براي او راهي به جانب صليب گشود. هنگامي كه خود مأمور اعدام كه در بين ديگر مأموران ايستاده بود اين واقعه را ديد، ‌چنان از نظر روحي تكان خورد كه براي ديدن البن در جايگاه اعدام شتاب كرد، ‌و شمشير آخته ي خود را بر زمين انداخت، روي پاهايش افتاد، استدعا نمود كه اگر او نتوانست به جايش بميرد، احتمالاً شايسته ي شهادت است. در حالي كه ...ديگر مأموران اعدام از برداشتن شمشيرش از زمين درنگ كردند، محترمترين كشيش اعتراف نيوش خداوند به تپه اي در حدود پانصد گام فراتر از صحنه صعود كرد... آنگاه در اينجا شهيد دلاور بمرد، ‌و تاج زندگي را كه خداوند به كساني كه عاشقش هستند، ‌وعده داده است، دريافت نمود. اما مردي كه دستهاي ناپاكش آن سر مقدس را از تن جدا كرد، ‌مجال اين را نيافت كه به عمل خود ببالد، زيرا به محض اينكه سر اين شهيد بر زمين افتاد، ‌از چشمهاي مأمور اعدام قطرات اشك بر زمين فرو ريخت. (كتاب 1: فصل 7)
از ديدگاه بيد، ‌برتون ها(42) مانند بني اسرائيل در اقامتگاه موقتي شان در سينا براي رسيدن به ارض موعود بودند. موقعي كه آنان قوانين الهي را رعايت مي كردند، ‌كاروبارشان رونق مي گرفت؛ موقعي كه مرتكب گناه مي شدند، ‌خداوند آنان را به عذاب عواقب بد گناهانشان گرفتار مي كرد. بزرگترين گناه آن ها موفق نبودنشان در اشاعه دادن دين در ميان انگلوها و ساكسون هايي بود كه در بريتانيا ساكن شده بودند. اما خداوند «بكلي مردمي را كه برگزيده بود ترك نكرد، ‌زيرا آنان را به خاطر داشت، ‌و واعظان شايسته و صادقي را براي دعوت آنان به سوي دين به [بريتانيا] فرستاد» (كتاب 1: فصل 22). اين «واعظان شايسته» عبارت بودند از سنت آگوستين از كانتربري(43) و گروه راهباني كه همراه با وي به بريتانيا در سال 597 فرستاده شدند. گزارش بيد از هيئت تبليغي سنت آگوستين در بريتانيا به خاطر درج پاسخهاي بظاهر واژه به واژه گره گوري به پرسشهاي مذهبي آگوستين درخور توجه است (كتاب 1: فصل 27)(44).
كتاب دوم معطوف است به جريان نوكيشي ادوين (45) پادشاه نورتمبري(46). بيد اظهار مي دارد كه خداوند، ‌ادوين و قلمروش را بسيار متبرك كرد، «زيرا كه اين ضرب المثل هنوز هم بر سر زبانهاست كه يك زن با نوزاد خود مي توانست سراسر جزيره را از اين كرانه ي دريا تا كرانه ي ديگر طي كند، بي آنكه بترسد كه مبادا آسيبي ببيند» (كتاب 2: فصل 16). در كتاب مزبور، مانند كتاب اول، حوادث سياسي و مذهبي درهم آميخته اند. مثلاً، وي گزارش مي دهد كه در سال 633 ميلادي، ادوين قرباني شورشي شد كه تا حدودي از سوي پنداشاه (47) كافر، هدايت شد. اما وي در سرآغاز كتاب سوم خوشحال است كه يادآوري كند كه سپاه اسوالد شاه (48)«به شمار اندك اما از لحاظ ايمان به مسيح نيرومند»، پندا و سپاهش را نابود كرد(كتاب 3: فصل 1). در فصلهاي بعدي كتاب سوم، با ارائه دادن مدرك، رشد وگسترش آيين مسيحيت را در نورتمبري، ‌با حصول نتيجه ميان هر دو طرف منازع سلتيك -رمي بر سر محاسبه ي تاريخ عيد پاك اثبات مي كند. با توجه به اهميتي كه بيد براي كومپوتوس قايل بود به چند رويداد در پيوند با شوراي كليساي ويتبي توجه نشان داده است. لازم به يادآوري است كه او اگرچه از گروه رمي جانبداري مي كرد، ‌گزارشي منصفانه در مورد دلايل سلتيك ارائه مي كند. در واقع بيد در اينجا نيز، ‌مانند ساير موارد در اين تاريخ، از فرصت براي ستودن فضايل روحانيان سلتيك و اخلاص پيروانشان استفاده مي كند (كتاب 3: فصل 25).
بيد در كتاب چهارم، رسالت اسقف اعظم تئودور (49) را شرح مي دهد. وي شخصيت بسيار بزرگي بود، ‌زيرا كه «اولين اسقف اعظمي بود كه كل كليساي انگلستان از فرمانش اطاعت مي كرد». ما در مي يابيم كه تئودور، ‌با وجود سن بالايش، ‌سرسختانه كليسا را سازماندهي كرد. وي به سفرهاي رسمي مي رفت، دانشجويان را براي رفتن به كانتربري ترغيب مي نمود، ‌شوراهاي كليسا را در هرتفورد(50) و هاتفيلد(51)سازمان مي داد و ميان پادشاهان درحال جنگ - اگفريد (52) و ادلرد- (53) صلح برقرار مي كرد(كتاب 4: فصلهاي 5و 17). اين كتاب دربردارنده گزارشي درباره ي «نمونه هاي فراوان پرهيزگاري» در صومعه ي باركينگ (54) و شرح زندگي ملكه اتلدريدا(55) و سنت هيلدا(56) و سنت كوتبرت است. كتاب پنجم كه آخرين كتاب اين تاريخ است به شرح رويدادها تا اواسط سال 731 ادامه مي دهد. گزارش اجمالي بيد از روزگار خويش، در نامه به اگبرت (57) كه حاكي از جهالت، ‌دنياپرستي و فساد روحانيان آن است، اندكي از ناخشنودي وي را در قبال اين گونه مسائل نشان مي دهد. در اين گزارش، شخص به تصور كاملاً روشني از آنچه بيد به عنوان فضايل و رذايل مشاهده مي كند، دست مي يابد. به عنوان نمونه، ‌توصيف بيد را از زندگي اسقف ايدن (58) ملاحظه كنيد:
او هرگز خواستار يا در انديشه ي تملك مال و منال دنيوي نبود، و با عشقي وافر آنچه را از پادشاهان يا اشخاص ثروتمند دريافت مي داشت، به فقيري كه بر حسب تصادف با او برخورد مي كرد، مي بخشيد. چه در شهر و چه در روستا، هميشه با پاي پياده ره مي پيمود، ‌مگر اينكه ضرورت او را وا مي داشت كه سواره حركت كند؛ و به هنگام راهپيمايي هر كس را كه مي ديد، خواه عالي يا داني، مي ايستاد و با او سخن مي گفت. اگر كافر بود، ‌او را ترغيب مي كرد كه تعميد داده شود؛ و اگر مسيحي بود، به تقويت ايمانش مي پرداخت، ‌و با حرف و عمل به او القا مي كرد كه زندگي شرافتمندانه اي داشته باشد و با ديگران به مهرباني رفتار كند.
زندگي اش در تضاد آشكار با دلمردگي زمان ما بود، براي اينكه به همه ي كساني كه با وي معاشر بودند، ‌خواه روحاني و خواه غيرروحاني، ‌توصيه مي نمود به تعمق بپردازند، به عبارت ديگر، خواه كتب مقدس را بخوانند خواه مزامير داوود را .
(كتاب 3: فصل 5)
فصل پاياني تاريخ عمدتاً در بردارنده ي خلاصه اي از رويدادهاي شغلي است، ‌كه بيد به عنوان «كمك كار حافظه»(59) عرضه مي دارد. از آنجايي كه خلاصه ي عرضه شده شامل رويدادهايي است كه در بدنه ي اصلي كتاب ذكر نشده اند، تصور شده بود كه بيد تاريخ خود را با مدون كردن فهرستي از وقايع از روي چند سالنامه ي عيد پاك متعلق به خويش و آثاري كه مطالبشان به ترتيب تاريخ تدوين شده بود، ‌شروع كرد. وي بعداً مدخلهايي را از روي فهرستهاي درباري و اسقفها، ‌و اسناد و مدارك مربوط به ايرلند به فهرست خويش ضميمه نمود. آنگاه بيد، با در دست داشتن مجموعه اي از رئوس كلي رويدادهاي تاريخ دار، روايت را با مطالبي كه تاريخ مشخصي ندارند، ‌در پيوند با شرح حال قديسان، ‌اسطوره ها و افسانه ها، ‌و گزارشهايي از نبردهايي كه وي گمان مي كرد باعث تهذيب اخلاقي كساني خواهد شد كه مندرجات كتابش را مي شنوند يا مطالعه مي كنند، ‌بسط و تفصيل داد.(60)
بيد، در هنگام نوشتن تاريخ، ‌ناچار بود از چند منبع در دسترس استفاده كند و غالباً، از لحاظ زماني، از رويدادهايي كه به شرحشان پرداخت، ‌دور بود و فاصله داشت. اما وي تلاش بسيار نمود تا به ما اطمينان دهد كه سخت كوشيده است تا صحت و سقم جزئيات حوادث را مشخص كند. با توجه به نخستين بخش كتاب، ‌كه شامل زمينه سازي براي آشنايي با ورود سنت آگوستين اهل كانتربري به بريتانيا در سال 597 است، ‌بيد مطالبش را از «آثار نويسندگان متقدم كه از منابع مختلف تأليف شده اند». اقتباس كرد. اين آثار را عمدتاً به عنوان نوشته هايي از پليني بزرگ(61)، اوسيبيوس(62)، اروژيوس، (63) گيلداس، ‌پراسپراهل اكوويتين(64) و كنستنتيوس(65) دانسته اند. وي زندگينامه ي سنت البن (66) و «كتاب پاپ ها» (كتاب درباره ي زندگينامه ي پاپ ها)(67) را از روي گزارشهاي رسمي مربوط به شرح حال پاپ ها استخراج كرد. با توجه به سالهاي پس از 597، ‌بيد به عنوان مرجع اصلي اش از راهب بزرگ البينوس(68) ياد مي كند. البينوس به نحوي جامع درباره ي اسناد مكتوب و گزارشهاي شفاهي مرتبط با اسطوره ها و سنتهاي متعلق به كنت (69) و نواحي مجاور تحقيق مي كرد. وي حاصل اين تحقيقات را در اختيار نورتلم(70)، كشيشي در لندن نهاد، ‌و اين كشيش هم به نوبت آنها را به بيد واگذار كرد. افزون بر اين نورتلم از رم ديدار نمود، ‌و اجازه ي پاپ گره گوري دوم را براي بررسي بايگاني كليساي رم در مورد نامه ها و اسناد گره گوري بزرگ و پاپ هاي بعدي درباره ي بريتانيا به دست آورد. بيد همچنين از مساعدت اسقف دانيل (71) اهل وينچستر(72)، اسقف كانبرت، ‌راهب بزرگ اِسي، ‌راهبان لاشينگهام (73)و بسياري از شاهدان مؤمن از نورتمبري سپاسگزاري خود را ابراز مي دارد. اين سپاسگزاري، بي شك راهبان جوامع ويرماوث، جرو، ‌و «لينديسفارن» را نيز در بر مي گرفته است. منابع ديگر جامعه ي ايونا، ‌زندگي ويلفريد(74)اثر ايدييوس(75)، و كتاب پاپ ها را شامل مي شد. بيد، ‌برخلاف بيشتر نويسندگان قرون وسطا، ‌با دقت زياد نام منابع مورد استفاده خود را ذكر مي كند، ‌فرق ميان گزارشهاي مستقيم از رويدادها و گزارشهاي شهود را مشخص مي كند(كتاب2: فصل 16؛ كتاب 3:1: فصل 15)، و در موقعي که گزارشي را از طريق شايعات به دست مي آورد، آن را تذکر مي دهد (كتاب 1:فصل 15؛ کتاب 2: فصلهاي 5 و 15). وي به قطعيت نداشتن شايعه واقف بود، و بوضوح خواستار بود:
بايد خواننده هر خطايي را كه من نوشته ام متوجه شود، ‌خاضعانه استدعا دارد كه آنها را به من نسبت ندهد، زيرا، همان طور كه قوانين تاريخ ايجاب مي كند، من سخت صادقانه كوشيده ام هر چه را توانستم از اخبار عمومي دريابم، ‌براي آموزش نسلهاي آينده نقل كنم.
(پيشگفتار)
خوانندگان يافتن اين گونه مسئوليت ناپذيري را در كتابهاي تاريخ دوران معاصر نامحتمل مي دانند.
آنها يافتن روايات مرتبط با معجزات را هم احتمال نمي دهند. همان طور كه پيشتر اشاره شد، عنصر معجزه آسا در تاريخ گرايش به متعجب كردن خواننده ي عصر حاضر دارد. بيد اميدوار بود كه توصيفهاي تجليات معجزه آساي قدرت الهي شنوندگان و خوانندگان را به «پيروي از آنچه نيك است و خوشايند خداوند است» برانگيزد (كتاب 1: فصل 20؛ ‌كتاب 2: فصلهاي 7 و 22؛ ‌كتاب 4: فصلهاي 25 و 26) هستي «از آن خداست»، او انديشيده بود، ‌دخالت و فضولي كردن در توصيفات مربوط به آن كاري خطاست.اما بيدگاه گاه توجيهي عقلاني درباره ي يكي از معجزات ارائه مي داد. مثلاً، ‌وي شفايافتن پسر بچه اي ناخوش و لال را با سري كچل به واسطه ي درماني با دارو مطرح مي كند كه توسط جان اهل بورلي (76) با شيوه اي كه ما اكنون آن را گفتار درماني (77) مي ناميم، ‌انجام مي گيرد(كتاب 5: فصل 2).(78)
تاريخ بيد در قرون وسطا در سطحي گسترده مطالعه مي شد و مورد توجه و احترام بود. بيش از صدو پنجاه نسخه ي دست نويس هنوز هم از آن باقي مانده است، كه كهن ترينشان در صومعه هاي ويرماث و جرو در يك دهه پس از مرگش به رشته تحرير درآمدند. در قرن هشتم ميلادي، ‌در وهله ي نخست براي هيئتهاي مذهبي انگلوساكسون در اروپا، نسخه هاي اين كتاب يكي از صادرات بزرگ ادبي به شمار مي آمد. مقلدان و سارقان ادبي هم بسرعت در صحنه ظاهر شدند (79)اين تاريخ در دوران فرمانروايي آلفرد كبير(80)به انگليسي قديم ترجمه شد و اولين ترجمه آن به زبان انگليسي جديد به قلم توماس استپلتون (81) انجام گرفت. در نامه اي رسمي كه استپلتون به ملكه اليزابت اول (82)نوشت، ما به چگونگي امكان استفاده از تاريخ در منازعات مذهبي پي مي بريم:
در اين كتاب تاريخ، ‌عليا حضرت ملاحظه خواهند فرمود كه در چه موارد جدي و مهمي مصلحان دروغين كليسا در ظل عنايت مهرآميز فرمانروايي تان از اصل آن دين معتبر و عالمگير كه آن را اولين بار پيشوامان سنت اگوستين مقدس در ميان اهالي انگلستان بنياد نهاد فاصله گرفته اند.(83)
در سالهاي بعدي، از تاريخ براي تأييد دعاوي كاتوليك هاي رمي و پروتستان ها به طور يكسان استفاده شد. نخستين چاپ انتقادي اين اثر در 1722 ميلادي از سوي جان (84) و جرج اسميت (85)انتشار يافت. بنابراين، ‌از آن زمان، ‌و به واسطه ي انتشار «نوشته هاي بيد» از سوي «چارلز پلامر»(1896) و همين طور ارائه ي ترجمه هاي فراوان از تاريخ وي به زبان انگليسي، ‌بررسي نوشته هاي اين شخصيت مهم، ‌افزايش يافت. اكنون شمار بسياري مقاله و كتاب درباره ي انديشه هاي بيد در دسترس قرار دارد، ‌و همه ساله به خاطر يادبود آثار و افكارش همايشي در دورهام برگزار مي شود. اگر چه در اين عصر غير ديني (86) ممكن است براي خواننده درك انگيزه ي اصلي نوشته هاي بيد دشوار باشد، ‌ترديدي وجود ندارد كه وي، به قول شوارتز(87):«نمونه ي بارز كساني بود كه دست به دست دادن مشعل فروزان دانش را به نسلهاي آينده، ‌وظيفه ي خود مي دانستند.»

آثار مهم

The Ecclesiatical History of the English People, trans. J. McClure and R. Collins, Oxford: Oxford University Press, 1994. This also includes an excerpt from De Temporum Ratione.
The Ecclesiatical History of the English People, trans. L. Sherley -Price, Harmondsworth: Penguin, 1955.
Homilies on the Gospels, trans, L. T. Martin and D. Hurst, Kalamazoo, MI: Cistercian Publications, 1991.
Two Lives of St Cuthbert, trans. B. Colgrave, Cambridge: Cambridge University Press,1940.

پي نوشت ها :

1.Bede
2.The Ecclesiastical History of English people
3.Levison
4. W.Levison, 'Bede as Historian', in A. H.Thompson(ed.), Bede: His Life. Times, and Writings. Oxford: Oxford University Press, 1935, p.146
5. Citations refer to the book and section number of The Ecclesiastical History of the English People. Quotations derive from the Penguin edition.
6.Wearmouth
7.Abbor Benedict Biscop
8.River Tyne
9.Jarrow
10.Lindisfarne Priory
11.Holy Island
12.York
13.Durham
14.Cuthbert
15.John
16. Cuthbert's letter about Bede may be found in Bede's Ealesiastical History of the English People, trans. B. Colgrave and R. A. B. Mynors. Oxford: Oxford University Press, 1969.p. 585.
17.Coedmon
18.Ambrose
19.Jerome
20.Augustin of Hippo
21.Pope Gregory
22.Church Fathers
23.Computus
24.Easter
25.Celtic
26.Iona
27.Whitby
28.Northumbria
29.De temporibus trans on Time 703
30.Dionysiue Exiguus
31.Constantine
32.R. L Poole, Chronicles and Annals, Oxford University Press, 1926, pp.124-78.
33.Gildas
34.Nennius
35.De Temporum
36.Jarrow
37.Hwaetbet
38.Ceolfrid
39.Two Lives of St Cuthbert
40.Diocletian
41.St Alban
42.Britons
43.Augustine of canterbury
44. P. Meyvaert, 'Bede'sText of thd Libellus responsionism of Gregory the Great to Augustine of Canterbury', in P. Clemoes and K. Hughes(eds), England bifore the Conquest : Studies in Primary Sources Presented to Dorothy Whitelock, Cambridge: Cambridge University Press, 1971, pp.15-33.
45.Edwin
46.king of Northumbria.
47.king penda.
48.king Oswald
49.Archbishop Theodor
50.Hertford
51.Hatfield
52.Egfrid
53.Ethelred
54.Barking
55.Queen Etheldreda
56.St Hilda
57.Letter to Egbert
58.Bishop Aidan
59.an aid the memory
60. C. W. Jones,'Bede the Medieval Historian', in Bede, the Schools and the Computus, Aldershot, Hampshire: Variorum, 1994, pp. 26-36.
61.Pliny the Elder
62.Eusebius
63.Orosius
64.Prosper of Aquitaine
65.Constantius
66.Life of St Alban
67.Liber Pontificalis
68.Abbot Albinus
69.kent
70.Northelm
71.Daniel
72.Winchester
73.Lashingham
74.Life of Wilfrid
75.Eddius
76.Beverly
77.Speech therapy
78. C. Plummer, Operae Bedae, Oxford: Oxford University Press, 1896, voL 2, pp. 17-18.
79. C. W. Johnes, Bedae Pesudepigrapha: Scientific Writings Falsely AttribHted to Bede, Ithaca, NY, Cornell University Press, 1939, p.1.
80.Alfred the Great
81.Thomas Stapleton
82.Queen Elizabeth 1
83. J.E. King, Thomas Stapleton's Edition of The Ecclesiasitical History of the English People, Loeb Classical Library, 2vols, London: W. Heinemann , 1930, p.32.10 As quoted in Thompson (ed), Bede: Life, Times and Writings, p. 151.
84.John
85.George smith
86.Secular
87.Schwartz

منبع مقاله :
هيوز- وارينگتون، مارني؛ (1386)، پنجاه متفکر کليدي در زمينه ي تاريخ، ترجمه: محمدرضا بديعي، تهران: اميرکبير، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.