نگاهي به تاريخ نگاري مارك بلوك (1886 -1944)

هدف: اعتبار علمي

در زندگي و كار مارك بلوك چيزهاي زيادي وجود دارد كه الهام بخش كساني خواهد بود كه به مطالعه ي تاريخ علاقه مندند. او نه تنها به طور خستگي ناپذير براي پديد آوردن يك «تاريخ جامعتر و انساني تر» تلاش ورزيد، ‌بلكه در
سه‌شنبه، 3 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هدف: اعتبار علمي
 هدف: اعتبار علمي

 

نويسنده: مارني هيوز- وارينگتن
مترجم: محمد رضا بديعي



 

نگاهي به تاريخ نگاري مارك بلوك (1886 -1944)

در زندگي و كار مارك بلوك (1) چيزهاي زيادي وجود دارد كه الهام بخش كساني خواهد بود كه به مطالعه ي تاريخ علاقه مندند. او نه تنها به طور خستگي ناپذير براي پديد آوردن يك «تاريخ جامعتر و انساني تر» تلاش ورزيد، ‌بلكه در عين حال زندگي اش را صرف نبرد براي آزادي فرانسه در جنگ جهاني دوم نمود. مارك بلوك (1886-1944)، فرزند تاريخ نويس رُمي، ‌گوستاو بلوك(2) و سارا ابستين بلوك(3)، ‌خود را به عنوان جزء «آخرين نسل قضيه ي دريفوس»(4) مي دانست (مهارت تاريخ نويس(5)، ص 158). هنگامي كه وي در دبيرستان لوئي لو گراند(6) و آموزشگاه نرمال سوپريواور(7) در پاريس تحصيل مي كرد، ‌افكار عمومي در مورد اينكه آيا كاپيتان الفرد دريفوس، ‌يك يهودي‌، اسرار نظامي را به آلماني ها فروخته است، بشدت دچار تفرقه گرديده بود. قضيه ي دريفوس، بلوك را از يهودستيزي فرانسه ي هم عصر خويش آگاه ساخت و دلبستگي روزافزونش را در خصوص نقش شايعه و اطلاعات كذب در جامعه فراهم كرد. بلوك، ‌در روزهايي كه در آموزشگاه نرمال تحصيل مي كرد، ‌همچنين از مجادله ي پرهيجاني كه در ميان تاريخ نويسان فرانسوي و بلژيكي درباره ي ماهيت تاريخ درگرفته بود، ‌باخبر گشت. برخي، ‌مانند شارل سيگنوبس(8) و شارل -ويكتورلانگلوا(9)، به تحقيق و تتبع آلماني براي محرز كردن اصول علمي تاريخ دل بسته بودند. ديگران هم، ‌مانند هنري هوسر (10)، ‌آلفونس اُلار (11)، ‌فرديناند لُت(12)، ‌و هنري پيرن (13)، درباره ي ديدگاهي جامعتر در قبال تاريخ جر و بحث مي كردند كه دربرگيرنده ي عاملهاي اجتماعي، فرهنگي، ‌زبان شناسي، جغرافيايي، ‌و اقتصادي باشد.
هنگامي كه او به مدون ساختن ديدگاه هاي خاص خويش درباره ي تاريخ پرداخت، ‌در وهله ي نخست تاريخ و علم را با هم مقايسه كرد. بلوك در دفترچه ي يادداشتش نوشت، ‌در حالي كه شيمي و زيست شناسي مستلزم تجزيه و طبقه بندي است، تاريخ تا حد زياد مستلزم توصيف و روايت است. در عين حال‌، تاريخ و علم در برخورد با پديده ها از همديگر متفاوتند. هنگامي كه دانشمند به پديده هاي ساده اي كه فقط در ضمير خودآگاهش مي گذرد، ‌سروكار دارد، ‌تاريخ نويس به حل و فصل كردن پديده هايي «ذهني» كه هم خودش و هم خودآگاهي عامل تاريخي را در بر مي گيرد، مي پردازد. بلوك تأكيد مي كرد اين امر دال بر اين بود كه صدها تفسير در مورد رويدادهاي گذشته امكان پذير است. اما با اين همه وي باور داشت كه تاريخ نويسان مي توانند اعتبار علمي را هدف خود قرار دهند. (14) اين صرفاً در نوشته هاي بعدي اش بود كه ديدگاه «جامع» وي درباره ي تاريخ شكل گرفت.
بلوك، پس از موفق نشدن درگرفتن تخصص دكتري در تيئر فونداسيژ(15)پاريس در سال 1908، فرانسه را براي تحصيل در برلين و لايپزيك ترك گفت. با وجود اين، دومين تلاشش در اخذ درجه ي دكتري موفقيت آميز بود، ‌و يك سال بعد براي شروع پژوهشي در مورد از بين رفتن نظام ارباب رعيتي در نواحي روستايي پيرامون پاريس در قرنهاي دوازدهم و سيزدهم به پاريس بازگشت. بلوك، در نتيجه ي يك كار تحقيقي در خصوص اسناد اربابي و كليسايي، ‌اميدوار بود گزارشي روشمند از جنبه هاي اجتماعي، ‌قانوني، ‌و اقتصادي رهايي يك رعيت از قيد يك نفر فئودال در ناحيه اي مشخص تهيه كند. وي، در طي نخستين سال اقامت مجددش در پاريس، ‌نقشه هايي براي نشان دادن روند نابودي نظام ارباب رعيتي در ناحيه ي ايل- د- فرانس (16) تدارك ديد و ماهيت نظام ارباب رعيتي را مورد پژوهش قرار داد. بازتاب اين مطالب در آثار بعدي اش پديدار گشت: مزارع باز و محصور در جامعه ي روستايي فرانسه؛ مشخص كردن حد و مرز زمينهاي اطراف پاريس در قرنهاي يازدهم و دوازدهم؛ نقش روحانيان در جامعه و اقتصاد؛ ارتباط ميان سلطنت و رعايا؛‌ تشكيلات قضايي فئودالي؛ ريشه هاي عشريه و جنبه هاي اجتماعي و سياسي هنر قرون وسطا، ادبيات و معماري.
بلوك، در اولين مقاله ي چاپ شده اش، (17) استدلال مي كند كه فرمان سلطنتي 1251-1252، ‌كه به آزادي چند رعيت محبوس در رواق كليساي نتردام(18) انجاميد، بيشتر عمل يك حكومت سلطنتي ضعيف بود به خاطر تلاش در حفظ كردن سلطه اش بر روحانيت و طبقه ي متوسط تا يك پيروزي در جهت آزادي انساني. بلوك در اين مقاله، ‌مانند آثار بعدي اش‌، طيف وسيعي از اسناد و مدارك را مورد بررسي دقيق انتقادي قرار داد. وي در ساير مقالات قديمي خود، ‌از جمله «اشكال لغو اداي احترام در نظام كهن فئودالي»(19)، به مسائل تاريخي مهم از ديدگاه هايي غيرمعمول برخورد مي كند. بلوك، در مقاله ي مزبور، استدلال مي كند كه تغيير در آداب و مراسم جدا شدن از يك علقه ي فئودالي، مؤيد اين ادعاست كه قوانين و عرف نظام فئودالي يكسان نبودند. (20) اولين اثر مهم بلوك يك تك نگاري بود كه در ايل -د- فرانس انتشار يافت. اگرچه اين تك نگاري قسمتي از مجموعه ي «لس رژيونز د لا فرانس»(21) بود كه در «مجله ي تأليف تاريخي»(22) متعلق به آنري بر (23) در بين سالهاي 1903 و 1913 منتشر شد، ‌بلوك اين مسئله را كه ايل- د- فرانس يك ناحيه ي واحد بود، تكذيب كرد. وي، ‌در پي يافتن ويژگيهايي كه يك ناحيه ي مشخص را متمايز مي كند، ‌عواملي را كه بر محل سكونت مردم تأثير مي گذارند و مواردي را كه ويژگيهاي مادي نواحي روستايي در افكار و اعمال مردم انعكاس مي دهند، مورد بررسي قرار داد(1913L'lle -de -france).
بلوك در خاتمه ي تحقيقش در سال 1912، به كار تدريس در دبيرستان «مونپليه»(24) و آنگاه، ‌يك سال بعد، ‌در دبيرستان «آم ين»(25) مشغول شد. او، ‌در هنگام تدريس در آم ين، ‌يك مقاله ي انتقادي در خصوص همكار آينده اش لوسين فه ور (26) صاحب امتياز «تاريخ فرانش - كونته»(27) نوشت، ‌و در مراسم جشن دبيرستان درباره ي اهميت دارا بودن «روحيه ي انتقادي» به سخنراني پرداخت. بلوك در بخش پاياني سخنراني اين ادعاي خود را تكرار كرد كه تاريخ نويس، برخلاف دانشمند، ‌از دو جهت در معرض سستي و نواني حافظه ي انساني قرار دارد. از اين رو، عمده ي كار تاريخ نويس مبتني است بر شناخت حقيقت، ‌كذب، و محتمل. وي نمي تواند از داوري كردن اجتناب ورزد: «اگر همسايه ي سمت راستت بگويد دو در دو مساوي است با چهار، و همسايه ي سمت چپت بگويد مساوي است با پنج، نتيجه نگير كه پاسخ چهار و نيم است.»(28)
اندك زماني پس از ايراد سخنراني بلوك، آلمان به فرانسه اعلام جنگ داد و به بلژيك يورش برد. بلوك با درجه ي گروهباني در سپاه ذخيره ي 272 به كار منصوب شد، ‌و در نبردهاي مرز فرانسه - بلژيك از 1914 تا 1918 شركت جست، ‌وي دوبار زخمي شد، چهار بار نشان شجاعت گرفت و به درجه ي سرواني ارتقا يافت. اگر چه بلوك تحت تأثير شجاعت همقطاران سربازش قرار گرفت، ‌در مورد دستگاه رهبري ارتش سخنان تندي اظهار داشت(29). وي، ‌پس از آتش بس، ‌در دانشگاه نوبنياد استراسبورگ (30) در ناحيه ي بازپس گرفته شده ي آلزاس (31) به عنوان استاديار به تدريس مشغول شد. بلوك در ايام اقامت در استراسبورگ، با سيمونز ويدال (32) ازدواج كرد، ‌مسئوليت يك زندگي خانوادگي را به عهده گرفت، و با تاريخ نويس متجدد لوسين فه ور آشنا شد. بلوك و فه ور انديشه هاي بسيار مشابهي درباره ي ماهيت تاريخ مطرح كردند، اگر چه بلوك بيشتر مجذوب مكتب جامعه شناسي دوركم (33) و استفاده از سنجش (34) در پژوهش تاريخي بود. اين دو، ‌به اتفاق هم، ‌براي اصلاح روشهايي كه در مورد نوشتن و آموزش تاريخ در فرانسه معمول بود، ‌به كار پرداختند. بلوك به خاطر آنكه يك شغل دايمي داشته باشد، لازم بود درجه ي دكتري اش را بگيرد. بدين منظور، ‌وي يك نسخه ي تجديد نظر شده از رساله ي 1912 را با عنوان «اشكال لغو اداي احترام در نظام كهن فئودالي» و يك اثر جديد را با عنوان «پادشاهان و رعايا»(35)، براي آزمون ارائه كرد. «پادشاهان و رعايا» بي درنگ به چاپ رسيد، و صلاحيت بلوك را به عنوان متخصص تاريخ قرون وسطا به اثبات رساند. بلوك معتقد بود كه دو فرمان آزادي لوئي دهم (36) در 1315 و فيليپ پنجم (37) در 1318 حمايت از آزادي انساني نبود، بلكه دعاوي تكراري براي قدرت بود (پادشاهان و رعايا، 1920).
بلوك همچنين در طي اين دوره، كتاب معجزه نمايي پادشاهان (38) را به رشته ي تحرير كشيد(1924). بلوك با بهره گيري از اطلاعات پزشكي، روان شناسي، ‌شمايل نگاري و مردم شناسي، علل ظهور و ناپديد شدن اعتقاد به معجزه ي پادشاهان را در انگلستان و فرانسه در مورد شفا دادن بيماران مبتلا به خنازير(39)، ‌گونه اي سل غدد لنفاوي گردن، ‌مورد تحقيق و پژوهش قرار داد. مطابق اظهار نظر بلوك، در حدود سال هزار ميلادي ربر (40) پادشاه فرانسه، ‌معروف به ديندار(41) از اين قدرت خارق العاده براي تثبيت مشروعيت و حق موروثي دودمانش استفاده كرد. بعداً، هنري (42) اول يا دوم از اين عمل براي مهار كردن قدرت روحانيان تقليد نمود. از نظر بلوك، دعاوي اين پادشاهان براي انجام دادن چنين قدرتي، ‌با عقيده ي مسيحي فرمانرواي مقدس درآميخت و معجزه نمايي پادشاهان را پديد آورد. (43)
بر اين اساس، ‌در فرانسه و انگلستان، ‌قدرت سلطنتي صرفاً با نيروي نظامي، قانوني و نهادهاي اجرايي نمود پيدا نمي كرد، ‌بلكه از راه انجام دادن اعمال معجزه آسا نيز بروز پيدا مي كرد. بلوك در اين كتاب، ‌مانند مقاله ي قديمي تأملاتي درباره ي ترفندهاي جديد جنگي (44)، ‌اظهار نظر مي كند براي كشف اينكه چگونه شايعات و تصورات غلط اعتبار كسب مي كنند، لازم است تاريخ نويس به بررسي «خودآگاهي جمعي» (فرضيات و مشاهدات) يك ملت بپردازد. از ديدگاه وي، ‌شايعات و تصورات غلط بسان عينكي است كه ما با آن خودآگاهي جمعي (45) را به طور مبهمي مي بينيم. [ما] منتقدان استفاده مبتكرانه ي بلوك را از قضيه ي معجزه نمايي پادشاهان براي روشن كردن تاريخ سياسي ستوده اند، ‌اما برخي متذكر شدند كه وي اين پديده را بر حسب ايدئولوژي بررسي ننمود و عقيده ي همگاني را مسلم فرض كرد. (46) بلوك در اين اثر به ما نشان مي دهد كه راه هاي بسياري وجود دارند، برخي عجيب و غيرعادي، كه به گذشته مي رسند.
بلوك از طريق نوشته اش در مورد معجزه نمايي پادشاهان به بحث در زمينه ي ماهيت فئوداليسم رسيده بود. وي در كتابهايش درباره ي فئوداليسم، ‌راه ميانه اي را در بين كساني كه معتقد بودند كه يك نظام فئودالي يكسان در اروپا در فاصله ي قرن دهم و سيزدهم وجود داشت و كساني كه اظهار نظر مي نمودند كه تفاوتها به اندازه اي از محلي به محلي ديگر زياد بود كه هر گونه يكسان سازي را در قبال فئوداليسم ناممكن مي كرد، ‌برگزيد. به نظر وي، ‌نظام فئودالي يك رژيم سلسله مراتبي و قرارداري براساس پيوندهاي دو جانبه ي وابستگي بود كه بيش يا كم به شكلهاي مشابه در سرتاسر اروپا و ديگر قسمتهاي دنيا وجود داشت. افزون بر اين، ‌اگر چه نظام مزبور با پيدايش شهرها، اقتصادهاي پولي و حكومتهاي سلطنتي ملي رو به انحطاط گذاشت، به مفهوم ميثاق سياسي تداوم يافت. (47) وي همچنين در خصوص نقش قياس در پژوهش تاريخي مطالبي نوشت. با آنكه بلوك مبتكر روش مقايسه اي نبود، ‌در«تاريخ تطبيقي جوامع اروپايي»(48) تصريح كرد كه آينده ي تاريخ به مثابه ي يك رشته ي پژوهشي بايد به استفاده از آن متكي باشد (ترجمه ي عنوان مزبور چنين است: «تشريك مساعي براي شكل گيري تاريخ مقايسه اي جامعه ي اروپايي» در كشاورزي و كار در اروپاي قرون وسطايي، صص 44-81) وي در اين رساله متذكر مي شود كه دو راه براي اينكه تاريخ نويسان به مقايسه بپردازند، وجود دارد. راه اول، آنان مي توانند در مورد پديده هاي عام در فرهنگهاي عميقاً متمايز در زمان و / يا در مكان به پژوهش بپردازند. راه دوم، آنان مي توانند يك پژوهش مقايسه اي را در جوامع همسايه يا معاصر انجام دهند. بلوك راه دوم را ترجيح مي داد، ‌زيرا عقيده داشت كه به نظر مي رسد راه مزبور داراي نتايج پربارتر و دقيقتري باشد(همان، صص 46-48). با اين وصف، ‌وي هيچ علامت مشخصي درباره ي ويژگيها و حد و مرزهاي واحدهاي سنجش (49) به دست نمي دهد. يعني، آايا هيچ حدو مرزي در مورد كيفيت كوچك يا بزرگ بودن يك واحد سنجش براي سودمند بودن در تاريخ نبايد وجود داشته باشد؟(50)
از اين گذشته، بلوك مجذوب تنوع نظامهاي زمين داري فرانسوي و تأثير تبديل زمينهاي بزرگ زراعي به زمينهاي پرچين دار خصوصي در زندگي روستايي شده بود. اين شيفتگي به روشني در كتاب مهم ديگرش، «ويژگيهاي اصلي تاريخ دهقاني فرانسه»(51) (1931)؛ اثري كه از سوي پژوهندگان به عنوان فاخرترين كتاب بلوك تلقي شد، ‌ديده مي شود. وي در اين كتاب از يك مجموعه ي جامع اسناد و مدارك استثنايي، عمدتاً شامل نقشه ها، ‌براي توصيف ارتباط ميان محيط طبيعي و نهادهاي اجتماعي از آغاز قرون وسطا تا انقلاب فرانسه بهره مي گيرد. بلوك همچنين از آنچه «روش قهقرايي» «وارونه خواندن تاريخ» مي ناميد استفاده كرد، ‌زيرا باور داشت كه پرداختن به چنين روشي براي فرا رفتن از معلوم به سوي مجهول خردمندانه است. (52)
بلوك و فه ور در 1929 ميلادي، سالنامه ي «تاريخ اقتصادي و اجتماعي»(53) را انتشار دادند كه هنوز هم با عنوان سالنامه ي: «تاريخ، علم، اجتماعي»(54) منتشر مي شود.(55) آنها در نخستين شماره ي سالنامه ي مزبور، ‌نكات عمده ي سه هدف را مطرح كردند: تدارك ديدن يك تريبون آزاد براي گردهمايي تاريخ نويسان و دانشمندان علوم اجتماعي براي بحث و تبادل نظر؛ مورد ترديد قرار دادن تقسيم بندي تاريخ به باستاني، ‌قرون وسطايي و جديد و جامعه به بدوي و متمدن؛ و ايجاد انجمن علوم انساني. (56) با آنكه ميان بلوك و فه ور بر سر امكانات و سبك مجله اختلاف نظر بروز كرد، ‌به نحوي ثمربخش همكاري با يكديگر را نسبتاً به مدتي طولاني ادامه دادند. كار انتشار مجله بخصوص پس از رفتن فه ور به پاريس براي عهده دار شدن شغلي در كالج د دفرانس، ‌كه از اعتبار و ارزش برخوردار بود، ‌دشوار شد. بلوك نيز در جست و جوي يافتن شغلي در كالج د فرانس بود، ‌اما پذيرفته نشد، او فكر مي كرد اين پذيرش شدن به خاطر يهودي بودن و ديدگاههاي تندروانه اش درباره ي تاريخ بوده است. او، ‌سرخورده، ‌توجهش به سوربن معطوف شد، ‌دانشگاهي كه در 1936 كرسي استادي تاريخ اقتصادي را در اختيارش قرار داد. بلوك در سوربن به اتفاق جامعه شناس «موريس هُلبواچ»(57) انستيتو اقتصادي و تاريخ اجتماعي (58) را بنياد نهاد، ‌در كلاسهاي «مدارس عالي»(59) و «مدرسه ي سنت كلود»(60) و «فونتني»(61) تدريس كرد، ‌و در كميسيونهاي ملي درباره ي تاريخ قانون و تاريخ اقتصادي انقلاب فرانسه به تحقيق پرداخت.
با اين همه، ‌مشغله ي ذهني اصلي اش نوشتن آخرين كاري بود كه با عنوان جامعه ي فئودالي (62) (دو جلد، ‌1930-1940) به طبع رسيد. بلوك در اين كتاب اجمالاً ‌توصيف استادانه اي درباره ي ساختار اجتماعي جامعه ي اروپاي غربي و مركزي در فاصله ي قرنهاي نهم و سيزدهم به دست داد. وي دو دوره ي فئودالي را تشريح نمود، ‌يكي دوره ي افزايش يافتن تهاجم و تخريب، و ديگري كه با توسعه ي اقتصادي و بيداري فكري مشخص شد. بلوك صرفاً به بررسي نظامهاي «بومي» فئودالي فرانسه، آلمان، و ايتاليا نپرداخت، بلكه آنها را با نظامهاي تحميلي (مانند انگلستان)، ‌جاهايي كه فئوداليسم مورد پذيرش قرار نگرفته بود (نظير اسكاتلند، ‌اسكانديناوي، ‌و فريژي (63) و نظام خارج از قاره ي اروپا (مثلاً ژاپن) مقايسه كرد. تصويري كه وي از «حالات احساس و انديشه» و پيوستگي اجتماعي ترسيم مي كند از لحاظ محدوده، وسيع و در عين حال از نظر پرداختن به جزئيات، غني و ارزشمند است. مثلاً، كتاب در بردارنده ي مطالب جالبي از درك قرون وسطايي مفهوم زمان، نقش آثار حماسي در جامعه و اهميت ركاب (64) است.
كتاب جامعه ي فئودالي عمدتاً به علت زمان انتشارش، ‌بندرت توجه مردم را جلب كرد. منتقدان، ‌از جمله لوسين فه ور، ‌در خصوص موضوعاتي از قبيل بي توجهي بلوك در قبال نقش افراد، تاريخ گذاري غلط در مورد شكل گيري روابط فئودالي، محدودسازي كانون توجه اصلي به مرزهاي «جهان مسيحي»(65) و تأكيد بيش از حد بر ريشه هاي قرون وسطايي ملي گرايي جديد شكوه كردند. اگر چه شمار اندكي از منتقدان در اينكه كتاب مزبور اثر مهمي در خصوص تاريخ قرون وسطا باشد ترديد روا داشتند. حتي اكنون نيز گمان مي رود كه چند نفري در مورد اين كتاب چنين نظري داشته باشند. (66)
درست در موقعي كه بلوك كار نوشتن كتاب جامعه ي فئودالي را به پايان رساند، اوضاع اروپا رو به وخامت گذاشت و او به خدمت سربازي احضار شد. با تسليم نكبت بار ارتش و دولت در اواسط 1940، دو سوم سرزمين فرانسه زير سيطره ي دولت آلمان قرار گرفت. بلوك و خانواده اش، ‌با احساس ترس از شكنجه و آزار به سبب پيشينه ي يهودي بودنشان، به كلرمونفرا(67) در منطقه ي «آزاد» يا اشغال نشده فرار كردند. بلوك توانست مدت كوتاهي در دانشگاه استراسبورگ در تبعيد (در كلرمونفرا) و دانشگاه مونپليه تدريس كند، اما افزايش يهودي ستيزي او را واداشت تا خانواده اش را به ايالات متحد انتقال دهد و بعد هم خودش به «فورژر»(68) فرار كند. بلوك، به رغم نقل مكان و محروم گشتن از يادداشتها و كتابخانه اش، ‌هنوز هم قادر به نوشتن بود. وي اندكي‌ پس از مستقر شدن در منطقه ي اشتغال نشده، مقاله اي انتقادي درباره ي سقوط فرانسه نوشت، كه پس از مرگش با نام شكست عجيب (69) (1949) انتشار يافت.
بلوك همچنين تأملاتش را درباره ي تاريخ و روش تاريخ نويسي به رشته ي تحرير درآورد كه احتمالاً معروفترين كتابش به شمار مي آيد، ‌مهارت تاريخ نويس (1949)(70). بلوك در اين كتاب انديشه هايي را كه زيربناي آثارش را تشكيل مي دهند، ‌مطرح مي كند. مهارت تاريخ نويس پاسخي است به پرسش هاي فرزندش، «مورد استفاده ي تاريخ چيست؟» بلوك، ‌با توصيف تاريخ به عنوان «دانش انسانها درباره ي گذشت روزگار» به كساني كه مجذوب مسائل سياسي و اصل و نسب ها و ايجاد موانع ميان گذشته و حالند، ‌مي تازد (مهارت تاريخ نويس، صص28 و سطرهاي بعد، 150 و سطرهاي جديد). وقتي كه مطالعه ي تاريخ با باريك بيني انجام گرفت، ‌تاريخ فقط ارضا كردن قدرت تخيل نيست، به شخص امكان مي دهد به شناختي از سرگذشت انساني نايل آيد. براي رسيدن به اين شناخت لازم است: مورد توجه قرار دادن يافتن سند براي تعقيب ردپاها از ميان مجموعه ي متنوعي از اسناد؛ بررسي دقيق و كندوكاو سند، تفسير سند در پرتو فحواي كلام و متن آن؛ احتراز از داوري كردن در مورد رويدادهاي گذشته برحسب معيارهاي اخلاقي شخص؛ تفحص براي واژگاني كه «نكات عمده ي دقيق» را شرح دهد، اما در عين حال «لزوم انعطاف پذيري را براي تطبيق خود با كشفيات ديگر» حفظ كند (صص 50-62، 91-119، 130).
كتاب مهارت تاريخ نويس هرگز تمام نشد، ‌زيرا بلوك را سربازان آلماني در 16 ژوئن 1944 به خاطر شركت در فعاليتهاي اتحاد نهضتهاي مقاومت (71) اعدام كردند. با اين همه، ‌وي اميدوار بود كه كارش تداوم خواهد يافت. همان طور كه در تقديم نامه ي كتابش به لوسين فه ور نوشت:
ما با هم مدتي طولاني براي پديد آوردن تاريخي جامعتر و انساني تر كار كرديم. در حال حاضر وظيفه ي مشتركمان در معرض خطر قرار گرفته است، ‌اما نه به واسطه ي قصورمان. ما، براي لحظه اي، از سوي سرنوشتي ستمگر نيست و نابود مي شويم. اما، ‌اطمينان دارم، ‌زماني فرا خواهد رسيد كه دوباره همگان از فعاليتمان مطلع خواهند شد، و دوباره آزادي مان را باز خواهيم يافت. دراين فاصله، بقيه ي صفحات اين كتاب با حضور تو پر خواهد شد، ‌چرا كه تا جايي كه به من مربوط است، ‌كار مشترك ما ادامه مي يابد.
از سوي نويسندگاني كه بعداً در «سالنامه »به سبك همين نشريه، ‌به نوشتن پرداختند، ‌كار و روياي بلوك براي داشتن ديدگاهي جامعتر از تاريخ واقعاً تداوم يافته است.

آثار مهم

The Ile de France: the Country around Paris, trans, J. E. Anderson, Ithace, NY: Cornell University Press, 1971.
The Royal Touch: Sacred Monarchy and Scrofula in England and France, trans. J. E. Anderson, London: Routledge & Kegan Paul, 1973.
French Rural History: an Essay on its Basic Characteristics, trans. J. Sondheimer, Berkeley: University of California Press, 1966.
Feudal Society, 2 vots, trans. L. A. Manyon, Chicago: University of Chicago Press, 1961.
Strange Difeat: a Statement of Evidence Written in 1940, trans. G. Hopkins, London: Oxford Univerisity Press, 1949.
The Historian's Craft, trans. L. A. Manyon, 1944, Manchester: Manchester University Press, 1992.
Slavery and Serfdom in Middle Ages: Selelcted Essays, trans, W. R. Beer. Berkeley: University of California Press, 1975.
Land and Work in Medieval Europe: Selected Papers, trans. J. E. Anderson, Berkeley: University of California Press. 1967.

پي نوشت ها :

1. Marc Bloch
2. Gustave Bloch
3. Sarah Ebstein Bloch
4. last generation of the Dreyfus Affaire
5. The Historian's Craft
6. Louis -le-Grand
7. Ecole Normale Superieure
8. Charles Seignobos
9. Charles -Victor Langlois
10. Henri Hauser
11. Alphonse Aulard
12. Ferdinand lot
13. Henri Pirenne
14. Notebook, dated' 1906' and 'Oct 07', described in C. Fink, Marc Bloch: A Life in History, Cambridge: Cambridge University Press, 1989. pp. 35. 7.
15. Fondation Thiers
16. Ile-de-France
17. Blanche de Castille et les serfs du chapitre de Paris
18. Notre Dame
19. Les formes de la rupture de l'hommage dans droit féodal
20. 'Blanche de Castille et les serfs du chapitre du Paris', Memoires de la Société de I'Histoire de Paris et de I'lle-de-France, 1911, Vol. 38. pp. 224-72; 'Les formes de la rupture de I'hommage dans I'ancien droit feodal ', Nouvelle Reuve Historique de Droit Franfais et Etranger, 1912, vol, 36, pp. 141-77. Both are describey in C. Fink, Marc Boch, pp. 44-45.
21. Les regions de la France
22. Revue de Synthèse Historique
23. Henri Berr
24. Montpellier
25. Amiens
26. Lucien Febvre
27. Histoire -de Franch -Comté
28. 'Critique historique et critique du temoignage', address delivered 13 July 1914, reprinted in Annales: economies, societes, civilisations, 1950, vol. 5, pp. 1-8; Review of Histoire de Franche-Comte, Revue de Synthese Historique, 1914, vol. 28, pp. 354-6; described in C. Fink, Marc Bloch, pp. 23-4 and 51.
29. See Memoirs of the War, 1914-15, trans. with an introduction by C. Fink, Ithaca, NY: Cornell University Press, 1980.
30. Strasbourg
31. Alsace
32. Simonne Vidal
33. Durkheimian Socilogy
34. comparison
35. Rois et Serfs
36. Louis X.
37. Philip v.
38. les rois thaumaturages
39. scrofula
40. Robert
41. Pious
42. Henry
43. ' Réflexions d'un historien sur les fausses nouvells de la guerre',
44-'Reflexions d'un historien sur les fausses nouvelles de la guerre', Revue Synthese Historique, 1921, 33: 41-57. See also 'Saint Martin de Tours: A propos d'une polemique', Revue d'Histoire et de Litterature ;Religieuse, 1921, 7: 44-57; 'La vie de saint Edouard le Confesseur, par Osbert de Clare, avec Introduction sur Osbert et les premieres vies de saint Edouard, Analecta Bollandiana, 1923, 41: 5-31; and 'La vie d'outre -tombed du roi Salomon', Revue Belge de Phiologie et d'Histoire, 1925, 4: 349-77. 44. Reflexions d'un historien sur les fausses nouvelles de la guerre
45. répresenrations mentals
46. See, for example, the reviews of The Royal Touch by E. F. Jacob, English Historical Review, 1925,40(158): 267-70; and L. Thorndike, American Historical Review, 1925, 30 (3); 584-5. See also H. Thurstin , 'Critical Commentary on the " Biographer" of St Edward the Confessor', The Month, 1923, no. 141: 448-51; R. W. Southern, ' The First Life of Edward the Confessor', English Historical Review, 1943, 58(232): 385-400; and G. H. Gerould, review of 'La vie d'outre -tombe du roi Salomon ', Speculum, 1926, 1(2): 243.
47. ''Feudalism: European', Encyclopedia of the Social Sciences, vol. 6, 1931,pp. 203-10
48. Pour une histoire comparée des sociétés européenes
49. units of comparison
50. For a discussion on Bloch's comparative method, see W. H. Sewell, Jr, 'Marc Bloch and the Logic of Comparative History' , History and Theory, 1967, 6(2): 208-18; L. D. Walker, 'A Note on Historical Linguistics and Marc Bloch's Comparative Method', History and Theory, 1980. 19(2): 154-64: and A. O. Hill, Jr, W. H. Sewell, Jr, and Thrupp, 'AHR Forum: Marc Bloch and Comparative History', American Historical Review, 1980, 85(4): 828-57.
51. les caractères originaux de l'histoire rurale Francaise
52. See F. M. Powicke, History ,1932,17(66): 157-9; J. H. Clapham, English Historical Review. 1932, 47(188): 655-7;J. L. Cate, Journal of Modern History, 1933, 5(4): 517-18; C. H. Taylor. American Historical Review, 1931. 37(4): 736-7; and L. Febvre, Revue Historique, 1932, 169. pp. 189-95.
53. Annales d,Histoire Economique et Social
54. Annales d'histoire, Sciences, Sociales
55. The journal kept its original title until 1938, was renamed Annales d'Histoire Sociale in 1939, Melanges d'Histoire Socia le from 1942 to 1944, and Annales d'Histoire Sociale from 1945 to 1946.
56. 'A nos lecteurs'. Annales d'Histoire Economique et Sociale, 1929, 1: 1-2: described in C. Fink, Marc Bloch, p. 142.
57. Maurice Halbwachs
58. Institute of Economic and Social History
59. Ecoles Normale supérieure
60. Ecole Normales of Saint -Cloud
61. Fonteney
62. La société féodale
63. Frisia
64. Stirrup
65. Carolingian
66. See L. Febvre, Annales d'Histoire Sociale, 1940, vol. 2, pp. 39-43, 1941, vol,3,pp. 125-30; W. A. Morris, American Historical Review, 1940, 45(4): 855-6; F. M. Powicke, English Historical Review, 1940,55(219): 449-51; L. Walker, History and Theory, 1963,3(2): 247-55; B. Lyon, 'The Feudalism of Marc Bloch', Tijdshcrift voor Geschiedenis, 1963, 76: 275-83; E. A. R. Brown,'The Tyranny of a Construct: Feudalism and Historians of Medieval Europe', American Historical Review, 1974, 79(4): 1063-88; and C. B. Bouchard, 'The Origins of the French Nobility: a Reassessment', American Historical Review, 1981, 86(3): 501-32.
67. Clermont -Ferrand
68. Fourgères
69. l,étrange dèfaite
70. Apolojie poir l'histoire métire d,historien
71. Mouvement Unis de la Résistance(MUR(.

منبع مقاله :
هيوز- وارينگتون، مارني؛ (1386)، پنجاه متفکر کليدي در زمينه ي تاريخ، ترجمه: محمدرضا بديعي، تهران: اميرکبير، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.