مترجم: محمد رضا بديعي
نگاهي به تاريخ نگاري آر. جي. كالينگ وود (1889-1943)
آرجي كالينگ وود(1) معتقد است كه تاريخ نگاران ديرزماني است كه تاريخ را موضوعي درباره ي اعمال معقولانه (2) يا اعمالي كه نوع بشر در گذشته انجام داده است، مي دانند. افزون بر اين، تاريخ نويسان فقط به برخي از اعمال انساني علاقه مند هستند:آنچه را انسانها صرفاً در موقعيتهاي حيواني شان، حيوانات انساني اما همچنان جزء حيوانات، انجام داده و از سر گذرانده اند، زير فشار غريزه ي حيواني انجام داده اند و از روي ناچاري سرنوشت حيواني متحمل رنج شده اند، بنابر سنت، بخشي از تاريخشان محسوب نمي شود... خردمندي [انسان] در يك شالوده ي زندگي حيواني، ساختاري مركب از فعاليتهاي آزاد بنا مي كند، آزاد به آن معني كه اگر چه اين فعاليتها بر مبناي غريزه ي حيواني استوارند از آن [غريزه ي حيواني] ناشي نمي شوند، بلكه از خود ابتكار خرد انسان نشأت مي گيرند، و به درد زندگي حيواني نمي خورند، بلكه به درد خود خرد مي خورند.
بنابراين، اعمال معقولانه «اعمال انجام شده به وسيله ي عاملهاي معقولند در پي هدفهاي مشخص بر اساس خردشان» (اصول تاريخ(3)، ص 37؛ مقايسه كنيد با فصل 5، اپيلگومنا(4)، انديشه ي تاريخ (5)). (6) و از ديدگاه كالينگ وود راه دستيابي به شناخت اعمال معقولانه عبارت است از قانونگذاري مجدد(7). وي در قطعه اي از يك زندگينامه ي شخصي(8)، كه بارها نقل قول شده، درباره ي قانونگذاري مجدد مي نويسد:
تاريخ نويس بايد قادر باشد از نو درباره ي بيان عقيده اي كه مي كوشد تفسيرش كند با استقلال رأي تصميم بگيرد. اگر به هر دليل وي چنان فردي نيست كه بتواند چنين كند، بهتر است موضوع را به حال خود رها كند. نكته ي مهم در اينجاست كه تاريخ نويس درباره ي يك عقيده ي مشخص بايد استقلال رأي درباره ي همان عقيده، نه عقيده اي ديگر نظير آن، اظهار نظر كنند.
(ص111؛ مقايسه كنيد با انديشه ي تاريخ، ص 218)
اظهارات مختلف كالينگ وود درباره ي قانونگذاري مجدد و موضوع اصلي تاريخ با انتقادهاي بسيار مواجه بوده است. به عنوان مثال، دبليو، اچ. ولش(9)از «ديد كوته بينانه و خردگراي» كالينگ وود، آرنولد توين بي(10) از تاريخي كه «احساسات را كنار مي گذارد»، لوئيس مينك (11) از «فردگرايي شناخت شناسانه»(12)، و پاتريك گاردنر(13) از قانونگذاري مجدد به منزله ي «يك قدرت شناخت بيشتر» (14) كه به [تاريخ نويسان] «امكان مي دهد به اعماق بررسي مورد نظر خود نفوذ كنند و به عبارتي، به عكسبرداريهاي روان شناختي بپردازند»، صحبت مي كنند. (15) با اين همه، بررسي دقيق آثار چاپ شده و چاپ نشده ي كالينگ وود در سالهاي اخير، منجر به شناخت بيشتري در مورد پيچيدگي و غناي نظريات وي شده است.
رابين جرج كالينگ وود در بيست و دوم فوريه 1889 در گيل هد(16) واقع در ليك ديستركت انگلستان، (17) به دنيا آمد. پدرش، ويليام گرشام كالينگ وود(18)، نويسنده و نقاش، و باستان شناس، و مادرش، ايديت مري ايساك(19)، نيز نقاش و موسيقيدان بود. والدين كالينگ وي را تا سيزده سالگي در خانه آموزش دادند، سپس او را به دبيرستان، و يك سال بعد، به مدرسه ي راگبي( 20) فرستادند. در طي دوران آموزش اوليه اش بود كه علاقه اي پرشور و شوق به زبانهاي باستاني و جديد، فلسفه، باستان شناسي، نوشتن و صحافي كتاب، هنر، موسيقي، و دريانوردي پيدا كرد. (21) با آنكه آموزش و پرورش اوليه ي كالينگ وود بعدها نمونه اي بارز از آنچه آموزش و پرورش بايد به همراه خود بياورد، در خاطرش تداعي مي كرد، عميقاً از ايام تحصيل خود در راگبي ناراضي بود (نك يك زندگينامه شخصي، صص6-12 و لوياتان جديد(22) فصلهاي 22-32، 23-6) (23). وي، در 1908 يك بورس تحصيلي براي تحصيل در رشته ي ادبيات كلاسيك از يونيورسيتي كالج، آكسفورد، نصيبش شد. در 1912 به دريافت ليسانس را درجه ي ممتاز (ادبيات كلاسيك و فلسفه(24)) نايل آمد و به عنوان عضو انجمن فلسفه در پمبروك كالج (25) انتخاب شد. در 1934 نيز به عضويت آكادمي بريتانيا(26) پذيرفته شد، و در 1935، به عنوان استاد وينفليت(27) فلسفه ي مابعدالطبيعي در مگدالن كالج(28)، آكسفورد، منصوب گشت. كالينگ وود در 1941 به علت ضعف مزاج كرسي استادي خود را ترك كرد و در دهكده ي كانستن (29) دوران بازنشستگي را گذراند، وي در همين دهكده، در نهم ژانويه1943 چشم از جهان فروبست.
كالينگ وود، استاد و نويسنده اي موفق بود. (30) وي در دوران زندگي اش كتابهايي درباره ي دين (دين و فلسفه (31)1916) ماهيت شناخت(1924، ذهن انديشه گر(32))، مابعدالطبيعه (جستاري درباره ي روش فلسفي(33)، 1933؛ جستاري درباره ي مابعدالطبيعه(34)، 1940)، هنر (نكات عمده ي فلسفه ي هنر (35)، 1925؛ اصول هنر(36)، 1938) سياست (لوياتان جديد، 1940)، باستان شناسي (به اتفاق ان. جي. ال. مايرز، بريتانياي رومي و استقرار انگليسي ها، (37) 1937؛ باستان شناسي بريتانياي رومي (38)، (1930) و شرح سير و سياحتش در اطراف جزيره هاي يوناني (سفرنامه ي ناخدا دوم يك قايق بادباني با نشان گُل آزادي به يونان در 1939، 1940(39) به رشته ي تحرير درآورد. كالينگ همچنين مقالات فراواني درباره ي موضوعهاي مختلف نوشت كه از جين اُستين (40) تا گرامافون را در بر مي گيرد. پس از مرگش، ملكم ناكس(41) انديشه ي طبيعت (42) (1945) و مشهورترين اثر كالينگ وود، انديشه ي تاريخ (1945) را ويرايش كرد. (43) از 1978 بسياري از دست نويسهاي كالينگ وود، به انضمام كتاب تازه پيدا شده وي اصول تاريخ (1999)، در كتابخانه ي بودلين آكسفورد در دسترس عموم قرار گرفته است. بسياري از محققان اصول تاريخ را كه ناكس بيشتر بخشهاي آن را از انديشه ي تاريخ حذف كرده بود -چشمگيرترين نمود انديشه هاي كالينگ وود درباره ي تاريخ مي دانند.
كالينگ وود استدلال مي كند اگر ما واژه ي «علم» را به معناي «هر مجموعه ي سازمان يافته شناخت» تلقي كنيم، آنگاه بديهي است كه تاريخ يك علم است. تاريخ يك علم است، منتها علمي از يك نوع خاص:
علمي است كه وظيفه اش بررسي رويدادهايي است كه در معرض ديد ما قرار ندارند، و براي بررسي اين رويدادها به طور استنتاجي، درباره ي آنها از چيزي ديگر كه در معرض ديدمان قرار دارد، بحث مي كنيم، همان چيزي كه تاريخ نويس براي بررسي رويدادهاي مورد نظرش از آن با عنوان «مدرك» اسم مي برد.
(انديشه ي تاريخ، صص 251-2)
به هر حال، اين مطلب را نبايد با آنچه كالينگ وود «چسب - و- قيچيِ» (44) نظريه ي تاريخ مي نامد، خلط كرد. نظريه ي «چسب- و -قيچي» تاريخ، تحت الشعاع صور حافظه و كتابهاي مرجع قرار دارد. طبق اين نظريه، تاريخ باور كردن قول كساني است در موقعي كه مي گويند واقعيت از اين قرار است. باور كننده تاريخ نويس است؛ كسي كه صاحب نظري و مرجعيت اين گونه اشخاص را پذيرفته است (انديشه ي تاريخ، صص 234-5). مثلاً، اگر سيسرون(45) روايت كرده كه او سزار را در يك زمان معين و در يك مكان مشخص ملاقات نموده است، آنگاه تاريخ نويس بايد خاطره هاي سيسرو را به عنوان خاطره هايي حقيقي بپذيرد. (46) در هنگام نوشتن يك كتاب تاريخي، تاريخ نويس صرفاً روايتهاي صاحب نظران و مراجع را «قيچي مي كند» و آنها را به هم مي چسباند. كالينگ وود خاطرنشان مي كند كه اين نظريه آكنده از اشكالات است. تاريخ نويسان بايد چيزهاي از قلم افتاده، مطالب كتمان شده، تحريفها يا حتي اكاذيب را از مآخذي كه در اختيار دارند، قبول كنند. افزون بر اين، آنان حق ندارند آن بخشهايي از مدارك را كه در مآخذشان مناسب يا براي قضاوت كردن مفيد تشخيص مي دهند در موقعي كه آن مآخذ يكديگر را نقض مي كنند، دستچين نمايند (همان، صص 278-279). اگرچه تاريخ نويسان به مداركشان وابسته اند، مطيع و تابع آنها نيستند. كالينگ وود مي نويسد:
تاريخ نويس در تمام مدت پرداختن به كار خود، سرگرم گزينش، تأليف، و نقد كردن است... درك اين واقعيت به وضوح براي تأثير آنچه، با اقتباس عبارتي از كانت، شخص ممكن است يك انقلاب كانتي(47)در تئوري تاريخ تلقي كند، محتمل است: كشف اينكه براي اظهار نظر، انديشه اش بايد فقط تا حدي از متكي بودن به يك مأخذ، به استثناي خودش، منسجم باشد، تاريخ نويس مأخذ مخصوص به خويش است و انديشه اش مستقل، خودمختار، برخوردار از معياري كه با آن به اصطلاح مأخذش بايد هماهنگ شوند و به مأخذي ارجاع شود كه مورد نقد قرار گرفته اند.
(انديشه ي تاريخ، ص 236)
تاريخ نويسان به مدرك نگاه نمي كنند و صرفاً آنچه را مي بينند، شرح نمي دهند: آنان آن را «مي خوانند». اسناد و اشياي ساخته ي بشر في نفسه مدرك نيستند. مدرك متشكل است از «آنچه آنان مي گويند». براي مثال، من مي توانم به يك قطعه سه گوش سفالي پيدا شده در يكي از كندوكاوهاي باستان شناسي فقط به عنوان يك قطعه سه گوش سفالي نگاه كنم. اما در عين حال مي توانم به عنوان يك ماسوره ي دستگاه جولايي «آن را بخوانم». نكته ي مهم در اينجا اين است كه تاريخ نويس فرض مي كند كه اين قطعه ي سفالي، ترجماني است از انديشه يا زبان. درواقع، كالينگ وود استدلال مي كند كه «هر عملي خصلت زبان را دارد» و اينكه «هر عملي ترجماني است از انديشه» (اصول تاريخ، صص 39-40، 52؛ مقايسه كنيد با اصول هنر، فصل 11). در نتيجه وي مي نويسد:
نقطه ي آغاز هر استدلال صادقانه ي تاريخي، به معناي دقيق كلمه، «اين شخص، يا اين كتاب چاپي، يا اين رد پاها، چنين و چنان مي گويند» نيست، بلكه «من، زبان مي دانم، اين شخص، يا اين كتاب، يا اين ردپاها را، همان طور كه چنين و چنان مي گويند، مي خوانم»، است. دليل اينكه چرا بايد بر آن تأكيد كرد... اين است كه تاريخ نويس با توجه به مدركش مستقل يا متكي به مأخذ متعلق به خويش است: زيرا... مدركش همواره يك تجربه ي متعلق به خود اوست، عملي كه او با اختيارات خويش انجام داده و از انجام دادن آن به وسيله ي اختيارات خويش آگاه است: زيبايي شناسي عمل خواندن يك متن مشخص به زباني كه وي مي داند، و اسناد دادن يك مفهوم مشخص به آن.
(اصول تاريخ، صص 43-4)
همان طور كه جان فن در دوسن(48) خاطر نشان كرده است، اين انديشه ها با «قانونگذاري مجدد» ارتباط دارند. (49) اساس ديدگاه كالينگ وود درباره ي قانونگذاري مجدد عبارت از اين است كه زبان اصولاً عمومي و مشترك است. مفاهيم و قوانين مشتركي كه آنها را به هم پيوند مي دهد، يك مفهوم عام (50) را در زمينه ي اينكه ما به اعمال شخص ديگر واكنش نشان دهيم يا آنها را ارزشيابي كنيم، تدارك مي بيند. (51) اين ديدگاه «تصوري»(52) درباره ي قانونگذاري مجدد را به وضوح مي توان از امتناع كالينگ وود در قبال پذيرش كپي - تئوري (53)اين هماني در فصل چهارم («تاريخ به مثابه ي قانونگذاري مجدد تجربه ي گذشته»)(54) اپيلگومنا(55) از كتاب انديشه ي تاريخ ملاحظه كرد. (56) تاريخ نويس در قانونگذاري مجدد، انديشه يكسان (57)را به عنوان عامل تاريخي در نظر مي گيرد. با وجود اين، از ديدگاه كپي تئوريست، تاريخ نويس نمي تواند انديشه ي يكسان را به عنوان عامل تاريخي در نظر بگيرد، زيرا روند اعمال انديشه به لحاظ تعداد و زمان هنگامي كه در شرايط متفاوت توسط اشخاص متفاوت انجام گيرند، متفاوت خواهند بود. بنابراين بهترين كاري كه تاريخ نويس مي تواند انجام دهد، عبارت است از وضع كردن مجدد يك كپي از انديشه ي عامل تاريخي. اما، همان طور كه كالينگ وود به ما خاطرنشان مي كند، طبق استفاده ي متداولمان از مفاهيم «انديشه ي يكسان» تفاوت عددي و زماني اگر انديشه ها در محتوا يكسان( 58)باشند، هيچ تأثيري نخواهند داشت (نك همچنين انديشه ي تاريخ، صص 446، 450). از اين رو، ما از يك ديدگاه قانونگذاري مجدد به عنوان قدرتي ويژه كه به تاريخ نويسان امكان مي دهد از افكار محرمانه ي عاملهاي تاريخي عكسبرداري كنند، به سوي ديدگاهي تصوري بيشتر مطابق با نوشته هاي لودويگ ويتگنشتاين(59) فيلسوف نقل مكان مي كنيم.
تا اينجا، اين توصيف از «قانونگذاري مجدد» بر تاريخ نويس و عامل تاريخي سهيم در انديشه ي يكسان متمركز شده است. با بررسي آثار چاپ شده ي كالينگ وود، ما در مي يابيم كه فقط انديشه، و انديشه ي توأم با تأمل، مي تواند قانون به تصويب رسيده باشد (به عنوان مثال، نك انديشه ي تاريخ، صص 302-5). با اين احوال، وي در اصول تاريخ مي كوشد اين دريافت را تصحيح كند. كالينگ وود در صفحات 38 و 54 كتاب پيش گفته توضيح مي دهد كه احساسات و انديشه هاي غيرمنطقي در اعمال عاملان تاريخي دخالت دارند و در نتيجه تاريخ نويس مي تواند آنها را درك كند. بنابراين، انديشه ها- منطقي و غير منطقي-و احساسات، فقط موقعي كه مدركي از آنها در دست است و داراي رابطه اي با اعمالي است كه مورد بررسي قرار دارند، از سوي تاريخ نويس سنجيده و مقايسه مي شوند. مثلاً، براي شناخت انديشه ها و احساسات هيتلر، پرداختن به مشت گره كردنها و ژست ها ضروري و لازم نخواهد بود. (60)
با در نظر گرفتن اينكه قانونگذاري مجدد با واسطه ي زبان- يك فعاليت اجتماعي، قراردادي و قانون مند - عمل مي كند، در عين حال بخشي از وظيفه ي تاريخ نويس عبارت خواهد بود از توضيح دادن قواعد يا «قانونهايي» كه اعمال عامل تاريخي را مقيد مي كند. اين امر بويژه در مواردي كه عاملهاي تاريخي از قواعد اجتماعي متفاوت با قواعد تاريخ نويس متابعت مي كنند، داراي اهميت است. بنابراين، تاريخ بوضوح بيش از «حاصل جمع زندگينامه هاي بي حدو حصر» است. برخي از اين فرضها ممكن است مستلزم برخي از فرضهاي قبلي باشند. به عنوان مثال، اين فرض من كه «فلان شخص يك راهزن است» امكان دارد بر پايه ي فرضهاي قبلي درباره ي اينكه يك «راهزن» چه كاره است، استوار باشد. كالينگ وود اينها را «پيش فرضهاي نسبي»(61)مي نامد. از سوي ديگر، «پيش فرضهاي مطلق»(62) مستلزم فرضهاي قبلي نيستند (جُستاري درباره ي مابعدالطبيعه، صص29-33). مجموعه ها يا «گروه هاي» پيش فرضهاي مطلق بر فعاليتهاي ما تاثير مي گذارند. اين مجموعه ها ساختاري نازمانمند، (63)و تغييرناپذير براي زبان و معني ايجاد نمي كنند. تقريباً، آنها بي وقفه در معرض فشارها و تضادها، شدتي كه در نوسان است، قرار دارند، اما هنگامي كه فشارها از حد بگذرند، ساختار فرو مي ريزد و جايش را به يكي ديگر مي دهد (همان، صص 48، 66 67، 75-77). برخي از شارحان، شباهت ميان اين انديشه ها و انديشه هاي متعلق به تامس كان(64)را متذكر شده اند. پيش فرضهاي مطلق، قواعدي اختياري و دلخواه (65) كه در آنها بديلهاي روشن و قابل فهم وجود داشته باشند، نيستند. ما درباره ي رد كردن يا پذيرفتن آنها به هيچ وجه تصميم نمي گيريم، جز اينكه مصمم مي شويم برعكس كرمهاي شب تاب، انسان باشيم. كرمهاي شب تاب، همان طور كه ركس مارتين(66) به ما مي گويد، «فقط وجود دارند». (67) پيش فرضهاي مطلق در زندگي ما مؤثرند، اما تأثيرگذاري خود را در خفا انجام مي دهند (همان، ص 43). (68) ما بايد تا اندازه اي راجع به آنها شناخت پيدا كنيم، در غير اين صورت، اصلاً قادر نخواهيم بود درباره ي آنها بحث كنيم. برملا كردن آنها كار آساني نيست. در حالي كه تاريخ نويسان ممكن است قادر نباشند به روشني قواعدي را كه به اعمال يك عامل تاريخ شكل مي دهند، تشريح كنند، قادرند هنگامي را كه عامل از يك قاعده مشخص متابعت مي كند، يا از آن تخطي مي كند، اطلاع دهند. با اين همه، كالينگ وود حدي را كه پيش فرضها براي «فعاليتهاي آزاد»مورد علاقه تاريخ نويسان تعيين مي كنند (اگر چنين پيش آيد) به ما نمي گويد.
البته، بررسي تاريخي نيز به وسيله ي قوانين يا قواعدي مقيد شده است. هنگامي كه كالينگ وود، انديشه ي تاريخي را به منزله ي يك بازي توصيف مي كند، اظهار مي دارد به اندازه ي «حدود شناخت تاريخي.» (69)كالينگ وود عقيده دارد كه محتمل است و مطلوب، كه در پرده برداشتن از پيش فرضهاي ديگران، ما به يك انديشه ي بهتر خاص خودمان دست يابيم. از نظر كالينگ وود، بسط خودشناسي (70)هدف اساسي بشريت است. من از راه خودشناسي هم درمي يابم كه پيش فرضهاي خاص در شكل گيري زندگي ام مؤثر بوده اند، و هم ضروري مي دانم كه به ديگران براي نيل به همين دريافت كمك كنم (انديشه ي تاريخ، ص 297؛ لوياتان جديد، فصل 21 و 79). كالينگ وود در اينجا نداي هگلي فيلسوف انگليسي تي .اچ. گرين (71)را بازگو مي كند كه «انسان نمي تواند خودش را در حالتي بهتر، يا در جهت بهتر بودن، بدون در نظر گرفتن ديگران، نه صرفاً به عنوان وسيله اي براي نيل به آن حالت بهتر، بلكه براي شريك كردن ديگران با خويشتن در آن حالت بهتر، در نظر بگيرد.» (72) از آنجايي كه ما از راه بررسي تاريخ مي توانيم به خودشناسي نايل شويم، پس بررسي مزبور نقشي اساسي در آموزش و پرورش ايفا مي كند. بنابراين به نظر كالينگ وود، بررسي تاريخ يك امر تجملي نيست، بلكه وظيفه اي است اساسي كه هر كس بايد آن را انجام دهد:
موقعي كه درباره ي تاريخ صرفاً به مثابه ي يك پيشه يا شغل، مهارت يا فن مي انديشيم، براي ما موجه جلوه دادن وجودمان به عنوان افراد تاريخ نويس دشوار مي نمايد. تاريخ نويس براي مردم جز تبديل آنان به تاريخ نويساني مانند خويش چه كاري مي تواند انجام دهد؟ و انجام دادن اين كار چه سودي دارد؟ اين، مطلقاً يك دور باطل نيست، كه توجهش معطوف به افزايش خيل انبوه كارمندان يك حرفه، براي ايجاد يك «پرولتارياي روشنفكر»(73)كم درآمد از معلمان زحمت كش باشد. اگر تاريخ صرفاً يك حرفه باشد، اين امر ممكن است يك استدلال منطقي در خصوص ازدياد تاريخ نويسان باشد، اما اگر پرداختن به تاريخ يك تمايل انساني همگاني باشد، چنين استدلالي نمي تواند موجه باشد؛ زيرا در اين صورت اكنون همان اندازه كه انسان وجود دارد بايد تاريخ نويس هم وجود داشته باشد، و مسئله اين نيست كه «آيا من يك تاريخ نويس خواهم بود يا نه؟» بلكه مسئله اين است كه «چگونه من يك تاريخ نويس خوب خواهم بود؟» (74)
در همه كس اين تمايل يا توان براي كمك به ازدياد خودشناسي در ديگران وجود ندارد، اما پرسش كالينگ وود ارزش آن را دارد كه جدي گرفته شود.
آثار مهم
Religion, and Philosophy, 1916, Bristol: Thoemmes, 1995.Speculum Mentis, Oxford: Oxford University Press, 1924.
Outlines of a Philosophy of Art, 1925, Bristol: Thoemmes, 1995.
An Essay on Philosophical Method. Oxford: Oxford University Press, 1933.
The Archaeology of Roman Britain, 1930, London: Bracken. (With J. N. L. Myres) Roman Britain and the English Settlements, Oxford History of England, vol. 1, Oxford: Oxford University Press, 1936.
The Principles of Art, Oxford: Oxford University Press, 1938.
An Autobiography, Oxford: Oxford University Press, 1939.
An Essay on Metaphysics, 1940, revised edition (ed.) R. Martin, Oxford: Oxford University Press, 1998.
The New Leviathan, 1942, revised edition (ed.) D. Boucher, Oxford: Oxford University Press, 1992.
The Idea of Nature, 1945, (ed.) T. M. Knox, Oxford: Oxford University Press.
The Idea of History, 1946, revised edition (ed.) W. J. van der Dussen, Oxford: Oxford University Press, 1993.
Essays in the Philosophy of History: R. G. Collingwood, (ed.) W. Debbins, New York: McGraw
Hill, 1967.
Essays in Political Philosophy, (ed.) D. Boucher, Oxford: Oxford University Press, 1989.
The Principles of History and Other Writings in Philosophy of History, (eds) W. H. Dray and W. J. van der Dussen, Oxford: Oxford University Press, 1999.
پي نوشت ها :
1.R.G.Voolingwood
2.res gestae: كارهاي انجام شده، اجراها، كردارها- م.
3.The Princples of History
4.Epilegomena
5.The Idea of History
6. At the time of writing, The Principles of History had not been published. Citations thus correspond to the manuscript page numbers.
7.re-enactment
8.An Autobiolography
9.W.H.Walsh
10.Arnold Toynbee
11.louis Mink
12.epistemological individualism.
13.Patrick Gardiner
14.additional power of Knowing
15.P. Gardiner, The Nature of Historical Explanation, Oxford: Oxford University Press, 1952, pp. 28-31; W. H. Walsh, An Introduction to the Philosophy of History, London: Hutchinson, 1964, pp. 44, 48; L. J. Cohen, ‘A Survey of Work Done in the Philosophy of History 1946-50’, Philosophical Quarterly, 1957, 7(2): 177; H. White, ‘Collingwood and Toynbee: Transitions in English Historical Work’, English Miscellany, 8: 166; and A. Marwick, The Nature of History, London: Macmillan, 1989.
16.Gillhead
17.English lake District
18.Willam Gershom Colling Wood
19.Edith Mary Isaac
20.Rugby School
21. On Collingwood’s early education, see W. M. Johnston, The Formative Years of R. G. Collingwood, The Hague: Martinus Nijhoff, 1967; and T. Smith, ‘R. G. Collingwood: "This Ring of Thought": Notes on Early Influences’, Collingwood Studies, 1994, 1: 27-43.
22.The New leviathan
23. D. Boucher, The Social and Political Thought of R. G. Collingwood, Cambridge: Cambridge University Press, 1989, p. 4.
24.Literae Humaniores
25.Pembroke College
26.British Academy
27.Waynflete professor
28.Magdalen College
29.Coniston
30. On the popularity of his lectures, see E. W. F. Tomlin, R. G. Collingwood, London: Longmans Green, 1961, p. 8.
31.Religion and Philosophy
32.Speculum Mentis
33.An Essay on Philosophical Method
34.An Essay on Metaphysics
35.Outlines of a Philosophy of Art
36.The Princples of Art
37.Roman Britain and the English Settement
38.The Archaeology of Roman Britain
39.The first Mate's Logofa Voyage to Greece in the Schooner Ya cht ,Fleurde Lys,in 1939
40.Jana Austen
41.Malcom Knox
42.The Idea of Nature
43. For a discussion on Knox’s editing of The Idea of Nature and The Idea of History, see D. Boucher, ‘The Principles of History and the Cosmology Conclusion to the Idea of Nature', Collingwood Studies, 1995, 2: 140-74, and W. J. van der Dussen, ‘Collingwood's "Lost" Manuscript of The Principles of History’ , History and Theory, 1997, 36 (1): 32-62.
44.scissors-and paste
45.Cicero
46. ‘Inaugural 1935 Rough Notes’, Ms Collingwood, Dep. 13 (1), 1935, Bodleian Library, Oxford, p. 2. Reprinted in The Principles of History and Other Writings in Philosophy of History.
47.Kantian revolution
48.Jan Van der Dussen
49. W. J. van der Dussen, ‘Collingwood's "Lost" Manuscript of The Principles of History', p. 45.
50.intersubjective
51. R. G. Collingwood, ‘Observations on Language’, Ms Collingwood Dep. 16(3), n.d., Bodleian Library, Oxford, p. 4.
52."conceptual" view
53.copy -theory of identity
54.History as Re-enactment of Past Experience
55.epilegomena
56. H. Saari, Re-enactment: a Study in R. G. Collingwood's Philosophy of History, Academiae Aboensis, ser. A, vol. 63, Abo, Abo Akademi, 1984; and id., R. G. Collingwood on the Identity of Thoughts’, in Dialogue, 1989, 28 (1): 77-89.
57.the same thought
58.identical in content
59.ludwig Wittjenstein.
60. On the scope of re-enactment and The Prnciples of History, see W. H. Dray, ‘Broadening theHistorian’s Subject-matter in The Principles of History’, Collingwood Studies, 1997, 4: 2-33.
61.relative presuppositions
62.absolute presuppositions
63.atemporal
64.Thomas Kuhn
65.arbitrary
66.Rex Martin
67. R. Martin. 'Editor’s Introduction’, An Essay On Metaphysics, p. xxviii.
68. G. Vanheeswijck. ‘The Function of "Unconscious Thought" in R. G. Collingwood’s Philosophy’,Collingwood Studies, 1994, 1: 115. For a discussion on the similarities between Collingwood’s and Wittgenstein’s views of the a priori, see M. Hughes-Warrington, ‘History Education and the Conversation of Mankind’, Collingwood Studies, 1996,3: 96-116.
69. R. G. Collingwood, ‘The Limits of Historical Knowledge’, 1928, in W. Debbins (ed.), Essays in the Philosophy of History: R. G. Collingwood, New York: McGraw Hill, 1965, pp. 97-8.
70.self -knowlege
71.T.H.Green
72. 12 T. H. Green, Prolegomena to Ethics, (ed.) A. C. Bradley, Oxford: Oxford University Press,1883, $99.
73.inntellectual proletariat
74. The Philosophy of History, Historical Association Leaflet no. 79, London: Bell, 1930, p. 3; cf.The Idea of History, pp. 227-8.
هيوز- وارينگتون، مارني؛ (1386)، پنجاه متفکر کليدي در زمينه ي تاريخ، ترجمه: محمدرضا بديعي، تهران: اميرکبير، چاپ دوم