نویسنده : هنری فورد
مترجم: محمود کریمی شرودانی
منبع:راسخون
منبع:راسخون
داستان یهود در آمریکا همراه با کریستف کلمب (Christopher Columbus) شروع میشود. در دوم آگوست 1492،بیش از 300000یهودی از اسپانیا اخراج شدند و با این حادثه، اعتبار اسپانیا با یک افول قطعی روبرو شد و در سوم آگوست و روز بعد از آن، کریستف کلمب برنامه حرکت به غرب را به همراه گروهی از یهودیان طرح ریزی کرد. بهر روی آنها افرادی نبودند تا با یک پیشگویی وحیانی و یک برنامه راهبردی، تحریک حس دلسوزی را نسبت به خود در طول زمان گذشته برانگیخته باشند، پناهنده شده باشند. خود کریستف کلمب به ما گفت که اونیز اندکی با یهودیان دمساز بوده و با آنها مشایعت داشته است. اولین کلمه ای که او در باره جزئیات کشفیاتش نوشت، درباره یهودیان بود. البته سفر مهم او که به دانش بشر و ارزش "نیمه دیگر زمین" افزود، فقط بوسیله یهودیان ممکن بود.
و اما این ماجرای پر زرق و برق که جواهرات ملکه ایزابلا (Isabella) بود که این سفر را مهیا کرد، با کمترین تحقیقات، رد میشود. در دربار اسپانیا سه نفر یهودی وجود داشتند که دارای قدرت و نفوذ زیادی بودند: لوئیس دسانتاگل (Luis de Santagel)، که بازرگان بسیار مهمی در اسپانیا بود و کسی بود که زمیندار اراضی خراجی سلطنتی بود، نفر دوم، خویشاوند او، گابریل سانچز (Gabriel Sanchez) که خزانه دار شاهی بود و نفر سوم، دوست ایندو، پیشخدمت و حاجب شاه، خوان کابررو (Juan Cabrero). اینها به طور نامحسوس بر قوه تخیل ملکه کار میکردند، کمبود بودجه خزانه و احتمال کشفیات فوق العاده کلمب در جزایررا برای او به تصویر میکشیدند تا اینکه ملکه راضی به مصرف جواهراتش در راه تضمین پول وعده داده شده توسط این افراد میشد. ولی سانتاگل درخواست ماموریت کرد تا پول خود را افزایش دهد و نتیجه کاری که او کرد، کسب هفده هزار سکه طلا در کل بود که در حدود بیست هزار دلارآن روز و شاید معادل صد و شصت هزار دلار امروزی بود. احتمالا این وجه از بهای اعزام گروه اکتشاف، بیشتر بوده است.
حداقل پنج نفر یهودی در سفر کلمب او را همراهی میکردند: لوئیس دتورس (Luis de Torres) که مترجم بود، مارکو (Marco) که جراح بود، برنال (Bernal) که پزشک بود، آلونزو دلا کاله (Alonzo de la Calle) و گابریل سانچز (Gabriel Sanchez). ابزارها و نقشه های زیادی که مورد استفاده رهبران ایشان بود، اصلیت یهودی داشتند. لوئیس دتورس اولین فردی بود که پا به ساحل گذاشت. نیز اولین کسی بود که نحوه استفاده از توتون را کشف کرد. او نهایتا در کوبا منزل گزید و شاید بتوان او را پدر یهود در تجارت تنباکو به شکلی که امروزه هست دانست.
حامی دیرینه کلمب،دنیس دسانتاگل و گابریل سانچز، بخاطر نقشی که در این ماموریت ایفا کردند، صاحب امتیازات زیادی شدند، ولی خود کلمب قربانی توطئه ای شد که برنال (Bernal) در پس آن بود، همان کسی که دکتر کشتی بود و محکوم بخاطر بی عدالتی و حبس به جای پاداش شد.
پس از این شروع، یهودیان تمام توجه خود را بر روی زمینهای حاصلخیز آمریکا و همچنین دسته های مهاجر به سمت آمریکای جنوبی و بیشتر از همه برزیل معطوف کردند. ولی بخاطر مداخله نظامی در یک مسائل غیر متفق بین برزیلیها و هلندیها، یهودیان برزیلی خود را ناگزیر از مهاجرتی دیدند که در مسیر استعمار هلند بود و نتیجه اش ساخت شهر نیویورک فعلیست. پیتر استایوسانت (Peter Stuyvesant) که یک حاکم هلندیست، با اسکان این یهودیان در بین مردمش کاملا راضی نبود و از آنها خواست تا آنجا را ترک کنند، ولی ظاهرا یهودیان با هوشیاری اطمینان دادند که پذیرفته شدن آنها گرچه خوشایند نیست، زیرا بر خلاف دستور استایوسانت بود،ولی از دلایلی که رؤسای یهود برای ماندنشان آوردند این بود که: "مقدار زیادی از سهام شرکت و کارخانه هلندیها از آن یهودیان است." با این وجود آنها از ورود به سرویسهای عمومی و خورده بازارها محروم بودند که نتیجه اش هدایت یهودیان به بازرگانی خارجی و نهایتا سرعت گرفتن آنها در بدست آوردن همه چیز بجز امتیازات انحصاری بود و دلیلش نیز، ارتباطات اروپایی بود.
این تنها یکی از هزاران تصاویریست که میتوان از تدابیر یهود نشان داد. او در یک زمینه تحریم میشد ولی در زمینه دیگر پیشی میگرفت. وقتی از داد و ستد لباسهای نو منع شد، شروع به فروش لباسهای کهنه کرد- که باعث ایجاد تجارت لباسهای دست دوم شد. وقتی او از تجارت محروم میشد، وارد سوداگری مواد زائد و دور ریختنی میشد؛ یهود پایه گذار تجارت مواد زائد در جهان است. او همچنین بنیانگذار سیستم نجات نیز هست. او ارزش آوار بجای مانده از تمدن را دریافت. او بود که پنداشت چگونه بشر از لباسهای مندرس استفاده کند، چگونه پر های کهنه را شستشو دهد، چطور از پیچ یا مهره های فرسوده و زغال سنگ و یاحتی پوست خرگوش بهره برداری کند. او همیشه شمه ای از خز فروشی (خرده فروشی-بنجل فروشی) را در یاد داشت که الآن کنترل آنرا در دست گرفته است، و نیز مقدار زیادی از پوستهایی که امروزه در تجارتهای پر زرق و برق رایج است و به نام مو و کرک اصلی معروف است، سر از جیب یهود درمیاورد. نظریه نوسازی و اصلاح ارزش سود تجاری، منتهی به یهود میشود. "مردهای ژنده پوش" ((rag men در شاخ (کوس) ثروت بر فراز شهرهای ما دمید و فلز فرسوده، بطریهای کهنه، کاغذهای ژنده و پارچه های مندرس را ذخیره مینماید، و نسل بعدی تجارت ما برای یهودیان تازه به دوران رسیده است که توسط تبدیل زباله های زمین به مواد ارزشمند، فلاکت وبدبختیشان به موفقیت و ثروت مبدل شد.
پیتر استایوسانت کهن سال Peter Stuyvesant (1592-1672) - آخرین دولتمرد هلندی قبل از اینکه هلند نو تحت امپراطوری بریتانیا درآید- یهودیان را مجبور به ساخت نیویورک که مدخل و دروازه اصلی ورود به آمریکاست کرد و اگرچه اکثر یهودیان نیویورک در این زمان که مصادف با انقلاب آمریکاییان بود به فیلادلفیا (Philadelphia) گریخته بودند، بیشترشان در اولین فرصت به نیویورک برگشتند. غریزه ذاتی، آنها را آگاه کرد که نیویورک بهشت ویژه آنها خواهد بود. والبته همینگونه نیز بوده است. نیویورک بزرگترین مرکز تجمع یهودیان در جهان است. این شهر مدخلی ست که عمده آمریکاییان به آن اهمیت میدهند و در آن کالاهای صادراتی قیمتگذاری و ارزیابی میشوند و جایی است که اصالتا تمام تجارتهایی که در آمریکا در حال انجام است، به این ارباب ثروت، باج پرداخت میکنند. بسیاری از زمینهای این شهر عملاً در اجاره یهودیان است. لیستی که از دارایی های صاحبان کلانشهرها فاش شد، تنها اسامی معدودی از افراد غیر یهودی را در خود جای داده بود. تعجبی ندارد که نویسندگان یهود، با نشان دادن این شکوفایی و رونق بی سابقه، و نیز رشد غیر قابل مهار ثروت و قدرت، مشتاقانه بانگ برآرند که ایالات متحده آمریکا سرزمین موعودی است که پیامبران وعده داده اند و نیویورک، اورشلیم جدید است. برخی پا را از این نیز فراتر گذاشته و قله های کوههای راکی را به عنوان "کوههای تپهی صهیون " (نام تپه ای در اورشلیم که روی آن معبد یهودیان را ساختند) توصیف کرده اند و به همین دلیل استخراج معدن و منابع طبیعی ساحلی یهود همیشه مورد توجه بوده است.
طرح آبراهه جدید پیشنهادی، که عملاً یک بندرگاه اقیانوسی را تشکیل میداد و هر شهر بزرگی که بر دریاچه های بزرگ پنچ گانه آمریکا (که دارای آب شیرین بوده و عبارتند از: سوپریور، میشیگان ، هوران ، ایری ، اونتاریو) بنا میشد و شهرت و آوازه نیویورک را یدک میکشد و منتهی به راهی میشد که به سمت راه آهن اصلی و باریک میرفت، در زمان حاضر شدیداً مورد انتقاد است. مهمترین انگیزه در مخالفت با این اقدام در ساخت و ساز، این است که بسیاری از ثروتی که برای نیویورک برشمرده میشود، واقعا ثروت نیست، بلکه تخیلی از ارزش و ثروت است فقط بخاطر اینکه نیویورک، نیویورک باقی بماند. اگر هر چیزی رخ دهد تا نیویورک را فقط یک شهر ساحلی نشان دهد، نه شهری که خراج بگیرهای بزرگ در آن نشسته اند تا رعایایشان به آنها باج پرداخت کنند، مقداری از ثروت یهودیان رو به نزول میگذارد. این قضایا قبل از جنگ شگفت انگیز و باورنکردنی بود. و آنچه امروزه دارایی آنهاست، برای آمارشناسان دشوار است که تعهد به گفتن آن کنند.
و اما این ماجرای پر زرق و برق که جواهرات ملکه ایزابلا (Isabella) بود که این سفر را مهیا کرد، با کمترین تحقیقات، رد میشود. در دربار اسپانیا سه نفر یهودی وجود داشتند که دارای قدرت و نفوذ زیادی بودند: لوئیس دسانتاگل (Luis de Santagel)، که بازرگان بسیار مهمی در اسپانیا بود و کسی بود که زمیندار اراضی خراجی سلطنتی بود، نفر دوم، خویشاوند او، گابریل سانچز (Gabriel Sanchez) که خزانه دار شاهی بود و نفر سوم، دوست ایندو، پیشخدمت و حاجب شاه، خوان کابررو (Juan Cabrero). اینها به طور نامحسوس بر قوه تخیل ملکه کار میکردند، کمبود بودجه خزانه و احتمال کشفیات فوق العاده کلمب در جزایررا برای او به تصویر میکشیدند تا اینکه ملکه راضی به مصرف جواهراتش در راه تضمین پول وعده داده شده توسط این افراد میشد. ولی سانتاگل درخواست ماموریت کرد تا پول خود را افزایش دهد و نتیجه کاری که او کرد، کسب هفده هزار سکه طلا در کل بود که در حدود بیست هزار دلارآن روز و شاید معادل صد و شصت هزار دلار امروزی بود. احتمالا این وجه از بهای اعزام گروه اکتشاف، بیشتر بوده است.
حداقل پنج نفر یهودی در سفر کلمب او را همراهی میکردند: لوئیس دتورس (Luis de Torres) که مترجم بود، مارکو (Marco) که جراح بود، برنال (Bernal) که پزشک بود، آلونزو دلا کاله (Alonzo de la Calle) و گابریل سانچز (Gabriel Sanchez). ابزارها و نقشه های زیادی که مورد استفاده رهبران ایشان بود، اصلیت یهودی داشتند. لوئیس دتورس اولین فردی بود که پا به ساحل گذاشت. نیز اولین کسی بود که نحوه استفاده از توتون را کشف کرد. او نهایتا در کوبا منزل گزید و شاید بتوان او را پدر یهود در تجارت تنباکو به شکلی که امروزه هست دانست.
حامی دیرینه کلمب،دنیس دسانتاگل و گابریل سانچز، بخاطر نقشی که در این ماموریت ایفا کردند، صاحب امتیازات زیادی شدند، ولی خود کلمب قربانی توطئه ای شد که برنال (Bernal) در پس آن بود، همان کسی که دکتر کشتی بود و محکوم بخاطر بی عدالتی و حبس به جای پاداش شد.
پس از این شروع، یهودیان تمام توجه خود را بر روی زمینهای حاصلخیز آمریکا و همچنین دسته های مهاجر به سمت آمریکای جنوبی و بیشتر از همه برزیل معطوف کردند. ولی بخاطر مداخله نظامی در یک مسائل غیر متفق بین برزیلیها و هلندیها، یهودیان برزیلی خود را ناگزیر از مهاجرتی دیدند که در مسیر استعمار هلند بود و نتیجه اش ساخت شهر نیویورک فعلیست. پیتر استایوسانت (Peter Stuyvesant) که یک حاکم هلندیست، با اسکان این یهودیان در بین مردمش کاملا راضی نبود و از آنها خواست تا آنجا را ترک کنند، ولی ظاهرا یهودیان با هوشیاری اطمینان دادند که پذیرفته شدن آنها گرچه خوشایند نیست، زیرا بر خلاف دستور استایوسانت بود،ولی از دلایلی که رؤسای یهود برای ماندنشان آوردند این بود که: "مقدار زیادی از سهام شرکت و کارخانه هلندیها از آن یهودیان است." با این وجود آنها از ورود به سرویسهای عمومی و خورده بازارها محروم بودند که نتیجه اش هدایت یهودیان به بازرگانی خارجی و نهایتا سرعت گرفتن آنها در بدست آوردن همه چیز بجز امتیازات انحصاری بود و دلیلش نیز، ارتباطات اروپایی بود.
این تنها یکی از هزاران تصاویریست که میتوان از تدابیر یهود نشان داد. او در یک زمینه تحریم میشد ولی در زمینه دیگر پیشی میگرفت. وقتی از داد و ستد لباسهای نو منع شد، شروع به فروش لباسهای کهنه کرد- که باعث ایجاد تجارت لباسهای دست دوم شد. وقتی او از تجارت محروم میشد، وارد سوداگری مواد زائد و دور ریختنی میشد؛ یهود پایه گذار تجارت مواد زائد در جهان است. او همچنین بنیانگذار سیستم نجات نیز هست. او ارزش آوار بجای مانده از تمدن را دریافت. او بود که پنداشت چگونه بشر از لباسهای مندرس استفاده کند، چگونه پر های کهنه را شستشو دهد، چطور از پیچ یا مهره های فرسوده و زغال سنگ و یاحتی پوست خرگوش بهره برداری کند. او همیشه شمه ای از خز فروشی (خرده فروشی-بنجل فروشی) را در یاد داشت که الآن کنترل آنرا در دست گرفته است، و نیز مقدار زیادی از پوستهایی که امروزه در تجارتهای پر زرق و برق رایج است و به نام مو و کرک اصلی معروف است، سر از جیب یهود درمیاورد. نظریه نوسازی و اصلاح ارزش سود تجاری، منتهی به یهود میشود. "مردهای ژنده پوش" ((rag men در شاخ (کوس) ثروت بر فراز شهرهای ما دمید و فلز فرسوده، بطریهای کهنه، کاغذهای ژنده و پارچه های مندرس را ذخیره مینماید، و نسل بعدی تجارت ما برای یهودیان تازه به دوران رسیده است که توسط تبدیل زباله های زمین به مواد ارزشمند، فلاکت وبدبختیشان به موفقیت و ثروت مبدل شد.
پیتر استایوسانت کهن سال Peter Stuyvesant (1592-1672) - آخرین دولتمرد هلندی قبل از اینکه هلند نو تحت امپراطوری بریتانیا درآید- یهودیان را مجبور به ساخت نیویورک که مدخل و دروازه اصلی ورود به آمریکاست کرد و اگرچه اکثر یهودیان نیویورک در این زمان که مصادف با انقلاب آمریکاییان بود به فیلادلفیا (Philadelphia) گریخته بودند، بیشترشان در اولین فرصت به نیویورک برگشتند. غریزه ذاتی، آنها را آگاه کرد که نیویورک بهشت ویژه آنها خواهد بود. والبته همینگونه نیز بوده است. نیویورک بزرگترین مرکز تجمع یهودیان در جهان است. این شهر مدخلی ست که عمده آمریکاییان به آن اهمیت میدهند و در آن کالاهای صادراتی قیمتگذاری و ارزیابی میشوند و جایی است که اصالتا تمام تجارتهایی که در آمریکا در حال انجام است، به این ارباب ثروت، باج پرداخت میکنند. بسیاری از زمینهای این شهر عملاً در اجاره یهودیان است. لیستی که از دارایی های صاحبان کلانشهرها فاش شد، تنها اسامی معدودی از افراد غیر یهودی را در خود جای داده بود. تعجبی ندارد که نویسندگان یهود، با نشان دادن این شکوفایی و رونق بی سابقه، و نیز رشد غیر قابل مهار ثروت و قدرت، مشتاقانه بانگ برآرند که ایالات متحده آمریکا سرزمین موعودی است که پیامبران وعده داده اند و نیویورک، اورشلیم جدید است. برخی پا را از این نیز فراتر گذاشته و قله های کوههای راکی را به عنوان "کوههای تپهی صهیون " (نام تپه ای در اورشلیم که روی آن معبد یهودیان را ساختند) توصیف کرده اند و به همین دلیل استخراج معدن و منابع طبیعی ساحلی یهود همیشه مورد توجه بوده است.
طرح آبراهه جدید پیشنهادی، که عملاً یک بندرگاه اقیانوسی را تشکیل میداد و هر شهر بزرگی که بر دریاچه های بزرگ پنچ گانه آمریکا (که دارای آب شیرین بوده و عبارتند از: سوپریور، میشیگان ، هوران ، ایری ، اونتاریو) بنا میشد و شهرت و آوازه نیویورک را یدک میکشد و منتهی به راهی میشد که به سمت راه آهن اصلی و باریک میرفت، در زمان حاضر شدیداً مورد انتقاد است. مهمترین انگیزه در مخالفت با این اقدام در ساخت و ساز، این است که بسیاری از ثروتی که برای نیویورک برشمرده میشود، واقعا ثروت نیست، بلکه تخیلی از ارزش و ثروت است فقط بخاطر اینکه نیویورک، نیویورک باقی بماند. اگر هر چیزی رخ دهد تا نیویورک را فقط یک شهر ساحلی نشان دهد، نه شهری که خراج بگیرهای بزرگ در آن نشسته اند تا رعایایشان به آنها باج پرداخت کنند، مقداری از ثروت یهودیان رو به نزول میگذارد. این قضایا قبل از جنگ شگفت انگیز و باورنکردنی بود. و آنچه امروزه دارایی آنهاست، برای آمارشناسان دشوار است که تعهد به گفتن آن کنند.
/ج