مترجم: محمد رضا بديعي
نگاهي به تاريخ نگاري تاسيتوسوس (ح56- ح117ب م)
تاريخ نويسان براي ما درباره ي خوب، بد و زشت روزگاران گذشته سخن مي گويند. تاريخ نويسي كه به زشتي رويدادهاي گذشته توجه كرد، تاسيتوس بود، كه تاريخها و سالنامه اش راجع به وقايع روم از 14-96 ميلادي با جملاتي زنده و روشن مانند «عصري آگنده از مصايب، مخوف توأم با جنگها و ستيزها، پريشان و آشفته به سبب منازعات داخلي، ترسناك حتي در ايام صلح» (تاريخها، 1. 2) توجه را به سوي خود جلب مي كند. (1)جزئيات اندكي از زندگي كرنليوس تاسيتوس (2) شناخته شده است. از آنجايي كه قانون و قراردادهاي رومي با دقتي نسبتاً خوب، سن و سال و مراحل ترقي كساني را كه خواستار شغل سناتوري بودند مشخص كرده است، و به دليل اينكه ما برخي از تاريخهايي را كه تاسيتوس داراي مناصب مختلفي بوده است مي دانيم، چنين مي توان استنباط كرد كه وي در حدود 56 ميلادي متولد شده است. خواه او در سيزالپين گال (3) (شمال ايتاليا) يا در جنوب گال (پرووانس) متولد شده باشد و بعداً براي اتمام تحصيلاتش به رم نقل مكان كرده باشد. در كتاب تاريخها (1. 1. 3) وي براي ما شرح مي دهد كه مقامش به عنوان عضوي از نظام سناتوري در دوره ي امپراتوري و سپيژن (4) (69-79) شروع شد، و در دوره ي امپراتوري تيتس (5) (79-81) ارتقا يافت، و در زمان امپراتوري دوميشن (6) (81-96) به مرحله عالي رسيد. تاسيتوس خدمت دولتي اش را، پس از اينكه حدوداً در بيست سالگي مدت كوتاهي را در ارتش به عنوان يك گروهبان (7) خدمت كرد، در يك پست كم اهميت دولتي شروع نمود. وي در 77 با دختر گتايوس ژوليوس آگريكولا (8)، كسي كه فرمانرواي بريتانيا بود، ازدواج كرد. او در حدود 81 براي شغل خزانه داري (كه به عضويت سنا مي انجاميد) برگزيده شد و در 88 به منصب كنسولي رسيد و به عضويت كالجي (9)، متشكل از كشيشان كه مسئوليت حفظ كتابهاي غيبي سيبولايي (10) را بر عهده داشتند؛ درآمد (سالنامه، 11. 11. 1) تاسيتوس، پس از گذشت چهار سال از مسئوليت خزانه داري اش، در زماني كه دوميشن كمر به پاكسازي بي رحمانه سنا بست، از م براي انجام دادن مأموريتهايي نامشخص مهاجرت كرد. هنگامي كه به رم بازگشت، به مقام كنسول، (11) منصوب شد. او در اين دوران در مراسم خاكسپاري ويرجينيوس روفوس (12)، سربازي كه پس از مرگ نرو (13)، [امپراتور]، توانسته بود مدعي رسيدن به مسند قدرت شود، اما ترجيح داده بود به خاطر عضويت در سنا از فرمانروايي صرف نظر كند، خطابه اي ايراد كرد. (14) همگام با پليني پسر، او نيز در تعقيب كيفري ماريوس پريسكوس (15) (نايب كنسول افريقا) به اتهام قساوت و سوء مديريت شركت جست. طبق گفته ي پليني «كرنليوس تاسيتوس سخناني شيوا بر زبان آورد... با شكوهي تمام كه مشخصه ي سبك سخنوري اش بود». (16) در حدود 112 وي به نايب كنسولي پراعتبار آسيا منصوب گشت. او محتملاً در حدود 117 چشم از جهان پوشيده است.
تاسيتوس، پيش از اينكه مشهورترين آثار خود - تاريخها و سالنامه را - بنويسد، سه رساله كوتاه تصنيف كرده بود: آگريكولا (17)، ژرمانيا (18) و ديالگس (19). در ميان اينها مقاله ي اولي، شرحي است در خصوص زندگي پدرزنش، گتايوس ژوليوس آگريكولا. اين رساله با يك مقدمه ي (فصلهاي 1-3) شروع مي شود، و جزئيات تولد آگريكولا، اوايل زندگي و دوران تحصيلي و سياسي اش را تا هنگام فرمانروايي بر بريتانيا در بر مي گيرد كه قسمت اخير در فصلهاي 4تا 9 گنجانده شده است. فصلهاي 30تا 34 به بررسي تاريخ عمليات نظامي روم و موفقيت اداري و اجرايي آگريكولا مي پردازد. فصلهاي 39 تا 43 از فراخواني آگريكولا به رم حكايت دارد، و فصلهاي 44 تا 46 به آخرين سالهاي زندگي اش اختصاص دارد. رساله آگريكولا اثري است گيرا و جذاب. با آنكه روي زندگي آگريكولا متمركز است، قسمتهاي بسياري در عين حال به موضوعات تاريخي و قوم شناسي اختصاص يافته است: مثلاً، فصلهاي 10 تا 12 روي تاريخ، قوم شناسي و جغرافياي بريتانيا متمركز شده است. در اين فصلها، استنباط مي شود كه تاسيتوس در شرح و توصيف يك ناحيه، عمدتاً از سبكي روايي استفاده مي كند كه در اصل از سوي تاريخ نويساني مانند هرودوت ابداع شده بود. همچنين به نظر مي آيد كه آگريكولا تلفيقي است از تاريخ و شرح حال. (20)
آگريكولا همچنين اجمالاً براي ما شرح مي دهد كه چرا تاسيتوس اين رساله را نوشته است. همين طور در آثار بعدي اش، تاسيتوس نظرياتش را درباره ي آنچه سناتورها بايد و نبايد انجام دهند، ابراز مي دارد. توصيف او از نظام سياسي دوران روم بسيار انتقادي است. همان گونه كه مارتين خاطرنشان كرده است، چنين توصيفي تناقض آميز است، زيرا كه تاسيتوس تمام مراحل دوران سناتوري را آزادانه و بدون مانع طي كرد و ارتقاي مقام يافت. (21) شماري از مفسران سرگردان مانده اند كه آيا وي از نيكبختي اش در زمان فرمانروايي دوميشن احساس گناه مي كرده است. اما بيشتر احتمال مي رود كه وي از آن رو مي توانست ديدگاهي انتقادي داشته باشد كه در دوراني كه مي نوشت يك دوره ي آزادتري تحت لواي امپراتور تريجن (22) (98-117) آغاز شده بود. تاسيتوس روايت مي كند كه سناتورها مي توانستند آشكارا از امپراتور انتقاد كنند. اگرچه چنين صراحتي ممكن بود به تبعيد يا مرگ منجر شود. با اين همه، وي همچنان گمان مي كند كه براي سناتورها امكان پذيراست كه وظايفشان را انجام دهند و از تبديل شدن خود به ابزارهايي در خدمت خودكامگي امپراتور مصون بمانند. براي انجام دادن چنين كاري آنها بايد با فروتني به كشور خدمت كنند. اين روشي است كه گتايوس ژوليوس آگريكولا كوشيد از آن تبعيت كند:
به رغم گرايش شديد دوميشن به خشمي كه هرچه بيشتر در كتمانش كوشش مي شد چاره ناپذيرتر رخ مي نمود، وي در برخورد با ميانه روي و فرزانگي آگريكولا، كسي كه اجازه اظهار چاپلوسي به خود نمي داد و اين خصيصه اي بود كه احتمالاً با مرگش خاتمه پيدا مي كرد، آتش خشمش فرو مي نشست و تسكين خاطر مي يافت. بگذار كسي كه دوست دارند آنچه را غدغن كرده اند تحسين كنند دريابند كه حتي تحت لواي بدترين امپراتوران، مردان بزرگ مي توانند وجود داشته باشند، اگر آنان از عزم و اراده اي قوي برخوردار باشند، مي توانند به چنان شهرتي دست يابند كه بسياري آن را با روشهاي مخاطره آميز كسب كرده اند كه بدون داشتن هيچ گونه سود و صرفه اي براي كشور به مرگي متظاهرانه انجاميده است.
(آگريكولا، 42)
تاسيتوس اميدوار بود كه خوانندگانش از راه و روش آگريكولا تبعيت كنند. او همچنين روي كساني كه با خويشتنداري و سعه صدر به كار و كوشش مي پردازند، در آثار بعدي اش انگشت مي گذارد (مثلاً، سالنامه، 4. 20؛6. 27؛12. 12؛ 14. 47).
بعضي از مفسران عقيده دارند كه تاسيتوس دومين اثرش، ژرمانيا، را به قصد مقايسه كردن فضيلتهاي قبايل وحشي ژرمني با رذيلتهاي روم روزگار خويش تصنيف كرد. (23) برخلاف رومي ها، مثلاً، ژرمن ها به افراد امكان نمي دادند كه به قدرت مطلق دست يابند (ژرمانيا، فصل 11). بتازگي جر و بحثي عليه دلايل مبتني بر اين عقيده كه بر نقاط ضعف ژرمن ها همان اندازه تأكيد شده است كه بر فضايلشان، و اينكه، هر جا كه تفسير اخلاقي پيش مي آيد، پرداختن به اين امر مستلزم انتقاد از سبك زندگي رومي نيست، درگرفته است. (24) به عنوان مثال، وي مي نويسد كه ژرمن ها اغلب اوقات مست و به قمار بازي معتاد بودند (فصلهاي 23و 24). به علاوه، بخش دوم كتاب -كه به قبايل مختلف ژرمني اختصاص يافته است- بندرت به فضايل و رذايل پرداخته است. شماري از مفسران باور دارند كه تاسيتوس ژرمانيا را به خاطر تبيين اينكه ژرمني نيرومندترين دشمن روم بود، نوشت. مثلاً، وي در گزارش خود در مورد شكست بروكتري (25) به دست ژرمن ها چنين اظهار نظر مي كند:
بيش از 60000 نفر كشته شدند، نه به دست سپاهيان رومي بلكه، آنچه بمراتب مهمتر است، در برابر چشمان مشعوفمان. از خدا مي خواهم كه، اگر نه به خاطر علاقه به ما، دست كم دشمني متقابل در ميانشان ادامه يابد، از آنجا كه بخت و اقبال نمي تواند هديه اي بزرگتر از اختلاف در ميان دشمنانمان در اختيارمان بگذارد، بنابراين سرنوشت امپراتوري پيوسته ما را به پيشروي وا مي دارد.
(همان، فصل33)
اما چنين مي نمايد كه اين پيام سياسي، صرفاً بخش كوچكي از كتاب را در برگرفته باشد. احتمالاً در ژرمانيا، همين طور در آگريكولا، ما با تلفيقي از مضمونهاي مكرر مواجه مي شويم. تاسيتوس نوشته است كه اين به خاطر آن است كه وي به مردمان ژرمني، نوميد و سرخورده از اعمال معاصرانش و بيمناك از هجوم و تجاوز، علاقه مند بود.
سومين اثر تاسيتوس گفتگوي شفاهي (26) نام دارد، و موضوعش يك مباحثه تخيلي درباره ي رو به افول نهادن فن سخنوري است. در اين اثر سه نوع سخن با هم مقايسه شده است: نخست، استدلال ماركوس اَپِر (27) و ماترنيوس (28) راجع به امتيازهاي فن سخنوري و فن شعر (فصلهاي 5-13)؛ دوم، اَپِر و ماترنيوس، به ترتيب، درخصوص امتيازهاي فن سخنوري معاصر خود و فن سخنوري «عصر باستان» (مانند سخنوري سيسرون و همعصرانش) (فصلهاي 14-27) بحث مي كنند؛ و بالاخره، مسالا (29) و ماترنيوس توضيحاتشان را در مورد رو به افول نهادن فن سخنوري ابراز مي دارند. به نظر مسالا اين افول صرفاً ناشي از كاهش ارزشهاي اخلاقي و استانداردهاي مربوط به آموزش و پرورش است. ماترنيوس با اين نظر موافق نيست و استدلال مي كند كه سخنوري متعالي محصول بي ثباتي اجتماعي و سياسي است. با تمركز قدرت در دست امپراتور، جايي براي سخنوري مهيج وجود ندارد. بنابراين، از مباحثه درباره ي اين سه نوع سخن، ما در مي يابيم كه ديالگس صرفاً اثري مربوط به تحليل ادبي نيست، بلكه در عين حال تلاشي است براي بررسي تأثير تحول سياسي.
شيفتگي تاسيتوس در قبال تحول سياسي در دو كتاب بعدي اش، تاريخها و سالنامه ها، در دسترس قرار مي گيرد. اين دو اثر، پس از به اتمام رسيدن، به سي مجلد رسيد و دوره اي را در برگرفت كه از مرگ آگوستوس (30) (14 ميلادي) شروع مي شد و تا مرگ دوميشن (96) ادامه مي يافت. تاريخها در مقايسه با سالنامه به رويدادهاي كهن تر مي پردازد، اگرچه چهارده مجلد آن سالهاي بعدي (69-96) را در برگرفته است. از ميان اين مجلدات، تنها مجلدهاي 1تا 4 به طور كامل باقي مانده، در حالي كه جلد 5 در فصل 26 (اوت 70) قطع شده است.
تاسيتوس در مقدمه تاريخهاي خود، تمايزي روشن ميان تاريخ نويسان زبان آور و صريح اللهجه جمهوري روم و آنهايي كه وابسته به امپراتور بودند، كساني كه، طبق ادعاي او، از امور سياسي بي خبر بودند، خواه آن گروه كه نسبت به رژيم امپراتوري رفتاري چاپلوسانه داشتند يا گروهي كه آشكارا دشمني مي ورزيدند، قايل مي شود. او مي نويسد «كساني كه وفاداري تخطي ناپذيري نسبت به حقيقت ابراز مي كنند، بايد درباره هيچ انساني از روي دلبستگي يا انزجار قلم نزنند» (1. 1). اين معنايش آن نيست كه تاسيتوس از قضاوت اخلاقي خودداري مي كند؛ صرفاً به آن معناست كه وي در حين نوشتن راجع به افرادي كه شخصاً آنان را نمي شناسد، در برابر طرفداري يا تنفر مواظب قلم خويش است. تاسيتوس با چنين هدف و تصوري، سال به سال گزارشي درباره ي دوراني كه به علت منازعات دچار آشفتگي و پريشاني است، به دست مي دهد. (1. 2)
بيش از صد سال ژوليو كلودي ها (31) به صورت موروثي بر قلمرو روم فرمانروايي كردند. با آنكه در برخي از مواقع ميان سنا و امپراتور تعارضاتي بروز مي كرد، كشور از ثبات برخوردار بود. اما پس از انتحار نرو اين موضوع براي اعضاي سنا روشن شد كه فقط سرداران مختلف سپاه قادرند در مواقعي كه گزينه مشخصي براي نشستن بر مسند امپراتوري وجود ندارد، خواستهايشان را عملي كنند. مردم نيز دريافتند كه امپراتور مي تواند از خارج از رم انتخاب شود (1. 4)، كه همين مطلب در ميان سرداران سپاه به نزاعي سخت به خاطر دست يافتن به قدرت در سالهاي 69-70 منجر شد.
چهار مجلد نخست تاريخها به همان سالها اختصاص يافته است. تاسيتوس در جلد او شرح مختصري درباره ي دوران فرمانروايي گالبا (32) گزينش پيسو ليسينيانوس (33) به عنوان جانشين او، و انقلابي كه به بهاي جان گالبا و پيسو باعث به قدرت رسيدن سالويوس اتو (34) شد، به دست مي دهد (49- 5. 1). تاسيتوس در اين قسمت، نخست، تأكيد مي ورزد كه كنار گذاشتن اتو به عنوان وارث تاج و تخت از سوي گالبا، اتو را واداشت تا با كمك گارد حاكم شهر (35) درصدد انتقام برآيد، و دوم اينكه، مردم روم در اين جريان كاملاً نقشي بدون توجه به مصالح شخصي ايفا كردند. اين قسمت با شرحي در مورد شورش لژيون ها (36) در ژرمني، جايي كه ويتليوس (37) خود را امپراتور اعلام كرده بود، جريان پيشروي اين لژيون ها به سوي ايتاليا و بسيج اتو براي رويارويي با آنها ادامه مي يابد (1. 50-90). در آغاز مجلد دوم، تاسيتوس مستقيماً توجه ما را به سوي يكي ديگر از افراد مدعي رسيدن به قدرت جلب مي كند: وسپيژن (38). آنگاه تاسيتوس به ايتاليا عطف توجه مي كند تا به شرح نبرد ميان نيروهاي اتو و ويتليوس بپردازد، كه به هزيمت اتو در نبرد مدرياكوم (39) و خودكشي اش مي انجامد (2. 11-50). بقيه ي مجلد دوم، فرمانروايي ويتليوس را، كه فوراً با ادعاي وسپيژن مبني بر امپراتور ناميدن خود در مصر و سوريه مورد تهديد قرار گرفت، در بر مي گيرد (2. 51-101). تاسيتوس بوضوح از ويتليوس منزجر است: وي به مثابه ي فردي ضعيف النفس، تن پرور، كه به آساني آلت دست قائم مقامهاي خود مي شود، وصف شده است (1. 62). مجلد سوم بر نبردهاي ميان طرفداران ويسپيژن و ويتليوس متمركز است. فرد دوم شكست مي خورد و به سرنوشت فلاكت باري در ميان گروهي از اراذل و اوباش گرفتار مي شود. از بقيه صفحاتي كه از مجلد پنجم به جا مانده است، از جريان شورش كلاديوس سيوليس در گال و ژرمني و جنگ مربوط به يهوديان با فرماندهي وسپيژن و پسرش تيتوس آگاهي مي يابيم.
پس از اينكه تاسيتوس تاريخها را نوشت، نظري به گذشته، و نه آينده، انداخت. وي علتهاي مشكلات جريان سياسي را در نخستين سالهاي امپراتوري بررسي كرد. نتيجه اين بررسي، سالنامه، دوره ي ميان زمان مرگ آگوستوس (14ميلادي) تا مرگ نرو (68) را در بر مي گيرد. مرگ آگوستوس و فرمانروايي تيبريوس (40) شامل شش كتاب مي شود، كه همه آنها جز كتاب پنجم باقي مانده است؛ به گييوس كاليگولا (41) و كلاديوس (42) در شش كتاب ديگر پرداخته مي شود، كه از ميان آنها فقط آخرين كتاب و نيمه اي از صفحاتي كه مربوط به دوران فرمانروايي كلاديوس (47-57) است، به جا مانده است؛ درباره ي فرمانروايي نرو، يك مجموعه ي سه و نيم جلدي باقي مانده است (كتابهاي 13-16)، كه شرحي است از به قدرت رسيدنش در 54 تا نيمه 66 ميلادي.
تاسيتوس، هم در تاريخها و هم در سالنامه، بيشتر توجهش را روي اعمال و نيات افراد معطوف ساخته است. هر چند وي اميدوار است كه از امپراتورها «بدون حب و بغض» بنويسد، اغلب روي صاحبان قدرت، كساني كه وي آنان را مغرض مي داند، درنگ مي كند. او گاهي اوقات از اين صاحبان قدرت نام مي برد، اما بيشتر اوقات از آنان با عبارات كلي مخصوص «نويسندگان» صحبت مي كند، «ما شرح ذيل را دريافت داشته ايم» و «اتفاق نظر وجود دارد»، «در اين مورد محل ترديد است كه آيا»، «با تبعيت از قاطبه نويسندگان» و «اين موضوع پذيرفته شده است/شايع است/ گفته شده است» (مثلاً، تاريخها، 3. 38؛ سالنامه 1. 13. 3. 71. 4. 57. 13. 20). تاسيتوس در توافق با عقيده نويسندگان گذشته، باور داشت كه اگر به نظر مي رسد شخصيت يك فرد دگرگون گرديده است، تنها توجيهي كه در خصوص آن مي توان ارائه داد اين است كه اين گونه افراد در مراحل آغازين زندگي شان هنوز شخصيت واقعي خود را بروز نداده بودند. چنين ديدگاهي راجع به شخصيت افراد، اساس گزارش تاسيتوس را در مورد تيبريوس تشكيل مي دهد. تاسيتوس باور داشت كه تيبريوس شخصيت واقعي اش را از انظار اطرافيانش پنهان كند. بر اين اساس وي وظيفه خود مي دانست تا به خوانندگانش اطلاع دهد كه تيبريوس واقعاً چگونه آدمي بوده است. مثلاً او مي نويسد:
طرز بيان تيبريوس، از روي خوي يا خصلت، هميشه گنگ و مبهم بود، حتي هنگامي كه اصلاً نمي خواست عقيده اش را كتمان كند؛ و حالا، در تلاش براي پنهان ساختن هر اثري از نظرياتش، حتي پيچيده تر، نامعلوم تر، دو پهلوتر از گذشته شده است.
(سالنامه، 1. 11)
بنابراين تاسيتوس به خوانندگانش هشدار مي دهد كه افكار و اعمال يك فرد ممكن است گول زننده باشد. افكار و اعمال برخي ديگر بمراتب خطرناكتر است. به عنوان مثال، افكار و اعمال نرو جنبه ي خودنمايي و بي بند و باري داشت. از نظر تاسيتوس، نرو به طرزي شرم آور رفتار مي كرد:
يكي از عادات هميشگي اش راندن ارابه اي چهار اسبه بود، و همچنين به شيوه اي مشمئز كننده و نمايشي همراه با نواي چنگ به آوازخواني پرداختن... وي ديگر در بازي شطرنج، موقعي كه حريف اعلام كيش مي كرد تا شاهش را حركت دهد، دقت لازم را نداشت زماني سنيكا (43) و بوروس (44) به وي راه دادند تا دو خانه حركت كند؛ و ميداني محصور در دره واتيكان ايجاد شد، به طوري كه در آنجا مي توانست بي آنكه مردم او را ببينند با اسبهايش مشق كند. طولي نكشيد، مردم رم رسماً به آنجا دعوت شدند، و با خواندن سرود تحسين و تمجيدش كردند، همان طور كه مرسوم عوام الناس است، شيفته تفريح و سرگرمي، و مشعوف از اينكه فرمانروا نيز به همان شيوه با آنان همسو و همنوا شده است.
(همان، 14. 14)
با آنكه در تاريخها و سالنامه بندهايي وجود دارد كه «تضمين مي كند كه به خاطر در نظر گرفتن اصول اخلاقي، گزارش خود را خدشه دار نخواهد كرد»، در بسياري از جاها بخوبي مشهود است كه او مي خواهد «در برابر درج كردن گفتار يا كردار رذيلانه اي كه باعث نگراني آيندگان و موجب بدنامي مي شود، تاب آورد» (همان، 3. 65). اما در حالي كه يك امپراتور در دوران حياتش قادر است كتاب را طعمه حريق سازد، پس از مرگش قدرت نظارت بر آنچه را درباره اش نوشته شده است، ندارد. تاسيتوس به ما مي گويد، امپراتورها نمي توانند از پرتو درخشان [و افشا كننده] تاريخ در امان بمانند.
بسياري از معاصران در مورد اينكه آثار تاسيتوس از غناي ادبي والايي برخوردار است، توافق دارند. او به ما با تفصيلي گيرا نشان مي دهد كه يك امپراتوري چگونه دوره خودنابودسازي را آغاز مي كند. وي در نظر برخي از نويسندگان «صداي موثق روم باستان» و «بزرگترين نقاش عهد كن» است. هر برگي از نوشته هايش حاكي از خبرگي عميق در فنون بلاغي است، و اين فنون با وضوحي تمام در كاربرد كلمات براي شكل دادن و هدايت كردن روايت، نمود مي يابد. تاسيتوس از كلمات صريح (45) و كنايي (46) براي توصيف شخصيت، تلخيص عقايد قشرهاي مختلف جامعه، نقل كردن شايعات، توجيه دفاعياتش، و تأكيد بر شرايط سياسي و اخلاقي استفاده مي كند. چنين مختصه اي آثار و نوشته هايش را هم براي نمايشنامه نويساني مانند بن جانسن (47) و ژان راسين (48) و هم براي نويسندگاني مانند رابرت گريوز (49) جذاب و گيرا ساخته است. با اقتباس از نوشته هاي گريوز و اجراي سريال تلويزيوني كلاديوس (1976) از روي آنها، تاسيتوس حتي براي مدتي به صورت نامي آشنا براي خانواده ها درآمد. آنچه پژوهشگران درباره ي اش توافق ندارند اين است كه اگر اين آثار را بخواهند در رديف كتابهاي مختص تاريخ قرار دهند آيا بسيار مصنوع و بسيار مبتني بر نظريات شخصي نيست. مثلاً، از ديدگاه نويسندگاني مانند تورتلين (50) او «هنگامي كه شروع مي كند به دروغ پردازي، يكي از آدمهاي حراف طراز اول» به شمار مي آيد. (51) من معتقدم كه تاسيتوس در قبال تلاشهاي پژوهشگران براي متمايز كردن تاريخ از موضوعات تخيلي و اخلاقيات شگفتي آور خواهد بود.
آثار مهم
Tacitus: Agricola. Cerlllania, Dialogus, Histories, Annals, 5 vols, trans. C. H. Moore, J. Jackson, H. Hutton, R. M. Ogilvie. E. H. Warmington, W. Peterson and M. Winterbottom, Loeb Classical Library, London: Heinemann. 1967-70.The Histories, trans. K Wellesley, Harmondworth: Penguin, 1964.
پي نوشت ها :
1. Citations correspond to book and chapter numbers of the Loeb Classical Library edition.
2. Corneluis Tocitus.
3. Cisalpine Gaul.
4. Vespasian.
5. Titus.
6. Domitian.
7. tribune.
8. Gnaeus Julius Agricola.
9. quindecimviri sacris Faciundis.
10. Sibylline.
11. suffect.
12. Verfinius Rufus.
13. Nero.
14. Pliny the Younger. Letters and Panegyricus, trans. B. Radice, Loeb Classical Library, London: : : Heinemann, 1969, vol. 1, 2. 1. 6.
15. Marius Priscus.
16. Ibid. , vol. 1,2. 11. 17-18.
17. Agricola.
18. Germania.
19. Dialogus.
20. On Agricola, see F. R. D. Goodyear, Tacitus, Oxford: Oxford University Press, 1970, chap. 1.
21. R. Martin, Tacitus, Berkeley, CA: University of California Press, 1981, p. 38.
22. Trajan.
23. For a critical P discussion on this view see ibid. , pp. 39-49.
24. Ibid. , pp. 49-58.
25. Bructeri.
26. Dialogus de oratoribus.
27. Marcus Aper.
28. Maternus.
29. Messalla.
30. Augustus.
31. Julio- Claudian.
32. Galba.
33. Piso Licinianus.
34. Solvius Otho.
35. Praetorian Guard.
36. Legions.
37. Vitellius.
38. Vespasian.
39. Bedriacum.
40. Thiberius.
41. Gaius Caligula.
42. Claudius.
43. Seneca.
44. Burrus.
45. Oratio recta.
46. Oratio obliqua.
47. Ben Johnson.
48. Jean Racine.
49. Robert Graves.
50. Turtellian.
51. Tertullian, Apologetiws, trans. G. FI. Rendall, Loeb Classical Library, London, Heinemann, 16. 3.
هيوز- وارينگتون، مارني؛ (1386)، پنجاه متفکر کليدي در زمينه ي تاريخ، ترجمه: محمدرضا بديعي، تهران: اميرکبير، چاپ دوم