تأثير نظري دوره غيبت بر انديشه هاي سياسي شيعه

انديشه هاي سياسي شيعه، از حادثه ي بزرگ غيبت شروع مي شود. دوره ي حضور، مقطعي است كه معصوم (عليه السّلام) در جامعه حضور دارد و او، حاق و عين واقعيت را در امور اخروي و دنيوي بيان مي كند. طبق تفكر شيعه، هر
چهارشنبه، 11 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأثير نظري دوره غيبت بر انديشه هاي سياسي شيعه
تأثير نظري دوره غيبت بر انديشه هاي سياسي شيعه

 

نويسنده:حجت الاسلام محمود شفيعي




 

شرايط تاريخي براي انديشه پردازي سياسي شيعه

انديشه هاي سياسي شيعه، از حادثه ي بزرگ غيبت شروع مي شود. دوره ي حضور، مقطعي است كه معصوم (عليه السّلام) در جامعه حضور دارد و او، حاق و عين واقعيت را در امور اخروي و دنيوي بيان مي كند. طبق تفكر شيعه، هر انديشه اي كه خلاف انديشه ي معصوم باشد، بي اعتبار و باطل است.
در دوره ي غيبت، شيعه فرصت انديشيدن دارد، اما تسلط سنّي گري مانع عمده ي بهره گيري از اين فرصت است. انديشوران شيعه، تنها در مقاطع خاصي افكار خود را آشكار كرده اند. نخستين انديشه پردازانِ شيعه- در دوران غيبت- كساني اند كه در شرايط سياسي- اجتماعي مناسبي قرار گرفتند و توانستند بدون تقيّه نظريه پردازي كنند؛ بزرگاني چون شيخ مفيد، سيدمرتضي، ابوصلاح حلبي، شيخ طوسي و ديگران كه در قرن چهارم و پنجم بودند، به طور رسمي ديدگاه هاي كلامي، فقهي و سياسي شيعه را بيان كردند و آن را به شكل مكتوب به نسل هاي بعدي انتقال دادند.
شرايط مناسب براي اين دانشمندان، حاصلِ حكومت نسبتاً خردورزانه ي «آل بويه»بود. در آن دوره «بغداد» مركز علمي جهان اسلام بود كه شيعيان نيز در آنجا انديشه پردازي مي كردند.
نسل دوم نظريه پردازان شيعه، عالمان قرن هفتم و هشتم بودند. اينها نيز با توجه به موقعيت ويژه اي كه تحت حكومت مغول ها پيش آمده بود، افكار و انديشه هاي شيعه را در حوزه هاي مختلف فكري، شرح و بسط مي دادند. از مهم ترين عالمان اين دوره مي توان محقق حلي، علامه حلّي، خواجه نصيرالدين طوسي و شهيدين را نام برد. اين فرزانگان در ايران و عراق پراكنده بودند.
نسل سوم، كساني بودند كه در دوره ي سلطنت«صفويه»ظاهر شدند و اين حضور، تا زمان مشروطه ادامه يافت. آنان نيز تحت تأثير فضاي باز سياسي،‌ به نفع شيعيان انديشه پردازي كردند. در اين گروه، عالمان برجسته اي، چون محقق اردبيلي، محقق كركي، كاشف الغطا. صاحب جواهر، شيخ انصاري، محقق نائيني و شاگردان آنها قرار داشتند.
نسل چهارم، با امام خميني (رحمه الله) شروع مي شود. اين گروه، تحت تأثير افكار و انديشه هاي امام خميني (رحمه الله) شجاعانه در عصر عمل، فضاي بسته ي دوره ي پهلوي را به چالش كشانده، تا مرحله ي انقلاب و پيروزي آن پيش رفتند و در نتيجه، فضاي جديدي براي توضيح و تبيين آزادانه ي انديشه هاي شيعه پيش آمد.

شئون پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه (عليهم السّلام) از ديدگاه شيعه

امامت، جايگاهي مشترك بين پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان (عليهم السّلام)، در گفتمان شيعه از جنبه هاي گوناگون جاي بحث و بررسي دارد:
الف)تعبير «امامت» در ادبيات فقه و كلام شيعه، معناي وسيع تري از حكومت و خلافت دارد؛ شيعه هم زمان براي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان (عليهم السّلام) چند شأن و مقام قائل است.
ب)در اين كه كدام يك از مقام ها، اساس و بنياد امامت را تشكيل مي دهد و كدام تبعي و فرعي است، نظريه هاي متفاوتي ابراز شده است.
ج)آيا شئون امامت از اشتراك معنوي برخوردارند كه نمي توان آنها را از هم تفكيك نمود يا از هم جدا بوده و حتي ممكن است با توجه به دوره هاي مختلف و افراد خاص، از هم متمايز بشوند؟
د)آيا امامت، بحث كلامي است يا فقهي؟ و سؤال هايي ديگر از اين قبيل.
شيعه، امامت را ادامه ي نبوت تفسير مي كند و براي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و به تبع، براي امامان (عليهم السّلام) شأن هاي مختلفي بيان كرده است:

1.ابلاغ و تبيين وحي:

دريافت وحي و ابلاغ آن، وظيفه ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است كه اين امر، بدون كمترين دخل و تصرف در پيام هاي وحياني انجام مي گيرد. مردم نيز وظيفه داشتند پس از شنيدن، در فهم آن بكوشند و به فرمان هاي خداوند عمل كنند:
«وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(1)؛
... آنچه را پيامبر خدا براي شما آورده، بگيريد[ و اجرا كنيد] و از آنچه نهي كرده، خودداري نماييد... .

2 .حكومت و فرمان روايي:

از ديدگاه شيعه، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را خدا به اين منصب برگزيده است. او وظيفه دارد به تشكيلات حكومتي دست بزند و قدرت سياسي را بر عهده بگيرد و در واقع بر مردم ولايت يابد:
«...أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ...»(2)؛
... اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولوالامر[اوصياي پيامبر]را... .
بر اساس تفسير مفسّران(3)، اطاعت خواسته شده در اين آيه، افزون بر پيروي مؤمنان از شريعت است. مؤمنان موظفند از فرمان هايي كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) (حاكم) و امامان (عليهم السّلام) (حاكمان بر حق) صادر مي كنند، به دليل ارتباط اين فرمان ها با مصالح سياسي و اجتماعي آنها، از آن پيروي نمايند.

3 .قضاوت:

بر اساس اين شأن، مسلمانان موظفند در اختلاف ها و دعواهاي شخصي، به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رجوع كرده، او را داور قرار دهند و نتيجه ي حكم او را با جان و دل بپذيرند و اين تسليم، شرط ايمان است:
«فَلاَ وَ رَبِّکَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَکِّمُوکَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً »(4)؛
به پروردگارت سوگند! كه آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اين كه در اختلاف هايشان، تو را به داوري طلبند و سپس از داوري تو، در دل خود احساس ناراحتي نكنند و كاملاً تسليم باشند.
قضاوت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز در وجه كلي، بر اساس دليل ها و شاهدان صورت مي گرفت و با قضاوت هاي عرفي تفاوتي نداشت. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در ادايِ اين رسالت، نه به غيب، بلكه متكي به ظاهر بود، اگر در مورد خاصي، بر او وحيي نازل مي شد، استثنا بود.
حكومت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز با حكومت هاي عرفي- در شكل- جدا نبود. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در صورت لزوم مشورت مي كرد و مؤمنان نيز از عمل سياسي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) چنين فهمي داشته اند.(5)
شيعه، معتقد است هر يك از سه منصب ياد شده، از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به امامان معصوم (عليهم السّلام) منتقل شده و آنها وارثان مشروع اين منصب هايند، در حالي كه اهل تسنّن، تنها به منتقل شدن مقام حكومت اعتقاد دارند.(6)

بنياد امامت، مرجعيت ديني(ابلاغ و تبيين وحي) يا حكومت؟

بحث مهم ديگر شيعه، اين است كه كدام يك از اين سه مقام، اساسِ امامت را تشكيل مي دهد. در اين كه شأن قضاوت، بنياد امامت است، بحثي نيست، اما در اين كه مرجعيّت ديني اساسِ امامت است يا حكومت، ميان عالمان شيعه اختلاف نظر هست.
همين اختلاف، نوع شكل گيري انديشه ي سياسي شيعه در زمان هاي مختلف دوره ي غيبت را تعيين مي كند. در اين زمينه به بررسي سه نظريه ي كلان- كه در واقع تشكيل دهنده ي سه الگوي نظري براي دوره ي غيبت است- مي پردازيم:

1.حكومت، اساسِ امامت:

بسياري از متكلمان و فقيهان شيعه از گذشته تاكنون در مسئله ي امامت، بر جنبه ي سياسي تكيه و تأكيد نموده اند. از نسل اول عالمان شيعه، سيدمرتضي و شاگردش ابوصلاح حلبي امامت را به گونه اي تبيين كرده اند كه فلسفه ي اصلي آن، سياست و حكومت است.
سيدمرتضي در لطف بودن امامت گفته است:
امامت پيش ما لطف در دين است، تا در نبود حاكم عادل، وضع زندگي مردم پريشان نشود و نزد آنان اعمال زشت، ظلم و جور آشكار نگردد.
بنابراين، بحث اصلي در امامت،«حكومت»و«سياست» است؛ هر چند حاكم شيعه شرايطي دارد، كه ديگران دارا نيستند.

2 .مرجعيت ديني، اساسِ امامت:

برخي دانشمندان معاصر، به ويژه شهيد علامه مطهري (رحمه الله) بر اين باورند كه مرجعيّت، ابلاغ دين و تبيين شريعت بنياد فلسفه ي امامت است.
به نظر اين گروه، اصلي ترين رسالت معصومان (عليهم السّلام) نه امر سياسي، كه امر فرهنگي بوده است:
مسئله ي امامت اين است كه با رفتن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بيان تعليمات آسماني كه ديگر در آنها اجتهاد و رأي شخصي وجود ندارد، در يك فرد متمركز بوده؛ به طوري كه مردم در مسائل ديني هر چه از او سؤال مي كردند، مي دانستند كه پاسخ وي بر حق بوده و رأي و فكر شخصي نبوده، كه امكان اشتباه در آن باشد.(7)
محمدجواد مشكور، در اين زمينه مي گويد:
[به نظر شيعه] امامت مسئله ي مصلحتي و امري سياسي نيست، كه به اختيار و تعيين امّت باشد، بلكه آن قضيه اي اصولي است كه ركن و پايه ي دين به شمار مي رود.(8)
بر اين مبنا، امامت سياسي، امري تبعي است كه امامان (عليهم السّلام) با ملاحظه ي مقام معنوي مرجعيت ديني، خود به خود به حكومت نيز اولويت داشتند.(9)

3 .امامت، مقدمه ي اجراي شريعت:

در حالي كه تأكيد نظريه ي نخست، به دست گرفتن قدرت سياسي به وسيله ي انساني معصوم(امام)بود و برداشت دوم، امامت را به مفسّر دين بودن امام معصوم (عليه السّلام) تعبير مي نمود، اين ديدگاه، بر اصل«اجراي احكام ديني»اصرار مي كند. مبتكر اين نظريه، امام خميني (رحمه الله) است كه مباحث خود درباره ي امامت، نبوت و ولايت فقيه را بر محور اجراي احكام متمركز كرده است.در اين برداشت، امامت منصبي متأخر از اصل شريعت و تابعي از آن و لزوم اجراي شريعت است كه توجيه گر ضرورت وجود نبي (صلي الله عليه و آله و سلم) و وجود امام (عليه السّلام) نيز به شمار مي آيد.
در اين ديدگاه، شريعت اصل است؛ حاكم و حكومت وسيله و ابزاري براي اجراي آن به شمار مي آيد.
امام خميني (رحمه الله) درباره ي وسيله بودن حكومت براي اجرا فرموده اند:
عهده دار شدن حكومت في حد ذاته شأن و مقامي نيست، بلكه وسيله ي انجام[دادن] وظيفه ي اجراي احكام و برقراري نظام عادلانه ي اسلام است.(10)

تأثيرپذيري انديشه هاي سياسي دوره ي غيبت از چيستيِ امامت

مي توان بر اساس ديدگاه هاي ياد شده درباره ي چيستيِ امامت، چند الگوي متفاوت از نظريه هاي سياسي شيعه را بر اساس ادوار تاريخي از هم ديگر تفكيك نمود:

الف)الگوي صبر:

الگوي صبر، انتظار و تعطيلي حكومت مشروع در مدتي طولاني، در دوره ي غيبت، بر انديشه هاي شيعه مسلط بوده كه از يك طرف تحت تأثير برداشت اول(حكومت) و از سوي ديگر، روندي تلخ و بلند مدتِ تاريخي، چنين برداشتي را دامن زده، آن را تقويت كرده است. شيعه و جهان اسلام بعد از رحلت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)- چه در زمان حضور و چه غيبت- گرفتار حكومت هاي ستم گرانه ي«بني اميه» و «بني عباس» مي گردد. پادشاهان اين دو قبيله، يكي بدتر از ديگري براي چندين قرن بر دنياي اسلام مسلط مي گردند. تيره شدن تاريخ سياسي اسلام، ذهنيت دوگانه ي(سفيد مطلق ـــ حكومت معصومان و تاريك مطلق ـــ حكومت غيرمعصوم)شيعه را بنيان مي نهد و به تدريج نهادينه مي گردد؛ به عبارت ديگر، تسلط ذهنيت دوگانه ي تاريخي، هيچ گاه به عالمان شيعه اين اجازه را نمي دهد كه بتوانند در دوره ي غيبت به شكلِ سوم حكومت- نه معصوم باشد و نه حكومت شاهان ستم گر- بينديشند.
تجربه ي تلخ تاريخي، آنها را به اين نتيجه ي ذهني رسانده بود كه تنها دو گونه ي حكومت وجود دارد: حكومت معصوم (عليه السّلام) و حكومت ستم گران كه نمي تواند مشروع باشد.
سيدمرتضي با اين منطق كه تا ايجاد شرايط مطلوب، ظاهر شدن امام، واجب نيست، تحصيل شرايط امامت(حكومت) را براي اجرايِ حدود الهي لازم نمي داند. او تعطيلي برخي احكام شريعت را در دوره ي غيبت بلامانع مي داند و معتقد است تنها هنگام ظهور معصوم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) واجب مي گردد؛ شرايط امامت تحصيل كردني نيست، بايد خود به خود حاصل گردد.(11)
محقق حلّي، از علماي قرن هفتم نيز فقيهان را در دوره ي غيبت، صاحب حكم و نايب امام معصوم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي داند.(12)
در هر حال، تصويري كه از مسئله ي حكومت در دوره ي غيبت، با تكيه بر ديدگاه نسل اول و دوم دانشمندان شيعه مي توان ارائه نمود، وجود دولت در دولت است. دولت جائر با تكيه بر تشكيلات حكومتي، حكمراني مي كند و دولت هاي كوچك فقيهان در حد وسع خود، احكام حسبيه را اجرا مي كنند: اين اجرا گاهي به استقلال و زماني در قالب همكاري اضطراري با سلطان جائر صورت مي گيرد.(13)

ب)الگوي اصلاح:

بر پايه ي بنياد انديشه هاي اصلاحي، دانشمندانِ شيعه مي كوشند، تا حكومت موجود را از راه هاي گوناگون تعديل نموده، از ستم و ستم گري آن بكاهند و در نتيجه، از حالت انعكاس بيرون آمده، در عرصه ي سياست به صورت فعال ظاهر مي گردند. اين فرصت در مايه ي حكومت شيعي صفويان حاصل گشت.
اين الگو نيز، از يك طرف تحت تأثير نظريه ي امامت(مرجعيت ديني و نه حكومت) است كه معتقد به ضرورت حكومت، در جامعه است؛ هر چند حكومت موجود آرماني نباشد. از سوي ديگر، متأثر از شرايط خاص تاريخي بوده كه حكومتي شيعي در جهان اسلام(ايران) شكل گرفته است. بر اين اساس، دانشمندان شيعه در تلاشند با بيشترين همكاري، حكومت موجود را در راستاي اهداف ديني سوق داده، از ستم آن بكاهند. اين همكاري تا آن جاست كه محقق كركي، فقيه قرن دهم، به دعوت شاه اسماعيل به ايران مي رود. او جامع المقاصد را «قانوني» براي رفع نيازهاي حكومت موجود نوشته و به شاه تقديم مي نمايد. شاه طهماسب بعد از شاه اسماعيل، طي فرمان هايي اطاعت از «كركي»را واجب قلمداد مي كند، حتي به كركي مي گويد:
شما نايب اماميد و شايسته تر به مقام سلطنت و خود را كارگزار او خطاب مي كند.(14)
اوج نظريه ي اصلاحي شيعه در دوره ي مشروطيت، به دست فقيه نامدار و تيزهوش و زمان شناس، آيت الله نائيني تدوين و تحرير گشت. نائيني اذعان دارد تنها حكومت مشروع تمام عيار، حكومت معصوم (عليه السّلام) است، اما اكنون كه دوره ي غيبت است و دسترسي به حكومت معصوم (عليه السّلام) ممكن نيست، بين دو شكل از نظام سياسي قرار گرفته ايم.
از ديدگاه نائيني، نظامِ سياسيِ پادشاهي و مشروطه در مقايسه با حكومت معصوم، نامشروعند، اما وقتي اين دو حكومت را مقايسه مي كنيم، يكي بر ديگري ترجيح دارد، چرا كه مفسده ي يكي از آنها كمتر از ديگري است. نظام سياسي مشروطه مفسده ي كمتري دارد و حكومت پادشاهي مفسده اش بيشتر است. بنابراين، مشروطه بر پادشاهي برتري دارد و ايجاد آن، از باب دفع افسد به فاسد واجب است.
بر اساس الگوي اصلاح تحتِ تأثير نظريه ي«امامت يعني مرجعيت ديني و نه حكومت» عده اي دانشمندان معاصر، تا مرحله ي انديشه ي امكان تشكيل حكومت كاملاً مشروع در زمان غيبت، حتي به دست غير فقيه پيش رفته اند. با اين حال، درون الگوي امامت، اين امر پذيرفته شده كه با وجود معصوم (عليه السّلام) او به حكومت اولويت دارد و حكومت ديگران مشروعيت ندارد.

ج)الگوي حكومت مشروع تمام عيار:

اين الگو، برآمده از نظريه ي سوم است كه در بحث امامت به جاي تأكيد بر فرد امام يا پيامبر، روي شريعت و ضرورت اجراي آن اصرار مي كند. بر پايه ي اين استدلال، شريعت از جانب خدا تشريع شده و هدف از آن، اجراي عملي محتواي دين در جامعه بوده است. از اين رو، هر كس عالم به شريعت و شايسته ي اجراي آن باشد، بايد مجري شريعت بوده، مقدمات آن را كه مهم ترينش تشكيل حكومت است، فراهم نمايد. اين چكيده نظريه اي است كه اولين بار حضرت امام خميني (رحمه الله) مطرح كردند و بدين شيوه بر آن استدلال نمودند. البته حضرت امام، ادله ي عقلي و نقلي زيادي براي تأييد اين نظريه بيان داشته اند.(15)
پيش از امام خميني (رحمه الله) مهم ترين بحث فقها در مورد حكومت، صرفاً مسئله ي اجراي حكم(احكام شرعي) به وسيله ي فقيهان در دوره ي غيبت بود. ابتكار و نوآوري امام (رحمه الله) در اين بود كه از مرحله ي لزوم اجراي احكام شريعت پلي براي دست يابي به حكم وضعي شرعي ساخت. او حكومت و تأسيس تشكيلات سياسي، نظامي، قضايي، اقتصادي و اجتماعي را زمينه و مقدمه ي اجراي شريعت دانستند.
انديشه ي سياسي امام خميني (رحمه الله) در جهان تشيّع از فضاي فكري جديد حكايت مي كند، كه راه جديدي براي ورود فعالانه در عرصه ي سياست، تا مرحله ي شكل گيري حكومت گشود و در عمل نيز اين اتفاق بزرگ تاريخي محقق مي گردد.

پي نوشت ها :

1.حشر(59)آيه ي 7.
2.نساء(4)آيه ي 59.
3.علامه طباطبايي، الميزان في تفسيرالقرآن، ج4، ج13 و 412؛ مرتضي مطهري، امامت و رهبري، ص 48.
4.نساء(4)آيه ي 65.
5.ر.ك: همو، امامت و رهبري، ص 50.
6.علامه حلي، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، تحقيق حسن حسن زاده آملي، ص 362؛ ر.ك: همو، امامت و رهبري، ص50.
7.همو، امامت و رهبري، ص 54.
8.محمدجواد مشكور، تاريخ شيعه و فرقه هاي اسلام، ص 39.
9.همو، امامت و رهبري، ص 1 و 80.
10.همان، ص 44.
11.الشريف المرتضي، الشافي، ج1، ص 12 و 103.
12.روح الله شريعتي، انديشه ي سياسي محقق حلي، ص 98(به نقل از شرائع الاسلام، ص 138).
13.همان، ص 14و 106.
14.نجف لك زايي، انديشه ي سياسي محقق سبزواري، ص 3 و 280.
15.امام خميني (رحمه الله) ولايت فقيه، ص1-60؛ شئون و اختيارات ولي فقيه، ص 23.

منبع مقاله :
امامي کاشاني و ديگران؛ (1385)، گفتمان مهدويت( سخنراني و مقاله هاي گفتمان چهارم)، قم: مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر تبليغات اسلامي حوزه علميه ي قم)، چاپ چهارم



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط