مناسبات بازرگاني پارسيان خليج فارس با بنادر اقيانوس هند در قرون نخستين اسلامي تا قرن پنجم هـ.ق بر اساس شواهد باستان شناختي و منابع نوشتاري)
چکيده:
آگاهي ما از بازرگاني دريايي پارسيان در خليج فارس با بنادر واقع در اقيانوس هند وابسته به شناخت ما از کانون هاي اين تجارت جهاني است. اين کانون ها در واقع بنادر اصلي واقع در سواحل خليج فارس و اقيانوس هند بودند که نقش اصلي را در اين چرخه ي اقتصادي بر عهده داشتند. يکي از اين مراکز تجاري در خليج فارس که جايگاه بلند آوازه اي در ارتباطات بازرگاني درون منطقه اي و فرامنطقه اي خليج فارس در اواخر دوران ساساني و قرون نخستين اسلامي داشت، بندر ايراني « سيراف» بود که مطالعات گسترده ي باستان شناسي در آن در طي قرون متأخر انجام و تا به امروز نيز ادامه دارد. اين مطلب که شناخت ارتباطات بازرگاني خليج فارس بدون توجه به سيراف تا حدودي ناممکن است، به جهت نقش آن در اين مبادلات، سخن گزافي نيست.از طرفي نتايج کاوش هاي باستان شناسي اخير منجر به شناسايي تعدادي محوطه هاي بندري اقيانوس هند گشت که يافته هاي سفالي آن ها نشان از ارتباط نزديک اين مراکز با خليج فارس و به ويژه سيراف دارد. موقعيت اين بنادر هماهنگي خوبي با شناخت ما از مدل صدر اسلامي، به ويژه از حداقل يک بندر واسط تجارتي که در مسير کشتي هاي تجارتي يا ناحيه ي تجارتي اقيانوس هند قرار داشته است. مهم ترين اين بنادر در اين شبکه ي گسترده ي تجاري، بندر « بنبهور» و بندر « مانتايي» هستند که نقش بنادر واسط را در شبکه ي گسترده تر تجارت بنادر خليج فارس با بنادر جنوب چين داشته اند.
مدارک باستان شناسي نشان از حضور گسترده اي از بنادر واسط در جنوب شرق آسيا دارد که با مطالعات جديد اين مدارک همچنان در حال کامل شدن است. در واقع سيراف و شبکه تجاري اش در غرب اقيانوس هند، شامل بنادري از قبيل « صحار» و « عثر»، « بنبهور» و « مانتايي» بود. در تحقيق حاضر تلاش شده است تا بر پايه ي شواهد باستان شناختي و منابع نوشتاري، ارتباطات بازرگاني پارسيان خليج فارس با بنادر فرامنطقه اي خليج فارس در اقيانوس هند، در قرون نخستين اسلامي تا قرن پنجم هجري قمري شامل سه بندر اصلي درگير در تجارت شرق با غرب به نام هاي « سيراف»، « بنبهور» يا « ديب» و بندر « مانتايي» مورد بحث و تجزيه و تحليل قرار گيرد.
کليدواژه ها: بازرگاني دريايي، تجارت، بنادر باستاني، خليج فارس، سيراف، بنبهور، مانتايي، اقيانوس هند، سريلانکا
درآمد
مبادلات بازرگاني و ارتباطات فرهنگي پديده اي نيست که به يکباره و از يک زمان مشخص شروع شده باشد. در واقع جوامع انساني از دوران پيش از تاريخ تا به امروز بر پايه ي ارتباطات پيشرفت کرده اند. در اين ميان ارتباطات تجاري و بازرگاني چه به صورت محدود در جهت رفع نيازهاي معيشتي و چه به صورت گسترده در جهت رفع نيازهاي اقتصادي و سودجويي و سلطه طلبي نقشي بنيادي در گفت و گو يا برخورد جوامع انساني با يکديگر داشته اند. هرگاه اين ارتباطات فرهنگي به شکلي مسالمت آميز و در جهت منافع دو يا چند فرهنگ صورت گرفته است، موجب پيشرفت و اعتلاي جوامع انساني شده و هرگاه به شکل خشونت آميز و توسعه طلبانه بوده، ويراني هاي عظيمي را با خود به همراه آورده است.ارتباطات فرهنگي و مبادلات بازرگاني ايرانيان با هند، چين، يونان، روم و مصر به عنوان تمدن هاي بزرگ بشري به هر دو شکل ياد شده در طول تاريخ وجود داشته است. تجارت ابريشم از دوران تاريخي تا قرن پنجم هجري به شکلي مسالمت آميز برقرار بوده است به گونه اي که رفاه اجتماعي و اقتصادي هر دو جامعه ي ايراني و چيني را به همراه داشته است از يک سو، و يورش مغولان و بروز جنگي خونين در پي قتل و مصادره ي اموال بازرگانان چيني توسط خوارزمشاهيان و ويراني ها و خون ريزي هاي وحشتناک آنان در ايران، از سوي ديگر، نمونه ي بارزي از ارتباط يا برخورد فرهنگ ها در طول تاريخ براساس مبادلات بازرگاني است.
مهم ترين عامل در مبادلات بازرگاني، شبکه ي راه ها و تأسيسات وابسته به آن ها است. به طور کلي ارتباطات تجاري در جهان باستان از طريق دو نوع جاده ي اصلي صورت مي گرفت؛ نخست جاده ي خشکي که از طريق آن مناطق و مراکز مهم شهري و روستايي به همديگر متصل مي شدند. دوم جاده ي دريايي بود که به واسطه ي آن مناطق ساحلي در دو کرانه ي يک دريا يا اقيانوس به يکديگر متصل شده و بازرگاني و تجارت برقرار مي گشته است. ارتباط دريايي به جهت کوتاه کردن مسير بين دو نقطه به جاي دورزدن يک دريا يا خليج از يک سو و ارتباط بين مناطقي که از طريق خشکي به هم متصل نبودند و يا فاصله ي بسيار طولاني داشتند، از سوي ديگر، کاربرد داشت. اين دو نوع ارتباط از دوران پيش از تاريخ تا به امروز رواج دارد.
تاکنون مطالعات هدفمند و گسترده اي به منظور شناخت استقرارهاي پيش از تاريخي در خليج فارس انجام نشده است. آنچه مشخص است قديمي ترين تاريخ حضور جوامع انساني در سواحل يا کناره ي خليج فارس به دوران پارينه سنگي بر مي گردد. در اين زمينه وجود استقرارهاي پارينه سنگي در جزيره ي قشم جالب توجه است که اخيراً گزارشات آن توسط آقاي دشتي ارائه شده است. (2) از ديگر استقرارهاي پيش از تاريخي مي توان به شناسايي محوطه ي « چهار آرويي» در استان بوشهر اشاره کرد. (3) شواهد استقرار ايلامي ها در کاوش هاي پزار فرانسوي در تل پي تل (4) بوشهر که احتمالاً جايگاه شهر « ليان» ايلامي بوده است. به همراه کتيبه هاي ايلامي به دست آمده از آن (5)، حضور هخامنشي ها در خارک و پس کرانه هاي خليج فارس از قبيل کاخ هاي برازجان و کتيبه ي نويافته ي هخامنشي و معابد پالميري در خارک، حضور اشکانيان در سواحل استان هرمزگان و نويافته هاي مرتبط با آن توسط آقاي سرلک در اين استان و به ويژه حضور ساسانيان در سرتاسر سواحل شمالي و جنوبي خليج فارس نظير سيراف و شبه جزيره ي بوشهر، بخشي از شواهد ارزنده ي تسلط ايرانيان بر اين آبراه است که هر کدام به تنهايي در جايگاه يک پژوهشي مستقل قرار مي گيرند. (6)
شواهد باستان شناختي ارتباطات بازرگاني بين مراکز و استقرارهاي جوامع انساني سواحل خليج فراس با مراکز مهم پس کرانه اي و بنادر و مراکز فرامنطقه اي آن نظير سواحل درياي عمان و اقيانوس هند از ديرباز تا به امروز برقرار بوده است. آنچه که در اين مبحث بدان پرداخته شده است شواهد اين ارتباطات جهاني در دوران اسلامي تا قرن پنجم هـ. ق در حوزه ي درياي عمان، اقيانوس هند و سريلانکا است.
بايد توجه داشت که دستيابي به وضعيت بازرگاني دريايي مسلمين در صدر اسلام بدون داشتن اطلاعات اوليه از وضعيت بازرگاني دريايي ساسانيان راه به جايي نمي برد، زيرا مسلمانان در صدر اسلام ميراث دار تمدن و سرزميني پهناور شدند که پايه هاي اقتصادي، سياسي و مذهبي آن حداقل تا چند قرن همچنان تداوم يافت. ظهور اسلام در شبه جزيره ي عربستان و گسترش آن در کمتر از يک قرن به بخش هاي وسيعي از جهان آن روز که از يک سو به شمال آفريقا و اسپانيا متصل مي گشت و از سوي ديگر به مرزهاي هند و چين مي رسيد و نيز بخش هاي وسيعي از سرزمين ايران در دوران ساساني را شامل مي شد، خود به تنهايي نمي توانست پايه گذار تجارتي نوين در عرصه ي جهاني باشد. در واقع اعراب و به عبارت کلي تر جهان اسلام ميراث دار تمدن هاي همزمان خود از جمله ساسانيان شدند که پيش از اين بر آن ها سلطه داشتند. ساسانيان در صدر اسلام پايه هاي توسعه و پيشرفت را در ارتباطات بازرگاني از ساير رقباي ديرين خود همچون روميان ربوده بودند و با تشکيلات منظم، دست آنان را در ارتباط با شرق و تمدن هاي حوزه ي اقيانوس هند و درياي چين کوتاه کرده بودند و نقشي فعال در اين مورد داشتند. اين تجارت به ويژه از طريق بازرگاني دريايي انجام مي گرفت. مسلمانان نيز به دليل موقعيت جغرافيايي شان که در مرکز شبه جزيره ي عربستان قرار داشتند و از دو راه دريا و خشکي با امپراتوري ساساني در ارتباط بودند. نخستين فتوحات اعراب در خليج فارس در زمان پيامبر اسلام (ص) و از سوي خليفه ي دوم، عمر بن خطاب با گسيل ابوهريره براي فتح خليج فارس حادث شد. وي نخست بحرين را فتح کرد و سپس سراسر خليج فارس را گشود. عمان نيز در زمان حضرت علي (ع) فتح گرديد اما مدتي بعد حاکم آن توسط خوارج سرنگون شد. اين جنبش توسط خازم بن خزيمه مرورودي، چهارمين امير حکومت خزيمه در خراسان سرکوب شد. وي از سوي خليفه منصور عباسي عازم خليج فارس شد و شورش خوارج را سرکوب کرد.
سپس شورش زنگيان به رهبري يک ايراني معروف به صاحب الزنج يا رئيس زنگيان درگرفت و پس از آن آل قرمطيان به رهبري يک گناوه اي سر شورش برداشتند. اين قيام هم توسط امير معزالدوله ديلمي فرونشانده شد. عضدالدوله پس از معزالدوله، سراسر خليج فارس را براي نخستين بار تحت تسلط و قلمرو دولت آل بويه درآورد. پس از آن در سال 456 هـ. ق عمادالدوله از سوي سلجوقيان کرمان، سرزمين عمان را فتح و سپس در اواخر قرن 12 ميلادي ابوبکر سعد زنگي ( ممدوح شيخ سعدي)، از اتابکان فارس، بخش هايي از سواحل جنوبي را تحت تسلط گرفت و خليج فارس را به فرمان خود درآورد. سپس پرتغالي ها قدرت را در خليج فارس به دست گرفتند و بيش از يک قرن اين سواحل راتحت تسلط خود درآوردند. دوره ي آل بويه به دليل تسلط حکومت ايراني بر تمامي سواحل، دوران رونق بنادر خليج فارس بود.
براي شناخت بازرگاني دريايي در خليج فارس نخست بايست کانون اين بازرگاني را که بنادر سواحل آن بودند را شناخت. يکي از اين مراکز تجاري در خليج فارس که جايگاه بلندآوازه اي در ارتباطات بازرگاني درون منطقه اي و فرامنطقه اي خليج فارس در اواخر دوران ساساني و صدر اسلام داشت. بندر ايراني « سيراف» بود که مطالعات گسترده ي باستان شناسي در آن طي قرون متأخر انجام گرفته و تا به امروز نيز ادامه دارد. اين ادعا که شناخت ارتباطات بازرگاني خليج فارس بدون درک اهميت و نقش و جايگاه سيراف تا حدودي ناممکن است، به جهت نقش اين بندر مهم در اين مبادلات، سخني گزاف نيست، لذا در ادامه ابتدا به جايگاه و نقش اين بندر در بستر تجارت و بازرگاني آن خواهيم پرداخت و پس از آن بنادر شاخص اقيانوس هند و درياي عمان مورد بررسي قرار مي گيرند.
ارتباط تجاري بنادر باستاني خليج فارس ( سيراف) با بنادر سواحل اقيانوس هند و سريلانکا در قرون اوليه اسلامي ( تا قرن پنجم هـ. ق)
بازرگانان سيرافي در تجارت با هندوستان و شرق دور يک سنت طولاني را با خود به همراه داشتند. آن ها تجارت با شرق را در اوايل قرن نهم ميلادي به سرعت گسترش دادند. پايه گذاري بغداد در سال 762 م. يک بازار ثروتمند و پررونق براي کالاها و توليدات مصرفي خارجي در عراق به وجود آورد. کالاهاي حمل شده به وسيله ي کشتي از طريق خليج فارس وارد مي شد. در حدود اواسط قرن نهم ميلادي، ابن خردادبه و نويسنده ي کتاب اخبار الصين و الهند جاده ي چين را تشريح مي کنند و روشن است که کشتي هاي زيادي به طور منظم به اين محل رفت و آمد داشته اند. (7)مدارک باستان شناسي به دست آمده از سيراف، نشان مي دهد که سرمايه گذاري هنگفتي به ساختمان هاي آنجا شده و توانايي دسترسي به سفال هاي چيني سريعاً افزايش پيدا کرده است. از طرفي توسعه ي سريع آن، در شروع سال 800 ميلادي شکل گرفته است. نويسنده ي اخبار الصين و الهند اشاره مي کند که بازرگان سفر دريايي خود را به مقاصدشان در شرق، از دو طريق انجام مي دادند؛ يکي از طريق راه آبي کنار دريا به « ديبل» در دلتاي سند قبل از برجستگي جنوب آن، و ديگري با استفاده از بادهاي موسمي و سفر دريايي به صورت مستقيم در عرض درياي آزاد به سمت « کولام» ( کويلون) در جنوب هندوستان - کتشي ها در حرکت به سمت چين، پس از گذشتن به صورت کامل از سريلانکا، به صورت معمول از جزيره ي « نيکوبار»، جايي که آن ها غذا و آب را مجدداً بر مي داشتند، عبور مي کردند. بعد از آن، بازرگانان مجدداً دو گزينه پيش روي داشتند: براي يک زمان محدود در قرن نهم ميلادي، آن ها مي توانستند محموله ي دريايي شان را در سواحل غربي « استيموس کرا» خالي کنند، آن را به سواحل شرقي حمل و آن ها را در روي کشتي هايي که در سرحد مرزهاي چين قرا داشتند بارگيري نمايند. راه ديگر، گزينه اي طولاني تر بود که براي بندر « کله» يا « کالاه» در مالزي ايجاد شده بود. پس از عبور از آن به بالاي جنوب « تنگه ي مالاکا» و سپس به بندرهاي ويتنام مي رفتند و مقصد نهايي آن « خوانگفو» ( خوانگزو) بود. سفر دريايي از « صحار» در عمان تا « خوانفو» 120 روز طول مي کشيد، به همراه طوفان هاي بين راهي آن، در کتاب « الاخبار» همچنين توصيفاتي درباره ي کنترل و نگهداري سخت گيرانه درباره ي سفارشات رسمي کالا در « گوانجو» ( يا « گوانزو» (8)) آمده است. (9)
هنگامي که ملوانان از دريا مي آمدند، چيني ها کالاهايشان را مصادره مي کردند و آن ها را در آلونکي ( سنتي) مي انداختند و در اين مکان آن ها را نگهداري مي کردند به صورت امن براي ( هر چيزي تا) مدت 6 ماه، تا اينکه ملوانان بعدي مي آمدند. بعد از آن سه دهم از هر محموله را به عنوان عوارض گمرکي مي گرفتند و مابقي آن را تحويل بازرگانان مي دادند. هر آنچه را که دولت چين نياز داشت، آن را در بالاترين قيمت بدون درنگ و از روي انصاف خريده و مبلغ آن را پرداخته و با خود مي بردند. يک سفر رفت و برگشت دريايي به چين مسافتي بالغ بر 16000 کيلومتر را شامل مي شد. اين سفر بيش از يک سال به طول مي انجاميد. همچنين اين سفر با خطراتي از قبيل دزدان دريايي و غرق شدن کشتي همراه بود. اين چشم اندازي از روابط سيراف و سواحل شمالي خليج فارس با اقيانوس هند و بندر « کانتون» چين بود که گفته شد. بايد توجه داشت که اولين گزارش از غرق شدن کشتي هاي عظيم تجاري در متون قرن سوم و چهارم هـ. ق آمده است ( تصوير 1و2)
در واقع اولين گزارش دست اول از غرق شدن کشتي اي که در سال 919 م/ 306 هـ. ق به وقوع پيوسته است را بزرگ شهريار رامهرمزي اين گونه نقل مي کند:
« من سيراف را ترک کردم... در يک کشتي که ساخته شده بود براي « سيمور» [ در هندوستان] به همراه ما يک کشتي از عبدالله بن الخبير و يک کشتي با نام « سبا». اين سه کشتي خيلي بزرگ و خوب ساخته شده بودند بر روي دريا. به همراه ناخداهاي معروف که شهره ي بالايي داشتند و در ميان ملوانان ايستاده بودند. روي کشتي 1200 مرد شامل بازرگانان، ناخدايان، ملوانان و ديگران از مليت هاي گوناگون [ وجود داشتند] ارزش محموله و مال التجاره ي آن غيرقابل محاسبه بود. بعد از يازده روز سفر دريايي، ما ديديم که از کوه ها عبور کرديم و سرزمين سيندان و تافاه و سيموره نمايان، ما هرگز نشنيده بوديم که سفر دريايي به اين سرعت قبلاً انجام شده باشد، بنابراين ما خوشحال شديم و تبريک گفتيم به همديگر به خاطر اين که به سلامت عبور کرده بوديم، سپس شروع به آماده سازي خود براي فرود آمدن کرديم زيرا ما حدس زديم که مي بايست فردا صبح فرود بياييم. اما پس از اين که باد شروع به وزيدن کرد از سمت کوه، ما نتوانستيم بادبان هاي کشتي را کنترل کنيم و ما در باد و طوفان و رعد و برق گرفتار شديم. ملوانان و مسئولان کشتي پيشنهاد دادند که کالاها را به دريا بيندازيم، اما احمد مسئول ( ناخدا) کشتي ما طرح آن ها را قبول نکرد و گفت: من نمي توانم محموله را به دريا بيندازم تا زماني که کشتي از کنترل من خارج نشده است و من مي دانم که من در اين راه کشته مي شوم. سپس مردم پايين رفتند و هر دو طرف را نگه داشتند. دو کشتي ديگر همان وضعيتي را داشتند که ما داشتيم. در داخل کشتي هر کس منتظر بود که ناخدا بگويد که بارها را بيرون بيندازند يا نه و کار به همين شکل ادامه يافت. سپس بازرگانان روي کشتي ما شروع به عصبانيت و ترش رويي کردن به او نمودند و گفتند که: محموله کشتي را بيرون بينداز، تو توانايي نگه داشتن ما را نخواهي داشت و اين کارت باعث هلاکت ما خواهد شد؛ اما او نظر آن ها را مطلقاً رد کرد. بعد از شش روز مشکل پيش آمده بدتر از قبل شده بود. در روز ششم هنگامي که کشتي تقريباً در حال غرق شدن بود او را به منظور بيرون انداختن محموله ي کشتي گرفتند، اما بيرون انداختن هر چيزي غيرممکن شده بود، چرا که گوني ها و لنگه هاي آن ها به دليل خيس شدن، سنگين شده بود. بنابراين محموله ي ما که شامل 500 من بود حالا شده بود 1500 من چرا که باران وزن را اضافه تر کرده بود. وضعيت ما سخت بود، قايق هاي نجات را در آب انداختيم و سي و سه مرد پايين رفتند و داخل آن ها شدند. احمد فشار آورد که پايين برويم و داخل قايق نجات شويم اما او گفت: من کشتي ام را ترک نمي کنم، اميد بيشتري بود که داخل قايق نجات شدن باعث نجات و حفظ جانمان خواهد شد و اگر او پايين مي رفت، من هم به همراه او پايين مي رفتم، براي اين که من اميدي به برگشتن نداشتم بعد از دست دادن سرمايه ام... ما در قايق نجات به مدت پنج روز باقي مانديم بدون غذا، يا نوشيدني، تا جايي که ما قدرت سخن گفتن نداشتيم حتي يک کلمه، از گرسنگي و تشنگي و مصيبتي که به ما بر روي دريا وارد شده بود. قايق دچار امواج شده بود به وسيله ي موج ها و بادهايي که ما نمي دانستيم آيا اين ضربه از زير درياست يا نه. دچار گرسنگي شديد و اندوهگين بوديم. ما تصميم گرفتيم با همديگر که يک نفرمان را بخوريم. در ميان ما در قايق يک پسر چاقي بود که هنوز سني نداشت. پدرش در پشت سر ما روي کشتي اقامت داشت. بنابراين ما تصميم گرفتم او را بخوريم. پسر احساس کرد که ما به سمت او مي رويم و من ديدم که او دارد به سمت آسمان نگاه مي کند و لب هايش را تکان مي دهد و با چشم هاي ساکتش دعا مي کند. اما کمتر از يک ساعت ما آثار خشکي را ديديم. به زودي خشکي به وضوح قابل ديدن شد، سپس قايق ما به گل نشست، واژگون شد و پر شد از آب. ما نيروي نداشتيم براي ايستادن يا حرکت کردن، اما در يک لحظه، مشاهده کرديم دو مرد از سمت ساحل به سمت پايين قايق دويدند. آن ها سؤال کردند که ما اهل کجاييم و از کجا آمده ايم. ما به آن ها گفتيم که از يک کشتي بزرگ هستيم و نامش را گفتيم. آن ها ما را در بازوانشان گرفتند و به ساحل بردند. يکي از دو مرد گريخت. من از ديگري پرسيدم ما کجا هستيم و او پاسخ داد که اين دودي را که شما مي بينيد از « امتياز» است ( در سواحل مکران). هم نشين و همراه من به سمت روستا رفت و در آنجا ما غذا و آب و لباس تهيه کرديم. سپس به سمت شهر ما را انتقال داد. هر شخصي که بر روي آن سه کشتي بود هلاک شد و هيچ يک از آنان به جز چند تن از افرادي که در قايق نجات نشسته بودند، باقي نماندند. در اين بين ناخداي کشتي ما هم قرباني شده بود، يعني احمد، شخصي که نامش به صورت مجزا يادآوري شده بود. کشتي ها خسارت زيادي ديدند و کالاها و محموله ي آن ها پخش شدند به سمت سواحل سيراف و سيمور، زيرا که مقدار زيادي از سرمايه و تعدادي از ناخداها و ملوانان و بازرگانان مهم در آن ها بودند (10)»
وايت هاوس ضمن اشاره به اين روايت با کمي ترديد آن را يکي از دلايل وقفه در شکوفايي سيراف بيان کرده است که به نظر چندان دليل قابل قبولي نمي باشد. (11)
در ادامه ضمن اشاره اي کوتاه به کالاهاي بازرگاني که بين خليج فارس و شرق اقيانوس هند و سيلان مبادله مي شد، به بنادر باستاني « بنبهور» يا « ديبال» در کناره ي درياي عمان و بندر باستاني « مانتايي» در سيلان به عنوان دو بندر واسط اصلي در تجارت بين شرق و غرب پرداخته خواهد شد.
کالاهاي مبادلاتي بين بنادر خليج فارس و بنادر شرق اقيانوس هند و سيلان
مورخين صدر اسلام در ضمن توصيفات خود از بنادر خليج فارس، اقيانوس هند و درياي عمان اطلاعات جالبي از نوع کالاهاي مبادلاتي بين اين بنادر ارائه مي دهند که به صورت اجمالي بخشي از اين اطلاعات در جدول شماره سه به همراه ارجاعات مرتبط به هر يک از اين منابع آمده است. ( جدول 3)از جمله سودآورترين کالاهايي که بازرگانان غربي از هندوستان تهيه مي کردند، فلفل بود. فلفل دراز (12) از شمال و فلفل سفيد و سياه (13) از جنوب هندوستان تهيه مي شد. هندي ها ادويه جات ديگر ( از قبيل زردچوبه) و گياهان دارويي ( از قبيل سنبل هندي) را نيز صادر مي کردند. کمترين صادرات خارجي آن ها الوار چوب براي ساخت کشتي ها بود. همچنين سريلانکا منبع افسانه اي جواهرات، شامل ياقوت سرخ، ياقوت کبود و لعل بود. علاوه بر آن، نويسنده اي چيني به نام هيوئن شيانگ، در حدود سال 629 م.سريلانکا را با نام « پا او چو» ( به معني جزيره ي جواهرات) معرفي مي کند. بلاذري هم نام عربي اين جزيره را با نام «جزيره الياقوت» ثبت کرده است ( که به معني جزيره ي ياقوت سرخ است). صادرات ديگر آن شامل مرواريد و دارچين بود. مارکوپولو بعدها گزارش کرد که « مقدار آن فراتر از محاسبه کردن است». جنوب شرق آسيا هم منبع اصلي داروهاي گياهي، ادويه جات و چوب معطر بود. همه ي اين ها به چين و غرب صادر مي شدند. اصطخري از سه قلم کالاي هندي و سريلانکايي که در سيراف هميشه قابل دسترس بود نام مي برد که عبارت بودند از: چوب آلوئه شيرين، يک تکه چوبي است که براي مبل هاي گران قيمت استفاده مي شود؛ کافور، که براي بخور دادن و در تهيه ي مواد دارويي استفاده مي شد؛ و چوب صندل. ديگر توليدات اين ناحيه عبارت بودند از: دارچين، بوته ي ميخک ( که گياه بومي جنوب شرق آسيا بود و در هيچ جاي ديگري تا قرن هجدهم ميلادي رشد نمي کرد)، درخت جوز و زنجبيل، بقاياي گياهي آن ها ( گرده هاي گياهي) در سيراف به وسيله ي فلوتيشن کشف شده است که شامل يک ميخک هم بوده است (14). معروف است که چيني ها هر کالايي را با ابريشم مبادله مي کردند، اگرچه ليست صادرات آن ها همچنين شامل ديگر نمونه هاي توليداتي و صنعتي بوده است ( مانند فلفل و چيني ( سفال چيني)) و برخي کالاهاي ديگر. در منابع نوشتاري تصوير واضحي از تجارت دريايي بين آسياي غربي و شرق نشان داده شده است.
منابع باستان شناسانه در شرق خليج فارس نسبت به ساير مکان ها کمتر است. اما اغلب خيلي مهم هستند. اگرچه آن ها عمدتاً به صورت تک يافته هاي مجزا هستند. تحقيق هاي انجام شده در چهار محوطه به صورت آشکارا نشان از مبادلات تجاري از خليج فارس دارد: بنبهور در جنوب پاکستان، مانتايي در سريلانکا و « کوچو چائو» و « لائم فو» در تايلند. (15)
مدارک باستان شناختي روابط بازرگاني و تجاري بنادر و مراکز اقيانوس هند با خليج فارس
نتايج کاوش هاي باستان شناسي اخير منجر به شناسايي تعدادي محوطه ي بندري اقيانوس هند گشت. يافته هاي سفالي آن ها نشان از ارتباط نزديک آن ها با خليج فارس به ويژه سيراف دارد. موقعيت اين بنادر هماهنگي خوبي با شناخت ما از مدل صدر اسلام به ويژه از وجود حداقل يک بندر واسطه تجاري در مسير کشتي هاي تجارتي يا ناحيه تجارتي اقيانوس هند دارد. به جز شرق آفريقا که شامل يک دسته از بنادر کوچک تري که در مجمع الجزاير « لامو» قرار دارند، اين مسير در واقع متصل به تجارت بزرگ تري با ديگر مناطق است. (16) مهم ترين اين بنادر در اين شبکه ي گسترده ي تجاري بندر « بنبهور» و بندر « مانتايي» است که نقش بنادر واسط را در شبکه ي گسترده تر تجارت بنادر خليج فارس با بنادر جنوب چين نشان مي دهند.مدارک باستان شناسي نشان از حضور گستره اي از بنادر واسط در جنوب شرق آسياست که مطالعات جديد اين مدارک چنان در حال کامل شدن است. در واقع سيراف و شبکه ي تجاري اش در غرب اقيانوس هند شامل بنادري از قبيل « صحار» و « عثر»، « بنبهور» و « مانتايي» مي باشد که نظر به اهميت آنان، پس از توصيفي مختصر از درياهاي اقيانوس هند و وضعيت بادهاي موسمي که نقش اصلي در تجارت بين بنادر خليج فارس و اقيانوس هند داشته اند، در ادامه به دو بندر مهم اين منطقه به همراه سوابق مکتوب و باستان شناختي شان خواهيم پرداخت.
درياهاي اقيانوس هند
اقيانوس هند يک تخته ي کشيده شده از اقيانوس واحد نيست، بلکه از شش درياي متفاوت تشکيل شده که عبارتند از: درياي سرخ، خليج فارس، درياي عرب، خليج بنگال، درياي جاوه و درياي چين.هر کدام از اين درياها به يک اقتصاد منطقه اي مشخصي متصل هستند که به وسيله ي مردمان شهرهاي آن ها به بهترين شکل فهميده و درست شده بود. کشتي رانان و ملوانان نياز داشتند تا خودشان را از خطرهاي کشتي راني در درياهاي گوناگون محافظت کنند. عبور از جده به سوئز، به کمک ملوانان سواحل درياي سرخ، به خاطر تپه هاي مرجاني دريايي در درياي سرخ صورت مي گرفت که بارها نقل قول شده است. تعداد کمي از کشتي هاي خليج فارس يا هندي داراي مهارتي بودند که بتوانند مبادرت به عبور از مصر نمايند. موقعيت بنادر اصلي خليج فارس در سواحل ايراني آن نسبت به بنادر سواحل عربي بهتر است زيرا در سواحل عربي تپه هاي دريايي و عمق اندک آب پهلوگيري و حرکت کشتي ها را با مشکل مواجه مي سازد، در صورتي که ساحل ايراني عمق بيشتري دارد. هيچ کشتي بزرگي که از مسقط يا صحار در دهانه ي خليج فارس به بنادر ايراني خليج فارس نظير سيراف، کيش و هرمز وارد مي شدند، غرق نمي شد. قايق هاي منطقه اي و بومي مخصوص، محموله ي کشتي ها را از بنادر پاييني خليج فارس تخليه و به عراق مي بردند. اين کالاها زماني که وارد بصره مي شدند. از طريق اروندرود و دلتاي آن با کشتي هاي بومي انتقال داده مي شدند. قايق هاي مخصوصي مشابه قايق هاي منطقه ي « کامبائه» (17) در غرب هندوستان وجود داشت که با بالا آمدن جزر و مد شديد، کشتي رانان و خدمه ي آن، کالاها را به سمت بالا انتقال مي دادند، همان گونه که سواحيلي ها هم با قايق هايي در آب هاي ساحلي شرق آفريقا براي تخليه ي بار به حرکت درمي آمدند. در مقايسه با کشتي راني در اقيانوس هاي آتلانتيک و آرام، کشتي رانان اقيانوس هند خوش شانس تر بودند چرا که متصل به مناطق پرجمعيت شمال آسيا، در بخش شمالي ناحيه ي استوايي قرار داشتند، جايي که بادها هم به صورت منظم و قابل پيش بيني مي وزند. حتي در جنوب سرزمين هاي خشکي در امتداد سواحل شرق آفريقا اين بادها براي حرکت کشتي ها در امتداد فصل ها مناسب هستند. تنها مناطقي که در خطر تند بادهاي شديد قرار دارند بين عرض جغرافيايي 30-10 جنوبي و طول جغرافيايي 60 تا 90 شرقي است. به هر حال، هر کشتي اي که در جنوب اقيانوس هند خارج از فصل مقرر حرکت کند، با خطرتوفان ها و تندبادهاي دريايي مواجه مي شود. (18)
بادهاي موسمي:
عامل جغرافيايي مهم ديگر در ارتباط بين بنادر خليج فارس با شرق اقيانوس هند و سريلانکا ساختار فصلي بادهاي موسمي است که به صورت مستقيم برنامه هاي زماني کشتي راني را در حرکت هاي تجاري رفت و برگشت در عرض اقيانوس هند مشخص مي کند. اين بادها شامل بادهاي جنوب غربي ( به عربي موسوم به « الکواز») و شمالي - شرقي ( ريح الصبا) هستند که تقسيمات سالي را داخل دو نيمه ي مجزا تقسيم مي کنند. زمان بادهاي شمالي - غربي از آوريل تا سپتامبر ( فروردين تا شهريور) است. اين بادها در يک منطقه ي فشرده که از موقعيت جغرافيايي منطقه ي هيماليا متأثر است، توليد مي گردد؛ به همراه بادهايي که از « آنتراکتيکا» در خط مستقيم از خط استوايي با تابش عمودي خورشيد وزيده مي شود. زمان کشتي راني در خط مستقيم از سمت شرق در زمان شروع بادهاي موسمي جنوبي - غربي ماه آوريل يا جون ( فروردين يا خرداد) بود. در سه ماه پاياني، از اواسط خرداد تا شهريور زمان وزيدن قوي ترين بادهاست. در اين موقع بنادر سواحل شرقي و غربي به زمان کشتي راني در طي اين زمان و فصل از سال وارد مي شوند. بادهاي شمالي - شرقي زمانشان از آبان تا فروردين است. اين زماني است که بالاترين فشار ناحيه اي جهت وزش باد از سمت هيماليا با آن همراه مي گردد که با دميدن بادهايي در موقعيت جغرافيايي خط استوا به سمت عرض هاي پايين تر همراه مي شود. بادهاي سبک و آب و هواي خوب مشخصاً با فشارهاي شديدي همراه شده و در اين موقع، زمان مسافرت از شرق به غرب آغاز مي گردد. در واقع تغييرات کلي و سرتاسري بادهاي موسومي با نقطه اي اعتدالين همزمان مي گردد. موقعي که خورشيد از خط استوار عبور مي کند با اين شاخصه ها، هر يک از درياهاي شش گانه براي حرکت کردن و رسيدن، بدون در نظر داشتن مخاطرات آن، داراي جدولي زماني براي خودشان هستند. (19)بنادر باستاني اصلي شرق اقيانوس هند و سيلان
در قرون نخستين اسلامي، دو بندر مهم و تأثيرگذار در چرخه ي مبادلات بازرگاني خليج فارس با اقيانوس هند، بنادر باستاني « بنبهور» ( ديبل) در جنوب پاکستان و بندر « مانتايي» در سريلانکا بوده است ( نقشه 1)بندر بنبهور/ بندر ديبل ( نقشه1: تصوير 3)
خرابه هاي بنبهور در دشت نمکي متروکي در ساحل « چارو کريک»، يک بخش کشاورزي در دلتاي ايندوس، 60 کيلومتري شرق کراچي و 40 کيلومتري ساحل کنوني آن قرار گرفته است که تنها محوطه ي اصلي در اين منطقه به شمار مي رود. (20) بنبهور اغلب با نام « ديبال» شناخته مي شود و اولين شهر منطقه ي سند است که در سال 712 م / 89 هـ. ق به دست مسلمانان فتح شد. (21)بعضي سفرهاي دريايي امويان به منظور جنگ بوده است، از جمله تصرف سند در دوران حجاج بن يوسف بر عراق که محمد بن قاسم با کشتي هايي در سال 92 هـ. ق/710 م بندرهاي پرارزش ديبل و منصوره را فتح کرد (22). حمله ي عثمان بن ابي العاص ثقفي به کرانه هاي هند در محلي به نام « تانه» و برادرش به نام حکم بن ابي العاص به ديبل در دهانه ي رود سند ( 15 هـ. ق/632 م) از طريق دريا صورت گرفت. از طريفي علاء بن حضرمي، فرماندار بحرين از خليج فارس عبور کرد و در خشکي پياده شد و تا اصطخر پيش رفت ولي کشتي هاي او را در ساحل خليج فارس از بين بردند. او ناگزير سفر پرخطري را از سرزمين دشمن تا بصره در پيش گرفت. اين خبر چون به عمر رسيد برآشفت. وي به جهت جلوگيري از به خطر افتادن جان مسلمانان فقط يک بار دستور به حمله ي دريايي داد و آن هم در سال 21 ه ق/641 م در جنگ بر ضد حبشي ها براي جلوگيري از تاخت و تاز آن ها به کرانه ي عربستان بود. در اين لشگرکشي « آدوليس» ( در حبشه) به تاراج رفت. (23)
ابن خردادبه در سال 300 هـ ق در ذکر فاصله اي بصره تا مشرق از ساحل فارس، محوطه ي « ثارا» را مرز ميان فارس و سند و فاصله اي آن را تا ديبل 8 روز راه ذکر کرده است (24). ابوالفداء نيز به نقل از ابن حوقل در توصيف بندر ديبل مي نويسد: « ديبل بر کناره ي آب سند و بر ساحل درياست. شهري است کوچک و سخت گرم. از آن کنجد خيزد به فراواني. خرما از بصره بدانجا برند. ابن حوقل گويد: ديبل بر ساحل درياست و فرضه ي آن بلاد است. در مشرق مهران واقع است. در اللباب آمده است که: ديبل بر ساحل درياي هند است و نزديک به سند. ابن سعيد گويد: ديبل بر شبه جزيره اي است در خليج سند و از آن متاع هاي ديبلي آرند و آن بزرگ ترين و مشهورترين فرضه هاي سند است و ميان ديبل و رود مهران سه مرحله است. و آن ميانه راه منصوره باشد (25)».
ابن در کابين پادشاه ساساني، بهرام پنجم در قرن 5 ميلادي بوده است. عملکرد آن به صورت بندر واسط کالاهاي تجاري بوده است. همچنان که مرکز بازرگاني اصلي براي منطقه ي ايندوس در سراسر سه فاز (26) از دوره ي تاريخي اش به صورت متوالي بوده است. سه دوره ي تاريخي آن شامل اسکيتو - پارتي، بودايي - هندوها و دوره ي اسلامي است. فاز دوره ي اسامي آن از زمان فتحش به دست مسلمانان در سال 711 م آغاز شده و تا زمان تخريب در زمان جلال الدين خوارزمشاهي در ميانه ي قرن 13 م ادامه مي يابد. (27) اين بندر به عنوان بندر اصلي واسط کالا در غرب هندوستان تا قرن 11 ميلادي فعال بوده است. گل و لاي و ديگر دلايل، منجر به از دست دادن موقعيت ممتاز ديبل گرديد، هر چند اين بندر تا اواسط قرن 13 ميلادي به حيات خود ادامه داد. کشف مجموعه اي از سفال هاي نوع سيراف و در اوج ثروت بودن آن در قرن 9 تا 11 م گواهي است بر شرکت و نقش داشتن اين بندر در همان دايره اي که ثروت هاي سيراف و مانتايي در سريلانکا را توسعه داد. کالاهايي از مناطق داخلي آن نظير لاجورد، مشک، نيل، پرطاووس براي بازارهاي اقيانوس هند تهيه مي شد که در اين بندر مبادله مي گشت. مشابه سيراف و مانتايي، بنبهور که در کنار يک ساحل خشک و لم يزرع قرار گرفته بود نمي توانست بدون در نظر داشتن عماني ها، بصره اي ها و اهالي خليج فارس که به ديبال يا ديبول مي آمدند، پابرجا بماند. (28)
با مقايسه ي مدارک سفالي به دست آمده از مانتايي، اين احتمال مطرح مي شود که دليل اصلي زوال اين بندر، متروک شدن نظام تجارتي صدر اسلامي سيراف - ديبال - مانتايي است که به جاي آن « کيش» و بنادر واسط تجاري همزمان آن يک ارتباط تجارتي زنجيره اي شکل را در قرون ميانه اسلامي تشکيل دادند. (29)
بنبهور در سده ي نخست و اوايل سده ي دوم ميلادي بندر اصلي سند بوده است. کاوش هاي باستان شناسي روشن کرد که بنبهور قبلاً تحت تسلط اسکيت هاي پارتي بوده است که شروع حکومتشان قرن اول ميلادي است. علاوه بر آن، مکان خوبي براي تبادل کالاهايي بود که از بندر « بارباريکون» آورده مي شد. به نام بارباريکون در نوشته هاي « پريپلوس در درياي اريتره» اشاره شده است.
بنبهور در دوره ي اسلامي داراي چندين شاخص است: ديوار شهر که محوطه اي است گلابي شکل با عرض 525 متر؛ نقاشي هاي ديواري فوق العاده در حومه ي شهر متشکيل از يک منطقه ي صنعتي و يک حوزه ي رودخانه مصنوعي که آن را تبديل به بندر کرده است. (30) در ميان ساختارهاي کاوش شده مي توان به بخشي از ديوار شهر، يک مسجد جامع و چندين ساختمان بومي، صنعتي و اداري اشاره کرد. بنبهور نيز مانند سيراف داراي موقعيتي است بر شاخ ساحلي که در دوره ي صدر اسلام، نمي توانسته هيچ گونه پشتيباني از جامعه ي شهري خود بدون ثروت و سرمايه اي که از طريق تجارت به دست مي آورده است، داشته باشد. در واقع در همان دوره ي پريپلوس هم « به عنوان بندري» بر کنار دلتاي ايندوس، بازار فروش کالاهايي بود که از مناطق و کشورهاي بالادست آن مي آورند. پريپلوس همچنين به « لاپيس لازوکي» ( از افغانستان) « ماسک» ( از هيماليا) اشاره مي کند که پر طاووس و ديگر اشياء کمياب و نادر را به آنجا مي آوردند. (31)
کاوش هاي « بمبهور» ( يا « بنبهور») در سال 1906 م نشان داد که شهر با طرح هاي معماري متعدد طرح ريزي شده است و ساختار نقشه ي شهري آن در سيراف و ديگر بازارهاي تجارتي اقيانوس هند در دوران بمبهور يا بنبهور؟ به هر دو صورت آمده است. بهتر است يکسان شود صدر اسلام يافت شده است. ديوارهاي تدافعي شهر با استحکامات دفاعي آن حدود 167 هکتار است. اين شهر با محل مسکوني داخلي و منطقه ي بازرگاني و يک بخش صنعتي در خارج از بخش تدافعي آن طرح ريزي شده بود. هسته مرکزي بندر، مسجد جامع آن است که يکي از قديمي ترين مساجد از اين نوع به شمار مي رود؛ با دو کتيبه ي کوفي به تاريخ 109 هـ ق/ 727 م و 294 هـ ق/ 907 م. به نظر مي رسد شهر از چهار بخش تشکيل مي شده است. مطابق پلان شهرهاي قديمي جنوب آسيا، سه بخش از آن کشف شده است. دروازه ي شمالي آن متصل است به استقرار کاخ هاي مجلل به همراه درياچه اي در شرق آن، ورودي جنوبي آن متصل به خيابان هاي اصلي شهر بوده است؛ شايد منطقه ي بازار به همراه لنگرگاه آن بوده باشد. اين ورودي ها با ابهت در کناره ها به وسيله ي دو برج نيمه مدور بسيار بزرگ احاطه شده اند که مشابه نمونه ي سيراف هستند. آثار طبقات يا پلکان هاي ورود به خشکي در طول اسکله ي آن قابل مشاهده است. (32)
ساختمان هاي مسکوني واقع در داخل ديوارهاي شهر متعلق به بازرگانان ثروتمند و مجتمع هاي اداري است. بار ديگر نشان دهنده ي ساختار اسقف نشين قابل توجه آن در سيراف است. عمارت کاخي مجلل و بزرگ به شکل نيمه مدور با ورودي پلکاني فاخر، ديوارهاي داخلي بلند و گودال هاي خارجي نمور، يک خانه ي عظيم با ديوارهاي حجيم غيرمعمول و پي سنگي عميق است، بيشتر خانه ها اغلب داراي حياط هاي محصور هستند. ساختمان ها به همه از آجرهاي گلي در قسمت روي بنا ( نماي ساختمان) بر روي پي هاي سنگي بنا شده اند و تنها تعداد اندکي از ساختمان هاي داراي نماي سنگي ساخته شده اند. پوشش ديواره هاي ساختمان ها از آهک يا گچ گلي ظريف مي باشند. کف ها گچي و پوشش سقف ها چوبي و با آجر کاشي است. مشابه جنوب آسيا، « باراستي» يا کلبه هاي کارگران شهري که سست بنياد هستند. احتمالاً در منطقه ي صنعتي در خارج از استحکامات شهري قرار داشته اند. چهار مرحله ي ساختماني که مرتبط با چهار دوره ي ساخت ديوار شهر است در دوران اسلامي قابل تشخيص است. (33)
دوره ي اول: اموي؛ پي ريزي سيستم نگه دارنده ي تدافعي قلعه و همزمان با ساختمان هاي سنگي عظيم.
دوره دوم: عباسي اوليه؛ اولين تعمير کلي استحکامات دفاعي با ساخت خانه هايي از جنس آجر گلي با ساختار کمي مستحکم بر روي پي سنگي.
دوره ي سوم: عباسي، بويه و سلجوقي،؛ بازسازي ديوار تدافعي در ابعادي که کمي کاهش داشته است. شهر، داري نقشه ي خوبي است به همراه خيابان هاي شبکه بندي شده و کوچه هاي باريک بين بلوک هاي خانه هاي آن. مصالح اساساً از آجر گلي است. بخش عمده اي از بقايا و رسوبات کاوش ها ( نهشته هاي باستاني) مربوط به اين دوره است که تا آغاز قرن 13 ميلادي / 7 هجري ادامه دارد.
دوره چهارم: با ديوار دفاعي سستي در بالاترين بخش احاطه شده است. اين ديوار فقط در نيمه ي شرقي قلعه است. نيمه ي غربي آن متروک و در ادامه ي يک تحول بزرگ در نيمه ي قرن 13 ميلادي ويران شده است. (34)
مسکوکات: چند هزار سکه ي مسي، 50 سکه ي نقره و يک سکه ي طلا از بمبهور به دست آمده است که نشان از ارتباط نزديک با سرزمين هاي خلافت عباسي دارد. سکه ها توسط خليفه ها؛ الواثق بالله، عبدالمالک و المامون ضرب شده اند. در بين ديگر سکه ها، اسامي فرزندان خليفه المنصور و ديگر حکمرانان و سکه هاي حکمرانان محلي هم ديده مي شود. (36)
به جز بلورجات وارداتي جنوب اقيانوس هند، ديگر يافته هاي کوچک شامل، اشياء حکاکي شده از جنس عاج، مجسمه هايي از جنس گل ريخته، ابزار آلات، اشياء تزئيني آهني و مسي، مهره ها و گلوبندهاي صدفي و آرايه هاي تزئيني از سنگ هاي تقريباً گران قيمت از جنس عقيق، عقيق سرخ، عقيق سليماني و لاجورد است که بيشتر وابسته به يافته هاي مانتايي و نيز از سيراف است. اين ها نيز بازتابي از مجموعه هاي صادراتي از جنوب آسيا مي باشند. (37)بندر مانتايي ( نقشه 1؛ تصوير 3)
مرکز بازرگاني مانتايي، در بالاي شمال غربي سريلانکا واقع شده است. اين بندر موقعيتي سوق الجيشي براي تعويض و مبادله ي کالاهاي بين بلوک هاي شرقي و غربي اقيانوس هند را دارد. همچنين مبادلات تجاري شمالي - جنوبي بين سرزمين هاي خشکي هندوستان و سريلانکا در آن صورت مي گرفته است. موقعيت آن در شرق، در کنار موانع تپه هاي دريايي زير آبي به نام « پل آدامز» که مانعي براي کشتي راني قايق هاي کوچک بين هندوستان و سريلانکا است - مي باشد. کانال کوچک مانتايي اجازه مي دهد کالاها با کشتي به يک بازار يا مرکز فروش بزرگ منتقل شوند. اين مطلب اشاره شده در بالا به وسيله ي آراتوستنوس در قرن سوم پ. م نيز بيان شده است. (38) او اشاره مي کند که کشتي ها مي توانند در آنجا با دو قوس، سفر دريايي داشته باشند، بنابراين آن ها نياز به دور زدن آن را ندارند.« مانتايي» ( نام هاي قديم آن: « ماهاتيتا»، « مانتوتا»، « ماتوتا»، « تيروکتيس وارام»، يوناني: مرکز بازرگاني « مدوتي») نشان دهنده ي مدارک پراکنده اي از تجارت اقيانوس هند در اواخر قرن اول قبل از ميلاد مسيح تا قرن 11 م است. عمق نهشته هاي باستاني اش در تپه 10 متر است. اين بندر نقش مهمي در تجارت اقيانوس هند در زمان ساسانيان بر عهده داشت. در آن موقع عملکردش همانند يک مرکز گردش تجاري بوده است. علاوه بر يک سنگ حجاري شده، يک صليب نسطوري که اينک در «آنورادهاپورا» است، يک گل پخته « ابله» با سه مهره که داراي آثاري از يک حيوان است از آن به دست آمده است. صليب نسطوري و کتيبه ي پارسي قديم در کاوش هاي باستان شناسي انجام شده از مانتايي در 1984 م. به دست آمده و شاهدي است بر حضور ساسانيان در اين بندر. (39)
متأسفانه کاوش هاي اخير دچار وقفه اي کوتاه به دليل آشوب هاي شبه نظاميان شد و هنوز نمي توان تخمين زد که از اين سايت تا چه ميزان اطلاعات درباره ي تجارت مي توان به دست آورد. چيزي که قبلاً روشن شده، پاسخ به اين سوال است که آيا اين سايت در دو قرن اول هزاره ي اول مي توانسته محل برخورد دو شبکه ي تجاري بوده باشد؟ شبکه اي که از غرب اقيانوس هند به سمت جنوب شرق آسيا مشغول فعاليت بوده است. بررسي هاي انجام شده در تايلند نشان از دو محوطه به نام هاي « کوخوخائو» در غرب ساحل آن و « لائم پائو» در شرق ساحل آن دارد، که مال التجاره هاي بازرگانان وارد آن مي شده و از عرض « ايشتموس کرا»، که در اين نقطه حدود 100 کيلومتر پهنا داشته، عبور مي کرده است. کالاهاي چيني و جنوب شرق آسيايي به سريلانکا و بنادر دورتر از آن فرستاده مي شدند و سپس در « لائم پائو» تخليه مي شدند و به کشتي هايي که منتظر بودند، انتقال مي يافتند. هنگامي که کالاها از هندوستان، سريلانکا ( و خليج فارس) بارگيري مي شدند، آن ها در جهت معکوس و مستقيماً انتقال مي يافتند. به وسيله ي انتقال کالا از طريق عرض ايشتموس، بازرگانان از حرکت دريايي طولاني در مسير تنگه ي مالاکا دوري مي جستند. به ويژه به خاطر سود بالاي آن در تجارت، سفال هايي که از چين مي آمد ممتاز بود ( نظير سفال هاي چانگشا، دينگ و يوئه) و از غرب آسيا ( سفال هاي خمير سنگي تک رنگ با لعاب سبز و تنوعي از سفال هاي سفيد با لعاب مات و کدر). اين سفال ها به دوره اي از بزرگ ترين ارتباط ها اشاره دارند که براي مدت زمان کوتاهي در قرن نهم ميلادي پايان مي پذيرد. از نظر مفهومي به دست آمدن سفال هاي چيني و آسياي غربي و ديگر موارد و کالاها در « کيلوه»، « ماندا»، « شانگا»، « بنبهور»، « مانتايي»، « کوخوخائو» و « لائم فو» بسيار شگفت آور و فوق العاده است. خلاصه کلام اينکه، اين هفت بندر واسط، همديگر را از طريق شبکه هاي تجارتي که بين آن ها در قرن 9 و 10 ميلادي برقرار بوده است، پابرجا نگه مي داشتند. اين مسئله باعث شد تا بازرگانان پرجرأت سيرافي تبديل به کشتي رانان ثروتمند يا ثروتمندترين کشتي رانان جهان خود شوند. (40)
در طي برنامه ي بازنگري در کاوش هاي انجام شده در محوطه ي « مانتايي» بين سال هاي 1984-1980، سه دوره ي باستان شناختي در آن شناسايي شد. تعريف اين دوره هاي باستان شناختي از طريق گاه نگاري شناخت مصنوعات، عمدتاً سفال هاي وارداتي انجام شده است و اين دوران از طريق سکه ها و ديگر مصنوعات نيز قابل تاريخ گذاري پشتيباني و شناخته شده است که توصيف آن در زير مي آيد؛ (41)
دوره ي اول: دوران اوليه ي تاريخي: شامل سفال هاي Rouletted و سفال سياه و قرمز ( براق هندي). تاريخ اين لايه از قرن دوم پ .م تا قرن دوم ميلادي است.
دوره ي دوم: دوران مياني ( واسطه اي)، هيچ سفال شاخص وارداتي بيشتر از سفال نوع قرمز براق هندي وجود ندارد که عموماً تاريخ آن از قرن 1 يا 2 ميلادي تا 4 ميلادي است. گاه نگاري بنيادي و اساسي براي دوره ي زير اين دوره را از اواخر قرن 2 ميلادي تا ميانه ي قرن 8 ميلادي نشان مي دهد.دوره سوم: دوران اولين قرون مياني: 5 يا 6 فاز از اين دوران همزمان با تمرکز در همه ي مناطق محوطه است، با سفال هاي لعابدار اسلامي و چيني است که تقريباً برابر با تعداد آن ها در همه ي فازهاست. در اواخر اين دوره، بندر داراي پلان منظم شهري است که در اطراف آن خندق دو گانه ي نعل اسبي شکلي حفر شده بود. آثار قابل توجهي از سنگ هاي بنايي ( ساختماني) و آجرهاي مرتبط با معماري در اين دوره کشف شده است که در قديمي ترين بخش کاوش شده ي آن، پي ريزي پايه هاي يک ساختمان آجري مجلل به همراه يک آب انبار کشف شده است. هم چنين به همراه آن پلان خيابان ها و تعدادي از ديوارهاي ساختماني مشخص گشته است.
دوران اوليه ي قرون مياني داراي شاخصه هايي است که با معرفي سفال هاي چيني و اسلامي، با سفال ساساني - اسلامي، کوزه هاي خمير سنگي خاکستري خشن و سفال خميرسنگي، منقوش چانگشا در قديمي ترين لايه ها، کف تراش خورده و سفال خميرسنگي سياه خشن در شروع قرن 9 ميلادي ظاهر مي شود. در ادامه در سطح وسيعي سفال لعابدار اسلامي اوليه را در لايه هاي ممتد داريم: سفال هاي لعابدار اسلامي، سفال ساساني اسلامي، ساده و کبالتي ( فيروزه اي)، قهوه اي و سفال لعابدار سفيد پاشيده فيروزه اي؛ زرين فام دو و چند رنگ اوليه؛ سفال هاي لعاب پاشيده ي سربي و اسگرافياتو اوليه (42). سفال هاي لعابدار چيني؛ کوزه هاي خميرسنگي سياه خشن؛ کوزه هاي خمير سنگي نوع دوسون با لعاب زيتوني/ سبز رنگ؛ سفال خميرسنگي منقوش و دو رنگ قهوه اي و يوئه: سلادن سونگ شمالي با سفال خمير سنگي کرم رنگ، سفال هاي سفيد خمير سنگي اوليه؛ کوزه هاي خمير سنگي با لعاب شکلاتي/ قهوه اي و کوزه هاي خميرسنگي لعابدار قهوه اي. سفال هاي لعابدار همراه با مقادير زيادي قطعات کوزه هاي ذخيره ي آذوقه و سفال با خمير سنگي اسلامي است. (43)
قطعات سفالي مانتايي دوران قرون ميانه ( اواسط قرن 8 تا اوايل قرن 11 ميلادي) با سفال هاي سيراف تطابق حقيقي دارند؛ بعلاوه ي قطعاتي از سفال هاي سريلانکا، جنوب هندوستان و برخي سفال هاي خميرسنگي شمال هندوستان (44)، مانند بمبهور. ثروتمندي مانتايي به نظر در ارتباط نزديک آن با سيرافي ها است. ديگر يافته ها شامل کالاهاي کمتر فاسد شده شبيه به يافته هاي کوچک به دست آمده در بمبهور است و مشخصاً يک سري توليدات آرايشي يا تزئيني لوکس در ابعاد بزرگ است که براي صادرات تجاري بوده است. اين ها شامل عاج هاي کار شده، استخوان، شاخ، مرجان و اشياء پوست لاک پشتي است، النگو، مجسمه هاي با گل پخته، ابزار آلات و اشياء تزئيني آهني و مسي، و يک تعداد مهره هاي بزرگ ساخته شده با شيشه ي آبي و سبز، خميرگلي، مالاگيت، سنگ مرمر و سنگ هاي گران بها براي اين جزيره مشهور بوده است. سنگ قيمتي عقيق، لعل ( سنگ اهل)، ياقوت ارغواني، کوارتز، عقيق جگري و ياقوت کبود و آبي نيز از اين دست يافته ها هستند. ديگر يافته هاي آن شامل شيشه ي مصري، مرواريدها، صدف مرواريد و خرمهره هاي صدفي هستند. (45)
موقعيت مانتايي در دهانه ي رودخانه ي « مالواتو» آن را به جزيره اي که مرکز باستاني آنوارادهاپورا در آن واقع است، متصل مي کند. اين راه نشان مي دهد که جاده ي موجود متصل به محوطه ي مرکزي اي بوده که با قطعات سفالي که در کاوش هاي «آنورادهاپور» به دست آمده، مطابقت داشته است. موفقيت پادشاهي آنورادهاپوراي باستان ( حدود 500 ق.م تا 1000 ميلادي) به نظر مي رسد. به صورت اصولي وابسته به منافعي بوده است که از دو منبع تأمين شده است. اقتصاد کشاورزي بر پايه ي کشاورزي آبي و آبياري و تجارت به عنوان بندر واسط کالاهاي تجاري از طريق مانتاني. همانند ديگر محوطه هاي بندري اقيانوس هند، مانتايي خودش، به عنوان مکاني در سواحل گسترده ي خشک و لم يزرع ( کشيده) قرار داشته است، اما تکيه گاه آن به مناطق پست کرانه هاي مرتفع که به طور قابل ملاحظه اي آن را پشتيباني مي کند و يک سيستم ذخيره ي آب در آب انبارهايي که متصل به مالتواتويا بودند و آب آن را تأمين مي کرده اند، بوده است. يکي از بزرگ ترين آب انبارها، آب انبار جيانت (46) است که در منطقه اي به ابعاد 7/75 کيلومتر مربع در نزديکي آن واقع شده است. بخشي از زوال بندر مانتايي در اوايل قرن 11 ميلادي احتمالاً مربوط به جابه جايي بسياري از بنادر تجاري اوليه اسلامي با بنادر جديد قرون مياني اسلام، و نيز مربوط به انتقال مرکز سياسي جزيره به پولوناروا (47) واقع در شرق دور است. در ادامه ي بي ثباتي هاي پادشاهي آنورادهاپورا و حملات پي در پي « چولاس» (48) ( يکي از حکام محلي منطقه هندوستان باستان) در قرن 11 م با سقوط مانتايي احتمالاً محل تجارت به « ناگاپاتاناما» (49)، بندري اصلي در شرق رأس هندوستان، منتقل شد. همان طور که مکتوبات نشان مي دهد، « چولاس» در تجارت با شرق دور منتفع شده است و سه نفر نماينده ي تجاري را در قرن 11 ميلادي به چين فرستاده است. (50)
بعداز آن مرکز قدرت در قرن 13 ميلادي/ 7 هجري به جنوب سريلانکا منتقل شد. بنادر ديگري در سواحل جنوب غربي سريلانکا توسعه پيدا کردند، « برووالا» (51) ( چيني آن: پيه، لو، لي (52)) يک بندر مشهور قرون ميانه ي چيني است. ژنگ هو در ششمين سفر هفت گانه ي دريايي اش آن را ديده است. (53) بندر جنوبي موقعيت بهتري در سرعت بخشيدن به تجارت از قرن 12/11 م به بعد داشته است، زيرا از طريق آن به صورت مستقيم مي توانستند به جزاير انتهايي جنوبي و تمام جنوب شرق آسيا تردد کنند. همچنين موقعيت آن به راه هايي که تمام مسير را به صورت افقي در اقيانوس هند از طريق مالديو و از چين و جنوب شرق آسيا به ماداگاسکار و سواحل شرق آفريقا نزديک مي کرده است، کوتاه تر بود. (54)
عوامل موثر طبيعي در پيشبرد مبادلات دريايي بين خليج فارس و اقيانوس هند
تجارت هم از راه دريا هم از خشکي در اقيانوس هند وابسته به سه عامل اقتصادي اوليه در ارتباطات داخلي است: 1) توليد، 2) حمل و نقل، 3) مبادله. براي هر دو نوع تجارت لازم است مشکلات خاصي برطرف شود. توليدات از طريق نيروهاي انساني، بزرگ ترين رقابت ها را مطرح مي کند به همراه سازمان هاي فرعي از سبک هاي مناسب سرزمين بر پايه توليد و تجارت.سود حاصل از دشواري هاي تجارت قابل توجه است. آگاهي ما از تجارت دريايي پيش از دوران مدرن در اقيانوس هند، از قرن 8 تا 15 م/2 تا 9 هجري با استفاده از منابع باستان شناختي و مواد به دست آمده از محوطه هاي بندري نظير سيراف و نقطه هاي پراکنده اي از سواحل اقيانوس هند، به همراه منابع نوشتاري و اطلاعات ثبت شده در آن ها به دست آمده است، از اين طريق ما قادر مي شويم که با ترکيب کردن تدريجي آن ها با همديگر راه و روش بازرگانان و دريانوردان آن روزگار را در شريک شدن و سهيم شدن در اين تجارت و شيوه ي مواجهه و رفع مشکلات و موانع تجاري بينشان را که براي به دست آوردن منافع اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي بوده است، را در يابيم.
دو عامل مهم موثر در کشتي راني دريايي در اقيانوس هند، طبيعت فيزيکي اقيانوس و جريان وزش بادها بودند، زيرا حرکت کشتي ها در اقيانوس ها متکي به اين دو عامل بود (55).
برآمد
در بازشناسي روابط بازرگاني ميان کانون هاي تجاري عهد کهن که امروزه به صورت محوطه هاي باستاني مورد بررسي قرار مي گيرند، هم منابع نوشتاري و هم يافته هاي باستان شناختي، هر دو مورد بررسي قرار مي گيرند؛ اين روش مطالعه در باستان شناسي دوران اسلامي ضروري است و بدون توجه به هر يک، شناخت ارتباطات تجاري ناقص و انجام آن بي حاصل خواهد بود. با استفاده از اين روش در مقاله ي حاضر ارتباط تجاري بنادر اقيانوس هند با بنادر خليج فارس، به ويژه از طريق مطالعه ي بنادر شاخص اين دو حوزه فرهنگي انجام گرفته است.مهم ترين بنادري که در چرخه ي اقتصادي و بازرگاني خليج فارس قرار داشتند، عبارت بودند از بنادر سواحل شمالي خليج فارس از قبيل « ابله» و پس از آن « بصره»، « ماهروبان»، « گناوه»، « سينيز» بنادر شبه جزيره ي « بوشهر»، « نجيرم» يا « بتانه»، « سيراف»، « ناي بند»، « کيش» و « هرمز»، بنادر سواحل جنوبي خليج فارس از قبيل « القصور»، « ام النمل»، « فيلکه» ( بنادر کويت)، بندر « قلات» ( بحرين)، « الدور»، « کوش» ( امارات متحده عربي). اين بنادر خود متصل به بنادر ساحلي ديگري بودند که خارج از حوزه ي خليج فارس قرار داشتند و به ترتيب در امتداد سواحل جنوبي آن به بنادر کرانه هاي عمان و يمن متصل مي شدند از قبيل بنادر « صحار»، « عثر»، « عدن»، در سواحل اقيانوس هند در شرق آفريقا بنادر « کيلوا»، « ماندا» و مجمع الجزاير « لامو» ( شانگا و پاته)؛ بنادر سواحل غربي هندوستان نظير « پاتانام» (56) و « الفانتا» (57)»؛ سواحل اندونزي شامل بندر « مانتايي» و محوطه ي «آنورادهاپورا» و بنادر حوزه ي بين هند و چين.
هم مدارک نوشتاري و هم يافته هاي باستان شناختي ارتباط ساسانيان را در اين چرخه ي اقتصادي تأييد مي کنند. در صدر اسلام هم اين تجارت وجود داشت و به شکوفايي رسيد که اين مسئله در نوشته هاي مورخين و جغرافيانويسان نيز منعکس شده است، به نحوي که در باب آن کساني همچون مسعودي، سليمان و ابوزيد سيرافي، شهريار رامهرمزي به تفصيل سخن گفته اند. هر چند تک يافته هاي باستان شناختي گوياي ارتباط تجاري خليج فارس در دوران اموي با بنادر خارج از آن دارد، اما يافته هاي باستان شناختي نشان از گسترش ارتباطات به ويژه از دوران خلفاي عباسي و آل بويه به بعد دارد. احداث بنادر جديد در بالادست خليج فارس از قبيل بغداد و سامرا، سرازير شدن سرمايه ي هنگفت جامعه ي ساساني به بغداد تحت عنوان جزيه و خراج ممالک مفتوحه، سودي را نصيب عباسيان کرد که در منابع نوشتاري گاه نزديک به صد ميليون دينار و در هم ذکر مي شود. اين درآمد سرشار سبب فعال شدن بنگاه هاي اقتصادي گشت که پيش از اين تشکيلات سازمان يافته ي آن در دوران ساساني شکل گرفته بود. از طرفي شکل گيري کلني هاي ايراني و پارسي در بنادر خارج از خليج فارس از دوران ساساني و تداوم آن در دوران اسلامي اين شبکه ي تجاري را بهتر از قبل به يکديگر متصل مي کرد.
نقش ايرانيان در اين تجارت هم در متون تاريخي مورخين صدر اسلام ايراني و غيرايراني ذکر شده و هم در منابع چيني همعصر با آن اشارات متون چيني به جامعه ي پوسي ( ايراني يا پارسي) و تاشي ( عربي) در غالب روايات بازرگاني و وقايع سلسله ي تانگ توسط واقعه نگاران چيني ( 907-617 م) و نوشته هاي مورخيني چون ابن خردادبه، ابوزيد سيرافي، اصطخري، ابن بلخي و ... شاهدي است بر اين گفته.
حضور ايراني ها ( پارسي ها) در بنادر صحار، عدن، شرق آفريقا، هندوستان و سيلان و حتي بندر « کانتون چين»، يک شبکه ي تجاري سازمان يافته را نشان مي دهد که تجار ايراني با شکل دادن به آن نبض تجارت دريايي را در بنادر منطقه ي وسيعي از دنياي شرق به دست گرفته و مانع از تجارت مستقيم ابريشم ميان روميان و پس از آنان، بيزانسي ها با چين شدند و از اين طريق سود سرشاري را به دست آوردند.
براساس نوشته هاي مورخيني چون مسعودي، سليمان و ابوزيد سيرافي و شهريار رامهرمزي، مسير دريايي کشتي ها بين خليج فارس و اقيانوس هند، بر پايه ي موسمي بوده است.
در سال 945 م/333 هـ ق ميلادي تسلط ايرانيان بر خليج فارس با ظهور آل بويه و متصرفات آن ها در عمان باعث شد تا اين تجارت رنگ کاملاً ايراني به خود بگيرد و شکوفايي شيراز در اين دوران، بازار تقاضايي را شکل دهد که رونق بازرگاني بنادر خليج فارس و شبکه ي متصل به آن را در پي آورد. از آل بويه مي توان به دوره ي رنسانس ايراني - اسلامي ياد کرد که به تبع آن ايرانيان مجدداً کنترل خليج فارس و سواحل شمالي و جنوبي آن را به دست گرفتند. شواهد باستان شناختي اين ارتباط در کاوش هاي سيراف ماهروبان و بررسي بنادر ايراني خليج فارس به دست آمده است. (58) يافته ها باستان شناختي به دست آمده از کاوش هاي انجام شده در بنادر خارج از خليج فارس نشان از وجود ارتباط تجاري گسترده ي بنادر آن ها با بنادر خليج فارس، به ويژه بنادر سواحل شمالي نظير بصره، ماهروبان و سيراف دارد که نتيجه ي منتج از آن وجود شبکه ي قدرتمند بنادري است که داراي ارتباطات بازرگاني پيچيده اي با يکديگر بودند. برجسته ترين اين کاوش ها مربوط به بنادر صحار، بنبهور و مانتايي است. در واقع روابط بازرگاني بنادر خليج فارس با سواحل اقيانوس هند پيش از دوران ساساني و در دوران پارت ها نيز قابل پي گيري است. اين ارتباط به ويژه در دوران ساساني رونق ويژه اي يافت که سوابق آن از طريق يافته هاي باستان شناختي و اشارات کم رنگ تر متون قابل بررسي است.
اين تجارت بر پايه ي متون در نوشته هاي سليماني سيرافي آمده است. وي به دو صورت کشتي راني مستقيم به هند از طريق بادهاي موسمي موافق در تابستان و ديگري کشتي راني از طريق راه دريايي ساحلي و به صورت منقطع و بندر به بندر اشاره مي کند. از طريق سفر نوع دوم کشتي هاي خليج فارس احتمالاً از طريق بنادر ميان راهي از قبيل مهروبان، سينيز، گناوه، شبه جزيره بوشهر، بتانه يا نجيرم به سيراف رسيده و پس از بارگيري کامل در سيراف از آنجا به بندر ديبل در سواحل پاکستان و رود سند رفته و در ادامه مسير به هندوستان و نهايتاً به سيلان وارد مي شدند. اين مسير در صدر اسلام به سمت چين ادامه مي يافته است و از طريق بندر سيلان به بندر کله مالزي و تنگه مالاکا و بنادر ويتنام رفته و در نهايت به بندر کانتون که نقطه ي پاياني سفر بوده است، مي رسيد. برخي نيز اشاره به حرکت کشتي ها از سيراف به صحار و از آنجا به صورت مستقيم به چين کرده اند که زمان سفر صحار تا چين در متون تاريخي 120 روز ذکر شده است. اين نوع سفر در نوشته ي بزرگ بن شهريار رامهرمزي به صورت کامل آمده است مدارک باستان شناختي و منابع نوشتاري حکايت از نقش اصلي و واسط بنادر بنبهور يا ديبل و مانتايي در شبکه ي تجاري خليج فارس با هندوستان در دوران اسلامي دارند.
شناسايي و کاوش هاي باستان شناختي در بندر بنبهور با توجه به نهشته هاي آن و نشانه هايي که در مدارک نوشتاري آمده است که منجر به اين فرضيه شد که اين بندر همان بندر « ديبل» است که متون از آن به کرات ياد کرده اند. خرابه هاي آن امروزه در 60 کيلومتري کراچي و حدود 40 کيلومتري ساحل اقيانوس هند بر ساحل رود سند قرار گرفته است. متون اين بندر را کابين بهرام پنجم در ازدواج با شاهزاده ي هندي معرفي مي کنند. اين بندر در سال 92 هـ. ق در دوران حجاج بن يوسف توسط محمد بن قاسم فتح شد. « ديبل» در نوشته هاي ابن خردادبه و ابن حوقل ثبت شده است و از آن تحت عنوان بندري آباد و بارانداز کالاها ياد شده است. کاوش هاي باستان شناختي در آن، سه دوره ي تاريخي را شامل اسکيتو پارتي، بودايي و هندي و اسلامي ( ساساني اسلامي) نشان داده است. اين شهر يا بندر در قرن 13 م / 7 هـ ق در حمله ي جلال الدين خوارزمشاه تخريب و ويران شد. وضعيت آن شبيه سيراف و بندر مانتايي است که در يک زمين خشک و غيرقابل کشاورزي واقع شده اند و از سوي ديگر جزء بنادر شبکه ي بازرگاني دريايي بصره، سيراف، صحار، مانتايي بوده و از جمله بنادر پايدار و شکوفاي اسلامي به شمار مي رفته است.
اين شهر بندري در دوران پارتي و قرن اول و دوم ميلادي رونق خوبي داشته و تحت تسلط اسکيتو پارتي ها بوده است. کاوش هاي سال 1906 در بخش اسلامي شهر، نشان از شهري با ويژگي هاي معماري و ساختار شهري سيراف با وسعتي حدود 167 هکتار دارد. مسجد جامع، بازار و محلات مسکوني از جمله بخش هاي کاوش شده ي آن است. دو کتيبه ي کوفي، يکي به تاريخ 109 و ديگري 294 هـ ق از آن به دست آمده است. آثار دروازه ي ورودي، لنگرگاه و خيابان هاي اصلي در کاوش هاي نشان از شهري مجلل با بازرگاناني ثروتمند مي دهد. چهار دوره ي ساختماني در بخش اسلامي آن تشخيص داده شده است که شامل: دوره ي اول: امومي با پي ريزي ديوار و قلعه ي سنگي تدافعي در آن؛ دوره ي دوم: عباسي اوليه، با مرمت استحکامات دفاعي و ساخت خانه هاي آجري بر روي پي سنگي؛ دوره ي سوم: عباسي - آل بويه و سلجوقي، بخش عمده ي نهشته هاي آن مربوط به اين دوران است؛ دوره ي چهارم: متروک شدن بندر در نيمه ي قرن 13 ميلادي توسط خوارزمشاهيان.
يافته هاي سفالي به دست آمده از دبيل شامل سفال هاي ساساني اسلامي با لعاب فيروزه اي رنگ، سفال لعابدار سفيد ساده و مات، اسکرافياتو اوليه و متأخر، سفال هاي چيني نوع يوئه و منقوش از جمله گونه هاي شاخص تجارتي آن را در بر مي گيرد. از نظر گاه نگاري مقايسه اي با سيراف قرن 9 تا 11 ميلادي و نيز کيش و هرمز ( حضور اسکرافياتو متأخر) همزمان و هم افق است. به دست آمدن چندين هزار سکه ي مسي، 50 سکه ي نقره و يک سکه ي طلا با نام هاي خليفه الواثق بالله، عبدالمالک و المأمون و سکه هاي فرمانروايان خليفه المنصور و حاکمان محلي نشان از رونق و اعتبار اقتصادي و سياسي آن در دورهي آل بويه و عباسي دارد. در اين بندر شواهدي از يافته هاي توليدي بندر مانتايي و سيراف از قبيل اشياء استخواني، عاجي، سنگ ياقوت، آهن و صدف به دست آمده است که نشان مي دهد اين بندر به عنوان حلقه ي واسط کالا در جريان تبادل دو منطقه ي خليج فارس و اقيانوس هند نقشي فعال داشته است.
بندر مهم ديگري که در ادامه ي بندر بنبهور و در مسير به چين قرار داشت، بندر مانتايي در شمال شرق جزيره ي سيلان و در برابر دماغه ي جنوبي شبه قاره ي هند است. موقعيت اين بندر باعث شده تا دو راه پيش روي کشتي هاي تجاري خليج فارس و اقيانوس هند براي عبور به سمت چين قرار گيرد. راه اول دور زدن شرق و جنوب آن به سمت چين و راه دوم عبور از تنگه ي باريک بين جزيره و هندوستان که نزديک تر و با صرفه تر بوده است. بندر مانتايي درست در همين بخش قرار گرفته است.
مانتايي از ابتداي قرن اول پيش از ميلاد تا قرن 11 ميلادي آباد و نقش بندر واسط بين شرق و غرب را بر عهده داشته است. عمق نهشته هاي اين بندر 10 متر و به ويژه در زمان ساسانيان مهم ترين نقش را در تبادل کالاهاي ساساني با چيني بر عهده داشته است. به دست آمدن سنگ حجاري شده با صليب نسطوري که اکنون در « آنورادهاپورا» نگهداري مي شود، گل پخته با نام ابله به همراه سه مهره که داراي نقوش حيواني است، بخشي از شواهد مستحکمي هستند که نشان از حضور ساسانيان در اين بندر واسط مي دهند. کاوش هاي اين بندر به دليل جنگ هاي پي در پي داخلي در کشور سريلانکا به صورت نامنظم انجام شده است. بندر « کوخوخائو» از ديگر بنادر متصل به اين بندر در سمت شرق است که از آن هم سفال هاي چانگشا، يوئه و سلادن هاي چيني و نيز سفال هايي با لعاب فيروزه اي و سفال لعابدار سفيد مربوط به قرن 9 ميلادي به دست آمده است.
کاوش هاي سال 1980 تا 1984 در اين بندر سه دوره ي فرهنگي را نشان داد. دوره ي اول، قرن 2 پيش از ميلاد تا قرن 2 ميلادي؛ دوره ي دوم اواخر قرن 2 تا 8 ميلادي ( ساساني) و دوره ي سوم مربوط به سده هاي 8 تا 11 ميلادي که هم افق با سيراف و بنادر باستاني خليج فارس است. سفال هاي چيني، هندي و غرب آسيايي به صورت مشترک در اين نهشته ها به دست آمده است که نقش واسطه گري آن را تقويت مي کند. در فاز اول دوره ي سوم سفال هاي ساساني - اسلامي، کوزه ي خاکستري خشن با خمير سنگي و منقوش شانگا، سفال با خمير سنگي خشن و لعاب سياه همزمان با دوره ي اول سيراف که نمونه ي آن در سيراف هم به دست آمده بود، شواهدي از وجود ارتباطات بازرگاني اين بندر در دوران ساساني و اسلامي است. فاز دوم دوره ي سوم همراه با سفال هاي قرن 8 تا 11 ميلادي است که با يافته هاي به دست آمده از سيراف، ديبل يا بنبهور و مهروبان و نيز شمال هندوستان هم افق و حضور آن را در شبکه ي تجاري شرق و غرب به مرکزيت خليج فارس و سيراف نشان مي دهد. از ديگر يافته هاي جالب توجه آن، يافته هاي آفريقايي شامل اشياء تزييني، استخواني، عاجي، مهرهاي شيشه اي، سنگ عقيق و... اين حلقه ي ارتباطي را کامل تر نشان مي دهد.
اين بندر از طريق پس کرانه ها به محوطه ي باستاني غني « آنورداهاپورا» متصل است که خود از قرن 5 قبل از ميلاد تا 10 ميلادي مسکوني بوده است. اين شهر عملکردي مشابه شهرهاي پس کرانه اي خليج فارس چون گور، بيشابور، ارجان و شيراز داشته است که هم بازار تقاضاي کالاهاي وارداتي آن بوده است و هم به عنوان محل صادرات توليدات آن و نيز تأمين کننده ي منابع غذايي و کشاورزي آن عمل مي کرده است. درآمد اصلي اين بندر نيز از محل تجارت و دادوستد به دست مي آمده است. اين بندر در نهايت به دليل حمله ي حکومت هاي محلي در قرن 11 ميلادي دچار زوال و افول گشت.
کتابنامه :
1- ابن بلخي: فارسنامه ابن بلخي ( براساس متن مصحح لسترنج و نيکلسن)، توضيح و تحشيه از منصور رستگار فسايي، شيراز: بنياد فارس شناسي، 1374.
2- ابن حوقل: صوره الارض، ترجمه ي دکتر جعفر شعار، بيروت: انتشارات بنياد فرهنگ ايران، منشورات دار مکتبه الحياه، بي تا، 1345.
3- ابوالفداء: تقويم البلدان، ترجمه ي عبدالمحمد آيتي، تهران: انتشارات بنياد فرهنگ ايران، 1349.
4- اسماعيلي جلودار، محمد اسماعيل: « گزارش مقدماتي کاوش نجات بخشي در سيراف ( بخش اول: کاوش در ترانشه I)» در مجموعه مقالات نهمين گردهمايي سالانه باستان شناسي ايران، تهران: پژوهشکده ي باستان شناسي، 1386.
5- اسماعيلي جلودار، محمد اسماعيل: « پيشنهادي براي تعيين جايگاه بندر باستاني نجيرم در خليج فارس بر اساس متون نوشتاري و مطالعات باستان شناختي»، در پژوهشنامه خليج فارس، دفتر سوم، به کوشش دکتر عبدالرسول خيرانديش و مجتبي تبريزنيا، تهران: خانه کتاب، صص 153-129، 1390: « گزارش کاوش فصل دوم کاوش در بندر سيراف»، تهران: پژوهشکده ي باستان شناسي سازمان ميراث فرهنگي، 1387.
6- اصطخري، ابواسحق، ابراهيم: مسالک الممالک، ترجمه ي محمد بن سعد بن عبدا... تستري به کوشش ايرج افشار، مجموعه انتشارات ادب و تاريخي موقوفات دکتر محمود افشار يزدي، تهران: شماره ي 52، 1373 و انتشارات صدر، 1927.
7- پزار، موريس: « مأموريت در بندر بوشهر»، گزارش حفاري ها و مطالعات باستان شناسي، ترجمه ي سيد ضياء مصلح، توضيحات و تعليقات غلامحسين نظامي، بوشهر، شروع، 1384.
8- جيهاني، ابوالقاسم بن احمد: اشکال العالم، نخستين جهانگرد جغرافي نگار ايراني، ترجمه ي علي بن عبدالسلام کاتب، با مقدمه و تعليقات فيروز منصوري، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ اول، 1368.
9- شهريار رامهرمزي، ناخدا بزرگ: عجايب هند، ترجمه ي محمد ملک زاده، تهران: انتشارات بنياد فرهنگ ايران، 1348.
10- لسترنج، گاي: جغرافياي تاريخي سرزمين هاي خلافت شرقي، مترجم محمود عرفان، تهران: انتشارات علمي فرهنگي، چاپ نخست، 1337، چاپ هشتم، 1383، تهران: بنگاه ترجمه و نشر آثار، 1337.
11- مسعودي، ابوالحسن علي بن حسين: مرواج الذهب و معادن الجواهر، ترجمه ي ابوالقاسم پاينده، تهران: بنگاه نشر و ترجمه کتاب، 1344.
12- مقدسي، ابوعبدالله محمد بن احمد: احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم، ترجمه ي دکتر علي نقي منزوي، چاپ کاويان، ج اول، اسفند 1361، چاپ دوم، تهران: انتشارات کومش، 1385.
13- مؤلف نامعلوم: حدود العالم من المشرق الي المغرب، به کوشش منوچهر ستوده، تهران: کتابخانه طهوري، 1362.
14- واندنبرگ، لوني: باستان شناسي ايران باستان، با مقدمه رمن گيرشمن، ترجمه ي دکتر عيسي بهنام، چاپ سوم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1379.
15- وايتهاوس، ديويد و ويليامسن، آندرو: بازرگاني دريايي ساسانيان، ترجمه ي گيوه آقاسي، چاپ کتيبه، تهران: انتشارات آريا، بي تا.
16- ياقوت حموي: برگزيده مشترک ياقوت حموي، ترجمه ي محمد پروين گنابادي، تهران: موسسه ي انتشارات اميرکبير، 1362.
17- دشتي، عبدالرضا، بررسي و شناسايي محوطه هاي پارينه سنگي قشم، مرکز اسناد پژوهشکده باستان شناسي، سازمان ميراث فرهنگي کشور، 1388.
18- Anon Excavation at Banbhore, Pakistan Archaeology, 1964, Vol. 1.
19- Carswell, J. and Prickett, M.: Mantai, a Preliminary Investigation, Ancient Ceylon, No. 5, Colombo, 1980.
20- Carter, R. A.; Challis, K.; Priestman, S.M.N and Tofighian, H.: « The Bushehr Hinterland: results of the first season of the Iranian-British Archaeological Survey of Bushehr Province, November-December 2004». IRAN 44, 2006.
21- Carter, R.A; Challis, K., Priestman S.M.N and Tofighian, H: "The Bushehr Hinterland: results of the first season of the Iranian-British Archaeological Survey of Bushehr Province, November-December 2004", IRAN 44. 63-104.
22- Ghafur, M.A: Excavations at Bambhore, Pakistan Archaeology, 1966, Vol. 3.
23- Khan, F.A.: Banbhour; A Preliminary Report on the Recent Arcchaeological Excavations at Banbhour, Karachi, 1969.
24- Lowick, N. M: Islamic Coins and weights. In Hansman, J.. Julfar, an Arabian Port. Its Settlement and far Eastern Ceramic Trade From the 14 th To The 18th Centuries, Royal Asiatic Society Prize publication Fund, Vol.22, London, 1985, Chapter 24, pp. 95-97.
25- Mahuan YING-YAL, Ed. And trans. G.R.Mills, Hakluyt Society, Extra Series. No.42, 1970.
26- Stern. B.: Connan, J.; Blakelock, E.; Jackman, R;. Coningham, R. A. E. and Heron, C.: "From Susa to Anuradhapura: Reconstructiong Aspects of Trade and Exchange in Bitumen-Coated Ceramic Vessels between Iran and Srilanka from the third to the ninth Centuries AD", in Archaeometry, 49, 3, 2007.
27- Tampeo, Moira: « Maritime Trade between China and West», An Archaeological Study of the Ceramics from Siraf ( Persian Gulf) 8 to 15 th Centuries A.D. ( BAR International Series 555, 1989).
28- Whitcomb, D.S.: « Bushire and the Angali Canal», Mesopotamia 22, 1987, pp. 311-336.
29- Whitcomb, D. S.: The High Valleys, IN « Siraf; History, Topography and Environment», With Contributions of Donalds Whitcomb and T.J. Wilkinson, B.I.P.S, oxford, 2009.
30- Whitehouse, D. & Williamson, A.: « Sasanian maritime Trade», Iran 11, 1973, pp. 29-49.
31- Whitehouse, David: « Chinese Stoneware from Siraf: the Earliest Finds», IN South Asian Archaeolog,. papers from the First International Conference of south Asian Archaeology, Held in the university of Cambridge Edit by: Norman Hammond, Foreword by sir.Mortimer wheeler, 1970.
32- Whitehouse, David: « Maritime Trade in the [Persian] Gulf: the 11th and 12th Centuries», IN World Archaeology, Vol. 14, No. 3, Islamic Archaeology, Feb 1983, pp. 328-334.
33- Whitehouse, David: « Siraf; History, Topography And Environment» With Contributions of Donalds Whitcomb and T.J. Wilkinson, B. I. P. S Oxford, 2009.
34- Whitehouse, David: Excavations at Siraf, fifth interim report, IRAN, vol. X. 1972.
35- Whitehouse, David: Excavations at Siraf, first interim report, IRAN, vol. vI. 1968.
36- Whitehouse, David: Excavations at Siraf, fourth interim report, IRAN, vol. IX. 1971.
37- Whitehouse, David: Excavations at Siraf, second interim report, IRAN, vol. vII. 1969.
38- Whitehouse, David: Excavations at Siraf, sixth interim report, IRAN, vol. XII. 1974.
39- Whitehouse, David: Excavations at Siraf, third interim report, IRAN, vol. vIII. 1970.
40- Williamson, A.: « Hormuz and the Trade of the Gulf in the 14th and 15th Centuries A.D.» PSAS 3, 1973. 52-68.
41- Wood, Marilee: "Making Connections: Relationships between International Trade and Glaze Beads from the Shashe-Limpopo Area" In Goodwin Series, Vol. 8 African Naissance: The Limpopo Valley 1000 Years Ago, December 2000, pp. 78-90 Published by: South African Archaeological Society.
نقشه 1:
موقعيت بندر باستاني بمبهور/ ديبال و مانتايي در کناره ي اقيانوس هند و درياي عمان (Whitehouse, 1983. p. 329)
جدول صفحه 95
گزارش کاوشهای باستان شناختی در خلیج فارس
مرکز اسناد سازمان میراث فرهنگی کشور(تهران) | 1350 | اندروویلیامسون | بوشهر | 42 |
مرکز اسناد سازمان میراث فرهنگی کشور(تهران | 1349-1348 | اندرو ویلیامسون | بندرعباس و میناب | 43 |
پژوهشکده باستان شناسی میراث فرهنگی(تهران) | 1383 | علی اکبر سرفراز | کنگان | 44 |
پژوهشکده باستان شناسی میراث فرهنگی(تهران | 1383 | علی اکبر سرفراز | پشتکوه دشتستان | 45 |
پژوهشکده باستان شناسی میراث فرهنگی(تهران | 1384 | اسماعیل یغمایی | محمد آباد برازجان | 46 |
پژوهشکده باستان شناسی میراث فرهنگی(تهران | 1384 | اسماعیل یغمایی | ده کهنه( شبانکاره) | 47 |
مرکز اسناد سازمان میراث فرهنگی (تهران) | 1347-1346 | دیوید وایت هاوس | سیراف( 15 گزارش) | 48 |
مرکز اسناد سازمان میراث فرهنگی (تهران) | 1350 | علی اکبر سرفراز | کاوش در چرخاب برازجان | 49 |
مرکز اسناد سازمان میراث فرهنگی (تهران) | 1350 | علی اکبر سرفراز | کاوش در چرخاب برازجان | 50 |
مرکز اسناد سازمان میراث فرهنگی (تهران) | اسماعیل یغمایی | کاوش در بردک سیاه | 51 | |
پژوهشکده باستان شناسی میراث فرهنگی(تهران)) | 1380-1384 | علی اکبر سرفراز | چرخاب(برازجان) | 52 |
پژوهشکده باستان شناسی میراث فرهنگی(تهران) | 1384-1383 | علی اکبر سرفراز | بردک سیاه( برازجان) | 54 |
پژوهشکده باستان شناسی میراث فرهنگی(تهران | 1377 | مهدی رهبر | گورستان شغاب بوشهر | 55 |
پژوهشکده باستان شناسی میراث فرهنگی(تهران | 1386 | سیامک سرلک | کاوش قلعه کهور لنگر هرمزگان | 56 |
پژوهشکده باستان شناسی میراث فرهنگی(تهران | 1387 | محمد اسماعیل اسمعیلی جلودار | گزارش فصل دوم کاوش در سیراف | 57 |
پژوهشکده باستان شناسی میراث فرهنگی(تهران | 1387 | محمد اسماعیل اسمعیلی جلودار و حسین توفیقیان | گزارش کاوش فصل اول در بندر باستانی مهروبان (بندر دیلم) | 58 |
پژوهشکده باستان شناسی میراث فرهنگی(تهران | 1350-1348 | اندروویلیامسون | هرمزگان و بوشهر | 59 |
جدول صفحه 101
جدول شماره 3: وضعیت بازرگانی بنادر بازرگانی خلیج فارس و ارتباط آن ها با آفریقا و هند و چین در منابع نوشتاری قرون سوم و چهارم هجری قمری
توضیحات |
ارتباط باهند و چین |
ارتباط با آفریقا |
وضعیت واردات و صادرات |
وضعیت بازرگانی |
نام مورخ |
|||
اشاره نشده |
اشاره شده |
اشاره نشده |
اشاره شده |
|||||
|
- |
- |
|
* |
چوب ساج از بلاد زنج (آفریقا) |
فرضه ی فارس و محل تردد کشتی های بازرگانی |
ابن فقیه (279 هـ ق) |
|
معامله با فلوس |
|
* |
|
* |
کالاها را از بصره و عمان به سیراف و از آنجا به هند و چین و دریای قلزم و یمن، جده از آنجا با کشتی های بومی منطقه به مصر می برند |
محل تردد کشتی های بازرگانی |
سلیمان تاجر سیرافی (237 هـ ق) و ابوزید سیرافی(330 هـ ق) |
|
|
|
* |
|
* |
بصره، جده، صحار، عمان، یمن، زنگبار وشرق آفریقا، سیلان، چین و بندر کانتون |
محل تردد کشتی های بازرگانی |
بزرگ بن شهریار رامهرمزی(342 هـ ق) |
|
حضور زرتشتیان در فارس بیشتر از سایر ادیان است |
|
* |
|
* |
چوب ساج از هند و زنگبار |
محل تجارت و برابر با شیراز، ثروت مردم از راه تجارت (درآمد 60000000 درهمی) |
اصطخری(وفات 346 هـ ق) |
|
نام چهار ناخدای سیرافی در نوشته های مسعودی |
|
* |
|
* |
ملوانان سیراف در دریای چین ، سند، زنج، عربستان، اریتره و حبشه کشتیرانی می کنند |
محل تجارت و بازرگانی |
مسعودی (وفات 346 هـ ق) |
|
اطلاعاتش مشابه اصطخری است. (اشاره به ثروت بازرگانان سیرفی از تجارت دریایی) |
|
* |
|
* |
درخت ساج و چوب زنگبار |
بارکده پارس؛ بزرگ تر از شهر جور |
ابن حوقل (367 هـ ق) |
|
برابری سیراف و ارجان، ویرانی پس از انقراض دیلمیان و مهاجرت به عمان، در حال بازسازی براساس شنیده ها |
|
* |
|
* |
چوب ساج و کالاهای بربهار(59) هندی و کتان و ترازو... |
درگاه چین را سیراف می داند نه عمان، انبار فارس و خوزستان |
مقدسی (375 هـ ق) |
|
اشاره به ارتباطات دریایی ندارد |
- |
- |
- |
- |
- |
جای بازرگان، بارگاه پارس |
مؤلف ناشناس (حدود العالم )(372 هـ ق) |
|
سیراف را بزرگ تر از جور و هم اندازه ی شیراز دانسته است |
|
* |
|
* |
چوب ساج، عود، عنبر، کافور، جواهر، عاج و آبنوس، فلفل، صندل، دارو و عطر، از راه دریا وارد می شده است. |
اهل سواحل به ویژه سیرافی ها بازرگانند |
جیهانی |
|
زوال سیراف به دلیل قدرت گرفتن کیش |
|
* |
|
* |
اشاره به واردات قدیم سیراف مشابه آنچه جبهانی گفته است می کند، وی این بندر را محل توزیع کالاهای ایران در قدیم دانسته است |
شهر را در قدیم محل تردد کشتی و قایق های بازرگانی می داند |
ابن بلخی (500 هـ ق) |
|
|
- |
|
- |
|
|
شهر سیراف را ویرانه توصیف کرده است |
یاقوت حموی (وفات 626 هـ ق) |
|
اشاره به وضعیت قبلی است نه وضعیت آن در قرن هشتم هجری قمری |
|
|
|
|
توصیف گذشته سیراف |
روایت از مورخین پیشین در توصیف وضعیت بازرگانی سیراف نظیر اصطخری |
ابوالفداء (732 هـ ق) |
پي نوشت :
1- عضو هيئت علمي گروه باستان شناسي دانشگاه تهران
2- دشتي، عبدالرضا: بررسي و شناسايي محوطه هاي پارينه سنگي قشم، مرکز اسناد پژوهشکده باستان شناسي سازمان ميراث فرهنگي کشور، 1388.
3- Carter. R. A; Challis, K., Priestman, S. M. N and Tofighian. H: "The Bushehr Hinterland: results of the first season of the Iranian-British Archaeological Survey of Bushehr Province, November-December 2004", IRAN 44: 63-104.
4- « تل» به معني تپه و در نوشتار عموماً به صورت تل پي تل باز هم مي آيد.
5- پزار، موريس: « مأموريت در بندر بوشهر»، گزارش حفاري ها و مطالعات باستان شناسي، ترجمه ي سيدضياء مصلح، توضيحات و تعليقات غلامحسين نظامي، بوشهر: شروع 1384، واندنبرگ، لوئي، باستان شناسي ايران باستان، با مقدمه رمن گيرشمن، ترجمه ي دکتر عيسي بهنام، چاپ سوم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1379، ص 53؛
Whitehouse, D. Williamson A.: «Sasanian maritime trade»,1973 Iran 11.: p. 35-39 Whitcomb, D. S.: «Bushire and the Angali Canal»1987, Mesopotamia, 22: p. 311-336 Kennet Dereck: Sasanian and Islamic Pottery from Ras al-Khaimah Classification, chronology and analysis of trade in the Western Indian Ocean, 2004. Oxford BAR Int ser 1248,p.30.
6- سرفراز، علي اکبر، گزارش کاوش در چرخاب برازجان، تهران: مرکز اسناد سازمان ميراث فرهنگي کشور، 1350؛ گزارش کاوش در چرخاب ( برازجان) تهران: پژوهشکده باستان شناسي ميراث فرهنگي، 1380-1384؛ گزارش کاوش در پشتکوه دشتستان، تهران: پژوهشکده باستان شناسي ميراث فرهنگي، 1383، سرلک سيامک: گزارش کاوش قلعه کهور لنگر هرمزگان، تهران: پژوهشکده باستان شناسي ميراث فرهنگي، 1386، اسماعيلي جلودار، محمد اسماعيل: گزارش کاوش فصل دوم کاوش در بندر سيراف، تهران: پژوهشکده باستان شناسي سازمان ميراث فرهنگي، 1387.
7- خط سيرکشتي هاي بازرگاني چين در درياي هند: « گويند بيشترين کشتي هاي چيني از سيراف بارگيري مي کنند. زيرا کالاها را از بصره و عمان و ديگر نقاط به سيراف مي برند و بر کشتي هاي چيني در سيراف بار مي کنند و اين به لحاظ بسياري امواج و کم ( عمقي) آب در برخي از جاهاي اين دريا است. مسافت ميان بصره و سيراف از دريا 120 فرسخ است. بنابراين هر گاه کالاها در سيراف بارگيري شوند، آب شيرين و گوارا از آنجا بر مي گيرند و به سوي مسقط که پايان ناحيه ي عمان است، لنگر مي کشند. مسافت از سيراف تا مسقط حدود 200 فرسخ است. در مشرق اين دريا ميان سيراف و مسقط سرزمين ساحلي « بني الصفاق» ( سيف بني الصفار، ر.ک: لسترنج، ص 279) و جزيره ي « ابن کاوان» است و در اين دريا کوه هاي عمان قرار دارد و در اين کوه ها جايگاهي که « دوردور» نام دارد و آن تنگه اي است که ميان دو کوه که کشتي هاي کوچک از آن عبور مي کنند ولي کشتي هاي چيني نمي توانند عبور کنند؛ و در ميان اين کوه هاي عماني دو کوه کسير و عوير قرار دارد که اندکي از قله ي آن ها بيرون از آب قرار دارد. چون از آنها بگذريم به جايگاهي که « صحار عمان» نام دارد مي رسيم. سپس آب گوارا را از چاهي که در مسقط است تأمين کرده و کشتي ها پس از مسقط به سوي سرزمين هند لنگر کشيده و عازم « کولم ملي» مي شوند که در صورت وجود باد موافق يک ماه طول مي کشد. در کولم ملي يک اسلحه خانه ( پادگان) براي حفظ سرزمين کولم ملي Kulam du Malaya قرار دارد...» ( تاجر سيرافي، سليمان: سلسله التواريخ، يا، اخبار الصين و الهند، تصنيف سليمان تاجر سيرافي، گردآوري و اضافات ابوزيد حسن سيرافي، ترجمه حسين قرچانلو، تهران: اساطير، مرکز بين المللي گفتگوي تمدن ها، چاپ اول، 1381، صص 57-56).
8- « گوانچو» يا « گوانزو» همان بندر « کانتون» چين است.
9- تاجر سيرافي، سليمان: سلسله التواريخ، يا اخبار الصين و الهند، تصنيف سليمان تاجر سيرافي، گردآوري و اضافات ابوزيد حسن سيرافي، ترجمه حسين فرچانلو، تهران: اساطير، مرکز بين المللي گفتگوي تمدن ها، چاپ اول، 1381، صص 58-56.
10- شهريار رامهرمزي، ناخدا بزرگ: عجايب هند، ترجمه ي محمد ملک زاده، تهران: انتشارات بنياد فرهنگ ايران، 1348، صص 132-135.
11- Whithouse D: Siraf; History, Topography and Environment, With Contributions of Donalds Whitcomb and T. J. Wilkinson. B. I. P. S Oxford 2009
p.111.
12- piper longum.
13- P. nigrum.
14- Whithouse op. cit. 2009. p. 112.
15- ibid p. 111.
16- Tampeo, Moira: Maritime Trade between China and West, An Archaeological Study of the Ceramics from Siraf (Persian Gulf ( 8 to 15 th Centuries A. D. BAR International Series 555. 1989 p.105.
17- Cambay.
18- Tampeo op. cit. p.117.
19- Tampeo op. cit. p. 117-118.
20- Khan F. A.: Banbhour, A Preliminary Report on the Recent Arcchaeological Excavations at Banbhour, Karachi 1969.
21- whithouse op. cit. 2009. p. 112.
21- تاجر سيرافي، پيشين، ص 26.
22- همان، صص 20-19.
23- « از بصره تا جزيره ي خارک پنجاه فرسخ؛ از خارگ تا لاوان هشتاد فرسخ، از لاوان تا جزيره ي ابرون هفت فرسخ؛ از ابرون تا جزيره ي خين هفت فرسخ؛ و از خين تا جزيره ي کيش ( کيش) 7 فرسخ؛ و از کيش تا جزيره ي ابن کاوان 18 فرسخ؛ از جزيره ي ابن کاوان تا ارموز ( هرموز) 7 فرسخ است؛ از ارموز تا ثارا هفت روز راه است و اين محل مرز ميان فارس و سند است. از ثارا تا ديبل 8 روز راه است؛ از ديبل تا مصب مهران، رود سند در ساحل دريا 2 فرسخ است. از سند يک نوع دارو و خرما و خيزران مي آورند. از مهران تا اوتکين که اول سرزمين هند است چهار روز راه است. بر دو فرسخي آنجا ميد واقع است. از ميد تا کولي 2 فرسخ؛ از کولي تا سندان 18 فرسخ؛ در آنجا چوب ساج و خرماست. از سندان تا ملي پنج روز راه است و در ملي فلفل و خرما است. از ملي تا بلين 2 روز راه است؛ از بلين تا گردان بزرگ ( آب بزرگ) 2 روز راه است؛ از بلين راهي به سوي دريا جدا شود و کسي که از ساحل از بيلين به سوي بابئن برود 2 روز راه است. آنجا سرزمين برنج است، توشه و خوراک مدرم سرانديب از آنجاست. ابن خردادبه، عبيدالله بن عبدالله؛ المسالک و الممالک، ترجمه ي حسين قره چانلو از روي متن تصحيح شده ي دخويه، تهران: ناشر مترجم، 1370.
24- ابوالفداء تقويم البلدان، ترجمه ي عبدالمحمد آيتي، تهران: انتشارات بنياد فرهنگ ايران، 1349، ص 397-396.
26- « فاز» به دوره ي فرهنگي در باستان شناسي گفته مي شود و در لايه نگاري به کار برده مي شود.
27- Ghafur .M A. : Excavation at Banbhore, Pakistan Archaeology 1966. Vol. 3
28- مقدسي، ابوعبدالله محمد بن احمد: احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم، ترجمه ي دکتر علي نفي منزوي، چاپ کاويان، جلد اول، اسفند 1361، چاپ دوم، تهران: انتشارات کومش، 1385، ص 705-704.
29- Tampeo op. cit. p. 106.
30- Anon: Excavation at Banbhore, Pakistan Archaeology, 1964. Vol. 1 pp.49-55.
31- Whithouse op. cit. p.112.
32- Tampeo op. cit.p.107.
33- Tampeo op. cit. p. 107.
34- Anon op. cit. 1964. pp. 50-53. Tampeo op. cit. p. 107.
35- Tampeo op. cit.p.107.
36- Tampeo op. cit.p.107.
37- Tampeo op. cit.p.108.
38- Eratosthenes.
39- Tampeo op. cit.p.108.
40- Whithouse 2009. p. 112.
41- Tampeo op. cit.p.108.
42- Tampeo op. cit.p.108.
43- Tampeo op. cit.p.109.
44- Carswell. J. And Prickett. M: Mantai, a Preliminary Investigation, Ancient Ceylon. No. 5. Colombo. 1980, p 57-64.
45- Tampeo op. cit.p 109.
46- Giants tank.
47- Polonnaruva.
48- Cholas « چولا»، نام يکي از حکام محلي منطقه ي هندوستان است.
49- Nagapottanama.
50- Tampeo op. cit.p 109.
51- Bervwala.
52- pieh-lo-li.
53- Mahuan YING-YAL Ed and trans; G. R. Mills, Hakluyt Society, Extra series No. 42. 1970.
54- Tampeo op. cit.p 109.
55- Tampeo op. cit.p 117.
56- Pattanam.
57- Elephanta.
58- اسماعيلي پيشين، 1386-1387.
59- « بربهار» به مجموعه کالاهای وارداتی هندی گفته می شده است.
خيرانديش و تبريزنيا، عبدالرسول و مجتبي؛ (1391)، پژوهشنامه خليج فارس، تهران: خانه کتاب، چاپ اول