خليج فارس در رقابت هاي روس و انگليس در اوايل سده ي بيستم

تاکنون تحقيقات و پژوهش هاي زيادي در زمينه ي نقش انگليس در خليج فارس صورت گرفته است ولي با وجود نقش زيادي که روسيه در رقابت هاي سياسي و اقتصادي با انگليس در ابتداي سده ي بيستم در تحولات خليج فارس داشته
پنجشنبه، 26 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خليج فارس در رقابت هاي روس و انگليس در اوايل سده ي بيستم
 خليج فارس در رقابت هاي روس و انگليس در اوايل سده ي بيستم

 

دکتر محمد حسن نيا (1)




 

چکيده:

تاکنون تحقيقات و پژوهش هاي زيادي در زمينه ي نقش انگليس در خليج فارس صورت گرفته است ولي با وجود نقش زيادي که روسيه در رقابت هاي سياسي و اقتصادي با انگليس در ابتداي سده ي بيستم در تحولات خليج فارس داشته است، در اين زمينه تحقيق مستقلي صورت نگرفته است. اسناد و مدارک زيادي در مورد نقش روسيه در خليج فارس و رقابت اين کشور با انگليس وجود دارد که نشان مي دهد بيشتر رقابت روسيه با انگليس در ابتداي سده ي بيستم بر سر داشتن يک پايگاه دريايي در خليج فارس و نفود اين کشور از طريق خليج فارس به هند بوده است. اما سياست انگليس جلوگيري از دسترسي روسيه به خليج فارس بود و به هر صورت ممکن تلاش مي کرد خليج فراس را که يکي از راه هاي اصلي دستيابي روسيه به هند بود را در حيطه ي نفوذ خود نگه دارد. اين نوشتار در نظر دارد با روش تحقيق توصيفي و تحليلي، با استفاده از منابع دست اول به چگونگي و چرايي رقابت روسيه و انگليس در خليج فارس در ابتداي سده ي بيستم بپردازد و به عنوان يک تحقيق مستقل، با نگاه هاي متفاوت، اين رقابت ها را مورد مداقه قرار دهد.
کليدواژه ها:
خليج فارس، انگليس، روسيه، سده ي بيستم، هندوستان

درآمد

خليج فارس در ابتداي قرن بيستم ماهيتي دو گانه داشت. از يک سو روس ها براي دسترسي به آب هاي گرم و آزاد جهان و هندوستان تمام تلاششان اين بود که از راه ايران و عثماني به خليچ فارس راه يابند و با توجه به اوضاع سياسي ايران و انعقاد معاهده ي ترکمنچاي که نفوذ روسيه را در ايران دو چندان کرده بود، تحقق اين امر دور از دسترس نبود؛ از سوي ديگر انگلستان در صدد بود به هر قيمتي که شده خليج فارس و دسترسي به آن را براي ساير دول از جمله آلمان و روسيه محدود کند و همچنان آن را به عنوان درياي انگليسي در سده ي نوزدهم و اوايل سده ي بيستم نگه دارد. با اين وجود انگلستان براي فعاليت تجارتي ساير کشورهاي اروپايي محدوديتي قائل نبود. گزارش هاي تجاري از کنسول گري بوشهر در مورد فعاليت اقتصادي روس ها تا حدودي نشانگر اين امر مي باشد. اما فعاليت هاي سياسي و نظامي قدرت هاي اروپايي، به ويژه آلمان و روسيه همواره با واکنش جدي دولتمردان انگليس در هند و لندن مواجه مي شد. انگليسي ها حتي براي جلوگيري از فعاليت هاي سياسي و نظامي ساير دول در خليج فارس ابايي از جنگ نداشتند.
از ديگر اقدامات به منظور حفظ قدرت خود در خليج فارس در ابتداي قرن بيستم انعقاد پيمان هاي متعدد با شيوخ حوزه ي خليج فارس و به ظاهر بر عهده گرفتن امنيت اين شيخ نشين ها مشروط به خودداري آن ها از انعقاد پيمان با ديگر دول اروپايي بود. در مجموع خواسته هاي دول اروپايي، به ويژه روسيه؛ از انگليس، در ابتداي قرن بيستم عبارت بودند از: داشتن يک پايگاه دريايي در خليج فارس، ايجاد خط آهن از روسيه به خليج فارس ( که از سوي دولتمردان رده بالاي روسي زياد پيگيري نمي شد)، ايجاد کنسولگري و داشتن خطوط کشتي راني براي حمل و نقل کالا و مسافر، انگليس براي جلوگيري از دسترسي روسيه به خليج فارس که دروازه ي ورود به هندوستان بود، با تمام خواسته هاي روس ها، به جز درخواست هاي تجاري مخالفت مي نمود. انگليسي ها که در آن زمان در برخي از موارد از خليج فارس به عنوان « درياي خودمان »(mare clausum) ياد مي کردند، حتي حاضر بودند در صورت لزوم قراردادهاي مهم خود از جمله قرارداد 1907 را به خاطر جلوگيري از دستيابي روسيه به خليج فارس و « حفظ وضع موجود» (2) در خليج فارس، بر هم بزنند. روسيه نيز چون مي دانست با انعقاد قرارداد 1907 راه ورود او به خليج فارس مسدود مي شود در تلاش بود تا به هر نحو ممکن امتيازاتي را در خليج فارس ضميمه ي قرارداد مزبور کند. اما انگلستان حاضر به دادن هيچ امتيازي به روسيه در خليج فارس در قبال قرارداد 1907 نبود. بعد از انعقاد قرارداد 1907 انگليس پيروز ميدان رقابت هاي تجاري، سياسي و نظامي خليج فارس بود و از آن پس اثري از روسيه در خليج فارس ديده نمي شود. گزارش هاي کنسول گري انگليس در بوشهر نيز کاهش فعاليت هاي روسيه در خليج فارس را نشان مي دهد.
با کشف نفت در سال 1908 تمرکز بيشتر دولت انگليس بر خوزستان و محمره قرار گرفت. اگرچه طبق قرارداد 1907 بيشتر قسمت هاي خوزستان جزء مناطق بي طرف بودند و روسيه نيز به اين امر اعتباراتي انجام داد، اما انگليس به اين اعتراضات ترتيب اثري نداد و با ايجاد اتحادها و اتفاق ها در صحنه ي بين المللي و تلاش فرانسه براي نزديک کردن روسيه و انگليس که به موفقيت نيز انجاميد و بسته شدن تنگه ي داردانل، فعاليت روسيه در خليج فارس، به حداقل رسيد و انگلستان در اين رقابت ها پيروز نهايي ميدان بود.
لازم به ذکر است که فعاليت روسيه در خليج فارس و رقابت هاي روسي و انگليس در ابتداي قرن بيستم تنها محدود به جزاير و سواحل ايران نمي شد، بلکه کشورهاي حوزه ي خليج فارس و سواحل و جزاير جنوبي آن را نيز در بر مي گرفت. از مهم ترين نقاطي که همواره روسيه تلاش داشت به آن دسترسي پيدا کند، کويت بود که انگلستان با انعقاد پيماني با شيخ آن جا همواره از نفوذ روسيه ممانعت به عمل مي آورد. تحقيق حاضر در پي اين است که با نگاه هاي مختلف او منابع روسي و انگليسي رقابت هاي اين دو دولت را در ابتداي قرن بيستم، به ويژه در دهه ي اول تا آغاز جنگ جهاني در زمينه هاي سياسي، نظامي و اقتصادي، مورد بررسي قرار دهد.
پرسش اصلي تحقيق اين است که رقابت هاي روس و انگليس در خليج فارس در ابتداي قرن بيستم به چه صورت بود و کدام کشور پيروز اين رقابت محسوب گرديد.
فرضيه ي اصلي تحقيق بر اين پايه استوار است که عليرغم تلاش هاي روسيه براي به دست آوردن پايگاه دريايي در خليج فارس به منظور دسترسي به هندوستان از طريق خليج فارس هيچ گاه موفق به اين کار نشد، انگلستان نيز تمام تلاشش حفظ وضع موجود در خليج فارس بود که اهداف سياسي، نظامي و اقتصادي اش را تأمين مي کرد.

آغاز رقابت روسيه و انگليس در ابتداي قرن بيستم و خليج فارس

رقابت روس و انگليس به طور مشخص از اوايل سده ي نوزدهم آغاز شد و به تدريج در اوايل سده ي بيستم ميلادي به اوج خود رسيد. ترس انگليسي ها بيشتر از دستيابي روس ها به هندوستان بود. به همين دليل موقعيت جغرافيايي ايران و خليج فارس که مرز ميان هند و روسيه بود موضوع مناقشه ي دو دولت توسعه طلب گرديد. در نيمه ي دوم سده ي نوزدهم ميلادي افزايش روز افزون نفوذ روسيه در آسيا سياستمداران انگليسي را نگران کرده بود. پس دولت انگليس درصدد برآمد که موقعيت خود را ابتدا در افغانستان و سپس تبت و ايران مستحکم کند. بنابراين خليج فارس که مي توانست يکي از راه هاي روسيه به هندوستان باشد نيز صحنه ي رويدادهاي متعددي شد که بسياري از آن ها ريشه در گذشته است و برخي ديگر حوادث روز و جديد بودند. (3)
با وجود اين، نفوذ و سيطره ي انگلستان در اواخر قرن نوزدهم و ابتداي قرن بيستم مشخص و واضح بود. در سال 1900 م از مجموع 327 کشتي بخار که در خليج فارس رفت و آمد مي کردند همه به جز شش کشتي و هشتاد درصد کالاهاي حمل شده متعلق به انگلستان بود و انگلستان و هند نيمي از صادرات منطقه ي خليج فارس را نيز در اختيار داشتند و در دو سوم کالاهاي وارد شده به منطقه ي خليج فارس از انگلستان و هند بود. (4)
انگلستان با افزايش قدرتش در خليج فارس، نمي خواست به روسيه که از نيمه ي دوم سده ي نوزدهم و اوايل قرن بيستم بر نفوذش در آسيا و به ويژه در ايران افزايش يافته بود و خواستار بندري در خليج فارس با ايجاد خط آهن از روسيه به خليج فارس بود (5)، امتيازي بدهد. به همين دليل موضوع خليج فارس و مراقبت از آن به عنوان درياي بريتانيا عمدتاً توسط لرد کرزن، نايب السلطنه ي هند به خاطر جلوگيري از دستيابي روسيه از طريق خليج فارس به هندوستان مورد توجه انگلستان بود.
کرزن مي نويسد: « بدوين ترديد سياست انگلستان در هند با برتري اش در خليج فارس به هم گره خورده است و اگر سلطه مان را در خليج فارس از دست داديم حکمروايي مان در هند نيز پايدار نخواهد بود .» او همچنين مي افزايد: « افزون بر پاسداري از تجارت خليج فارس و تأمين صلح و امنيت در اين آبراه که همواره مورد توجهمان بوده است، بايد از ورود قدرت هاي اروپايي که با استقرار پايگاه هاي مستحکم و يا با حضور فعالشان - صرف نظر از بي ضرري اقدامات آن ها - مي توانند هند را تهديد کنند جلوگيري نماييم. زيرا نزيدکي قدرت هاي اروپايي به هند موجب ناآرامي و اغتشاش در سرزمين هند شده که حکومت کردن براي ما در آن جا را بسيار دشوارتر مي سازد (6).»
کرزن همچنين در کتابش در مورد توجه روسيه به خليج فارس مي نويسد: « روسيه از دست اندازي بر نيمي از دارايي هاي ايران راضي به نظر نمي رسد و داراي اشتهاي جهان گيري زيادي است و نگاهي هم به جنوب ايران دارد و آرزوي دستيابي راهي به خليج فارس و اقيانوس هند را دارد. تکاپوهايي که قبل از اين در مورد اين کشور در مرزهاي جنوبي و شرقي ايران تصوير شده است و فعاليت نمايندگان آن در خارج از منطقه ي نفوذش در شمال ايران و کارهايي که در راه پيشرفت به سيستان انجام داده است، تماماً توجيهش اين است که درصدد است تا پايه ي قدرت بريتانيا را در جنوب ايران تضعيف کند و در درياهاي جنوبي اعمال نفوذ نمايد. دسترسي هم از دو راه ممکن است يا بايد با دولت عثماني درگير شود و بغداد را تصرف کند يا از راه ايران خود را به خليج فارس برساند که از اين دومي محتمل تر است. اگر در اين مورد مهم بعضي ها خيال کنند که من با نسبت دادن خيالاتي به روسيه غرض بد نمودن او را دارم و گفتارم با آنچه او به دولت ما اطمينان داده است در منافات است، بهتر آن است که از وزارت خارجه در سن پترزبورگ تحقيق نمايند که آيا در موقع طرح کردن نقشه ي کورپاتکين عهدنامه ي محرمانه ي اونيز با پادشاه ايران امضاء و يا مذاکره نشده بود که بعد از پيشروي نيروهاي روس در خراسان قرار بود بندرعباس به روسيه واگذار شود؟ آيا امتياز اخير خط آهن که نمايندگان روسيه جهت به دست آوردن آن در تهران تلاش مي کردند متضمن شرط دستيابي به يک مکان دريايي در چابهار، بر ساحل بلوچستان نبوده است؟ (7)»
از گفته هاي کرزن برمي آيد که وي علاوه بر دستيابي روسيه به هندوستان از طريق خليج فارس، به دستيابي روسيه از طريق بلوچستان، چابهار و درياي عمان نيز توجه داشته است و به خاطر همين مسائل بود که در سال هاي 1890-1901 انگلستان توجه خاصي به ناحيه ي بلوچستان، سيستان و خراسان مبذول داشت، زيرا پيش بيني مي کرد که در آن ناحيه ممکن است درگيري با روسيه انجام گيرد. جاده ي کويته - نوشکي - نصرت آباد در همان سال ها ساخته شد و در سال 1901 جاده ي هند - مشهد توسط کاروان هاي زيارتي هندي افتتاح گرديد. دليل اصلي رها کردن اين مسير توسط انگليس بعد از قرارداد 1907 اين بود که جاده ي بلوچستان نفوذ روس ها را به سمت هند تسهيل مي کرد. (8)
کرزن همچنين در مورد خواست روسيه براي به دست آوردن بندري در خليج فارس مي نويسد « فکر خطرناکي است و تعادل را از بين مي برد و تجارت ما که ميليون ها استرلينگ در خليج فارس ارزش دارد را به مخاطره مي اندازد. من توصيه مي کنم که دادن هيچ بندري نه براي روسيه و نه براي هيچ کشوري در خليج فارس به نفع انگليس نيست و حفظ وضع موجود بهترين سياست براي انگليس است». کرزن تنها فردي نبود که راجع به سياست روسيه در خليج فارس و جلوگيري از ايجاد بندري براي روسيه در آن جا صحبت مي کرد، اما او تنها کسي بود که صحبت هايش بر سياست انگلستان تأثير عملي بر جاي مي نهاد. (9)
کرزن همچنين توصيه مي کرد که بدون شک ايجاد شرايط تجاري براي روسيه در يکي از بنادر خليج فارس نفوذ نظامي اين کشور را در خليج فارس به دنبال خواهد داشت و روسيه ممکن است ابتدا به بندرعباس دسترسي پيدا کند اما در آينده به قشم، کيش، هرمز و بنادر و جزاير ديگر راه يابد. (10)
مستر جوزف والتون، نماينده ي پارلمان انگليس از ديگر افرادي بود که در مورد نفوذ روسيه در خليج فارس هشدار مي داد و عنوان مي کرد: « با وضع نامناسبي که روس ها به وجود آورده اند چرا بايد مبارزه کنيم. حکومت هندوستان هم بايد در حفظ اين منافع تحرک بيشتري از خود نشان بدهد چرا که از وظايف حکومت هندوستان است که به اين موضوع توجه داشته باشد تا منافع بريتانيا محفوظ بماند (11)». از ديگر افرادي که در راستاي اهداف کرزن صحبت مي کرد، لينج بود. او نيز بر محافظت از هند و شرق دور تأکيد مي کرد و به دولتمردان انگليس هشدار مي داد که خطر پيشروي روسيه به خليج فارس همواره وجود دارد و حضور روس ها در خليج فارس کنترل انگلستان را بر مصر تضعيف مي کند (12).
اما گروهي نيز از جمله جرج ميلتون با نظرات لرد کرزن مخالف بودند. در نامه اي که از سوي لرد کرزن و گروهي از صاحب منصبان وزارت هند نوشته شده، آمده است « در اين اواخر علائمي مشاهده شده است حاکي از اينکه برخي اشخاص مايل به دست برداشتن از اين طرز تفرکند و اينکه تفوق سياسي ما که با آن همه کوشش و صرف مال به دست آمده را مي توان در معرض مبارزه مصون از مجازات ديگران قرار داد و نمي توان آن را با ديگران تقسيم کرد.» در واقع هاميلتون به عنوان وزير هند در لندن با نظر کرزن مبني بر فشار بر ايران براي جلوگيري از اعطاي امتياز جديد به روسيه مخالف بود. او به گروه « چشم به راه شکست» تعلق داشت و هيچ نظري درباره ي روس ها نداشت. ما لرد لاتسودن عقايد کرزن را کارساز مي دانست و با او موافق بود. (13)
در جلسه ي علني مجلس قانون گذاري وزارت خارجه انگلستان در 17 ژانويه 1902 اعلام شد که « موقعيت ما در خليج فارس چه از نظر تجاري و چه از نظر سياسي داراي يک ماهيت ويژه بوده است و دولت بريتانيا اصل تفوق و برتري خود در خليج فارس را اساس و زيربناي سياست خود قرار داده است و اين مسأله نه به صورت تئوري و نظري بلکه به صورت يک واقعيت است. چرا که منافع تجاري و اقتصادي ما در خليج فارس از هر کشور ديگري بيشتر مي باشد (14)».
به دنبال اين مباحثات بود که در سال 1903 کرزن، ويلز دريادار هندوستان را به خليج فارس فرستاد تا به مطالعه ي سواحل و جزاير آن بپردازد. مجموعه گزارشات ويلز در سال 1904 تدوين و به لندن فرستاده شد و در کرانه هاي بحرين، الحسا و قطر نيز اقداماتي صورت گرفت. (15) لانسدون، وزير امور خارجه ي انگلستان در پنجم مه 1903 در مجلس اين کشور اعلام کرد: « ما بايد تأسيس هر پايگاه نيروي دريايي يا ايجاد و تجهيز استحکامات بندري، توسط هر قدرتي را تهديد جدي عليه منافع بريتانيا بدانيم و تا آن جا که در توان ماست با آن به مقابله برخيزيم (16)».
سفير روسيه در لندن در ديدار با لانسدون گفت که اين اظهارات خطاب به روس ها است، اما ما هرگز در چنين انديشه اي نبوده ايم. او از مذاکره ي بيشتر راجع به مسائل مربوطه طفره رفت و گفت که زمان آن هنوز فرا نرسيده است. کرزن اين اعلاميه را - که گاهي از آن به نخستين اعلاميه ي بالفور، ( نخست وزير بريتانيا) ياد مي شود - سرآغاز تعيين حدود روس و انگلستان در ايران مي داند. (17) به خاطر همين حساسيت ها در دستيابي روسيه به خليج فارس و هندوستان بود که کنسولگري انگليس در بوشهر تمام اقدامات روس ها اعم اقدامات نظامي، سياسي و تجاري در خليج فارس را زير نظر داشت. در ادامه به برخي از اين موارد اشاره مي شود:
« در 10 مارس 1907 کشتي فرات عازم بصره شد. گزارش دريافتي حکايت از آن دارد که اين شناور در بندرعباس بنا به دستور کنسولگري روسيه مانع از کار دکتر قرنطينه شده است (18)».
« در 17 مارس 1907 آقاي بوريس ميلر، دبير ژنرال کنسولگري روسيه، بوشهر را ترک کرد و عازم شيراز شد تا مسئوليت کنسولگري روسيه در اين شهر را بر عهده بگيرد.»
« بوشهر 24 مارس 1907: کشتي فرات در روز 19 ماه جاري بوشهر را ترک کرد. آقاي گورسکي با اين شناور رهسپار لنگه و بندرعباس گرديد. کشتي ياد شده 100 کيسه جو، 100 کيسه گوني، 39 کيسه کشمش براي لنگه، 20 جعبه براي بندرعباس و يک عدد قالي براي عدن، و کالاهاي زير را براي ادسه حمل کرد: 40 کيسه پنبه، 1500 کيسه دوبل تنباکو و 30عدد قالي جمعاً 3330 بسته، از اين گذشته تعداد 20 نفر يهودي ساکن بوشهر هم مسافر اين شناور به مقصد يافا بودند و اين نمونه ي ديگري از مهاجرت تدريجي يهوديان به سرزمين اجداديشان مي باشد (19)».
« بوشهر 7 آوريل 1907: مترجم باليوزگري گزارش مي دهد که وعاظ محلي روسيه را محکوم کردند و به مستمعين خود توصيه مي کنند تا براي اتحاد و مجلس محلي به عنوان بهترين وسيله براي مبارزه با توطئه هاي روسيه در ايران کار کنند. ضمناً باور همگاني اين است که آغاز مشروطيت ناشي از اهتمام انگليسي هاست و آن ها مايلند که از مردم حمايت کنند (20)».
« بوشهر 30-21 ژانويه 1907: کارگزاري نمايندگي سياسي در لنگه گزارش مي دهد که شرکت کشتيراني روس براي نماينده ي خود در لنگه تمبر پستي دولت روسيه را فرستاده است. بنابراين هر کس بخواهد با کشتي هاي روس به هر کجا نامه بفرستد مي تواند بر روي يک پاکت نامه، تمبر دولت روسيه را الصاق نمايد و جهت ارسال به مقصد آن را به نماينده ي اين خط کشتيراني تحويل دهد (21)».
بوشهر1-31 اکتبر 1910: مسيو پاسک، ژنرال کنسول روسيه که روز پانزدهم با کشتي دجله بوشهر را به مقصد اودسه ترک کرد به اين ديگر به اين بندر بر نمي گردد سخت از اوضاع و هرج و مرج حاکم بر ايالت فارس انتقاد مي کرد. به نظر مي آمد که او مي خواهد به صورت اعتراضي براي کشورش، آخرين نيش را بزند. مسيو ورام که به تازگي نمايندگي خط کشتيراني روسيه را به بوشهر به دست گرفت عوض شده است و بوشهر را احتمالاً به مقصد اروپا ترک خواهد کرد. ميرزا علي رضا خان جمعي کنسولگري فرانسه دوباره به اين سمت منصوب شده است (22)».
البته گزارش هاي سرآرنولد ويلسون مربوط به سال هاي 1907 تا 1914 م. نشان مي دهد که روس - ها نيز حرکات انگليسي ها را زيرنظر داشته اند، چنانکه او مي نويسد: اندکي بعد ما شنيديم از کنسول بريتانيا که افرادي از طرف کنسول روسيه براي جاسوسي ما آمده بودند. (23)»
اما با گذشت زمان و نزدزيک شدن به جنگ جهاني اوضاع دو کشور انگليس و روسيه تغيير کرد و روابط آن ها تا حدودي حسنه شد. ويلسون در گزارش مربوط به سپتامبر و دسامبر 1913 م. مي نويسد بعد از مباحثات طولاني و ديدار با چند وزير خارجه و سپس روسيه در تهران من به لرستان برگشتم.» (24)

نقش روسيه در خليج فارس و تلاش جهت ايجاد نفوذ در اين منطقه

تاريخ ورسيه کاملاً تحت تأثير موقعيت جغرافيايي اين کشور است. سرزميني پوشيده از انواع پوشش گياهي که محافظت از مرزهاي آن کار آساني نيست. رقابت با امپراتوري عثماني، روسيه را وادار کرد که به مناطق جنوبي تر در سراسر قرن هجدهم توجه داشته باشد و به مناطق شمالي درياي سياه وارد شود. درگيري هاي روسيه در مناطق شرقي مانع از توجه و گسترش اين کشور به منطقه ي قفقاز بوده است. درگيري با عثماني و ايران پاي روسيه را به مناطق جنوبي تر کشاند. اولين ورود روسيه به خليج فارس در جهت حمايت از سليمان پاشا در بغداد بود که اين پشتيباني در سال 1820 به درخواست سليمان پاشا صورت گرفت. (25) اين اولين تهديدي بود که انگليس در مناطق تحت نفوذ خود در خليج فارس با آن موجه شد و آن را تهديدي براي امپراتوري بريتانيا مي دانست. انگليس حرکات روسيه را در خليج فارس کاملاً زيرنظر داشت و متوجه شده بود که تمايلات روسيه در نيمه ي دوم قرن نوزدهم به فتوحات آن کشور در آسياي ميانه است و شماري از دولتمردان انگليسي نيز موضوع افزايش تهديد روسيه را براي هند گوشزد مي کردند، ولي با اين حال شواهدي مبني بر حمله - ي جدي روسيه به هند وجود نداشت، زيرا يکي از مشکلات روسيه براي اين امر تجهيز ارتشي بزرگ و تدارکات و لجستيک نظامي عظيم براي حمله به هندوستان بود. دو نقطه ي ايران و افغانستان کنوني به عنوان سپرهاي دفاعي هندوستان براي انگليس به شمار مي رفتند. در افغانستان، انگليس نفوذ زيادي داشت اما در ايران بعد از انعقاد معاهده ي ترکمانچاي و باز شدن دست روسيه در تجارت ايران و ايجاد کنسولگري در شهرهاي مختلف از يک طرف و تأسيس بريگاد قزاق در سال 1879 که توسط افسران قزاق روس اداره مي شد، خطر ورود روسيه به خليج فارس را بيشتر کرده بود (26). روسيه در اواخر قرن نوزدهم طرح هاي خود را براي توسعه ي قدرت در خليج فارس به اجرا در آورد. نخستين اقدام روسيه تأسيس کنسولگري بصره در سال 1299 هـ ق/ 1881 م بود. پس از آنکه برخي افسران بلند پايه ي روسي براي بازديد از اصفهان، شيراز و بوشهر و بررسي وضعيت عمومي منطقه اعزام شدند، در سال 1888 م. روسيه به وسيله ي گروهي از بازرگانان و توليدکنندگان، طرح احداث خط آهن بين درياي خزر و خليج فارس را مطرح کردند و قرارداد مقدماتي آن با تهيه ي سيصد ميليون فرانک از يک بانک فرانسوي تأمين گرديد. اما اين طرح با مخالفت شديد انگليس ها روبرو گرديد و عقيم ماند. در سال 1895 يک مهندس روسي از طريق کرمان عازم بندرعباس شد و در بهار همان سال به جزيره ي هرموز رفت و گزارش مفصلي از وضعيت خليج فارس تهيه و به مسکو فرستاد. (27)
روس ها سعي داشتند با اعطاي وام هاي کلان امتيازاتي را در نواحي ايران کسب کنند و از اين طريق به آرزوي ديرينه ي خود برسند. در سال 1900 وامي به مبلغ چهار ميليون ليره به مظفرالدين شاه اعطا شد. (28) در سال 1901 روسيه در صدد افتتاح کنسولگري در بوشهر برآمد و اسينيکو، معاون کنسولگري بغداد را به کفايت کنسولگري بوشهر انتخاب و به آن بندر فرستاد. چهار سال بعد کنسولگري روسيه در بندرعباس نيز آغاز به کار کرد.
روسيه فقط به سواحل شمالي خليج بسنده نکرد و در سال 1899 روس ها بسياري از ارامنه را از طريق بغداد به کويت کوچاندند و پس از آن نماينده ي ويژه اي را براي مذاکره با شيخ کويت و ايجاد روابط اقتصادي و سياسي فرستادند. ولي شيخ کويت به جهت قراردادي که با انگليس داشت و در آن قرارداد قيد شده بود که شيخ کويت حق عقد قرارداد با ديگر دول را ندارد، پيشنهاد را قبول نکرد. (29)
در سال 1895 م. متخصصين روسي براي بررسي امکان احداث خط آهن و انبار زغال سنگ به بندرعباس وارد شدند (30) و يک کشتي روسي قصد تخليه ي مقاديري زغال سنگ را داشت. طي سال هاي 1900-1902 کشتي هاي روسي چندين بار با ناوهاي فرانسوي به نمايش نظامي در خليج فارس پرداختند. در سال هاي 1899-1900 چهار هيأت روسي به منظور بررسي راه هاي جنوب به اين نواحي اعزام شدند تا مسير راه آهن شمال به جنوب را بررسي کنند. در نهايت مسير کرمان به چابهار انتخاب شد. قرار بر اين بود که هرمز با قشم به عنوان محل تأسيس پايانه ي راه آهن انتخاب شود و در صورت امکان پادگان نيروي دريايي در اين جزيره احداث گردد. در همين زمان پزشکان روسي در سطح وسيعي به سواحل شمالي خليج فارس، بخصوص بوشهر و بندرعباس اعزام شدند. آنان در حين انجام کار به جاسوسي و مطالعه ي بنادر و جزاير خليج فارس و موقعيت خاص هر محل نيز پرداختند. (31)
در آغاز قرن بيستم ايران قرارداد دريافت وام 22/5 ميليون دلاري با روسيه منعقد ساخت. قرار شد که روس ها در مقابل، امتيازاتي در جنوب ايران کسب کنند يک از اين امتيازات احداث خط لوله ي نفت از خزر به خليج فارس بود. ايران همچنين متعهد شد که راجع به احدباث راه آهن با هيچ کشوري وارد مذاکره نشود و اين قرارداد مختص روس ها باشد .روس ها از گرفتاري انگلستان در جنگ ترانسوال نهايت بهره را بردند و مطبوعات روسيه نيز علناً به دولت پيشنهاد تعرض به منافع انگلستان در ايران و به دست آوردن پايگاه نظامي را در خليج فارس دادند.
در آغاز قرن بيستم فردي به نام ميلر که در تبليغات ضدانگليسي شهرت داشت با حس کينه اي که نسبت به انگلستان داشت در سيستان فعاليت گسترده اي را بر ضد اين کشور به راه انداخت. شايع شده بود که يکي از مقمامات روسي به عنوان هديه، اسلحه ميان عشاير سيستان تقسيم کرده است. روزنامه ي « مسکوي نويه ورميا» يکي از دو روزنامه ي تندرو مسکو که در واقع توجيه گر سياست تزار روس بود در همين زمان نوشت « بگذاريد بريتانيا بداند که ما هندوستان را نمي خواهيم بلکه تنها خليج فارس را مي خواهيم. همين قدر که اين را دانستند مطلب تمام است». مقامات انگليسي اظهارات روزنامه ي مذکور را نشانه ي بروز يک حادثه در مرزهاي هند دانستند. از جلمه سياست هاي روسيه در سراسر ايران، اين بود که املاک را به نام اشخاص حقيقي تبعه ي ايران مي خريدند و به اين ترتيب مقادير زيادي زمين خريداري نمودند. لرد کرزن اوضاع را به دقت زير نظر داشت. حشمت الملک حاکم موروثي محل - که از دوستان بريتانيا به حساب مي آمد، پيشنهاد کرد که انگليسي ها او را در خريد زمين ياري نمايند. هاردينگ به شرط مخفي ماندن کار اين پيشنهاد را پذيرفت. روس ها تا آن جا پيش رفتند که مي خواستند حشمت الدوله را از ميان بردارند. (32) روس ها تا سال 1900 در سيستان، کرمانشاه و اصفهان کنسول خانه هايي احداث کردند. در سال 1900 کميته اي تحت عنوان کميته سن پترزبورگ تصميم به تأسيس يک کمپاني تجاري در بوشهر گرفت. اين کمپاني به نام شرکت اودسا اولين کشتي تجاري خود را در سال 1901 روانه ي خليج فارس کرد.
کشتيراني بخاري و تجاري روس ( خط اودسا - خليج فارس) در سال چهار سفر انجام مي داد و کشتي هاي اين شرکت به طور منظم در بندرهاي عباس، لنگه، بوشهر و محمره رفت و آمد مي کردند. (33) در اسناد وزارت خارجه ايران نيز در مورد فعاليت هاي اين خط کشتيراني و نمايندگي آن اسنادي وجود دارد. از آن جمله سندي است که در مورخه ي 18 جمادي الثاني 1320 هـ ق/ 1902 م از کارگزاري بندرعباس و لنگه به وزارت امور خارجه نوشت شده است و مضمون آن به اين صورت است: « در اين هفته جهاز روسي از طرف عدسه [ ادسا] وارد و پرده ي علمي (34) به همراه داشت، پياده کرده و به منزل سيد سليمان اوزي، وکيل کمپانيه جهازات روس، آورده، خيال دارد همين روزها از پشت بام خانه ي سيد سليمان نصب نمايند. لازم دانست که کتباً و تلغرافاً به استان مبارک معروض دارد. هر چه حکم از مقام مبارک صادر شود، مجرا دارد. غلام خانه زاد، عبدالله (35)».
در سند ديگري که به تاريخ 24 رمضان 1320 هـ ق/1902 م از کارگزاري بندرعباس و لنگه به وزارت امورخارجه نوشته شده، در زمينه ي فعاليت روس ها و شيوه ي برخورد حکام بنادر با کشتي هاي روسي چنين آمده است: « در اين هفته جهاز جنگي دولت بهيه روس موسوم به اسلکه [ اسکلد] به لنگه و عباس آمده و مقارن توقف جناب جلالت ماب سالار معظم، حکمران بنادر، در عباسي بوده. در هر وقت ورود رسومات توپ سلام و جواب و ديد و بازديد حکومت و کارگزاري و لازمه ي احترامات و تشريفات را در حق کماندان و صاحب منصبان جهاز به عمل آورده، جهاز به قوه ي الکتريک حرکت مي کند. پانصد سرباز و مستخدم دارد و آنچه ملزومات حربي است، همراه دارد و سه سال است [ ناخوانا] و نمره ي 3 از جهازات جنگي روس است. مخصوص اسبابي از [ ناخوانا] به همراه دارند که به انسان مي پوشانند و سه قوه ي همراه او در سه ميل مجوف فرستاده قوه ي هوا و قوه ي تلفان و قوه ي الکتريک. بعد مي رود زير آب هر قدر بخواهند در زير آب مي ماند. روي زمين و ته دريا گردش کند و تلفان جواب و سؤال مي نمايند. در هر حال جهاز [ ناخوانا] بيدق کمپانيه روس را بالاي خانه ي وکلاي کمپاني نصب کرده و رفتند و با اين عمل در بوشهر و عباس و لنگه بيدق بهيه روس برافراخته شد. غلام خانه زاده عبدالله (36)».
در راستاي فعاليت هاي تجاري نيز روس ها در خليج فارس تجارتخانه هايي در مناطق خليج فارس داشتند که عبارت بودند از: 1) بنگاه تجاري روس و ايران در بوشهر، 2) شرکت برادران زنزيتف مسکو در محمره، 3) کارگاه دستي لودويک راپنک مسکو که چيت هاي نقش دار به ايران وارد مي کرد و مقدار واردات آن 5300 عدل و فروش سالانه ي آن يک ميليون روبل در ايران بود؛ از اين بين 400 عدل از اين چيت هاي نقش دار وارد جنوب ايران مي شد. (37)
به طور کلي فعاليت روس ها در خليج فارس را مي شود در موارد زير خلاصه کرد: از سال 1899 م. روس ها تصميم گرفتند به بنادر و آب هاي خليج فارس دست يابند. ابتدا چند مسافر و کشتي جنگي به آن سو روانه کردند. سپس چند کنسولگري و دفتر بازرگاني در آن جا گشودند، بعد از آن يک سرويس کشتي راني بين ادسا و بصره داير نمودند. در سال 1899 دکتر سوانووکي در بوشهر به کار پزشکي پرداخت ولي بومياني را که مراجعه مي کردند به طور رايگان مداوا مي نمود و در عين حال از اوضاع محل، از آنان تحقيقاتي مي کرد. وي پس از کسب اطلاعات بلافاصله به روسيه مراجعت کرد.
در سال 1900 چند مسافر روسي از خليج فارس ديدن کردند که عبارت بودند از تاويلوف (38) دوساشانسکي (39)، سيروميات نيکوف (40)، والاديمير (41)، دو نفر آخر از طرف کمپاني بازرگاني و کشتيراني اودسا مأموريت داشتند. در همين سال، دريابيگي فرماندار کل ايران در بنادر و جزاير خليج فارس، از روسيه عالي ترين نشان افتخار دريافت نمود. (42)
در سال 1900 م کشتي جنگي روسيه موسوم به « گيلياک» زغال سنگ حمل مي کرد که مقداري از آن را که اضافي بود در بندرعباس تخليه نمود، مدت زماني بعد يکي از بازرگانان روسي به نام ميانتيکف به بندرعباس وارد شد و در مورد انبار زغال سنگ سؤالاتي از حاکم بندرعباس پرسيد که حاکم نيز جوابي قانع کننده به او نداد (43). در اوايل سده ي بيستم امور روس ها در خليج فارس توسط نياب کنسول فرانسه در بندر بوشهر رتق و فتق مي شد، به همين دليل او از کشتي هاي تجاري روسي که به خليج فارس مي آمدند، استقبال مي کرد.
در سال 1901 روس ها ي کنسولگري در بوشهر و يک سرکنسول گري ديگر در بصره تأسيس کردند. 14 مارس 1901 شاهزاده دابيژا (44) سرکنسول روسيه در اصفهان با تشريفات خاص به همراه دو تن از بازرگانان مسلمان تابع روسيه به بوشهر آمدند. هدف اين هيأت ويژه تأسيس يک تشکيلات قدرتمند کنسولي و اقتصادي در بوشهر بود. اين هيئت همچنين از اولين کشتي بخاري روسي «کورئيلف» که در 22 مارس آن سال با کالاهاي روسي و 5 بازرگان به بوشهر رسيد، استقبال نمود.
شاهزاد دابي ژا بلافاصله به اصفهان بازگشت زيرا تا آن هنگام هيچ يک از اتباع روسيه در بوشهر اقامت نکرده بودند. تجارتخانه ي هلندي « هوتز» (45) نمايندگي کشتيراني و بازرگاني « اودسا» را در اختيار گرفت. به سال 1902 کشتي جنگي سريع السير روسي « اسکولد» (46) به همراه اووسنکو (47)، کاردار سرکنسولگري روسيه به بوشهر رسيد (48). علاوه بر آن، مدير بان بين المللي مسکو نيز همان سال به بوشهر آمد تا از نزديک وضع بندر را بررسي کند. اما در جنوب ايران هيچ گاه يک بانک روسي تأسيس نشد. در سال 1903 م. کشتي روسي « بابارين» به خليج فارس وارد شد و در اواسط همين سال شعبه ي تجارت دريايي روسيه در خليج فارس تأسيس گرديد که هر سه ماه يک بار کشتي آن ها به خليج فارس رفت و آمد مي کرد. (49)
از سال 1903 تا 1914 در حدود شصت کشتي بخاري روسي در خليج فارس تردد کرده بودند. از جمله کالاهايي که توسط کشتي هاي روسي حمل مي شد عبارت بودند از: تخته، ديرک چوبي، نفت، چيني آلات ( ظروف)، شيشه آلات، قند و شکر، آرد، مبل، اقسام شيشه، ماشين آلات کشاورزي، پارچه هاي نخي، سماور، کبريت، آبجو، مرباجات، ودکا که به خليج فارس وارد مي کردند و در برگشت خرما، سيگار، کنجد، انقوزه به ادسا مي بردند. نمايندگان کمپاني روسي در کمال آزادي به داد و ستد مي پرداختند و توليدکنندگان کالاهاي روسي نيز از اعتبارات فراوان بهره مند مي شدند. برادران کونوف (50) يکي در بصره و ديگري در بوشهر فعاليت تجاري داشتند و نمايندگي هايي نيز در بنادر بزرگ خليج فارس داير کرده بودند. آنان در انتظار بودند تا پس از گشوده شدن «داردانل» از نو آغاز به فعاليت کنند (51).
در مورد فعاليت کنسولگري روس نيز نکته ي قابل ذکر اين است که در بوشهر همواره يک گارد کنسولگري شامل ده نفر قزاق سوار اقامت داشتند. به اعضاي کنسولگري که در اهواز و شيراز خدمت مي کردند، از بوشهر حقوق پرداخت مي شد. کنسولگري بصره در سال 1901 تأسيس شد. اداموف (52)، ايوانف، ژوخولکا (53)، الفريف (54)، به عنوان کنسول و پوپوف (55)، کوتوزوف (56) به عنوان کاردار در آن جا خدمت کردند. در سال 1904 هنگامي که انگليسي ها بصره را اشغال نمودند، کوتوزوف بوشهر را ترک گفت و پس از آن ديگر کسي به جايش تعيين نگرديد. روس ها در عين حال به کارهاي فرانسويان در خليج فارس رسيدگي مي کردند. در سال 1904 روس ها در بندرعباس يک کنسولگري تأسيس کردند که دو دوسنکو (57) مسئوليت اداره ي آن را بر عهده داشت. (58)
تا سال 1914 م، مسير تردد کشتي هاي روسي از داردانل و سواحل عثماني بود که پس از تخليه و بارگيري، مجدد به خليج فارس مي آمدند. کشتي هاي روسي علاوه بر سواحل ايران به سواحل عربي نيز رفت و آمد مي کردند. کشتي روسي موسوم به « نيژني نوگورود» به مسقط تردد داشت و يک نوبت صاحب منصبان روسي را براي ديدار با سلطان عمان به مسقط برد. (59)
سديد السلطنه در مورد پايان فعاليت روس ها در خليج فارس مي نويسد جنگ جهاني اول باعث شد تا روس ها بسياري کنسولگري هاي خود را در خليج فارس تعطيل کنند. از جمله ي آن ها کنسولگري بصره بوده که کنسول آن، کتزوف، وقتي انگليسي ها بصره را تصرف کردند، به روسيه رفت. در بحبوحه ي انقلاب 1917 کنسولگري روسيه در بوشهر نيز تعطيل شد. (60)
آنچه گذشت خلاصه اي از فعاليت روس در خليج فارس، در ابتداي قرن بيستم بود که علي رغم تضادهاي موجود بين روس و انگليس، روس ها همچنان از لحاظ تجاري در خليج فارس فعال بودند و اين گزارش ها نمونه اي از اين فعاليت ها است؛ اما اين فعاليت ها و اقدامات اقتصادي در مقابل تجارت انگليسي ها در خليج فارس بسيار ناچيز بود.
اگرچه تهديد روسيه براي انگليس و هندوستان همواره از طرف منابع روسي رد شده است ولي منابع انگليسي اين تهديد را همواره در مکتوبات خود آورده اند. اين موضوع ( تهديد روسيه براي هندوستان) براي نخستين بار توسط سرجان ملکم مطرح شد و از زماني که روس ها قفقاز را تصرف کردند و معاهده ي ترکمانچاي را با ايران منعقد نمودند و ايران به عنوان يکي از راه هاي دسترسي به هندوستان مطرح شد، جديت بيشتري به خود گرفت. (61)

راه آهن اروپا و خليج فارس و اهميت آن براي انگلستان در جلوگيري از دسترسي روسيه به خليج فارس

انگيزه ي انگليسي ها در حمايت از راه آهن اروپا به خليج فارس در راستاي ترس انگلستان از ايجاد راه آهن روسيه در ترکستان و گسترش شعبات آن بود. هر چه پيشرفت ساخت راه آهن روسيه از ترکستان به نزديکي مرزهاي هندوستان بيشتر مي شد، بر شدت وحشت انگليس افزوده مي گرديد، به ويژه زماني که مشاهده مي کردند روسيه بين تفليس و باکو راه آهن احداث مي کند. از طرف ديگر انگليسي ها مشاهده مي کردند که دولت تزاري روسيه مشغول مساحي ترکستان است و مي خواهد که در ايران راه آهن احداث کند. بهترين توصيفي که از خطر روسيه ارائه شده از آن بارون فون کوهنفيلد (62) است که مي گويد: « روسيه يک دفعه به طور ناگهاني يا در نتيجه ي يک جنگ مخرب به خليج فارس نخواهد رسيد بلکه از اغتشاش و تشنج و اضطراب اروپا استفاده خواهد کرد. يعني منتظر آن روزي مي وشدکه قاره ي اروپا گرفتار اختلافات بين خود باشد تا دوباره يک قدم به طرف جلو يعني به طرف خليج فارس بردارد و هر مرتبه مسافتي از ارمنستان به طرف خيوه و بخارا پيش رود و هر بار قطعاتي از ايران منتزع کند». به نظر او مهم ترين راه هايي که روسيه براي اجراي نقشه ي خود ناگزير بود انتخاب کند عبارت بودند از1) راه بين قارص و دره ي فرات و عبور از عراق؛ 2) راه بين ايروان و عراق از طريق موصل در وادي دجله که بعد از تقاطع با راه اول از بغداد عبور مي کند؛ 3) راه تبريز - شوشتر؛ 4) راه تهران شوشتر از طريق اصفهان و از آن جا به خليج فارس. همين که روسيه، فرات را قبضه کرد، فتح سوريه و آسياي صغير از طريق حلب و انطاکيه براي او سهل و آسان خواهد بود. اين سرزمين مانند يک قطر يک جسم مربعي است که دو زاويه ي غربي آن در کنار مديترانه و دو زاويه ي شرقي آن در ساحل درياي خزر و خليج فارس قرار گرفته است که همه ي خطوط مسير روسيه در آنجا سر به هم مي گذارد. به اين ترتيب مسلم است که قبضه کردن دره ي فرات به صورت نهايي، قبضه کردن اراضي واقع در حدود مربع مزبور است. در اين صورت لازم است که هدف سياسي و دفاعي روسيه قبضه کردن دره ي فرات باشد. چنان که بايد هدف دشمنان روسيه اين باشد که با تمام قوا نگذارند روسيه در اين قسمت موفق شود. بنابراين خط آهن که در طول اين مربع گشوده شود تا انطاکيه را به خليج فارس متصل سازد، از امور لازم و مسلم است، اين راه آهن يگانه راهي است که براي تجهيزات و رسانيدن قشون کافي در هر لحظه به دره ي فرات و قسمت شمالي عراق براي هجوم بر اهداف قشون روسيه و متوقف ساختن آنان نهايت ضرورت را دارد. (63)

راه آهن روسيه به خليج فارس و دلايل ناکامي آن

روس ها با توجه به موقعيت جغرافيايي اين کشور براي دستيابي به آسياي مرکزي و در نهايت چين از يک طرف و هم چنين نزديک شدن به مرزهاي ايران و دستيابي از طريق آن کشور به خليج فارس، شروع به ساختن راه اهن در ماوراي قفقاز نمودند. خطوط راه آنهن روسيه متعدد بودند. يک رشته از اين خطوط، شرق درياي خزر از کراسنوودسک (64) ( قزل سو)، عشق آباد به مرو و تاشکند و سپس تا خجند و انديجان مي رسيد و يک رشته نيز مرو را به مرز افغانستان تا کوشکي متصل مي کرد. در بخش غربي نيز روس ها يک خط راه آهن از مسکو به باکو کشيدند. (65) روس ها هم چنين علاقه داشتند خط آهن روسيه را از ميان ايران تا بندرعباس و بوشهر و تا نواحي شرق درياي عمان توسعه دهند. به ويژه بندرعباس مورد توجه مخصوص روس ها بود، زيرا در آن جا به دنبال ايجاد يک پايگاه دريايي بودند. داشتن يک چنين راه آهني در خليج فارس و درياي عمان به روسيه اين فرصت را مي داد که بر ايران و کشورهاي همسايه بيشتر کنترل و نفوذ داشته باشد. هم چنين اين راه آهن به کشتي هاي روسي که از راه کانال سوئز و شمال اقيانوس هند به شرق دور مي رفتند، خدمات مي رسانيد. اما طبق گفته ي نويسندگان انگليسي طرح ايجاد چنين راه آهني توسط مقامات غير رسمي و رده پايين روس به دولت تزاري روسيه پيشنهاد مي شد و غالباً مقامات بالاتر و رسمي آن را تصويب نمي کردند و دلايل مخالفت اين مقامات، هزينه هاي زياد اجراي اين طرح، اعزام نيرو براي نگهداري خطوي آهن و هم چنين ترس از مخالفت انگليس بود زيرا اين طرح مي توانست باعث درگيري نظامي با انگليس شود بود (66). همين مسائل باعث ناکامي روسه ها در ساخت خط آهن بين روسيه و خليج فارس شد. اما روس ها نه تنها خودشان نمي توانستند به ايجاد سيستم حمل و نقل در ايران بپردازند، بلکه کشورهاي ديگر را نيز از اين کار منع مي کردند و با نفوذي که در دولت مرکزي ايران داشتند مانع از واگذاري پروژه هاي راه سازي ايران به کشور ديگري جز روسيه مي شدند. اما واگذاري امتياز راه آهن برلين - بغداد در سال 1899 از سوي عثماني به آلمان، نگراني روس ها را در پي داشت و روزنامه هاي روسي همواره بر عليه اتحادهاي پنهان بين آلمان و انگليس تبليغ مي کردند. روزنامه هاي روسي مي نوشتند که اين امتياز به آلمان در آسياي صغير آزادي عمل مي دهد. روزنامه نگاران روسي معتقد بودند وقتي که آلمان ها راه آهن خليج را از غرب مي کشند، روس ها هم بايد بلافاصله شروع به ساختن جاده اي از شمال به خليج فارس کنند. (67)
اما مهم ترين عاملي که روس ها را واداشت تا از تصميم خود دست بکشند، علي رغم اينکه مي دانستد دولت روسيه به دلايل مالي و سياسي نمي تواند از چنين طرح هايي حمايت کند، ترس از انگليس بود. روس ها فکر مي کردند که ادعاي ساخت يک جاده از شمال، انگليس را تشويق به ايجاد راه آهن از جنوب مي کند. در ادامه همين مباحثات بود که موراويف، وزير خارجه ي روسيه در ژانويه ي 1900 اعلام کرد که دولت او تصميمي مبني بر ساختن جاده در ايران و داشتن بندري در خليج فارس ندارد (68). روس ها علاوه بر ايران، همچنين در نظر داشتند با موافقت « باب عالي» طرح راه آهن از طرابلس تا کويت ( از راه حمص، بغداد و بصره) را اجرا کنند. (69)
به دليل اهميت اين خط آهن، در آرشيو وزارت امور خارجه ي ايران نيز اسنادي در اين مورد وجود دارد. از جمله سندي است به تاريخ 13 رجب 1315 هـ ق/1901 م که از کارگزاري خرمشهر به وزارت امور خارجه ي ايران نوشته شده است. در اين سند آمده است: « روزنامه هاي انگليسي و روسي شرحي مبسوط از راه آهني که روس ها خواهند ساخت از مشهد به سيستان و بندرعباس مي نويسند. اگر اين راه ساخته شود روي صفحه ي ايران و پوليتيک آن را تغيير مي دهد و آن وقت دولتين روس و انگليس و ايران هر سه لابدند که قرار دوستي در ماده ي ايران بدهند که من بعد اضطراب جنگ به کلي تمام شود».(70)

خليج فارس در مباحثات قرارداد 1907 بين روسيه و انگليس

موضوع خليج فارس در قرارداد 1907 از مسائل مهم تاريخ جنوب ايران در اوايل قرن بيستم است. طبق اسناد محرمانه ي سياسي، در ارتباط با خليج فارس، بريتانيا مي خواست به هر نحو، وضع موجود در منطقه حفظ شود و قرارداد طوري باشد که حقي براي روسيه در خليج فارس قائل نشود. سرادوارد گري، وزير خارجه ي وقت انگليس از ايزولسکي، وزير خارجه ي وقت روسيه خواست که با آوردن شرطي در مقدمه ي پيمان، روسيه وضع موجود در خليج فارس و توفق بريتانيا را در اين ناحيه به رسميت بشناسد. (71) اما روسيه از آوردن چنين شرطي خودداري مي کرد و ايزولسکي معتقد بود که با الحاق ماده ي مربوط به خليج فارس، روسيه و بريتانيا در مورد سرزمين هايي مذاکره مي کنند که کشورهاي ديگر هم در آن جا منافع دارند و اگر بريتانيا اصرار کند بايد به قدرت هاي ديگر هم مراجعه کند و در نتيجه مذاکرات منتهي به هدف نمي شود. علاوه بر آن، اگر حق بريتانيا در خليج فارس را تصديق کند به رابطه ي روسيه و آلمان خدشه وارد مي شود و آلمان به شکلي عدم رضايت خود را از اين موضوع نشان خواهد داد. (72) اين عقيده ي روس ها چندان براي بريتانيا و حکومت هند مورد توجه نبود. اين کشور در خليج فارس احاطه ي کامل داشت و شيوخ منطقه در طول سده ي گذشته، با عقد پيمان هاي مشابه، تحت الحمايگي او را پذيرفته بودند و کمتر مسأله اي در خليج فارس وجود داشت که انگليسي ها به نوعي در آن مداخله و نظارت نداشته باشند. اين مطلب را نيکلسون در يادداشت خود به گري اين گونه عنوان کرده است: « راجع به خليج فارس ما براي دفاع از منافع و مصالح خود در آن نواحي داراي مهمات بحريه اي مي باشيم که هيچ دولتي نمي تواند با آن مقاوت ورزد و به اين جهت براي اينکه از تمايل و تعجيل ايزولسکي که مي خواهد با اين ترتيباتي که ما تقريباً در آن توافق حاصل کرده ايم امضا شود، استفاده نماييم (73)»، در ادامه نيکلسون از گري سفير انگليس در روسيه خواست تا عبارت « بريتانياي کبير منافع ويژه اي در خليج فارس دارد» را جايگزين « وضع موجود» کند (74). اين بار نيز ايزولسکي از آوردن هر کلمه درباره ي خليج فارس امتناع کرد. (75) گنجاندن موضوع خليج فارس در پيمان، مورد علاقه و خواسته ي سياسيون حکومت هند بود. و بنابراين با پافشاري آن ها، لندن چند راه حل دارد (76). يکي از راه حل ها اين بود که بريتانيا اعلاميه اي درباره ي مصالح مخصوص خود در خليج فارس به ضميمه ي قرارداد منتشر کند و نيکلسون موافقت ايزولسکي را درباره ي آن جلب کند. اما علت اينکه سر ادوارد گري خواستار حفظ وضع موجود در خليج فارس و برتري انگليس در اين منطقه بود و تأکيد داشت که اين موضوع به رسميت شناخته شود، اين بود که مي دانست اگر اين را مسئله وارد متن قرارداد نکند، ممکن است مورد حمله ي لرد لنسدون و کساني که با سياست انگليس در خليج فارس در طول سال هاي 1903-1901 م. مخالف بودند، قرار گيرد. (77)
بالاخره پيشنهاد شناختن نفوذ و حفظ وضع موجود در خليج فارس با ايزولسکي به مذاکره گذاشته شد و او پذيرفت که بريتانيا اعلاميه اي به ضميمه ي قرارداد منتشر کند. به اين ترتيب در 20 اوت 1909 نيکلسون از پترزبورگ يادداشت دولت ايزولسکي را مبني بر موافقت روسيه با درج عبارت زير در قرارداد به لندن ارسال کرد: « کابينه ي امپراتوري منکر شناسايي ويژه ي انگلستان در خليج فارس نمي باشد (78)»؛ روزي که گري اجازه ي امضاي قرارداد را به نيکلسون داد او اين اعلاميه را در مورد خليج فارس بدان افزود « اين قرارداد محدود است به آن نواحي ايران که متقابلاً بر سرحدات بريتانياي کبير و روسيه و ايران اصطکاک دارد و خليج فارس قسمتي از آن نمي باشد» و فقط يک طرف آن در خاک ايران واقع است و به اين جهت مناسب به نظر نيامده است که در ضمن قرارداد يک اعلاميه ي مثبتي راجع به منافع خاص بريتانيا در خليج فارس که نتيجه ي فعاليت هاي بيش از يک صد سال بريتانياي کبير در آن آب هاست، مطرح گردد.»(79)
دولت روسيه با امضاي اين بيانيه قبول کرد که منافع ويژه ي بريتانيا در خليج فارس را انکار نمي کند و قرارداد 1907 هيچ تغييري در وضع موجود در خليج فارس ايجاد نخواهد کرد. به اين ترتيب طبق مفاهيم استخراج شده از اسناد محرمانه ي سياسي، خليج فارس در منطقه ي بي طرف قرار گرفته بود. (80) اما طبق گفته ي منابع انگليسي از سال 1907 به بعد نقش روسيه در خليج فارس و تلاش هاي مأموران آن کشور براي تأثيرگذاري در خليج فارس به کلي از بين رفت؛ و اين کشور ديگر ادعايي براي رسيدن به پايگاه درياي و بندري در خليج فارس نداشت. اما در مقابل با توجه به منطقه ي تحت نفوذ بريتانيا از مرز افغانستان تا بندرعباس و چيرگي بر تنگه ي هرمز، نظارت انگلستان بر مناطق استراتژيک خليج فارس بيشتر شد. (81) به اين ترتيب با انعقاد قرارداد 1907 م. روس ها درخواست ايجاد يک بندر در خليج فارس را رها کردند. (82)
بعد از قرارداد 1907 تمام توجه انگلستان در خليج فارس به منطقه ي بي طرف کارون و خوزستان جلب شد (83) و تا زمان جنگ جهاني اول تمام فعاليت هاي اقتصادي انگليس منحصر به نواحي کارون بود با کشف نفت در سال 1908 در خوزستان و رفع خطر روسيه از خليج فارس و محو درخواست آن کشور براي کسب پايگاه بندري در خليج فارس پس از انعقاد قرارداد 1907 تا حدودي خيال انگليس راحت شد، چنانکه سر ادوارد گري گفت که قرارداد 1907 ما را از پيشرفت هاي آينده ي روسيه به سمت مرزهاي هند محفوظ نگه مي دارد و مشکل جنگ تا حدودي براي ما رفع شده است و صلح براي ما امنيت بيشتري مي آورد (84). هر چند انگلستان موقعيت خود را در ناحيه ي کارون مستحکم تر مي کرد، اين احتمال نيز بيشتر مي شد که نفوذ روسيه طبق قرارداد 1907 به نواحي جنوبي محدودتر شود. در چنين شرايطي نمايندگان انگليس در آذربايجان با آرامش بيشتري در مقابل روس ها سياست فريب را پيشه کردند و به علت مجاورت دو مرکز نفوذ انگليس در ايران ( بندرعباس و کرمان) با نواحي کارون، اروندرود و دجله و فرات، پس از اشغال فلسطين و حلب، سلسله ي زنجير انگليسي ها، هند را به مصر وصل مي کرد. (85) در سال 1908 نايب السلطنه ي انگليسي هند پيشنهاد ايجاد يک کنسولگري را در بندر لنگه دارد و هم چنين پيشنهاد کابل زيردريايي را مطرح کرد. اما اين مسئله طبق قرارداد 1907 با منافع روسيه در تضاد بود و لرد مينتو ادعا مي کرد که با اين اقدامات نه تنها نقشه کشي و توطئه ي آلماني ها را به هم مي زند، بلکه براي صنعت نوپاي نفت که در حال گسترش است و دولت ايران به دليل اوضاع وخيم اين کشور نمي تواند محافظت از اين مناطق را بر عهده بگيرد، لازم و ضروري است (86).
از سال 1911 به بعد موضوع بحرين و سيطره ي بريتانيا بر شيخ عيسي، حاکم بحرين مطرح شد. از ديگر دغدغه هاي انگليسي ها مسئله ي شيخ خزعل و پيامدهاي کشف نفت در محمره و خوزستان بود. با توجه به اينکه سوخت کشتي هاي انگليسي از زغال سنگ به نفت تغيير پيدا کرد، اهميت نفت و مناطق نفت خيز خوزستان براي انگليس دو چندان شد. در حدود سال 1914 همزمان با شروع جنگ جهاني اول، محمره تقريباً تحت تسلط انگليس قرار گرفت و قبل از آن نيز انگليس در جزيره ي هنگام براي مقاصد نظامي در سال 1912 يک انبار زغال تأسيس کرده بود. با تمام مشکلاتي که روس ها داشتند، در سال 1913 مفاد قرارداد 1907 را به انگليسي ها گوشزد کردند و به طرح خط راه آهني اشاره مي کردند که در راستاي رقابت با تجارت انگليس بود. روس ها در اين سال ها هم چنين با آلمان در جنوب ايران رقابت مي کردند. با تمام اين اوصاف انگلستان با ديپلماسي فعال خود براي خليج فارس امنيت کاملي در راستاي منافع خود به وجود آورد و جنگ جهاني اول اين امنيت را کامل تر کرد و براي چندين سال اين وضعيت ادامه داشت. تجارت آلمان در خليج فارس از هم پاشيد، امپراتوري عثماني سرنگون شد و دولت تزاري روس نيز در اثر انقلاب و جنگ هاي داخلي با مشکلات جدي مواجه گرديد. (87) در مجموع در اوايل قرن بيستم در رقابت با ديگر کشورهاي اروپايي تا آغاز جنگ جهاني اول، انگليس نه تنها در رقابت با روسيه پيروز ميدان بود و با سياست هاي مزورانه ي خود روسيه ي تزاري را با دادن کمترين امتيازاتي از خليج فارس دور کرد، بلکه در مصاف با ساي کشورهاي اروپايي نيز فاتح صحنه ي رقابت هاي خليج فارس بود و او براي اين منظور از هر حربه اي از جمله اتحاد با شيوخ حوزه ي خليج فارس و نفوذ در رؤساي عشاير و قبايل جنوب ايران استفاده مي کرد.

برآمد

« حفظ وضع موجود»(Status Quo) در خليج فارس و عدم دستيابي روسيه و ديگر کشورهاي اروپايي به بنادر خليج فارس و جلوگيري از ساخت خط آهني که منتهي به يکي از بنادر و سواحل خليج فارس شود و محافظت از هندوستان و راه هاي دستيابي به اين کشور زرخيز که در فرضيه ي اين تحقيق نيز عنوان شد، همواره از اهداف اصلي انگلستان در رقابت با روسيه از ابتداي قرن بيستم است که ريشه در مسائل و مشکلات بين المللي اين دو دولت در سال هاي قبل از آن دارد و چگونگي و چرايي دست نيافتن هيچ کشور اروپايي به خليج فارس و هندوستان از مسائلي است که در اين سخن پاياني به آن پرداخته مي شود. « حفظ وضع موجود» در خليج فارس صرف تلاش هاي ديپلماتيک انگليس نبوده است بلکه شرايط جهاني، اوضاع داخل روسيه و اختلاف نظر بين مقامات دولتي آن کشور بر سر مسائل خليج فارس، بعد مسافت روسيه از خليج فارس و رقابت هاي ديگر دول اروپايي با روسيه و انگلستان نيز در فراهم شدن اين وضعيت تأثير گذار بوده است.
راه دستيابي روسيه به خليج فارس نيز تنها از طريق ايرن نبوده است؛ اگرچه ايران به دليل نفوذ روسيه به ويژه از ابتداي قرن نوزدهم و انعقاد قراردادهاي گلستان و ترکمان چاي بهترين راه رسيدن روسيه به خليج فارس بوده است. امپراتوري عثماني نيز همواره به عنوان يکي از راه هاي رسيدن به خليج فارس و آب هاي گرم جان و در اختيار داشتن تنگه هاي « بسفر» و « داردانل» مدنظر دولت تزاري روس بوده است و به همان اندازه که روس ها در پي دستيابي بندري در سواحل شمالي خليج فارس بودند، همواره به بندرعباس نگاه ويژه اي داشتند.
در آن سو و در سواحل جنوبي خليج فارس نيز کويت همواره مدنظر روس ها بوده است و راه رسيدن به کويت نيز از طريق امپراتوري عثماني براي روسيه مهيا مي شد. انگليسي ه نيز در ابتداي قرن بيستم با تدابير سنجيده و اتحاد با قبايل و شيوخ خليج فارس به اين مقاصد روس ها پي برده بودند و حرکات روس ها را در خليج فارس به شدت زير نظر داشتند. اما شرايطي پيش آمد که روس ها ناگزير شدند دستيابي به خليج فارس دست بکشند، برخي از اين شرايط از اين قرارند: از يک طرف به خاطر شکست روسيه در جنگ با ژاپن در سال 1905، اختلافات داخلي بين دولتمردان روسي، انقلاب 1905 در روسيه، نفوذ آلمان در شرق نزديک، مشکلات اقتصادي که در ابتداي قرن بيستم گريبانگير آن کشور شد، ترس از اينکه ساخت خط آهن و جاده از شمال به جنوب ايران بازار سنتي شمال ايران را که منحصر به کالاهاي روسي بود را در اختيار کالاهاي انگليسي قرار دهد، هراس از ايجاد خط آهن انگليس از جنوب به شمال در پاسخ به ساختن خط آهن شمال به جنوب ايران توسط روسيه، مخالفت وزير درياداري روسيه با ايجاد بندري براي انبار زغال سنگ در خليج فارس که آن را طعمه ي خوبي براي دشمنان خود از جمله انگليس مي دانست، رقابت با آلمان که در آن ايام خود را حامي امپراتوري مي دانست و روسيه که همواره کنترل بخشي از تنگه هايي که درياي سياه را به درياي مديترانه متصل مي کرد، در اختيار داشت نمي توانست نقش آلمان را ناديده بگيرد، هزينه ي نگهداري خط آهن از شمال به جنوب ايران و ديگر مسائل، شرايطي را به وجود آورد که مورايف را واداشت اعلام کند که دولت روسيه تصميم گرفته است در داخل ايران راه آهني نسازد و بندري را در خليج فارس تحت تصرف در نياورد و دلايل اين کار را نيز عدم صرفه ي اقتصادي و در نهايت عدم رويارويي مستقيم نظامي با انگلستان مي شد قلمداد کرد و از آن به بعد تا انعقاد قرارداد 1907 و موضوع تقسيم ايران، افغانستان و تبت، روس ها، انگلستان را نه به عنوان دشمن بلکه به عنوان رقيب به حساب مي آوردند.
از طرف ديگر انگليسي ها که ترس دستيابي روسيه به هند از راه هاي مختلف از جمله خليج فارس را درک کرده بودند به هر شکل ممکن درصدد بودند تا دسترسي روسيه و ديگر کشورهاي اروپايي از جمله آلمان را به خليج فارس در ابتداي قرن بيستم محدود کنند. عليرغم اينکه در سال 1900 از مجموع 327 فروند کشتي بخاري که در خليج فارس تردد داشتند به استثناي شش فروند و نيز بيش از هشتاد درصد کالاي حمل شده متعلق به هندوستان بود، با وجود اين، مانع کارهاي تجاري ديگر کشورهاي اروپايي از جمله روسيه در خليج فارس نمي شدند و ايجاد خطوط کشتيراني تجاري روس ها در خليج فارس و فعاليت اقتصادي آلمان در بنادر و سواحل خليج فارس نشان از اين مهم دارد. اما اگر روسيه و ديگر کشورهاي اروپايي در پي دستيابي به يک پايگاه دريايي يا اقدام به اعزام کشتي هاي جنگي به خليج فارس مي کردند، با واکنش شديد انگليسي ها مواجه مي شدند و انگليسي ها حاضر بودند به ظاهر در مقابل اين اقدامات دست به عمليات نظامي بزنند. اهميت خليج فارس در ابتداي قرن بيستم در گفته هاي بسياري از دولتمردان انگليسي از جمله لرد کرزن و نمايندگان پارلمان انگليس که خواستار « حفظ وضع موجود» در خليج فارس بودند، به خوبي نمايان است.
در قرارداد 1907 نيز به خوبي نمايان است که « حفظ موجود» در خليج فارس و منافع اقتصادي و سياسي آن براي انگليس از عوامل مؤثر در انعقاد قرارداد 1907 بين روس و انگليس بوده است و اگر طرفين در زمينه ي خليج فارس به توافقي نمي رسيدند ( که اين توافق در نهايت به نفع انگليس تمام شد)، ممکن بود که قرارداد 1907 نيز منعقد نشود و اختلافات آن مقطع روس و انگليس رفع نگردد. اما بعد از انعقاد قرارداد 1907 تا جنگ جهاني اول فعاليت روس ها در رقابت با انگليس تا حدودي از بين رفت و انگليس نيز بعد از کشف نفت در سال 1908 در خوزستان تمام تلاش خود را در ناحيه ي نفت خيز خوزستان به کار گرفت. بعد از قرارداد 1907 از تکاپوهاي تجاري و سياسي روس ها در خليج فارس به شدت کاسته شد و با اتحاد روسيه و فرانسه و پيوستن انگليس به اين دو کشور با وساطت فرانسه که اتفاق مثلث شکل گرفت و آغاز جنگ جهاني، اين انگلستان بود که با سياست هاي مزورانه اش پيروز صحنه ي رقابت هاي خليج فارس در ابتداي قرن بيستم شد.
کتابنامه :
1- اسناد محرمانه ي سياسي، « سياست انگليس و روس در ايران قبل از جنگ»، به کوشش علي اکبر سليمي، تهران: مطبعه حسين باقرزاده، 1311.
2- سديد السلطنه، محمد علي: تاريخ مسقط و عمان و بحرين و قطر و روابط آن ها با ايران، به کوشش احمد اقتداري، تهران: دنياي کتاب، 1370.
3- فرامرزي، احمد: راه آهن اروپا و خليج فارس، تهران: کتابخانه ي ابن سينا، 1346.
4- کاظم زاده، فيروز: روس و انگليس در ايران (1914-1864)، ترجمه ي منوچهر اميري، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چاپ دوم، 1371.
5- ليتن، ويلهلم: ايران از نفوذ مسالمت آميز تا تحت الحمايگي (1919-1860)، ترجمه ي مريم ميراحمدي، تهران: انتشارات معين، 1367.
6- محمود، محمود: تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس، ج2، تهران: اقبال، 1353.
7- ناظم، حسين: روس و انگليس در ايران، ترجمه ي فرامرز محمدپور، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1380.
8- وادالار، ر. خليج فارس در عصر استعمار، ترجمه ي شفيع جوادي، تهران: سحاب کتاب، 1356.
9- وثوقي، محمد باقر: تاريخ خليج فارس و ممالک همجوار، انتشارات سمت، 1384.
10- کنسولگري انگلستان ( بوشهر): ( مشروطيت جنوب ايران به گزارش باليوز بريتانيا در بوشهر 1915-1905 م/ 1323-1323 هـ ق)، ترجمه ي حسن زنگنه، تهران/ بوشهر: موسسه ي مطالعات تاريخ معاصر ايران، بنياد ايران شناسي شعبه استان بوشهر، 1386.
11- ترنزيو، پيرکارلو، رقابت روس و انگليس در ايران و افغانستان، ترجمه ي عباس آذرين، تهران: علمي فرهنگي، چاپ دوم، 1362.
12- جناب، محمدعلي: خليج فارس، نفوذ بيگانگان و رويدادهاي سياسي، تهران: پژوهشگاه علوم انسانيا.
13- حبيبي، حسن و وثوقي، محمدباقر: بررسي تاريخي، سياسي و اجتماعي اسناد بندرعباس (1321-1226 هـ ق)، تهران: انتشارات بنياد ايران شناسي، چاپ اول، 1387.
14- حسن نيا، محمد و ططري، علي: قرارداد هزار و نهصد و هفت به روايت اسناد وزارت امور خارجه ايران، تهران: خانه ي کتاب، 1387.
15- حقيقت، عبدالرفيع: روابط خارجي ايران از کهن ترين زمان تاريخي تا عصر حاضر، تهران: کوشش؛ 1381.
16- زنگنه، حسن: ميرمهنا و شهردريا، قم: موسسه ي فرهنگي همسايه، 1377.
17- سديد السلطنه، محمد علي: بندرعباس و خليج فارس، « اعلام الناس في احوال بندرعباس». به کوشش احمد اقتداري، تهران: دنياي کتاب، 1363.
18- وحيد مازندراني، غ: قرارداد 1907 روس و انگليس راجع به ايران، تهران: کتابخانه ي سقراط، 1328.
19- هوشنگ مهدوي، عبدالرضا، تاريخ روابط خارجي ايران، تهران: سيمرغ، 1355.
20- Berylj, Williams: « the strategic, background to the anglo Russian entente of august 1907». The historical jounal, vol.9,no.3,1966,pp.360-373.
21- Cooper Busch, Briton: Britain and the Persian Gulf(1894-1914) University of california press,1967.
22- Curzon: Persia And The Persian Question, Frank Cassco LTD, 1966.
23- Lorimer: Gazetteer Of the Persian Gulf, oman and central Arabia, historical, 1915.
24- Lorimer: Gazetteer Of the Persian Gulf, oman and central Araia. .1986.
25- Lynch, H.F.B.: The Persian Gulf, The Imperial and Asiatic Quarterly Review, and Qriental and Colonial Record, April 1902, pp.225-234.
26- Saldanha, J. A.: The Persian Gulf Precis of Corrsepondence Regardiny The Affairsof The Persian Gulf, 1810-1853. Calcctta. 1906.
27- The recent anglo-russian convention, the American journal of internatonal law, vol. 1. no 4. oct. 1907,pp.979-984.
28- Yapp. M. A: «British perception of the Russian threat to india», modern Asian Studies, Vol.21, no.4, 1987, pp. 647-665.
29- Yodfat, A.and Abiar m.: in the direction of the Persian Gulf: in the soviet union and the persian golf, London, frank cass and company limited, 1972.
30- Wilson, sir Arnold sw: Persia. A. Political officers Diary, 1907-1914, oxford university press, 1940.

پي نوشت :

1- دکتراي تاريخ از دانشگاه تهران.
2- status Quo.
3- حسن نيا، محمد و ططري، علي: قرارداد هزار و نهصد و هفت به روايت اسناد وزارت امور خارجه ايران، تهران: خانه کتاب، 1387، ص 14 و 15.
4- وثوقي، محمد باقر: تاريخ خليج فارس و ممالک همجوار، تهران: انتشارات سمت، 138/4، ص 365.
5- Berylj. Williams: «the strategic. background to the anglo Russian entente of august 1907». The Historical jounal. vol.9. no.3.1966.pp.362-3.
6- زنگنه، حسن: ميرمهنا و شهردريا، قم: موسسه فرهنگي همسايه، 1377، ص 204.
7- Gurzon: Persia And The Persian Question, Frank Cassco.LTD.1966.p.297-598
8- ويلهلم: ليتن: ايران از نفوذ مسالمت آميز تا تحت الحمايگي (1919-1860)، ترجمه ي مريم ميراحمدي، تهران: انتشارات معين، 1367، ص 85-86.
9- briton coper busch: britain and Persian Gulf (1894-1914) university of california press,1967.p. 115-116.
10- Ibid.p.120.
11- محمود، محمود: تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس، ج2، تهران: اقبال ، 1353، ص 90-89.
12- lynch. H. F. B.:« The Persian Gulf» The Imperial and Asiatic Quarterly Review and Qriental and Colonial Record. April 1902.pp.230-32.
13- Saldanha. J. A.: The Persian Gulf Precis of Corrsepondence Regardiny The Affairsof The Persian Gulf. 1810-1853. Calccutta. Vol. 8. 1906.p.92-93.
14- مهدوي، عبدالرضا هوشنگ، تاريخ روابط خارجي ايران، تهران: سيمرغ، 1355، ص 273.
15- Lorimer: Gazetteer Of The Persian Gulf, oman and central Arabla. historical Part IA. 1915.p.374-375..
16- محمدعلي، جناب: خليج فارس نفوذ بيگانگان و رويدادهاي سياسي، تهران: پژوهشگاه علوم انساني، بي تا، ص 176.
17- حقيقت، عبدالرفيع: روابط خارجي ايران از کهن ترين زمان تاريخي تا عصر حاضر، تهران، کوشش، 1381، ص 446.
18- کنسولگري انگلستان ( بوشهر): مشروطيت جنوب ايران به گزارش باليوز بريتانيا در بوشهر1915-1905 م/1333-1323 هـ ق. ترجمه ي حسن زنگنه، تهران/ بوشهر: موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، بنياد ايران شناسي شعبه استان بوشهر، 1386، ص 49.
19- همان، صص 4-53.
20- همان، ص 158.
21- همان، ص 43.
22- همان، ص 245.
23- Sir arnold Wilson, sw: Persia, A Political Officers Diary. 1907-1914. oxford university press. 1940-1941. p5.
24- ibid. p 241.
25- Yodfat. A and Abir.m: in the direction of the persian gulf: in the soviet union and the persian golf, london frank cass and company Limited 1972.p.21..
26- Williams Berylj, Ibid, p. 361.
27- وثوقي، پيشين، ص 467.
28- Saldanha, Ibid.p.92-93.
29- وثوقي، پيشين، ص 467-468.
30- وادالا، ر: خليج فارس در عصر استعمار، ترجمه ي شفيع جوادي، تهران: سحاب کتاب، 1356، ص 43 و 54.
31- جناب، پيشين، ص 129.
32- کاظم زاده، فيروز: روس و انگليس در ايران (1914-1864)، ترجمه ي منوچهر اميري، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چاپ دوم، 1371، ص 392-398.
33- ويلهلم ليتن، پيشين، ص 18.
34- منظور پرچم است.
35- حبيبي، حسن، و وثوقي، محمدباقر: بررسي تاريخي، سياسي، و اجتماعي اسناد بندرعباس (1321-1226 هـ ق)، انتشارات بنياد ايران شناسي، چاپ اول، 1387، ص 372.
36- حبيبي و وثوقي، پيشين، ص 375.
37- ليتن، پيشين، ص 19-20.
38- Tavilof.
39- Desachansky.
40- Syromiatnikoff..
41- Valadimir.
42- وادالا، پيشين، ص 52 و 53.
43- Lorimer.Ibid. p. 365.
44- Dadbija.
45- Hotz.
46- Askold.
47- Awsenko.
48- وادالا، پيشين، ص 53.
49- سديدالسلطنه، محمدعلي: بندرعباس و خليج فارس « اعلام الناس في احوال بندرعباس»، به کوشش احمد اقتداري، تهران: دنياي کتاب، 1363، ص 650.
50- Konoff.
51- وادالا، پيشين، ص 54.
52- Adamoff.
53- Joukholka.
54- Olferieff.
55- Popoff.
56- Kutouzoff.
57- Dwseenko.
58- همان، ص 55.
59- سديدالسلطنه، محمدعلي: تاريخ مسقط و عمان و بحرين و قطر و روابط آن ها با ايران، به کوشش احمد اقتداري، تهران: دنياي کتاب، 1370، ص 162-165.
60- سديدالسلطنه، محمدعلي: پيشين، 1363، صص 653-652.
61- Yapp. M. A.: «British perception of the Russian threat to india». modern asian studies, vol. 21. no. 4. 1987. pp. 648-49.
62- Kohenflied.
63- فرامرزي، احمد: راه آهن اروپا و خليج فارس، تهران: کتابخانه ابن سينا، 1346، 16-18.
64- Krasnovodsk (Qizil-su).
65- Yodaft and Abir, Ibid. p. 22-23.
66- Briton Cooper Busch, Ibid.p.119.
67- Yodaft and Abir, Ibid, p. 25.
68- Ibid.p 24-25.
69- ibid.p. 27.
70- حبيبي، حسن و وثوقي، محمدباقر، پيشين، ص 365.
71- اسناد محرمانه ي سياسي « سياست انگليس و روس در ايران قبل از جنگ»، به کوشش علي اکبر سليمي، تهران: مطبعه حسين باقرزاده، 1311، ص 119.
72- همان، ص 129.
73- همان، ص 130.
74- همان، ص 140.
75- وحيد مازندراني، غ: قرارداد 1907 روس و انگليس راجع به ايران، تهران: کتابخانه ي سقراط، 1328، ص 23.
76- اسناد محرمانه ي سياسي، پيشين، ص 126.
77- ناظم، حسين: روس و انگليس در ايران، ترجمه ي فرامرز محمد پور، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1380، ص 39.
78- ترنزيو، پيشين، ص 174.
79- اسناد محرمانه ي سياسي، پيشين، ص 149.
80- همان، ص 151.
81- Briton Cooper Busch, Ibid. p. 260.
82- The recent anglo-russian convention, the American journal of internatonal law, vol.1,no.4 (oct.1907),p.985.
83- Briton Cooper busch, Ibid. p367..
84- Ibid, p369.
85- ويلهلم ليتن، پيشين، صص 87-88.
86- Briton cooper busch, Ibid, p378.
87- Briton cooper busch, Ibid, p381-383.

منبع مقاله :
خيرانديش و تبريزنيا، عبدالرسول و مجتبي؛ (1391)، پژوهشنامه خليج فارس، تهران: خانه کتاب، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.