فضایل بی کران
آیات بسیاری در فضایل و مناقب امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نازل شده است که به برخی از آن ها اشاره می نماییم:1. علی و آیه ولایت
خداوند متعال می فرماید:« إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ » (1)؛
ولی و صاحب اختیار شما تنها خدا، پیامبر او و کسانی هستند که ایمان آورده اند؛ همان کسانی که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند.
بنابر دیدگاه عالمان اهل سنت این آیه شریفه درباره ی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نازل شده است (2). اما ابن تیمیّه در ذیل این آیه می گوید:
برخی از دروغ گویان حدیثی دروغین جعل کرده و گفته اند: این آیه در مورد علی در آن هنگام که انگشترش را در نماز به فقیر بخشید، نازل شده است. این مطلب به اتفاق دانشمندان حدیث دروغ است و دروغ بودن آن از راه های گوناگونی آشکار است. (3)
جالب است بدانیم که این حدیثی را که ابن تیمیّه تکذیب کرده محدثان زیر از ابن عباس نقل کرده اند:
عبدالرزاق، عبد بن حمید، ابن جریر طبری، ابوالشیخ، ابن مردویه.
عده دیگری که این حدیث را از مسلمة بن کُهَیل نقل کرده اند، عبارتند از: ابن ابی حاتِم، ابوالشیخ و ابن عساکر.
از راویان دیگر این حدیث می توان افراد ذیل را نام برد:
طبرانی، ثعلبی، واحدی، خطیب بغدادی، ابن جوزی، محب طبری، هیثمی و متقی هندی.
از طرفی این حدیث در تفسیرهای: فخر رازی، بَغَوی، نَسَفی، قُرْطُبی، بیضاوی، ابوالسعود عمادی و شوکانی نیز آمده است.
آلوسی حنفی در تفسیر آیه می گوید:
اکثر محدثان برآنند که این آیه درباره ی علی کرم الله وجهه نازل شده است.
او می افزاید: حسّان در این باره اشعاری را سروده است. آن گاه آن شعرها را ذکر می کند (4).
2. علی و انفاق در راه خدا
آیه دیگری که درباره ی حضرت امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نازل شده این آیه است که می فرماید:« الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ سِرّاً وَ عَلاَنِیَةً » (5)؛
کسانی که اموالشان را شب و روز، مخفی و آشکار در راه خدا انفاق می کنند.
به اعتراف دانشمندان اهل سنت این آیه درباره ی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نازل شده است، اما ابن تیمیّه می گوید:
نازل شدن این آیه در مورد علی ثابت نشده و دروغ است. (6)
این مطلب ابن تیمیّه در صورتی است که افراد ذیل نازل شدن این آیه را در مورد امیرالمؤمنین (علیه السلام) می دانند؛ افرادی هم چون:
عبدالرزاق بن همّام صنعانی، عبد بن حُمید، ابن جریر، ابن منذر، ابن ابی حاتم، طبرانی، ابن عساکر، واحدی، ابونعیم اصفهانی، فخر رازی، زمخشری، محب الدین طبری، ابن اثیر، سیوطی و ابن حجر مکی.
با وجود این تعداد از مفسران، ابن تیمیّه می گوید: این مطلب دروغ بوده و ثابت نشده است و چنین تفسیرهای باطلی را بسیاری از نادانان گفته اند (!!)
3. هدایت گر امّت
آیه دیگری نیز درباره ی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نازل شده است، آن جا که خداوند متعال می فرماید:« إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ » (7)؛
( ای پیامبر! ) تو فقط بیم دهنده هستی و برای هر گروهی هدایت گری خواهد بود.
ابن تیمیّه با گستاخی چنین می نویسد:
بنا به اتفاق دانشمندان حدیث، نزول این آیه در مورد علی دروغ و جعلی است. (8)
با این که برخی از عالمان و اندیشمندان اهل سنت، نزول این آیه را در شأن امیرالمؤمنین (علیه السلام) می دانند. این عالمان عبارتند از:
عبدالله بن احمد بن حنبل، طبری، حاکم نیشابوری، ابن ابی حاتم، مَقْدِسی، طبرانی، ابن مردویه، ابونعیم اصفهانی، ابن عساکر، ابن نجار، دیلمی، هیثمی، سیوطی و متّقی هندی.
حاکم نیشابوری بعد از نقل این حدیث می گوید: سند این حدیث صحیح است.
هیثمی پس از نقل این حدیث در مجمع الزوائد می گوید: تمامی رجال این سند از افراد مورد وثوق و اطمینان هستند.
ضیاء مَقدسی نیز این حدیث را در کتاب المختاره آورده است؛ همان کتابی که ملتزم به آوردن احادیث صحیح شده است. (9)
همگامی علی با حق
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در حدیثی می فرماید:علیّ مع الحقّ و الحقّ مع علی؛
علی با حقّ است و حقّ با علی.
ابن تیمیّه می گوید:
این سخن از بزرگ ترین دروغ ها و نادانی هاست، زیرا که هیچ کس این حدیث را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل نکرده است؛ نه با سند صحیح و نه با سند ضعیف (!) پس چگونه بعضی می گویند: تمامی محدثان آن را نقل کرده اند؟ آیا دروغ گوتر از کسی که بگوید: صحابه و علما، حدیثی را نقل کرده اند، در حالی که هیچ کدام از آنان این حدیث را نقل نکرده اند، وجود دارد؟ بلکه این، آشکارترین دروغ است (10).
در صورتی که اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) این حدیث را نقل کرده و بزرگان اهل سنت در کتاب های خود آورده اند، از جمله:
1. امیرمؤمنان علی (علیه السلام).
این حدیث را تِرمذی در سنن و حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین نقل کرده اند (11).
2. جناب امّ سلَمه همسر گرامی پیامبر (صلی الله علیه و آله).
این حدیث را طبرانی، ابوبشر دولابی، خطیب بغدادی و ابن عساکر نقل کرده اند (12).
3. سعد بن ابی وقّاص.
این حدیث را بزّار نقل کرده و هیثمی پس از نقل آن گوید: یکی از راویان آن، سعد بن شعیب است. من او را نمی شناسم؛ اما دیگر افراد این سند مورد اطمینان هستند. (13)
4. ابوسعید خُدری.
این حدیث را حافظ ابویعلی نقل کرده است. هیثمی پس از نقل آن در مجمع الزوائد می گوید: این حدیث را ابویعلی نقل کرده و همه ی راویان آن ثقه و مورد اطمینان هستند. (14)
5. عایشه
ابن قُتَیبَه دینوری در الامامة و السیاسه به نقل این حدیث از وی پرداخته است. (15)
6. کعب بن عجره.
وی که از اصحاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می باشد این حدیث را نقل کرده است؛ آن سان که طبرانی در المعجم الکبیر آن را نقل کرده است.
متّقی هندی در کنزالعمال گوید: هرگاه بین مردم تفرقه و اختلاف شد، علی و یارانش بر حقّ هستند (16).
اینان برخی از صحابه و بزرگان علما و محدثان هستند که این حدیث را نقل کرده اند. در این میان روایت هایی با سند از صحابه نقل شده که برخی از آن ها صحیح است؛ پس چگونه ابن تیمیّه به خود جرأت داده و می گوید: این حدیث را کسی از پیامبر نقل نکرده؛ نه با سند صحیح و نه با سند ضعیف؟!
علی برادر پیامبر
راویان بسیاری نقل کرده اند که در روز مؤاخات و برادری، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، امیرمؤمنان علی (علیه السلام) را برادر خود قرار دادند.ابن تیمیّه در این زمینه می نویسد:
اما حدیث برادری پیامبر با علی دروغ و باطل است... پیامبر، نه علی و نه هیچ کس دیگر را برادر قرار نداد و حدیث برادریش با علی و نیز برادری ابوبکر با عمر از دروغ های مسلم است... پیامبر هیچ گاه علی و غیر او را برادر خود قرار نداد و هرچه در این خصوص وارد شده بدون تردید دروغ است.
تمامی احادیثی که در برادری مهاجران و انصار با یکدیگر وارد شده، دروغ است و هیچ گاه پیامبر، علی را برادر خود قرار نداده است... همه ی احادیث برادری پیامبر با علی، جعلی و دروغ است.
آن چه گذشت عبارت هایی است که ابن تیمیّه در جاهای متعددی از منهاج السنّه آورده و حدیث مؤاخات را تکذیب کرده است. (17)
در حالی که حدیث برادری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در کتاب های سنن تِرمذی، الطبقات الکبری، المستدرک علی الصحیحین، مصابیح السنّه، الإستیعاب، البدایة و النهایه، الریاض النضره، مشکاة المصابیح، الصواعق المحرقه و تاریخ الخلفاء آمده است. (18)
از طرفی، برخی از صحابه نیز این حدیث را نقل کرده اند که عبارتند از:
امیرمؤمنان علی (علیه السلام)، عبدالله بن عباس، ابوذر، جابر، عمربن خطاب، انس بن مالک، عبدالله بن عمر، زید بن ارقم و...
نکته قابل توجه این که بسیاری از بزرگان اهل سنت در این باره به ابن تیمیّه اعتراض کرده اند.
حافظ ابن حجر، پس از آن که این حدیث را از واقدی، ابن سعد، ابن اسحاق، ابن عبدالبرّ، سهیلی، ابن کثیر و دیگران نقل می کند می گوید:
ابن تیمیّه در کتابی که در ردّ ابن مطهر رافضی ( علامه حلی ) نوشته است ( یعنی منهاج السنّه ) جریان برادری بین مهاجران؛ به خصوص برادری پیامبر با علی را انکار کرده است. او می گوید: چون قراردادن برادری با یکدیگر برای این است که انسان ها با یکدیگر مدارا کنند و دل ها به هم نزدیک شوند؛ بنابراین معنا ندارد که پیامبر با کسی برادر شود، یا یکی از مهاجران با دیگری برادر گردد.
ابن تیمیّه نصّ و تصریح پیامبر را با قیاس ردّ کرده و از حکمت برادری غافل شده است.
حافظ ابن حجر گوید:
این حدیث را ضیاء مَقْدِسی- در آن چه که از احادیث المعجم الکبیر طبرانی انتخاب کرده- آورده است و ابن تیمیّه تصریح کرده است که احادیث این کتاب، صحیح تر و قوی تر از احادیث المستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری است. (19)
زرقانی مالکی در شرح المواهب اللدنیه، هنگامی که سخن از برادری بین صحابه به میان می آید می گوید:
همان طور که ابن عبدالبرّ و دیگران معتقدند این عهد برادری دو بار انجام شده است ( از جمله یک بار در مکه پیش از آن که پیامبر به مدینه مهاجرت کنند ) در آن جا پیامبر مهاجران را با یکدیگر برادر قرار داد تا در غم و سرور یک دیگر شریک و در راه حقّ، استوار باشند. در آن واقعه ابوبکر را برادر عمر قرار داد و همین طور میان هر دو نفر برادری ایجاد کرد تا این که علی باقی ماند و او گفت: ای رسول خدا! میان تمام اصحابت برادری ایجاد کردی؛ چه کسی برادر من است؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:
انا اخوک؛
من برادر تو هستم.
احادیث بی شماری درباره ی برادری پیامبر با علی وارد شده است. تِرمذی پس از نقل آن می گوید: این حدیث « حدیثِ حسن » است (20). هم چنین این حدیث را حاکم نیشابوری آورده و به صحت آن حکم کرده است. از پسر عمر نقل شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمود:
اما ترضی أن أکون أخاک!
آیا خشنود نمی شوی که من برادر تو باشم؟
او گفت: چرا.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:
انت اخی فی الدنیا و الآخره؛
تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.
زرقانی می افزاید:
ابن تیمیّه، برادری بین مهاجران را انکار کرده و می گوید که میان پیامبر و علی هیچ عهد برادری رخ نداده است. او گمان می کند که این حدیث از احادیث دروغ است؛ اما حافظ ابن حجر عسقلانی سخن ابن تیمیّه را رد کرده و گفته است که به قیاس این حدیث را نپذیرفته است. (21)
علی و پیامبران
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در حدیثی فرمودند:من أراد أن ینظر إلی آدم فی علمه، و إلی نوح فی تقواه، و إلی ابراهیم فی حلمه، و إلی موسی فی هیبته، و إلی عیسی فی عبادته فلینظر الی علی بن أبی طالب؛
هرکس می خواهد به علم آدم، تقوای نوح، بردباری ابراهیم، هیبت موسی و عبادت عیسی بنگرد، به علیّ بن ابی طالب بنگرد.
این حدیث به « حدیث الأشباه » معروف است و در کتاب های شیعه و سنّی با متون گوناگون نقل شده و ما در کتابی مستقل پیرامون آن سخن گفته ایم.
ابن تیمیّه در مورد این حدیث چنین می گوید:
این حدیث، جعلی است و آن را به دروغ به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت داده اند و هیچ کدام از اهل حدیث در این موضوع شک ندارند. (22)
ولی این حدیث را عبدالرزاق صنعانی، احمد بن حنبل شیبانی، ابوحاتِم محمد بن ادریس رازی، حاکم نیشابوری، ابوبکر بیهقی، ابوبکر بن مردویه اصفهانی، ابونعیم اصفهانی و... نقل کرده اند. یکی از بهترین و صحیح ترین سندهای این حدیث، روایت عبدالرزاق، از معمر، از زُهری، از سعید بن مسیب، از ابوهریره است که وی، این حدیث را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت می کند. (23)
علی ولی مؤمنان
دگربار در حدیثی آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره ی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود:وهو ولیّ کلّ مؤمن بعدی؛
او پس از من ولی و صاحب اختیار هر مؤمن است.
ابن تیمیّه درباره ی این حدیث می گوید:
این حدیث، حدیثی است که به دروغ به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت داده اند (24).
و حال آن که بسیاری از صحابه، حافظان و محدثان، آن را از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت کرده اند.
صحابه ای که به نقل آن پرداخته اند عبارتند از:
امیرالمؤمنین (علیه السلام)، امام حسن مجتبی (علیه السلام)، ابوذر غفاری، عبدالله بن عباس، ابوسعید خُدری، براء بن عازب، ابولیلی انصاری، عمران بن حصین، بریدة بن حصیب، عبدالله بن عمر، عمروبن عاص، و وهب بن حمزه.
اسامی ذیل نیز در زمره بزرگان حدیث و حفّاظی هستند که این حدیث را در کتاب های خود آورده اند:
ابوداوود طیالسی، ابن ابی شیبه، احمد بن حنبل، تِرمذی، نَسائی، ابویعلی موصلی، محمد بن جریر طبری، طبرانی، حاکم نیشابوری، ابوبکر بن مُردویه اصفهانی، ابونعیم اصفهانی، ابن عبدالبرّ، ابن اثیر، ضیاء مَقدسی، ابن حجر عسقلانی، جلال الدین سیوطی و...
حافظ ابن عبدالبر درباره ی این حدیث می گوید:
سند این حدیث به علت صحت و مورد اعتماد بودن رجالش، جای هیچ گونه اشکال و ایرادی را برای کسی باقی نمی گذارد. هم چنین ابن ابی شیبه سند این حدیث را صحیح می داند (25).
محمد بن جریر طبری و سیوطی نیز آن را تصحیح کرده اند و احمد بن حنبل نیز هم در مسندش آن را به سند صحیح نقل کرده است.
تِرمذی پس از نقل، آن را « حدیث حسن » (26) دانسته است. نَسائی آن را به سند صحیح نقل کرده است و ابن حبّان نیز این حدیث را در صحیح خود آورده است. هم چنین حاکم نیشابوری این حدیث را آورده و آن را طبق شرایط مسلم صحیح می داند.
حافظ ابن حجر عسقلانی در شرح حال امیرالمؤمنین (علیه السلام) گوید: این حدیث را تِرمذی با سند قوی از عمران بن حصین روایت کرده است. (27)
علی و حدیث غدیر
در حدیث معروف و متواتر غدیرخم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پس از خطبه پیرامون ولایت و مناقب امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به خدا چنین عرضه داشتند:اللهم وال من والاه و عاد من عاداه؛
خدایاً با یاورانش یار و با دشمنانش دشمن باش.
ابن تیمیّه درباره ی این حدیث می گوید:
این حدیث به اتفاق حدیث شناسان دروغ است. (28)
با این حال این حدیث را محدثان ذیل در منابع حدیثی خود آورده اند:
احمد بن حنبل با سندهای صحیح، ابن ابی شیبه، ابن راهویه، ابن جریر، سعید بن منصور، طبرانی، ابونعیم اصفهانی، ابن حِبّان، حاکم نیشابوری، خطیب بغدادی، نَسائی با سند صحیح، بزّار با سندهای صحیح، ابویعلی با دو سند صحیح.
هیثمی نیز در مجمع الزوائد آن را نقل کرده و گوید: تمامی راویان سند این حدیث، ثقه و مورد اعتماد هستند. (29)
علی و حدیث یوم الدار
آن گاه که آیه « وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ » (30) نازل شد و پیامبر مأمور به اعلان رسمی دعوت شدند، خویشاوندان خود را در خانه حضرت ابوطالب (علیه السلام) جمع نموده، آنان را به اسلام دعوت کرده و فرمودند:فأیّکم یبایعنی علی أن یکون اخی و وزیری؟
کدام یک از شما با من بیعت می کند تا برادر، وزیر و خلیفه و جانشین من بشود؟
هیچ کس به جز امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) پاسخ نداد.
تا این که پیامبر در حضور همه در خطاب به حضرت امیر فرمود: تو برادر، وزیر، وصی و جانشین من هستی.
این واقعه در بین محدثان به حدیث « یوم الدار » معروف است و بسیاری از بزرگان حدیث آن را نقل کرده اند؛ اما ابن تیمیّه در این باره می گوید:
این حدیث در نزد حدیث شناسان دروغی بیش نیست و هیچ عالم حدیث شناسی نیست مگر این که می داند که آن دروغ و جعلی است. (31)
بنابراین، یا تمام علمای اهل سنت که می دانسته اند این حدیث دروغ و جعلی است و در عین حال آن را در کتاب های خود نقل کرده اند فاسق می باشند و یا این که تمامی آنان عالم و حدیث شناس نبوده اند (!!)
یکی از راویان آن احمد بن حنبل ( پیشوای حنبلی ها ) است که در مسند خود آن را روایت کرده است و علاوه بر وی، عالمان بسیاری این حدیث را در کتاب های خود آورده اند (32).
در این میان حافظ ابوبکر هیثمی پس از نقل روایت می گوید: رجال روایتی که احمد بن حنبل نقل کرده، و یکی از دو روایتی که بزّار نقل نموده همگی رجال صحیح هستند غیر از شریک که او ثقه می باشد. (33)
ابن اسحاق، طبری، طَحاوی، ابن ابی حاتم، ابوبکر بن مردویه اصفهانی، ابونعیم اصفهانی، ضیاء مَقدِسی و متّقی هندی نیز از جمله ی راویان این حدیث هستند.
سیوطی این حدیث را از گروهی نقل می کند. بیهقی در دلائل النبوة و ابونعیم اصفهانی نیز در دلائل النبوة متن کامل ماجرا را آورده اند و در کتاب های زیادی تصریح شده که این حدیث صحیح است. (34)
فاروق امّت کیست؟
ابن تیمیّه با بغض و کینه ای که نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام) دارد برای تکذیب فضایل و مناقب آن حضرت به راحتی دروغ می گوید و احیاناً در این میدان، مبارز نیز می طلبد؛ به این نمونه توجه کنید:دو حدیث نقل شده است که در نخستین حدیث، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با اشاره به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:
هذا فاروق اُمّتی؛
این ( علی )، جدا کننده حقّ و باطل در میان امت من است.
حدیث دوم: این که بسیاری از صحابه پیرو فرمایش پیامبر می گفتند:
ما کنّا نعرف المنافقین إلا ببغضهم علیاً؛
ما، منافقان را جز با این علامت که با علی دشمن بودند، نمی شناختیم.
ابن تیمیّه در مورد این دو حدیث چنین می گوید:
حدیث شناسان و کسانی که اندک آگاهی از حدیث دارند، شک ندارند که این دو حدیث جعلی است و به دروغ آن ها را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت داده اند. هیچ یک از این دو حدیث در هیچ کدام از کتاب های قابل اعتمادی نیامده است؛ بلکه هیچ کدام اصلاً سند شناخته شده ای ندارد (!) (35)
شگفتا که در ادامه می افزاید:
هرکس بتواند این دو حدیث را با سند صحیح از افرادی که معروف به راستگویی هستند بیاورد، ما قانع می شویم و آن را از هر طایفه و مذهبی که باشد می پذیریم.
معنای این سخن آن است که حتی اگر شیعیان هم آن را نقل کرده باشند، او می پذیرد.
آن گاه می گوید:
ما دلیل داریم که هر دو حدیث دروغ است و جایز نیست آن ها را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت دهیم.
اکنون به سراغ راویان این دو حدیث می رویم.
حدیث « هذا فاروق اُمّتی » را 5 نفر از صحابه نقل کرده اند:
سلمان فارسی، ابن عباس، ابوذر، حذیفه و ابولیلی.
محدّثان و حافظان اهل سنت نیز به روایت آن پرداخته اند:
طبرانی، بزّار، بیهقی، ابونعیم اصفهانی، ابن عبدالبر، ابن عساکر، ابن اثیر، ابن حجر، محبّ طبری، مناوی، متّقی هندی و...
ابن تیمیّه ادعا کرد که این حدیث در هیچ یک از کتاب های مورد اعتماد نیامده است؛ در حالی که این حدیث در: مسند بزّار، المعجم طبرانی، تاریخ مدینة دمشق، الإستیعاب، أُسدالغابه، الإصابه، مجمع الزوائد، کنزالعمّال، فیض القدیر، الریاض النضره، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی (36) موجود است.
این حدیث با سند صحیح در روایت طبرانی در المعجم الکبیر و غیر آن آمده است.
روایت دوم را که اصحاب پیامبر می گفتند: « ما، منافقان را تنها با دشمنی و بغض علی می شناختیم »، این افراد نقل کرده اند:
ابوذر، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عباس، جابربن عبدالله انصاری، ابوسعید خُدری، انس بن مالک و عبدالله بن عمر.
از جمله راویان این روایت عبارتند از:
احمد بن حنبل، تِرمذی، بزّار، طبرانی، حاکم نیشابوری، خطیب بغدادی، ابونعیم اصفهانی، ابن عساکر، ابن عبدالبرّ، ابن اثیر، نَوَوی، هیثمی، محبّ طبری، ذهبی، جلال الدین سیوطی، ابن حجر مکی، متّقی هندی و آلوسی. (37)
از سندهای صحیح این روایت که در مسند احمد آمده این گونه است:
احمد بن حنبل گوید: اسود بن عامر، از اسرائیل، از اعمش، از ابوصالح، از ابوسعید خُدری برای من نقل کرد که ابوسعید می گفت:
کنّا نعرف منافقی الأنصار ببغضهم علیّاً؛
ما، منافقان انصار را از دشمنی با علی می شناختیم.
احمد بن حنبل این روایت در مناقب الصحابه نیز آورده است. (38)
اهل بیت کشتی نجات امت
آن گاه که سخن از فضایل و مناقب امیرالمؤمنین (علیه السلام) به میان می آید، ابن تیمیّه با تمام توان می کوشد تا شاید بتواند آن فضیلت و منقبت را انکار نماید، هرچند به قیمت بستن چشم خود به روی واقعیات، بی اعتبار کردن کتاب های معتبر حدیثی اهل سنت، گشودن زبان ناسزا به بزرگان و رؤسای مذهب اهل سنت و انگشت اتهام به سوی آن ها نشانه بردن باشد؛ چرا که او نمی تواند فضیلتی را برای مولای متقیان امیرمؤمنان علی (علیه السلام) ببیند. به این نمونه توجه کنید! در حدیث معروف و مشهور؛ بلکه متواتر بین فریقین آمده که پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:إنما مثل أهل بیتی فیکم کمثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق؛
اهل بیت من همانند کشتی نوح هستند، هرکس بر آن سوار شود نجات می یابد و هرکه از آن روی گردان شود، غرق خواهد شد.
ابن تیمیّه درباره ی آن می گوید:
این حدیث هیچ سندی ندارد؛ نه سند صحیحی دارد و نه در هیچ کدام از کتاب های معتبر حدیثی آمده است. اگر هیزم کشان شب- که نمی فهمند در توبره ی خود چه چیزی می ریزند به نقل روایات جعلی می پردازند- آن را نقل می کنند، این کار بر سستی آن می افزاید. (39)
به راستی منظور ابن تیمیّه از هیزم کشان شب که نمی فهمند چه چیزی جمع می کنند چه کسانی هستند؟
به گمان شما چه کسانی این حدیث را نقل کرده اند که ابن تیمیّه این گونه بر آن ها می تازد؟
گویا نقل فضایل امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نزد او چنان گناه بزرگی است که اگر رؤسای مذهب و بزرگان هم کیش خود نیز به چنین گناه نابخشودنی گرفتار شوند! از اعتبار ساقط شده و نقل آن ها نه تنها اعتباری به حدیث نمی دهد؛ بلکه حدیث را بی اعتبارتر می کند.
اکنون به برخی از راویان و ناقلان این حدیث اشاره می کنیم:
از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله):
امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ابوذر، عبدالله بن عباس، ابوسعید خُدری، ابوالطفیل، انس بن مالک، عبدالله بن زبیر و سلمة بن أکوع.
علمایی که در کتاب های معتبر خود به نقل آن پرداخته اند:
احمد بن حنبل، بزّار، ابویعلی موصلی، ابن جریر طبری، نَسائی، طبرانی، دارقُطنی، حاکم نیشابوری، ابوبکر بن مردویه اصفهانی، ابونعیم اصفهانی، خطیب بغدادی، ابوالمظفر بغدادی، مجدالدین بن الأثیر، محبّ طبری، ذهبی، ابن حجر عسقلانی، سخاوی، جلال الدین سیوطی، ابن حجر مکی، متّقی هندی، قاری، مناوی و دیگران.
اگر اینان هیزم کشان شب هستند، بسیار خوب، برای ما مهم نیست که این ها جزء دروغ نویسان و هیزم کشان کور باشند؛ اما آیا روشنفکران اهل سنت با این ادعای ابن تیمیّه موافقند؟
حاکم نیشابوری پس از نقل این حدیث می گوید: شرایطی که مسلم برای صحت یک حدیث گذارده، در این حدیث موجود است و از نظر او، حدیثِ صحیحی است.
هم چنین خطیب تبریزی این حدیث را در مشکاة المصابیح آورده است. کتابی که در آن به پیروی از کتاب مصابیح السنّه، فقط به احادیث صحیح و حسن پرداخته و هیچ حدیث جعلی را در آن ذکر نکرده است.
البته این حدیث به جز این سند، سندهای صحیح دیگری نیز دارد (40).
علی و حدیث طیر
یکی دیگر از احادیث مناقب و فضایل امیرالمؤمنین (علیه السلام) حدیث طیر است. بنابرآن حدیث روزی برای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) مرغ بریانی آوردند. آن حضرت به خدا عرضه داشت:اللهم ائتنی بأحبّ خلقک إلیک و إلیّ یأکل معی من هذا الطائر؛
بارالها! آن کسی را که از همه بیشتر دوست می داری بفرست تا با من از این مرغ میل کند.
پس از این دعا امیرمؤمنان علی (علیه السلام) آمدند و با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از آن غذا خوردند.
ابن تیمیّه در این باره چنین اظهارنظر می کند:
اهل علم و معرفت می دانند که حدیث طیر از احادیث دروغ بوده و جعلی است. (41)
اکنون باید دید که آیا همان گونه که او ادعا می کند اهل علم و معرفت این حدیث را دروغ می دانند؟!
بنابر تحقیقات انجام یافته، دوازده نفر از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) این حدیث را نقل کرده اند:
1. امیرالمؤمنین (علیه السلام)، حاکم نیشابوری این حدیث را از آن حضرت نقل کرده است.
2. عبدالله بن عباس. ابن سعد و جماعتی از او نقل کرده اند.
3. ابوسعید خُدری. حاکم نیشابوری حدیث او را آورده است.
4. سفینه. حاکم نیشابوری و احمد بن حنبل حدیث او را نقل کرده اند.
5. ابوالطفیل. حاکم نیشابوری از او نقل کرده است.
6. انس بن مالک. تِرمذی، بزّار، نَسائی، حاکم نیشابوری، بیهقی و ابن حجر حدیث او را آورده اند.
7. سعد بن ابی وقّاص. ابونعیم اصفهانی حدیث او را آورده است.
8. عمرو بن عاص. حدیث او در نامه ای که به معاویه نوشته موجود است. این نامه را خوارزمی در المناقب آورده است.
9. یعلی بن مرّه. عده ای حدیث او را آورده اند؛ از جمله حافظ ابوعبدالله گنجی.
10. جابربن عبدالله انصاری. ابن عساکر حدیث او را نقل کرده است.
11. ابورافع. حدیث او را ابن کثیر نقل می کند.
12. حبشی بن جناده. حدیث او را نیز ابن کثیر آورده است.
و اسامی جمعی از بزرگان و پیشوایان اهل سنت که این حدیث را در کتاب های خود روایت کرده اند به شرح زیر می باشد:
ابوحنیفه پیشوای حنفی ها، احمد بن حنبل، ابوحاتِم رازی، تِرمذی، بزّار، نَسائی، ابویعلی موصلی، محمد بن جریر طبری، طبرانی، دارقُطنی، ابن بطّه عکبری، حاکم نیشابوری، ابوبکر بن مردویه اصفهانی، بیهقی، ابن عبدالبرّ، خطیب، ابوالمظفر سمعانی، بغوی، ابن عساکر، ابن اثیر، مزّی، ابن حجر عسقلانی، جلال الدین سیوطی و دیگران.
این حدیث آن گونه معروف و مشهور و کثرت طرق آن به طوری است که برخی از بزرگان اهل سنت برای جمع آوری سندهای آن، کتابی مستقل نوشته اند که از جمله می توان به این بزرگان اشاره نمود:
ابن جریر طبری، ابن عُقده، ابن مردویه، ابونعیم اصفهانی، ابوطاهر بن حمدان، ذهبی.
ذهبی در تذکرة الحفّاظ و دیگر کتاب هایش تصریح کرده که کتابی مستقل در سندهای « حدیث طیر » تألیف کرده است.
بسیاری از علما تصریح کرده اند که پاره ای از سندهای این حدیث صحیح است. از جمله آن ها ابن کثیر است که در تاریخ خود به این مطلب تصریح کرده است که ذکر تمامی آن ها سخن را به درازا می کشد و از حوصله این بحث خارج است (42).
ادامه دارد...
پی نوشت ها :
1. سوره مائده: آیه 55.
2. برای آگاهی بیشتر ر. ک: نگاهی به آیه ولایت از همین نگارنده.
3. منهاج السنّه: 30/2.
4. روح المعانی: 334/4.
5. سوره بقره: آیه 274.
6. منهاج السنّه: 228/7.
7. سوره رعد: آیه 7.
8. منهاج السنّه: 139/7.
9. ر. ک: المستدرک علی الصحیحین:129/3، مجمع الزوائد: 4/7، تفسیر طبری، الدر المنثور در ذیل آیه و دیگر کتاب ها.
10. منهاج السنّه: 238/4.
11. ر. ک: سنن ترمذی، 297/5، المستدرک علی الصحیحین: 119/3-125.
12. مجمع الزوائد:235/7، 134/9، تاریخ بغداد: 322/14، ترجمه امیرالمؤمنین (علیه السلام) تاریخ مدینه دمشق: 261/20، 419/42 و 449.
13. مجمع الزوائد: 235/7 و 236.
14. همان: 234/7 و 335.
15. الامامة و السیاسه: 98/1.
16. کنز العمّال: 621/11.
17. ر. ک: منهاج السنّه: 32/4 و 71/5 و 117/7، 279.
18. سنن ترمذی: 595/5، الطبقات الکبری:60/2، المستدرک علی الصحیحین:16/3، مصابیح السنّه:173/40، الاستیعاب:1089/3، البدایة و النهایه:371/7، الریاض النضره:111/3، مشکاه المصابیح: 356/3، الصواعق المحرقه:122، تاریخ الخلفاء: 159، مناقب الصحابه ( احمد بن حنبل ) :ح141، تاریخ مدینه دمشق ( شرح حال امیرالمؤمنین (علیه السلام)) : ( شماره 148)، کنزالعمال، 106/13. در کتاب های سیره و تاریخ نیز این حدیث را نقل کرده اند. از جمله:در سیره ابن هِشام:109/2، عیون الاثر، ابن سید الناس: 264/1، سیره حلبی:23/2 و السیرة الدحلانیة:322/1.
19. فتح الباری فی شرح صحیح البخاری:217/7.
20. حدیث حسن به اصطلاح اهل تسنن، خبر مسندی است که راویان آن، نزدیک به درجه وثاقت باشند.
21. شرح المواهب اللدنیّة:273/1.
22. منهاج السنّه: 510/5.
23. معجم الأدباء:137/5. ر. ک: دراسات فی منهاج السنّه:290-292.
24. منهاج السنّه: 391/7.
25. المصنّف ابن ابی شیبه:504/7، الاستیعاب:1091/3 و 1092.
26. ر. ک: پاورقی شماره 20.
27. مسند احمد:331/1؛ 437/4، سنن ترمذی:297/5، خصائص امیرالمؤمنین: حدیث 88، صحیح ابن حبان:374/15، المستدرک علی الصحیحین:119/3، الاصابه:467/4.
28. منهاج السنّه:55/7.
29. مسند احمد: 118/1، 281/4، 368، 370/5، المستدرک علی الصحیحین:109/3، 116، 371، مجمع الزوائد:17/7، 114/9، المعجم الکبیر:357/2، 180/3، 17/4، 174، 166/5، 192، 95/12، المعجم الصغیر:65/1، المعجم الاوسط:24/2، 369، 18/6، صحیح ابن حبان:376/15، مسند ابی یعلی:429/1، 307/11، المصنف ابن أبی شیبه:499/7، السنن الکبری:45/5، 130، 155.
30. سوره شعرا:آیه 214.
31. منهاج السنّه:302/7.
32. مسند احمد: 159/1.
33. مجمع الزوائد:302/8.
34. السنن الکبری:126/5، تاریخ مدینه دمشق:50/42، خصائص امیرالمؤمنین (علیه السلام):86، نظم درر السمطین:83، کنزالعمّال:149/13، شواهد التنزیل:545/1، تفسیر ابن کثیر:363/3، تاریخ طبری:64/2، ر. ک: دراسات فی منهاج السنّه: 298-303.
35. منهاج السنّه: 286/4-290.
36. المعجم الکبیر: 269/6، کنزالعمّال:611/11، فیض القدیر:358/4، مجمع الزوائد: 102/9، ر. ک:دراسات فی منهاج السنّه:304-306.
37. مناقب علی بن ابی طالب از کتاب مناقب الصحابه:شماره 979، سنن ترمذی:593/5، المستدرک علی الصحیحین:129/3، الاستیعاب:1110/3، ذخائر العقبی:92، مجمع الزوائد، 132/9، المعجم الاوسط:328/2، 264/4، تاریخ مدینه دمشق:285/42، 374.
38. این کتاب با تحقیقات تازه در این اواخر از انتشارات دانشگاه امّ القری مکه منتشر شده است. محقق آن- که خود از اهل سنت است- بعد از ذکر این حدیث می گوید: سند حدیث صحیح است؛ مناقب الصحابه:شماره 979. رک:دراسات فی منهاج السنّه:310-312.
39. منهاج السنّه:395/7.
40. المعجم الصغیر:22/2، مشکاة المصابیح: 1742/3، المستدرک علی الصحیحین:343/2، مجمع الزوائد:168/9، تاریخ بغداد:91/12، المطالب العالیه:75/4، فیض القدیر:519/2 و 517/5، کنزالعمال:82/13، 85؛ الصواعق المحرقه:152، جواهر العقدین:120/2، مرقاة المفاتیح:610/5.
41. منهاج السنّه:371/7.
42. المعجم الکبیر:253/1، 82/7، 282/10، المستدرک علی الصحیحین:130/3، البدایة و النهایه:352/7، مجمع الزوائد:125/9، سنن ترمذی:300/5، السنن الکبری:107/5، خصائص امیرالمؤمنین (علیه السلام):51، مسند ابی یعلی:105/7، المعجم الأوسط:207/2، 90/6 و 36، 267/7، 146/9، تاریخ مدینه دمشق:406/37، 432/42، میزان الاعتدال:102/1، 14/2، 580/3، 107/4، لسان المیزان:37/1، 354/2، 199/5، کنزالعمّال:166/13.
حسینی میلانی، علی، (1390)، افکار ابن تیمیّه در بوته نقد، قم: الحقایق، چاپ سوم