نويسنده: پريسا سيد اخلاقي
صنايع دستي ايران
خوشنويسي به معني زيبانويسي يا نوشتن همراه با خلق زيبايي است. گاهي درک خوشنويسي به عنوان يک هنر مشکل است. به نظر مي رسد براي درک و لذت بردن از تجربه بصري خوشنويسي بايد بدانيم خوشنويس افزون بر نگارش يک متن، سعي داشته اثري هنري با ارزش هاي زيبايي شناختي خلق کند. از اين رو خوشنويسي با نگارش ساده مطالب و حتي طراحي حروف و صفحه آرايي متفاوت است. همچنين از آنجايي که اين هنر جنبه هايي ازسنت را در دل خود دارد بايد آن را تا حدي از تايپوگرافي که مبتني بر ارزش هاي گرافيکي مدرن و کارهاي چاپي است متمايز کرد.خوشنويسي تقريبا در تمام فرهنگ ها به چشم مي خورد اما در مشرق زمين و به ويژه در سرزمين هاي اسلامي و ايران در قله هنرهاي بصري واقع است. خوشنويسي اسلامي و بيش از آن خوشنويسي ايراني تعادلي است حيرت انگيز ميان تمامي اجزا و عناصر تشکيل دهنده آن. تعادل ميان مفيد و مورد مصرف بودن از يک سو و پويايي و تغيير شکل يابندگي آن از سوي ديگر؛ تعادل ميان قالب و محتوا که با آراستگي و ملايمت تام و تمام مي تواند شکل مناسب را براي معاني مختلف فراهم آورد.
اگر در نظر داشته باشيم که خوشنويسي اسلامي و ايراني بر اساس قالب ها و قواعد و نظام هاي بسيار مشخصي شکل مي گيرد و هر يک از حروف از قلم هاي مختلف با نظام شکلي خاص و تا حدود زيادي غيرقابل تغيير، برخوردارند. آن گاه در مي يابيم که ايجاد قلم هاي تازه يا شيوه هاي شخصي خوشنويسان بر مبناي چه ابداع و رعايت حيرت انگيزي پديدار مي شود. در خوشنويسي اندازه هر حرف و نسبت آن با ساير حروف با دقت بسيار بالايي معين شده است و هر حرف به صورت يک «مدول»ثابت در مي آيد که تخطي از آن به منزله ناديده گرفتن توافقي چند صد ساله است که هميشه ميان خوشنويس و مخاطب برقرار بوده و با رضايت طرفين حاصل مي آمده است. حتي ترتيب شکل کلمات نيز بر اساس مباني مشخصي تعيين مي شده که در «رسم الخط»ها و «آداب المشق» ها از جانب اساتيد بزرگ تنظيم و ارائه شده است. قرارگيري کلمات نيز- يعني «کرسي»- هر سطر هر چند نه به صورت کاملاً پيش بيني و تکليف شده - که نا ممکن بوده است- اما به شکل «سليقه مطلوب» زمينه زيبايي شناختي پيشنهادي خاص خود را دارا بوده است.
خوشنويسي در کشورهاي مختلف
هر چند خوشنويسي در مشرق زمين اهميت و توسعه کاملي يافته است اما اشکالي از آن را در کليه فرهنگ ها مي توان يافت. واژه خوشنويسي يا Calligraphy از قرن پانزدهم ميلادي وارد دايره لغات فرهنگ هاي لاتيني شد و تنها پس از قرن نوزدهم به عنوان يک اصطلاح شناخته شده مطرح گشت، اما از ديرباز به ويژه در کشورهاي خاور دور و کشورهاي اسلامي از جمله ايران، خوشنويسي به عنوان هنري شاخص مطرح بوده است.در اروپا اگرچه از ديرزمان دولت و کليسا به زيبانويسي توجه نشان مي دادند. (مانند کتيبه هاي رومي يا برخي نسخه هاي خطي انجيل) خوشنويسي در اروپا يک هنر فرعي و وابسته به کتابخانه ها و محافل طلاب بود.
خوشنويسي چيني از کيفيت انتزاعي و تصويري خاصي برخوردار است که بيان انديشه و احساس را ممکن مي سازد و از اين رو با نقاشي قرابت دارد. در کشورهايي مانند ژاپن و کره نيز تا حدي وضع به همين صورت بود. به طور کلي در خاور دور هنر خوشنويسي هر چند بيشتر نزد کاهنان و متوليان امور مذهبي رواج داشت اما در کنار نقاشي رشد شگرفي کرد.
پيدايش خط
از بررسي کشفيات و آثار مربوط به گذشتگان که به وسيله مستشرقان و باستان شناسان جهان انجام يافته چنين برمي آيد که بشر پس از مدتي روابط کامل تري با همنوعان خود برقرار کرد، برايش تبادل مقاصد و افکار دشوارتر گرديد و در اثر شدت احتياج به تدريج به وسيله صداها و اقوال با علائمي که بين خود آنها قرار داده شد تبادل افکار مي کردند و چون عده اين اجتماعات کوچک زياد شد احساس کردند که اقتضا دارد ارتباطي بين آنان برقرار شود و از يکديگر استمداد کنند تا بتوانند از زندگي بهتر و کامل تري بهره مند شوند و چون هر دسته اي در ناحيه اي بسر مي بردند و تبادل مقاصد و افکار دشوار بود در ابتداي امر اين طور انديشيدند که به وسيله قاصدي مرام و مقصود خود را به ديگران اعلام دارند ولي اين موضوع در اثر دوري راه و کثرت اجتماعات بعد از چندي دشوار شد و تحصيل آن همه پيک مقدور نبود. گروهي از اين جماعات اين طور صواب ديدند که به وسيله حجار يا نقار بر تخته هاي سنگ يا گل پخته صورت مطالب خود را نقش کنند و چندين تخته سنگ يا گل پخته که رسم شده به وسيله پيک براي جماعات گوناگون فرستاده شود تا از مطالب آنها آگاه شده به کار بندند. پس از بررسي زياد براي فهماندن مقصود اين طور تصميم گرفته شد که مثلاً براي اينکه دشمن در راه است چند نفر چوب به دست رسم کنند و راهي که به محل جماعت متصل مي گردد رسم نمايند و براي جماعات ديگر بفرستند- اين ترتيب گذشته از اينکه فهم آن چندان آسان نبود چه بسا اتفاق مي افتاد که بايستي صاحب آن تخته سنگ يا گل پخته شخصاً برود و مقصود را براي دسته ديگر بيان کند و براي بيان مطلبي جزئي مدت ها وقت صرف مي شد تا اينکه سنگ تراش تخته سنگي را بتراشد، يا سفال پز تخته گلي را بپزد و مطالب را روي آن رسم کنند- اين بود که بعد از دقت بيشتري مصمم شدند تمام اشکال را رسم نکنند بلکه سر هر صورتي را نقش کنند که مطالب فهميده شود- مثلاً به جاي اينکه براي نماياندن شبستان يک ستاره و يک قوس تصوير کنند فقط به تصوير ستاره اکتفا کردند. مدتي هم اين رويه معمول بود و به طور کلي در برخي از نقاط جهان اين خط که خط تصويري بود رايج گرديد. هر دسته و جماعتي به شيوه اي خاص مي نوشتند- بعد متفکرين مصري به اين نکته رسيدند که براي شتر فقط سر شتر و براي بيان گاو سر گاو را و مختصر آن را ترسيم کنند و به همين ترتيب عمل کردند.پيدايش خط فارسي
قبل از اسلام خطوط مختلفي از جمله ميخي و پهلوي و اوستايي در ايران متداول بوده است اما با ظهور دين اسلام نياکان ما الفبا و خطوط اسلامي را پذيرا شدند. تاريخ شکل گيري خط عربي و نحوه نگارش آن چندان به پيش از اسلام بر نمي گردد و تقريباً همزمان با گسترش اسلام و در سال هاي اوليه فتوحات اسلامي شکل گرفت.هر چند ايرانيان خط کنوني خود را از عرب ها وام گرفته اند، با اين حال در تکامل اين خط و در تبديل آن به هنر خوشنويسي نقش عمده اي داشته اند. ايجاد نقطه و اِعراب در خط عربي به فردي به نام ابو اسعد دؤلي الفارس و در سده اول هجري نسبت داده مي شود که بيشتر براي جلوگيري از اشتباه خواندن قرآن توسط غير عرب زبانان از جمله ايرانيان انجام شد.
علت پيدايش الفبا
چون در زبان مصري گاو را اوا مي گفتند لذا در ترسيم گاو فقط سر آن را که به صورت الف بود رسم کردند و شتر که در زبان مصري جميل مي گفتند و به شکل هفت لاتين بود رسم کردند و جيم گفتند و همچنين بيت را که خانه باشد يک مربع مستطيل رسم مي کردند. در مرحله تقطيع فقط يک ضلع آن را رسم کردند و آن را ب نام نهادند و همين شيوه تا آخر حروف الفبا و بالنتيجه حروفي مستقل و با صدا تحصيل گرديد و وقتي فنيقي ها با مصري ها ارتباط يافتند اين خط را گرفته تکميل کردند و خط فنيقي به دست آمد. و از آن خط خطوط کوفي و يوناني و عبري و امثال آن تشکيل شد.خوشنويسي اسلامي
خوشنويسي همواره براي مسلمانان اهميتي خاص داشته است. زيرا در اصل آن را هنر تجسم کلام وحي مي دانسته اند. آنان خط زيبا را نه فقط در استنساخ قرآن بلکه در اغلب هنرها به کار مي بردند. خوشنويسي يا خطاطي در کليه کشورهاي اسلامي همواره به عنوان والاترين هنر مورد توجه بوده است. اوج قدرت و ظرافت مردمان اين سرزمين به ويژه ايرانيان در اين هنر تجلي يافته و خوشنويسي به مانند محوري در ميان ساير هنرهاي بصري ايفاي نقش کرده است. خوشنويسي از قرون اوليه اسلامي تاکنون در کليه کشورهاي اسلامي و مناطق تحت نفوذ مسلمانان با حساسيت و قدرت تمام در اوج جريانات هنري بوده است.قديمي ترين نسخه قرآن به خط کوفي است و به علي بن ابي طالب(ع)منسوب است. پس از قرن پنجم هجري، خط کوفي تقريباً جاي خود را به خط نسخ داد که حروف آن بر خلاف حروف زاويه دار خط کوفي منحني و قوس داراست.
در اوايل قرن چهارم، سال 310 هجري قمري اين مقله بيضاوي شيرازي خطوطي را به وجود آورد که به خطوط ششگانه يا اقلام سته معروف شدند که عبارتند از: محقق، ريحان، ثلث، نسخ، رقاع و توقيع. وجه تمايز آنها اختلاف در شکل حروف و کلمات و نسبت سطح و دور در هر کدام است. همچنين او براي اين خطوط قواعدي وضع کرد که به اصول دوازده گانه خوشنويسي معروفند و عبارتند از: ترکيب، کرسي، نسبت، ضعف، قوت، سطح، دور، صعود مجازي، نزول مجازي، اصول، صفا و شأن.
يک قرن بعد از اين مقله، ابن بواب براي خط نسخ قواعدي تازه ايجاد کرد و اين خط را کامل نمود. در قرن هفتم جمال الدين ياقوت مستعصمي به اين خط جان تازه اي بخشيد و قرآن کريم را براي چندين بار کتابت نمود.
سير خط در ايران
در ايران پس از اينکه خط تصويري تبديل به ميخي گرديد و مدتي ميخي و آشوري و بابلي و اوستاي نوشته شد پس از پيدايش خط حروفي در مصر و فينيقيه و سرايت آن به يونان در دوره اقتدار سلوکي ها خط مزبور رواج يافت و چنانچه مي بينيم سکه آنها به همان خط است و سپس اشکاني ها هم همان خط را دنبال کردند و در زمان ساسانيان خط پهلوي با خط حروفي خيلي نزديک شد تا اينکه بعد از اسلام خواه ناخواه خط کوفي در ايران رواج يافت و مسير ترقي خود را پيمود و از کوفي بي نقطه به نقطه دار و نسخ و نستعليق و ثلث و رقاع و شکسته و غبار و امثال آن ترقي کرد. در قروني که خط در ايران و ممالک اسلامي سير صعودي داشت هنرمنداني از مسلمين برخاسته اند که هميشه در تاريخ جاي آن باز است و سزاوار است که نام آنان براي ابد باقي بماند.خوشنويسي ايراني
در حالي که عمده تبديل نگارش معمولي کلمات به خوشنويسي هنرمندان به عهده ايرانيان بوده است، رفته رفته ايرانيان سبک و شيوه هايي مختص به خود را در خوشنويسي ابداع کردند. هر چند اين شيوه ها و قلم هاي ابداعي در ساير کشورهاي اسلامي هم طرفداراني دارد اما بيشتر مربوط به ايران و کشورهاي تحت نفوذ آن همچون کشورهاي آسيايي ميانه، افغانستان، پاکستان و هند است. در اين منطقه نيز خوشنويسي همواره به عنوان والاترين شکل هنرهاي بصري مورد توجه بوده و داراي لطافتي خاص است.در ايران پس از فتح اسلام، خطّاطي به شيوه نسخ وجود داشت. در زمان حکومت ايلخانيان، اوراق مذهب کتاب ها نخستين بار با نقش هاي تزئيني زينت يافت. در زمان حکومت تيموريان در ايران، خط و خوشنويسي به اوج کمال خود رسيد. ميرعلي تبريزي با ترکيب خط نسخ و تعليق، خط نستعليق را بنيان نهاد. مشهورترين خطاط قرآن در اين دوره بايسنقر ميرزا بود.
آنچه به عنوان شيوه ها يا قلم هاي خوشنويسي ايراني شناخته مي شود بيشتر براي نوشتن متون غير مذهبي نظير ديوان اشعار، قطعات ظريف هنري يا براي مراسلات و مکاتبات اداري ابداع شده و به کار رفته است. اين در حالي است که خط نزد اعراب و ترکان عثماني بيشتر جنبه ديني و قدسي داشته است. هر چند آنان نيز براي امور منشي گري و غير مذهبي قلم هايي را بيشتر به کار مي بردند، اما اوج هنرنمايي آنان- بر خلاف خوشنويسان ايراني - در خط ثلث و نسخ و کتابت قرآن و احاديث قابل رؤيت است.
در ايران نيز براي امور مذهبي مانند کتابت قرآن يا احاديث و روايات و همچنين کتيبه نويسي مساجد و مدارس مذهبي بيشتر از خطوط ثلث و نسخ بهره مي گرفتند که نزد اعراب رواج بيشتري دارد. هر چند ايرانيان در اين قلم ها نيز شيوه هايي مجزا و مختص به خود آفريدند.
خط تعليق را مي توان نخستين خط ايراني دانست. خط تعليق که ترسل نيز ناميده مي شد از اوايل قرن هفتم پا به عرصه گذاشت و حدو يکصد سال دوام داشت. تعليق از ترکيب خطوط نسخ و رقاع به وجود آمده و کسي که اين خط را قانونمند کرد خواجه تاج سلماني بود که بعدها به وسيله خواجه عبدالحي منشي استرآبادي بدان قواعد و اصول بيشتري بخشيده شد.
پس از خط تعليق که نخستين خط شکل گرفته ايراني بود در قرن هشتم ميرعلي تبريزي (850 هجري قمري) از ترکيب و ادغام دو خط نسخ و تعليق خطي به نام نسختعليق به وجود آورد که نام آن در اثر کثرت استعمال به نستعليق تغيير پيدا کرد. اين خط بسيار مورد اقبال واقع شد و موجب تحول عظيمي در هنر خوشنويسي گرديد. بعدها در دوران شاه عباس صفوي به دست ميرعماد حسني به اوج زيبايي و کمال رسيد.
خط نستعليق علاوه بر خوشنويساني که در حيطه ايران کنوني مي زيستند. در خراسان بزرگ و کشورهاي آسياي ميانه، افغانستان و به ويژه خوشنويسان دربار گورکانيان در هندستان (که تعلق خاطر ويژه اي به فرهنگ ايراني داشتند) رشد و پيشرفت قابل توجهي کرد.
به طور کلي قرن هاي نهم تا يازدهم هجري را مي توان قرن هاي درخشان در هنر خوشنويسي در ايران دانست. در اواسط قرن يازدهم سومين خط خالص ايراني يعني شکسته نستعليق به دست مرتضي قلي خان شاملو حاکم هرات با تغيير دادن خط نستعليق ابداع شد. علت پيدايش آن را مي توان به سبب نياز به تندنويسي و راحت نويس در امور منشي گري و بيش ازآن ذوق و خلاقيت ايراني دانست. همان طور که بعد از پيدايش خط تعليق، ايرانيان به خاطر سرعت در کتابت، شکسته تعليق آن را نيز به وجود آوردند. درويش عبدالمجيد طالقاني اين خط را به کمال رساند.
در دورن قاجار خط کاربرد اصلي خود يعني کتابت را از دست داد. از يک سو با تأکيد و توسعه سياه مشق نويسي به سمت هنر ناب رفت و از ديگر سو با پديد آمدن روزنامه ها و چاپ سنگي به هنرهاي کاربردي نزديک شد. در دوران پهلوي روند نيازهاي مدرن تجاري و تبليغي خط را از کنج کتابخانه ها و مجموعه هاي خصوصي به بستر اجتماع کشاند و جريانات هنري مدرن شيوه هايي چون نقاشيخط را به وجود آوردند که کماکان مورد توجه محافل هنري جهان است.
در سالهاي پس ازانقلاب اسلامي خوشنويسي با اقبال عمومي روبرو شد و انجمن خوشنويسان ايران که در سال 1329 تشکيل شده بود نقش بارزي در رشد و توسعه کمي و کيفي اين هنر به عهده گرفت. همچنين خط زيباي معلي در سال هاي پس از انقلاب با تأثير از خطوط اسلامي ايراني ثلث و شکسته نستعليق توسط هنرمند توانمند آقاي عجمي ابداع گرديد و مورد استقبال زيادي هم قرار گرفت.
خط کوفي و وجه تسميه آن
خط کوفي که مشتق از خط سطرنجيلي سرياني بود در بين النهرين رواج يافت و اول کسي که آن خط را در جزيرة العرب رواج داد حرب بن اميه بن عبد شمس از فضلاي قريش بود و براي تحصيل خط کوفي از مکه به طرف حيره (کوفه) حرکت کرده و زماني دراز در آنجا ماند و از استادان فن طريقه و شيوه نوشتن خط کوفي را آموخت تا خود در اين فن استاد شد سپس به مکه مراجعت کرد و عده اي از قريش نزد او تعليم گرفتند و به تدريج اين خط در مکه و جزيره العرب به خط کوفي مشهور شد- زيرا اين خط به وسيله حرب از کوفه به جزيره العرب آمده بود- بعد از حرب ابوطالب عم پيغمبر و پدر حضرت اميرالمؤمنين علي(ع)و عفان بن ابي العاص در نوشتن خط کوفي اشتهار يافتند و اول کسي که خط کوفي را تحت نظم و ترتيب درآورد مراره بن مره بود. از او به اسلم بن سدره رسيده و حرب بن اميه از اسلم ياد گرفت.نويسندگان خط کوفي بعد از اسلام
بعد از ظهور دين اسلام عده اي در نوشتن خط کوفي اشتهار يافته که پنج تن آنها از ديگران معروفترند:1- علي بن ابي طالب. 2- عمر بن خطاب. 3- عثمان. 4- ابي بن کعب. 5- زيد بن ثابت.
خطوط مشتق از خط کوفي
از خط کوفي دوازده شکل ديگر استخراج شد که اسامي آن خطوط بدين شرح است:1- طومار. 2- سجلات. 3- عهود. 4- مؤامرات. 5- امانات. 6- ديباح. 7- مديح. 7- مرصع. 9- رياس. 10- غبار. 11- حسن. 12- بياض و حواشي.
خط طومار را در نوشتن کتيبه هاي مساجد و عمارات به کار مي بردند و خط سجلات که قلم خفي نويسي بود و خطي درهم و برهم و پيچيده بود و تفسير آن مشکل بود براي تسجيل سجلات به کار مي بردند. قباله جات و اسناد را با قلم عهود مي نوشتند. قلم مؤامرات و امانات نيز در نوشتن احکام و اسناد به کار مي رفته و است. ديباح و مديح و مرصع و رياس در موارد تحرير به کار مي رفته و از يکدانگ تا شش دانگ چيز مي نوشته اند. با خط غبار و حسن و بياض قرآن و احاديث و روايات و ادعيه را مي نوشته اند و اين خطوط تمامي مشتق از خط کوفي بود که به سليقه کتاب مختصر تغييراتي پيدا کرده بود و مردم بيشتر با اشکالات مواجه مي شدند و اختلاف خطوط رو به فزوني گذارد و چند قلم ديگر نيز پيدا شد. اين خطوط دوازده گانه را اسحاق حماد که در سنه يکصد و پنجاه و چهار(154) هجري وفات يافته اختراع کرد و پس از وي برادرش ضحاک و بعد از او ابراهيم سکزي و برادرش اسحاق که از مردم سيستان ايران بودند در حسن خط مشهور شدند. بعد از وفات ابراهيم سکزي در دويست (200) هجري و اسحاق در دويست و ده (210) اسناد اصول سکزي شهرت يافته و از کتاب مخصوص مأمون شد و قوانيني وضع کرد و رساله اي به نام (رساله جامع) نگاشت- فضل بن سهل مروي ايراني وزير مأمون عباسي نيز تصرفات عالمانه اي در خط کرده و مقدم قلم(رياسي) که منسوب به رياست او است اختراع و چند شکل ديگر از پرتو اهتمامات او پيدا شد که روي هم سي و هفت شکل خطوط در ميان کتاب و نويسندگان دربار خلافت دور مي زد به اين ترتيب:
1- کوفي. 2- طومار. 3- جليل. 4- مجموع. 5- رياسي. 6- ثلثين. 7- نصف. 8- جوانحي. 9- مسلسل. 10- غبار جليه. 11- مؤامرات. 12- محدث. 13- مدمج. 14- منثور. 15- مقترن. 16- حواشي. 17- اشعار. 18- لؤلؤي. 19- مصاحف. 20- فضاح النسخ. 21- غبار. 22- عهود. 23- معلق. 24- مخفف. 25- مرسل. 26- مبسوط. 27- مقود. 28- ممزوج. 29- مفتح. 30- معماه. 31- مؤلف. 32- توامان. 33- معجز. 34- مخلع. 35- ديواني. 36- سياقت. 37- قرمه.
اين اختلافت اسامي منسوب به مخترعين هر خط و درشتي و ريزي بوده است. اين خطوط تا زمان المقتدر بالله که در سال دويست و نود و پنج(295) بر تخت خلافت نشست مستعمل بود در اين وقت است که نابغه اي در خط ابن مقله بيضاوي بمنصه ظهور رسيد و خط را از بلاي اختلاف اشکال و تغييرات نجات داد و از هر جهت اين خط را پيراسته و آراسته کرد.
تحولات نوين خوشنويسي
در مکتب سقاخانه همواره قابليت هاي کارکردي عاملي مهم و درجه اول در انگيزه و شکل گيري تحولات در خوشنويسي بوده است. اگر چه زيبايي بصري نيز بدون شک مورد نظر خطاطان قرار گرفته اما به ويژه امروزه، صنعت چاپ و گرافيک تأثير شگرفي بر روند توسعه و تحولات خوشنويسي داشته است.خوشنويسي ايراني با از دست رفتن مصرف اصلي آن يعني کتابت و مواجه با نيازهاي جامعه مدرن در قرن اخير روند تازه اي را دنبال کرد. تحولات فرهنگي- هنري و سياسي- اجتماعي و فناوري در ايرن، در دوره هاي قاجار و پهلوي زمينه ساز نوآوري متفاوتي در خط شده اند. در دوره قاجار با ظهور روزنامه و نشريات، مصرف اصلي خوشنويسي يعني کتابت و تکثير آثار مکتوب به تدريج از بين رفت. از اين رو جنبه هاي خلاقه و روش هاي شخصي و شيوه گرايانه در خط نمود بيشتري پيدا کرد و با رواج «سياه مشق» ها دوران تازه اي فرا رسيد. پس از آن در دوره پهلوي با پديد آمدن نيازهاي جديد براي جامعه همچون تجارت، تبليغات و فناوري و همچنين مواجهه با هنر جهاني، خوشنويسي نيز مي بايست خود را با اين تحولات هماهنگ مي کرد.
روند تحولات در خوشنويسي به شکل سنتي محدود نشد و هنرمندان خطاطي و نقاشي را به هم درآميختند تا امکانات نويني را تجربه کنند به اين کار رفته رفته عنوان نقاشيخط داده شد. شايد بتوان گفت مکتب سقاخانه خاستگاه اصلي زيباشناسي و نوآوري معاصر در خوشنويسي خط به ويژه پيش از انقلاب اسلامي بوده است. پس ازانقلاب خوشنويسي با اقبال زيادي از سوي جوانان مواجه شد. آنان در عرصه هاي مختلف اعم از شيوه هاي سنتي يا تلاش براي ايجاد خلاقيت هاي نوين با هم به رقابت پرداختند. رشد هنر گرافيک و گستردگي نيازهاي نوين جامعه، پديد آمدن کامپيوتر به عنوان يکي از مهم ترين ابزارهاي کار گرافيک و نشر روميزي همه و همه چالش هاي جديد در پيش روي خوشنويسي معاصر هستند.
روش هاي تفنني
خط ناخني گونه اي از خوشنويسي است که در آن به جاي استفاده از جوهر و قلم، با فشردن کاغذ در بين دو ناخن انگشت مياني شست، کاغذ را تغيير شکل مي دهد و بدين ترتيب کلمات شکل مي گيرند. گفتني است اين نوع خط بسيار بديع است و گسترش چنداني ندارد.قطاعي که در آن خطوط را با ظرافت کامل بريده و بر زمينه اي ديگر مي چسبانند.
طغري نوعي ترکيب بندي خاص از حروف است که معمولا با خط ثلث انجام مي شود و در گذشته به منظور امضا استفاده مي شده است.
علت پيدايش ابزارهاي خوشنويسي
وقتي ترسيم مقاصد تا اندازه اي روشن شد به شکل تصوير برخوردند- زيرا براي ترسيم يک مطلب کوچک مدتها وقت لازم بود مثلاً حجار بايد تخته سنگ را مي تراشيد و بعد مطلب را روي آن حجاري مي کرد و سپس براي طرف فرستاده مي شد. اين بود که به فکر افتادند که به جاي حجاري و نقاري ترسيم کنند و براي رفع اين نيازمندي به اين نکته پي بردند که رنگي بسازند که با آن رنگ حروف را بنويسند. بعد از مطالعات زياد رنگ هاي سبز و قرمز و آبي را ازعصاره برگ هاي درختان و بوته ها به دست مي آوردند و به جاي تيشه از چوب قلم تراشيدند و به جاي تخته سنگ برگ پاپيروس را مورد استفاده قرار دادند و مکاتبات سر و صورتي پيدا کرد تا به صورت امروزي رسيد.ابزارهاي خوشنويسي
وسايل و ابزار خوشنويسي در خلق يک اثر مطلوب بسيار مؤثرند. ابزار خوب مشوق هنرمند در ادامه کار و پيشرفت اوست. ابزار مهم و اصلي خوشنويسي عبارتند از:- قلم ني: نوع مرغوب آن از ني هاي دزفولي (براي قلم هاي ريز و متوسط) يا ني خيزران (براي درشت نويسي) تهيه مي شود.
- کاغذ: امروزه کاغذهاي گلاسه به ويژه گلاسه مات براي نوشتن مناسبند.
- مرکب که بايد مخصوص خوشنويسي باشد. بيش از همه مرکب مشکي و پس از آن قهوه اي کاربرد دارد.
افزون بر آن وسايل خوشنويسي مي توان به ابزار زير اشاره کرد:
دوات، ليقه، قلمتراش، قط زن، سنگ تيزکن قلمتراش، قلمدان، زيرمشق، مسطره، ابزار به هم زدن ليقه و مرکب، قاشق مخصوص آب ريختن در دولت.
منبع مقاله :
سيد اخلاقي؛ پريسا، (1389)، دانشنامه کوچک صنايع دستي ايران، تهران: قصيده، چاپ دوم