صنايع دستي ايران

آشنايي با هنر فلزکاري

فلزکاري به شاخه اي از صنايع دستي يا صنعت گفته مي شود که در آن انسان به شکل دادن به فلزها براي درست کردن ابزار و غيره بپردازد. شاخه هايي از فلزکاري، تراشکاري و فرزکاري است. يکي از دوره هاي مهم اين صنعت و هنر،
يکشنبه، 5 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آشنايي با هنر فلزکاري
 آشنايي با هنر فلزکاري

 

نويسنده: پريسا سيد اخلاقي




 

صنايع دستي ايران

فلزکاري به شاخه اي از صنايع دستي يا صنعت گفته مي شود که در آن انسان به شکل دادن به فلزها براي درست کردن ابزار و غيره بپردازد. شاخه هايي از فلزکاري، تراشکاري و فرزکاري است. يکي از دوره هاي مهم اين صنعت و هنر، فلزکاري دوره صفويه بوده است. آثار فلزي مربوط به هزاره چهارم و پنجم قبل از ميلاد که از «تپه سيلک» کاشان به دست آمده و به عنوان کهن ترين اشياي مسي شناخته شده، گواهي است بر پيشينه و قدمت ديرينه فلزکاري در ايران.

فلزکاري دوره صفويه

فلزکاري در دوره صفويه داراي ارزش بالاي در تاريخ اين هنر است. هنر فلزکاري در اين دوره به شکوفايي مي رسد و آثار زيبايي از فلزکاري هاي دوره صفوي به جا مانده است. فلزکاري يکي از شاخه هاي مهم هنر دوره صفوي است.
فلزکاري دوره صفويه سه ويژگي مهم دارد: نخست اينکه فلزکاري اين دوره، دنباله هنر فلزکاري در دوره تيموريان به ويژه مکتب خراساني است؛ دوم در زمان شاه عباس يکم دو مکتب فلزکاري در ايران وجود داشت؛ يکي در خراسان و ديگري در آذربايجان؛ سوم آنکه مکتب خراساني تأثير زيادي برمکتب سنتي ايران گذاشت، بدون اينکه تأثير آشکار باشد.
از نوآوري هاي دوره صفوي، مجموعه ظروفي است که ظاهراً براي درباريان ساخته شده است و در نهايت زيبايي و ظرافت است. نمونه اي باقيمانده از اين ظروف در موزه توپقاپي ترکيه وجود دارد که پس از جنگ چالدران و در حين غارت تبريز به يغما رفته است.
در قلمروي فعاليت فکري، به دلايلي که چندان بر اعتبار فضلاي ايران با غرب نخواهد افزود، تمامي ادبيات عهد صفويه از جمله شعر، تاريخ نگاري و فرآورده ي فلسفي غني و مهم اصفهان، تا دوران اخير به بوته فراموشي سپرده شده بود.
هنرها، صناعات و معماري صفويه اقبال بهتري داشتند، اما حتي در اينجا هم غفلت بزرگي در زمينه فلزکاري روي داده است و اين به رغم اين واقعيت بوده که نوآوري هاي مهمي در فلزکاري صفويه وجود داشته است.
(تاريخ فلزکاري ايران هنوز بايد نوشته شود... اما هيچ دوره اي مانند دوره ي صفويه و نيم قرن حاکميت تيموريان که طي آن قسمت اعظم هنر صفويه پايه گذاري شد، چنين آشکارا مورد غفلت قرار نگرفته است.)
ا. س. ملکيان شيرواني که اين عبارت از وي نقل شد نخستين کسي است که کوشيده مطالعه جامعي از فلزکاري صفويه به عمل آورد يا اولين کسي است که آن را به ميراث دوران قبل پيوند داده است. تازه در سال 1939م. /1318ش. بود که با انتشار اثر به يادماندني ا. آپم پوپ به نام بررسي هنر ايران بخش عظيمي از فلزکاري صفويه در يک کتاب مورد بررسي قرار گرفت. سپس فاصله اي به مدت بيش از چهل سال به وجود آمد تا اين که دسته اي از ظروف مفرغي و مسي قلع اندود شده در کتاب الف. س. ملکيان به نام مفرغهاي ايراني(1973م. /1352ش. )مورد بررسي قرار گرفت.
ک. ا. سي. کرِسوِل در کتابش به نام کتابشناسي معماري، هنرها و صناعات اسلامي که در (1961/م./1340ش.) منتشر شد تنها از يک مقاله در باره ي موضوعي که صرفاً به عهده صفويه مربوط است نام مي برد.
ا. س. ملکيان شيرواني طي بررسي اش تا زمان حاضر، به سه نتيجه گيري عمده در مورد فلزکاري صفويه رسيده است؛ نخست آنک فلزکاري صفويه دنباله ي ميراث عصر تيموري به ويژه خراساني است؛ دوم آنکه در زمان شاه عباس اول دو مکتب مشخص فلزکاري در ايران وجود داشت، يکي در خراسان و ديگري در آذربايجان؛ سوم آنکه مي توان هم تمايلات صوفيانه و هم تمايلات شيعي را در کارهاي دوره ي صفويه پيدا کرد، و مکتب خراسان (بي آنکه آشکار کند تأثير عظيمي بر مکتب کلاسيک غرب ايران گذاشت).
در اين رابطه امکان دارد که فلزکاران نيز همچون هنرمندان و ديگر صنعتگران ماهر در رشته هاي مختلف کتاب سازي از خراسان به غرب به سمت پايتخت صفويه در تبريز کوچ کرده باشند.
نوآوري هاي صفويه در فلزکاري مشتمل بود بر نوعي شمعدان بلند هشت گوشه با پايه ي گرد، نوع جديدي مشربه که از چينيان اقتباس شده بود، و تقريباً محو کامل نوشته هاي عربي و جانشين شدن اشعار فارسي. طرح هاي درهم اسليمي و گلدار بيشتر از نقش اندام مورد پسند زمان بودند، شايد به اين دليل که زمينه ي ملايمتري براي نوشته ها فراهم مي کردند. به نوشته ها سطحي بيش از هر زمان ديگر تخصيص مي يافت و علاوه بر طريقه ي قراردادي نقش کردن آنها بر نوارهايي گرداگرد ظرف، به صورت کتيبه هاي مضرس برجسته هم نقش مي شدند. چند قطعه که به سفارش علاقه مندان ارمني اين هنر ساخته شده، خطوطي از اشعار عرفاني فارسي را با نوشته هاي ارمني در کنار هم دارد. ظاهراً برنج اغلب قلع اندود مي شد تا شبيه نقره باشد، گرچه روي کارهاي بسيار تجملي پوشش طلا داده مي شد و روي آن گوهر نشانده مي شد.
در مورد نوشته هاي روي ظروف فلزي صفوي، بالطبع موضوعات عرفاني از شعراي بزرگ کلاسيک چون حافظ و سعدي بر جام هاي شراب و ديگر ظروف اشربه، بيشتر مورد توجه بود. انتخاب اشعار عرفاني براي مشعلدان ها و نظاير آن هم طبيعي بود زيرا استعاره ي گردش پروانه به دور شمع از مدت ها قبل به صورت بخشي از تمثيلات قالبي و تکراري اشعار عرفاني در آمده بود. جهت گيري (انقلابي) در فلزکاري صفويه که ا. س. ملکيان شيرواني موفق به کشف آن شد، عبارت بود از به کارگيري نوشته هايي با ماهيت شيعي.
با ظهور قدرت صفويه، نوشته هايي با محتواي مبارزه جويانانه ي شيعي بر روي کارهاي فلزي پيدا شد که براي آن سابقه اي نمي بينيم. اينها بر سه مقوله بودند: مناجات به درگاه خدا براي فرستادن رحمت بر اسماي دوازده امام در بيشتر مورد چهارده معصوم (عليهم السلام). ادعيه در ذکر علي (عليه السلام)؛ در موارد کمتر، اشعاري در ستايش علي (عليه السلام) که گاه لحني شديداً افراطي داشت. بعضي از اين اشعار تا حد خطرناکي به يگانگي علي(عليه السلام) و خدا نزديک مي شوند و نه تنها بر ظرف هاي ساخته شده در دوره ي انقلابي برقراري دولت صفوي، بلک حتي روي جامي متعلق به سال1620/ 1029يعني در دوره ي سلطنت شاه عباس اول نيز به چشم مي خورند.
البته در عهد صفويه رشته ي عمده اي از فلزکاري تهيه ي سلاح و زره بو. متأسفانه هيچ مطالعه ي دقيقي درباره ي سلاح ها و زره هاي عهد صفوي انجام نگرفته است، اما مي دانيم که هر دو در سطح بالاي بوده اند.
عليترين فولاد براي ساخت شمشير از هند وارد مي شد و شمشيرسازان صفوي در هنر قلمزني مهارت ويژه اي داشتند. شاردن مي گويد: «شمشيرهاي ايشان بسيار خوب قلمزده شده اند و برتر از ممتازترين کارهاي اروپاييان است.»
در قرن 11 تا17بهترين تيغه ها در قم ساخته مي شد اما بين قرن هاي 12تا18 تيغه هاي ساخت خراسان اين افتخار را از آن خود کردند. نام معدودي از اين شمشيرسازان برما معلوم است؛ البته اسدالله اصفهاني که شمشيرهاي متعددي براي شاه عباس اول ساخت يک استثناست. غلاف و قبضه ي شمشيرها و دشنه ها تزئين بسيار مي يافت؛ بعضي را لعاب مينا مي دادند و برخي ديگر را (به ويژه سلاح هاي تشريفاتي و سلاح هايي که براي هديه اختصاص مي يافت) مرصع مي کردند.
در قرن 10تا16 نوع جديدي زره به نام چهار آينه ظاهر شد. اين زره شامل چهار ورقه ي آهني بود که با لولا يا تسمه هايي با گل ميخ هاي جداشدني به هم متصل مي شد؛ دو ورقه سينه و پشت را مي پوشاندند و دو قطعه ي ديگر در طرفين قرار مي گرفتند و جاي دست در آنها بريده شده بود.
چنان زرهي را معمولاً روي زرهي زنجيربافت مي پوشيدند. ديگر اجزاي يک دست زره ي کامل عبارت بودند از يک جفت بازوبند، يک سپر گرد فولادي و يک خود. خودهاي صفوي معمولاً نوک مخروطي داشتند.
خود و بازوبند شاه عباس اول در موزه ي بريتانيا است؛ خود تاريخ 1035/1625 را داراست و با اشعاري از بوستان سعدي زينت يافته است.
(سطح خارجي خود از فولاد زره آبديده است که در چهار سوي آن کتيبه هايي است با طرح ترنج در قالب هاي صيقل خورده که هر يک حاوي نوشته هايي ست به زر.
رأس کلاهخود معمولاً با بدنه ي خارجي آن از يک تکه ساخته مي شود و در رأس آن يک ميله ي نوک تيز چهارپر پيچ مي شد، بر لبه ي پاييني کلاهخود تور آهني وصل مي شد که گاه تا روي شانه مي رسيد. دو شيارپردان ويژگي خودهاي صفوي است. سپرهاي فولادين که با اشاعه ي کاربرد سلاح هاي آتشين جاي سپرهايي از جنس ني را گرفته بودند، عرصه ي گسترده اي براي فلزکاري بود. (قلمزني هاي اصل يا قالب به زر وسيم، حکاکي، کنده کاري، نقره کاري و دامنه ي وسيعي از رنگهاي مختلف از حصيري تا سياه براي تزئين سطح آب داده شده ي فولاد به کار گرفته مي شد.)
به طور کلي زره سبک بود و چنان طراحي شده بود که مانع از حرکات سوار زره پوش نشود. زره هاي سنگين اروپايي قرون وسطي در ايران ناشناخته بود و در قرن 10تا16زره اسب (برگستوان) نيز ظاهراً مورد استفاده بوده است.
منبع مقاله :
سيد اخلاقي؛ پريسا، (1389)، دانشنامه کوچک صنايع دستي ايران، تهران: قصيده، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط