شخصيت چيست؟
تا چه اندازه خود را مي شناسيد؟ آيا ديگران از شما همان شناختي را دارند که خود داريد؟ بدترين و بهترين صفت شما چيست؟ خود را به چه چيزي تشبيه مي کنيد؟ چه صفات و ويژگي هايي شما را از ديگران متمايز مي کند؟اکنون به اطرافيان خود فکر کنيد، چند صفت اصلي آن ها را به ياد آوريد. ممکن است يک فرد را خوش تيپ، صميمي و گرم وصف کنيد، ديگري را فردي غير واقع بين توصيف کنيد که واقع بينانه فکر و رفتار نمي کند، از نظر شما فرد سوم با ديگران ارتباط کمي دارد و فقط به فکر خودش است، خودمحور و در پي جلب توجه است و ... اين ويژگي هاي اساسي همان چيزي است که روان شناسان به آن « صفت شخصيت» مي گويند. شخصيت آن چيزي است که ما را مي سازد و از ديگران متمايزمان مي کند. شخصيت و صفت شخصيت، چگونگي فکر کردن، احساس کردن و رفتار کردن ما را تعيين مي کنند. اين ها الگوهاي بادوامي هستند که درک ما را از محيط و ديگران، و چگونگي برقراري رابطه با آن ها و فکر کردن به آن ها را تحت تأثير قرار مي دهد. براي مثال وقتي مي گوييم او شخصيتي بدبين دارد، يعني اين که او با بدبيني با ديگران ارتباط برقرار مي کند، فکر مي کند ديگر قصد فريب او را دارند، جهان را جاي امني نمي بيند، سعي مي کند در ارتباطاتش گوش به زنگ باشد و حواسش را جمع کند که کسي به او آسيبي نرساند.
اختلال شخصيت چيست؟
براي تعريف کردن اختلال شخصيت بهتر است تفاوت ميان شخصيت بهنجار و نابهنجار را بررسي کنيم. بهنجاري يعني هم نوايي با رفتارها و عادات يک گروه يا يک فرهنگ. بنابراين اختلال و نابهنجاري يعني رفتارهاي نامتعارف، نامربوط و بيگانه با يک گروه يا يک فرهنگ. براي مثال در فرهنگ آمريکايي براي اين که فرد احساس شايستگي و رضايت کند بايد از توانايي زندگي مستقل برخوردار باشد، بر عکس در فرهنگ آسيايي فردگرايي ارزش بالايي ندارد و در نظر گرفتن استانداردهاي گروهي مورد احترام است.بايد متذکر شد حتي در فرهنگ و گروه، شخصيت و صفات آن بر يک پيوستاري از بهنجاري تا نابهنجاري قرار دارد. همه ي افراد غمگين مي شوند، ابراز وجود مي کنند و در پي جلب توجه هستند، اما وقتي فردي بيش از حد غمگين است، با پرخاشگري کردن ابراز وجود مي کند يا اين که دايم در پي جلب کردن توجه ديگران است. در اين جا موضوع نابهنجاري شخصيتي مطرح مي شود.
از طرفي اگر تعداد صفات شخصيتي ناسازگارانه فرد زياد باشد، حتي اگر اين صفات شديد هم نباشند، ممکن است نابهنجاري شخصيتي در فرد وجود داشته باشد. بنابراين دو راه براي نابهنجاري شدن وجود دارد:
1- يک صفت به شکل افراطي و شديد در فرد جلوه گر شود.
2- تعداد صفات ناسازگارانه ي نه چندان شديد، در فرد افزايش يابد.
ويژگي هاي اختلالات شخصيت چيست؟
اختلالات شخصيت سه ويژگي دارند. اول اين که صفات ناسازگارانه ي شخصيت، در فرد مبتلا به اختلال شخصيت ثابتند، يعني اين که در حال استرس و مشکل داشتن، اين صفات تغيير نمي کنند و انعطاف ناپذيرند. در اکثر افراد روش هاي مقابله با استرس متنوع و انعطاف پذير است و حتي در برخورد با يک مشکل، گاهي يک راه مؤثر نيست و بايد به فکر راه هاي ديگر بود، معمولاً فرد بهنجار راه هاي ديگري را انتخاب مي کند، در حالي که افراد نابهنجار فقط و فقط از يک شيوه، خواه مؤثر خواه نامؤثر، استفاده مي کنند. به همين دليل مشکل اين افراد بدتر و بدتر مي شود، سطح استرس شان بالا مي رود و اوضاع بحراني تر مي شود.دوم اين که فرد بهنجار مي داند در چه وضعيتي مي تواند ابتکار عمل را به دست گيرد و محيط و اطرافيان را تغيير دهد، هم چنين مي داند در چه وضعيتي نمي تواند محيط و اطرافيان را تغيير دهد و بايد خود را با محيط منطبق کند. يعني اين که فرد بهنجار در ارتباطش با محيط انعطاف پذير است، اما برعکس، افراد نابهنجار از نظر شخصيتي سعي مي کنند موقعيت هاي بين فردي، روابط و محيط را با ويژگي هاي خشک و انعطاف ناپذير خود اداره کنند. در حالي که گاهي محيط و اطرافيان نمي توانند مطابق ميل آن ها باشند يا تغيير کنند، در اين وضعيت نيز مشکلات بالا مي گيرد و کم کم تبديل به بحران مي شود، تا جايي که فرد نمي تواند از زندگي خود لذت ببرد.
سوم اين که اين افراد چون نمي توانند ديگران، محيط يا خود را تغيير دهند، مشکلات شان بيش تر و بيش تر مي شود. افزايش مشکلات، از انعطاف پذيري آنان مي کاهد و دوباره اين چرخه تکرار مي شود.
به عنوان مثال به ويژگي هاي کمال گرايي، سخت کاري، طرح و برنامه داشتن، توجه به موضوع هاي اخلاقي، وظيفه شناسي، وجدان و محدوديت هاي هيجاني توجه کنيد، اين ويژگي ها اگر به صورت افراطي در فرد وجود داشته باشند، به طوري که در زندگي او اختلال ايجاد کنند، مي توانند نشانه هاي اختلال شخصيت وسواسي باشند. اين نشانه ها در سطوح سالم، تا حدي مشکل ساز، اختلال و اختلال شديد، به صورت هاي زير جلوه گر شوند.
نشانه ها |
سالم |
کمی مختل |
اختلال |
اختلال شدید |
کمال گرایی |
از کاری که انجام می دهم احساس غرور می کنم. |
مجبورم کارها را درست و صحیح انجام بدهم. |
نمی توانم کارم را تا موقعی که کامل نشده متوقف کنم. |
چون کارها به اندازه ی کافی خوب نیستند، هرگز کاری را نمی توانم کامل کنم. |
سخت کاری |
معتقدم کار کردن خوب است. |
اوقات کمی را برای فراغت از کار در نظر می گیرم. |
اگر کارم را تمام نکنم دیوانه می شوم، من نباید تعطیلاتی داشته باشم. |
وحشتناک است که کارم را هنوز تمام نکرده ام و در حال چای خوردن هستم. گاهی آن قدر سرِ کارم هستم که همان جا می خوابم. |
طرح و برنامه ریزی |
دوست دارم قبل از انجام هر کاری به بعضی از جنبه های آن توجه کنم. |
قبل از اینکه در ذهن برنامه ای داشته باشم باید همه ی وضعیت های ممکن را بررسی و تحلیل کنم. |
سعی می کنم به خیلی از جوانب امر توجه کنم و این کار تصمیم گیری را برایم سخت می کند. |
آن قدر در احتمالات و جزئیات غرق می شوم که هیچ کاری را به پایان نمی رسانم. |
موضوع های اخلاقی |
دوست دارم کارم را درست انجام بدهم. |
نمی توانم تحمل کنم که مردم استانداردهای اخلاقی پایین تری از من دارند. |
از مسامحه کاری های اخلاقی رنج می برم و 99% انسان ها به امور اخلاقی توجه نمی کنند. |
فکر می کنم هر کسی که گناه می کند باید به شدت تنبیه شود. |
وجدان |
دوست دارم برای انجام کارهای درست، وقت صرف کنم. |
فکر می کنم اگر کوچک ترین اشتباهی بکنم دیگران تأییدم نمی کنند. |
برایم سخت است که کارم را تمام کنم، مگر این که بدانم دیگران از کاری که کرده ام راضی هستند. |
کارهایم را مکرراً بررسی می کنم و باید مطمئن شوم هیچ کس نمی تواند اشتباهی از من بگیرد. |
محدودیت های هیجانی |
هر چیزی من را هیجان زده نمی کند. |
معتقدم نباید هیجان را ابزار کرد. |
چیزهای کمی در دنیا هست که من از آن ها لذت می برم. و اگر هیجان زده شوم، اختیار خود را از دست نمی دهم. با وجود این، از آن ها دوری می کنم. |
هیچ دلیلی برای ابراز هیجان ندارم، هرگز از زندگی احساس لذت نمی کنم. |
چند نوع اختلال شخصيت وجود دارد؟
در زير خلاصه اي از ويژگي هاي 10 نوع اختلال شخصيت را به همراه چهار اختلال ديگر که هنوز در حال بررسي و تحقيق هستند توضيح مي دهيم:1- شخصيت اجتنابي:
آشفته، مضطرب، مردد و دودل است. به دليل ترس از طرد شدن در موقعيت هاي اجتماعي احساس تنش مي کند. خود را فردي حقير و غير قابل تأييد مي بيند و احساس تنهايي و پوچي مي کند.2- شخصيت وابسته:
احساس درماندگي، بي کفايتي و سلطه پذيري مي کند. از پذيرش مسئوليت هاي زندگي اجتناب مي کند، خود را ضعيف مي بيند و خود را به افراد قوي نزديک مي کند تا در کنار آن ها به احساس اطمينان برسد.3- شخصيت نمايشي:
هيجان هاي سطخي دارد. اغواگر، نمايشي و تنوع طلب است. واکنش هاي افراطي و مبالغه آميز به وقايع و امور جزئي و کوچک نشان مي دهد و در پي کسب توجه است، خود را فردي جذاب و گرم مي بيند.4- شخصيت خود شيفته:
خود بزرگ بين و خود محور است، دايم به موفقيت، زيبايي يا پيشرفت فکر مي کند و خود را به عنوان فردي برتر و قابل تحسين مي بيند.5- شخصيت مرزي:
پيش بيني ناپذير و بي ثبات است، از رها شدن و انزوا مي ترسد، خلق متغير دارد، ميان دوست داشتن و انزجار از ديگران و خود، در نوسان است. خود و ديگران را کاملآً خوب يا کاملاً بد مي بيند.6- شخصيت اسکيزوئيد:
خواهان برقراري روابط با ديگران نيست و نيازي به آن ندارد. از احساسات خود و ديگران آگاه نيست و نسبت به آن ها بي تفاوت است.7- شخصيت ضد اجتماعي:
بدون فکر، رفتار و تصميم گيري مي کند، مسئوليت پذير نيست، فانون را زير پا مي گذارد، بدون ملاحظه رفتار مي کند، فقط زماني که خود نياز دارد به قيدهاي اجتماعي توجه مي کند. به قوانين و اصول اجتماعي احترام نمي گذارد. خود را در انجام هر کاري مجاز مي داند.8- شخصيت وسواسي:
محدوديت فکري دارد، وظيفه شناس، احترام برانگيز، خشک و انعطاف ناپذير است. به طور افراطي سبک زندگي اش قانونمند است، به عرف اجتماعي احترام مي گذارد، براي او جهان يعني نظم و رعايت سلسله مراتب. خود را فردي وفادار، قابل اعتماد، باکفايت و سازنده مي بيند.9- شخصيت پارانوئيد ( بدبين):
بسيار محتاط و بي اعتماد است، نسبت به ديگران سوء ظن دارد، نسبت به انگيزه هاي افراد براي تسلط و آسيب رساندن به خود، بسيار حساس و گوش به زنگ است.10- شخصيت اسکيزوتايپال:
رفتار، عقايد و رؤياهاي عجيب و غريبي دارد و نمي تواند واقعيت را از تخيل متمايز کند.11- شخصيت افسرده:
غمگين، دلسرد، بدبين و خسته است. احساس بي ارزشي و گناه مي کند. خود را فردي مي بيند که سزاوار سرزنش و تحقير است.12- شخصيت خود آزارگر ( خود مخرب):
از لذت بردن مي ترسد و از آن اجتناب مي کند، خود را حقير مي داند و موجب مي شود ديگران از او سوء استفاده کنند، عمداً پيشرفت هاي خود را خراب مي کند.13- شخصيت دگرآزار:
خود رأي و انعطاف ناپذير است، خشم هاي انفجاري دارد. از سلطه گري و مرعوب کردن ديگران لذت مي برد.14- شخصيت منفي گرا:
هميشه مخالف است و از برآورده کردن انتظارات ديگران امتناع مي کند. خشم خود را از طريق ضايع کردن اهداف ديگران نشان مي دهد. خلق متغير دارد و اغلب گوشه گيري مي کند.منبع مقاله :
گلشني، فاطمه؛ (1389)، اختلالات شخصيت (مشکل از ماست يا ديگران)، تهران: نشر قطره، چاپ اول
/ج