آيا تا به حال با افرادي روبه رو شده ايد که بسيار متکبر و خود بزرگ بين بوده اند؟ اين افراد تصور مي کنند از قدرت، هوش و ثروت بالايي برخوردارند، نه تنها احساس مي کنند برتر از ديگرانند بلکه ديگران را به دليل متوسط يا پايين تر بودن، تحقير مي کنند. انتظار دارند که ديگران آن ها را ببينند و تحسين شان کنند.
از نظر اين افراد ديگران زنبور عسل هاي کارگري هستند که لياقت شان اين است که هرچه آن ها مي گويند اطاعت کنند و عنان اختيار خود را به دست آنان بدهند، براي اين که ديگران افتخار برقراري ارتباط با آن ها را داشته باشند بايد نيازها، خواسته ها و انتظارات آن ها را پيش بيني و برآورده کنند، آن ها را از انجام کارهاي روزمره معاف کنند و کارهاي بزرگ را به آن ها بسپارند.
چنين افرادي شخصيت هاي خود شيفته ناميده مي شوند. اين افراد احساس مي کنند انسان هاي مهمي هستند و داراي صفتي هستند که به خودبزرگ بيني معروف است.
خود بزرگ بيني پيامدهاي منفي زيادي دارد، به عنوان مثال معمولاً اين افراد خود را مسبب مشکلات نمي دانند و ديگران را در اين مورد سرزنش مي کنند، روابط شان معمولاً به صورت مافوق و مادون ( رئيس و مرئوس) است، معمولاً نظر اطرافيان خود را ناديده مي گيرند و نگاه ژرفي به رفتار خود ندارند، خيلي به سختي رفتار خود را مطابق با نظر ديگران تغيير مي دهند و رفتار خودشان را کاملآً درست و صحيح مي دانند.
افراد خود شيفته آن چنان احساس مهم بودن مي کنند که ممکن است ديگران را ناديده بگيرند و بدون احساس شرم و ناراحتي، از ديگران بهره کشي کنند، و معمولآً خودمحوري آنان باعث مي شود نسبت به حقوق و رفاه ديگران بي تفاوت باشند، براي مثال اگر پدر يک خانواده به اين اختلال مبتلا باشد توجهي به نظرات همسر و فرزندانش ندارد و براي همه ي مسائل خانواده، از جمله چگونگي گذراندن ساعات فراغت، تعطيلات و ... خودش تصميم مي گيرد و مشخص مي کند که خانواده بايد با چه کساني و چگونه ارتباط داشته باشد.
تصور يک زندگي پر از موفقيت و درخشش يکي ديگر از پيامدهاي خود بزرگ بيني است. براي مثال يکي از مراجعانم در تخيلاتش خود را رئيس يک شرکت بزرگ تصور مي کرد که نظرات، ايده ها و رفتارهايش باعث شده است شرکت به موفقيت هاي بزرگ برسد!
بدون شک نياز به برتري، با تحسين و تأييد هاي والدين، به ويژه مادر، در ارتباط است. معمولاً والدين اين افراد در کودکي، يا حتي در نوجواني و جواني، به آنان گفته اند که مي توانند کارهاي مهمي انجام دهند، مشهور شوند و به تاريخ بشريت کمک کنند، به همين دليل اين افراد احساس مي کند بسيار ويژه و خاص هستند. براي مثال اين افراد سعي دارند نزد پزشک و روان شناسي بروند که تخصص بالايي دارد و مي تواند وضعيت آن ها را درک کند.
اين افراد چنان احساس برتري دارند که تصور مي کنند شيوه هاي جديد و نويني در انجام کارها دارند و انتظارشان اين است که زيردستان و اطرافيان بايد بدون چون و چرا شيوه هاي آن ها را بپذيرند و هيچ گاه نگران ضرر و زيان هاي اين شيوه ها نيستند. افراد خود شيفته، انتقادهاي اطرافيان را حسادت تعبير مي کنند و مي گويند: « اطرافيان مي دانند که من مشکلي ندارم، توانايي هاي من را مي شناسند و مي دانند که در مسير موفقيت و کسب ثروت هستم، به همين دليل به من حسودي مي کنند و مانع راهم مي شوند».
گونه هاي فرعي اختلال شخصيت خودشيفته کدام اند؟
خودشيفته ي نخبه گرا، عاشق پيشه، غير اخلاقي و جبراني از گونه هاي فرعي اختلال شخصيت خود شيفته هستند.الف) خود شيفته ي نخبه گرا:
اين افراد اعتماد به نفس بالايي دارند، از درستي همه ي رفتارها و افکارشان مطمئنند، خود را توانا مي بينند، متکبر و با انرژي هستند، احساس قدرت مي کنند و سعي دارند مقام و موفقيت هاي خود را به رخ ديگران بکشند. مدام در حال ترقي اند و به ارتقا و کسب موفقيت مشغول اند. از هر فرصتي براي مشهور شدن استفاده مي کنند و از اين که افرادي معمولي باشند بسيار مي ترسند.اين افراد بيش تر در مدارس و دانشگاه هاي سطح بالا تحصيل کرده اند، عضو انجمن هاي تخصصي و حرفه اي هستند و با افرادي معاشرت مي کنند که در مرتبه ي اجتماعي بالايي هستند. گرچه اين افراد سمبل پيشرفت و شأن اجتماعي هستند، اما اين اختلال زماني خود را در آن ها نشان مي دهد که خودشان را خيلي درگير موضوع ترقي و پيشرفت مي کنند، مي کوشند در زمينه هاي مورد علاقه شان خود را مطرح کنند، در مورد پيشرفت هاي شان گاهي لاف مي زنند و سعي دارند آثار و کارهاي خود را فوق العاده و برتر جلوه دهند. همه ي اين کارها را مي کنند تا نشان دهند درجه يک هستند.
ب) خودشيفته ي عاشق پيشه:
ويژگي اين افراد بازي ها و فريبکاري هاي شهواني شان با جنس مخالف است. مهارت اين افراد در اغواگري و وسوسه ي افرادي است که نياز هيجاني دارند. اگرچه در طراحي بازي ها و در طي فريبکاري، سعي مي کنند يک رابطه ي گرم و منحصر به فرد را نشان دهند، اما در اين رابطه بيش تر به فکر ارضاي خواسته ها و اميال جنسي خود هستند.اين افراد از ايجاد يک رابطه ي صميمي شديداً اجتناب مي کنند، آنان قهرمانان جنسي هستند که هدف شان بهره کشي جنسي از ديگران است. گرچه به نظر مي آيد خواهان عواطف گرم و يک رابطه ي منحصر به فرد هستند، اما وقتي به آن مي رسند احساس کسالت و عدم رضايت مي کنند. شرح مکرر قدرت و جاذبه ي جنسي براي آن ها به يک وسواس تبديل مي شود و با کسب موفقيت در ايجاد يک رابطه و بهره کشي جنسي از ديگران، احساس خود شيفتگي آنان تقويت مي شود.
يک فرد خود شيفته ي عاشق پيشه پس از بهره کشي و غلبه بر ديگران، سريعاً معشوق خود را بي ارزش مي بيند و احساس مي کند نياز دارد در جاي ديگر و با فرد ديگري اين بازي را از نو شروع کند.
انتقاد، تنبيه و مواجهه با نتيجه ي اعمال منفي شان باعث نمي شود که اين افراد رفتار خود را تصحيح کنند و هم چنان سعي مي کنند به راه خود ادامه دهند. اين شخصيت ها شيفته ي بدن شان هستند و به همين دليل به وضعيت بدني، ظاهر و لباس پوشيدن خود بسيار اهميت مي دهند.
پ) خودشيفته ي غيراخلاقي:
اين افراد بسيار فرصت طلبند و فريبکاراني هستند که براي رسيدن به اهداف شخصي خود، از ديگران بهره کشي مي کنند، انتقام جويي مي کنند و نسبت به قربانيان خود و بلايي که بر اثر رفتارشان به سر آن ها مي آيد بي اعتنا هستند. اين شخصيت ها از مهارهاي اخلاقي کمي برخورداند و با تسلط يافتن بر ديگران به رضايت خاطر مي رسند. از نظر آنان لذت يعني جلب اعتماد ديگران و سپس فريب دادن آنان. نگرش آن ها اين است که « کسي که توانايي بهره برداري از ديگران را دارد، سزاوار آن است که از ديگران استفاده کند». اين افراد نسبت به موضوع حقيقت و درستي بي تفاوتند و معمولاً رفتارهاي غير اخلاقي خود را زير پوشش تمدن، ديانت يا سياست توجيه مي کنند.ت) خود شيفته ي جبراني:
اين افراد از آسيب و زخم هاي کودکي رنج مي برند، به جاي فروپاشي و له شدن زير بار احساس حقارت، سعي مي کنند توهم خود بزرگ بيني و برتري را در خود رشد دهند. براي آن ها زندگي يعني رسيدن به ارزوهاي بزرگ و کسب مقام و موقعيت اجتماعي بالا، به همين دليل هر نوع مدرک يا لوح تقديري را که دريافت مي کنند روي ديوار اتاق شان نصب مي کنند، گاهي اوقات با شرح دقيق کوچک ترين موفقيت هاي شان اطرافيان را خسته مي کنند.اين افراد نيز مانند افراد اجتنابي، نسبت به واکنش مردم بسيار حساسند، به هر قضاوت و انتقادي توجه دارند و با هر نشانه اي از تأييد نشدن احساس بي احترامي مي کنند. اين افراد بر خلاف شخصيت هاي اجتنابي سعي دارند با کسب برتري ها کمبودهاي شان را جبران کنند.
ملاک هاي تشخيص اختلال شخصيت خود شيفته کدام اند؟
خود بزرگ بيني در همه ي موقعيت ها ( در تخيل يا رفتار)، نياز به تحسين و فقدان هم دلي از ملاک هاي تشخيص اين اختلال شخصيت هستند که با پنج مورد يا بيشتر از موارد زير خود را نشان مي دهد:
1- احساس کاذب از مهم بودن، ( استعدادها و پيشرفت هاي خود را بيش از حد بزرگ مي کنند و انتظار دارند بدون اين که پيشرفت چشمگيري داشته باشند، بزرگ و برتر شناخته شوند).
2- تخيل دايمي در مورد موفقيت، قدرت، زيبايي، ذکاوت يا عشق ايده آل.
3- اعتقاد به استثنايي و ويژه بودن. ( به طوري که افراد بزرگ آن ها را مي شناسند و با آن ها رابطه دارند).
4- نياز مفرط به تحسين.
5- احساس سزاواري ( احساس مي کنند تمام انتظارات آن ها به حق است و بايد برآورده شود).
6- استثمارگر در روابط بين فردي ( براي رسيدن به اهداف شان از ديگران بهره کشي مي کنند).
7- فقدان هم دلي ( نمي خواهند احساس ها و نيازهاي ديگران را بشناسند).
8- غبطه به ديگران ( يا اعتقاد به اين که ديگران به آنان حسادت مي کنند).
9- نگرش و رفتار هاي تکبرآميز.
گلشني، فاطمه؛ (1389)، اختلالات شخصيت (مشکل از ماست يا ديگران)، تهران: نشر قطره، چاپ اول
/ج