رفتار دگرآزارگر با شخصيت دگرآزارگر چه تفاوتي دارد؟
اگر کسي هر از چند گاهي موجب رنج و عذاب ديگران بشود و اين رفتار او دايمي نباشد، رفتار دگرآزارگر دارد. اما وقتي وارد کردن دردهاي بدني و روان شناختي از اصول اصلي زندگي آن فرد باشد، احتمالاً به اختلال شخصيت دگرآزارگر مبتلاست. يورش بردن، حمله و مرعوب کردن افراد ( به عنوان مثال در هنگام سرقت يک رفتار دگرآزارگر و عذاب دادن يک فرد بدون دليل واضح) نشانه ي اختلال شخصيت دگرآزارگر محسوب مي شود. به عبارت ديگر عمدي بودن عذاب دادن ديگران هسته ي اصلي اختلال شخصيت دگرآزار است.افرادي هستند که به راحتي مي توانند نسبت به ديگران رفتارهاي پرخاشگرايانه داشته باشند و موجب رنج و عذاب آن ها شوند و اين حالت در آن ها پايدار و ماندگار است. رفتارهاي خشونت آميز، متوقعانه و ناسازگاري از ويژگي هاي اين شخصيت است.
اين افراد معمولاً شغل هايي انتخاب مي کنند که از طريق آن بتوانند براي زندگي ديگران مشکل ايجاد کنند، براي مثال فردي که مسئول دادم وام به ديگران است با اين که مي بيند عده اي از افراد گرفتار در صف، منتظر او هستند، کارش را شروع نمي کند يا از مرعوب کردن آنان لذت مي برد، ممکن است بدون دليل افراد را مجبور کند براي گرفتن وام چند بار بيايند و بروند. اين شخصيت ها معمولآً افراد ضعيف تر از خود را اذيت مي کنند و براي اذيت کردن ديگران، حتي از قانون نيز استفاده مي کنند، اين افراد رفتار خود را اين گونه توجيه مي کنند که: « اين قسمتي از شغل من است».
چون سلطه گري پرخاشگرايانه تنها شيوه ي بين فردي آنان است، از نظر وضعيت ظاهري و ژست هاي رفتاري بسيار ترسناک به نظر مي رسند.
گونه هاي فرعي شخصيت دگرآزارگر کدام اند؟
شخصيت دگرآزارگر انفجاري، ظالم و بي جرئت از تيپ هاي فرعي اين اختلال هستند.الف) شخصيت دگرآزارگر انفجاري:
همه ي افراد گاهي با پرخاشگري يا خصمانه رفتار مي کنند، اما افراد دگرآزارگر انفجاري ناگهان بسيار غضبناک و خشمگين مي شوند و معمولاً اين خشم را نسبت به اعضاي خانواده و اطرافيان خود نشان مي دهند. آن ها معمولآً اعضاي خانواده ي خود را مورد خشونت قرار مي دهند، زيرا اين افراد براي آن ها خطري ايجاد نمي کنند. معمولاً وقتي ميزان خشم شان از يک حد آستانه بگذرد، به رفتارهاي آزارنده و برخوردهاي بدني تبديل مي شود. آن ها از پرخاشگري براي مسلط شدن بر ديگران استفاده نمي کنند بلکه خشونت آن ها شيوه اي است براي ابراز احساس ناکامي و حقارت. آن ها به خيانت، نااميدي و بيهودگي در زندگي بسيار حساس اند و در چنين وضعيت هايي است که خشم انفجاري آن ها بالا مي گيرد و در پي آن با خشونت افراطي با ديگران رفتار و برخورد مي کنند.ب) شخصيت دگرآزارگر ظالم:
در ميان گروه هاي مختلف اختلالات شخصيت، اين گروه خشن ترين و ترسناک ترين افراد هستند، برخي از آن ها خشونت هاي بدني و فيزيکي دارند، برخي ديگر با سرزنش کردن قرباني هاي خود را وحشت زده مي کنند. اين افراد از رفتارهاي مرعوب کننده و تهديد کردن افراد به شيوه هاي بي رحمانه و غير انساني لذت مي برند، از عذاب دادن و ديدن اثرات آن و رسيدن به اهداف شان لذت مي برند، و از خشونت بدني براي ترساندن افراد استفاده مي کنند. آن ها معمولاً افرادي را براي خشونت هاي خود انتخاب مي کنند که با رفتارهاي خشونت آميز مقابله نمي کنند و فقط بسيار مرعوب مي شوند، آن ها مي خواهند ديگران را به اطاعت وادار کنند و قدرت خود را به آن ها نشان دهند.
پ) شخصيت دگرآزارگر بي جرئت:
اين افراد احساس ناامني عميقي دارند و حتي ترسو نيز هستند. جهان خصوصي آن ها، پر از دشمنان قدرتمند و پرخاشگر است. براي اين که مطمئن شوند کسي به آن ها آسيبي نمي رساند به ديگران حمله مي کنند که تصويري از يک فرد قدرتمند را ارائه دهند. به اين معنا که رفتارهاي خصمانه و پرخاشگرانه شيوه اي براي غلبه بر احساس ترس دروني شان است. آنان با اين رفتارها به ديگران اين پيام را مي دهند که « من قوي هستم و شما نمي توانيد من را بترسانيد».
ملاک هاي تشخيص اختلال شخصيت دگرآزارگر کدام اند؟
الگوي فراگير از رفتارهاي پرخاشگرايانه، بي رحمانه و متوقعانه از ملاک هاي تشخيص اختلال شخصيت دگرآزارگر هستند که با چهار مورد از موارد زير مشخص مي شود:
1- استفاده از خشونت در روابط بين فردي با هدف ايجاد تسلط بر ديگران.
2- تحقير افراد در حضور ديگران.
3- رفتار خشن با افراد زيردست خود.
4- لذت بردن از وارد کردن رنج رواني به ديگران.
5- دروغ گفتن با هدف وارد کردن صدمه و درد به ديگران.
6- مجبور کردن ديگران با تهديد براي برآورده کردن خواسته هاي شان.
7- محدود کردن آزادي اطرافيان.
8- مشتاق خشونت، اعمال جنگي، آسيب رساندن و ايجاد وحشت بودن.
متن منابع
/ج