نويسنده: محمد يوسفي
ابن عرندس يکي از علماي شيعه و بزرگان مذهب ما است که علاوه بر مراتب علم و کمال داراي طبعي رسا و پر جاذبه بوده و اشعاري که سروده است گواه بر محبت عجيب او به خاندان وحي و برائت از دشمنان آن بزرگواران مي باشد.
او همان گونه که در زمان حياتش مورد توجه همگان بود، پس از وفاتش نيز مردم به او ارادت مي ورزيدند، به حدي که پس از گذشت ده ها سال هنوز مرقد وي در حلّه زيارتگاه عموم است.
او در اثبات ولايت اهل بيت عليهم السلام اشعار مهمي سروده و به اين وسيله بذر ولايت و محبت آنان را در قلب ها بارور ساخت.
مهمترين شعر او قصيده اي است که فضائل خاندان رسالت بالأخص امام زمان (ارواحنا فداه) را در آن ذکر کرده و شهادت امام حسين عليه السلام را به صورتي بسيار غم انگيز بيان نموده است. تأثير کلام او در اين قصيده آن چنان زياد است که علامه اميني در کتاب ارزشمند الغدير فرموده است:
در ميان اصحاب چنين معروف است که در هر مکاني اين قصيده خوانده شود، موجب تشريف فرمايي سرور عالم امکان حضرت بقيه الله الاعظم (ارواحنا فداه) به آن مکان مي شود. (1)
نمونه اي که ذکر مي کنم يکي از اين موارد است.
خطيب بزرگ شيعه مرحوم شيخ عبدالزّهرا کعبي مي گويد:
يک روز بعد از ظهر وارد صحن مقدس امام حسين عليه السلام شدم. شخصي در مقابل يکي از حجره هاي صحن شريف کتاب هاي مذهبي مي فروخت و من با وي سابقه ي آشنايي داشتم، چون مرا ديد گفت: کتابي دارم که شايد براي شما نافع باشد و در آن اشعاري وجود دارد که زيبنده ي شما مي باشد و قيمت آن اين است که يک بار آن را برايم بخوانيد.
مرحوم شيخ عبدالزهرا مي گويد: آن اشعار گمشده ي من بوده و مدت ها در جستجوي آن بودم. آن را گرفتم و هنگامي که مشغول خواندن آن بودم، ناگهان ديدم سيدي از بزرگان عرب در برابرم ايستاده و به اشعار گوش مي کند و گريه مي کند.
چون به اين بيت رسيدم:
ايقتل ظمانا حسين بکربلا
و في کل عضو من انامله بحر (2)
گريه آن بزرگوار شديد شد و رو به ضريح امام حسين عليه السلام نموده و اين بيت را تکرار مي نمود و همچون زن جوان مرده مي گريست.
همين که اشعار را به پايان رساندم ديگر آن بزرگوار را نديدم. براي ديدن ايشان از صحن خارج شدم تا شايد آن جناب را بيابم ولي ايشان را نديدم، به هر کجا رو نمودم اثري نيافتم؛ گويا از برابر چشمم غائب شده است. به يقين دانستم او حضرت حجت و امام منتظر عليه السلام است.
قصيده ي «ابن عرندس» بر اثر اين گونه جريانات، مورد توجه دوستان اهل بيت عليهم السلام قرار گرفته و با خواندن قصيده ي او، عنايت حضرت بقيه الله (ارواحنا فداه) را به سوي خود جلب مي کنند.
اين قصيده را مرحوم علامه اميني رحمه الله در کتاب «الغدير» ج 7، ص 14 و مرحوم شيخ طريحي در «المنتخب» و علامه سماوي در «الطليعه» و خطيب دانشمند يعقوبي در «البابليّات» و برخي ديگر از بزرگان در کتاب هاي خود آورده اند. (3)
يوسفي، محمد، (1390)، ملاقات با امام زمان عليه السلام در کربلا، قم، خورشيد هدايت، چاپ دوم
او همان گونه که در زمان حياتش مورد توجه همگان بود، پس از وفاتش نيز مردم به او ارادت مي ورزيدند، به حدي که پس از گذشت ده ها سال هنوز مرقد وي در حلّه زيارتگاه عموم است.
او در اثبات ولايت اهل بيت عليهم السلام اشعار مهمي سروده و به اين وسيله بذر ولايت و محبت آنان را در قلب ها بارور ساخت.
مهمترين شعر او قصيده اي است که فضائل خاندان رسالت بالأخص امام زمان (ارواحنا فداه) را در آن ذکر کرده و شهادت امام حسين عليه السلام را به صورتي بسيار غم انگيز بيان نموده است. تأثير کلام او در اين قصيده آن چنان زياد است که علامه اميني در کتاب ارزشمند الغدير فرموده است:
در ميان اصحاب چنين معروف است که در هر مکاني اين قصيده خوانده شود، موجب تشريف فرمايي سرور عالم امکان حضرت بقيه الله الاعظم (ارواحنا فداه) به آن مکان مي شود. (1)
نمونه اي که ذکر مي کنم يکي از اين موارد است.
خطيب بزرگ شيعه مرحوم شيخ عبدالزّهرا کعبي مي گويد:
يک روز بعد از ظهر وارد صحن مقدس امام حسين عليه السلام شدم. شخصي در مقابل يکي از حجره هاي صحن شريف کتاب هاي مذهبي مي فروخت و من با وي سابقه ي آشنايي داشتم، چون مرا ديد گفت: کتابي دارم که شايد براي شما نافع باشد و در آن اشعاري وجود دارد که زيبنده ي شما مي باشد و قيمت آن اين است که يک بار آن را برايم بخوانيد.
مرحوم شيخ عبدالزهرا مي گويد: آن اشعار گمشده ي من بوده و مدت ها در جستجوي آن بودم. آن را گرفتم و هنگامي که مشغول خواندن آن بودم، ناگهان ديدم سيدي از بزرگان عرب در برابرم ايستاده و به اشعار گوش مي کند و گريه مي کند.
چون به اين بيت رسيدم:
ايقتل ظمانا حسين بکربلا
و في کل عضو من انامله بحر (2)
گريه آن بزرگوار شديد شد و رو به ضريح امام حسين عليه السلام نموده و اين بيت را تکرار مي نمود و همچون زن جوان مرده مي گريست.
همين که اشعار را به پايان رساندم ديگر آن بزرگوار را نديدم. براي ديدن ايشان از صحن خارج شدم تا شايد آن جناب را بيابم ولي ايشان را نديدم، به هر کجا رو نمودم اثري نيافتم؛ گويا از برابر چشمم غائب شده است. به يقين دانستم او حضرت حجت و امام منتظر عليه السلام است.
قصيده ي «ابن عرندس» بر اثر اين گونه جريانات، مورد توجه دوستان اهل بيت عليهم السلام قرار گرفته و با خواندن قصيده ي او، عنايت حضرت بقيه الله (ارواحنا فداه) را به سوي خود جلب مي کنند.
اين قصيده را مرحوم علامه اميني رحمه الله در کتاب «الغدير» ج 7، ص 14 و مرحوم شيخ طريحي در «المنتخب» و علامه سماوي در «الطليعه» و خطيب دانشمند يعقوبي در «البابليّات» و برخي ديگر از بزرگان در کتاب هاي خود آورده اند. (3)
پي نوشت :
1. الغدير: 14/7.
2. آيا حسين عليه السلام در کربلا با لبان تشنه کشته مي گردد، در حالي که در هر ذره از سر انگشتان او دريايي نهفته است!
3. عبقري الحسان، ج 2، ص 246.
يوسفي، محمد، (1390)، ملاقات با امام زمان عليه السلام در کربلا، قم، خورشيد هدايت، چاپ دوم